إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • این تصاویر، روایتِ بخشی از جنایاتِ ثبت‌شده در تاریخِ بشر به تألیفِ یک دیکتاتور، علیه یک قومِ سرکوب‌شده است. صدام حسینِ چکمه‌پوش، یکی از اسطوره‌هایِ سوسیالیسمِ نوگرایِ ستیزه‌جویِ خَشِن در تاریخِ سیاستِ رادیکالِ معاصر بود که در دور زدنِ مقبولیتِ عمومی با تکیه بر کودتای نظامی، نقشِ مهمّی ایفا نمود، و با توسّل به زورِ نامشروعش، سوژه‌های جنایی-درامِ ماندگاری را برای کُردها رقم زد؛ طوریکه از هر تصویرِ ثبت‌شده از آن جنایات، می‌توان به تکوین و تدوینِ غم‌نامه‌هایِ غم‌افزایِ درازسطری برای این قومِ محرومِ رنج‌دیده‌ی از متن‌رانده‌شده‌ی حاشیه‌نشینِ تاریخ پرداخت.

  • امروزه سازمان‌هاي مردم‌نهاد به منزله‌ی شاخه‌اي از «بخش سوم» در کنار بخش دولتي و خصوصي، سَر برافراشته‌اند. «بخش سوم» اصطلاحي است که با بخش «خصوصي» و «دولتي» تفاوت داشته و داراي ماهيتي «داوطلبانه» است. این سازمان‌ها که به صورت غيرانتفاعي ايجاد شده‌اند و به ارائه‌ی خدمات فرهنگی-اجتماعی می‌پردازند و مي‌کوشند تا در جامعه، عناصر سرمایه‌های اجتماعی نظیر اعتماد، مشارکت، همیاری، انسجام و... را بازسازی کرده و نوعي هم‌افزايي و اتفاق و اتحاد در جامعه ايجاد کنند.

  • «فلسطین، بزرگ‌ترین مسأله‌ی اخلاقی عصر ماست.» این گفته‌ی «نلسون ماندلا» رهبر مبارز و ملی آفریقا بود که به خاطر مشارکت در مقاومتِ مسلحانه‌ی مخفی، محاکمه و زندانی شد. ماندلا گرچه همواره پایبند به پرهیز از خشونت بود اما مبارزه‌ی مسلحانه برای او، آخرین راه چاره بود.

    خشونت همواره در همه‌جا زشت است جُز در «شرایطی» که توسل بدان بر ما تحمیل شده و به عنوان آخرین راهکار، جهتِ برون‌رفت از یک بحران، مورد استفاده قرار گیرد که از آن به «دفاع» نیز یاد می‌شود. شاید درکِ این «شرایط» بود که «کارل پوپر» را نیز واداشت تا در «اتوپیا و خشونت»، میانِ «تجاوز» و «مقاومت در برابر تجاوز»، تفاوت بِنَهَد و بر ضرورتِ تفکیکِ این دو تأکید بورزد و اولی را یک ضدّارزش و دومی را یک ارزش تلقّی کند.

  • مصیبتِ مبارک

    01 آذر 1396

     «رخدادها خطِ بطلان می‌كشند بر پيش‌بينی‌ها»؛ این جمله‌ی اول کتاب «انفجار: مارکسيسم و قيام فرانسه» است؛ گرچه به رخدادهای مصنوعِ بشر اشاره دارد اما صدقِ آن بر هر رخدادِ هراس‌ناک و خرابه‌سازی، تعیم‌پذیر است.

    آدمی از روی طبع، از حقيقتِ عجزِ خویش بيشتر از مرگ می‌هراسد و این حقيقت برای او، به‌مراتب نفرت‌انگيزتر از مرگ است. بعضی از حقيقت‌ها همچون «تله» هستند و نمی‌توان پای در آن‌ها نهاد و به دام‌شان نيفتاد. این ما نیستیم که آن‌ها را به چنگ می‌آوریم، بل آن‌ها هستند که ما را گير می‌اندازند.

  • همانطور که پیش‌تر بیان شد جماعت دعوت و اصلاح، به عنوان یک سازمان مردم‌نهاد، شاخه‌ای از جامعه‌ی مدنی محسوب می‌شود. به طور کلی، سازمان‌های مردم‌نهاد با ارائه‌ی خدمات فکری، فرهنگی و اجتماعی، به بخش‌های اصلی جامعه(دولت، بازار و جامعه‌ی مدنی) کمک نموده و سعی می‌کنند تا تسهيل‌کننده‌ی فرآيندهای تحول اجتماعی، اقتصادی و سياسی در سطوح گروه‌ها و افراد جامعه باشند و همچنين می‌کوشند تا ميان واحدها و سازمان‌های مختلف، نوعی هم‌افزايی و اتفاق و اتّحاد ايجاد کنند. سازمان‌های مردم‌نهاد دارای اهدافی اخلاقی و ارزش‌مدار هستند که سخت‌کوشانه و بدون چشم‌داشت کار می‌کنند... 

  • این تصاویر مربوط به قتل عام مسلمانان توسط بوداییانِ روهینگیا در کشور میانمار است. من نه در پیِ به چالش کشاندنِ شخصیّت‌‌های حقیقی و نهادهای حقوقی‌ به منظور چیستی و چرایی موضع آن‌ها هستم و نه در پیِ تشدیدِ قطب‌بندی‌های هویّت‌‌محورانه‌ی انسان‌ستیز؛ بلکه می‌خواهم از زاویه‌ای دیگر، رذیلتِ فاجعه‌انگیزِ تعصّب‌ را که ریشه در فهمِ غیرمنطقی از تنوّع‌ها دارد، مورد اشاره قرار دهم.

    تعصّب، این هیولای گُنگِ بی‌روحِ بلاهت‌ساز که با نعره‌های سهمناکِ خود، سوزناک‌ترین غم‌نامه‌ها را در گوشِ تاریخ فروخوانده و با سرعت، بستری پهناور برای گسترشِ رویکردهای تنگ‌نظرانه و توحّش‌‌زا در جلوی پای بشر گشوده، ظاهراً در عصر ما نیز قامتی راست و تنومند دارد

  • تدبیر و چاره‌اندیشی با نیکوترین شیوه در برابر محدودیت‌ها و رخدادها را شاید بتوان منطقی‌ترین پاسخ به فلسفه‌ی آفرینش در این جهانِ پُر مُخاطره دانست. یکی از این مُخاطرات، فهم غیرمنطقی از تنوّع‌هاست؛ تنوّع‌هایی که شاید بتوان ایجاد یا بقای‌شان را حاصلِ اراده‌ی آفریدگار یکتا دانست؛ آفریدگاری که در تعامل با این تنوّع‌ها، نسخه‌ای با محتوای «هم‌شناسی» تجویز کرده و واکنش‌های کینه‌توزانه و خصومت‌پیشانه را پاسخی مثبت به تحریکِ ابلیسِ مطرود می‌داند.

    «هم‌شناسی» به عنوان نسخه‌ی مطلوبِ خالق در تعامل با تنوّع‌ها، لازمه‌ی نیل به توسعه‌‌ی اجتماعی نیز هست؛

  • پیش از ورود به بحث اصلی، شاید لازم باشد اشاره‌ای داشته باشم به نوشتارِ اخیرم تحت عنوان «آنالیز سرمایه‌ی اجتماعی و نقش آن در توسعه» که در تکمیل نوشتار فعلی، به بررسی مفهوم و کارکردِ «سرمایه‌ی اجتماعی» به عنوان یکی از بنیادی‌ترین ارکانِ توسعه می‌پردازد و اهمیتِ «اعتماد» و «مشارکتِ مدنی» را که دو مؤلفه‌ی‌ مهمِ سرمایه‌ی اجتماعی محسوب می‌شوند، مورد اشاره و مُداقه قرار می‌دهد. یکی از مفاد نوشتار یاد شده این بود که مطابقِ نتایجِ پژوهش‌های صورت گرفته توسط پژوهشگرانی نظیر فرانسیس فوکومایا، روزالین هارپر، ماریان کِلی،

  • «سرمایه‌ی اجتماعی» مجموعه‌ای از موهبت‌ها و امتیازاتِ اجتماعی است که ابعاد و مؤلفه‌های فراوانی دارد و متناسب با فرهنگِ بومی یا ملّیِ هر جامعه‌ای، به تسهیل و تشدیدِ همگراییِ میانِ افراد و گروه‌های آن جامعه می‌انجامد و افراد و گروه‌ها را قادر می‌سازد تا با یکدیگر کار کنند. از جمله مؤلّفه‌‌‌های سرمایه‌ی اجتماعی می‌توان ارزش‌ها و هنجارهای مشترک، اعتماد، صداقت، درکِ متقابل، تساهل، ارتباطات، همکاری، مشارکت، تعهّد، مسئولیت‌پذیری، برادری، روحیه‌ی کارِ گروهی و احساسِ هویّتِ جمعی را نام بُرد.

  • توسعه، مفهومی بسیار هنجارمند و تعریفی جدید از فرایندِ تکاملِ بشری‌ست. توسعه را فرایندی چندبُعدی و عبارت از سازماندهی و جهت‌دهیِ مجدّدِ کل نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌دانند که مستلزمِ تغییراتِ اساسی در ساختارِ اجتماعی، طرز تلقّی عامه‌ی مردم و نهادهای ملّی، تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه‌کَن کردنِ فقرِ مطلق است. توسعه‌ی ملّی‌ چند بُعد دارد که عبارتند از: توسعه‌ی اقتصادی، توسعه‌ی سیاسی، توسعه‌ی فرهنگی و توسعه‌ی اجتماعی؛ که این چند سطر با توجّه به موسم انتخابات، به تبیین «چیستی توسعه‌ی سیاسی، لوازم و موانع آن در ایران» می‌پردازد.