وقتی پرسیده میشود که چرا سنیان ایران با وجود داشتن اقلیت معتنابهی در پایتخت حق بنای مسجد ندارند و تمام تلاش نمایندگان رسمی آنها از بیست سال گذشته تا کنون ناکام مانده است، بلافاصله میگویند وضعیت شیعیان در عربستان بدتر از آنها است.
چندی پیش آیت الله تسخیری در سخنرانیای به وجود تقصیر و افراطیگری نزد شیعیان اذعان کرده و آنان را نیز در درگیری مذهبی جاری در منطقه سهیم شمرد:
«من معتقدم ما هم مقصریم چون آن طور که باید، نتوانستیم روحیه تقریب و تعارف و تعامل را در جهان اسلام به وجود بیاروریم و جلوی افراط گریهایی که ما بین شیعه هست را بگیریم. ما هم افراطگرانی داریم که دیگران را تحریک میکنند و سب و اهانت به مقدسات آنها میکنند و زمینه را برای بروز مسئله تکفیری ایجاد میکنند. خیلی از جریانهای داخل شیعه هم با استکبار مرتبط هستند و نانشان در سب و لعن و تحریک مسلمین است. اینها نیز زمینه موفقیت استکبار را به وجود میآورند.»
این اعتراف هر چند بسیار محدود و بدون ذکر تفصیلی موارد اشتباه صورت گرفته است، اما مقدمه نیکویی در تصحیح مسیر در روابط بین شیعه و سنی میتواند باشد. در وهله نخست، همه توجهها در این انتقادات به سمت گروهای تندروی معروفی میرود که در شبکههای تلویزیونی خود به دشنام و توهین به مقدسات اهلسنت میپردازند؛ اما در این بین به سیاستهای رسمی جاری در ایران و نقشی که آنها در افروخته شدن آتش جنگ مذهبی در منطقه داشته است، توجهی نمیشود. این نوشته در صدد آن است که این بخش از موضوع را پوشش داده و پیشنهاداتی علمی برای اصلاح روند گذشته ارائه دهد.
۱- شیوهای را که ایران در تبلیغ مذهبی در داخل و خارج از کشور به کار میبرد، به شدت تحریککننده و در بسیاری موارد درگیریآفرین است. برای مثال، منطقه بلوچستان ایران تا اوایل دهه هفتاد که پای مبلغان دینی حوزههای علمیه به آنجا باز نشده بود، منطقهای آرام از لحاظ همزیستی مسالمت آمیز بین مذاهب اسلامی بود و تنها مشکلات امنیتی آنجا مسئله قاچاق مواد مخدر بود که هیچ ربطی به اختلافات مذهبی نداشت و به طور یکسانی بین شیعه و سنی آنجا مشترک بود. از سالهای آغاز دهه هفتاد، مؤسسات رسمی تبلیغ دینی ایران از قبیل سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات به اعزام مبلغ به آنجا همت گماشتند. نویسنده این سطور در طول چند سال پیاپی در این منطقه حضور داشت و هر آنچه در این متن گزارش میشود مشاهدات عینی او است. مبلغان جوان و پر حماس و ناآموخته بدون آشنایی عمیق به ساختار اجتماعی و فرهنگی منطقه، یکی از عوامل اصلی به هم زدن آن بودند. تا پیش از ورود آنها سنیان منطقه همراه با شیعیان بنا به سنتی تاریخی در مراسم عزاداری امام حسین مشارکت فعال داشتند و روابط خانوادگی و خویشاوندی بین سنیان و شیعیان نیرومند بود. مبلغان تازه وارد به منطقه به این همزیستی دینی و اجتماعی بسنده نکرده و به جای تقویت آن به ویرانی آن همت گماشتند. آنان به ترویج مراسمها و مناسباتی حساسیتبرانگیز و دشمنیآفرین پرداختند. مراسم فاطمیه را به شکل علنی و با ذکر نامهای نسبتا صریح رواج دادند. مراسمهای عاشورا را از ساختار فرهنگیاش خارج کرده و به آن جنبه ایدئولوژیک شیعی دادند. آنان با خواندن و توضیح فقره فقره زیارت عاشورای معروفه به تعرض به مقدسات سنیان منطقه روی آورند. بیش از آن با ورود به ساختارهای اجتماعی منطقه به منع ازدواج بین مذاهب و دخالت در مناسبات اجتماعی و فرهنگی مردمان آن سرزمین پرداختند. نتیجه این فعالیتها آن شد که شکاف بین مردم آن سرزمین زیاد شد و زمینه برای رشد گروهکهای تروریستی آماده گشت. این تنها نمونهای عینی از مشکلزایی روش تبلیغی ایران است و نمونههای متعدد دیگری نیز میتوان از داخل و خارج برای آن مثال آورد.
۲- تولید محصولات سینمایی شیعی ایرانی کاملاً بدون مطالعه و بررسی ابعاد اختلافبرناگیز این موضوعات تهیه، پخش و تبلیغ شدند. متأسفانه سینمای ایرانی نتوانست مسیر مصطفی عقاد در ساخت فیلم الرساله را دنبال کند. فیلم رسالهای نسخهای از زندگی پیامبر ارائه کرد که مورد پذیرش نسبی همه مسلمانان و تایید مراکز علمی سنی و شیعی بود و حتی توانست مخاطبان غیر مسلمان زیادی را به خود جذب کند. اما از آغاز دهه هفتاد توجه صدا و سیما و دیگر تولیگران بزرگ محصولات سینمایی ایران به سمت خوانش جدیدی از تاریخ برآمدند که ظرفیت وسیعی برای کینهتوزی و آتشافروزی مذهبی داشت. سری تولیدات سینمایی «امام علی»، «امام حسن» و «امام رضا» با نگاهی شیعی – ایرانی و احیانا ضد سنی، تعداد زیادی از مقدسات و باورهای سنیان را به انتقاد یا سخره گرفتند و در ادامه سریال «مختارنامه» به روشنی درگیریهای کهن تاریخی را به دوره معاصر کشاند؛ به نحوی که پخش عربی این سریال در عراق، دشمنی سنی – شیعی را در حجم وسیعی شعلهورتر کرد. طرف سنی نیز در واکنش به تولیدات سینمایی ایرانی - شیعی به تولید سریالهایی مانند: «عمر بن الخطاب» و «الحسن و الحسین» پرداخت. سریال اخیر به طور مشخص به دلیل تمرکز بر حساسترین دوره تاریخی درگیریهای صدر اسلام و انعکاس بخش وسیعی از حوادث اختلافبرانگیز با انتقادات زیادی از سوی طرف شیعی و نیز میانهروان سنی مواجه شد. سینمای ایرانی میتوانست با فاصله گرفتن از ابعاد مرتبط به اختلافات مذهبی بر پیام اصلی زندگی شخصیتهای دینی شیعی تمرکز کرده و آثار مشابه الرساله را بسازند.
۳- باز گذاشتن دست خطیبان و سخنوران مذهبی فرقه گرا در افروختن جنگ مذهبی در منطقه به اندازه زیادی سهیم بوده است. این طیف خطیبان تا همین اکنون با آزادی کامل، مقدسات دینی دیگر مذاهب را نه تنها در مساجد و حسینیههای خودشان، بلکه حتی در صدا و سیمای ایران به سخره گرفته و مورد اهانت قرار میدهند. این عقلانیت و انصاف هنوز در بین متولیان این بخش پدید نیامده که صحابهای چون زبیر و طلحه و خلفای سهگانه نخست و غیره جایگاهی در شأن امام علی برای سنیان دارند. بنابراین همان طور که شیعیان سزاوار نمیبینند که کسی به امام نخست آنان توهین کند، از عدل و انصاف است که درک کنیم سنیان نیز توهین به مقدساتشان را نمیپسندند. چطور ما حق داریم برای پاره شدن عکس امام خمینی، خونمان به جوش آید و راهپیمایی اعتراض آمیز برگزار کنیم و احکام قضایی در این خصوص اجرا شود، ولی سنیان چنین حقی را در خصوص اهانتهای مکرر ما در رسانههایمان به طلحه و زبیر و عمر و ابوبکر و عثمان نداشته باشند؟!
۴- وضعیت آزادیهای مذهبی اهلسنت در ایران با اختلاف درجات، مشابه وضعیت اقلیتهای شیعه در عربستان سعودی است. متاسفانه این موضوع را در نگاه تقابلی دیده و در پی بررسی عقلانی، اخلاقی و حتی مصلحتجویانه آن نیستیم. وقتی پرسیده میشود که چرا سنیان ایران با وجود داشتن اقلیت معتنابهی در پایتخت حق بنای مسجد ندارند و تمام تلاش نمایندگان رسمی آنها از بیست سال گذشته تا کنون ناکام مانده است، بلافاصله میگویند وضعیت شیعیان در عربستان بدتر از آنها است و چرا عربستان به شیعیان اجازه ساخت مسجد نمیدهد. فرای از مناقشه درونی این موضوع، اصل این مقایسه ناروا، غیر عقلانی، غیر اخلاقی و بدور از مصلحتسنجی است. اگر نگرانی از فعالیتهای سیاسی تحت این پوشش هستیم، به عکس داشتن مسجد به شکل رسمی، امکان کنترل و پیشگیری از فعالیتهای غیر قانونی را بیشتر فراهم میکند.
۵- تصور عامهای وجود دارد که نگرش سلفی و تکفیری تنها به اهل سنت اختصاص دارد؛ در حالی مشابه همین نگرش در بین شیعیان نیز هم در گذشته و هم اکنون وجود دارد. شیعیان از ویرانی مزارهای مقدسشان در سوریه ناخشنودند و البته حق هم در این زمینه دارند؛ اما بسیاری به نسخه مشابه موجود در بین خودشان توجه ندارند و احتمالا در تاریخ نخواندهاند که شاهان صفوی چگونه مزار ابوحنیفه فقیه مبرز صدر اسلام را ویران، نبش قبر و به مزبله تبدیل کردند و البته بسیاری از متون دینی ما تا کنون مزین به مدح همین شاهان است و آنها را احیاگر تشیع و هویت ایرانی میشمرند.
آنچه گذشت، محورهای کلیای از نقش شیعیان در جنگ مذهبی منطقه بود که صرفا اشارهوار گذشت. روشن است که ذکر این امور به معنای تبرئه یا توجیه تندوریهای طرف مقابل نیست. مقام پیشنهاد نیز میتوان محورهای کلی زیر را ذکر کرد:
۱- ایران نیازمند قانون ویژه ممنوعیت فعالیتهای نژادپرستانه و دشمنیآفرین بین مذاهب و ادیان است. این نوع قوانین در بیشتر کشورهای متمدن دنیا وجود دارد و نظام قضایی این کشورها به شدت با این نوع فعالیتها برخورد میکنند. در ایران نباید هیچ شخصی اعم از مردم عادی یا مقامات دینی و سیاسی به مقدسات اقوام و مذاهب و ادیان دیگر توهین کنند و برای این عمل باید مجازاتهای مناسب وجود داشته باشد.
۲- احیای مراسمهای دینی و مناسبتهای مذهبی باید کاملا به دور از اهانت به دیگران باشد. هر مراسمی که مربوط به این نوع اختلافات است، باید از مناطق فتنهبرانگیز فاصله گیرد و امکان فتنهانگیزی در این مراسمها فراهم نگردد. چرا نمیتوان مراسمی مانند فاطمیه را صرفا به ذکر فضایل این شخصیت دینی و الگوسازی از زندگی او به دور از داستانهای تاریخی اختلافبرانگیز درباره کیفیت وفات ایشان برگزار کرد؟!
۳- صدا و سیمای ایران همانگونه که کمیتهها و شوراهای نظارتی مختلفی دارد، نیازمند شورای ویژهای برای نظارت بر ابعاد فتنهانگیز مذهبی در تولیدات خود است. این شورا نیازمند تعریف سیاستها و تبیین مصادیق این نوع اعمال به شکل روشن و عملی پرداخته و آنها را به مقام عمل در آورند.
۴- روند تبلیغ مذهبی در مناطق مشترک باید با حساسیت بیشتر مورد اشراف و کنترل سازمانهای تبلیغی در آمده و امکان اختلافبرانگیزی از این طریق زدوده شود.
۵- تأمین آزادیهای دینی و مذهبی همه شهروندان ایرانی، بدیهیترین مقدمه برای پیشگیری و مقابله با اختلافات و دشمنیهای مذهبی است. اعطای اجازه به برخی مساجد در کردستان و نیز برخی رادیوهای محلی برای پخش اذان سنی، کار درستی در این راستا است که باید در سطح وسیعتری دنبال و اعمال شود.
در پایان لازم به ذکر میدانم که آنچه گذشت، مقدمهای کوتاه نسبت به این موضوع است که خود مطالعات جامع و علمی در ابعاد مختلفی را میطلبد. اگر واقعا اراده جدیای برای کاهش تنشهای مذهبی در ایران و منطقه وجود دارد، اقدام به انجام این مطالعات و اعمال سریع نتایج آنها نه تنها به بهبود وضع از سوی خواهد انجامید، بلکه طرف مقابل را نیز به اقدام مشابه ترغیب خواهد کرد.
نظرات
وفا
12 اردیبهشت 1393 - 01:18با تشکر از نویسنده محترم که به زیبایی به کاستی ها و راحل ها اشاره کرده بود ان شاء الله که گوش شنوایی وجود داشته باشد. نکته ای که برایم قدری مبهم بود این جمله است: "تا پیش از ورود آنها سنیان منطقه همراه با شیعیان بنا به سنتی تاریخی در مراسم عزاداری امام حسین مشارکت فعال داشتند" منظور از آنها همان مبلغان مذهبی شیعی است که برایم جای سؤال است آیا واقعا سنی ها در این گونه مراسم ها شرکت میکردند؟ مگر نمی شود طبق اعتقاد مذهبی خود در عزاداری شرکت نکنند و باز وحدت داشته باشند؟