باز با تابش نور خورشید چشمان مان را در صبحی دیگر بر روی زندگی باز میکنیم. دوباره از شنیدن خبرهای ناگوار مات و مبهوت میشویم.
دگر بار با غم جان سپردن دو برادر کولبر بغضی عمیق را بر سینه میکوبیم.
فرهاد چهارده ساله و آزاد ۱۷ ساله که برای شیرینی روزهای زندگی گامهای محکم و استوارشان را به سنگهای سر سخت و سرد کوهستان سپردند.
بارفتنشان برای درد نان، جان به جای گذاشتند.
فرهادی که شیرینش را مادر هنوز ندیده بود.
فرهادی که یک شبه غروب زندگیش در طولانیترین شب سال کوتاه و مختصر گشت.
فرهادی که با خدای خود قرار گذاشت به کمک نجات جان برادر خویش بشتابد.
فرهادی که کتی را که خود نیاز داشت در سرمای سخت دور برادرش پیچید.
فرهادی که با شجاعت و همت بلندش به جای پدر نان آور خانواده شده بود.
فرهادی که هرگز آوای شیرین زندگی را نشنید.
فرهادی که بدون اینکه مادرش لالای شبانه را با آهنگی حزین بخواند به خوابی عمیق فرو رفت.
فرهادی که برای رهایی از رنج نداری معصوموار به دیدار پروردگار شتافت.
فرهادی که در کتابهای درسی مدرسه مانند: دهقان فداکار و حسین فهمیده باید نامش جادوانه به سر زبانها بماند. تا از عشق به برادر و محبت و ایثار و از خودگذشتگی او... بیاموزیم.
بر همگان روشن است که در سیاهی شب و کابوسهای جانفرسای راه صعب العبور کولبران اضطرابی خاموش و دردودلهای ناگفتهی بسیاری نهفته است.
زمانی که در چهرهی بیتاب تکتک کولبران خیره میشوی درد بینانی و دلهرهی جان دادن در زیر فشار سخت زندگی را بخوبی لمس میکنیم.
کولبران بار سنگینتر از تحملشان را بر کمر مینهند تا جرم تنگدستیشان را به نسیان برند.
کولبران مجرم نیستند که با تیر خلاص رها شوند. بیگناهانی هستند که با معمای هزار رنگ زندگی با نواختن زنگ خطر جان میبازند.
کولبران برای فتح قلهی آرزوهای ناچیز از زندگی از خود کوهکن میسازند.
کولبران قامت نحیف و نیازمودهی خود را به صخرههای کوهستان و سرمای مرگبارش میسپارند. در حیرت میمانی زمانی که برای رهایی از درد نان، جانشان را زیر فشار بار سنگین فقر حک میکنند.
در حیرت میمانی زمانی که از تازیدن زیر باران و برف باکی ندارند تا لقمه نانی بیابند.
اما این دست و پا زدنها ...
این تکرار مصیبتها...
این ناخن کشیدن بر کویر خشک آرزوها غمی جانکاه را در نگاهها رصد میکند و در جستجوی پاسخی برای پایان دادن به مرگشان با دستان یخ زده و مشت شده باید گشت، که با مرگشان جواب یک کلام هزار سوال زندگی تا ابد در ذهنها باقی میگذارد.
نظرات