بحثی را كه مایلم در مورد آن نكاتی را خدمتتان عرض كنم در مورد بحران معنویت است. اما برای بحث در باب بحران معنویت به خصوص با تأكید بر مفهوم و واژه بحران، لازم است که 3 مرحله را پشت سر بگذاریم.
مرحله اول این است كه مشخص کنیم مرادمان از زندگی معنوی و به بیان دیگر معنویت چیست؟ به چه چیزی معنویت میگوییم؟ بخصوص اینکه معنویت به چند مقوله دیگر بسیار نزدیک است و برای شناخت معنویت بیشترین كاری كه باید كرد،...
چه نوع ارتباطی در زندگی انسان، واقعیتر و حقیقیتر است؟ ما در چه نوع رابطهای خود را به معنای واقعی کلمه محک میزنیم؟ ما در چه نوع ارتباطی عریانیم و با صرافت طبعمان حضور داریم؟ ما در چه ارتباطی واقعاً هستیم؟
نخستین كاری كه در اعمال عبادی انجام میگیرد ستایش خداوند است. اگر به خدای متشخص و انسانگونه قائم باشیم مانند خدای ادیان ابراهیمی، در آنجا ستایش، ستایش از خداست ولی اگر مانند ادیان بودایی و تائویی به خدایی غیر متشخص قایل باشیم ستایش در آنجا، ستایش از هستی است.
استاد مصطفی ملکیان در سخنرانی حاضر به ترسیم معنای زندگی عقلانی میپردازد و در بیان مظاهر زندگی عقلانی، از دو مولفه عقلانیت نظری و عقلانیت عملی نام میبرند. ایشان در تشریح مولفه عقلانیت نظری به توضیح شش ویژگی ـ «اعتبار قائل شدن به قواعد منطق صورت»، «معتبر دانستن قواعد ریاضیات»، «جدی گرفتن حساب احتمالات»، «توجه به آخرین دستاوردهای علوم تجربی طبیعی و انسانی» ، «پذیرفتن بهترین تبیین در هر مساله، عمل به تشخیص خویشتن و نه دیگران» ـ میپردازند و در ادامه برای تبیین مشخصات عقلانیت عملی از سه ویژگی این عقلانیت تحت عنوان: عقلانیت در اهداف، عقلانیت در وسایل و عقلانیت در گفتار سخن میگویند و با تأکید بر عقلانیت در گفتار به تشریح مختصات آن میپردازند.
«من نه دلنگران سنتام، نه دلنگران تجدد، نه دلنگران تمدن، نه دلنگران فرهنگ و نه دلنگران هیچ امر انتزاعی دیگری از این قبیل. من فقط نگران انسانهای گوشت وخونداری هستم که میآیند، رنج میبرند و میروند. سعی کنیم انسانها هر چه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند و به حقایق هرچه بیشتری دسترسی پیدا کنند؛ علاوه بر آن هر چه کمتر درد بکشند و رنج ببرند؛ و علاوه بر آن هر چه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند. برای تحقق این سه هدف، از هر چیزی که سودمند میتواند بود بهره گیرند؛ از دین گرفته تا علم، فلسفه، عرفان، هنر، ادبیات و همهی دستاوردهای بشری دیگر.» (مصطفی ملکیان، عقلانیت و معنویت بعد از ده سال)
اشاره:
متن حاضر حاصل گفتو گوی مجلهی راه نو با استاد مصطفی ملکیان دربارهی آثار مباحث کلامی – فلسفی جدید بر حوزههای علمیه، روشنفکری دینی، سنتگرایی، عقلانیت، سکولاریسم و … است که نخستین بار در سال ۷۶ در همان مجله انتشار یافت. راه نو: در سالهای اخیر با موجی از توجه به مباحث جدید فلسفی و کلامی در حوزههای علمیه مواجه هستیم. گواه آشکارش مقالات و مجلاتی است که از طرف حوزویان منتشر می شود. فکر می کنید چه چیزی این موج را به راه انداخته است؟
سر ویلیم دیوید راس ( Sir William David Ross)، فیلسوف اخلاق انگلیسی (1971-1877)، هم در فلسفه اخلاق وظیفهگروانهی (deontologistic) کانت نقاط قوت و نقاط ضعفی میدید، و هم در فلسفهی اخلاق نتیجهگروانهی (consequentialistic) بزرگترین معارضان کانت، یعنی فایدهنگر (utilitarianist)انی مانند بنتام و میل. از این رو، نه هیچیک از این د و فلسفهی اخلاق را یکسره رد میتوانست کرد، و نه هیچیک را یکسره قبول. به همین جهت، درصد برآمد که سختی نو بیاورد که نقاط قوت هر دو فلسفهی اخلاق را داشته باشد و دستخوش نقاط ضعف هیچیک از آنها نباشد.
یکی از بحثهای بسیار مهم و حیاتی امروز، ارتباط دین و اخلاق است. اگر بخواهیم به طور سیستماتیک در این مورد بحث کنیم، باید اشاره کنیم اعتقاد کسانی بر این است که دین و اخلاق با هم ارتباطی ندارند، چون اصولاً هر دو یک چیزند. این گروه به هویت(1) دین و اخلاق حکم کردهاند و هر دو را یک گرایش دانستهاند. به نظر میرسد کسانی که آیین کنفوسیوس را قبول دارند، کاملاً به این گرایش معتقد باشند که دین همان اخلاق است و اخلاق همان دین.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل