بررسی آثار کودتا و حذف اسلامگرایان در مصر
عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع و فرماندهی کل نیروهای مسلح مصر و رهبران جبهه نجات، در ارزیابی و سنجش نیرو و توان جریانهای اسلامی و اخوانالمسلمین در جامعه، به شدت دچار اشتباه شدند، همین بود که علیه دولت منتخب، کودتا کرده و رئیس جمهور منتخب اخوانی را ربودند!
سیسی گمان میکرد که به راحتی میتواند اسلامگرایان را از سر راه خود برداشته و با اعلام حکومت نظامی در شهرهای بزرگ، دیگر کسی جرأت نخواهد داشت از خانه بیرون بیاید و یا در تظاهرات شرکت کند.
سیسی میپنداشت، فرعونآسا، اگر ساحران دربارش را جهت مقابله با مرسی – و موسی – فرا بخواند، او چارهای جز فرار و پذیرفتن شرایط مورد نظر او -نقشه راه پس از کودتا- را نخواهد داشت، غافل از اینکه یکم؛ او در درک و سنجش توانایی مرسی و طرفدارانش به شدت دچار توهم شده است، دوم؛ در گزینش و انتخاب ساحران دربار هم دچار اشتباه شده و سوم؛ زورگویی و بیعدالتیهای او باعث شکست و عقبنشینی آن ساحران از میدان مبارزه خواهد شد.
محمد البرادعی آن شعبدهباز نامی و شهرهی جهانی پس از مشاهدهی کشتارهای عمومی توسط فرعون سیسی و هامان و قارونهای پیرامونش از یکسو و صلابت و ایستادگی طرافداران مرسی – و موسی – چارهای نداشت جز اینکه پا به فرار نهاده و با استعفای خود، مهر ابطالی بر کودتای نظامی و نقشهی راه جدید زده و خجولانه اعلام نماید که آماده است، اگر دیر نباشد، به خدای مرسی و اخوان – موسی و هارون- ایمان آورد.
اشتباه سیسی و هممسلکانش در این بود که برای سنجش و اندازهگیری قوت و ضعف جریانهای اسلامی از معیارهای مادی و ظاهری بهره میگیرند. او چون از عدم همکاری و همراهی قوهی قضائیه، رسانهها، نیروهای مسلح و پلیس با محمد مرسی و جریان اسلامگرا اطمینان داشت پس نتیجه گرفت که آن جریانات فاقد پایگاه و جایگاه مردمی هستند لذا براحتی میتوان آنان را کنار زد! غافل از اینکه چهار نهاد یاد شده اساساً نهادهای مردمی محسوب نشده، بلکه از منسوبین و منصوبین رژیم سابقاند و با مردم و انقلاب مردمی ۲۵ ژانویه فاصلهی بسیاری دارند.
مشکل اساسی و نگرانی عظیم کارشناسان دلسوز از این جهت است که دود سیاه تحلیلهای آبکی و ارزیابیهای غلط سیسی به چشم مردم مصر میرود؛ به گونهای که پس از کودتای نظامی اخیر، کشور مصر دیگر رنگ آرامش را به خود ندید، به ناحق خون جوانانش ریخته شد، وحدت، همدلی، یکپارچگی و همزیستی مردمانش که زبانزد همه بود بر باد رفت. خلاصه برای مصر شرایطی پیش آمد که آن را با هر معیاری بسنجی فاجعهای تمامعیار محسوب میشود.
اینکه رئیس جمهور مرسی در طول یک سال زمامداری، اشتباهاتی مرتکب شده نباید شک کرد ولی اشتباهات او هرچند بزرگ بوده باشد در مقایسه با کودتای ننگین و خونین کودتاگران، بسیار کوچک مینماید؛ چرا که وضع کنونی کشور مصر به گونهای است که ظاهراً به سمت جنگهای داخلی و کشمکشهای بیشتر اجتماعی و سیاسی سوق داده میشود و کسی نیست از وخیم شدن شرایط کشور جلوگیری کند!
چند روز پس از کودتا، صدها هزار نفر از مردم مصر با حضور در میدانهای مختلف مصر خواستار برچیده شدن آثار کودتا و آزادی رئیس جمهور منتخب و بازگشت او به کاخ ریاست جمهوری شدند، زبان حال همهی تظاهرکنندگان یا بیشترشان گویای این بود که اگر مقامات کودتاگر با چنین اعتراضهای مسالمتآمیزی، به خواستههای قانونی ما پاسخ مثبت ندهند، ناگزیریم از راههای خشونتآمیزی خواستههایمان را محقق سازیم. رسیدن مردم و جوانان معترض مصری به این نتیجه که تحصنهای مسالمتآمیز، راهگشا نبوده و باید به فکر چارهای دیگر بود، هرچند شاید خواست درونی و واقعی کودتاگران و دشمنان واقعی مصر باشد، ولی باید دلسوزان بدانند در این صورت شرایطی مشابه افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و یمن برای مصر قابل پیش خواهد بود.
بیشتر کارشناسان و تحلیلگران بر این باورند که بیاعتنایی مقامات کودتا به خواستههای برحق وقانونی تظاهرکنندگان مصری و زندانی کردن رهبران سیاسی اسلامگرا، باعث بوجود آمدن - و یا بیدار شدن – حرکتهای خودجوش افراطی خواهد شد و هشدار شخصیتهای بزرگی چون قرضاوی وتوصیه به تظاهرکنندگان جهت حفظ آرامش و خون سردی، از همین زاویه قابل تحلیل است.
اشتباه بزرگ ژنرال سیسی در این است که حوادث پیرامون خود را با چشم سر میبیند نه با چشم دل.
در اینکه ارتش مصر قدرتمند بوده و دارای سلاح و تانک و بالگردهای عمودی است شک و تردیدی وجود ندارد ولی آنچه شک برانگیزاست اینکه ارتش با این همه امکانات و ساز و برگ نظامی چگونه میخواهد با مردممعترض رفتار نماید؟ سؤال این است که چنین ارتش مقتدری چگونه و با استفاده از چه روشهایی میخواهد تظاهرکنندگان را آرام ورهسپار خانههایشان کند؟! آیا باکشتن صد نفر؟ دویست نفر؟ دوهزارنفر، بلکه ده هزار نفر؟! میتواند کشور را آرام و تظاهرکنندگان را ساکت نماید؟ یا برعکس، هرچه سرکوبها بیشتر شود سقف مطالبات و خواستههای تظاهرکنندگان بالاتر خواهد رفت؟!
در این میان آنچه بیش از هر چیز باعث نگرانی است اینکه در اثر برنامههای ناشیانهی مقامات کودتا و برخوردهای وحشیانهی نیروهای مسلح و پلیس با تظاهرکنندگان، روش و سبک مبارزات مردم معترض، تغییر یابد و به خشونت متوسط شوند!
چرا باید با خواستهها و مطالبات قانونی و منطقی تظاهرکنندگان که عبارت است از احترام گذاشتن به دموکراسی و مشروعیت انتخاباتی، اینگونه رفتار شود؟ مگر با زور و سرکوب میتوان از حق بودن مطالباتشان کاست؟ چرا کشورهای منافق غربی و اروپایی که قریب به یکصد سال است برای ما درباره محاسن و دستاوردهای مثبت دموکراسی در کشورهایشان و اسرائیل سخنرانی میکنند، اکنون که علیه دموکراسی، انتخابات و صندوق رای، کودتای نظامی شکل گرفته، سکوتِ رضایتآمیز اختیار نمودهاند؟!
آیا سکوتِ تأییدآمیزشان تنها بخاطر این نیست که متحدان مزدورشان بازنده و اسلامگراها برنده آن دموکراسی و انتخاباتاند؟! آیا سکوت همراه با چراغ سبز آنان در مقابل کودتا، پیامی جز این دارد که انتظار غربیها از دموکراسی در کشورهای مسلمان تنها یک چیز است و بس که آنهم عبارت است از برنده شدن احزاب و اشخاصی که مجری طرح و پروژهای آنان در منطقه باشند و بس؟!
جانبداری آمریکا و اروپا - به عنوان مدعیان دموکراسی – از کودتای نظامی اخیر مصر و قبلاً در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۶ در فلسطین و الجزایر باعث شد اعتبار و اعتمادشان را در بین ملتهای مسلمان از دست بدهند همانطور که شعارهای توخالی احزاب لیبرال وابسته به آنان نیز که مدعی حمایت از دموکراسی و انتخابات و... بودند نیز زرق و برق اولیهاش را باخت.
پس از این حمایتها و جانبداریهای احمقانه غرب، برهمگان محرز شد که انسان لیبرال از دیدگاه غربیها عبارت است از کسی که آماده باشد برای پیاده نمودن طرحها و پروژههایی که در واشنگتن وتسط اربابانش تهیه میشود از باورها و اعتقادات و مباتی فکریش گذشته و چشمپوشی نماید.
از اینکه در روزنامهی نیویرک تایمز خواندهام که آقای محمد البرادعی – به عنوان یکی از محصولات این نوع لیبرالیست مدرن و غربی – به منظور توجیه کودتای نظامی مصر با برخی از سران آمریکا و اروپا -جان کری و آشتون-تماس گرفته، شوکه شدم و همچنین از اینکه خواندم این مدعی لیبرالیسم و دموکراسی با بستن ۶ شبکه و کانال تلویزیونی وابسته به اسلامگرایان مصر موافق بوده بیشتر شوکه شدم!
بر همه عیان است که آنچه امروزه در مصر رخ میدهد عبارت است از تظاهرات مسالمتآمیز صدها هزار بلکه میلیونها نفر از طرفداران دموکراسی و انتخابات-نمیگویم طرفداران اسلامگراها- در میادین پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ و کوچک، تا بدینوسیله خواستههای خود را به سمع و نظر مقامات مصری برسانند و اصرار و پافشاری آنان به گونهای است که آمادهاند در این راه کشته شوند!
در این شرایط، انتظار عاقلانه از ارتش مصر این بود که به منظور جانبداری از خواستههای کاملاً قانونی تظاهرکنندگان وارد صحنه شده و از آنان محافظت و حمایت نماید نه اینکه خود، کودتا را مدیریت نموده و متوسل به سرکوب تظاهرکنندگان شود و خواستههایشان را نادیده بگیرد.
انتظار همه از ارتش این بود که از نتایج انتخابات جانبداری نماید نه اینکه سکان قدرت و کشور را به اقلیتی بسپارد که در میان مردم جایگاه و پایگاهی ندارد!
مطمئناً کودتای نظامی اخیر -خواسته یا ناخواسته- بزرگترین عامل است جهت شکلگیری جریانهای افراطی و تندرو که در میان احزاب و جریانات اسلامگرا و شاید در جنبش اخوانالمسلمین مصر هم وجود داشته باشند، جریانهای افراطی که دموکراسی را «بدعتی غربی» و غریب پنداشته و اساساً آن را قبول ندارند بلکه آنان جهت رسیدن به آرمانها و اهدافشان که عبارت است از برپایی دولت خلافت، تنها به راه حل نظامی و مسلحانه میاندیشند نه به انتخابات و صندوق رأی...
کودتای اخیر مصر باعث شد که جریان معتدل و میانهرو اسلامی و اخوانالمسلمین هزینههای هنگفتی بپردازد و همچنین باعث شد که از محبوبیت و حرفشنوی از آن، در بین جوانان مسلمان کاسته شود؛ چرا که پس از کودتای نظامی و خونین اخیر، برای بسیاری از جوانان اسلامگرا ثابت شد که میانهروی و گفتمان مسالمتآمیز و مشارکت در پروسهی انتخابات، امری بیفایده و بیثمر بوده است، کودتایی که همهی دستاوردهای انقلاب ازجمله دموکراسی، رئیس جمهور منتخب و مجلس شورا و قانون اساسی را یکروزه بر باد داد و باعث تعقیب و زندانی شدن برندگان آن دموکراسی شد!
مگر اتهامات محمد مرسی چیست که بر اساس آن قریب به دو ماه است که در زندان به سر میبرد؟ او که در مدت یکسال زمامداریش حتی پشهای نکشت، یک جُنیهی مصری سرقت نکرد و کسی از نزدیکان و اقربایش را در پستی بکار نگرفت، تازه همه کشتهشدگان در تظاهراتهای میدان اتحادیه و رابعه عدویه از طرفداران و مؤیدان او بودند. من شخصاً نزدیک به یک ساعت با رئیس محمد مرسی ملاقات و مصاحبه داشتم، خدا را شاهد میگیرم که جز تسامح و بزرگواری او با همه و تأکید او بر حفظ همزیستی و تلاش در جهت برگرداندن کرامت و شخصیت برای مصر و مردمش و سعی در راستای احیاء بخش صنعت ملی و بهبودی بخش کشاورزی کشور چیزی از او نشنیده و احساس نکردم.
دیگر چه کسی پس از کودتای نظامی و ننگین اخیر و پس از ربوده شدن رئیس جمهور منتخب و انحلال مجلس شورا و لغو قانون اساسی، ادعاهای دولتمردان کودتاگرِ دستنشاندهی نظامیان را که گویا میخواهند در مدت یک سال آینده از دموکراسی محافظت نموده و انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و پارلمانی را برگزار نمایند باور مینماید؟! و تازه چه کسی حاضر است پس از اینهمه توهین به آراء و شعور مردم، پای صندوقهای رأی رفته و در انتخابات شرکت کند؟!
هرچند با جنبش اخوانالمسلمین در موارد متعددی اختلاف نظر داریم و امیدوار بودیم در طول یک سال حکمرانی آنان بیشتر به مسائل اصلی عربها توجه میشد و سفیر اسرائیل از قاهره اخراج میشد، ولی این اختلاف نظر نباید باعث شود که ما به رئیس جمهور منتخب اخوانی اعتراض کرده و یا علیه او کارشکنی و سنگاندازی کنیم، بلکه همچنانکه بارها گفتهام باید اجازه میدادند رئیس مرسی دورهی چهار سالهی ریاست جمهوریاش را به اتمام رسانده و مخالفان او نیز باید جهت فروپاشی دولت و رئیس جمهور اخوانی از طریق صندوقهای رأی اقدام مینمودند نه کودتا!
دیگر نگرانی ما از این است که مبادا در اثر کودتای ننگین اخیر مصر، جنگ داخلی در این کشور شعلهور شود.
باز نگرانی ما از این است که فقرا و مستمندان که بیشتر مردم مصر را تشکیل میدهند همواره و کما فیالسابق در گرسنگی و محرومیت باقی بمانند و...
ولی هم زمان اطمینان داریم که مردم مصر هرگز به این مجموعهی لیبرال درغگو و قلابی و گمراه اجازه نخواهد داد که در مصر حکومت کرده و بیش از این برای کودتای نظامی در مصر جادهصافکنی نمایند، امری که باعث تفرقهی بیشتر در بین آحاد مردم و سوق دادن کشور به سمت جنگهای داخلی و خونریزی خواهد شد.
نظرات
سردار
14 شهریور 1392 - 02:42همانا بایددانست که آمریکا و اسرائیل به دنبال این هستند که از اعتماد مردم مصر نسبت به آرتش آن دیار بکاهند و این سناریوها را به راه می اندازند که آرتش را به جان مردم بیاندازند و در نهایت آرتش از چشم مردم بیفتد طوری که هیچ احدی برای آنان اهمیتی قایل نشود و بدین صورت زمینه را فراهم کنند تا خود فرمانروای مردم شوند و دیگرواهمه ای نسبت به آرتش آن دیار نداشته باشند