اخلاق نوشتن، و پانزده مقاله دیگر درباره نوشتن و ترجمه و ویرایش 
با همه تحولاتی که دردهه‌های اخیر با گسترش اینترنت و غلبه فضای مجازی بر فضاهای سنتی ارتباط، میان مردمان رخ داده و نوشتار را از رسانه‌ ارتباطی اصلی به رسانه‌ای در کنار رسانه‌های دیگر تبدیل کرده است، مسائلی که هر کس، وقتی دست به قلم می‌برد یا بر دکمه‌های صفحه کلید رایانه خود می‌کوبد، خواه‌‌ناخواه در نظر دارد:

- از چه می‌نویسم؟

- برای چه می‌نویسم؟

- برای که می‌نویسم؟

- چگونه باید بنویسم؟

شانزده مقاله‌ای که در این کتاب آمده و در مدت بیش از چهل سال نوشته یا ترجمه شده، مدعی پاسخگویی به این پرسش‌ها نیست. اما نویسنده کوشیده‌ است زمینه‌ای برای اندیشیدن به این مسائل برای کسانی که با نوشتن سروکار دارند، از نویسده و مترجم و ویراستار تا کسانی که تنها گاهی بنا به یک ضرورت اجتماعی یا شخصی چیزی می‌نویسند، فراهم آورد.

درست بنویسیم
نقد و بررسی كتاب «اخلاق نوشتن» اثر حسین معصومی همدانی با حضور نویسنده، علی صلح‌جو، امید طبیب‌زاده، هومن پناهنده و ضیاء موحد
محسن  آزموده

«درست بنویسیم» این پیام اصلی كتاب «اخلاق نوشتن» اثر حسین معصومی همدانی است. دكتر معصومی در این كتاب كه شامل 16 مقاله، تالیف و ترجمه اوست، نكات و ایده‌هایی ارزشمند درباره نوشتن و ترجمه و ویرایش ارایه كرده كه دانستن و به كار بستن آنها برای همه اهل قلم و علاقه‌مندان به نوشتن و حتی خواندن، واجب و ضروری است. نوشتن مقدمه یا در‌آمد یا به قول روزنامه‌نگاران، «لید» بر گزارش نشست كتابی با موضوع «اخلاق نوشتن» اثر یكی از زبده‌ترین ویراستاران زبان فارسی كاری بسیار دشوار و مخاطره‌آمیز است، به ویژه اگر در آن نشست غیر از نویسنده، شماری از برجسته‌ترین و شناخته‌شده‌ترین ویراستاران و نویسندگان فارسی سخن گفته باشند. اما چاره‌ای نیست و برای گزارش حرف‌های این صاحبان سخن باید خطر كرد. انتشارات فرهنگ معاصر به تازگی شانزده مقاله از حسین معصومی همدانی درباره نوشتن و ترجمه و ویرایش را در كتابی با عنوان «اخلاق نوشتن» منتشر كرده است. موسسه شهر كتاب، عصر سه‌شنبه 11 بهمن سال 1401 در نشستی با مدیریت علی‌اصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر كتاب و با سخنرانی حسین معصومی همدانی پژوهشگر فلسفه و تاریخ علم، علی صلح‌جو زبان‌شناس و ویراستار، امید طبیب‌زاده زبان‌شناس و مترجم، هومن پناهنده مترجم و ویراستار و ضیاء موحد شاعر و استاد فلسفه و منطق برگزار كرد. در این نشست استاد علی صلح‌جو در گفتارش خلاصه‌ای  از مطالب كتاب ارایه كرده، دكتر امید طبیب‌زاده و هومن پناهنده درباره كتاب نكات جذابی طرح كرده‌اند، دكتر ضیاء موحد هم بیشتر به دوست و همكار سالیانش، دكتر معصومی همدانی پرداخته است. به این مجموعه نمی‌توان چیزی اضافه كرد، جز اینكه بار دیگر همه علاقه‌مندان به نوشتن و خواندن را به خواندن و چندباره خواندن این كتاب خوب و خواندنی و آموزنده، ترغیب كرد. در گزارش حاضر، به علت محدودیت فضا، ناگزیر از تلخیص شدیم.

ظریف‌ترین نكته‌ها و نغزترین گفته‌ها
علی صلح‌جو
این كتاب مجموعه جامعی است از مقالات درباره نوشتن، ویرایش و ترجمه كه طی چهل و چند سال گذشته نوشته شده و قرار است جلدهای بعدی هم داشته باشد. در اینجا خلاصه‌ای از مقالات این كتاب را، كه در سه بخش فرهنگ، ترجمه، ویرایش تنظیم شده است، می‌خوانید.
فرهنگ چیست: در این مقاله، یكی از دو مقاله ترجمه‌شده این مجموعه، سالوه‌مینی نشان می‌دهد برای اینكه بتوانیم خود را بافرهنگ بدانیم باید چه چیزهایی را و مهم‌تر از آن در چه اندازه بدانیم. 
خواندن و نوشتن: این مقاله به دنبال یافتن دلیل ناتوانی اغلب دانشجویان ما در نوشتن به این گزاره پرمحتوا می‌رسد كه: در برنامه‌های درسی ما درس فارسی درسی است كه در آن چیزهایی یاد می‌دهند كه هیچ‌وقت به كار نمی‌آید و درس انشاء هم درسی است كه از دانش‌آموز چیزی می‌خواهد كه به او یاد نداده‌اند. اشاره به عوامل اجتماعی و اقتصادی مساله نیز از چشم نویسنده دور نیست.
اخلاق نوشتن: معصومی می‌گوید نظر غالب میان زبان‌شناسان این است كه زبان نظامی است كه درون خود یك سازوكار ترمیمی دارد كه می‌تواند هر صدمه‌ای را تحمل و هر ضربه‌ای را خنثی كند، زیرا وسیله‌ای است ارتباطی و همین امر مانع از آن می‌شود كه بتوان آن‌قدر به آن آسیب رساند كه نقش ارتباطی‌اش را از دست بدهد. سپس این ساز و كار را با مشابهش در طبیعت مقایسه می‌كند و می‌گوید تا همین چند دهه گذشته انسان فكر می‌كرد هر بلایی هم كه سر طبیعت‌ بیاید آسیب جدی به آن نمی‌رسد چون كه طبیعت نیز دارای همان سازوكار خودترمیمی زبان است، اما دیدیم كه چنین نبود و بلایی به سر طبیعت آورده‌ایم كه ظاهرا جبران‌ناپذیر است. معصومی می‌گوید این جبران‌ناپذیری درواقع انتقامی است كه طبیعت دارد از ما می‌گیرد. نویسنده با درنظر داشتن ظرفیت زبان در راستگویی و به همان اندازه در دروغگویی به گونه‌ای فلسفی هشدار می‌دهد كه بیاییم با زبان خوب تا كنیم و آن را طوری نپیچانیم كه زمانی برسد كه او هم ما را بپیچاند. همزبانی و همدلی را از ما بستاند.
فساد زبانی: وقتی نخواهیم زبان را برای بیان واقعیت به كار بریم به گنده‌گویی‌ها و قلنبه‌گویی‌هایی می‌افتیم كه به تدریج زبان را به فساد می‌كشاند.
در دشواری و ضرورت تالیف: معصومی نشان داده است كه در یافتن راه‌حل مناسب در مناقشات طولانی تواناست. در بحث بین طرفداران تالیف و ترجمه، نویسنده به جای روبه رو قرار دادن این دو و دفاع بی‌فایده از یك‌طرف، آنها را در رابطه‌ای سازنده و خلاق با یكدیگر قرار می‌دهد و نشان می‌دهد كه این رویكرد چگونه به ارتقای كیفیت هر دو می‌انجامد.
دفاع از ژورنالیسم فرهنگی: دفاع از مواضعی كه كمتر مدافع دارد از خصوصیات معصومی است. در اینجا نیز او طرف مظلوم را می‌گیرد و مستدلانه می‌كوشد ضعف و نادرستی آرای پیشداورانه علیه ژورنالیسم را نشان دهد، به خصوص آنجا كه به خطر ورود نوشته‌های آكادمیك به عرصه ژورنالیسم- كه كارش چیز دیگری است - هشدار می‌دهد.
واژه‌گزینی و استقلال زبان فارسی: نویسنده در این مقاله با شرح تمایل و تبحر دانشمندان ایرانی در نوشتن به عربی و این احتمال كه از این طریق زبان عربی، زبان علم در ایران بشود عوامل دور شدن از این خطر و جان گرفتن زبان فارسی به عنوان زبان علم را بسیار خوب می‌نماید و در این میان به نقش شعر و شاعری بهای درخور می‌دهد. در این مقاله گویی ما با نویسنده در حال سفریم و ضمن عبور از فراز و نشیب‌های زبان فارسی سیاحت كنان در یك چشم به‌هم زدن از قرن اول هجری به قرن چهاردهم و تاسیس فرهنگستان می‌رسیم و تصویری كلی و همه‌جانبه از این مسیر در ذهن‌مان باقی می‌ماند.
ترجمه متون علمی به زبان فارسی: معصومی در این نوشته با مرور جریانی كه به تكوین ترجمه در اروپا شكل داد و اشاره به مشابهاتی كه از ملزومات این راه است به نارسایی‌های ترجمه متون علمی و علت آن می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد كه بدون نوشتن به زبان علمی نمی‌توان ترجمه خوب از علم به دست داد.
ترجمه متون ریاضی و تاثیر آن بر زبان فارسی: جامع‌الاطراف بودن معصومی غنیمتی است. نكته‌ای كه معصومی در این نوشته به آن اشاره و درواقع آن را كشف می‌كند، مطرح كردن عبارت «فركانس بالا» و مشابهات آن و تاثیرش در «بالا»های دیگر است. شاكریم كه ترجمه‌پژوهی داریم كه این‌قدر ریاضی می‌داند.
چند نكته درباره ترجمه متون فلسفی: نویسنده موضوع تحول اصطلاحات فلسفی را پیش می‌كشد و مشكلی كه این تغییر برای ترجمه آنها ایجاد می‌كند. معصومی به درستی می‌نویسد وقتی مثلا علم فیزیك تحول پیدا می‌كند آثاری را كه به دنبال آن نوشته می‌شود به آسانی می‌توان خواند بدون اینكه به گذشته آن توجه كرد. می‌گوید اما در فلسفه چنین نیست. در فلسفه نمی‌توان به فرآورده نهایی اكتفا كرد بلكه كل فرآیند باید مطالعه شود و همین تغییر فرآورده در طول فرآیند است كه در ترجمه اصطلاحات متن فلسفی مساله‌آفرین می‌شود.
خط فارسی و رایانه: احتمالا اولین نوشته فارسی است كه به مسائل سخت‌افزاری خط فارسی پرداخته است. لب كلام درباره رسم‌الخط: منطق بی‌منطق. فقط قرارداد و رعایت آن.
بیماری‌های ویراستاری: نویسنده با مشخص كردن چند بیماری در ویراستاران (ویراستار عیبجو، خطاپوش، مبتلا به كتاب لغت، هیچ‌ندان، همه‌چیزدان، واژه باز و زبان‌آفرین) آفت‌های اساسی ویراستاری را با زبانی پركشش توضیح و بایدها و نبایدهای آن را نشان می‌دهد.
در حاشیه: مقاله جامعی است در باب انواع پانوشت در تالیف و ترجمه و امتیازش این است كه مثل بسیاری از این‌گونه نوشته‌ها مثلا فقط نگفته است «پانوشت نالازم ندهید» بلكه نشان داده است پانوشت نالازم چیست.
پاسخ دندان‌شكن: توصیف روان‌شناختی دقیق و هنرمندانه‌ای است از محیط‌های ناسالم و پرسوءتفاهم نقدنویسی كه متاسفانه مواردش در مطبوعات‌مان كم نیست.
سفر داوران: نوشته باربارا ریت سیاهه جامعی فراهم كرده است برای ارزشیابی اثر از جنبه‌های گوناگون. پرسش‌ها چنان دقیق و باریك است كه هیچ نوشته معیوبی از صافی‌اش رد نمی‌شود.
دعوا بر سر حق مولف: معصومی با شرح دعوایی بین سالینجر بدقلق و نویسنده‌ای كه از نامه‌ای از او در نوشته‌اش استفاده كرده و ماجرای شكایت بردنش به دادگاه نشان می‌دهد كه نقل از اثر دیگران در كشورهای دیگر حساب و كتاب دارد.
معصومی در حوزه ویرایش و نشر و زبان فارسی تاثیرگذار بوده است نه فقط از راه قلم بلكه با حضورش در محیط نگارش روشنفكری. او ظریف‌ترین نكته‌ها و نغزترین گفته‌ها را كه هر یك می‌شود هسته نوشتن مقاله ارزشمندی قرار گیرد، در همین جلسه‌های خودمانی بدون خست پراكنده است. وجود و حضورش مستدام باد.

از دعوا خوشم نمی‌آید
حسین معصومی همدانی
در مقالات كتاب حاضر، باتوجه به دو زیستی بودن خودم یعنی اینكه هم پایی در علوم انسانی دارم و هم با تاریخ علوم طبیعی آشنایی دارم، نگاه متفاوتی به مقولاتی چون نوشتن و فن ترجمه و ویرایش دارم. ما به بركت فضای مجازی به سمتی می‌رویم كه عده زیادی می‌نویسند و نوع نگرش و نگارش آنها از مقتضیات فضای خاصی كه در آن می‌نویسند، متاثر است، درنتیجه به سمت تشتتی می‌رویم كه یكی از جلوه‌هایش رواج شكسته‌نویسی است كه قبلا یا نبود یا محدود به فضاهای خاص مثل نشریات طنزآمیز یا رمان‌ها بود. مطالب كتاب این نویسندگان را به تبعات فرازبانی این كار آگاه می‌كند. همچنین برخی اطلاعات این كتاب قدیمی شده، اما مساله‌های اصلی طرح‌شده همچنان به قوت خودش باقی است. 
نكته دیگر اینكه با گسترش مقالات علمی - پژوهشی در حوزه‌های به اصطلاح «جدی»، به زبان آدمیزاد نوشتن به امر منسوخی بدل شده است. من در این مقالات تلاش كرده‌ام به زبان آدمیزاد، یعنی به زبانی بنویسم كه همه بفهمند، اگرچه می‌شد همین مطالب را به زبانی پیچیده و با ارجاعات فراوان بنویسم. مثلا مقاله «دفاع از ژورنالیسم فرهنگی» نتیجه نگرانی من راجع به سرنوشت مجلات جدی در ایران است. به نظر من اینها روز به روز از حالت مجله بودن درمی‌آیند و دامنه مخاطبان‌شان محدود می‌شود و به مرور پایه زبانی كه پایه هر ژورنالیسم در آن است، ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود و آن آموزش و تربیتی كه برای كار ژورنالیسم (عمومی یا فرهنگی) لازم است، در حال اضمحلال است. 
در این كتاب به دو علت مثال نیاورده‌ام؛ یكی اینكه اهل فیش‌برداری و یادداشت كردن و... نیستم و الان متوجه شده‌ام كه این كار بد است، زیرا در جوانی حافظه‌ام خوب بود، اما الان به عنوان یكی از معمرین ویراستاران كه با متون فراوانی سر و كار داشته، فكر می‌كنم كاش نكات را یادداشت می‌كردم، دوم اینكه نگرانم مثال آوردن مقدمه یك دعوایی بشود، مثلا معتقدم با گذاشتن «گفتمان» در مقابل «دیسكور» هیچ اتفاق خاصی در عالم خلقت رخ نداده است، اما به هر حال از دعوا خوشم نمی‌آید. ما جماعت نویسنده و مترجم و ویراستار به بعضی چیزها تعصب داریم و گویی آنها را جزو هویت خودمان حساب می‌كنیم. كافی است كسی مخالف آنها باشد، نتیجه در گرفتن دعوا است. مثلا من در مقاله چند نكته درباره ترجمه متون فلسفی، معتقدم بی‌اهمیت‌ترین مساله در عالم علم و فلسفه، اصطلاح است، زیرا اصطلاح به خودی خود، هیچ چیزی نیست و كوته‌نوشت است، مهم این است كه پشت آن چیست. در حالی كه عده زیادی در اینجا تمام هم و غم‌شان آن است كه یك نفر را به خاطر انتخاب برابرهایی برای مثلا «سوژه» و «ابژه» سكه یك پول كنند. خلاصه اگر مثال می‌آوردم، خودم را گرفتار می‌كردم. اما در آن بخش‌هایی كه فكر می‌كنم «آموزشی»تر و عملی‌تر است، مثال‌هایی آورده‌ام، مثل مقاله بیماری‌های ویراستاری. 
هر نوشته‌ای جنبه «اتوبیوگرافیك» دارد، یعنی یك چیزی از خود نویسنده در آن هست. شاید بخشی از انتقادات به كتاب هم به شخص من باز می‌گردد كه به چیزهایی بی‌توجه هستم و به برخی امور بیشتر توجه می‌كنم. اما به هر حال این كتاب منتشر شده و امیدوارم برای جوانانی كه در حوزه‌های نوشتن و ویرایش و ترجمه به صورت حرفه‌ای كار می‌كنند، ارزش فكر كردن داشته باشد. من قدرت شخصی این را ندارم كه نظریه‌پردازی كنم و بهتر است مفسر افكار دیگران باشم تا اینكه افكار خیلی مشعشع خودم را بیان كنم. بنابراین نمی‌توانم بگویم این كتاب نظریه‌ای آورده، اما ممكن است در آن نكته‌هایی باشد كه امیدوارم به بعضی تاملات نظری میدان بدهد، به شرط اینكه این تاملات نظری تبدیل به مقالات علمی- پژوهشی نشوند.

علامه روزگار ما
ضیا ء موحد
این دفتر نوك كوهی است از فرهنگ كه تاكنون ابعاد آن مشاهده نشده است و هنگامی به‌ تمامی دیده می‌شود كه همه جنبه‌های آن به نمایش گذاشته شود، به شرط آنكه دكتر معصومی در این كار امساك نكند. از خصلت‌های معصومی معطل گذاشتن آثار خود به نفع راه انداختن كار دیگران است، حتی در كار خود سنگ‌اندازی هم می‌كند. برای مثال نمی‌دانم پایان‌نامه خود را كه اثری بدیع، در سطح عالی تحقیق در نورشناسی ابن‌هیثم است هرگز از فرانسه به فارسی ترجمه می‌كند یا نه. شاهدان عینی جلسه دفاع او در فرانسه از تحسین دانشمندان حاضر در جلسه سخن گفته‌اند، ولی او همچنان ساكت است: دریغ از یك گزارش از آن جلسه. وقتی از رشدی‌ راشد كه از قطب‌های فلسفه و تاریخ علم است خواستند كسی را برای نوشتن زندگینامه‌ علمی خود معرفی كند، رشدی راشد از میان آن‌همه همكاران خود دكتر معصومی را معرفی كرد كه حاصل آن كتابی بالغ بر ۲۰۰ صفحه به فرانسه است. 
باری این مجموعه برگزیده مقاله‌هایی از دكتر معصومی در باب زبان فارسی و كاربردهای گوناگون آن، از خواندن گرفته تا نوشتن، ترجمه و ویرایش شده است. 
من با اتكا به دفتری كه خود در مقاله‌نویسی و اهمیت و شرایط و جنبه‌های آن نوشته‌ام، با عنوان «البته واضح و مبرهن است»، می‌توانم بگویم این مقاله‌ها در صدر مقاله‌های فارسی است. در این مورد اطاله كلام نمی‌دهم و علاقه‌مندان را به آن كتاب ارجاع می‌دهم و البته این حكم را به مقاله‌های فرانسه و انگلیسی او هم تعمیم می‌دهم. 
من در فرصت كوتاهی كه دارم، می‌خواهم به‌ جای پرداختن به آواز به آوازه‌خوان بپردازم. درباره هر یك از این مقاله‌ها و نكته‌های تازه، حرف‌های فراوانی دارم كه در نوشته‌ای دیگر به ‌تفصیل به آنها می‌پردازم. از جنبه‌های مهم كار معصومی پایان‌نامه‌هایی است كه به راهنمایی او نوشته شده است. من نتوانستم به رییسان هرازگاه پژوهشكده حكمت و فلسفه حالی كنم كه به‌ جای كتاب‌های كم‌اهمیت و بی‌اهمیت به چاپ این پایان‌نامه‌ها بپردازند كه اغلب كارهای عالی علمی است.  در این مجموعه مقاله ترجمه مقاله‌ای است نوشته گایتانو سالوه‌مینی، مورخ و سیاستمدار ایتالیایی 
(۱975-۱873) با عنوان «فرهنگ چیست» كه درباره تعریف آدم بافرهنگ است. به عقیده سالوه‌مینی آدم بافرهنگ آدمی است كه در رشته تخصص خود همه‌چیز می‌داند و درباره هر چیز هم چیزی. این تعریف به قامت معصومی برازنده است. معصومی در تاریخ علم اسلامی همه‌چیز می‌داند، اما جالب آنكه گاهی از هر چیز هم خیلی چیز می‌داند. برای نمونه بهترین نوشته‌ها را در باب شعر سهراب سپهری كه شاعر محبوب من نیست، دارد و چنان نكته‌هایی را برمی‌شمارد و می‌داند كه گمان نكنم سپهری در خواب هم دیده باشد. 
بگذارید بگویم معصومی كسی است كه خودش را همیشه بدهكار فرهنگ می‌داند. اما یكی، دو نكته هم اضافه كنم. دكتر معصومی در مقدمه خود بر این دفتر در جایی می‌نویسد «هیچ كوشش نمی‌كنم كه میان مقالات این كتاب پیوندی برقرار كنم» و پنج سطر بعد می‌نویسد: «چیزی كه انتشار این نوشته‌ها را در یك كتاب توجیه می‌كند ربط موضوعات آنها با یكدیگر است.» اگر این پیوند نیست، پس چیست؟  اما نكته اساسی من در نوشته‌های معصومی نگه‌داشتن بحث در حد مفهومی و انتزاعی است. برای مثال در صفحه‌های ۲۲۵ تا ۲۳۰ در بحث «چند نكته درباره ترجمه متون فلسفی» به‌جای آوردن یكی از مثال‌های متداول در اصطلاح‌یابی و ترجمه آن، بحث را در حد انتزاعی نگه می‌دارد و جایی هم كه مثال «گفتار و گفتمان» را می‌آورد معلوم نمی‌كند كه تفاوت این دو اصطلاح چیست. البته این به دلیل ذهن فلسفی معصومی است كه بیشتر با مفاهیم بحث می‌كند تا مصادیق. 
در فرهنگ ما افرادی را به لقب علامه‌ مفتخر كرده‌اند مانند علامه قزوینی، علامه دهخدا، علامه مینوی و معدودی دیگر. من هركدام از این بزرگان را كه با دكتر معصومی سنجیده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام كه وقت آن رسیده است كه این لقب را با حسین معصومی همدانی مفتخر كنیم. من در همه قول‌ها فصیحم الا...

این كتاب ما را زبان آگاه می‌كند
امید طبیب‌زاده
از نظر من، این مجموعه یك كتاب است و آنچه این مقالات را به هم متصل می‌كند، نكته‌ای است كه گایتانو سالوه‌مینی، مورخ و سیاستمدار ایتالیایی در مقاله ابتدای كتاب گفته است. سالوه مینی این مقاله را در واكنش و نقد به نخبگان ایتالیایی دوران موسلینی نگاشته كه با رژیم فاشیسم همكاری كردند. نخبگانی كه همه‌چیز را درباره یك چیز می‌دانستند، اما از هر چیزی یك چیز نمی‌دانستند. در بخشی از این مقاله تعبیر لاتینی آمده كه ترجمه‌اش چنین است: «ریاضیدانی كه غیر از ریاضی چیزی نمی‌داند، چهارپایی بیش نیست!» برای دوری جستن از این شیوه نگاه به جهان، چاره‌ای نیست جز آنكه به سمت روشنفكرانی برویم كه از یك چیز همه‌چیز می‌دانند و از هر چیز، اندكی می‌دانند و دركی از محیط اطراف خودشان دارند. متاسفانه این بلایی است كه امروز گریبانگیر جامعه علمی ما شده است. همین نگاه در طول تمام این مقالات مشهود است. آنچه در این مقالات ثابت است، اخلاق برآمده از فرهنگ است، یعنی ما حق نداریم فقط در یك زمینه تخصص داشته باشیم و تنها از همان یك زمینه به همه‌چیز بنگریم. اهمیت این كتاب مثل «غلط ننویسم» ابوالحسن نجفی است، زیرا به تعبیر دكتر حق‌شناس، ما را «زبان آگاه» می‌كنند. ناگهان جامعه را متوجه پدیده‌ای به نام زبان می‌كنند كه گویی بدیهی بوده، اما آن‌قدر هم بدیهی نیست و جامعه باید نسبت به وجود چنین پدیده‌ای آگاه باشد. اما سطح این كتاب از كتاب «غلط ننویسیم» بالاتر است، زیرا علاوه بر توصیه‌ها، مطالب تخصصی‌تر هم دارد و توصیه‌های اخلاقی مهمی هم دارد. كتاب از دو حیث شاخص است؛ نخست نثر بسیار روان و منسجم كه دشوارترین مطالب را به ساده‌ترین وجه ممكن در اختیار خواننده می‌گذارد. دوم اینكه حاوی توصیه‌های فنی - نگارشی و اخلاق نوشتن است. ایشان درباره اخلاق نوشتن چنین نوشته است: «ساده نوشتن هم مثل خوبی كردن است. كسی كه خوبی ملكه‌اش شده باشد، به نظر می‌آید كه به صرافت طبع و بی‌هیچ كوششی خوبی می‌كند. گویی خوبی از او می‌جوشد. اما در واقع تلاشی كه او برای غلبه بر گرایش طبیعی به بدی می‌كند، از چشم دیگران پنهان است. روشن‌نویسی تمرین می‌خواهد و این تمرین‌ها بخشی ادبی است و بخشی هم اتفاقا اخلاقی است. دشوارنویسی و به زبان یكسره اصطلاحی سخن گفتن، با میل به ما به خودنمایی سازگارتر است. غلبه بر این میل بخشی از تربیت اخلاقی نویسنده است. همچنین ساده‌نویسی ایجاب می‌كند كه خود را لااقل در عالم نظر از جمع محدود و بسته مخاطبان حرفه‌ای بیرون بیاوریم و به جای خواننده‌ای كه اطلاعات تخصصی ندارد، قرار دهیم. این نیز مستلزم همزبانی با خواننده است، همزبانی‌ای كه به همدلی می‌انجامد.»  یكی از مهم‌ترین مقالات این كتاب راجع به واژه‌گزینی و استقلال زبان فارسی است كه با این عبارت شروع می‌شود كه یكی از بخت‌های ما ایرانیان این است كه زبان ملی و زبان علمی ما یكی است. این نكته به نظر ساده‌ای است، اما وقتی به بحث‌های فراوان زبانشناسان نگاه می‌كنیم، می‌بینیم كسی راجع به آن صحبت نكرده و این مقاله تنها مطلبی است كه این موضوع را طرح و جوابی مستدل درباره آن ارایه كرده است. عده‌ای معتقدند كه اگر ما متون علمی خودمان را به زبان انگلیسی بنویسیم، بهتر است. مساله زبان علمی به خصوص در علوم دقیق، سطوحی دارد. برخی جوامع سطح علمی‌شان برای بیان زبان علمی صفر است، اما در جوامع دیگر سطوح دیگری را شاهدیم. در مورد فارسی تحقیق دقیقی نداریم. من تصور می‌كنم زبان فارسی در علوم دقیق تا حد كارشناسی را پوشش می‌دهد. اما این به آن معنا نیست كه تا حد نهایی علوم دقیق جوابگو باشد. حتی جوامعی مثل فرانسه و آلمان هم در بیان مطالب فوق‌العاده تخصصی به انگلیسی می‌نویسند. اولا به این دلیل كه زبان آنها آمادگی بیان و شیوه بیان این مطالب را ندارد، ثانیا به این دلیل كه اگر آن مطلب علمی به زبان‌های خاص نوشته شود، مخاطبان بسیار اندكی خواهد داشت، اما اگر به انگلیسی نوشته شود، مخاطبان بسیار بیشتری خواهد داشت. بنابراین زبان علم می‌تواند بین‌المللی باشد و این ایرادی ندارد. همچنان‌كه استاد نوشته همیشه یك زبان علمی بین‌المللی داشتیم، یك زمان لاتین بوده، در زمان و جایی عربی بوده و در زمان و جایی سانسكریت، الان هم انگلیسی. اما در علوم اجتماعی و انسانی چطور؟ اهمیت مساله در این علوم آن است كه اگر مطالب علمی در این علوم به زبان فارسی نوشته نمی‌شد، مشكلات ما را حل نمی‌كرد.

سادگی فریبنده
هومن پناهنده
به عنوان یك كتابخوان، اعتراف می‌كنم با توجه به وضعیت اقتصادی این روزها، اگر كسی به من بگوید كه فلان كتاب خوب نیست، ته دلم خوشحال می‌شوم، چون با خیال راحت و بدون وجدان معذب آن كتاب را تهیه نمی‌كنم، اما خبر بد برای كتابخوان‌ها این است كه كتاب حاضر را باید تهیه كرد و خواند. به خصوص آرزو می‌كنم جوانان كارآموز و دانشجویان رشته‌های ترجمه و ویرایش این كتاب را بخوانند و آن را استفاده كنند. از سوی دیگر فكر می‌كنم همراه این مطالعه معلم یا مدرسی هم باشد، زیرا این مقالات به زبان معیاری رسا، روشن و به یك اعتبار ساده نوشته شده و این سادگی فریبنده است، به همین دلیل لازم است كسی هشدار دهد كه به این جملات ساده دقت كنید. پشت این سلاست و روانی و سادگی، یك دنیا تجربه، تمرین، ذوق و قریحه و هوشمندی نهفته است. در وضعیتی كه ما با صورت‌های ناخوشایند در نثر و محتوای ضعیف سر و كار داریم، وجود چنین كتاب كمیابی بسیار مغتنم است. 
برنارد شاو (1950-1856، ادیب ایرلندی‌تبار) اگرچه به نوعی از سوسیالیسم معتقد بود، اما در عرصه تفكر، طرفدار آریستوكراسی بود. امروز هم در كنار دستاوردهای مثبت فضای ارتباطی و رسانه‌ای جدید، یكی از تبعات منفی گسترش نوشته‌ها و آثاری است كه اگر عصر روزنامه بود، باید از چندین خان می‌گذشت تا مجوز انتشار بگیرد. در چنین وضعیتی انتشار كتابی درباره اخلاق نوشتن كه خودش مصداق فضائل صوری و محتوایی است كه از آنها سخن می‌گوید، بسیار لازم و ضروری است. 
دكتر معصومی در مقاله «اخلاق نوشتن» در كتاب، راجع به توهم سخن گفتن با كل جامعه به زبانی رسا و گویا نوشته است: «جامعه‌ای كه در آن فقط متخصصان بنویسند و آن‌هم به زبان اصطلاحی كه برای اهل فن قابل فهم باشد، به بزرگراهی می‌ماند كه در آن رانندگانی در راستاهای مختلف هر یكی با بیشترین سرعت رانندگی كنند. شاید این تشبیه هم زیاد گویا نباشد. چنین جامعه‌ای نوعی برج بابل است، مجموعه‌ای از گروه‌هایی جدا از هم كه از هر یك در درون خود، با خود حرف می‌زنند و هیچ زبان مشتركی ندارد. مصیبت وقتی بزرگ‌تر می‌شود كه افراد این گروه‌ها دچار این توهم باشند كه با كل جامعه سخن می‌گویند. این وضعی است كه ظهورش را در جامعه خودمان می‌بینیم و شاهدش نوشته‌هایی است كه در بسیاری از مجلات روشنفكری می‌خوانیم. حتی نوشته تخصصی آرمانی، نوشته‌ای است كه صرفا به كار متخصص نیاید، بلكه خواننده غیرمتخصص یا خواننده‌ای كه تخصص دیگری دارد نیز چیزی در آن بیابد، به بیان بهتر اگر هم كاملا برای چنین خواننده‌ای از هر جهت مفهوم نباشد، او را یكسره رم ندهد.» 
معمولا ابداع یا رواج مقاله‌نویسی (essay) را به میشل دو مونتنی (1952-1533، نویسنده و فیلسوف فرانسوی) نسبت می‌دهند. از او چند تعبیر دیگر هم مشهور است. یكی شعار معروف «من چه می‌دانم» است و دیگری «شك و شكاكیت». این اندیشه‌ها در نوع نگارش او هم بازتاب دارد، اصلا essay (جستار یا مقاله) به معنای تحت‌اللفظی یعنی «تلاش و كوشش». به عقیده من كسی كه مقاله می‌نویسد، با آن خودش را كشف می‌كند. چنین نیست كه همه مقاله قبلا در ذهن او نوشته شده و عین آنها را هنگام نگارش روی كاغذ منتقل می‌كند. هنگام نگارش مقاله اصیل، برای خود نویسنده هم مسائل و نكاتی مكشوف می‌شود و به جاهایی می‌رود كه پیش از نگارش، تصورش را هم نمی‌كرد. در مقالات كتاب «اخلاق نوشتن» هم چنین پویایی و دینامیسمی دیده می‌شود. مثلا در جایی می‌نویسد: «درس انشاء هم مثل درس فارسی گرفتار این تصور نادرست است كه دانش‌آموز، زبان فارسی را چون زبان مادری اوست، می‌داند و بنابراین به آموزش اساسی برای نوشتن نیاز ندارد. به همین دلیل است كه درس انشاء با نوشتن آغاز می‌شود. البته نوشتن هم مهارتی است مثل شنا كردن و گاهی بهترین راه برای شنا، پرتاب كردن نوآموز به داخل استخر پر از آب است.» در همین چند جمله شاهدیم كه نویسنده با یك موضوع مطلق برخورد نمی‌كند و به جنبه دیگری هم می‌پردازد. یا جای دیگر می‌نویسد: «باید اصول و قواعد و مقرراتی هم باشد كه افراد به میل خود رعایت كنند، هرچند رعایت كردن آنها پاداش آشكار نداشته باشد یا رعایت نكردن آنها مجازات نداشته باشد. البته ممكن است افرادی قواعد اخلاقی را هم به‌رغم میل خود یا تنها از روی عرف و عادت یا رودربایستی رعایت كنند.» اینجا باز هم شاهد چرخشی در نوشتار هستیم. این موارد نشان می‌دهد كه همه این مقاله در ذهن نویسنده نوشته نشده و هنگامی كه قلم را روی كاغذ گذاشته، جهان برایش بی‌تنش نبوده است. 
مقاله «پاسخ دندان‌شكن» بسیار طنزآمیز و جالب است و نشان می‌دهد كه چطور روح فردی را عریان می‌كند كه از نقد دیگری به تریج قبایش بر خورده و كلك‌هایش را برملا می‌كند. این مقاله من را یاد كتاب «هبوط» آلبركامو می‌اندازد كه چطور تا لایه‌های عمیق و زیرین روح شخصیت اصلی را آشكار می‌سازد و نشان می‌دهد كه چطور این فرد به خودش كلك می‌زند. در این مقاله هم دكتر معصومی به زبان شیرین طنز، چنین كاری می‌كند. كوتاه سخن كه سر و كله زدن با این كتاب، جزو بهترین ساعات حیات فكری‌ام بود كه در عین سادگی بیان من را به فكر انداخت.