پس از برچیده شدن اعتصامات رابعه عدویه و النهضه مصر سناریوی جدیدی از سوی اختاپوس رسانهای غرب شکل گرفته و در دست اجراست آن هم ارهابی خواندن جماعتهای اسلامی به خصوص جماعت اخوان المسلمین است به گونهای که در این زمینه با حاکمیت کودتا در مصر و رسانههای آن همنوا شده و بر طبل تروریست خواندن احزاب اسلامی میکوبند. شاه عربستان هم که از ناحیهی تروریستها احساس خطر نموده سایر دولتهای خلیج و عربی را فرا میخواند تا در مبارزهی ارتش مصر علیه کودتاچیان تمام توان خویش را به کار گیرند. شیخ خائن الازهر هم که پس از برچیده شدن این اعتصامات خود را از تیررس نقد داعیان میدان رابعه دور میبیند از سوراخ خویش و عزلت بیرون آمده و با حمایت همهجانبه از اقدامات ارتش از اخوان میخواهد که بازگشت شرعیت از طریق خون و خشونت امکانپذیر نبوده و پس از سکوت بر محاصره دهها ساعتهی جمعی از حامیان بیدفاع مرسی در مسجد فتح رمسیس اعلام میدارد، مسجد جای اعتصام نیست تا این پناهگاه امن را نیز از مسلمانان غضب نماید. براستی خندهدار است و جای تأسف که مسلمین در خانههای خداوند آماج حملات رسانهای و رگبار سلاح سبک و سنگین و همه نوع گاز اختناقی به بهانهی مبارزه با ترور واقع میشوند و بسیاری بیشرمانه نه تنها سکوت نکرده، بلکه بر این مدافعان حق خویش میتازند. کارشناسی در شبکهی «رها» مرسی را به تقویت تروریسم در سینا برای تشکیل ارتشی در سایهی ارتش مصر متهم میکند. (دکتر خوانساری) کارشناس دیگری از تزکیه و تقوای احمد طیب تمجید مینماید. (علیرضا نوریزاده در ایران فردا) گروهی فریب سناریوی ارتش در راستای مسلح نمودن افراد خود فروختهی لباس شخصی را خورده و آنان را از اخوان دانسته و جمعی هم از سوختن یک کلیسا و چند پاسگاه نظامی و کشته شدن محدود افراد ارتش سخن میرانند و همهی اینها برای متهم نمودن مسلمین و اخوان به ترور و خشونت است. همین افراد و رسانهها بر کشتار بیش از سه هزار و زخمی شدن بیش از ده هزار نفر، سوختن مساجد، سوختن مصدومان زنده در بیمارستان میدانی رابعه و خاکستر شدن آنان سکوت اختیار نموده و در نهایت وقاحت و بیشرمی اخوان را مسبب آن جلوه میدهند. بایستی پرسید و جای تأمل بسیار دارد که چرا اسلامگرایان در حوادث این چنینی که مظلومیتشان مثل روز روشن است، حق شرعی و قانونیشان پایمال شده، در تظاهرات و تجمعات مسالمتآمیز برای احقاق حقشان کشته و مصدوم داده و اسیر میشوند با عوض شدن جایگاه ظالم و مظلوم این گونه مورد هجمه واقع میشوند. هجمهای که هرچند ممکن است از سوی رسانههای کودتاچیان برای توجیه اعمال خشونتآمیزشان قابل توجیه باشد ولی از سوی رسانههایی که ادعای استقلال دارند چرا بایستی صورت پذیرد؟ (۱)
بایستی اذعان نمود که رسانه به عنوان مهمترین و برجستهترین رکن در جوامع، نقش بسیار مهمی در ساماندهی افکار و اندیشهها داشته و میتواند از طریق تزریق پنهان اهداف دستاندرکاران آن رسانه نوعی بردگی مدرن را برای افراد در جوامع به ارمغان بیاورد به گونهای که افراد با وجودی که ادعای آزادی داشته و از حقوق انسان و آزادگی و استقلال سخن میرانند چون اسباب بازیهایی کوک شده به هر طرف که خواست اصحاب رسانه است سوق داده میشوند. اینجاست که در این امپراتوری و دیکتاتوری رسانهای عصر حاضر نوعی اسلامهراسی کاذب به مخاطبان القا میشود، به گونهای که شناخت و قضاوت در مورد اسلام و احزاب و گروهای اسلامی از دید مجریان، کارشناسان و تحلیلگران این رسانهها به جوامع القا میگردد. آن وقت اسلام نه براساس متون دینی و رجال متخصص و متعهدش که از دید افرادی مغرض و جاهل عرضه میگردد. اسلامی که به رنگ و لعابهای گوناگونی در میآید تا اهداف مجریان را محقق بخشد. ایشان برای مسلمین، نسخه تجویز کرده و راه نجات و علاجشان را در این تجویز میدانند، زمانی از عصری نگری دین سخن میرانند و قرآن را شفای اعراب جاهلی چهارده قرن پیش میدانند، گاهی از وجود قرائتهای گوناگون در عرصهی بینش و احکام خبر میدهند، قرآن را در حد شعر شعرا پائین آورده و آن را حاصل تجربهی نبوی پیامبر دانسته، از پیامبر، قرآن، اسلام و خدای عربی میگویند و بالاخره از اسلام بدون سیاست و محصور در مساجد و روی طاقچهی منازل برای آلوده نشدن به سیاست و دغلبازیهای آن دفاع مینمایند. از دید این رسانهها شیخ الازهر امام اکبر و شیوخ خلیج، شیخ الحرمین و یوسف قرضاوی رهبر تروریستها به حساب آمده و فتاوای اتحادیهی علمای مسلمین با هزاران عضو به پشیزی نمیارزد. آنان خود مسلمین را بیمار تصور کرده، درد را تشخیص داده و نسخهی شفا را نیز تجویز نمودهاند یا بایستی قبول کرد و یا باید در خیابانها و میادین سوریه، مصر و..... کشته شد و یا به جرم تروریست بودن آوارهی کوهها و بیابانها گشت. به عنوان انسانی مثل ایشان حق نداری در سیاست و سایر مسایل اجتماعی دخالت کنی، برای دفاع از حق خویش محق نیستی. ایشان حق دارند ماهها در میدان تحریر باشند و از مواهب ارتش برخودار، دفاتر اخوان را آتش بزنند، در نظم عمومی اخلال ایجاد نمایند، جلوی عبور و مرور را بگیرند ولی تجمع مسلمین در میدان رابعه و نهضه و حتی مساجد خشونت زا است و از تجمعشان اسلحه و باروت میروید. البته به هیچ وجه نمیتوان از ضعف اساسی و قابل تأمل مسلمین در این زمینه گذشت. جایگاه آنان در این عرصهی پهناور رسانهای چنان خالی است که خلأ وجودشان را این جاهلان و مغرضان پر نموده است. اسلامگرایانی هم که رسانهای در اختیار دارند در چنین مواقعی به جای دفاع از کلیت اسلام و حمایت از همفکرانشان چنان به اختلافات فقهی و جزئی مشغولند و این اختلافات چنان آتش حقد و کینهشان را بر افروخته است که بر سردرگمی مخاطبان میافزایند.(۲)
براین باورم بایستی در عرصهی بیان اندیشه و اعتقادات شفاف و بدون تسامح عمل نمود نه اینکه به خاطر جذب حداکثری، خوشحالی و راضی نگه داشتن اطرافیان و جلوگیری از اینکه مبادا متهم به جمود فکری، خرافات و عقبماندگی گشت از بسیاری اصول و مبانی عقبنشینی کرد، زیرا بایستی مواضع و جبههبندی در بستر اجتماع و در شرایط عادی مشخص گردد نه اینکه در حوادثی چون مصر نیات افراد و گروهها تبیین گردد. امروزه مسلمین لطمهای را که به خاطر عدم تبیین مواضع قبل از کودتا متحمل شدهاند و آسیبی که از طرف الازهر و برخی احزاب اسلامی برایشان وارد شده است به اندازهای شدید و هولناک است که بایستی مدتها هزینهی آن را بپردازند. حوادث مصر و بسیاری از حوادث هم نشان داده که مخالفان اسلام در دادن القاب و متهم نمودن مسلمین چندان به گفتار و کردار آنان توجه نکرده و نقشهی اسلامهراسی خویش را در هر شرایطی دنبال میکنند، بنابراین همچنان که قبلاً بیان داشتهام اگر ارهابی بودن به کار بردن نهایت قوت مادی و معنوی اعم از کلیهی رفتارها و گفتارهای در چارچوب شریعت و حتی در پارهای مواقع و به صورت کاملاً حکیمانه به کارگیری سلاح جهت دفاع از کرامت انسانی و دفاع از حقوق خویش در راستای ترساندن دشمنان خدا و مؤمنان باشد مسلمین نبایستی از اینکه ارهابی خوانده شوند در ترس و هراس باشند همان هراسی که بایستی متوجه دشمنان دعوت گردد. بایستی کردار، گفتار و حتی پندار خویش را در در چارچوب شریعت تنظیم نمود و نباید از طعنهی همیشگی ملامتگران در هراس بود.
متأسفانه در رسانهها کسانی از ارهاب و ترور سخن میگویند که در فضایی امن، با شکمهای سیر در حالی که بر صندلیهای راحت تکیه دادهاند، آنان بدون اینکه خویشتن و فرزندان خویش را در چنین فضای رعب و وحشتی تصور کنند به تئوریپردازی و تخریب مشغولند. چگونه میتوان با شکمهای برآمده و لمیده بر تختها و مبلهای ملون برای افرادی که هویتشان به تاراج رفته، در جلوی چشمانشان اجساد نیمهجان همفکرانشان آتش زده میشود، در فضای رعب و وحشت ناشی از عملکرد نظامیان تا دندان مسلح، تئوری سازی و نظرپردازی کرد، آنهم برای انسانی با داشتن احساس، عاطفه و خشم. انسانی که حتی در شرایط عادی هم مغلوب نیروهای سوقدهنده به سوی شر شده و خداوند با علم به این واقعیت در توبه را تا لحظهی مرگ برایش گشوده است. آیا میتوان چنین انسانی را حتی در صورت مرتکب شدن عملی خشونتآمیز در چنین بستری تروریست خواند؟ هرچند به هیچ وجه تخریب اماکن عمومی، کنیسهها و آتش زدن چند پاسگاه نظامی قابل دفاع نبوده و نمیتوان آن را توجیه کرد ولی حتی اگر چنین جوانان احساساتی و در چنین بستری در حالی که از تنظیمات رهبران خویش پس از برچیده شدن رابعه و نهضه خارج گشتهاند و بیشتر رهبرانشان اسیر گشته و در زندان هستند و خصوصاً پس از علم بر اینکه رهبر قبطیان در تمامی مراحل کودتا از نطامیان حمایت کرده و بیشتر افرادی که در کشتار نقش دارند از قبطیان هستند (اقلیت حدود ده درصدی) چگونه میتوان اعمالشان را تروریستی خواند؟
یکی از اشکالات هنگام پرداختن به تروریسم توقف روی عمل تروریستی و توجه کمتر به ریشهها و عوامل دخیل در آن است. در بسیاری از مواقع در غوغای رسانهای فراموش میشود که تروریست دولتی مهمترین عامل در خشونتآفرینیهای اجتماعی است. بنابراین بایستی قبل از صحبت از اعمال خشونت آمیز جوانان مصر و ارهابی خواندن آنها از تروریسم دولتی عربستان، امارات، اردن و کویت سخن گفت که بیپرده از کودتا حمایت کردهاند و از تروریسم ایالات متحده و سایر دولتهای اروپایی سخن گفت که با حمایت مالی از ارتش و نظامیان و سکوت بر اعمال خشونتآمیزشان، بر آنها مهر تأیید نهادهاند. چه تفاوتی بین رفتار گروههای تروریستی و عکسالعمل شیخ الازهر وجود دارد جز اینکه این گروها متهورانه و در نهایت بیباکی جانشان را در راه اهدافی باطل بخت میکنند، ولی امام اکبر و تمام همفکران و حامیان کودتا در نهایت بزدلی از تهور کسانی دفاع میکنند که غیر انسانیترین خشونتها را میآفرینند. به طور حتم تروریسم پنهانی که توسط این علمای درباری و دولتهای استبدادی خلق میشود به مراتب خطرناکتر و گستردهتر است، زیرا بخش زیادی از خشونتهای آشکار اجتماعی و اعمال تروریستی جوامع را سبب میشود. بسیاری از این گروهها و افراد در بستر اجتماع و در شرایطی بحرانی و زیر فشار و تنش روانی و ظلم وجور و جهل مرتکب خشونت میشوند ولی این علما و رهبران دیکتاتور در شرایط عادی و در کمال راحتی و آسایش مولد خشونتاند. نقشهها و تئوریهایی که در حصار و غوغای رسانهای و تحت تأثیر اعمال گروههای افراطی مستور میمانند. رسانههایی که عامدانه و یا جاهلانه به این تروریسم پنهان دامن میزنند. بنابراین حمایت هژمونیک، دیپلماتیک، وتو قطعنامهها، ارسال سلاح و دفاع و توجیه رسانهای آشکارترین نمادهای تروریسم دولتی هستند. واژهی تروریسم برخلاف آنچه تحت سیطرهی هژمونی رسانهای قشر خاصی را در برمی گیرد از نظر تعاریف، رویکرد و منشأ، واژه بسیار غامض و پیچیدهای است. واژهای که براساس دادههای هریک از رشتههای علوم انسانی اعم از علوم سیاسی، جامعهشناسی، روانشناسی، حقوق و..... و به دور از غوغاسالاری رسانهای و در فضایی کاملاً علمی میتوان تعریفی جامع از آن ارائه داد ولی این واژه هم مانند سایر مفاهیم حوزه علوم انسانی قربانی تسویه حساب شخصی، اغراض درونی در راستای توجیه اعمال قدرتهای مسلط بر نظم جهانی و تخریب احزاب، گروهها و حتی ملتهای مظلوم و بیدفاعی شده است که حریت و استقلال خویش را طلب میکنند. در چنین تعریف بیریشهای از تروریسم افراد و گروههایی که از حقوق مسلم خویش دفاع میکنند تروریست خوانده شده ولی قدرتهای بزرگ جهانی که نمونه بارزی از تروریسم دولتی هستند در جایگاه حق نشسته و خود را محق جلوه میدهند و مظلومان و مدافعان از حقوق خویش را با وحشیانهترین شکل ممکن قلع و قمع مینمایند. در واقع این دولتهای تروریست در زیر چتر حمایتی رسانهای هم خشونت میآفرینند و هم عکسالعمل و واکنش به این خشونتها را جهت توجیه هر دو عمل خویش و عوامفریبی ترور میخوانند. طبق چنین تعریفی که از سوی هژمونی دولتهای و رسانهها ارائه میشود احزاب و گروهها بر طبق منافع صاحبان قدرت زمانی آزادیخواه بوده و در زمانی دیگر تروریست قلمداد میشوند. حماس حتی اگر منتخب مردم باشد و از حقوق مسلم خویش در برابر اسرائیل غاضب دفاع کند گروهی تروریستی به حساب میآید و اسرائیل با وجود نقض تمامی قوانین و قواعد بینالمللی مجوز سرکوب و مقابلهی با تروریسم میگیرد. دولت کودتایی مصر و حکام استبدادی خلیج پرچم مبارزه با تروریسم را برافراشته و درصدد انحلال جماعت ریشهدار اخوان بر میآیند و ملت مظلوم و ستمدیدهی مصر برای اینکه تروریسم خوانده نشوند بایستی در فضای پرالتهاب رسانهای و زیر رگبار گلوله از زمین و آسمان به جای دفاع از مظلومیت آشکار خویش و هجوم بردن بر پایههای ظلم و فساد هم از تروریست نبودن خویش دفاع کنند و هم رفتارشان را طبق خواست صاحبان قدرت تنظیم نمایند. (۳)
بنابر هر تعریفی از تروریسم متون دینی مسلمین (قرآن و سنت) بنا بر دلایل صریح و روش و ثابت و تغییر ناپذیر با این واژه بیگانه بوده و آن را به شدت طرد میکند، هرچند ممکن است در رفتار سیال مسلمین در واکنش و متأثر از خشونتآفرینی حکام جور رفتارهای خشونتآمیز غیر قابل دفاعی همانند سایر انسانها فارغ از اعتقادات و افکار و حتی حیوانات روی دهد. رفتارهایی که از سوی عقول سالم و در فضای علمی نمیتواند مبنای قضاوت عمومی واقع گردد.
به طور حتم اقامه دلیل از مبانی فکری و اساسنامه اخوان، برای کسانی که تعامل اصلاح گرانهی بیش از هشتاد سالهی اخوان المسلمین با جوامع و دولتها و رفتار عملی و پایبندی به قواعد مدنی و دموکراتیک این گروه، آنان را متقاعد ننموده که بر عدم خشونت آفرینی اخوان صحه گذارند و همچنان این گروه را جمعی مخوف زیرزمینی و تروریست قلمداد میکنند، آب در هاون کوبیدن و بیدار نمودن کسی است که خود را به خواب زده است. فقط متذکر میشوم چگونه گروهی که در اساسنامه و مرامنامهاش کشتن نفسی (مسلمان یا غیر مسلمان) همسان قتل تمامی بشریت بوده و حیاتی را برتر از کعبه میداند، برای حیات انسانها از همان زمان شکلگیری نطفه برنامهریزی کرده و به همه نوع حیات آن اعم از نباتی، حیوانی و انسانی اهمیت میدهد، (۴) بر پلورالیسم درون دینی و برون دینی مبنی بر به رسمیت شناختن اختلافات درون دینی، فقهی و اجتهادی و احترام گذاشتن به باورها و اعتقادات غیر اسلامی صحه گذاشته و از نهایت تسامح و تساهل با مخالفان فکری و عقیدتی برخوردار میباشد جز خشونتهای مقطعی، دفاعی و واکنشی میتواند مروج خشونت و تروری با پشتوانهی تئوریک باشد. سایر جریانات دینی و غیر دینی هم بایستی پاسخگوی اعمال و رفتار خویش در بارگاه الهی و پیشگاه مردم باشند. رسانهها و کارشناسان رسانهای هم که با خطای فاحش و آشکار خود به جای اینکه متون دینی را ملاک رفتار گروهها قرار دهند بر اساس رفتار این جماعتها در مورد کلیت دین به قضاوت مینشینند دچار آفتی شدهاند که فرجامش گمراهی و جهالت خویش و مخاطبان این رسانههاست، زیرا اصل را با معیار فرع میسنجند. (۵) ولی متأسفانه آنگونه که این روزها در شبکههای مختلف رسانهای به مخاطبان القا میشود، محمد مرسی آدم بسیار خطرناکی (خطرناکتر از بن لادن) بوده که اگر یک روز دیگر بر مسند قدرت میماند، نظم جهانی برهم میخورد، فاتحهی صلح بین اسرائیل و فلسطین برای همیشه خوانده شده و کشوری به نام اسرائیل باقی نمیماند، چه بسا به زودی یازده سپتامبر دیگری به وسیلهی ایشان خلق میشد، طالبان بر افغانستان سیطره یافته و جنگ جهانی دیگری در راه بود. همهی مصریان هم یا سنگسار میشدند و یا دست بریده در زیر تازیانههای شلاق سرخ و کبود میگشتند، مسعود بارزانی هم نمیتوانست دو سال ریاست خویش را تمدید کند، به دلیل آلودگی هوا و افزایش دی اکسیدکربن، یخهای قطبی ذوب، لایهی اوزون پاره شده و حیات جمعی در این کرهی خاکی به خطر میافتد و چه بسا انقراض گروهی دیگری در راه بود. اخوان هم، جماعتی است مخوف با فعالیتهای زیرزمینی که افرادش در زیر زمین منازلشان مشغول ساخت انواع بمب مختلف بوده و نقشهی ترور و کشتار جهانیان را در همان منازل طرح ریزی میکنند. نقشههایی که سازمانهای موساد، سیا، گروههای مافیایی و ببرهای تامیل از آن در جهت اهداف خویش بهره میبرند. این جماعت درصدد بود از طریق اسلام سیاسی و صدور آن به سراسر جهان نسل بشریت را منقرض نماید. خلاصه ارتش مصر، جهان را از فاجعه بزرگی که در راه بود و حیات نباتات، حیوانات و انسانها را تهدید میکرد نجات داد.
۱- میخواهم در اینجا وجدان خفتهی برخی از دوستان ملیگرا را که تعصبات ملی چنان افق دیدشان را کاهش داده و در عصر جهانیشدن چنان تفکرات پانناسیونالیستی و شوونیستی و تقسیم بندیهای عرب و عجم و محصور بودن در افکار قرون گذشته کر و کورشان کرده که جز بر مظلومیت همفکران ملی خویش تأسف نمیخورند، مخاطب قرار دهم که با کدام معیار و میزان بر اینهمه قتل عام و سوختن اجساد مرده و زنده و ویرانی مساجد و به کارگیری سلاح از زمین و آسمان سکوت اختیار نموده، ولی بر سوختن کلیسایی که مسبب آن معلوم نیست عزا گرفته، و با قضاوتی ناعادلانه و غیرمنصفانه در همان روز اعضای اخوان را مسبب آن میدانید، آن وقت از جهانیان انتظار دارید که در مقابل مظلومیت «ملت کُرد» موضع گرفته و آن را محکوم کنند. آیا با چنین عقلیت و وجدان اخلاقی میخواهید بر جامعهی متکثر و متنوع کردی حکم رانده و برای سعادت ولو دنیوی این ملت برنامه بریزید. پس از گذشت حدود یک ماه از اتفاقات مصر به این نتیجه رسیدهام که با بسیاری از حامیان کودتا نبایستی وارد مجادله گشت و جهت اقناع آنها اقامه دلیل نمود یا بایستی با زبان و منطقشان با آنها سخن گفت و یا خطاب قرآنی «قالوا سلاماً» را در مقابلشان به کار برد، زیرا چنان از انسانیت تهی گشته و عقلشان را باخته و وجدانشان به تاراج رفته که چتر «أُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» بر آنان سایه افکنده است. چگونه میتوان برای افرادی که میگویند کسانی که در خیابان هستند مردم نبوده بلکه اخوانی هستند، یک سال حکومت مرسی شکست اسلام و حکومت دینی را اثبات کرد، مقصر همهی کشتارها و خشونتهای مصر اخوان المسلمین است، این اعراب وحشی همان بهتر که کشته شوند اقامهی دلیل کرد؟
۲- کانال«وصال حق» در برنامهای که جمعه شب در مورد مصر و وقایع آن پخش نمود به جای دفاع از مظلومیت اخوان و تاختن بر ارتش و کودتاچیان، در تاختن بر اخوان با مخاطبان خویش همنوا میشد. جناب انصاری در مقابل خیانت پادشاه عربستان بر اسلامگرایان سکوت و پس از همنوایی با یکی از مخاطبان، طبق تعریف انحصاری که خویش از جهاد دارد اخوان را به دلیل پرهیز و کناره گیری از جهاد همان خس و خاشاک حدیث پیامبر (ص) قلمداد مینمود که با وجود فراوانی تعداد در مصر خوار و ذلیلاند.
۳- به طور حتم شیخ الازهر، رهبران حزب سلفی نور، دولتهای خلیج و تمامی افراد، گروهها و دولتهایی که به هر نحوی در این کودتا نقش داشتهاند در حساب و دادگاه الهی و ضمیر انسانهای باوجدان محکوم بوده و در دنیا و آخرت بر اساس میزان مشارکت تاوان پس داده و غوغای رسانهای نمیتواند این لکهی ننگین را از دامان و پیشانیشان بزداید.
۴- در تفکرات امانیستی (نژادپرستانه و ناسیونالیستی) نفس انسانها هم همچون کالاها با آن معامله میشود و قیمتهای متفاوتی دارند. اجسادی که از روح انسانی و الهی تهی گشتهاند به مراتب پر بهاترند. گاهی خون انسان مسلمان در این تفکر، بهایش از لاشهی حیوانی پائینتر است. چنانچه در رسانههایی با افکار امانیستی آن مقدار که به زخم فیلی، مصدومیت سگی و لاشهی حیوانی بها میدهند به کشتن مظلومانهی سه هزار نفر در یک روز پرداخته نمیشود. زیاد دور نیست که برخی از رسانههای اپوزیسیون فارسیزبان ایرانی مانند بیبیسی و صدای آمریکا چه غوغا و سر و صدایی به خاطر قتل دختری به نام «ندا آقا سلطان» سر دادند، از زوایای مختلف بدان پرداختند، تجزیه و تحلیلش نمودند و... ولی همین رسانهها به اندازهی کشته شدن مگسی برای قتل و عام مسلمانان مصر وقت نگذاشتند. واقعیاتی که بر اسارت این رسانهها به جای استقلالشان صحه میگذارد.
۵- در صحنهی مصر دوباره تاریخ تکرار گشته و آدمیانی با قلوب سختتر از سنگ، گمراهتر از چهارپایان، با ظاهری زنده و تهی از انسانیت در یکسو و کسانی جان برکف که حاضرند در جهت تحقق آرمانهای تعالیبخش خویش با اره از وسط دونیم گردند در جهت دیگر مشغول نقشآفرینی هستند. جمعی از آدمیان چنان جاهلیتی را زنده کردهاند که در کتابهای تاریخی وجود دارد. جاهلیتی که بسیاری در مورد وقوع آن شک و تردید دارند. جاهلیتی که نیاز انسان مدرن و پست مدرن قرن بیست ویکم را به پیام سعادتبخش الهی و دستورالعملهای قرآنی صد چندان میطلبد. جاهلیتی که سالها پیش «سید قطب» ندای آن را سر داد و جاهلانی که تعبیر جاهلیت او در «فی ظلال القرآن» و «معالم فی الطریق» را به تکفیر امت اسلامی و ترور و خشونت تعبیر نمودند. جاهلیتی که کسانی در دامان خویش پرورش میدهد که بر همنوع خویش تاخته، او را هدف گلوله قرار داده، زنده آتش زده، اماکن عبادت را سوزانده، به زنان، کودکان و پیران تعدی نموده و در نهایت بیشرمی در رسانهها جهت عوامفریبی دروغ گفته و عمل شنیع خویش را توجیه مینماید. جاهلیتی که آدمی را به چنان سقوطی میکشاند که همهی این وقایع را با چشم میبیند، ولی به جوش و خروش نیامده، به سادگی گول خورده، رام گشته و همچون گوسفندان به هرجا که خواست صاحب و شبان است سوق داده میشود. جاهلیتی که گاهی به خاطر سود و فایدهای زود گذر و زمانی به جهت قدرت طلبی و شهرتطلبی رام میگردد و زمانی بدون هیچگونه سود مادی و تنها به دلیل جهالت و تعصبی جاهلانه در راستای بقای شهرت و قدرت دیگری.
نظرات
از سقز
31 مرداد 1392 - 09:49از رسانه های مغرض غربی جز این نمی توان انتظار داشت.
تالش
31 مرداد 1392 - 09:19سلام ، شما عزیزان که این همه دم از اسلام و دفاع از مسلمانان می زنید چرا در مورد مسلمانان مظلوم مصر که در زیر آتش ارتش وابسته به کفر ( آمریکا و اسرائیل ) قرار گرفته و روز ماه مبارک رمضان صدها کشته داد و بعد از آن نیز مورد هجوم و گلوله مستقیم قرار گرفتند چرا برای دفاع از این مسلمانان برنامه ای تهیه و پخش نکردید ؟ چون آن ها اخوانی بودند ؟ و باید بخاطر مسلمان اخوانی بودن شما آن ها را محکوم بکنید و اخبارتان را از شبکه العربیه وابسطه به اسرائیل و آمریکا و آل صعود که یک شبکه ی کاملا لائیک است بگیرید و پخش کنید ؟ آیا این است مسلمانی و دفاع از مسلمان ؟ در جریان مصر مشخص شد که شما هم حزبی هستید و هدفتان رسیدن به مقاصد حزبتان است . تشکر از این حمایتی که از کل مسلمانان مکنید . مگر آن ها سنی نیستند ؟ مگر آن ها مسلمان نیستند ؟ مگر آن ها مورد ظلم استکبار قرار نگرفتند ؟ چرا شما عزیزان که من و خیلی از دوستانم قبل از جریان مصر شما را خیلی دوست داشتیم و شما را بعد خداوند متعال به عنوان یار و یاور خود می دانستیم این همه مقرضانه فکر می کنید و راه بی عدالتان جهان را پیش می گیرید؟ برای شما نباید مسئله ی اخوان و غیر اخوان مطرح شود . وظیفه شرعی و دینی شما هست که از همه مسلمانان آزاده دفاع کنید . امید وارم به یاری خداوند متعال در افکار خود تجدید نظر کنید . با تشکر / ( ف ن از تالش )
بارام
30 مرداد 1392 - 06:22کاک یوسف عزیز، عالی نوشتهاید، دستتان پرتوان و خامهی رنگینتان، پر گهر باد. جزاکم الله خیر الجزاء
سقزی
30 مرداد 1392 - 08:37متاسفانه دشمنان اسلام جهت نابود کردن اسلام هم قسم شده اند ولی ما مسلمانان چی ؟ تنها راه نجات اسلام تمسک به قرآن و سنت و در پیش گرفتن راه اعتدال و منطق تععقل و تفکر صحیح است