هنگامیکه حرفی از هجرت رسول خدا (ص) زده میشود، یاد او هم، همراه هجرت است، و نام او با قلبها گره خورده است. وی نمونهای زیبا از دوست داشتن خدا و رسولش است و الگویی والا در مهمان نوازی و کرم و بخشش و ایثار... او یکی از انصار بود که دین خدا و رسولش را یاری داد، و به نسبت باقی اصحاب به دلیل میزبان بودن بهترین انسان هستی رسول خدا (ص)، رحمت و برکت بیشتری را شامل شد. خانه او مشرّف به حضور رسول خدا (ص) شد، و یاد و نام او بین مردم جاودانه، و هنگامیکه در گوش ما نوای هجرت پیچیده میشود، نام او با هجرت رسول (ص) پیوندی ناگسستنی پیدا میکند.... بلی او صحابی جلیلالقدر رسول (ص)، خالدبن زید بن کلیب بن ثعلبة از طایفه بنی نجار است. کنیهاش أبو أیوب انصاری بود و به همین نام هم مشهور است. از سابقینی بود که به یاری اسلام شتافت و از هفتاد صحابی بود که در عقبه دوم با رسول خدا (ص) بیعت داد. هنگامیکه شتر رسول (ص) جلو خانه ابوایوب زانو زد، خدا پاداش خیر را به او عطاکرد. خانه ابو ایوب اولین خانهای بود که رسول خدا (ص) بعد از هجرت، به مدت هفت ماه در آن اقامت گزید. پیامبر به محض رسیدن به مدینه در منطقه قبا، شمال مدینه سکنی گزید. ۱۴ روز قبا بود و مسجد قبا را آنجا ساخت. روز جمعه از قبا خارج، و نماز جمعه را در منطقه بنی سالم خواندند. صد نفری از مسلمانان همراه پیامبر بودند، پیامبر سوار بر شتر شد و به حرکت افتاد. افراد همراه پیامبر شروع به حرف زدن کردند و هرکس خواستار توقف شتر پیامبر در کنار خانه خویش بود، حتی بعضی از آنها برای توقف، لجام شتر را میگرفتند. پیامبر (ص) فرمود: «خلّوا سبیلها فإنّها مأمورة» «راهش را باز کنید او (شتر) مأمور است». شتر پیامبر کنار مسجد امروزی وی، یعنی مسجد النبی (ص) زانو زد و ایستاد. آنجا، زمین دو جوان از بنی نجار به نامهای سهل و سهیل بود، این زمین دقیقاً کنار خانه ابو ایوب انصاری بود، بعد از مدتی رسول خدا (ص) مسجد النبی (ص) را درهمان زمین با دستان مبارک خویش و با کمک اصحاب گرانقدرش با شاخه خرما و آجر بنا کردند، و در کنار مسجد النبی (ص)، خانههای همسرانش را ساخت که نزدیکترین خانه به مسجد، خانه «ام المومنین» عائشه (رض) بود. پس از گذشت هفت ماه اقامت در خانه ابو ایوب انصاری، رسول الله (ص)، به خانه خویش رفتند. از فضل و بزرگواری خداوند به ابوایوب بود که شتر رسول خدا (ص) در راه خویش کنار هیچ خانهای از انصار زانو نزد، مگر در کنار خانه ابوایوب انصاری. برای همین قضیه بود که رسول الله فرمودند: «خلّوا سبيلها فإنّها مأمورة» «راهش را باز کنید او (شتر) مأمور است. و این امراز توفیق الله بود، چون ابو ایوب واقعاً دوست داشت که شتر رسول (ص) کنارخانه او توقف کند و او بتواند در خدمت پیامبر باشد و او را تکریم نماید، تقدیر الهی هم همین شد و به محض توقف شتر کنار خانه ابو ایوب و پیاده شدن رسول از آن، ابو ایوب شتر رسول الله (ص) را به خانه خودش برد، و آن هنگام رسول الله (ص) فرمودند: «المرء مع رحله»، انسان همراه شترش است. و در صحیح بخاری وارد شده که پیامبر فرمود: کدام خانه به ما نزدیکتر است؟ که ابو ایوب گفت: ای رسول خدا (ص) خانه من. این خانه من، و این در خانه من است. پیامبر (ص) فرمود: پس برو و استراحتگاهی را برای ما مهیا کن.
در خانه ابو ایوب (رض):
ابو ایوب (رض) در طول این هفت ماه توانست از دریای بیکران رسول خدا (ص) جرعهای بنوشد، و در طول این مدت با پیامبر در یک خانه زندگی کرد. به پیامبر خدمت کرد و او را مورد تکریم قرار داد. به راستی که کرامت حقیقی مختص به ابو ایوب بود، چون خدا او را به عنوان میزبان رسول (ص) برگزیده بود. ابو ایوب نسبت به راحت بودن پیامبر و اذیت نشدن ایشان، کاملاً حریص بود، ابو ایوب ناراحت بود که او و همسرش در اتاق بالای، اتاق پیامبر استراحت میکنند. از او روایت شده که: خدمت رسول (ص) رفتم و به وی گفتم: ای پیامبر فدایت شوم، من از اینکه طبقه بالاتر از شما میخوابم در عذابم، پیامبر (ص) فرمود: ابو ایوب مهربان باش، ما پائینتر باشیم بهتره، اینطور از دید مردم در امان هستیم و کسی ما را نمیبیند. ابو ایوب نقل میکند: کوزهای داشتیم که شکست و آب داخل کوزه ریخت، من و همسرم تنها یک لحاف پنبهای داشتیم که با آن آب ریخته شده را جمع کردیم، مبادا این آب به جای پیامبر برسد و مورد اذیت ایشان شود. باز ابو ایوب انصاری میگوید: ما غذا را میپختیم و وقتی که پیامبر بعد از صرف غذا، ظرف غذا را پس میداد، من و همسرم به قصد تبرک از جای انگشتان پیامبر میخوردیم. شبی پیامبر ظرف غذا را پس دادند و ما در آن غذا، پیاز یا سیر ریخته بودیم. وقتی شام پیامبر را دیدیم، متوجه شدیم که چیزی از آن غذا را نخوردهاند، دلیلش را پرسیدم که رسول الله (ص) فرمود: بوی این (پیاز یا سیر) را استشمام کردم، و من فردی هستم که مناجات و راز و نیاز میکنم و دوست ندارم که بوی این در من احساس شود، اما شما بخورید. (الطبرانی) به یقین که در مدت حضور رسول (ص) در خانه ابو ایوب ابرهای رحمت و برکت برآستان در خانه ابو ایوب فرود آمدند، و این میزبانی چه فضل و بزرگواریی بود، که هیچ فضلی یارای رقابت با آن را ندارد. ابوایوب و همسرش این فرصت اقامت را غنیمت شمردند و فضل و بزرگی را تنها در نصرت پیامبر (ص) و اکرام وی جستجو میکردند.
رسول خدا (ص) هفت ماه در خانه ابو ایوب (رض) اقامت کرد، و بدون شک این همراهی و مجاورت، اثر ایمانی، علمی و عملی بزرگی در ابو ایوب (رض) به وجود آورد. در آن خانه جز خیر و خوبی چیز دیگری شنیده نمیشد؛ و آن خانه شاهد مسلمان شدن تعداد زیادی از مردم مدینه بود، خانهای که خدا بوسیله وجود پیامبرش به آنجا برکت داده بود.
ابو ایوب ۱۵۵حدیث را از پیامبر روایت کرد، و دین را از وی آموخت و منادی دعوت بسوی رسالت پیامبر شد. از عبدالله بن سعد بن أبی وقاص روایت شده که گفت: ابو ایوب به من گفت آیا سخنی ر اکه پیامبر (ص) به من آموختند به تو بیاموزم، گفتم بلي، گفت: پیامبر به من گفت: ای ابو ایوب کلمهای از گنج بهشت را به تو بیاموزم، منم گفتم: فدایت شوم ای رسول الله (ص) بفرما: ایشان فرمودند: لا حول ولا قوة الا بالله (الطبرانی).
محمّد بن کعب القرظی، نقل میکند: قرآن در زمان رسول الله (ص) توسط پنج نفر از انصار جمع شد. معاذ بن جبل، عبادة بن الصامت، أبی بن کعب، ابوالدرداء، و ابو ایوب انصاری (فتح الباری ابن حجر).
غبطه:
هنگامیکه به اقامت رسول خدا (ص) در خانه ابوایوب فکر میکنم، به ایوایوب و همسرش (رضی الله عنهما) به دلیل میزبان بودن بزرگترین مهمان هستی، که در خانه آن دو بود، غبطه میخورم. و آرزو میکنم که من بجای آن دو نفر میبودم، و چنان شرف در خدمت بودن رحمة للعالمین هم به من میرسید... اما همراه با این تفکر، از روی شرم و خجالت از خودم میپرسم، آیا اگر من بودم، همان کاری را که ابو ایوب در حق رسول الله (ص) انجام میداد، منهم انجام میدادم؟ در این لحظه قلبم تندتر میزند و از نفس خود میترسم و در برابر رسول خدا سرافکنده، خجالت زده و شرمنده میشوم.
واقعاً اگر پیامبر در خانه ما بود چی؟ این سوالی است که همه باید جوابی عملی و دقیق را در برابرش داشته باشیم تا در مداوا کردن دردمان به نتیجهای برسیم...
آیا الان خانههای ما مستحق و شایسته پذیرایی و استقبال از رسول خدا (ص) را دارند؟
هر کدام از ما تصور کنیم که رسول خدا (ص) به دیدارش میآید، و این چنین مهمان عزیزی در خانهاش میباشد، خانه را برای استقبال از رحمة للعالمین چطور آماده میکنی؟
چگونه از ایشان استقبال میکنی؟
آیا آنطور که شایسته و بایسته مهمانت است، او را مورد احترام قرار میدهی؟
آیا در برابر وجود آن بزرگوار بر ترک شهوات صبر میکنی؟
در مجلس ایشان از چه چیزی سخن میگویی؟
واکنش تو در برابر اوامر و دستوراتش چیست؟
وآیا در هنگام وداع و بدرقه و خداحافظی، حاضری بهترین عهد و وفاء را با او ببندی، تا در کنار حوض کوثر او را ملاقات، و در فردوس اعلی همنشین او باشی؟
به یقین در خانههای ما چیزهایی هستند که نیاز هست ما از دست آنها رهایی یابیم، و شکی در این نیست که قلبهای ما را آفاتی گرفته که این آفات، گهگاهی برسر زبان ما خودنمایی میکند، که لازم است ما این دردها را مداوا کنیم. درعین حال نقص و کمبودهایی داریم که از ترس ذلیل نشدن نمیخواهیم کسی ازآنها باخبر شود، و این خداست که این نقصها را در برابربندگانش پوشانده است. اگر چه رسول الله (ص) وفات کردهاند و افتخار میزبانی که نصیب ابو ایوب شد برای ما میسر نمیشود، اما خداوند تبارک و تعالی حیّ لایموت است. «مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگوئی کنند، مگر اینکه خدا چهارمین ایشان است، و نه پنج نفری مگر اینکه او ششمین ایشان است، و نه کمتر از این و نه بیشتر از این، مگر اینکه خدا با ایشان است در هر کجا که باشند (و رازشان را میداند). بعداً خدا در روز قیامت آنان را از چیزهائی که کردهاند آگاه میسازد. چرا که خدا از هر چیزی باخبر و آگاه است. (مجادلة/۷).
هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ. اوست که آسمانها و زمین را در شش دوره آفرید و سپس بر تخت (فرمانروائی کائنات) قرار گرفت. و او میداند چه چیز به زمین نازل و از آن خارج میشود، و چه چیز از آسمان پائین میآید و بدان بالا میرود. و او در هر کجا که باشید، با شما است. و خدا میبیند هر چیزی را که انجام میدهید. (سوره حدید/۴).
اگر ابو ایوب و همسرش رسول خدا (ص) را در قید حیات گرامی داشتند، بر ماست که بعداز وفات رحمة للعالمین، با ایمان و اطاعت از اوامر وی، و با زنده نگه داشتن سنت و راه و روش ایشان و دعوت به دعوتش و آراستن خود به اخلاق ایشان، پیامبر عزیزمان را گرامی بداریم. سوگند بخدا با این روش است که پیامبر را بعداز وفاتش گرامی داشتهایم.
حُب ابوایوب نسبت به پیامبر (ص):
ابو ایوب (رض) پیامبررا شدیداً دوست داشت، و این دوست داشتن فقط ادعا نبود، بلکه ترجمان زندگی ابو ایوب در اعمال و احوالش بود. شب عروسی رسول الله (ص) با همسرش صفیه (رض)، ابوایوب به دلیل ترس از صفیه (رض) نگهبان پیامبر (ص) بود. ابو اسحاق روایت میکند: هنگامیکه پیامبر با صفیه در خیبر ازدواج کرد، ابو ایوب (رض) آن شب را تمام بیدار بود، و شمشیرش را از غلاف کشیده بود و اطراف مکان پیامبر نگهبانی میداد، تا وقتیکه رسول خدا (ص) صبح بیدارشد و ابو ایوب را دید و گفت: ای ابوایوب تو را چه شده است؟ گفت: یا رسول الله (ص) بخاطر این زن (صفیه) نگران تو بودم، چون صفیه زنی است که پدر و همسرخود را به قتل رسانده است، - و این سخن ابوایوب در رابطه با زمانی بود که صفیه مشرک بود- بهمین دلیل،ای پیامبر (ص) نگرانت بودم. پیامبر (ص) در این لحظه فرمود: «خدایا ابو ایوب را حفظ کن، همان طور که دیشب مرا حفظ کرد»
ابو ایوب (رض) مجاهدی شهید:
ابو ایوب در غزوه بدر و در تمام صحنههایش حضور داشت، صحابی شجاع و صبور و عاشق جنگ و جهاد بود. همراه با سپاهی که به سوی قسطنطنیه فرستاده میشد، رهسپار قسطنطنیه شد و در سال ۵۲ هجری در آنجا شهید و در همانجا دفن شد.
ابوعمران التجیبی میگوید: در غزوه قسطنطنیه بودیم و ابو ایوب همراه ما بود، دو صف را تشکیل دادیم، که در طول زندگیم صفی طولانیتر از آن دو صف را ندیده بودم. ابو ایوب در این غزوه شهید شد و طبق وصیت خودش در حصار شهر قسطنطنیه به خاک سپرده شد. (رواه حاکم).
منابع:
۱) عظماء الإسلام: محمد سعید مرسی.
۲) زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ذکری الهجرتین الأولی والثانیة، ابن القيم الجوزية.
۳) السیرة النبویة لإبن هشام: ذکر المسیر إلی خیبر فی المحرم سنة سبع، بنا الرسول (ص) بصفیة وحراسة أبی ایوب الأنصاری.
4) http://www.al-islam.com/
5) http://www.muhaddith.org/
6) http://www.dorar.net
نظرات
یحیی
12 مرداد 1391 - 05:24خوب از درون خود آگاهم ومیدانم که نه روحا ونه فکرا ونه ایمانا شایستگی چنین فضل وبزرگواریی رو ندارم...
محمد قاسمی
12 مرداد 1391 - 05:40واقعا الان قبر ابو ایوب انصاری در ترکیه هست؟؟برام خ خ جالب بود