-  کارها به مقاصد آن بستگی دارد.

-  دفع مفاسد بر جلب منافع مقدم است.

-  مسایل سخت و دشوار با مسایل آسان رفع می‌شود.

-  ضرر باید در حد امکان دفع شود.

-  ضرر نباید با ضرر مشابه دفع شود.

-  ضرر کردن و ضرر رساندن درست نیست.

-  ضرر باید از بین برود.

-  در معاملات مفهوم مهم است نه الفاظ و ظواهر؛ مقصد و معنا مهم است نه لفظ و مبنا.

-  هر گاه دو مفسده در مقابل هم قرار گیرند با تن دادن به ضرر کمتر از ضرر بزرگ‌تر جلوگیری می‌شود.

-  پاداش به نیت بستگی دارد.

-  عرف و عادت مردم راهی برای اثبات حکم شرعی است.

-  غالب و شایع معتبر است نه نادر و کم‌یاب.

-  حقیقت به علت شهرت بیشترِ عرف و عادت ترک می‌شود.

-  عرف و عادتی که رایج باشد معتبر است.

-  عرف و عادت مردم اگر مخالف شرع و نصوص فقهی نباشد دلیل و حجّت‌ قرار می‌گیرد و به آن عمل می‌شود.

-  در برخی حالات عرف همانند نص مرجع حکم است.

-  تغییر احکام با تغییر زمان امکان‌پذیر است.

-  معاهده‌ی میان دو طرف به مثابه شریعت و قانون آن دو است.

-  تقلب هر چیزی را باطل می‌کند.

-  متهم تا زمانی که محکومیتش ثابت نشود بی‌گناه است.

-  مجازات شخصی است.

-  مجازات و عقوبت تنها با نص امکان‌پذیر است.

-  هر چه بر باطل بنا شده باشد باطل است.

-  اصل در انسان حسن نیت است.

-  شک به نفع متهم تفسیر می‌شود.

-  رها کردن مجرم بهتر از محکوم کردن بی‌گناه است.

-  اصل در امور اباحه است.

-  تا زمانی که رسولی را نفرستاده‌ایم قومی را عذاب نمی‌کنیم.

-  هیچ گناهکاری گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد.

-  جزا و پاداش از جنس عمل است.

-  ضروریات امور ممنوعه را مباح می‌کند.

-  حدود را با شبهات دفع کنید.

-  اگر قاضی در بخشش دچار خطا شود بهتر از آن است که در مجازات خطا کند.

-  اصل بر برائت ذمه و بی‌گناهی فرد است.

-  اصل بقای هر چیز بر حالت قبلی آن است.

-  اصل در امور عارضی عدم است.

-  اصل در امور اباحه و جواز است.

-  اصل نسبت دادن حادثه به نزدیک‌ترین زمان آن است.

-  هیچ سخنی به ساکت نسبت داده نمی‌شود.

-  سکوت در زمانی که به سخن نیاز است به معنی بیان نظر است.

-  یقین با شک از بین نمی‌رود.

-  کتاب یا نگارش همانند سخن است.

-  هر حجتی در مقابل احتمال مستند به دلیل باطل است.

-  در مقابل صریح، استدلال معتبر نیست.

-  توهم فاقد اعتبار است.

-  مشقت مستحق آسان‌گیری است.

-  چیزی که در عرف پسندیده باشد مانند شرط است. وجود عرف در یک جا همانند وجود شرط در معامله است.

-  چیزی که در میان تجار پسندیده و مقبول است همانند شرط در میان آنان است.

-  مدعی محکوم نمی‌شود بلکه به نفع او حکم می‌شود یا شکایتش برگردانده می‌شود.

-  شکایت با شکایت مقابله به مثل نمی‌شود.

-  اقرار بهترین دلیل است.

-  اقرار تنها برای اقرار کننده دلیل است و دیگران را شامل نمی‌شود.

-  هر کس با اقرار خود مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد.

-  پس از اقرار انکار و سرپیچی جایز نیست.

-  آنچه با یقین ثابت شود با شک از بین نمی‌رود.

-  دلیل بر عهده‌ی مدعی و قسم بر عهده‌ی انکار کننده است.

-  حدود با شبهات رفع می‌شود.

-  دلیل برای اثبات خلاف ظاهر است و قسم برای ابقای اصل.

-  اجتهاد با اجتهاد نقض نمی‌شود.

-  پاداش و ضمانت با هم جمع نمی‌شوند.

-  اجتهاد با اجتهاد مشابه خود نقض نمی‌شود.

-  هر چیزی که باطل شود مضمون آن نیز باطل می‌شود.

-  اگر اصل مقدور نباشد بدل محل اهتمام قرار می‌گیرد.

-  چیزی که با دلیل ثابت شود همانند چیزی است که عیان باشد.

-  اشاره‌ی لال همانند بیان با زبان است.

-  چیزی که عادتا ممنوع باشد همانند چیزی است که حقیقتا ممنوع است.

-  هر کس در صدد نقض کار خود باشد تلاشش به خود او باز می‌گردد.

-  در مسائل باطنی دلیل یک چیز جای آن را می‌گیرد.

-  مطلق تا زمانی که با نص یا دلیل مقید نشده است به قوت خود باقی است.

-  گمانی که خطایش آشکار است معتبر نیست.

-  متجاوز ضامن است.

-  هر چیزی که با علتی مباح شود با زوال علت باطل می‌شود.

-  هر کس چیزی را عمداً‌ و به ناحق تلف کند اجبارا ضامن آن است.

-  ضرر خاص برای دفع ضرر عام تحمل می‌شود.

-  قدیم به قوت خود باقی می‌ماند.

-  ضرر، امری قدیمی فرض نمی‌شود.

-  حق دادخواهی برای همه محفوظ است.

-  در دست داشتن چیز منقول سند مالکیت است.

-  اثبات مخالفت با نوشتار تنها با نوشتار است.

-  استثناء برآورد می‌شود و چیزی با آن قابل قیاس نیست.

-  فرع تابع اصل و جزء تابع کل است.

-  در تجدید نظر زیان وجود ندارد.

-  زیادت مانند نقصان است.

-  معاهدات برنده و بازنده دارد.

-  در شکایتی که پیشتر فیصله شده است نظر جایز نیست.

-  اعمال به نیت بستگی دارد.

-  قدمت حق را باطل نمی‌کند هر چند زمان گذشته باشد.

-  قانون اقدامات خودسرانه در استفاده از حق را نمی‌پذیرد.

-  هر کس پیش از رسیدن موعد چیزی عجله به خرج دهد با از دست دادن آن مجازات می‌شود.

-  اگر به هر کس بنا بر خواسته‌ی او داده شود افرادی جان و مال مردم را مطالبه می‌کنند؛ بنابراین دلیل بر عهده‌ی مدعی و قسم بر عهده انکار کننده است.

-  اگر اصل معذور باشد بدل جای آن را می‌گیرد.

-  اگر معامله در بین صحت و بطلان قرار گیرد حمل بر صحت می‌شود.

-  اصل در معامله آن است که فرض کنیم مفسده‌ای ندارد.

-  اگر در ابطال معامله ضرری متوجه فرد می‌شود باید به جای ابطال آن را تصحیح کرد.

-  اگر در نقض معامله‌ای مفسده‌ی بزرگ‌تری باشد باید آن را به حال خود باقی گذاشت.