از دست و زبان كه بر آيد 
كز عهده شكرش به در آيد

بنده همان به كه ز تقصير خويش 
عذر به درگاه خداى آورد

سعدى

مخاطبان ارجمند! در ماه‌های نخست جنگ غزه، یادداشتی در باب ضرورت و چگونگی حمایت از مردم مظلوم و ستمدیده‌ی باریکه غزه با شما خوبان به اشتراک گذاشتم. امروز با گذشت بیش از سیصد روز از این جنگ نابرابر، قصد دارم با نگاه از زاویه‌ای متفاوت به این موضوع، شرافت و بزرگی این ملت قهرمان را هرچه بیشتر نمایان ساخته و آفت جانسوز عادی‌سازی وضعیت غیر انسانی ساکنان مظلوم غزه و عدم همدردی مسلمانان جهان با ایشان را یادآور شوم و در نگارش این یادداشت، چیزی جز عذر و توبه به درگاه پروردگار نمی‌خواهم.
دردها و رنج‌های جانکاهی که مردم شرافتمند غزه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند؛ چنان خارج از تصور و باور است، که قلب و روح هر انسان مسلمان و آزاده‌ای را به درد می‌آورد. وضعیتی چنان سخت، دشوار و دلهره‌آور، که تنها کسی که خود در چنان وضعیتی بوده باشد؛ قادر به درک  و فهم حقیقی  و عمیق ابعاد گوناگون آن است.
طی چند هفته‌ی گذشته که مشغولیت‌ها سبب شده بود رخدادهای غزه و قتل و کشتار کم‌سابقه‌ی رژیم ددمنش و غاصب صهیونیستی در مسیر عادی‌انگاری قرار گیرد و از این‌که نمی‌توانستم اقدامی عملی در این خصوص انجام دهم؛ خود را مستٲصل می‌دیدم؛ بسیار ناراحت و اندوهگین بودم؛ تا اینکه اتفاقی _هر چند در ظاهر ناگوار، اما در باطن مالامال از خیر و رحمت_ برای بنده رخ داد. حادثه‌ای دردناک و دلهره‌آور، یا هدیه و موهبتی الهی. درسی بزرگ از سوی پروردگار عالمیان برای بندەای فراموشکار، که بتواند به وسیله‌ی آن، از آفت و  توطئه‌ی عادی‌انگاری مسئله‌ی اسفناک فلسطین رهایی یابم، که چنین بی‌تفاوتی، نه نشان مردانگی است و نه زیبنده‌ی مقام مسلمانی. بلکه می‌بایست تک‌تک مسلمانان جهان هر آنچه از نیروهای مادی و معنوی در توان داریم، به کار گیریم؛ تا اندکی از درد و آلام برادران و خواهران مظلوم و قهرمانمان در غزه بکاهیم و برای فردای قیامت خویش، عذری به درگاه پروردگار داشته باشیم؛ وگرنه چگونه خود را لایق همراهی و شفاعت رسول خدا_صلی الله و علیه وسلم_ در کنار حوض کوثر بدانیم؟!

در دو دهه‌ فعالیت نگارنده به‌عنوان مربی کلاس‌های تربیتی جماعت دعوت و اصلاح، همواره کوشیده‌ام که در کنار کلاس‌های درس و وعظ، همچون برادری دلسوز، یاور و غمخوار خوشی‌ها و ناخوشی‌های برادران و خواهران ایمانی‌ام باشم و چیزی جز رضایت معبود را طلب نکرده‌ام.
طی سالیان گذشته، در راستای اهتمام به ورزش و سلامتی بدن، سانس‌هایی از سالن‌های ورزشی سطح شهر سنندج را رزرو می‌کردیم و با پرداخت هزینه‌ی شخصی با دوستان عزیزم به ورزش می‌پرداختیم، تا حداقل‌های سلامت جسم را رعایت کرده باشیم. در سال‌های همه‌گیری کرونا، فاصله‌ای ناخواسته از این فعالیت‌های ورزشی اتفاق افتاد‌؛ تا این‌که سرانجام با هماهنگی یکی از دوستان فعال و دلسوز موفق شدیم هفتەای یک سانس از فضای چمن مصنوعی تازه‌تٲسیس پارک روجیار دامنه‌ی کوه آبیدر را به خود اختصاص دهیم که در همان جلسه‌ی نخست و بعد از نرمش و گرم کردن اولیه برای بازی فوتبال، در همان لحظات نخست، متٲسفانه تعادل خود را از دست داده و با برخورد به نبشی غیر استاندارد فنس‌کشی پیرامون زمین، از ناحیه‌ی سر و دست راست دچار آسیب شدم، به‌طوری که بعد از تحمل قریب به یک ساعت درد، آمبولانس از راه رسید و برای مداوا راهی بیمارستان شدم، که الحمد لله والمنة پس از عکسبرداری و سی.تی.اسکن مشخص شد ضربه‌‌ی  خطرناکی به سر و دستم وارد نشده است و با بستن آتل به دست و ۱۲ عدد بخیه در قسمت فوقانی سر، از بیمارستان ترخیص شدم.

در لحظات نخست وقوع حادثه، خونریزی شدید از ناحیه‌ی سر، برادران ایمانی‌ام را دچار شُک کرد. اما خدای را شاکرم که از همان نخستین لحظات، تمام فکر و ذهن و وجودم، در کنار مردم مظلوم غزه بود و بابت گناه بزرگ عادی‌انگاری و کمرنگ شدن دغدغه‌ی مردم مظلوم غزه، از خداوند طلب بخشش و آمرزش می‌کردم.
یادآوری صحنه‌های دلخراش کودکان و زنان و سالمندان غزه و کم‌توجهی مسلمانان جهان در قبال دردها و جراحات جسمی و روحی آنان آرامم نمی‌گذاشت، و اکنون که این یادداشت را می‌نویسم تنها چند ساعت از این حادثه می‌گذرد و سر و دستم به شدت درد می‌کند و با دستی آتل‌بندی‌شده و قلبی مالامال از احساس همدردی با مردمان غزه عزتمند مشغول نگاشتن این سطور هستم.
در تک‌تک آن لحظات سخت و دلهره‌آور، تمام وجودم با مردم غزه بود، و با خود می‌گفتم: بار الها! من در این شرایط سخت، همه‌ی اعضای خانواده و دوستانم را در کنار خود دارم و از امکانات پزشکی نسبتاًً مناسبی  برخوردار هستم؛ آیا وضعیت من با وضعیت بغرنج و غیر انسانی غزه قابل مقایسه است؟! آنجا که نه دارو و بیمارستانی در کار است، نه خانواده‌ای مانده که در شرایط سخت در کنارت باشند و نه حتّی آب و غذایی ساده برای زنده ماندن. در آن لحظات، تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم؛ توبه و بازگشت به درگاه باری تعالی بود، که تنها او آمرزنده‌ی گناهان است و بس... پس، با خود عهد بستم که از امشب هر آنچه در توان دارم برای رهایی و کاستن از دردها و رنج‌های مردم ستمدیده و مظلوم غزه به کار بندم و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزم، و در نخستین قدم مبلغ پنجاه میلیون تومان را به حساب مؤسّسه‌ی آفاق (که به جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای کمک به مردم مظلوم فلسطین می‌پردازد) واریز کردم، تا اندکی آرام گیرم.

و در آخر:
ای اهل غزه! شرمنده‌ایم که کاری از ما بر نمی‌آید و نمی‌توانیم خود را به شما رسانده و مرهمی بر دردها و رنج‌های بی پایانتان نهیم؛اما در این شرایط، کمترین و تنها کاری که می توانیم انجام دهیم ارسال کمک های نقدی است، که از طریق مؤسّسه‌ی آقاق آن را به دست شما برسانیم.


✍️دكتر فرزاد وليدى  - سنندج ١٤٠٣/٤/٢٨

••••••••••••••••••••••••••••••••

شماره حساب انجمن جهت واریز کمکهای نقدی:
شماره حساب بانک صادرات :
0211103415007
شماره کارت:
6037691990058992
شبا:
IR200190000000211103415007
به نام:
انجمن فرهنگی اقصی (آفاق)