«و هرچه پیامبرص به شما بدهد، آن را بگیرید و از هر آنچه شما را منع کند، از آن باز ایستید».
و ایشانص را الگوی نیکو و شایسته برای بندگانش قرار داده و میفرماید:
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١﴾ [الأحزاب: 21].
«یقینا برای شما در رسول خدا سر مشقی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز آخرت امید دارد و خدا را بسیار یاد میکند».
چنانکه خداوندأ پیروی از آنحضرتص را، نشانه محبت ایشان خوانده میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣١﴾ [آلعمران: 31].
«ای محمد! -به مدعیان دوستی من- بگو اگر خدا را دوست دارید (راستگو هستید) پس از من پیروی کنید تا خداوند دوستتان بدارد و گناهان شما را بیامرزد و خداوند آمرزنده مهربان است».
خداوندأ بیان داشته است که پیروی و اطاعت پیامبرص در حقیقت پیروی او تعالی میباشد، طوری که میفرماید: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا ٨٠﴾ [النساء: 80].
«هرکس از پیامبرص اطاعت کند، در حقیقت از خداوندأ اطاعت کرده است، و هرکس رویگردان شود، پس ترا نگهبان ایشان نفرستادهایم».
و پاداش بزرگی را برای کسانی که از ارشادات آنحضرتص پیروی نموده و آن را عملی نماید، آماده ساخته است، قسمی که میفرماید: ﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا٦٩﴾ [النساء: 69].
«و کسانی که از خدا ورسول اطاعت کنند، در زمره کسانی هستند که خداوندأ بر آنان انعام نموده است، از -همراهی- پیامبران و صدیقین و شهیداء و صالحین، و اینان رفیقانی نیک هستند».
حج درمیان سایر عبادات، عبادت روشن و آشکاریست، که پیروی و اقتدا به آنحضرتص بصورت واضح در آن هوید است، برخی از دانشمندان و طالبان علم در این عصر توجه خاصی در مورد احکام و مسایل متعلق به حج نمودهاند که از اهمیت بسزایی بر خوردار بوده و توانستهاند راههای که شاید بدعتی از آن به دین رخنه نماید، بستهاند، و در راه نشر و پخش علم و معارف اسلامی، بویژه آنچه که مربوط به مناسک حج میگردد، تأثیر بزرگی داشته است.
لیکن جانب مهمی دیگری که باید به آن توجه و اهتمام خاصی صورت گیرد، آنست که ارشادات و هدایات و احوال پیامبرص در این مناسبت پرفیض بصورت واضح و مفصل بیان گردد، تا برادران مسلمان ما که عزم حج را دارند، با آن آشنایی پیدا نموده و در خط سیر آنحضرتص گام نهاده، این فریضه پرفیض را بصورت درست و مطابق روش آنحضرتص ادا نمایند. اهمیت دانستن این مسایل را که برای هر مسلمان، بویژه حاجی بسیار مهم است میتوان در نکات ذیل بیان نمود.
*- آموزش و آگاهی این مسایل، سپس عملی نمودن آن، حکمت و اهداف حج را واضح ساخته، پرستش و بندهگی پروردگارجهان را محقق میسازد.
*- بسیاری از مسلمانان از احوال پیامبرص در حج آگاهی کامل ندارند، از اینرو کوشش آنها تنها در جهت آموختن احکام فقهی این مناسک بوده، و به آن خشنود و قانع میگردند.
*- بسیاری مسلمانان از احوال پیامبرص در حج، از جمله: معانی، مقاصد و اهداف آن آگاهی ندارند، حتی برخی از طالبان علم که در زمینه سنت نبوی وغیره امور شرعی سروکار دارند، این امر از آنها پنهان مانده و عملی نمیگردد.
*- حج درمیان سایر عبادات سلیقه و روش خاصی را بخود دارد، بنابراین پیامبر اکرمص با تودهها و اقشار مختلف مردم برخورد و تعامل داشتند. ایشان با گروههای مختلف مردم دیدار نمودند که شاید اینچنین فرصت مناسبی در زمان و مکان دیگر امکان پذیر نمیبود، و شاید هم برخی از مردم جز در همین مناسبت بزرگ، دیگر موفق به دیدار آنحضرتص نمیشدند، از اینرو در این کنفرانس بزرگ و تاریخی، گوشههای زیادی از برخورد و تعامل آنحضرتص با گروههای مختلف مردم، و رسیدگی و توجه به احوال آنان آشکار میگردد که دیگر موقع مناسبی، جز حج در موقع دیگر امکان پذیر نبود.
* - در این سفر آنحضرتص همسران و همه افراد خانواده خویش، اعم از ناتوان و توانمند آنها را با خود همراه نمودند که این خود گوشه دیگری از رهنمودهای ایشانص را در برخورد و رفتار با آنان واضح میسازد، که قبلاً صورت نگرفته بود .
لذا در این تحقیق و بررسی کوشیده شده تا کیفیت و چگونگی حج پیامبرص بطور شامل و مفصل و جامع ترسیم، و احوال آنحضرتص در این حج بصورت واضح به تصویر کشیده شود، تا باشد که سرمشق و الگویی برای اقتدا کنندگان و پیروان خط آن حضرتص گردد.
چون کتب و رسالههای بیشماری در مورد حج و احکام آن نگاشته شده است، بناءً ما در این کتاب پیرامون آن بحث نخواهیم کرد، بلکه به جوانب دیگر این فریضه پرفیض، اشاره خواهیم کرد، زیرا این موضوع به بررسی و تحقیق مفصل نیاز داشته، اینچنین گذر کوتاه و مختصر، تشنگان سنت مطهر نبوی را سیراب نخواهد کرد چون موضوع شاخهها و فروع بسیار دارد، پس بخاطر نزدیک ساختن مسایل و یکجا نمودن پراگندگی، آن را به سه فصل تقسیم نمودیم:
فصل اول: احوال پیامبرص با پروردگارشان در حج.
فصل دوم: احوال پیامبرص با خانواده ایشان در حج.
فصل سوم: احوال پیامبرص با امتشان در حج.
و از خداوندأ استدعا مینمایم که این کتاب را برای حجاج و معتمرین، سودمند گردانیده، و اقتدا کنندگان راه و روش آنحضرتص را در پیمودن مسیرشان توفیق داده و آن را در درگاه بزرگ خویش بپذیرد.
و از برادرانی که در تهیه و نگارش این کتاب همکاری نمودهاند، ابراز شکر و امتنان نموده، اجر و پاداش بزرگ را از خداوندأ برای آنان خواهانم.
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه اجمین.
***
فصل اول:
احوال پیامبرص با پروردگارشان در حج
یگانه سرمایه ناتمام و بیپایان بندگان راستین اللهY، همانا پیوند محکم و نا گسستنی، و ارتباط قوی با اللهأ میباشد، حج یکی از مهمترین مناسبات وگردهم آیی است که اللهأ بندگان مؤمن را در سایه رحمت خود قرار داده و آنان را بر تقوا و بندگی واقعی پرورش میدهد، که بوسیله آن رابطه عمیق میان بنده و پروردگار سبحان تقویت مییابد، همچنان حج مدرسه ایمانی بزرگی است که به مسلمانان در عرصههای مختلف، درسهای بزرگ و فواید ارزشمند و اندرزهای مفید میآموزد، و آنان را به مقام و منزلت والای بندگی اللهأ مشرف میسازد.
مسلمان در این مناسبت عظیم در مقابل پروردگارش با فروتنی ایستاده و سر تسلیم و اطاعت را به او تعالی فرود میآورد.
پیامبر گرامی ماص در حج نیز مانند همیشه، بیش از دیگران خداوندأ را یاد نموده و میپرستیدند، همچنان ارتباط ایشان با اللهأ با وجود همه مشغولیتها و مسؤلیتهای که بر دوش داشتند، مانند همیشه قوی و محکم بود. ایشان در این موسم بزرگ وگردهم آیی تاریخی حجاج بیت الله را رهبری نموده آنها را به امور دینشان آگاه میساختند، همچنان توجه خاص به همسران خویش داشتند و در مورد آنان از صبر و تحمل کار گرفته با آنها احسان و رویۀ نیکو داشتند. با وجود این همه مشغولیت و مسؤلیتها، در ارتباط ایشان با پروردگار سبحان هیچگونه تفاوت یا تکاسل و یا تأخیری صورت نگرفته و ایشان را از تواضع و شکستگی در مقابل پروردگار باز نمیداشت.
و اگر بخواهیم شمایل و چگونگی تواضع و شکسته نفسی آنحضرتص را با پروردگارشان در موسم حج، و منظر و نمای پیروی و اطاعت ایشان را یک یک بشماریم، گنجایش آن در این مقام امکانپذیر نیست. بنابراین در این فصل مهمترین و بارزترین نمونههای از شمایل و اوصاف و احوال ایشان را با پروردگارشان قرار ذیل مورد بحث و مطالعه قرار میدهیم:
1- پیامبراکرمص در زمینه توحید و یگانهپرستی خداوندأ، توجه جدی بخرچ داده آن را محقق ساختند:
توحید یا خداوندأ را به یگانگی پنداشتن از بارزترین مسایل بنیادی است که آنحضرتص در راه محقق ساختن و حمایت آن توجه جدی نمودند، تا اطاعت پروردگار بزرگ جهان را بصورت درست و دقیق بجا آورده و فرموده اللهأ را عملی نمایند: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ [البقرة: 196].
«و برای خداأ حج وعمره را به تمام رسانید». یعنی حج و عمره را با رعایت همه حقوق، و بدون کاستن چیزی از مناسک آن، به وجه مطلوب شرعی آن، و با اخلاص برای خداوندأ و نداشتن قصد منفعتی دنیوی، بپایان برسانید[1]. و هرگاه با دقت به اعمال آن حضرتص دیده شود، اخلاص ایشان به خداوندأ، و به اتمام رساندن شروط و افعال حج، بصورت آشکار به نظر میخورد که میتوان برجستهترین نکات آن را ذیلا یادآور شد:
*- تلبیه گفتن، شعار حج است و این کلمات قواعد و فواید مهمی مانند: اخلاص عمل و یگانه پنداشتن خداوندأ، و تعهد به دوام عبودیت و پایدار بودن در آن، عاجزی و انقیاد در برابر خداوندأ، اعتراف به نعمتهای خداوندأ را در برداشته، و متضمن رد بر تمام باطل پرستان و دشمنان توحید است. چنانکه جابرس از پیامبر بزرگ اسلام روایت نموده است که: «آنحضرتص حج را با توحید -تلبیه گفتن- با آواز بلند آغاز نموده فرمودند: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ»[2]. یعنی: «حاضرم ای الله، گوش بفرمانم، تو شریکی نداری، همانا ستایش و نعمت، ملک و سلطنت از آنِ توست و شریکی نداری».
و در حدیثی که ابوهریرهس آن را روایت کرده آنحضرتص چنین فرمودند: «لَبَّيْكَ إِلَهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ»[3]. یعنی: «من برطاعت تو همیشه حاضرم و پایدار خواهم بود، ای پروردگار حق! گوش بفرمانم».
*- پیامبر گرامی ما ص توجه جدی بر آن داشتند که عباداتشان خاص به رضای خداأ باشد و خواهان آن بودند تا حج ایشان وسیله ریا وشهرت و افتخار بر دیگران قرار نگیرد طوری که از انسس روایت شده که آنحضرتص فرمودند: «خداوندا! حجی را آرزو دارم که ریا و شهرت در آن نباشد»[4]. این درسی است برای امت ایشان ص تا حج و تمامی عبادات را خالص برای خداوندأ انجام داده و از شهرت و افتخار بر دیگران اجتناب ورزند. زیرا آنحضرتص از هرگونه ریاکاری و شهرتطلبی دور و مبرا بودند.
*- همچنان قرائت سوره (کافرون و اخلاص) در دو رکعت طواف، دلیل آشکار بر دقت و توجه ایشان ص به یگانهپرستی او تعالی است، قسمی که از جابرس روایت است که آنحضرتص در دو رکعت طواف دو سوره توحید و اخلاص را تلاوت نمودند: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ و در روایتی دیگر: «در دو رکعت طواف دو سوره اخلاص را قرائت نمودند: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾[5].
*- آنحضرتص هنگامی که بر صفا و مروه بالا میرفتند، خداوندأ را به یگانگی یاد مینمودند قسمی که در حدیث جابرس روایت شده که:
«آنحضرتص در آغاز بر کوه صفا بر آمدند تا آنکه خانه کعبه را دیدند و رو به قبله، خداوندأ را به یگانگی یاد نموده و (الله اکبر) گفته فرمودند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ...». یعنی: «معبود برحق جز الله نیست که یکی است و شریکی برایش نیست، ملک و ثنا و ستایش خاص از آنٍ اوست و او بر هر چیز تواناست» سه بار تکرار نمودند، ونیز هنگامی که بر کوه مروه رفتند ایستاد شدند همین دعا را خواندند»[6].
*- همچنان آنحضرتص در روز عرفه این کلمه بزرگ و با عظمت را به کثرت تکرار مینمودند. چنانکه فرمودهاند: «بهترین دعا، دعای روز عرفه است و بهترین سخنانی که من و پیامبران قبل از من فرمودهاند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ» است»[7]. و در روایت دیگر چنین آمده است: «بیشترین دعای پیامبرص در روز عرفه «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ» بود. و در لفظی (بیده الخیر) آمده است. یعنی: «خیر همه بدست او تعالی میباشد»[8]. پس روز عرفه روز دعاست، و بهترین ذکر «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ» است، و پیامبر خداص در بهترین روز، بهترین ذکر ورد زبان مبارکشان بود.
اما اگر امروز به شکل عام به وضع ناگوار مسلمانان و بطور خاص به حجاج نظر بیندازیم -با تأسف- انواع جهل و نادانی را که مربوط به حقوق خداوندأ بر بندگان است، مشاهده خواهیم کرد. مفهوم عبادت و پرستش که همانا نیایش، تعظیم، فرمانبرداری و احترام و اجلال خداوندأ در آشکار و پنهان میباشد، از برخی مسلمانان امروزی رخت بر بسته است، دامنه خرافات، بدعت، و امور شرکی چنان میان مسلمانان وسعت یافته که جلوگیری آن کاریست، دشوار! بنابراین بردعوتگران و اهل علم و دانش مسؤلیت بس بزرگی قرار دارد -بویژه در این مناسبت بزرگ- تا مردم را از اساسات دین اسلام آگاه ساخته، حقیقت یگانهپرستی را که کلیه پیامبران به آن دعوت مینمودند، به آنان بیان کرده و از شرک و بدعت و خرافات و گمراهی برحذرشان دارند. چنانکه هویداست اولین ارشاد آنحضرتص به مردم توحید و یگانه پنداشتن او تعالی بود که آن را بر سایر ارکان اسلام مقدم میدانستند، و هنگامی که ایشان معاذس را به یمن گماشتند بوی دستور داده فرمودند:
«آنها را دعوت کن تا گواهی دهند که معبود بر حق جز الله نیست، و اینکه من رسول و فرستاده خداأ میباشم. اگر آنها در این امر از تو پیروی کردند آنها را آگاه کن که خداوندأ در هر شب و روز پنج وقت نماز برایشان فرض نموده است و اگر آنها در این امر از تو پیروی کردند، آنان را آگاه کن که الله تعالی بر آنها صدقهای فرض نموده که از ثروتمندانشان گرفته شده و به فقرایشان باز گردانده میشود ...»[9].
پس حاجی محترم! حالا که خداوندأ ترا شایسته این فریضه پر فیض و بزرگ دیده و از میان میلیونها مسلمان هموطنت ترا به این سر زمین پاک مشرف ساخته است، باید با خدایت عهد ببندی که جز ذات یکتای او، چیزی دیگر را نمیپرستی، فرایض او را ترک نکرده، و برای زنده کردن سنت پیامبرص در همه عرصههای زندگیات تلاش میورزی، ظلم بر کسی نکرده، و حق کسی را تلف نخواهی کرد، دروغ نخواهی گفت، و قرآن را مهجور نخواهی گذاشت، اگر خود نتوانی، فرزندانت را برای خدمت قرآن آماده خواهی کرد.
2- تعظیم مشاعر و مراسم (مناسک) دینی
خداوندأ به بندگانش امر فرموده تا شعایر و مراسم متعلق به دین را با عظمت شمرده و از آن تعظیم و تجلیل به عمل بیاورند، و در راه حفظ و نگهداشت حرمت و قداست آن با هر وسیله سعی ورزند. زیرا خداوندأ تعظیم حرمات خویش را جزو اساسی تقوا، و شرطی از شروط بندهگی خوانده است، تا بنده بوسیله آن بتواند به ثواب و پاداش بزرگی که برای مؤمنان راستین آماده نموده است نایل آمده و هنگام لقاء باوی از خیر وافر برخوردار گردد. خداوندأ میفرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾ [الحج: 32].
«این است -حکم- و هرکس شعایر خدا را تعظیم کند پس در حقیقت این -تعظیم- از تقوای دلهاست) همچنان اللهأ میفرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ﴾ [الحج: 30].
«این است حکم و هر کس حرمات خداوند را تعظیم کند پس این برایش نزد پروردگارش بهتر است». همچنان آنحضرتص که مبلِغ اوامر خداوندأ به بندگانش هستند، میفرمایند: «از محرمات خداوندأ بپرهیز، تا از عابد ترین بندگان خداوندأ باشی»[10].
در مقابل بزرگداشت از حرمات، و از سبک شمردن شعایر دینی و پایمال شدن حرمت آن، و تجاوز از حدود تعین شده، و تمسخر و شوخی و استهزاء به امور دین برحذر داشته است. خداوندأ در مورد حرمت و قدسیت بیت الله الحرام چنین میفرماید: ﴿وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ﴾ [الحج: 25].
«و هرکس بخواهد در آن از سر ستمگری الحاد کند -جرمی را مرتکب شود- او را از عذابی درد ناک میچشانیم».
همچنان میفرماند: ﴿تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [البقرة: 229].
«اینهاست حدود الهی، پس از آن تجاوز نکنید، و کسانی که از حدود احکام الهی تجاوز کنند، آنان همان ستمگارانند».
و خداوندأ میفرماید: ﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ يُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِيهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِينٞ ١٤﴾ [النساء: 14].
«و هرکه الله و رسول او را نا فرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز کند، خداوندأ او را در آتشی در آورد که جاودانه در آن است و اوراست عذاب خفت بار و رسوا کننده».
لذا برگزیدگان خداوندأ، عارفان و عاقلان به آن پی بردند و از تجاوز حرمات خداوندأ باز ایستادند، که در راس آنان، امام مرسلین و سرور و سردار عالمیان و پرهیزگارترین مردمان جهان قرار دارد، ایشان شعایر خداوندأ را تعظیم و توقیر مینمودند و حرمات و حدود مقرر الهی را مراعات نموده از آن حفاظت و حمایت مینمودند و از تجاوز و پایمال شدن مقدسات و حرمات او تعالی بدور بودند. در موسم حج به همه ثابت و آشکار گردید که آنحضرتص شعایر حج و حدود تعین شده اللهأ را چقدر تعظیم و توقیر و رعایت مینمودند، و در حفظ و حمایت حرمتهای دینی به کدام پیمانه حرص داشتند، که ما گوشه از نمونههای برجسته آن را خدمت خوانندگان گرامی به عرض میرسانیم:
*- آنحضرتص قبل از آنکه احرام بر تن مبارکشان نمایند، غسل نمودند، سپس موهای مبارکشان را با صمغ یا حنا با هم چسپانیدند تا از پراکندگی و ژولیدن موها جلوگیری نماید، و با بهترین عطر جسم خویش را خوشبو نمودند، قسمی که از زید بن ثابتس روایت است که فرمود: «پیامبر خداص را دیدم که غسل نمودند و احرام بستند»[11]. همچنان از ابن عمرس روایت است که فرمود: «شنیدم که آنحضرتص نیت احرام نمودند در حالی که سر ایشان (ملبد) بود»[12]. ملبد یا تلبید: عبارت از چسپاندن موی سر ذریعه صمغ و یا حنا و یا ختمی است، و سببش آن است که مویها باهم بچسپد و پراکنده نشود. و در روایتی که از ام المؤمنین عایشهبروایت شده، میفرماید: «پیامبر خداص را قبل از اینکه احرام ببندند، با بهترین عطر خوشبو مینمودم»[13]. و در روایت دیگر چنین آمده: «پیامبر خداص را با بهترین عطری که داشتند خوشبو میساختم، تا آنکه درخشش عطر را بر سر و ریش ایشان مشاهده میکردم»[14].
*- نمونهای دیگری از تعظیم نمودن پیامبر خداص از شعایر خداوندأ آنست که ایشانص از ذی الحلیفه، میقاتگاه اهل مدینه، شترانی را بخاطر شکرانه خانه خداأ با خود بردند، و این خود بزرگترین تعظیمی به یکی از شعایر الهی است، چنانکه خداوندأ میفرماید﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ﴾ [الحج: 36].
«و شتران فربه را برای شما از جمله شعایر خداأ قرار دادیم». آنحضرتص قبل از عزیمت بسوی مکه، با دست شریفشان برگردن برخی از شتران قلاده (گردن بند) انداختند و کوهان آنها را با شمشیر زخمی نمودند تا آنکه خون بیرون آمد، -اینکار بخاطری است تا دانسته شود که آنها شتران قربانی است- قسمی که از ابن عباسس روایت شده که: «آنحضرتص نماز چاشت را در ذی الحلیفه ادا نمودند، سپس شتر خویش را طلب نموده و روی کوهان راستش را با شمشیر بریدند تا آنکه خونش ریخت و دو قلاده را بر آن آویختند»[15]. ابن کثیر/ میفرماید: «از این حدیث آشکار میگردد که رسول اکرمص علامتگذاری و قلاده گذاشتن را بر این شتر با دستان شریفشان شروع نمودند، سپس علامت و قلاده گذاشتن باقی شتران را یاران ایشان به عهده گرفتند»[16]، و مصداق آن روایت دیگر است که چنین آمده: «و آنحضرتص امر فرمودند تا همه شتران قربانی با بریدن کوهان راست و گذاشتن قلاده بر گردن آنها مشخص گردند»[17]. همچنان ایشان صاحبان شتران قربانی را از سوار شدن بر آنها منع نمودند، چنانکه جابرس روایت کرده که آنحضرتص فرمودند: «اگر ناچار شدی، به نیکویی برآن سوار شو تا آنکه وسیله سواری بیابی»[18].
*- نشانۀ دیگر از تعظیم نمودن آنحضرتص و بزرگداشت ایشان از شعایر خداأ تلبیه گفتن ایشان از اولین نقطه عزیمت در مدینه تا آنکه بر جمره بزرگ سنگ ریختند، میباشد. ابن عباسب در این مورد میفرماید: «پیامبر خداص تلبیه گفتن را ترک نکردند تا آنکه بر جمره عقبه سنگ پرتاب نمودند»[19]. همچنان ابن مسعودس میفرماید: «سوگند به ذاتی که محمدص را برحق فرستاده است! من با رسول خداص از منا تا عرفه همراه بودم، ایشان تلبیه گفتن را ترک نکردند تا آنکه بر جمره بزرگ سنگریزه ریختند، و در میان تلبیه گفتن «لا إله إلا الله» را نیز ذکر مینمودند»[20].
چنانکه ایشانص تلبیه را با آواز بلند میگفتند حتی که اصحاب ایشان آن را میشنیدند، ابن عمرب میفرماید: پیامبر خداص درحالی که موی سرشان ملبد[21] بود نیت احرام نموده فرمودند: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ .....».[22] همچنان از عبدالله ابن عباسب روایت شده که آنحضرتص فرمودند: «جبریل نزدم آمد و امر فرمود تا تلبیه را با آواز بلند بگویم»[23]. همچنان ابوسعیدس میفرماید: «ما با رسول خداص برای حج برآمدیم و نعره -لبیک- میکشیدیم»[24].
*- همچنان نشانه تعظیم و توقیر آنحضرتص از شعایر خداوندأ در این حج، غسل نمودن ایشان قبل از ورود به مکه مکرمه است تا آثار سفر و ژولیدگی آن برطرف گردد، سپس ایشان کعبه را معظم دانسته آغاز به طواف نمودند، چنانکه نافع/ نقل میکند که: «ابن عمرب هنگام ورود به مکه شب را در منطقه ذی طوی میگذشتاند و بامداد آن روز غسل نموده وارد مکه مکرمه میگردید و میفرمود که پیامبر خداص چنین عمل مینمودند»[25]، و چنانکه حضرت عایشهل فرمود: «پیامبرص هنگام قدوم به مکه اولین کاری که انجام دادند وضو بود، سپس طواف نمودند»[26].
*- آنحضرتص با دیدن حجرالاسود مسرور و شادمان گردیدند و آن را دربر گرفته و بوسه زدند، و سر مبارکشان را بر آن گذاشته به خداوندأ سجده نموده و به گریه شدند، همچنان رکن یمانی را با کف دست مبارکشان مسح کردند، چنانکه از سوید بن غفلهس روایت است که فرمود: «عمر فاروقس را دیدم حجرالاسود را بوسه کرده آن را در برگرفت و فرمود: من رسول خداص را دیدم که با دیدن تو شادمان و خرسند میشدند»[27]، و از عبدالله بن عباسب روایت است که فرمود: «عمر فاروقس بر رکن -حجر الاسود- خمیده فرمود: «من خوب میدانم که تو سنگی هستی، اگر رسول خداص را ندیده بودم که ترا بوسه و مسح مینماید، هرگز ترا بوسه و مسح نمیکردم»[28].
و در روایتی دیگر چنین آمده: «عمر فاروقس را دیدم که حجرالاسود را بوسه زد، و سرش را بر آن گذاشته و به خداوندأ سجده نمود، سپس فرمود: من رسول خداص را دیدم این چنین کردند، و من هم به پیروی از ایشان اینکار را کردم»[29].
و از جابرس روایت است که فرمود: «پیامبرص طواف را از حجر الاسود آغاز نموده آن را لمس کردند و چشمان ایشان پر از اشک گردید»[30].
و از ابن عمرس روایت است که فرمود: «پیامبر خداص در هر طواف، بر رکن یمانی و حجر الاسود دست میکشیدند»[31].
*- دیگر نشانه تعظیم آنحضرتص از شعایر خداوندی، نمازگزاردن ایشان در پشت مقام ابراهیم÷ و آغاز نمودن سعی از کوه صفا و ایستادن ایشان بر آن و همچنان کوه مروه، که همه بمنظور ذکر خداوندأ و دعا بود، چنانکه در حدیث جابرس روایت شده که: (سپس بسوی مقام ابراهیم رفته این آیت را تلاوت نمودند: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ [البقرة: 125].
«و از مقام ابراهیم نمازگاهی بسازید». و مقام را میان خویش و کعبه شریفه قرار دادند، سپس از دروازه بسوی صفا بیرون رفتند، و هنگامی که به کوه صفا نزدیک شدند این آیت را تلاوت نمودند : ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: 158].
«در حقیقت صفا و مروه از شعایر الهی است». و فرمودند: از جایی آغاز میکنم که خداوندأ در کلامش آغاز نموده است -یعنی از صفا- و بر کوه صفا بلند رفتند تا آنکه خانه خداأ برایشان نمایان شد، و رو بسوی قبله، خداوندأ را به یگانگی یاد نموده تکبیر گفتند و این دعا را خواندند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كَلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الأَحْزَابَ وَحْدَهُ». یعنی: «به جز الله، معبود دیگری بحق وجود ندارد، یگانه است و شریکی ندارد، پادشاهی از آن اوست، وستایش مخصوص اوست، او بر هر چیز تواناست، بجز او معبود دیگری بحق وجود ندارد، یگانه است، اوست که وعدهاش را تحقق بخشید، و بندهاش را پیروز کرد، و به تنهایی گروهها را شکست داد». این دعا را سه بار تکرار کرده و در هربار خیر دنیا و آخرت را برای امت خواستند، سپس از کوه صفا پایین آمده و به طرف کوه مروه رفتند و آنچه را که در کوه صفا انجام داده بودند، آن را تکرار کردند[32]. و در روایت دیگر چنین آمده است: «سپس به مقام ابراهیم آمدند واین آیت راتلاوت نمود: ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ [البقرة: 125]. «و از مقام ابراهیم نمازگاهی بسازید» و درحالی که مقام ابراهیم میان ایشان و خانه کعبه قرار داشت، دو رکعت نماز ادا نمودند»[33].
*- همچنان پیامبر اکرمص با پیروی از فرموده خداوندأ در معشر الحرام زمان طولانی به ذکر و دعا ایستادند، خداوندأ میفرماید: ﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ ١٩٨﴾ [البقرة: 198].
یعنی: «بر شما گناهی نیست که در طلب روزی پروردگارتان برآیید، و چون از عرفات -بسوی مزدلفه- رخت بستید، خدا را در مشعر الحرام یاد کنید، و یادش کنید به شکرانه آن که شما را هدایت نموده است، هر آینه پیش از این، از گمراهان بودید».
ایشان در مشعر الحرام خداوندأ را بسیار یاد کردند و با عاجزی و تذلل، امید و توجه ، انابت و توکل و دعا وطلب ببارگاه ذات یکتا رو آوردند، حضرت جابرس شب مشعر الحرام را چنین به تصویر میکشید: «بعد از اینکه روشنی صبح (صادق) آشکار شد، پیامبرص با یک آذان و اقامت نماز فجر را ادا نمودند، سپس بر شتر خویش سوار شدند، تا اینکه به کوه مشعر الحرام رسیدند و رو بسوی قبله کرده دست به دعا شدند، و تکبیر و تهلیل (لاإله إلا الله) و خداوندأ را به یگانگی، بسیار یاد نمودند، و تا زمانی به دعا و ذکر خداوندأ ادامه دادند که فضا کاملا روشن شد و قبل از طلوع آفتاب از مزدلفه بسوی منا حرکت کردند»[34].
*- پیامبر اکرمص در روز دهم ذوالحجه یا یوم نحر، بعد از آنکه تحلل اول نمودند، عطر و خوشبویی استعمال نمودند و به سوی کعبه معظمه رهسپار شدند تا طواف افاضه را ادا نمایند، چنانکه از عایشهل روایت است که فرمود: «پیامبر خداص را درمنا، پیش از آنکه به خانه کعبه طواف نمایند عطرآگین نمودم»[35].
*- همچنان یکی از مظاهر تعظیم آنحضرتص از زمان و مکان نسک و شعایر خداوندأ آنست که ایشان در خطبه خویش فرمودند: «همانا خونها و مالهای شما در میان شما حرام است همچو حرمت این روز شما در این ماه شما و در این شهر شما»[36].
همچنانص فرمودند: «ارجمندترین روزها در نزد خداوندأ، روز نحر (عید قربان) سپس روز بعد آن یوم قر (روز استقرار) میباشد»[37]، یوم قر یعنی: روز یازده هم ذی الحجه یا روز دوم عید قربان است زیرا حجاج بعد از انجام اعمال روز عید، در منا استقرار یافته راحت میگیرند.
همچنان آنحضرتص میفرمایند: «روز عرفه و روز نحر و ایام تشریق، روزهای عید ما اهل اسلام است، و این روزهای خوردن و نوشیدن میباشد»[38]. چنانکه آنحضرتص حجاج را بر حفظ حرمت این روزهای پر فیض و عدم پایمال نمودن حرمت آن ترغیب و تشویق نموده فرمودند: «و حج مقبول مکافاتی جز بهشت ندارد»[39]، همچنان فرمودند: «کسی که حج کند و فحشگویی نکرده و فسق ننماید، مانند روزی که مادرش او را تولد کرده بود، (بیگناه) باز میگردد»[40]. این بیان مانند فرموده خداوندأ است که میفرماید: ﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَيۡرٖ يَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧﴾ [البقرة: 197].
«حج در ماهای معینی است، پس هرکس در این ماهها، حج را بر خود لازم گردانید، پس -در حج- نه رفثی است (مقاربت با همسر و یا هر سخنی در باره آمیزش با زنان) و نه فسوقی و نه جدالی است در حج، و هر کار خیری که انجام میدهید، خداوندأ آن را میداند، و توشه بگیرید که در حقیقت بهترین توشه تقوی است، و ای خردمندان! از من بترسید». اما اگر در حج امروزه با دقت دیده شود، اشکال و انواعی از بیحرمتیهای آشکار به محرمات و حدود خداوندأ وسبک شمردن اعمال حج -از بسیاری حجاج- رخ میدهد که همه نتیجه عدم قدردانی حرمت و عظمت خداوندأ چنان که باید و شایسته عظمت اوست، میباشد. قسمی که علامه ابن القیم/ در این مورد سخنی نفیسی فرموده که: (خداوندأ را چنان که سزاوار اوست، قدر نگذاشتن، به این معناست: آنانیکه اوامر او تعالی را سبک و حقیر شمردهاند، راه نافرمانی و ارتکاب نواهی او را در پیش گرفته وحقوق و واجباتی که بر آنهاست ضایع نمودند، ازجانب دیگر خداوندأ را فراموش کرده و دلهایشان از ذکر وی غافل شده تا بلآخره هوی وهوس را بر خوشنودی اللهأ مقدم دانستند و طاعت مخلوق را بهتر از طاعت اللهأ شمردند، تا آنکه حقوق پروردگار در کردار و گفتار، و علم و عمل و مالشان مسألۀ بیاهمیت و پسمانده گردیده، زیب و زینت دنیا را هدف آخری و غایت زندگی قرار دادهاند)[41].
پس برادر عزیز! برمن و تو لازم است حدود، حرمت و حریمی را که اللهأ تعیین کرده رعایت نموده همه کردار و گفتار خویش را مطابق و موافق فرامین اللهأ و رسولش در همه عرصههای زندگی خویش، اعم از فرایض، واجبات، سنن و مستحبات عیار سازیم، زیرا عمل صالح و مقبول آنست که موافق شریعت باشد، و اخلاص در عمل آنست که انگیزه آن رضا و خوشنودی اللهأ باشد.
برادرم! در این روزهای مبارک و پر فیض از ارتکاب گناه بپرهیز و باید سعی و تلاشت بر انجام فرایض و مناسک با صبر و شکیبایی بوده و دیگران را نیز بر آن توصیه و سفارش کن، چون راه نجات و رستگاری در چهار خصلت خلاصه شده: ایمان، عمل صالح، توصیه به حق، و توصیه به صبر.
ولی متأسفانه امروز بسیاری از مسلمانان دو خصلت اخیر را کاملاٌ ترک نمودند، و در دو خصلت اولی نیز کوتاهی مینمایند.
3- اظهار بیزاری از مشرکان و تصمیم مخالفت با آنان
اسلام و شرک دو اندیشه متضادیست که با رسیدن یکی، دومی آن میکوچد، مثل شب و روز، آفتاب و مهتاب، ازینرو اولین اقدام مسلمانان بعد از برقراری امنیت و ثبات در مکه، پاک کاری و برچیدن مظاهر و آثار شرک بود، بلکه پیامبرص این موضوع را جدی گرفته و با شتاب بخاطر محو آن دست بکار شدند، و در فتح مکه هنگامی که وارد آن شدند در گرداگرد خانه کعبه سیصد و شسصت بت نصب شده بود، با چوبی که در دست داشتند بر آن بتان میکوبیدن و این آیه کریمه را میخواندند:
﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾ [الإسراء: 81]. «و بگو! حق آمد و باطل نابود شد». همچنان این آیه را نیز میخواندند: ﴿قُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَمَا يُبۡدِئُ ٱلۡبَٰطِلُ وَمَا يُعِيدُ ٤٩﴾ [سبأ: 49]. «بگو -ای محمد به آنان- حق آمد (اسلام و توحید و قرآن) و دیگر باطل از سر نمیگیرد و برنمیگردد»[42]. و آنحضرتص از داخل شدن به کعبه امتناع ورزیدند تا زمانی که بتها را از آن بیرون آوردند، عبدالله ابن عباسب فرمود: «هنگامی که پیامبر خداص وارد مکه شدند از داخل شدن به خانه کعبه خودداری نمودند، زیرا داخل آن بتها وجود داشت، سپس امر فرمودند تا بتها بیرون آورده شود»[43]. سپس هنگامی که خداوندأ این آیت را نازل کرد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾ [التوبة: 28].
«ای مؤمنان! حقیقت این است که مشرکان نجساند، پس نباید که به مسجد الحرام نزدیک شوند بعد از این سال». آنحضرتص به اطاعت امر خداوندأ مبادرت ورزیده به ابوبکر صدیقس امر فرمودند تا به مردم اعلان نماید که: «بعد از این سال (سال نهم هجرت) مشرک حق ندارد حج کند»[44]. پیامبر خداص در این حج سعی ورزیدند تا با مشرکین بطور علنی مخالفت خویش را اعلان داشته، و با پیروی از خط مشی ابراهیم÷ اسلام را در بسیاری از شعایر و احکام حج بپیماید، و در یکی از خطبههایشان به مردم اعلان نمودند که: «راه و روش ما با آنها (مشرکان) مخالف است»[45]. سپس از اعمال و کردار مشرکین اظهار برائت نموده، در خطبه روز عرفه چنین فرمودند: «آگاه باشید! هر آنچه از امور جاهلیت است در زیر دو گامم نهاده شده است و خونهای جاهلیت هدر است و اولین خونی را که از خونهای دوره جاهلیت بیاعتبار میشمارم، خون ربیعه بن الحارث است که در قبیله بنی سعد برای شیرخوارگی داده شده بود و بوسیله قبیله هذیل بقتل رسید، و سود زمان جاهلیت بیاعتبار است و نخستین سود از سودهایمان در دوران جاهلیت را که بیاعتبار میشمارم، سود عباس بن عبدالمطلب است که همهاش را بیاعتبار اعلان میکنم»[46]. مخالفت آنحضرتص با مشرکین آشکار بود، ایشان بر این نکته تأکید میورزیدند که دین و آیین مسلمانان با ملت حق گرای ابراهیم÷ یکی بوده و اختلافی وجود ندارد، بنابراین ایشان ابن مربعس را به عرفات فرستادند تا به مردم اعلان بدارد که: «ای مردم بر مشاعرتان -در عرفه- باقی بمانید، زیرا شما بر سنت و طریقت ابراهیم÷ قرار دارید»[47]. چون قریش وقوف در مزدلفه را اختراع نموده بودند. همچنان آنحضرتص بخاطر اظهار مخالفت با مشرکین اعلان نمودند که امت ایشان از تاریخ شکوهمند و عظیمی توحید برخورداراند که مردمان برگزیده و یکتا پرست خداوندأ در ادای این نسک پیشقدم بودند از اینرو در چند مقام، حج انبیای پیشین را از کعبه مشرفه یادآور شدند از جمله: زمانی که آنحضرتص از وادی ازرق میگذشتند پرسیدند: «این کدام وادی است؟ گفتند: این وادی ازرق است آنحضرتص فرمودند: مثل اینکه من موسی÷ را میبینم که از گردنه کوه پایین میآید و با تلبیه به درگاه خداوندأ تضرع و زاری میکند سپس آنحضرتص بر کوه هرشا آمده پرسیدند: این کدام کوه است؟ گفتند: کوه هرشا. فرمودند: مثل اینکه یونس بن متی را نگاه میکنم که بر شتر سرخٍ پر پشم سوار است و پیراهنی از پشم بر تن دارد، و افسار شترش از لیف خرماست، تلبیه میگوید»[48]. همچنان آنحضرتص فرمودند: «قسم بذاتیکه جانم در دست او است! عیسی بن مریم از فج الروحاء نیت احرام حج یا عمره، و یا هر دو را با همدیگر خواهد بست»[49]، اما شعایر و اعمالی که ایشانص از روی قصد، بخاطر مخالفت با مشرکین انجام دادند، عمدهترین آن را ذیلا یادآور میشویم:
*- تلبیه: مشرکان عهد جاهلیت تلبیه را با کلمات شرکی آمیخته نموده میگفتند: «إِلاَّ شَرِيكًا هُوَ لَكَ تَمْلِكُهُ وَمَا مَلَكَ».[50] یعنی: «مگر شریکی داری که در ملکیت تو قرار دارد و مالک چیزی نیست». اما تلبیهای که پیامبر خداص به امتشان تعلیم دادند، تعهد به دوام عبودیت و عاجزی و ذلت، اخلاص، و اعتراف به یگانگی و عظمت خداوندأ را در بر دارد، پس شعار توحید، روح و مقصد تمامی عبادتها است، و تلبیه کلید این عبادت بزرگ است که فقط با آن میتوان به حج داخل شد.
*- پیامبرص با حضور یافتنشان در موقف بزرگ عرفات مخالفت خویش را با کفار و مشرکین قریش اظهار نمودند، زیرا قریش و قبایل هم کیش آن، قبلا در مزدلفه وقوف میکردند و میگفتند: ما (اهل الله) و حرمنشینان او هستیم، و جز از داخل حدود حرم، از جای دیگر بهسوی منی روانه نمیشویم»[51].
*- همچنان پیامبر خداص بخاطر مخالفت با مشرکین، از عرفه بعد از غروب آفتاب روانه مزدلفه، و از مزدلفه بسوی منی قبل از طلوع آفتاب روانه شدند، زیرا مشرکین عهد جاهلیت، عرفه را قبل از غروب آفتاب ترک مینمودند و مزدلفه را بعد از طلوع آفتاب، چنانکه از مسور بن مخرمهس روایت شده که فرمود: «پیامبر خداص در عرفه خطبه بما ایراد نمودند. ایشانص در این خطبه بعد از ثنا و ستایش خداوندأ چنین فرمودند: «همانا مشرکین و بتپرستان از اینجا (عرفه) نزدیک غروب آفتاب، هنگامی که آفتاب بر سرکوهها مانند عمامه که بر سر مردان میباشد، حرکت مینمودند پس روش ما با آنها مخالفت دارد، و از مشعر الحرام هنگام طلوع خورشید از بالای کوهها که مانند عمامه سر مردان میباشد، روانه منا میشدند، پس راه و روش ما با آنها مخالف است»[52].
در روایت عمرو بن میمون چنین آمده که فرمود: «ما با عمرفاروقس حج نمودیم، هنگامی که میخواستیم از مزدلفه روانه منا شویم فرمود: مشرکین میگفتند: ای آفتاب! بر کوه ثبیر بتاب تا بسوی منا بشتابیم و روانه منا نمیشدند تا آنکه آفتاب طلوع میکرد، پس رسول خداص با آنها مخالفتشان را اعلان نموده قبل از طلوع آفتاب بسوی منا حرکت نمودند»[53].
*- چنانکه آنحضرتص بعد از ادای حج، ام المومنین عایشهل را عمره دادند، تا با رسم و رواج مشرکان مغایرت صورت گیرد، زیرا مشرکان عمره بعد از حج را روا نمیدیدند تا آنکه ماه صفر داخل گردد. قسمی که از ابن عباسب روایت است که فرمود: «سوگند به خداوند! آنحضرتص عایشهل را در ماه ذی الحجه بمنظور مخالفت با مشرکان عمره دادند، زیرا قریش وهم کیشانشان میگفتند: هرگاه پشم شتران بسیار گردد، و زخمهای پشت آنها عافیت یابد، و ماه صفر داخل گردد، پس از آن عمره برای کسی که بخواهد، روا گردد، آنها عمره را در ماه ذی الحجه و محرم، حرام میدانستند»[54].
*- همچنان پیامبر خداص بمنظور به خشم آوردن مشرکین، در اماکنی که آنها به خداوندأ و پیامبرش کفر ورزیده و اعلان دشمنی نموده بودند، شعایر و مراسم دین اسلام را بر پا و عملی نمودند، طوری که در منا فرمودند: «فردا در خیف بنیکنانه از وادی محصب فرود خواهیم آمد، جایی که مشرکان قریش و بنیکنانه گرد آمده و بر ضد بنی عبدالمطلب با هم پیمان بستند که با آنان خویشاوندی نکنند، و خرید و فروش ننمایند، تا آندم که رسول خداص را برای کشتن به آنان تسلیم نمایند»[55]. لیکن خداوندأ نه تنها نیرنگ و توطیه مصمم گشته آنان علیه رسول اکرمص را محو و نابود ساخت، بلکه برنامه و دسیسههایشان را دگرگون ساخته و ناکام و نا امید شده به مقصود نرسیدند. سپس پیامبر خویش را نصرت بخشید و کلمه توحید را بلند و دین و آیین راست و مستقیم خود را کامل نمود. ابن قیم/ میفرماید: «آنحضرتص همیشه سعی میورزیدند تا در جاهایی که مراسم و شعایر کفر به اجرا در میآمد، شعار توحید را بلند و پا برجا نمایند، چنانکه امر فرمودند تا در موضع بتهای لات و عزی در طایف، مسجد بنا گردد»[56]. مخالفت با مشرکین منحصر به اعمال پیامبرص نبوده بلکه اصحاب کرام را نیز در مواردی که به آنها ارتباط میگرفت امر میفرمودند، مانند امر ایشان به مسلمانان غیر قریش اینکه احرام ببندند تا با فرامین مشرکین که آن را خود پدید آورده بودند، مخالفت صورت گیرد، زیرا مشرکان قریش مردمان غیر قریش را که برای طواف میآمدند امر مینمودند تا با لباسهایشان طواف نمایند و اگر کسی احرام بر تن میداشت اجازه طواف را نداشت، مگر اینکه برهنه طواف نماید!.
لیکن پیامبرص در سال نهم هجرت امر فرمودند تا در حج اعلان گردد که (بعد از امسال نباید شخصی برهنه به خانه کعبه طواف نماید)[57].
همچنان آنحضرتص به آن عده یارانشان که قربانی را با خود نبرده بودند امر فرمودند تا حج تمتع نمایند، تا مخالفت با نسک و مراسم مشرکین صورت گیرد، زیرا مشرکین عمره نمودن در ماههای حج را از زشتترین گناهان و گستاخی با ماههای حج میشمردند[58]. چنانکه پیامبرص انصار را امر نمودند تا میان صفا و مروه مخالف با رسم جاهلیت، سعی نمایند: «میان صفا و مروه سعی نمایید زیرا خداوندأ آن را بر شما لازم گردانیده است»[59]. انصار در عهد جاهلیت چنین عادت داشتند که در وقت اراده حج، بنام بتهایشان نیت حج میکردند و سعی میان صفا و مروه را گناه میشمردند، چنانکه ام المؤمنین عایشهل این موضوع را به عروه بن زبیر بیان نمود: «عروه بن زبیرس به خالهاش حضرت عایشه صدیقهل گفت: بنابر این آیه (کسی که بین صفا و مروه سعی ننماید، بروی گناهی نیست) باکی نیست که بین این دو طواف ننمایم، عایشهل فرمود: خواهر زاده عزیزم! اگر معنای آیه طوری که تو تأویل نمودی میبود، چنین میگفت: (باکی نیست که طواف ننماید)، ولی این آیه در بارۀ انصار نازل گردید که پیش از مسلمان شدن، در وقت ارادۀ حج به نام بت (منات) که یکی از معبودان آنها بود، و روی تپه بلندی قرار داشت، نیت حج میکردند، و از سعی نمودن بین صفا و مروه خودداری نموده آن را گناه میشمردند، هنگامی که مسلمان شدند، از پیامبر خداص از حکم سعی بین صفا و مروه پرسیده گفتند: یا رسول الله! ما از سعی نمودن میان صفا و مروه احساس گناه میکردیم، و همان بود که این آیت مبارکه نازل گردید: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: 158].
«در حقیقت صفا و مروه از شعایر الهی است». همانا خداوندأ حج و عمره کسی را که میان صفا و مروه سعی نکند، کامل نمیگرداند»[60]. لذا ابن قیم/ نگاشته است: «شریعت اسلام در همه امور بویژه مناسک، بر مخالفت مشرکین انجام یافته است»[61].
پس خوشا به حال کسی که راه و روش پیامبرص را سرمشق زندگی خویش قرار داده در هر قدم پیرو سنت ایشان بوده و از واقع شدن در مخالفت با ایشان بشدت حذر کرده و از پیروی یا مشابهت با مشرکین اجتناب مینماید، زیرا آنحضرتص در تمام امور زندگی با مشرکان مخالفت نموده و فرمودهاند: «کسی که از قومی تقلید کرد پس وی از آنهاست»[62]. همچنان آنحضرتص فرمودهاند: «کسی که مردمی را دوست بدارد با آنها حشر خواهد شد»[63].
4- دعا و نیایش و اظهار عاجزی پیامبر خداص در برابر پروردگارأ:
دعا مقام و منزلت رفیع و شأن والایی دارد، زیرا بنده مسلمان در دعایش حضور قلب داشته، خشوع و شکستگی و عاجزی ببارگاه خداوندأ را اظهار مینماید، پس بنابر منزلت بزرگ و مقامی که دعا میان سایر عبادات دارد، پیامبرص آن را عبادت واقعی و حقیقی خوانده میفرمایند: (دعا خودش عبادت است)[64]. یعنی: رکن اساسی عبادت دعاست، زیرا بنده در دعایش تنها از خداوندأ مسألت وطلب نموده، جز اللهأ از هیچکس استعانت، نصرت و شفا نمیجوید، چنانکه آنحضرتص فرمودهاند: «هیچ چیزی گرامی و ارجمند در نزد خداوندأ مانند دعا وجود ندارد»[65].
پیامبر گرامیص درحج با جدیت کامل به اطاعت و عبادت پروردگار مشغول بودند و برای حصول رضا وخوشنودی او تعالی بشدت تلاش مینمودند. ایشان در طواف[66] و در هنگام ایستادن بر کوه صفا و مروه، و در روز عرفه به زاری و التماس با اوقات طولانی به خداوندأ پرداختند. آنحضرتص در روز عرفه درحالی که برشترشان سوار بودند، دستان مبارکشان را نزدیک به سینهشان بلند نموده مانند مسکینی که طعام بخواهد، از آغاز ایستادن در موقف عرفات، بعد از ادای نماز ظهر تا غروب آفتاب رو بهسوی قبله دعا میکردند، چنانکه آنحضرتص در مزدلفه و مشعر الحرام، بعد از ادای نماز صبح آنقدر دعا کردند تا اینکه هوا روشن شد، قبل از اینکه آفتاب طلوع کند[67]. و در ایام تشریق نیز ایشان بعد از سنگ انداختن بر جمره کوچک و وسطی، جلو رفته فاصله میگرفتند و آنگاه رو به طرف قبله ایستاده دستانشان را بلند میکردند وتا مدت دیر دعا مینمودند[68]. ابن قیم/ میفرماید: «آنحضرتص به اندازه تلاوت سوره بقره ایستاده و دعا میکردند»[69]. این روایاتی است که در مورد دعای طلب حاجات از اللهأ، از آنحضرتص روایت شده است، اما دعاهای متعلق به ذکر و ثنا و ستایش پروردگار که از ایشان روایت شده بسیار زیاد است و آنحضرتص هیچگاهی آن را ترک نکردهاند، چنانکه ثابت است که آنحضرتص از اولین گامی که از میقات ذی الحلیفه برداشتند تا آخرین لحظات برگشت و ورود به مدینه نبوی در تمام این مدت، زبان مبارکشان به ذکرخداوندأ، با گفتن ثنا و ستایش پروردگار طوری که شایسته آن است، و تلبیه و تکبیر و تسبیح و ذکر «لا إله إلاالله» و «الحمدلله» مشغول میبود، خلاصه در همه حالات چه سوار و یا پیاده، ذکر خداوندأ را رها نکردهاند، و هرکه در صفات حج آنحضرتص دقت نماید، به این نکته پی خواهد برد[70]. و نکته مهمی دیگری که باید یادآورشد آنست، آنچه که از دعا و ثنا و ستایش و نیایش پیامبرص با پروردگارشان نقل شده است، نسبت به سایر امورحج بسیار کم است، زیرا این امر متعلق به رابطه و پیوند سری بنده با پروردگارش بوده و هر کسی با خداوندأ راز و نیاز و طلب حاجاتی داشته و بوی محتاج است، لیکن آنحضرتص بمنظور تعلیم امت بعضی از دعاها را جهراً خواندهاند تا سر مشق همیشگی به امت گردد، قسمی که حدیث جابرس بر این امر دلالت میکند که: «آنحضرتص این آیت را ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ [البقرة: 125]. با آواز بلند تلاوت نمودند تا مردم بشنوند»[71].
و آشکار است که هدف از برپا نمودن مراسم حج، ذکر خداوندأ است طوری که آیت کریمه ذیل به آن اشاره نموده است، خداوندأ میفرماید: ﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٩٩ فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَذِكۡرِكُمۡ ءَابَآءَكُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِكۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ ٢٠٠ وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ نَصِيبٞ مِّمَّا كَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ٢٠٢ ۞وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوۡمَيۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣﴾ [البقرة: 199-203].
«پس چون مناسکتان را ادا نمودید، پس همانگونه که پدران تان را یاد میکنید یا بهتر و بیشتر ازآن، خداوندأ را یاد کنید. پس از مردمان کسانی هستند که میگوید: پروردگارا در همین دنیا به ما عطا کن و حال آنکه، برایش در آخرت نصیبی نیست، و از آنان کسانی هستند که میگوید: پروردگارا! به ما در دنیا بهره نیک و در آخرت هم بهره نیک عطا فرما و ما را از عذاب دوزخ در امان بدار، اینانند که از -جنس- آنچه که به عمل آوردهاند، آنان را بهرهای است و الله سریع الحساب است، و خداوندأ را در روزهایی معین یاد کنید) یعنی در ایام تشریق». همچنان فرموده او تعالی: ﴿لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾ [الحج: 28].
«تا شاهد منافعی برای خویش باشند و تا نام خداوندأ را در روزهای معلومی یاد کنند بر ذبح آنچه که الله به آنان از چهارپایان مواشی روزی داده است». بلکه همه اعمال و شعایر حج بمنظور ذکر خداوندأ وضع شده است، قسمی که حدیث عایشهل بر این موضوع گواه است: «همانا طواف به کعبه و میان صفا و مروه، و سنگ پرتاب کردن بر جمرهها از برای ذکرخداوندأ است»[72].
و حدیث نبیشه الهذلیس که آنحضرتص فرمودهاند: «ایام تشریق روزهای خوردن و نوشیدن و ذکر خداوندأ است»[73].
ملاحظه میگردد، دعاهای که از پیامبرص در حج روایت شده همه دعاهای جامع و عام است مانند دعای ایشان میان دو رکن (یمانی و حجر الأسود): «رَبِّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»[74]. یعنی: «پروردگارا! در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب دوزخ نجات ده». لذا خوشبخت و رستگار کسی است که خود را ملزم به پیروی از رسول خداص دانسته و اعمال خویش را باسنت ایشان مزین کند، و با حضور قلب و توجه کامل، و خشوع و شکستگی، و اظهار بیچارهگی و ذلت و عاجزی به بارگاه پروردگار روی آورده و قبل از عرض حاجاتش توبه و استغفار صادقانه کرده و با اصرار شدید حاجتش را از خداوندأ خواسته و به اسماء و صفات گرانقدرش به پییشگاه او توسل بجوید، و از ضایع نمودن اوقات در اموریکه سودی بوی نمیرساند اجتناب ورزیده و در دعای خویش، زحمت، مشقت و سختیهای دنیا را از خداوند طلب نکند[75].
5- خشم و غضب بخاطر خداوندأ و باز ایستادن در حریم ارزشهای شرعی
خشم در راستای دفاع از دین خداوندY، و حیثیت، جان، مال و سایر ارزشهای مسلمان، وتوقف نمودن وی در حریم تعین شده شرعی، علامه ایمان، تقوای عالی، صدق، اخلاص و کمال بندگی بشمار میرود، پیامبر خداص که پرهیزگارترین مردمان بودند، بخاطر حفظ حرمت دین خشمگین میشدند و در عین زمان آگاهترین مردمان به حدود و حرمات دینی بودند. در رابطه با خشم و غضب پیامبر خداص بخاطر خدایأ و حفظ حرمت و ارزشهای دینی، نمونههای از مواقف ایشان در حج هویدا شده است که به برخی از این مواقف اشاره مینمایم:
*- آنحضرتص در میقاتگاه ذوالحلیفه یک شبانه روز کامل را سپری نمودند تا کسانی که عزم حج را دارند به ایشان بپیوندند، و همچنان به امر پروردگار سبحان نماز بگذارند، قسمی که از ابن عباسب روایت است که فرمود: «از رسول خداص در وادی عقیق شنیدم که میفرمودند: شب گذشته جبریل÷ از جانب پروردگارم آمد وفرمود: در این وادی مبارک نماز بخوان، ونیت کن که اعمال عمره را با اعمال حج یکجا انجام دهی»[76]. زیرا نظر به قول برگزیده شده، آنحضرتص روز شنبه بعد از آنکه نماز ظهر را در مسجدشان چهار رکعت خواندند، رهسپار ذوالحلیفه میقات اهل مدینه شدند، و روز یکشنبه بعد از ادای دو رکعت نماز مسافرانه ظهر، بسوی مکه مکرمه حرکت نمودند[77]. ابن کثیر/ چنین فرموده است: «چنان ظاهر میگردد که امر شدن ایشانص به نماز در وادی عقیق، در حقیقت امری از جانب خداوندأ بر اقامت گزیدن آنحضرتص بود تا نماز ظهر روز بعدی را نیز ادا نمایند، زیرا امر به نماز در وادی عقیق در شب صورت گرفت، و ایشان اصحاب را بعد از نماز صبح آگاهی دادند، که در این صورت جز نماز ظهر، نماز دیگری در پیشرو نبود، لذا خداوندأ بوسیله جبریل امر فرمود تا این نماز را در آن وادی مبارک ادا نمایند»[78]. پس در چنین توقف و انتظار طولانی، زحمت و مشقت آشکارا بر مسافری که دهها هزار نفر را در رکاب دارد هویداست.
*- آنحضرتص در مکه از احرام بیرون نیامدند، زیرا ایشان قربانی را با خود برده بودند، لیکن بخاطر رعایت حال اصحاب، کسانی را که با خود قربانی نبرده بودند، دستور دادند تا بعد از ادای عمره، از احرام بیرون آیند، و بجای نیت حج، نیت عمره نمایند، ولی برخی از اصحاب پیامبرص در اجرای امر ایشان تاخیر نمودند، به این گمان که مسأله شاید اختیاری باشد، حتی بعضی از آنان نظر به بیرغبتیشان در بیرون آمدن از احرام گفتند: «ما به منا میرویم درحالی که از ذکرهای ما منی بچکد!» یعنی: اگر از احرام بیرون بیایم و سپس با همسران مان همبستر شده جماع نمایم چگونه میشود که متصل به این عمل، نیت حج نموده وبه طرف منا برویم، زیرا انسان در وقت حج باید از انجام دادن چنین اعمالی دور باشد، با شنیدن همچو عبارات و عدم تنفیذ دستور ایشان، آنحضرتص بخاطر خداوندY، که چون ایشان فرستاده اوست و از ایشان نافرمانی صورت گرفته است، از میان اصحاب برخواسته بر ام المؤمنین عایشه صدیقهل داخل شدند، درحالی که در چهره مبارکشانص آثارخشم و غضب دیده میشد، حضرت عایشهل فرمود: (ای رسول خدا! چه کسی شما را خشمگین و ناراحت نموده است، که با این کار وارد دوزخ خواهدشد؟!.
آنحضرتص فرمودند: «آیا ندانستی که مردم را به کاری دستور دادم، لیکن در تنفیذ آن متردد هستند، و اگر آیندۀ کارم را میدانستم اینچنین نمیکردم، -قربانی نمیآوردم- و آن را عمره قرار میدادم، و قربانی را از مکه خریداری میکردم، سپس مانند آنها از احرام بیرون میآمدم»[79]. آنحضرتص بیرون آمدند و میان اصحاب کرام ایستاده فرمودند: «چنانکه خوب میدانید، من با تقواترین و صادقترین و نیکوترین بنده خدا نسبت به همه شما هستم، اگرمن هدی (قربانی) را با خود نمیآوردم، همین کاری را که به شما میگویم، انجام میدادم، پس از احرام خارج شوید»[80]. صحابهش چون این سخن را شنیدند، موافق دستور پیامبر خداص عمل نمودند.
*- همچنان آنحضرتص هنگامی که از عادت ماهانه ام المومنین صفیهل آگاه شدند، درحالی که ایشانص نمیدانستند که صفیهل در روز نحر (عید) طواف فرضی را انجام دادهاست، و بعد از آن قاعده –معذور- شده است، آنحضرتص فرمودند: آیا او حبس کننده و نگهدارنده ما -از بر گشتن به مدینه- است؟[81].
زیرا اگر اینکار میشد، مسلمانان در تنگناه شدیدی قرار میگرفتند، چون بخاطر وی (صفیهل) باید همه مردم انتطار مانده و مشقت بزرگی را تحمل میشدند.
پس ای بنده خدا! بهترین مردمان روی زمین حضرت مصطفیص را قدوه و سر مشق امورخویش گردان، و از جمله کسانی باش که هنگام پایمال شدن حرمت و ارزشهای دینی، بخاطر خوشنودی خداوندأ خشمناک میشوند و از حریم خداوندی و اوامر و نواهی او تعالی سر نمیپیچند و از عمل به طاعت ویص سر باز نمیزنند، پس از این چنین اعمال زشت پرهیزکن، زیرا یکی از اسباب هلاکت و در فتنه واقع شدن بنده مسلمان میگردد، طوری که خداوندأ فرموده است: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ [النور: 63].
«پس کسانی که از فرمان او (پیامبرص) تمرد میکنند، باید برحذر باشند از آن که، فتنهای به ایشان رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند».
و اگر خواهان پیروزی و رستگاری در دنیا و آخرت هستی پس در همه برنامههای زندگی از فرامین و دساتیر پیامبرص فرمانبرداری نموده و آن را سرمشق زندگی خویش قرارده، چنانکه پیامبرص فرمودهاند: «از آنچه شما را منع کردم پرهیز نمایید و به آنچه شما را دستور دادهام آن را بجای آورید تا اندازه که توانایی آن را دارید، که همانا کسانی که پیش از شما بودند، بسبب سوالهای بسیار و اختلافشان بر پیامبرانشان نیست و نابود شدند»[82]. و وصیت عارف را هیچگاه فراموش مکن که فرموده است: «هرگاه به این عبارت در کتاب خداوندأ برخوردی ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ «ای مومنان» پس به آن گوش فرا داده و دقت نما که ترا به خیری امر میکند، و یا اینکه از شری ترا باز میدارد»[83]. و مبادا از آن غافل شوی، زیرا غفلت و روی گردانی از آن، یکی از اسباب بدبختی، و محروم شدن بنده از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت است.
6- فروتنی، آرامش و وقار
حضور و سکون قلب، در متانت اعضا و وقار انسان آشکار میگردد، زیرا ظاهر بنده نمایندگی از باطن وی میکند[84]، پیامبر خداص در حج با این دو صفت حمیده آراسته بودند، ایشانص با قلب آرام و بدون اندیشه و نگرانی به مناسک خویش را با کمال بندهگی به خداوندأ و در انتهای شکسته نفسی و اظهار عاجزی به خداوند سبحان، و با چشمان پر از اشک، و گریه و ناله و زاری به بارگاه الله تبارک وتعالی، با دستان بلند به دعا و ثنای خداوند و ایستادن طولانی[85]، انجام دادند که روایات متعددی در این مورد ذکر شده است از جمله: فرموده حضرت جابرس که حالت آنحضرتص را در وقت طواف چنین بیان نموده است: «پیامبر خداص بعد از لمس نمودن حجر الأسود، در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود، سه دور طواف را شتابان، و چهار دور طواف دیگر را با رفتار عادی انجام دادند، و هنگامی که از طواف فارغ شدند، حجرالاسود را بوسیدند و دستانشان را بر آن گذاشتند سپس بر روی مبارکشان مسح نمودند»[86].
همچنان از سالم/ نقل شده که ابن عمرب جمره کوچک را به هفت سنگریزه میزد و با زدن هر سنگریزه تکبیر میگفت، بعد از آن پیش میرفت تا به همواری میرسید، در آنجا روی به قبله، مدت طولانی دستهایش را بالا کرده دعا مینمود. بعد از آن جمره میانه را با سنگریزه میزد، بعد از آن طرف شمال را میگرفت تا به همواری میرسید، در اینجا نیز روی به قبله مدت طولانی دستهایش را بالا کرده و دعا میکرد، بعد از آن جمره عقبه را از قسمت پایانی وادی رمی میکرد، و در آنجا توقف نمیکرد، بلکه بر میگشت و میفرمود: پیامبر خداص را دیدم که همین طور مینمودند[87]. چنانکه آنحضرتص با متانت و وقار، و آرامش خاطر و اعضا، با سیر نرم و آرام، مناسک را ادا نمودند، قسمی که جابرس روایت نموده است که آنحضرتص درحالی روانه منا شدند که سکون و آرامش برایشان هویدا بود[88].
فضل بن عباسب نیز روایت نموده که: «هنگامی که پیامبر خداص از عرفه حرکت نمودند با سکون و آرامی سیر مینمودند تا آنکه به مزدلفه رسیدند»[89].
همچنان عبدالله بن عباسس روایت نموده که وی در روز عرفه با پیامبرخداص به طرف مزدلفه میآمد، در این هنگام پیامبرخداص از پشت سر هیاهوی مردم و زدن شتران را شنیدند، ایشانص با تازیانه که بدست داشتند، بهسوی مردم اشاره نموده و فرمودند: «ای مردم! آرام و با وقار باشید، ثواب و خیر در شتاب و تیز رفتن نیست»[90].
پس برادر عزیز، حاجی محترم! سعی و تلاشت این باشد که حج و سایر عباداتت صرف برای خداأ و مطابق سنت رسول اکرمص باشد، و در ادای مناسک حج از شتاب اجتناب نموده، وقار و آرامش، و اطمینان و حضورقلب را فراموش مکن، و در کردار و گفتار خویش دقت نموده معنا و هدف آن را درست درک کن، زیرا اینکار باعث میشود تا در همه اعمالت حکیمانه تصرف نموده و باطل را از حق تمیز نمایی.
حج را با راحت خاطر انجام بده و از اعمال مردمان جاهل که میخواهند هرطور شود ولی زودتر مراسم حج را بپایان برسانند و به خانههایشان برگردند، در حذر باش، زیرا زبان حال آنها چنین میگوید که: پروردگارا! ما را از این مراسم به راحتی بیار، و نمیگویند که: پروردگارا! با برپا داشتن مراسم حج، بما اطمینان و راحت خاطر نصیب فرما.
7- خیرخواهی و پیشبردن آن
اللهأ بندگان را به تقوا و سبقت جستن در امورخیر تشویق و ترغیب نموده است، چنانکه خداوندأ میفرماید: ﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰ﴾ [البقرة: 197].
«و توشه بگیرید که در حقیقت بهترین توشه تقواست». همچنان خداوندأ میفرماید:
﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣﴾ [آلعمران: 133].
«و بشتابید بسوی آمرزشی از جانب پروردگار خویش و بهشتی که پهنای آن مانند عرض آسمانها و زمین است، برای پرهیزگاران آماده شده است».
و همچنین آنحضرتص براساس پیشی گرفتن در امور خیر و عهدهدار شدن آن مانند همیشه، در ایام حج نیز بر آن تلاش میورزیدند، که چند مظهر از مظاهر آن را خدمتتان پیشکش مینمایم:
*- حرص، دقت وتلاش جدی پیامبرص در عملی نمودن مستحبات نسک حج مانند: غسل نمودن برای احرام، خوشبو کردن جسم مبارکشان قبل از نیت احرام و بعد از بیرون آمدن از آن، و بریدن کوهان شتران قربانی و آویختن قلاده بر آنان، و تلبیه گفتن ایشان با صدای بلند تا آنکه به جمره بزرگ رسیده و سنگریزه ریختند، و معظم شمردن کعبه و آغاز مناسک از آن که با طواف آغاز یافت، و دویدن آرام ایشان در سه دور اول طواف، و لمس کردن رکن یمانی، و ادا نمودن دو رکعت نماز بعد از طواف، پشت مقام، و دعای ایشان بر کوه صفا و مروه، و سرعت ایشان در همواری وادی میان کوه صفا و مروه، و ذکر خدا گفتن ایشان هنگام لمس کردن رکن یمانی و حجر الاسود، و هنگام پرتاب نمودن سنگریزه بر جمرهها[91]، و سایر سنتهای حج که بسیاراند.
*- همچنان پیامبر خداص در حرکت از مزدلفه بسوی منا قصدا تأخیر نمودند تا اینکه فضا قبل از طلوع آفتاب کاملا روشن شد، هرچند که میتوانستند بخاطر وجود خانواده و ضعیفانی که همراه داشتند، قبلا حرکت کنند[92].
*- چنانکه آنحضرتص بخاطر سبقت در کارهای خیر، صد شتر را قربانی نمودند، هرچند میتوانستند در هفتم حصه یک شتر یا گاو شریک شوند، و یا یک گوسفند را قربانی نمایند، لیکن حرص شدید ایشان نسبت به اعمال خیر بود که تعداد زیاد شتران را قربانی نمودند[93].
نکته قابل ملاحظه اینست که آنحضرتص همه مناسک و مراسم حج را خودشان پیش بردند و در اموریکه امکان وکالت و یا نیابت وجود هم داشت، باز هم خود ایشان آن را انجام میدادند، مگر اینکه ضرورتی ایجاب میکرد، طوری که در ذبح قربانی، بعد از آنکه خود ایشان با دستان مبارکشان شصت وسه شتر را ذبح کردند، علیس را قایم مقام خویش در ذبح شتران باقیمانده برگزیدند[94]، و در روایتی آمده است که آنحضرتص علیس را در قربانی با خود شریک نموده بودند[95]، که در این صورت علیس قایم مقام نه، بلکه بخاطر شراکت در قربانی با ایشان، ذبح باقی شتران را بعهده گرفت.
پس وقتیکه آنحضرتص همه مناسک را خود پیش برده و قایم مقامی در مناسکشان اختیار ننمودند، پس ایرادی نیست که در بعضی از امور خدمتگارانی برگزینند مانند، بریدن کوهان شتران قربانی[96]، و نصب نمودن قبه در نمرۀ عرفات، و جمعآوری سنگریزه از مزدلفه برای ایشانص[97]، و نگهداشت و توجه به شتران سواری آنحضرتص[98] وغیره، زیرا این اعمال از دوحالت خالی نیست: یکی اینکه این اعمال اصلا مربوط به نسک نیست ، و یا اینکه اموری است که به ایشان تعلق نمیگیرد.
لیکن اگر حج آنحضرتص با دقت، برسی و پیگیری شود، درخواهیم یافت که ایشان با سعی و کوشش جدی و رغبت شدید، و با وجه احسن و اکمل، اعمال حج را انجام میدادند، ایشان تلاش میورزیدند تا اعمال افضل را عملی نموده و از مفضول اجتناب ورزند، مگر در حالات خاصی که مصلحت بزرگی در آن نهفته میبود مانند طواف نمودن ایشان دورخانه کعبه، و سوار شدن ایشان در سعی میان صفا و مروه در حالت سوار بر شتر، و یا لمس کردن حجرالاسود با عصای که سرش کج بود[99]، این همه اعمال را بخاطری سوار بر شتر انجام دادند، چون مردم دور و پیش ایشان را گرفته بودند و هر یک پرسش داشت و همه میخواستند آنحضرتص را تقلید کنند، و بسیاری از اصحاب بار اول بود که حج میکردند، بدین ملحوظ خواستند تا به مردم نمایان شده به سوالات آنها پاسخ گویند و آنها مناسک را از ایشانص بیاموزند.
پس برادر عزیز! در این مراسم پر فیض با عزم راسخ به اعمال خیر سبقت بجو، و تا توان داری اعمالی که ترا بخداوندأ نزدیک میسازد انجام بده، زیرا این روزها، بهترین روزهای زندگی توست، این موسمی است که بنده به خداوندأ رجوع نموده با پرستش صادقانه و نیایش و تعظیم، و احترام فوق العاده، اوتعالی را عبادت مینماید، و آنچه که به خداوندأ میرسد، اخلاص و تقوای شخص است، زیرا پروردگاربه هیچ چیزی بندگان محتاج نیست و ازهمه مخلوقاتش بینیاز است، وآنچه که خداوندأ از بنده میخواهد، تقواست[100]. چنانکه اوتعالی به مال و چهره بنده نمینگرد بلکه قلب را نگاه میکند[101]. پس آستین همت را بر زده از تنبلی و کسالت حذر کن، زیرا سال و روز زندگیات زودگذر بوده و دوباره برنمیگردد، و بدان که امروز فرصت سعی و عمل است و محاسبه نیست، لیکن فردا محاسبه است و عملی نخواهد بود. پس کسی که در این دنیا تلاش ورزیده و سعی بخرچ دهد، رستگار خواهد شد، و کسی که وقت را ضایع نماید و از آخرت و محاسبه آن غافل گردد از جمله زیانکاران خواهد بود، چنانکه پیامبرص فرمودهاند: «کسی که عملش او را عقب بیندازد، نسبش نمیتواند او را سبقت دهد»[102].
8- اعتدال و میانه روی درکارها
اعتدال و میانهروی در همه امور،کاریست پسندیده، در مقابل، افراط و یا تفریط در همه عرصهها، زشت و قابل نکوهش میباشد، و هر صفت پسندیده، درمیان افراط و تفریط قرار دارد، دین اسلام که کاملترین شریعتها، و از استوارترین برنامهها و روشنترین روشها برخوردار است، برمیانهروی در همه امور تأکید میورزد، آری! امت محمدص بهترین امتها و میانه روترین آنها بوده و از هرگونه افراط و تفریط بدور هستند، نه مانند یهود و مشرکان مادی گرا هستند و نه مانند برخی از مسیحیان، روحانی محض، بلکه پیروان اسلام حق جسم و روح را ادا کرده و با فطرت انسانی هم آهنگ میباشند، چنانکه پیامبر بزرگ اسلامص به امتشان دستور فرمودهاند: «میانهروی را در پیش گیرید، زیرا کسی که در دین سختگیری کند، سرانجام مغلوب سختگیریاش خواهد شد»[103]. همچنان آنحضرتص میفرمایند: «میانهروی را پیشه کنید تا اینکه به مقصود برسید»[104].
بارزترین احوال آنحضرتص در این حج که از لابلای اخلاق عالیشان آشکار گردید، میانهروی و اعتدال ایشان در ادای مناسک و سایر امور، و نفرت و کراهت آنحضرتص از افراط و تفریط بود، ما برای آشنایی بیشتر به این خصوص، در احوال آنحضرتص با پروردگارشان، به نگرش و بررسی دقیق نیاز داریم که میتوان آن را در دو بخش خلاصه کرد:
اول: اعتدال و میانهروی آنحضرتص در عنایت و توجه جدی ایشان به پیوسته بودن و بستگی با پروردگار سبحان از یک سو، و آموزش و قیادت امت، و رعایت امور اهل بیت بخصوص همسران ایشان از سوی دیگر، و همدردی و دلسوزی بر آنها از جانب دیگر.
دوم: اعتدال و میانهروی در حقوق معنوی و جسمی مربوط به خود ایشان، آشکار است که در همچو فضای ایمانی پر از رحمت و نور و برکت، امکان آن میرود که بسیاری از مردم را به تفریط و بیتوجهی به جسد، و یا افراط در حق روحشان بکشاند، لیکن از احوال حج آنحضرتص در مییابیم که ایشان توجه و عنایتی شدید به جسد مبارکشان داشتند، بطور مثال ایشان در روز ترویه (روز هشتم ذی الحجه) به منا تشریف بردند تا به عرفه نزدیک باشند[105]، و در شب عرفه و شب مزدلفه خوابیدند، و روز عرفه روزه نداشتند، و در همین روز در زیر قبه که قبلاً برای ایشان نصب گردیده بود، ایستادند، و درشب مزدلفه نمازهای نفلی قبل و بعد نماز شام و خفتن را ترک کردند، و شب را کاملاً بدون قیام لیل خوابیدند، همچنان در سیر و انتقال میان مشاعر، و هنگام انجام دادن بعضی از مناسک، مانند طواف و سعی و پرتاب سنگریزه بر جمرهها از شتر استفاده نمودند، چنانکه بخاطر خدمتگذاری خویش خادمی برگزیدند،[106] و......غیره اموریکه جسد را راحت و نیرو بخشیده و برادای هدف بزرگ که عبارت از دعا و مناجات، و ادای مناسک با حضور قلب و فکر، و اطمینان خاطر است، آماده، استوار و قادر میگرداند. و حدیث امالحصینل دلیل واضحی بر اعتدال و میانهروی آنحضرتص در حج است، وی فرمود: «من با پیامبر خداص در حجة الوداع شرکت داشتم، ایشان را در حالی دیدم که بر شتر سوار بودند و بلالس و اسامهس با ایشان نیز سوار بودند، یکی آنها شتر را میراند و دیگری چادر را بر سر رسول اللهص قرار داده بود تا از گرمی آفتاب جلوگیری کند، آنحضرتص در ضمن سخنانشان فرمودند: «بشنوید و فرمان برید اگرچه بر شما غلام سیاه و گوش بریدهای مقرر شود که شما را به کتاب الله رهبری نماید»[107].
ام الحصینل در این حدیث اموری مختلف و متنوعی از احوال پیامبرص در حج را روایت نموده است مانند: پرتاب سنگریزه بر جمرات، و سوار شدن ایشان بر شتر در ادای مناسک، و استفاده از سایه بان، و سیر با آرامی و وقار، و خدمتگذاری برخی از اصحابش به ایشان، و آموختن تعالیم دین و مناسک حج، و تقدیم پند و اندرزها به مردم.
پس برادر محترم! اگر میخواهی به هدفت نایل آیی، پس از روش و طریقت کسی پیروی کن که تو و سایر همراهانت را توصیه نموده، فرمودهاند: «دین آسانی است و با دین بمقابله برخاسته نمیشود، و هرکه اینکار را کرده و در دین سختگیری کند، سرانجام او را مغلوب میسازد. پس حق را طلب نموده خود را به آن نزدیک سازید و به ثواب آن شاد شوید، و با انجام کارهای نیک در صبح و شام و پاره از شب یاری بجویید»[108]. و از رهنمودها و ارشادات آنحضرتص سر باز مزن که سبب هلاکتت میشود، قسمی که ایشانص امت را از سر پیچی اوامرشان برحذر نموده و میفرمایند: «و کسی که از روش من روی بگرداند، از من نیست»[109]. بنابراین همه مکلف هستیم که در تمامی عبادات و شئون زندگی خویش اعتدال و میانهرو باشیم و از هرگونه افراط و تندروی و سختگیری بپرهیزیم، همچنان از هرگونه تفریط و بیمیلی و بیتوجهی به امور دین نیز باید بدور باشیم، و سعی نماییم تا عبادات را در نظر خود و دیگران زشت و منفور جلوه ندهیم، و باید راه دین را با نرمی و آرامی پیمود، تا مثل فروماندای از قافله نشویم، که از سیر و رسیدن به همسفرانش عاجز گردیده و وسیله سواری را نیز از پا در آورده است[110].
9- زهد و بیمیلی آنحضرتص به دنیا
پیامبر خداص همیشه با پروردگارشان بستگی داشتند، سعی و کوشششان برای آخرت و رضامندی او تعالی بود، از دنیا و لذتهای آن روی گردان بودند، و اگر گاهی چیزی بدستشان میرسید، به فقرا و مستمندان میبخشیدند، بدون اینکه برای خویش یا اهل بیتشان چیزی را پس انداز نمایند، چنانکه در وصف زندگی ایشانص آمده که: «آنحضرتص زاهدترین مردمان به امور دنیا بودند»[111].
نمونههای از بیعلاقگی ایشان در امور دنیوی و لذتهای آن بسیار زیاد است که قابل شمارش نیست، ما بطور نمونه چند مثالی آن را خدمت خوانندگان یادآور میشویم:
*- آنحضرتص همیشه این دعا را نموده از پروردگارشان میخواستند که: «خدایا! برای آل محمد قوتی برسان»[112]. و در روایت دیگر چنین فرمودند: «خدایا! رزق آل محمد را به اندازه کفایتشان بگردان»[113].
نمونه دیگر از زهد آنحضرتص به دنیا این بود که ایشان طول روز را به گرسنگی میگذشتاندند، حتی بعضی از روزها از شدت گرسنگی و درد شکم خمیده و بخود میپیچیدند، و خرمای ناسره و ناچیز را نداشتند تا شکمشان را سیر نمایند، طوری که عبدالله ابن عمرس حکایت نموده است که: «پیامبر خداص را دیدم که طول روز از گرسنگی بخود میپیچید، در حالی که خرمای ناسره نمییافت که شکم خود را سیر کند»[114].
*- آنحضرتص واهل بیتشان سه روز پی در پی از نان جو سیر نشدند، چنانکه حضرت عایشه صدیقهل حکایت میکند که: «پیامبر خداص سه روز پی درپی از نان جو سیر نشدند تا زمانی که وفات یافتند»[115]. و در روایت دیگر آمده: «خانواده محمدص سه شبانه روز پی در پی از طعام نان جو سیر نبودهاند»[116].
اما در حج، آنحضرتص بیشتر از پیش به خداوندأ ارتباط و تعلق خویش را پیوسته داشته و آخرت را بسیار یاد میکردند، ایشان هنگام ایستادن در عرفه فرمودند: «حاضرم ای الله، گوش به فرمانم! همانا پاداش نیکو، پاداش روز آخرت است»[117]. و در روایت دیگر چنین فرمودهاند: «گوش بفرمانم! زندگی حقیقی، زندگی آخرت است»[118]. اما مظاهر زهد و بیرغبتی آنحضرتص به دنیا که در موسم حج به مردم آشکار گردید، خارج از حساب است که بارزترین آن از قرار ذیل است:
*- ایشان برشتری سوار بودند که پالان آن کهنه، و جامۀ که چهار درهم ارزش داشت یا نداشت، حج را ادا کردند[119]. علامه ابن قیم/ در این مورد مینگارد: «آنحضرتص حج را در حالی ادا نمودند که برشترشان نه تختی و نه هودجی و نه وسیله دیگری که به راحت بر آن سوار شوند، قرار داشت»[120]. بعد از گذشت چند سال، هنگامی که عبدالله ابن عمرب صاحب پیامبرخداص، گروه همسفر یمنی را دیدند که پالان شترانشان پوسیده، و حلقه بینی شتران آنها بافته از موی است، روزگاران قدیم را به یادش آورد که با پیامبر خداص یکجا حج را ادا نموده بود، سپس فرمود: «آنکه دوست دارد به گروه شبیه به رسول خداص و همراهانش که در حجة الوداع بایشان بودند را ببیند، پس به این گروه همسفر نگاه کند»[121].
*- همچنان یکی از مظاهر زهد آنحضرتص به دنیا این بود که شتری مستقل بخاطر زاد و متاع سفرشان تخصیص داده نشده بود، طوری که ثمامهس وصف مینماید که انسس بر شتری حج کرد که تنها پالانی بر آن بوده، درحالی که وی مردی بخیل نبود، ولی با تأسی به پیامبرص اینکار را انجام داد و فرمود: پیامبر خداص برشتری حج کردند که زاد و متاعشان نیز بر بالای همان شتر بارشده بود»[122].
*- همچنان آنحضرتص بر شترشان اسامهس و فضلس را سوار نمودند، قسمی که روایت است: «از عرفات تا مزدلفه اسامهس و از مزدلفه تا منا فضلس پشت سر پیامبر خداص سوار بودند»[123].
* - مظهر دیگر زهد و فروتنی آنحضرتص آن بود که دوست نداشتند تا نسبت به دیگران امتیاز و برتریی داشته باشند، چنانکه روایت است که پیامبر خداص در جایی که برای حجاج آب میدهند آمدند و طلب آب نمودند، عباسس به فرزندش (فضل) گفت: نزد مادرت برو، و برای پیامبر خداص از آنجا آب بیاور! پیامبرخداص فرمودند: «از همین جا برایم آب بده» عباسس گفت: یا رسول الله! مردم دستهای خود را در آب داخل میکنند، پیامبر خداص فرمودند: «از همین جا برایم آب بده» و آبرا نوشیدند[124]. و در روایت دیگر آمده که به ایشانص گفته شد: از خانه برایتان آب میآوریم، فرمودند: «به آن نیازی ندارم، از آبی برایم بدهید که مردم نیز از آن مینوشند»[125].
*- همچنان نمونه بزرگی از زهد آنحضرتص به متاع دنیا، قربانی نمودن صد شتر است، بدیهی است کسی که قلبش به دنیا ومتاع آن بسته باشد بیشتر از قدر واجب، چیزی اضافه بیرون نمیآورد.
* - همچنان از ایشانص (طوری که آشکار میگردد) قربانی مربوط به مناسک حج را با خود به مکه برده بودند قربانی روز عید اضحی را نیز با آنها یکجا برده بودند[126]، در حالی که برای حاجی تنها قربانی کفایت میکند.
*- همچنان نمونه دیگر از زهد و سخای آنحضرتص صدقه دادن بسیار ایشان به مردم است، قسمی که در روز ترویه -یک روز قبل عرفه- هفت شتر را به دست خود در حالت ایستاده ذبح نمودند[127]، چنانکه علیس را امر نمودند تا شتران ذبح شده را، اعم از گوشت و پوست و پوششهای زیر پالان آنها را بر مساکین تقسیم نماید»[128].
*- همچنان آنحضرتص در روز نحر -عید- رمه از گوسفندان را خریده و آن را به مردم صدقه دادند[129]. و هنگامی که آنحضرتص صدقه را تقسیم میکردند، دو مردی آمده از ایشان صدقه خواستند، آنحضرتص سراپای آندو را نگاه کرده دیدند که هردو چابک و تنومند هستند، فرمودند: «اگر میخواهید برایتان میدهم، لیکن -بدانید که- برای ثروتمند و نیرومندی که روزی خود را بدست آورده میتواند، در آن نصیبی نیست»[130].
*- زندگی آنحضرتص ساده و بیآلایش بود، درخورد و نوش نیز متواضع و فروتن بودند، هنگامی که قربانیشان را ذبح نمودند، به ثوبانس امر فرمودند تا از گوشت آن بپزد، ثوبانس حکایت میکند: من فرموده آنحضرتص را تنفیذ نموده گوشت را آماده نمودم، ایشان تا رسیدن به مدینه نیز از همان گوشت میخوردند، و در روایت دیگری آمده که فرمود: «تا رسیدن به مدینه نیز از همان گوشت به ایشانص تقدیم نمودم»[131].
پس برادر و خواهر مسلمان! اگر قلبت به زیب و زینت لذتهای دنیا بسته است و آرزوهای بیپایان آن را در خود میپرورانی، پس حذر نما از اینکه بنده لذتهای آن نشوی، عشق و علاقه بیش از حدش بر دلت چیره نشود، زیرا دنیا خانه بیبقا و ذلت و خواری است، قسمی که روایت است که: «دنیا خانه کسی است که خانه ندارد -یعنی از خانه و زندگی جاودانه آخرت بیبهره است- و مال کسی است که ثروت ندارد -یعنی برای آخرت خویش توشه نه اندوخته و ثروت حقیقی را در بهشت برای خود آماده نکرده است- و آنکه عقل و خرد ندارد، چشم به دنیا و مال و ثروت آن میدوزد- زیرا از حقیقت آن و کوتاهی عمر خویش و رسیدن مرگ غافل شده است»[132]، اگر دنیا قیمت و ارزشی میداشت البته خداوندأ آن را برای اولیای خود و بهترین بندگانش، حضرت محمدص برمیگزید.
پس برادر مسلمان! هیچگاه به دنیا دل مبند، و حقیقت آن را درک کن که بیارزشتر از آن است که عمر عزیزت را در حرص و جمعآوری آن ضایع نموده و از آخرت غافل شوی، پس لازم است آن را به عنوان وسیله، نه هدف، مورد استفاده قرار دهی. زندگی دنیا برای کسانی که به آن فریفته شده و برای آخرت خویش عمل نکنند، بهره فریب و متاع غرور است، اما کسانی که با طلب دنیا برای آخرت خویش یاری میجویند، پس دنیا برایشان هم بهره است و هم وسیلهای که ایشان را بسوی خیری میرساند که بهتر از دنیا ست.
این بود برخی از مظاهر و نمایش روشن و آشکاری که گوشه از پیوند و رابطه آنحضرتص با پروردگارأ وطاعت و فرمانبرداری تام و عاجزی و ذلت در برابر الله سبحان را، با وجود مسؤلیتهای بزرگشان در این موسم عظیم به تصویر کشید.
به راستی که حج فرصتی کم یافتی است که باید بنده مؤمن در آن برای آخرتش توشه برگیرد، از توبه آغاز کند، و از گناهان و سرپیچیها و کوتاهیهای که مرتکب آن شده، مخلصانه ببارگاه پروردگار اعلان پشیمانی نموده و با جدیت کامل به طاعت و عبادت روی آورد، وبرای حصول رضا و خوشنودی پروردگارش بشدت تلاش ورزد. و میدانیم که هیچ انسانی از گناه و خطا خالی نیست، طوری که حضرت مصطفیص فرمودهاند: «همه بنی آدم خطا میکنند لیکن بهترین خطا کنندگان کسانیاند که توبه مینمایند»[133]. پس آیا به راه و روش و فرامین و دساتیر پیامبر خداص در حج اقتدا نمودهای؟! و در جمله بندگان نیک و توبه کار خویش را شامل گردانیدهای؟ آیا تلاش بخرچ دادهای تا در نزد خداوند از پرهیزگاران و فرمانبرداران محسوب شده و در راه رضا و خوشنودی وی با ترک گناه و معاصی، و انجام طاعات و حسنات گامهای جدی برداشتهای؟ تا به او تعالی نزدیک شده و از توفیق و نصرت وی در دنیا و آخرت برخوردار گردی! طوری که او تعالی در حدیث قدسی فرموده است: «و بندهام به هیچ عملی بهتر از انجام دادن فرایض، به من تقرب نجسته است، بندهام در انجام نوافل تا جایی به من تقرب میجوید که او را مورد محبت خود قرار میدهم، و چون او را مورد محبت خود قرار دادم، برایش گوشی میشوم که با آن میشنود، و چشمی میشوم که با آن میبیند، و دستی میشوم که با آن کاری انجام میدهد، و پایی که با آن راه میرود، اگر از من چیزی بخواهد برایش میدهم، اگر به من پناه بجوید، او را در پناه خود قرار میدهم»[134]. و از خداوند سبحان تمنا داریم که به ما توفیق عمل صالح عنایت فرماید تا از بندگان مقرب و مطیع وی باشیم.
ادامه دارد…
نظرات