بی گمان، حج برای مسلمان پرورشگاه ایمان، و مدرسه تربیت، و نشانه راه سعادت در حیات وی محسوب شده و رخداد مهم تاریخیی است که مسلمان همواره از شنیدن آن لذت می برد.

حاجی ایامی چند را در سفر مقدسی که مانوس دلها است، سپری می کند؛ سفری که شرف زمان، شرف مَکان وشرف عمل رایکجا برایش فراهم می سازد:

شرف زمان: ده روز ذوالحجه که خداوند بزرگ بدان سوگند یاد کرده است، آنجا که فرموده است:

«.. ولیال عشر»« قسم به شب های دهگانه »(سوره فجر/2).

ایامی که پیامبر اسلام در وصف آن فرمودند:

«بهترین روز های دنیا، دهة[اول ذوالحجه] است». گفته شد: آیا روزهای جهاد در راه خدا هم با آن برابر ی نمی کند؟ فرمودند: «نه خیر؛ روز های جهاد هم با آن برابری نمی کند، مگر مردی که چهره اش را بخاک بمالد(خود را در راه خدا شهید سازد)(صحیح ابن حبان)

شرف مکان: خانة با حرمت خداوند و مشاعر بزرگ، اعم از منی، مزدلفه وعرفات.

خداوند بزرگ می فرماید:

« إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَّقَامُ إِبرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا»

«در حقیقت نخستین خانه‏اى که براى [عبادت] مردم نهاده شده همان است که در مکه است، و مبارک و براى جهانیان [مایه] هدایت است. در آن نشانه‏هایى روشنی است، [از جمله] مقام ابراهیم. و هر که در آن درآید در امان است».(آل عمران/96-97)

شرف عمل: محبوب ترین اعمال نزد خداوند. چنانچه پیامبر اسلام می فرمایند: 

« هیچ ایامی نیست که عمل صالح به اندازة این روز ها نزد خداوند دوست داشتنی باشد». گفتند: جهاد در راه خداد در ایام دیگر چگونه؟ آیا با اعمال صالح این ایام برابری نمی کند؟فرموند: «نه خیر، مگر کسی که با جان و مال در راه خدا بیرون شود و با هیچ یک بر نگردد» (بخاری).

راستی، کدام عمل می تواند از حجی که خداند آن را در این ایام اختصاص داده است، بزرگتر باشد؟ در حالی که پیامبر اسلام در فضیلت آن می فرمایند:

« حج مبرور پاداشی جز بهشت ندارد» (صحیح مسلم).

بی گمان حج برای امت ما یک اجتماع بزرگ سالیانه و کنگره جهانشمولی است که مانند ندارد، در گسترة حج نژاد های گوناگون، زبان های رنگارنگ و شهر وندان و طبقات مختلف در وحدت ایمانی، وحدت برادری و وحدت عملی ذوب می گردند، امری که هر بیننده را به تعجب وا می دارد و حکمت احکم الحاکمین را مجسم می سازد.

براستی، خداوند به آن دسته از بندگانش که این دعوت او را می پذیرند، منافع مطلق و بی حد و حصری نوید داده است، طوری که فرموده است:

«وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ لِیشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ»

(به مردم اعلام کن که پیاده {یاسواره}بر شتران باریک اندام، راه های فراخ و دور را طی کنند، به حج کعبه بیایند تا منافع خویش را باچشم خود ببینند)(حج/27-28)

و اینک اهم آن منافع که حجاج بیت الله به آن شرفیاب می گردند و با آن ها به دیار شان بر می گردند:

اول: توحید و اخلاص :

بی گمان، هر که آیات قرآنی را که حکایت از عمران و آباد شدن خانه به دستان پرتوان حضرت ابراهیم علیه السلام، و دعوت بشریت به حج از جانب حضرت وی را دارد، بخواند، به وضوح میان این رخداد بزرگ و تحکیم پایه های توحید و قلع و قمع شجرة خبیثة شرک، ارتباطِ تنگاتنگ را ملاحظه می کند، چنانچه خداوند بزرگ می فرماید: 

«وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیئًا وَطَهِّرْ بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ»

«(ای پیامبر ! بخاطر بیاور) زمانی که محل خانه کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم و آن را بدو نمودیم(ودستور دادیم)این که چیزی را شریک من مساز! و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع برندگان و سجده کنندگان (از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی)تمیز و پاکیزه گردان!» (حج/26).

«وَإِذْ یرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ وَمِن ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَینَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِکَ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ وَمَن یرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَینَاهُ فِی الدُّنْیا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ»

«و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه‏هاى خانه [کعبه] را بالا مى‏بردند [مى‏گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذیر که در حقیقت تو شنواى دانایى، پروردگارا ! ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبر خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده، و بر ما ببخشاى که تویى توبه‏پذیر مهربان . پروردگارا در میان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‏شان کند زیرا که تو خود شکست‏ناپذیر حکیمى. و چه کسى جز آنکه به سبک‏مغزى گراید از آیین ابراهیم روى برمى‏تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم، و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود، هنگامى که پروردگارش به او فرمود تسلیم شو گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم»(بقره/127-131).

به همین گونه، کسی که جریان عملی حج پیامبر علیه السلام را مطالعه کند، در صحنه های درخشانی چند، اعلان توحید را مشاهده خواهد کرد، منجمله:

تلبیه:

«لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمه لک و الملک، لا شریک لک». 

«خداوندا! دعوتت را بار بار اجابت کردم، وبه بندگیت آماده ام. براستی هر ستایش، نعمت وفرمانروائیی شایسته تست، حقا که از شرک مبرائی». (صحیح المسلم).

مطالبة اخلاص از خداوند(ج): چنانچه از پروردگار شان مسئلت نمودند که: 

« بار الها! حجی نصیبم کن که هیچ گونه ریاء و سمعه ای دران نباشد»(ابن ماجه).

و علت این دعاء اینست که چون بذل اموال، دوری از اهل و دیار وعرضه شدن به انواع خطرات، زمینه ساز نفوذ عجب و ریاء در نفس آدمی است.

قرائت سوره هایی« کافرون» و «اخلاص»: سوره های که بیانگر توحید عملی و نظری است، در دو رکعت طواف.

ذکر خداوند در صفا و مروه: حضرت جابر(رض)می گوید:

« آنحضرت رو به قبله کردند و توحید و عظمت خدا را بیان کرده فرمودند: «لا اله الا الله وحده لاشریک له ، له الملک و له الحمد و هو علی شیء قدیر، لااله الا الله وحده، انجز وعده، و نصرعبده و هزم الاحزاب وحده».

ترجمه: 

«جز الله هیچ معبودی که شایستگی بند گی را داشته باشد وجود ندارد، او یگانه است، شریکی ندارد، ملک و فرمانروائی از آن اوست، او شایستة هر گونه ستایش است، و او بر هر چیز توانا است. جز خداوند هیچ معبودی دیگری که شایستة بنده گی باشد وجود ندارد، او یکتا است، به وعده اش به درستی وفا کرد، و بنده اش را نصرت بخشید و احزاب کفر را به تنهائی شکست داد».

دعاء: آنگاه که بنده با تمام وجود خاشعانه، و با بیم و امید، وبا قلبی سرشار از توجه و تضرع و ابتهال به پروردگارش رو می آورد، این به حق از بزرگترین مظاهر توحید است.

پیامبر اسلام در حجة الوداع در شش موقف به مدت طولانی به این امر پرداختند: 

بر فراز صفا ومروه، در عرفه، در مشعر الحرام ، به دنبال رمی جمرة صغرا و وسطی و در سایر ایام تشریق.

پس چه زیبا است به کسی که خداوند اورا به زیارت این ا ماکن مبارک شرفیاب ساخته که این معانی شریف را درک کند وجانش را غبار روبی نموده و قلبش را صیقل زند و ریشه های توحید را در اعماق وجودش بگستراند.

همچنان که کعبه، خانة خدا در روی زمین است، قلب خانة خدار در وجود بنده است. و همچنانکه کعبه توسط حاجیان و عمره کننده گان طواف می شود، باید قلب بنده با خوف ورجاء، محبت، توکل ، رجوع الی الله، استعانت و استغاثه که از وظایف قلب سلیم است، طواف شود،

پیامبر اسلام بهترین ذکر و دعاء را همان قرار دادند که در بهترین روزی که خورشید دران طلوع کرده است، انجام پذیرد، و او همان روز عرفه است که در شأن آن گفتند:

« بهترین دعاء، دعاء روز عرفه است، وبهترین آنچه من و پیامبران پیش از من گفته اند، اینست:«لا اله الا الله وحده لاشریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شیء قدیر» (ترمذی)

در روایتی دیگر آمده است:

« بهترین آنچه که من و پیامبران دیگر گفته اند، در آخر روز عرفه بوده است» (طبرانی)

دوم: پیروی و فرمان پذیری:

هیچ عبادتی از عبادات اسلامی همچون حج نیست که این همه فرمانپذیری تام و پیروی مطلق از پیامبر اسلام دران متجلی گردد، چنانچه حاجی در میان مناسک متنوع و مشاعر متعدد که برای بسیاری از آن ها جز طاعت امر الهی و اقتداء بر رسول او معنی دیگر نمی شناسد، در گردش و انتقال است.

یکبار سنگی را می بوسد و بار دیگر سنگی را می زند، از مشعری می گذرد تا به دیگری برسد و باز به اولی بر می گردد، هفت بار طواف و هفت بار سعی می کند، و هفت سنگریزه پرتاب می کند، به دون این که معنای خاصی برای این عدد بداند.

به راستی، صحابه رضی الله عنهم ارزش این متابعت را دانسته بودند و به تصحیح مناسک ابراهیم علیه السلام و تصفیه اش از شائبه های شرک وبدعت ها- آنهم به دست انسانی که سزاوار ترین شان به این کار بود- سخت احساس نیازمی کردند.

در سال دهم هجرت در میان قبایل اعلان شد که رسول الله (ص) ، امسال عازم حج هستند. در پی این اعلان،«افراد فراوانی در مدینه تجمع نمودند»(مسلم). و بر طبق روایتی دیگر:« هیچ کسی نماند که قدرت سواره یا پیاده آمدن را داشته باشد، جز این که آمد»(نسائی).

«هر کدام شان در پی آن بود که به رسول الله (ص) اقتداءنموده و همانند ایشان عمل کند»(مسلم).

حضرت جابر رضی الله عنه آن صحنة عجیب و جایگاه هیبت آور نبوی را دران هنگام که بر روی شتر در منطقة بیداء قرار گرفته بودند، چنین توصیف می کند: 

«... پس نگاه کردم، در پیش رو، وراست وچپ شان تا آن جا که چشم کار می کرد، مردمان- اعم از سواره و پیاده – به چشم می خوردند، آن حضرت علیه السلام در میان ما بودند و برای شان قرآن نازل می شد و ایشان تأویل و تفسیر آن را می دانستند و هر چه ایشان می کردند، ما هم انجام می دادیم»(مسلم).

نا گفته پیدا است که صحابه این مطلوب را به خوبی فهمیده بودند، چنانچه فی المثل، هنگامی که حضرت عمر رضی الله عنه حجر اسود را بوسیدند فرمودند: 

«من به خوبی می دانم که تو سنگی هستی که قدرت ضرر و نفع رساندن به کسی را نداری، اگر چنانچه من رسول خدارا نمی دیدم که ترا بو سیدند، من ترا نمی بوسیدم» (صحاح سته)

ابن حجر رحمه الله درتوضیح گفتة فوق می نویسد: 

«این گفتة حضرت عمر رضی الله عنه تسلیم شدن برای شارع در امور دین، و پیروی نیکو در آنچه که معنی و مقصد آن مکشوف ساخته نشده است، می رساند، و این به حق، قاعدة بزرگی است در پیروی از آنچه که رسول خدا انجام دادند- هر چند عقل را بدان راهی نباشد». 

هم چنانکه از ایشان باز ثابت است که در هنگام انجام رمل(رفتار پهلوانه در هنگام سعی میان صفا ومروه)فرمودند: « مارا به رمل چه کار؟ ما که این کار را به قصد نشان دادن به مشرکین انجام داده بودیم، و الآن الله تعالی آن ها را هلاک ساخته است» ولی بعد تأملی فرمودند: «این چیزی است که رسول خدا انجامش دادند، پس دوست نداریم که رهایش نمائیم»(بخاری)

در روایتی دیگر آمده است : «برای چه باید رمل و کشف شانه نمائیم، حال آن که خداوند تعالی اسلام را پیروز ساخته وکفر و اهلش را مغلوب گردانیده است»؟ سپس بعد از تأملی فرمودند:« با آن هم کاری را که در زمان رسول خدا انجام می دادیم، رها کردنی نیستیم»(احمد، ابوداود و..)

صحابة کرام - چه در حج یا غیر آن-از پیامبر اکرم نمی پرسیدندکه این واجب است یاسنت؟ بلکه رهنمود های شان را بزرگ می دانستند و دران به چانه زنی نمی پرداختند، وهمانند برخی از مردمان امروز در پی رخصت ها و فتوا های شاذنبودند، و به مقتضای فرمان آن حضرت علیه السلام عمل می کردند که فرموده بودند:

«آنچه شما را از آن منع کردم ، خودرا باز دارید و آنچه شمارا بدان امر کردم تاآنجا که در توان شما است، انجامش دهید»(بخاری و مسلم).

سوم : اقامة ذکر و یاد الهی:

بی گمان از بزرگترین و مهمترین مقاصد حج، اقامة ذکر و یاد الهی است. به راستی هر که آیات مربوط به مناسک حج را بخواند، تکرار ذکر و یاد الله متعال را در پی هر یک از مناسک حج ملاحظه می کند.

خداوند بزرگ می فرماید: 

« فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّینَ ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ فَإِذَا قَضَیتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُواْ اللّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا »

«و هنگامی که از عرفات (به سوی مزدلفه)روان شدید، در مشعر الحرام، خدا را یاد کنید، و همانگونه که شما را رهنمون کرد، به ذکرش به پردازید. بی گمان پیش از آن از جملة گمراهان بودید. سپس از همان جا که [انبوه] مردم روانه مى‏شوند شما نیز روانه شوید و از خداوند آمرزش بخواهید که خدا آمرزنده و مهربان است. و چون مناسک حج‏خود را به جاى آوردید همان گونه که ازپدران خود(در عهد جالهیت)یاد مى‏ کردید-یا بیشتر ازآن- خدا را یاد کنید ».

«وَاذْکُرُواْ اللّهَ فِی أَیامٍ مَّعْدُودَاتٍ» (بقره/ 203)

خداوند(ج)را در روز های چند(ایام تشریق)یاد کنید»

« وَیذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ»(حج/28)

«و در ایام معینی نام خدا را بر چهار پایان اهلی(ویژة قربانی)که خدا نصیب شان کرده است، ببرند»

«وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا لِیذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ»

« و برای هر امتی (که پیش از شما گذشته اند)قربانی را(که سمبول فدا شدن در راه خدا است)مقرر کردیم، تا به نام خدا چهار پایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطا نموده است»

«کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ»

«این گونه [خداوند] آنها را براى شما رام کرد تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت نموده به بزرگى یاد کنید و نیکوکاران را مژده ده»

پیامبر اسلام می فرمایند:

«همانا طواف کعبه، سعی میان صفا و مروه و رمی جمرات به خاطر اقامة ذکر و یاد خداوند در روی زمین است»

و می فرمایند:

«بهترین افعال حج، تلبیه و قربانی است»

و حضرت جبرئیل به آنحضرت فرمود:

«فراوان تلبیه بگو، و زیاد قربانی نما»(احمد)

پس برای حاجیی که برانجام این مراسم توفیق یافته، چه نیکو است که این مأمول بزرگ را به خوبی مستحضر داشته و همانگونه که دستور یافته، زبانش به یاد الهی، تکبیر، استغفار و دعا اشتغال داشته باشد، زیرا خداوند(ج)ذکر نامش را دوست دارد.

با این همه مع الاسف، بسیاری از مردم اهتمام شان به مناسک حج، فقط در عالم ابدان است، در حالیکه قلب شان غافل و زبان شان عاطل است.

کما اینکه برای کسی که خداوند(ج)او را به اقامة ذکر خود در حج گرامی داشته، شایسته است که این درس را همیشه محفوظ داشته و ذاکر، شاکر و ستایشگر خداوند و تهلیل وتکبیرخوان برگردد، و همیشه و در تمام حالات زبانش به یاد الهی تر وتازه باشد که ذکر، مجموع خیر و چشمة جوشان فضایل است.

از عبدالله بن بسر(رض)روایت است که مردی به محضر آنحضرت آمده پرسید: ای رسول خدا شرایع و احکام دین برای ما زیاد شده، آیا باب جامعی هست که به آن چنگ زنیم؟ 

آنحضرت فرمودند:

« همواره زبانت از یاد خدا تر و تازه باشد»(احمد، ترمذی و ابن ماجه)

چهارم: تعظیم شعایر و حرمت های الهی:

خداوند بزرگ در سیاق آیات حج می فرماید:

«ذَلِکَ وَمَن یعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ»(حج/30)

«این است [آنچه مقرر شده] و هر کس مقررات خدا را بزرگ دارد آن براى او نزد پروردگارش بهتر است»

سپس خداوند بزرگ می فرماید:

« ذَلِکَ وَمَن یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»(حج/32)

«.. (مطلب) چنین است( که گفته شد)، وهر کس مراسم و برنامه های الهی را بزرگ دارد، بی گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهیزگاری دل ها است»

عبدالرحمن سعدی، مفسر شهیر می گوید:

«منظور از حرمت های الهی، هر آنچه که حرمت دارد و یا دستور احترام آن داده شده است، می باشد، اعم از عبادات و غیره. منجمله: تمام مناسک حج، سرزمین حرم و احرام، قربانی ها، عباداتی که خداوند دستور قیام بدان را داده است، همه و همه در مدلول «حرمات الله»شامل است و تعظیم و بزرگداشت آن ها عبارتست از بزرگ داشتن شان در قلب، محبت ورزیدن به آن ها، وکامل ساختن عبودیت و بند گی خداوند بزرگ در آن امور، بی هیچ گونه تهاون و سستیی، و یا احساس دشواری و ثقلتی»

سپس می گوید: «منظور از شعایر، نشانه های ظاهری دین است، منجمله: تمامی مناسک؛ چنانچه خداوند بزرگ می فرماید:«ان الصفا و المروة من شعایر الله_ بی گمان صفا و مروه از شعایر خداوند است» (بقره/185).

و به همین گونه هدایا و قربانی ها در سرزمین حرم و ... که تعظیم آن ها عبارت از نیکو و فربه ساختن و کامل نمودن آن ها است.

پس تعظیم شعایر الهی از تقوای دل منشأ می گیرد، و بزرگداشت آن، حجت و برهانی است بر تقوا و درستی ایمان تعظیم کننده اش. زیرا تعظیم آن تابع تعظیم و بزرگداشت خداوند بزرگ است».

شایسته مسلمان است تا همانگونه که در عقب صور و ظواهر احکام و مناسک حج، مقاصد و اهداف بزرگی را پنهان می بیند، و در حصول آن تلاش می کند، در بقیة شعایر الهی که متعلق به زمانها و اماکن دیگر است نیز همین نگرش را داشته و در پی حصول مقاصد و اهداف آن ها، همواره از هیچ کوششی دریغ نورزد، تا آنچه را که خداوند، بزرگش داشته، بزرگش شمارد، و آنچه را خداوند، خارش داشته، خارش بدارد. و آن اموری را که خداوند مقدمش داشته، جلو اندازد و آنچه شایستة تأخیر است تأخیر کند، و تا احساسات و مشاعرش با شعایر الهی همنوا گردد وهوای نفسش به آنچه پیامبر علیه السلام آورده اند، تابع شود.

بسیاری از حجاج چشم شان به ظواهر افعال حج- همچون طواف، سعی، رمی و غیره- خیره می شود، و از فرو رفتن به عمق، و تفکر بر اسرار و روح آن – که با یستی با هر عبادتی همراه باشد- غافل می مانند، به همین سبب سرگرم تماشای این و آن می شوند و آثار سستی و ملالت از ایشان هویدا می گردد، و درپی رخصت های شاذ بر می آیند، و این امر در ساحات دیگر شرایع دین نیز کشانده می شود، حال آنکه کسی که قلبش با داشتن احساس تعظیم به آن شعایر، رستگاری یا فته و با لذت عبادت آباد گردیده است، چنین نیست.

پنجم: ولاء و براء، یا دو ستی و دشمنی:

شگفتا به این دین بزرگ که چگونه وحدت و یکپارچگی بی نظیر و اتصال متین، و به هم پیوستگی عمیقی را در روح و جان پیروانش پرورش می دهد، بر فاصله های زمانی و مکانی پا می گذارد و بر تفاوت های نژادی و اجتماعی غلبه می کند، وسد های اختلا فات سیاسی و مادی را درهم می شکند، و زبان و فرهنگ های مختلف اقوام و ملل گوناگون را در رود خانةبزرگی به نام«امت اسلامی»ذوب می سازد.

آنگاه که عربی با فصاحت، و عجمی با لکنت زبان، کلمة«لا اله الا الله محمد رسول الله»را بر زبان می آورد..

و آنگاه که در نماز های پنجگانه پشت سر امام واحدی صف بسته می کنند تا برای خدای واحدی نماز بخواند..

و آنگاه که توانگر مسلمان، بخشی از مالش را به حیث زکات برای برادران نیاز مند خودجدا می کند..

و آنگاه که بیشتر از یک ملیارد مسلمان ، در ماه واحدی دست از خورد و نوش برمی دارند..

و آنگاه که هر ملتی، جمعی از کسان خود را – به سان نمایندگانی – به منظور ادای مناسکی واحد، در ماهی واحد،شهری واحد و نقطة واحدی، وبا لباس واحدی می فرستند، تا با پیروی از پیامبری واحد و کتابی واحد، برای پروردگار واحدی تلبیه بگویند..

آنگاه که این امور انجام می پذیرد، یکی از مقاصد بزرگ دین، به وضوح آشکار می شود، و آن عبارت از استحکام پایه های مودت و دوستی میان مسلمانان و تقویةپیوند برادری ایمانی است که دیگر پیوندها را نا بود، و تمام تفاوت ها و فاصله ها را محو می کند.

خداوند بزرگ می فرماید:

«إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُون َوَمَن یتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»(انعام/55-56)

«تنها خدا و پیامبرش و مومنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه نماز را بر پا می دارند و زکات مال را می پردازند- وهر کس که خدا و پیامبرش و مومنان را به دوستی و یاری بپذیرد(از زمرة حزب الله است و) بی تردید حزب خداوند پیروز است»

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ»(توبه/71)

«مردان و زنان مومن، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند»

نا گفته پیدا است که این دوستی و یاوری بر دوش هریک از ابناء امت ما که به اعضاء مشترک یک جسم و آجرهای ساختمان واحد تشبیه شده اند، حقوق و حرمتگزاری هایی را فرض می سازد، چنانچه آنحضرت در بیانیة روز عرفه(حجة الوداع)، در برابر یکصد هزار نفر و یا بیشبر فرمودند:

«همانا ریختن خون، و خوردن اموال شما بر یکدیگر تان حرام است، همچنانکه هتک حرمت این روز شما، درین شهر شما و درین ماه شما حرام است» (مسلم)

گفتنی است که در مقابل این دوستی ولوازم آن، برائت و بیزاری از کفار – از هر دسته و ملتی که باشند- قرار دارد. به حق موسم حج – از نظر زمان و مکان- فرصت مناسبی برای اعلان این برائت وبیزاری از کفر و باطل بود که خداوند اوایل سورة«برائت»را نازل فرمود:

«بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِین َفَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»(توبه/1-3)

«[این آیات] اعلام بیزارى [و عدم تعهد] است از طرف خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانى که با ایشان پیمان بسته‏اید، پس [اى مشرکان] چهار ماه [دیگر با امنیت کامل] در زمین بگردید و بدانید که شما نمى‏توانید خدا را درمانده کنید، و این خداست که رسواکننده کافران است، و [این آیات] اعلامى است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند[و در برابر مشرکان تعهدى ندارند با این حال] اگر [از کفر] توبه کردید( واز شرک به توحید برگشتید، یقینا)این براى شما بهتر است. و اگر روى بگردانید پس بدانید که شما خدا را درمانده نخواهید کرد و(تو ای پیامبر!) کسانى را که کفر ورزیدند از عذابى دردناک مژده بده» 

طبق روایتی دیگر، ابوهریره(رض)می گوید: حضرت ابوبکر صدیق در اثنای همین حج، مرا هم در میان اعلام کننده گان فرستاد تا در روز عید در اجتماع حجا ج در منی اعلان نمایم که:

«بعد ازین سال، دیگر هیچ مشرکی حق حج را ندارد ونبایدکسی برهنه کعبه را طواف کند»(بخاری).

همانا حج پیامبر علیه السلام شواهد متعددی در برائت از مشرکین و مخالفت با راه و روش ایشان را دارد، منجمله :

در تلبیه:

مشرکان چنین تلبیه می گفتند:لبیک لا شریک لک، الا شریکاهولک تملکه و ماملک»(دعوت ترا اجابت کرده ایم، ترا شریکی نیست مگر شریکی که از آن تست، تو مالک او و متملکات او هستی) تلبیه ای که بیانگر شرک شان بود. آنحضرت تلبیه توحید را جایگزین آن کردند.

تعیین وقوف در عرفه:

و این کار را به منظور مخالفت با مشرکین قریش انجام دادند که می گفتند: « ما اهل حرم خدائیم، و از حرم به قصد وقوف به عرفات بیرون نمی شویم».

حرکت از عرفا تبعد از غروب خورشید:

بر رغم آنچه مشرکین انجام می دادند که ایشان وقتی بیرون می شدند که خورشید بر سرکوه ها بود.

حرکت از مزدلفه قبل از طلوع خورشید:

به خاطر مخالفت با مشرکین که در انتظار طلوع خورشید بی صبرانه کوهی در مزدلفه به نام «ثبیر)را خطاب قرار داده می گفتند: « ای ثبیر! شعاع خورشید را بتابان تا ما حرکت کنیم»

ابن قیم(رح)می گوید: «قصد مخالفت با مشرکین- بویژه در مناسک حج- درشریعت الهی امری است مطلوب و غیر قابل انکار»

گفتنی است که پیامبر (ص) این برائت ازجاهلیت و اهل آن را در متن خطبةعرفه نیز جا داده اند، چنانچه می فرمایند: 

«آگاه شوید که تمام امور جاهلیت وسود خواری آن را در زیر پای خود قرار دادم، به شما چیزی را گذاشتم که اگر بدان متمسک شوید گمراه نخواهید شد و آن کتاب خدا است»(صحیح المسلم)

براستی، درس بزرگی که هر حاجی باید باآن برگردد، اینست که بداند او متعلق به امت بر گزیده ای است که بر سایر امت ها شرف دارد و بهترین برنامة هدایت را در اختیار دارد، و هم اینکه انسان فقط دو راه در پیش دارد: اسلام یا جاهلیت، هدایت یا گمراهی، حزب خدا یا حزب شیطان، رنگ شدن به دین الهی یا روش جاهلیت.

« صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ»(بقره/138)

«(این آئین توحیدی) رنگ و زینت الهی است، و چه کسی می توانید از خداوند زیباتر بیاراید وبپیراید؟ و ما او را عبادت گزارانیم»

«أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیةِ یبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ»(مائده/50)

«آیا جویای حکم جاهلیت هستند؟ حکم چه کسی برای گروهی که یقین دارند از حکم خدا نیکو تر است؟»

هر چند این امت به لحاظ مادی و سیاسی- آن هم بخاطر کوتاهی در قبال حصول اسباب قوت و تدبیر-متفرق به نظر می خورد، اما آن چنان از پشتوانة نیرومندی از باورها، احکام و اخلاق برخوردار است که می تواند- اگر توفیق حق در فتح و ظفر یار او شود- به بر تری و مجد گذشته اش برگردد و نقش اساسی خود در قبال بشریت را -که خداوند اورا بدان کرامت بخشیده است- اداء نماید.

خداوند بزرگ می فرماید:

«کُنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ»

«شما بهترین امتی هستید که به نفع انسان ها پدیدار شده اید(مادا می که ) امر به معروف و نهی از منکر می نمائید و به خدا ایمان دارید.»

شایستة هر مسلمان است که با وجود هزیمت ظاهری کنونی، به خود سستی راه ندهد:

«وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»

«سست و زبون نشوید و غمگین و افسرده نگردید، و شما بر تر هستید، اگر براستی مومن باشید»

پس چه نیکو است که امت اسلامی ما با تمام دسته ها و تخصصاتش، موسم حج را مغتنم شمرده، با تشکیل گردهم آئی ها به تحقیق در مسایل گوناگون خود بپردازد، کنفرانس های سیاسی، اقتصادی، علمی و اجتماعی در موسم حج برگزار کند، واین کاررا همه ساله دنبال نماید، که به حق درانصورت مشکلات بسیاری حل، و دشواری های فراوانی سهل خواهدشد و امت اسلامی، در برابر دشمنانش نیرومند ویک پارچه نمایان خواهدگردید.

ششم: جستجوی فضل الهی (تجارت) :

از ابن عباس (رض)مرویست که عکاظ، مجنه و ذوالمجاز، بازار های زمان جاهلیت بود. ایشان در موسم حج، تجارت دران را بازارها را برخود گناه می شمردند، لذا این آیت نازل شد :«لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم»(بقره/198)«بر شما گناهی نیست که جویای فضل، از پرودگار تان شوید(به تجارت بپردازید»(بخاری).

از ابی صالح - یکی از موالی حضرت عمر (رض)- روایت است که از حضرت عمر پرسیدم آیا شما اصحاب پیامبر (ص) در اثنای حج، به تجارت هم می پرداختید؟ فرمود: «آیا مگر نه اینست که ایشان معیشت خود را از تجارت حج تأمین می کردند؟».

بی گمان موسم حج، فرصت مناسبی است که گروه های مختلف اسلامی برای تحقق منافع مشترک و مصالح متقابل شان – منجمله: منافع تجاری و مصالح اقتصادی- با هم جمع شوند، بی آنکه این امر به حج شان خللی برساند.

خداوند بزرگ، هر گونه حرج و مانعی را از سر راه چنین فعالیت های حیاتی که برای امت اسلامی قوت و خیر به ارمغان می آورد، بر داشته است.

اگر مسلمان های امروز، بهره برداری درست ازین فرصت فراهم شده درین بخش را به خوبی می دانستند، توانائی آنرا داشتند تا با عرضة تولیدات، و امضای قرار داد ها و توافقات تجاری ،بازاری به نام« بازار مشترک اسلامی»تشکیل دهند و قدمی به سوی خود کفائی برداشته و از وابستگی ذلت آور شان تدریجا رهائی یابند.

هفتم: تقواء و پرهیزگاری:

بدون شک، هدف از تمامی احکام و شرایع دین، تحقق تقوا در پیروی از دستورات الهی و پرهیز از منهیات آنست، بویژه در حج که آیات مربوط به آن، به دستور به تقوا خاتمه یافته است. طوریکه خداوند بزرگ می فرماید:

«وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکُمْ حَتَّى یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِّن صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذَلِکَ لِمَن لَّمْ یکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» (بقره/196)

«و براى خدا حج و عمره را به پایان رسانید و اگر [به علت موانعى] بازداشته شدید آنچه از قربانى میسر است [قربانى کنید] و تا قربانى به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره [آن باید] روزه‏اى بدارد یا صدقه‏اى دهد یا قربانیى بکند و چون ایمنى یافتید پس هر کس از [اعمال] عمره بهره برده و به حج پرداخت [باید] آنچه از قربانى میسر است [قربانى کند] و آن کس که [قربانى] نیافت [باید] در هنگام حج‏سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید] این ده [روز] تمام است، این [حج تمتع] براى کسى است که اهل مسجد الحرام [=مکه] نباشد و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت‏کیفردهنده است»

«وَاذْکُرُواْ اللّهَ فِی أَیامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یوْمَینِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أ َنَّکُمْ إِلَیهِ تُحْشَرُونَ» (بقره/203)

« و خدا را در روزهایى معین یاد کنید پس هر کس شتاب کند- در [دومین] دو روز[تشریق] از منی بیرون شود گناهى بر او نیست و هر که تاخیر کند [و تار روز سوم بماند نیز] گناهى بر او[که در حجش] تقوا پیشه کرده باشد، نیست، و از خدا پروا کنید و بدانید که به سوى او گرد آورده خواهید شد».

«لَن ینَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن ینَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ» (حج/37)

«هرگز [نه] گوشتهاى آنها و نه خونهایشان به خدا نخواهد رسید ولى [این] تقواى شماست که به او مى‏رسد».

براستی، این آیات، گوهر نهفته در قلب مومن را مخاطب می سازد، و ورع و پرهیزگاریش را بر می انگیزد، تا مرتکب ممنوعی نشود، ودر ادای دستور و یا فدیه یا کفاره ای تقصیر نورزد، و مرتکب امور جنسی و فسق و جدال و گناه نگردد، و علاوتا برایش می فهماند که تمامی عبادت هایش- هرچند کوچک باشد- معلوم، محفوظ و قابل تقدیر خواهد بود :

« وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللّهُ» (بقره/197) 

«و هر کار نیکى که انجام مى‏دهید خدا آن را مى‏داند».

این رقابت ذاتی که در ایامی چند، باجدیت انجام می پذیرد، ممکن است به روش وسلوکی دوامدار تحول پذیرد و دستاویز حج گزار موفق، در برگشت به خانه اش باشد و با بیداری قلب و هوشیاری عقل زندگی را از سرگیرد.

هشتم: اخلاق نیکو:

حج، سفر است، و سفر- همانگونه که در حدیث آمده است- پاره ای است از عذاب. مشکلاتی از قبیل: دوری راه، سختی های زیاد و مشکل ازدحام به قدری است که صبر و تحمل، و اخلاق عالی می طلبد، تا دچار افسردگی و دلتنگی نشود، و خواهان فراخ خوئی عمیقی است تا برخود خواهی غلبه کند، و به ایثار، گذشت، مجاهدت و غلبه بر نفس اماره وادار نماید، و کشش های شهوانی و نفسانی را مغلوب خود سازد، خداوند بزرگ می فرماید:

« فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ» (بقره/197) 

« در حج، نباید آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدالی باشد».

عطاء(رح)گفته است: « جدال اینست که بارفیقت به جر و بحث بپردازی تا آنجا که بر یکدیگر عصبانی شوید».

از زیباترین اخلاق اجتماعی نر مخوئی و ملایمت است، پیامبر (ص) در حالیکه در مسیر عرفه روان بودند، از پشت سر، صدای تهدید شدید و لت کوب شتران را شنیدند، با شلاق به آن سو اشاره کرده فرمودند:

« ای مردم! آرامش و سکینه را پیشه خویش سازید که نیکو کاری در ضایع ساختن نیست» (بخاری).

یکی دیگر از اخلاق ارزشمند، تواضع و فروتنی است، چنانچه «وقتی از مزدلفه حرکت کردند- برخلاف عادت گردنکشان- فضل ابن عباس(رض)را پشت سر خود سوار کردند.. واز همان دلوی نوشیدند که سایر مردم می نوشیدند» (مسلم).

از جملة مکارم اخلاق، حسن معاشرت با همسر است. آنحضرت (ص) در سفر حج، به خیمة عایشة صدیقه (رض) داخل شدند، او که به عادت زنانه دچارشده بود ازین که از انجام عمره باز میماند، گریه می کرد، ایشان او را تسلی ونوازش نموده فرمودند: « این چیزی است که خداوند بر دختران آدم مقدر کرده است» و هنگامی که بعد از اتمام حج اصرار او را در عمره مشاهده کردند، به برادرش دستور دادند تا او را به تنعیم برده و در انجام عمره کمکش نماید.

« آن حضرت (ص) مردی آسانگیر و خوش رفتار بودند، به همین خاطر خواستة همسر شان را پذیرفتند» (مسلم).

به راستی، این سفر دشوار و آداب سازنده، ممکن است ارزش های اخلاق ثابتی را در وجود حاجی پایه گزاری کند، تا بعد از برگشت ،در تمام سفر زندگی همیشه قرین و همدم او باشد.

نهم: توبه و استقامت:

حج، یک رویداد عظیمی در حیات مسلمان است، بسیاری از مسلمان ها آرزوی آن را در دل می پرورانند، و به دیدة آغاز یک تحول شگرف در زندگی به آن نگاه می کنند، و زندگی بعد از آن را، یک زندگی نوین شمرده و از سکوی آن، آینده را به دیدة خیر و عزم بر استقامت ، و ترک زندگی مقصرانه و گنه آلود می نگرند. و این تعجبی ندارد، زیرا حج، یکی از بزرگترین وسایلی است که گناهان و تقصیرات گذشته را محو و نابود می کند، چنانچه از عمرو ابن عاص(رض)روایت است که وقتی خداوند محبت اسلام را در دلم انداخت، نزد ر سول خدا (ص) آمده و گفتم دست تان را بدهید تا با شما بیعت کنم، ایشان دست را دراز کردند، اما من دستم را عقب کشیدم. ایشان فرمودند: « ترا چه شده است ای عمرو؟» گفتم: شرطی دارم، گفتند: «چه شرطی؟» گفتم این که بخشیده شوم. فرمودند: «آیا مگر ندانستی که مسلمان شدن، هجرت و حج- هریک- گناهان گذشته را نابود می کند؟» (مسلم).

ابوهریره از پیامبر (ص) روایت می کند که :

« کسی که حج نماید در حالی که با زنان پیشامد نکند و مرتکب گناهی نشود، همانند روزی که از مادر تولد یافته، پاک از گناه بر می گردد» ( بخاری و مسلم).

در ین حدیث هم بشارتی است و هم اشارتی:

1. بشارتش آشکار است، و آن بخشیده شدن گناهان، چنانچه فرد نود ساله- اگر چنانچه به در ستی حج کرده باشد- همانند نوزاد یک ساله خالی از گناه ، و با قلبی تابان و پاکیزه بر می گردد.

2. و اما اشاره: پس شایسته است به کسی که این کرامت نصیب او شده است، تا آن را حفظ کند و قلب پاکش را به سیاهی گناه آغشته نسازد. چنانچه حسن بصری(رح) حج مبرور را چنین تفسیر کرده است: « این که زاهد و نجات یافته از بند دنیا، و راغب و مشتاق به آخرت برگردد» و این به حق از بزرگترین نشانه های قبولی حج مبرور است.