مقدمه:

در بخش نخست این مقاله بیان نمودیم از نظر سیره‌نویسان و مورخان پیامبر - صلى الله علیه وسلم – با نزول سوره‌‌‌ی مدثر شروع به دعوت در خفا نموده و به صورت سری و پنهانی به مدت سه (و در برخی روایات چهار یا پنج سال) مردم را به سوی خدا فرا خواند. سپس با نزول آیه‌‌‌ی: « وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ»(214)، و آیه‌‌‌ی: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ»(حجر: 94)، خداوند به پیامبر دستور داد دعوتش را آشکار سازد و وی خویشاوندانش را جمع نموده و آنها را آشکارا به ایمان به خدای یکتا فرا ‌‌‌خواند و از عذاب سخت و آتش جهنم بیم و انذار داد و از آنان خواست با انجام اعمال نیک خود را از آتش جهنم نجات دهند.

در آن بررسی نشان دادیم که مراد از آیه‌‌‌ی: « وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ»(214)، آشکار نمودن دعوت نیست. بلکه مراد این است همان گونه که با شخص پیامبر- صلى الله علیه وسلم – هیچ گونه ملاحظه‌‌‌ای صورت نخواهد گرفت، برای خانواده‌‌‌ی پیامبر- صلى الله علیه وسلم – و نزدیک‌‌‌ترین عزیزان او هم جای هیچ گونه ملاحظه‌‌‌ای نیست. و اگر وابستگان و خویشاوندان او بر شرک بمانند و ایمان نیاورند از عذاب و عقاب در امان نخواهند بود. و نسبت آنان به پیامبر- صلى الله علیه وسلم – هیچ سود و امتیازی به حال آنان ندارد. و این اعلام و انذار در چند دفعه صورت گرفته است. لذا، نزول آیه ارتباطی با آشکار کردن دعوت ندارد و در سوره‌‌‌های نازل شده قبل از سوره‌‌‌ی شعرا - که در دوره‌‌‌ی میانی دعوت پس از نزول 46 سوره نازل شده - به روشنی مشخص می‌‌‌شود که کشمکش و سختی بین پیامبر و سرداران مکه قبل از نزول این سوره در جریان بوده و در سوره‌‌‌های قبل از نزول سوره‌‌‌ی شعرا به شبهات و اعتراضات آنان در مخالفت با پیامبر- صلى الله علیه وسلم – و ممانعت از فراخوانی به توحید و یکتا پرستی و عقیده‌‌‌ی آخرت پاسخ‌‌‌هایی قاطع داده شده و کفار قریش به عواقب وخیم رویگردانی از دعوت هشدار داده شده‌‌‌اند. 

و با نزول آیه‌‌‌ی 94 سوره‌‌‌ی حجر- که نزدیک به پایان دوران مکی پس از نزول 53 سوره نازل شده - قرآن مشرکان قریش را بیم داده و تهدید می‌‌‌کند که اگر به سرکشی و نافرمانی خود ادامه دهند، عذاب بر آنان نازل خواهد شد، سپس خداوند متعال در این سوره او را دلداری داده و به او امر می‌‌‌کند راه خود را ادامه دهد و در مسیر دعوت شکیبایی و استقامت داشته باشد. و در پایان سوره به وی می‌‌‌گوید با استقامت بر نماز و بندگی خداوند متعال می‌‌‌تواند در برابر سختی و اذیت و آزارهایی که در راه دعوت به وی می‌‌‌رسد، صبر و پایداری داشته باشد.

در این بخش از مقاله به روشنی نشان داده‌‌‌ایم که در همان مرحله‌‌‌ی آغازین فراخوانی به اسلام همزمان با نزول وحی پیامبر - صلى الله علیه وسلم – شروع به انذار مردم و دعوت آشکار به توحید و نفی شرک و بت‌پرستی در مجامع و مجالس قریش می‌‌‌نماید، و پی در پی قرآنی که بر وی نازل می‌‌‌شده بر آنان تلاوت می‌کرد. مشرکان قریش بی‌‌‌درنگ با شروع دعوت پیامبر - صلى الله علیه وسلم – به مخالفت و رویارویی سخت با آن برخاسته و با انواع ترفندها و روش‌‌‌ها و اتهامات می‌‌‌کوشند از گسترش دعوت جلوگیری کنند. 

دلائل قرآنی: 

در بررسی سوره‌‌‌های آغازین قرآن و سیر نزول آن‌‌‌ها و آیات نازل شده و ترتیب نزول این آن‌‌‌ها به وضوح آشکار می‌‌‌شود دعوت رسول خدا - صلى الله علیه وسلم – از آغاز رسالت ایشان علنی بوده و پیامبر با فریاد بلند در مجامع و مجالس قریش مردم را به توحید و دوری از شرک و بت پرستی فرا خوانده و پی در پی و پشت سر هم سوره‌‌‌ها و آیاتی که بر وی نازل می‌‌‌شده به سمع آنان می‌‌‌رساند. 

احمد شامی می‌‌‌گوید: « با مراجعه به نصوص و مقارنه‌‌‌ی آن‌‌‌ها بر ما آشکار می‌‌‌شود که رسول خدا- صلى الله علیه وسلم – در دعوت مردم به سوی اسلام برابر آن چه که خداوند به وی امر نموده است حتی برای یک روز هم در کار دعوت هیچ‌‌‌ تأخیر و درنگی نداشته و در قرآن کریم نیز هیچ واژه‌‌‌ای مشیر به اصطلاح «دعوت سری» وجود ندارد. و به یقین می‌‌‌توان گفت رسول خدا- صلى الله علیه وسلم – پس از صدور این اوامر فوراً به اجرا و تنفیذ آن مبادرت نموده است ». 

صحنه‌‌‌ای که آیات و روایات منقول در این زمینه نشان می‌‌‌دهند، به روشنی حاکی از آنند که - بر خلاف آنچه روایت شده، یا در ذهن تثبیت شده - دعوت به صورت علنی آغاز شده و پیامبر خدا - صلی الله علیه و سلم- با شروع به ادای نماز جدید خود، در ملاء عام، به صورت علنی و آشکار مردم را به سوی خدا و تقوای الهی فرا خوانده است. و در صحنه‌‌‌های مشابهی در بسیاری از سوره‌‌‌ها که در اوایل شرف نزول یافته‌‌‌اند، مانند قلم، مذمل، مدثر، تکاثر، ماعون و کافرون، تأییدی بر این امر وجود دارد.

آنچه به ذهن متبادر می‌‌‌شود، این است که آیات این سوره‌‌‌ها مدتی پس از نزول پنج آیه‌‌‌ی نخست سوره‌‌‌ی علق و نزول جمله‌‌‌ای از قرآن که شامل امر به دعوت و برخی از اصول و اهداف آنند نازل شده‌‌‌اند؛ پس از آنكه پیامبر - صلى الله علیه و سلم- مسیری را در دعوت خود طى كرده نموده و شروع به ارتباط با مردم نموده و آنان را به سوی خدا فرا خوانده و بشارت و انذار داده ، نازل شده‌‌‌اند. 

اینک به بیان سیاق و مضمون برخی از سوره‌‌‌های آغازین می‌‌‌پردازیم که در ابتدای بعثت بر پیامبر- صلی الله علیه وسلم- نازل شده‌‌‌ و او را امر به آشکارا دعوت نمودن مردم به سوی خدا می‌‌‌کند:

1 - سوره‌‌‌ی علق: پنج آیه‌‌‌ی نخست این سوره اولین آیات نازل شده به به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- است. در این آیات دستور به تلاوت و ستایش پروردگارش شده که به انسان دانش آموخت. اما دستور صریحی برای دعوت مردم نیست، بلکه اعلام نبوت و آمادگی برای ادای رسالت است. لذا، منطقی است که این آیات به تنهایی نازل شده باشند.اما مضمون و سبک بقیه آیات بیانگر آن است که مدتی پس از نزول پنج آیه‌‌‌ی اول، بقیه‌‌‌ی آیات سوره نازل شده‌‌‌اند، هرچند که این مدت طولانی نیست، چنانکه از آیات سوره برداشت می‌‌‌شود. در این سوره تصویری از موضع فردی ظالم و ستمگر نسبت به پیامبر وجود که مال و جاه او را مغرور و فریفته است و با پیامبر- صلی الله علیه وسلم- به مقابله برخاسته است. و نیز تثبیت و تایید پیامبر در کار دعوت و موضعگیری‌‌‌اش، و بی توجهی و بی مبالات به ستمگر است : «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى * إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى * أَرَأَیتَ الَّذِی ینْهَى * عَبْدًا إِذَا صَلَّى * أَرَأَیتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَرَأَیتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى * أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى * كَلَّا لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیةِ * نَاصِیةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ * فَلْیدْعُ نَادِیهُ * سَنَدْعُ الزَّبَانِیةَ * كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ »(علق: 6-19)

سه آیه اول بر اساس آنچه در سبک قرآنی متبادر می‌‌‌شود، مقدمه ای است برای آنچه که در ادامه می‌‌‌آید. آیات بعد صحنه‌‌‌ای از دعوت نبوی را در گام های نخست در بر می‌‌‌گیرد که نشان می‌‌‌دهد یکی از پیشوایان ستمگر وقتی که پیامبر - صلی الله علیه وسلم- را در حال خواندن نماز جدید و دعوت به سوی خدا و تقوا دید، به او حمله می‌‌‌کند و به تکذیب دعوت و روی گردانی از آن می‌‌‌پردازد.

از این آیات چنین استنباط می‌‌‌شود؛ پیامبر- صلی الله علیه وسلم- به شیوه‌‌‌ای جدید شروع به گزاردن نماز کرد، به احتمال زیاد آشکارا در ملأ عام و در مقابل انبوهی از مردم، و آنان را به سوی خدا و تقوای الهی و دوری از شرک و گناه و به عبادت خالصانه برای خدای یگانه و پیروی از اخلاق نیکو دعوت کرد. و از آن سو با تکذیب و رویگردانی مواجه شد؛ با شخصی مواجه شد که او را از گزاردن نماز و دعوت به اسلام نهی می‌‌‌کند. این آیات چنین دلالت دارند که آن شخص یکی از پیشوایان قوم بوده، مال و جاهی داشته که او را مغرور و فریفته بود، و در خود قدرت تعرض به آزادی پیامبر و منع گزاردن نماز و دعوت به سوی خدا را می‌‌‌دید. 

این آیات چنین الهام می‌‌‌کنند که پیامبر - صلی الله علیه وسلم- در همان روزهای نخست فراخوانی به صورت علنی در کنار کعبه و در انظار سران و اشراف قریش و مردم مکه نماز می‌‌‌خواند، و ابوجهل از نخستین روزی که او را در کنار کعبه در حال گزاردن نماز می‌‌‌بیند، وی را از خواندن نماز منع می‌‌‌کند. این اولین نمونه‌‌‌ای از مظاهر طغیان و سرکشی یک فرد ستمگر در برابر پیامبر - صلی الله علیه وسلم- است. چنان که آیات 9 تا 12 سوره‌‌‌ی علق که اولین سوره‌‌‌ی نازل شده است، به آن اشاره دارد. بر پایه‌‌‌ی روایت‌‌‌های صحیح، جز پنج آیه‌‌‌ی اول،آیات این سوره در باره‌‌‌ی ابوجهل نازل شده‌‌‌‌‌‌اند که رسول خدا را از ادای نماز منع می‌‌‌کند. امام بخارى به سند خود از ابن عباس روایت نموده كه گفت: روزی رسول خدا - صلى الله علیه وسلم – در حال نماز بود. ابوجهل آمد و گفت: آیا تو را از این کار منع نکردم؟ رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - برگشت و به او نهیب زد. ابوجهل گفت: تو می‌‌‌دانی که هیچ کس در مکه بیشتر از من یار و یاور ندارد. آن گاه خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: « فَلْیدْعُ نَادِیهُ * سَنَدْعُ الزَّبَانِیةَ» ( علق: 17-18).

آنچه به ذهن متبادر می شود این است که این آیات مدتی پس از نزول پنج آیه اول این سوره و زمانی پس از نزول جمله‌‌‌ای از قرآن که شامل امر به دعوت و برخی از اصول و اهداف آن است، نازل شده‌‌‌اند. یعنی؛ پس از آنكه پیامبر- صلى الله علیه و سلم - در دعوت خود مسیری را طى كرده، شروع به بر قرار کردن ارتباط با مردم نموده و آنان را به اسلام فراخوانده بود، و به آنان مژده و انذار می‌‌‌داده و آیات و سوره‌‌‌هایی از قرآن که بر وی نازل می‌‌‌شدند، بر آنان تلاوت می‌‌‌کرده و علناً شروع به گزاردن نماز می‌‌‌کند، آنگاه ستمگری با او مقابله نموده و به وی هشدار داده و او را نکوهش و سرزنش می‌‌‌کند. افزودن این آیات به پنج آیه اول- که شخصیت سوره را تشکیل می‌‌‌دهند- نشان می دهد که قبل از هر چیز سوره‌‌‌های قرآن تألیف شده‌‌‌اند و صحنه‌‌‌ای که در آیات این سوره وجود دارد تأخیر زیادی نداشته است. شاید یکی از اولین صحنه‌‌‌های مخالفت با دعوت و حمله به صاحب آن باشد که افزودن این آیات به آیات نخست برآن دلالت دارد.

همچنین، در آیات (19-15) چنان كه واضح است به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- در برابر تعرض رهبر ستمگر و محكم و استوار، اطمینان و آرامش داده می‌‌‌شود و به یقین در او اطمینان، قدرت و عزم راسخ برای انجام مأموریت بزرگش پدید می‌‌‌آورد. آن چه شکی در آن نیست، این است که پیغمبر- صلی الله علیه وسلم- آیات را به گوش ظالم رسانیده و حتی به احتمال زیاد مستقیماً بر رخسارش خوانده است. وقتی انسان تصور می‌‌‌کند که پیامبر - صلی الله علیه وسلم- در برابر این ظالم که به پول و مال و قدرت خود و یارانش مغرور است با صدای بلند فریاد بر می‌‌‌آورد و وحی خدا را تکرار می‌‌‌کند: «کلا، کلا». آنگاه می‌‌‌بیند که سخنان قرآنی او را مورد نکوهش، و تهدید و تحدی قرار داده و پیامبر بیم و انذارهای آتشین را به گوش او می-رساند، در حالی که پیامبر در آن هنگام از میان مردم حامی ندارد و کسانی که به او ایمان آورده بودند نمی-توانستند به وی یاری و کمک برسانند و در کنارش بایستند. آن شخص بدون شک به شجاعت پیامبر- صلی الله علیه وسلم- پی می‌‌‌برد که برخاسته از ایمانی عمیق بوده که بر احساساتش مسلط بود، ایمانی که باعث می‌‌‌شد او هیچ عظمت و قدرت و سلطانی را جز خدا نبیند. و هرچیزی غیر از خدا را ضعیفتر از آن ببیند که از آن بهراسد. او را ناتوان‌‌‌تر از آن می‌‌‌دانست که به وی نفع یا ضرری برساند یا بتواند در برابر دین خدا بایستد و او را از دعوت و فراخوانی بازدارد. به این طریق انسان به عظمت اخلاق و قوت قلب و عمق یقین پیامبر- صلی الله علیه وسلم-پی می‌‌‌برد که مورد ستایش خداوند متعال در این آیه‌‌‌ از سوره‌‌‌ی قلم است: « وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »(قلم:4). 

از تندی آیات و قدرت کوبنده آنها چنین بر می‌‌‌آید حکمت الهی ایجاب می‌‌‌کرد که پاسخ به اولین پیشوای مقتدر در مخالفت با پیامبر- صلی الله علیه وسلم- این گونه تند و شدید باشد تا پیامبر و اندك صحابه‌‌‌ای که به او ایمان آورده بودند، تثبیت و تقویت شده و بتوانند با قدرت و عنف با رهبر مقتدر مقابله کنند و به طور غیرمنتظره‌‌‌ای او را منقلب و شوکه کنند. لذا، این امر باعث شد آنها به آن نیروی معنوی که در پیامبر وجود داشت، پی‌‌‌ببرند، و همچنین، پیامبر بر قدرت و عزم خود برای ادامه مأموریتش بدون ‌‌‌اعتنا به رهبر مقتدر و طرفدارانش، بیفزاید.

لذا، به مناسبت نزول این آیات چند حدیث صحیح روایت شده‌‌‌اند، از جمله ابن عباس- رضی الله عنه- می-گوید: «به خدا سوگند اگر او یاران و همدستان خود را فرا می‌‌‌خواند، فرشتگان عذاب خدا بلافاصله او را می-گرفتند.».

همچنین، از ابن عباس - رضی الله عنه- روایت شده که: ابوجهل گفت: اگر محمد را در کنار کعبه در حال نماز ببینم، گردنش را زیر پایم لگد می‌‌‌زنم. سپس به پیامبر- صلی الله علیه وسلم - خبر دادند و فرمودند: اگر این کار را می‌‌‌کرد، فرشتگان او را می‌‌‌گرفتند.

و از ابوهریره – رضی الله عنه- روایت شده که : روزی ابوجهل گفت: آیا محمد در برابر دیدگان شما صورتش را بر خاک می‌‌‌ساید. گفتند: آری. گفت: سوگند به لات و عزی اگر ببینم چنین می‌‌‌کند، پا بر گردنش می‌‌‌گزارم و صورتش را بر خاک می‌‌‌مالم. آن گاه نزد رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - آمد، در حالی که آن حضرت نماز می‌‌‌خواند. او به زعم خود می‌‌‌خواست، بر گردن رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - پا بگذارد، ناگهان همه او را دیدند که به عقب برمی‌‌‌گردد و با دست‌‌‌هایش از خود محافظت می‌‌‌کند. به او گفتند: چه شده است؟ گفت: میان من و او خندقی از آتش و بال فرشتگان است. سپس، رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - فرمود: اگر به من نزدیک می‌‌‌شد، فرشتگان او را تکه تکه می‌‌‌کردند. سپس، خداوند این آیه را نازل فرمود:«كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَى، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى، أَرَأَیتَ الَّذِی ینْهَى، عَبْدًا إِذَا صَلَّى، أَرَأَیتَ إِنْ كَانَ عَلَى الْهُدَى، أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى، أَرَأَیتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى» (علق: 7)- یعنی : ابوجهل

«أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یرَى، كَلَّا لَئِنْ لَمْ ینْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیةِ، نَاصِیةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ، فَلْیدْعُ نَادِیهُ سَنَدْعُ الزَّبَانِیةَ، كَلَّا لَا تُطِعْهُ» (علق: 14)، عبید اللّه در حدیث خود می‌‌‌افزاید: و او را امر کرد به آن چه که امر کرد. ابن عبد العلاء افزوده: «فَلْیدْعُ نَادِیهُ » (علق: 17) یعنی قومش.

اما جمله «فَلْیدْعُ نَادِیهُ» نشان می‌‌‌دهد که ابوجهل در موضعگیری خود نسبت به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- تنها نبوده است، چنانکه آیاتی که پس از این آیات در مناسبت‌‌‌های مختلف شرف نزول اولیه داشته‌‌‌اند، بر این امر دلالت می‌‌‌کند.

دور از ذهن نیست که تعبیر «نادیه» به معنای خانه، دارالندوه بوده که اهل حل و عقد مکه بودند، همان سران خاندان های برجسته قریشی، که در خانه جمع می شدند که نزدیک کعبه بود. اگر این درست باشد جایز است بگوییم که مقامات رسمی نماز علنی پیامبر- صلی الله علیه وسلم- را در ملأ عام نماز جدیدی دانسته‌‌‌اند که مردم با آن آشنا نبوده و به عنوان فراخواندن آشکارا مردم به دینی بوده که مغایر با آن چیزی بود که مردم به آن پایبند بودند، و آن را یک بدعت می‌‌‌دانستند. لذا، ایستادگی در مقابل آن را ضروری می‌‌‌دیدند و اعضای خود را مأمور به اجرای آن می‌‌‌کردند، یا این که این عضو نسبت به دیگران حماسه‌‌‌ی بیشتری نشان می‌‌‌داد. بنابر این، با پیامبر - صلی الله علیه وسلم - به مقابله پرداخت. به این ترتیب، آیاتی که بسیار زود نزول یافته‌‌‌اند، شامل اولین شکل مواضع شدیداً خصمانه‌‌‌ی سران مکه است که در طول دعوت مکی تکرار شده و تا پایان فتح مکه ادامه می‌‌‌یابد. بنابراین، اولین شکل پاسخ قرآنی این مواضع را به پیامبر ابلاغ كرد- که در قرآن مکی در مراحل مختلف نزول تکرار و نقل شده - و وی آن را به مردم رسانید.

2- سوره‌‌‌ی مدثر، هفت آیه‌‌‌ی نخست این سوره‌‌‌ از اولین آیات نازل شده پس از پنج آیه‌‌‌ی اول سوره‌‌‌ی «علق» و نزول سوره‌‌‌ی فاتحة الکتاب است. ابن حجر می‌‌‌گوید: اولین چیزی که نازل شده «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ» است، و نزول سوره‌‌‌ی فاتحة الکتاب بعد از آن بوده است. با نزول پنج آیه‌‌‌ی نخست سوره‌‌‌ی «علق» پیامبر - صلی الله علیه وسلم - با پدیده‌‌‌ی وحی آشنا شده و آمادگی روحی و روانی برای دریافت وحی و به عهده گرفتن رسالت و وظایف پیامبری در آینده را پیدا می‌‌‌کند، با نزول هفت آیه‌‌‌ی اول سوره‌‌‌ی مدثر برای نخستین بار به وی دستور داده شد که قیام کند و مردم را از فرجام راه و روشی که در پیش گرفته‌‌‌اند، بترساند و خدا را به بزرگی یاد کند و سرانجام در این راه با هر مشکل و مصیبتی که مواج می‌‌‌شود، به خاطر پروردگارش صبر و شکیبایی پیشه کند. بنابر این، با نزول این هفت آیه‌‌‌ خداوند متعال پیامبرش- صلی الله علیه وسلم - را به مقام رسالت نائل نمود و وی مأمور به تبلیغ آن شد؛ رسالت عبارت است از وحی به یک شخص بر زبان فرشته برای امر به تکلیف عام. خداوند متعال در این سوره رهنمودهایی برای انجام این مسئولیت به او ارائه داد. سپس، پیامبر برخواست و مردم را انذار داد و به توحید و یکتاپرستی فراخواند و از عذاب خداوند عزوجل ترسانید. 

سعدی می‌‌‌گوید: « با نزول هفت آیه‌‌‌ی اول این سوره خداوند متعال به رسولش- صلی الله علیه وسلم - دستور داد دعوت را اعلام کند و به صورت آشکار مردم را به سوی خدا فراخواند و با جدیت و قدرت برخیز و مردم را با گفتار و کرداری که به آن مقصود حاصل شود، بیم دهد و حال و وضعی که شخص انذار شونده بر آن است را برایش بیان کند تا برای ترک آن چه که بر آن است، برخیزد. و به امید پاداش الهی صبر پیشه کند، و صبر و بردباریش برای رضای خدا باشد. پس، رسول الله- صلى الله علیه وسلم – بی‌‌‌درنگ به فرمان پروردگارش عمل نمود و برای انجام آن شتاب کرد و مردم را بیم و انذار داد».

اما از آنجایی که آیات بعدی سوره از آیه‌‌‌ی 8 تا آخر سوره، حکایت از سخنان برخی از منکران و مواضع آنان در برابر دعوت دارد، لذا، این آیات پس از نزول تعدادی از آیات قرآن و پیمودن مسیری از دعوت توسط پیامبر- صلی الله علیه و سلم- فرود آمده‌‌‌اند. 

مودودی می‌‌‌گوید: و آن چند ماهی پس از تبلیغ آشکار اسلام برای نخستین بار هنگام فرا رسیدن زمان حج است.

و وی « در راستای اجرای این فرمان الهی (در ابتدای سوره‌‌‌ی مدثر) هنگامی که پیامبر تبلیغ اسلام را آغاز کرد و شروع به خواندن سوره‌‌‌هایی بر مردم کرد که پیوسته در حال نازل شدن بودند، در مکه موجی از اضطراب و نگرانی به وجود آمد و طوفانی از مخالفت برخاست». 

بر این اساس، با نزول این آیات رسول خدا - صلى الله علیه و سلم- با تمام وجود به اداى رسالت برخاست، آستین همّت بالا زد و دور و نزدیك و آزاده و برده را به سوی خدا فرا خواند. در این هنگام هرخردمند شریف و سعادتمندی به او ایمان آورد و هر سركش ستمگر و جباری، سخت در برابر او به مخالفت و نافرمانى ایستاد».

در این سوره، اولین امر صریح به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- برخواستن برای كار دعوت و انذار مردم و ترسیم نقشه‌‌‌ای است که در امر دعوت باید از آن پیروی کند. و در آن هشداری است به منکرین قیامت و نکوهش و سرزش کسانی است که در برابر پیامبر- صلی الله علیه وسلم- و قرآن ایستاده‌‌‌اند و با استهزاء و انکار و رویگردانی و تحدی در برابر او قد علم نموده‌‌‌اند. و نیز بیان مسئولیت انسان در برابر اعمالش است. و ذکری از ملائکه و اهل کتاب برای اولین بار است. ممکن است آیات اول سوره به تنهایی نازل شده باشند و ترتیب سوره حسب نزول ( به عنوان دومین سوره‌‌‌ی نازل شده) به دلیل نزول اولیه‌‌‌ی این آیات بوده باشد، زیرا آیات دیگر شامل صحنه‌‌‌ها و موضع‌‌‌گیری‌‌‌هایی است که تنها پس از آن که پیامبر - صلی الله علیه وسلم- در امر دعوت مسیری را پیموده، نازل شده‌‌‌اند. همچنین، سبک و هماهنگی آیات سوره، بیانگر نزول یکباره یا پیا پی آیات آن است. و آیات اول برای تأیید و تثبیت پیامبر - صلی الله علیه وسلم- نازل شده‌‌‌اند.

آیات حاوی اولین دستور به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- برای انذار مردم و دعوت آنان به سوی خدا و امر به ظاهری پاکیزه و تمیز و زبانی پاک و عفیف و خضوع و فروتنی است. این امر می‌‌‌تواند مؤیدآن باشد که این آیات دومین مجموعه‌‌‌ای از آیات است که پس از آیات اول سوره‌‌‌ی علق نازل شده‌‌‌اند. 

اما روح آیات و نظم و ترتیب آن‌‌‌ها و روح آیات متعاقب آن‌‌‌ها و نظم ترتیب آنها نیز نشان می‌‌‌دهد این آیات از همدیگر منفصل و جدا نیستند و به صورت یکپارچه نازل شده‌‌‌اند. و اگر بپذیریم آیات سوره به صورت پیاپی نازل شده‌‌‌اند، آیات اول به قصد تأیید و تثبیت پیامبر- صلی الله علیه وسلم- نازل شده‌‌‌اند و آیات بعدی سوره، پس از نزول سوره‌‌‌ها و بخش‌‌‌هایی از آیات قرآن، فرود آمده‌‌‌اند که شامل اصول دعوت و اهداف آن است.

آیات: «ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً * وَجَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً * وَبَنِینَ شُهُوداً * وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً * ثُمَّ یطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ * كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآیاتِنا عَنِیداً * سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً »( مدثر : 17- 11).

مؤید دلالت‌‌‌هایی است که در سیاق سوره‌‌‌های علق و قلم به آن اشاره شده است، و آن اینکه پیامبر- صلی الله علیه و سلم- از آغاز بعثت با مقاومت و لجاجت و عناد سران قریش و ثروتمندان آنان مواجه شد. و اینکه اختلاف و درگیری بین او و آنها از همان دوره‌‌‌ی آغازین دعوت شروع شد و سپس ادامه یافت و این نشان می‌‌‌دهد که پیامبر- صلی الله علیه وسلم - به خاطر انجام رسالتش با طبقات مختلف قریش و رهبران آنها ارتباط خود را حفظ و ادامه داده و به هیچ وجه با آنان قطع ارتباط ننموده است. 

3- سوره‌‌‌ی مزمل، این سوره پس از نزول سوره‌‌‌‌‌‌ی مدثر، به صورت یکپارچه - جز آخرین آیه- نازل گردید. 

با نزول سوره‌‌‌ی مدثر اولین چیزی که واجب شد انذار و دعوت به توحید بود. سپس خداوند متعال برای اینکه پیامبر و امتش را برای حمل بار نبوت و رسالت و انجام مسئولیت تربیت و آماده کند نماز شب را بر وی و امتش فرض نمود، چنان که می‌‌‌فرماید: « یا أَیهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیلَ إِلا قَلِیلا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلا * أَوْ زِدْ عَلَیهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا* إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیكَ قَوْلا ثَقِیلا *إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلا »(مزمل: 6-1).

در این آیات به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- دستور داده شد که بخش زیادی از شب را به تهجد و خشوع و عبادت و تلاوت قرآن اختصاص دهد. همچنین به او دستور داد که برای کارهای بزرگ و بارهای سنگینی که بر دوش او گذاشته می شود، آماده شود. و خدا را به تنهایى وكیل و معتمد خود قرار دهد و جز او معبودى نیست و پروردگار مشرق و مغرب است.

سعدی می‌‌‌گوید: پس خداوند او را در اینجا به عبادات‌‌‌هایی که مخصوص او هستند، امر کرد. سپس به او دستور داد تا در برابر اذیت و آزار دشمنانش صبر و شکیبایی داشته باشد. و او را دستور داد که فرمان خداوند را آشکارا اعلام کند و آنها به صورت علنی به سوی خدا فرا خواند. خداوند او را در اینجا به اشرف عبادت که نماز است و در بهترین اوقات که شب است، امر کرد.

با نزول سوره‌‌‌‌‌‌ی مذمل خداوند متعال به رسولش - صلى الله علیه وسلم – دستور داد که در عبادت کوتاه و طولانی خداوند کوشا باشد، و در برابر اذیت و آذار قومش صبر و بردباری پیشه کند. پس، خداوند متعال رسولش- صلی الله علیه وسلم - را به شکل خاص به نماز و به طور عام به ذکر و یاد او امر کرد- چون امر به نماز شب به وی توانایی زیادی برای تحمل بار و انجام کارهای سنگین می‌‌‌دهد- و به او دستور داد در برابر ناسزا گویی مخالفانش و آنچه که در مورد وی و آن چه با خود آورده است، می‌‌‌گویند، صبر پیشه کند. پس او دستور یافت به شیوه‌‌‌ی دوری گزیدن و روی گرداندن از آنان، در برابر آن چه که به وی می‌‌‌گویند و با آن آزارش می‌‌‌دهند، مقابله کند. و نیز به او دستور داد به بهترین شیوه با آنان مجادله کند.

 از ابن عباس روایت شده که ولید بن مغیره نزد رسول خدا - صلی الله علیه وسلم - آمد. رسول خدا - صلّی الله علیه وسلّم - قرآن را بر او تلاوت کرد. گویا از شنیدن قرآن دلش نرم شد و بدان متمایل شد. این خبر به گوش ابوجهل رسید، نزد او آمد و گفت: ای عمو، قوم تو می‌‌‌خواهند برای تو اموالی فراهم کنند؟ ولید بن مغیره گفت: چرا؟ ابوجهل گفت: برای این که آن را به تو بدهند، چون تو به نزد محمد رفته‌‌‌ای تا چیزی به تو عطا کند، ولید بن مغیره گفت: مردم قریش می‌‌‌دانند که من از ثروتمندترین آن‌‌‌ها هستم. ابوجهل گفت: مردمت از تو راضی نمی‌‌‌شوند تا در این باره چیزی نگویی‌‌‌؟ ولید بن مغیره گفت: چه بگویم؟ به خدا سوگند هیچ مردی در میان شما نیست که از من به شعر بیشتر آگاه باشد و آن را بشناسد و از رجز و قصیده آن و اشعار جن داناتر باشد، به خدا قسم آن چه وی می‌‌‌گوید به هیچ یک از آن‌‌‌ها شباهتی ندارد. به خدا سوگند سخنى که او مى‏گوید شیرین است و در آن حلاوت و زیبایی است و بالای آن پر ثمر و پائین آن پر فیض و گوارا ، سخنی است که علو و برتری می‌‌‌یابد و بر آن برتری و والایی حاصل نمی‌‌‌شود و آنچه در زیر خودش است نابود می‌‌‌کند. ولید بن مغیره گفت: بگذار فکر کنم. وقتی فکر کرد گفت: این سحری است که از غیر خودش آموخته و آن را روایت می‌‌‌کند. و این آیات در مورد وی نازل شدند: «ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً * وَجَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً * وَبَنِینَ شُهُوداً * وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً * ثُمَّ یطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ * كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآیاتِنا عَنِیداً * سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً * إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ * فَقُتِلَ كَیفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَیفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ* ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ * فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ یؤْثَرُ * إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ* سَأُصْلِیهِ سَقَرَ» (مدثر: 11- 26).

سپس، بیهقی(به صورت مرسل) از طریق حماد بن زید از ایوب از عکرمه در ادامه‌‌‌ی آن به روایت چنین افزوده: ولید بن مغیره به نزد پیامبر - صلی الله علیه و سلم- آمد. و به پیامبر گفت قرآن را بر من بخوان. پیامبر- صلى الله علیه وسلم – این آیه را بر وی تلاوت نمود: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَینْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْی یعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»( نحل: 90). ولید گفت: دوباره بر من بخوان. سپس پیامبر- صلی الله علیه وسلم دوباره بر وی قرآن خواند و او گفت: به خدا سوگند سخنی شیرین است و در آن حلاوت و زیبایی است و بالای آن پر ثمر و پائین آن پر فیض و گوارا ، سخنی است که علو و برتری می‌‌‌یابد و بر آن برتری و والایی حاصل نمی‌‌‌شود و آنچه در زیر خودش است نابود می‌‌‌کند. و این گفتار بشر نیست.

زحیلی می‌‌‌گوید: مفسران اتفاق دارند که مقصود آیات در اینجا ولید بن مغیره است.

همچنین در سوره مزمل که از اولین سوره های نازل شده است، چنین آمده: «وَذَرْنِی وَالْمُكَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا * إِنَّ لَدَینَا أَنْكَالًا وَجَحِیمًا * وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِیمًا * یوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِیبًا مَهِیلًا» (مزمل:11-14).

امر به ترک تکذیب کنندگان، هرگز به این معنا نیست که آنها را به حال خود رها کند، زیرا این امر با طبیعت رسالت رسول خدا - صلی الله علیه و سلم- که مقتضی استمرار دعوت است، سازگار نیست. به نظر می‌‌‌رسد این امر تسکینی است برای پیامبر- صلی الله علیه و سلم - از شدت وضعیتی که از ابتدا با آن روبرو شد و او را متوجه می‌‌‌کند که به تکذیب آنان اهمیتی ندهد و او را متوجه گروهی صالحی می‌‌‌کند که دعوت او را پذیرفته‌‌‌اند یا ممکن است به دعوت او پاسخ دهند. و در عین حال به هیچ وجه با رهبران و ثروتمندان قطع رابطه نکند و در هجر و ترک آنان سخت و تند نگیرد. این مطلب از آیه اول هم الهام گرفته می‌‌‌شود. در قرآن مکی نیز هرگاه موضع کفار لجوج، پیامبر - صلی الله علیه و سلم را ناراحت و اندوهگین می‌‌‌کرد، این امر تکرار می‌‌‌گردد، مانند آنچه در سوره فاطر:8 و سوره‌‌‌ی نحل:127 و سوره‌‌‌ی یونس: 99 و 108- 09 و سوره‌‌‌ی ق: 45. آمده است.

4- سوره‌ قلم، این سوره، حسب ترتیب نزول، پس از سوره‌‌‌ی مدثر قرار می‌‌‌گیرد. چهارآیه‌‌‌ی نخست این سوره از اولین آیاتی است‌ كه‌ بر پیامبر – صلی الله علیه و سلم - نازل‌ شده‌‌‌اند. آیه اول، شامل سوگند خداوند و سه آیه‌‌‌ی دیگر پاسخ به آن است. این آیات برای تثبیت قلب رسول‌ خدا‌‌ - صلى الله علیه وسلم – و نفی مجنون بودن وی نازل شده‌‌‌اند. و اینکه خداوند متعال به او نعمت نبوت و حکمت عطا فرموده و وی را به مکارم اخلاق توصیف نموده است.

چنان که از بخش‌‌‌های مختلف سوره ملاحظه می‌‌‌شود این سوره به مناسبت مواضع کفار و رد سخنان آنان نازل شده و در بردارنده‌‌‌ی پاسخ‌‌‌هایی به ایشان و بیم دادن آنان است، همچنین تأیید و حمایت از پیامبر اکرم- صلی الله علیه و سلم - و مسلمانان است. این آیات نمونه‌‌‌ا‌‌‌ی روشن و کامل از نمونه‌‌‌های نزول‌‌‌ قرآن در مرحله‌‌‌ی آغازین وحی است.

این سوره پس از تأیید و تثبیت و اطمینان و آرامش دادن به پیامبر صلی الله علیه و سلم، و ستایش او، و حمله به منکران و تکذیب کنندگان، و بیم و هشدار به آنان، تصاویری از مواضع مخالفان در برابر دعوت را نشان می‌‌‌دهد. و در آن داستانی است برای تذکر و بیم دادن و نیز اشاره‌‌‌ای است به داستان یونس برای تأیید و تثبیت پیامبر - صلی الله علیه و سلم-.

مضمون چهار آیه اول و نیز آیات بعد از آن‌‌‌ها ممکن است دلالت نمایند که چهار آیه‌‌‌ی اول جداگانه نازل شده باشند و بقیه آیات بعد از مدت معینی نازل شده باشند و همچنین ممکن است که همه‌‌‌ی آنها یکباره نازل شده باشند.

اگر بپذیریم چهار آیه‌‌‌ی نخست و آیات پس ازآن‌‌‌ها با هم نازل شده‌‌‌اند، در این صورت اقتضا می‌‌‌کند که سوره قدری دیرتر نازل شده باشد. همچنین، آیات سوره از نظر مضمون، ترتیب و سبک با هم منسجم و سازگارند. و این توجیهی برای آن است که بگوییم این سوره یکی از سوره‌‌‌هایی است که یکباره نازل شده است؛ و یا به صورت بخش‌‌‌های پیاپی چنان که در مورد چهار آیه اول سوره بیان نمودیم.

همچنین، بر اساس برخی از روایت‌‌‌ها که در ذیل می‌‌‌آیند، آیات نخست این سوره به دنبال آیات سوره‌‌‌ی علق نازل شده‌‌‌اند، و به این دلیل در ترتیب نزول سوره‌‌‌ها به گفته‌‌‌یسیوطی در الإتقان فی علوم القرآن و الزرکشی در البرهان فی علوم القرآن  به عنوان دومین سوره‌‌‌‌‌‌ی نازل شده است.

از ابن عباس روایت شده وقتی که جبرئیل در غار حرا بر او نازل شد، با چهره‌‌‌ای دگرگون شده به نزد خدیجه باز گشت. خدیجه به وی گفت: تو را چه شده است؟ و او نزول جبرئیل برخودش را برای وی بازگو نمود. سپس، خدیجه به سوی پسر عمویش ورقه بن نوفل، که نصرانی بود، رفت و ماجرا را برای وی تعریف کرد. ورقه از خدیجه خواست که پیامبر– صلی الله علیه و سلم - به نزد وی آید. و او از پیامبر– صلی الله علیه و سلم - در مورد آن چه که برایش پیش آمده بود، پرسید. سپس، به او گفت: آیا جبرئیل به تو امر نموده که کسی را به سوی خدا فراخوانی. پیامبر فرمود:« خیر»، سپس ورقه گفت:« والله لئن بقیت على دعوتك لأنصرنّك نصرًا عزیزًا». اگر تا زمان ابلاغ رسالتت زنده بمانم با تمام وجود تو را کمک و یاری خواهم کرد.

سپس، ورقه فوت کرد، قبل از این که پیامبر دعوتش را شروع کند، و این واقعه به سر زبان کفار قریش افتاد و گفتند که او مجنون است. و خداوند متعال سوگند یاد کرد که او مجنون نیست. به این صورت، با نزول صدر سوره‌‌‌ی قلم خداوند متعال به شدت سخنان مشرکان در باره‌‌‌ی رسولش را که به وی می‌‌‌گفتند: مجنون است، رد نمود. 

آیات در هر حال جزء نمونه آیاتی است که نزول‌‌‌ اولیه‌‌‌ی داشته‌‌‌اند و این بدان معناست شخصیت بزرگی که پیامبر- صلی الله علیه وسلم- دارا بوده او را سزاوار این ستایش شیوا و بلیغ الهی نموده است. قبل از بعثت به اخلاق والا آراسته بوده و به خاطر برخوردار بودن از این شخصیت و اخلاق والا بوده که شایسته برگزیده شدن به مقام بزرگ رسالت بوده است و خداوند خود بهتر مى‌‌‌داند رسالت خود را در كجا قرار دهد:« اللَّهُ أَعلَمُ حَیثُ یجعَلُ رِسَالَتَهُ». 

همچنین،آیاتی که در پی آغاز سوره قلم می‌‌‌آیند عبارتند از:

«فَسَتُبْصِرُ وَیبْصِرُونَ * بِأَیكُمُ الْمَفْتُونُ *إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ * فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِینَ * وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ * وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ * مَنَّاعٍ لِلْخَیرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ * عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِیمٍ * أَنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ* إِذَا تُتْلَى عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ * سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»(16- 5).

بیانگر واقعه‌‌‌ای است که بین پیامبر - صلی الله علیه وسلم- و کفار مکه رخ داده و در آن پاسخی است به کفار مکه و نکوهش آنها و نیز تأیید و تثبیت پیامبر - صلی الله علیه وسلم- است. ضمیر در آیات (16-10) مفرد است، و بر شخص خاصی دلالت دارند. قرطبی در تفسیر خود می‌‌‌گوید: اکثر مفسران می‌‌‌گویند که این آیات در مورد ولید بن مغیره نازل شده است.

این آیات، شامل صحنه‌‌‌هایی از سیره‌‌‌ی نبوی است و ترجیحاً صحنه‌‌‌های نخستین دعوت است. به دلایل ذیل: اولاً؛ این آیات و آیات پس از آن تکمیل کننده‌‌‌ی سوره‌‌‌ای است که ابتدای آن یکی از اولین آیات نازل شده‌‌‌ی قرآن است. ثانیاً نشانه‌‌‌ی درستی این نظر (سین الاستقبال) است که آیه اول با آن آغاز می‌‌‌شود و شهادت خداوند بر این كه گمراه را از هدایت یافته بهتر مى‌‌‌شناسد. ثالثاً آیات آخر سوره برای تثبیت و تأیید پیامبر - صلی الله علیه و سلم – و تبصیر او و حمایت از دعوتش فرود آمده تا وی از تكذیب قومش آزرده نشود، چنانکه صاحب نهنگ آزرده و ناراحت شد. 

و در آیات (33-17) خداوند سبحان به رسولش دستور می‌‌‌دهد در ازای آن چه که آنان از وی می‌‌‌خواهند با آنان همراهی کند تا آنان در مقابل آن، به برخی از خواسته‌های او عمل کنند، از آنان اطاعت نکند. چون اصول اولیه دعوت تحت هیچ شرایطی قابل مصالحه و تغییر نیست.

سعدی در تفسیر آیه‌‌‌ی:« وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ»، می‌‌‌گوید: مشرکان دوست دارند که با آن ها سازش کنی. یعنی: با برخی از آنچه بر آن هستند، در سخن یا در عمل، یا با سکوت در مورد آنچه که باید در مورد آن سخن بگویی ، و آن‌‌‌ها هم با تو سازش کنند. اما امر خداوند را آشکارا بیان کن و دین اسلام را اظهار کن و کمال اظهار آن این است که آن چه با دین متضاد است نقض شود و آن چه با آن منافات دارد مورد عیب جویی قرار گیرد.

عبارت « أساطیر الأولین » که حاکی از گمان کفار درباره قرآن است، بسیار تکرار شده، و این جمله یا به عبارت دقیق‌‌‌تر «أساطیر » به معنای داستان‌‌‌هایی است که مبتنی بر اصلی نیستند، یا آلوده به اغراق یا خرافات هستند. اما استعمال آن در قرآن فقط به این معنا نیست، بلکه به کتاب‌‌‌ها و صحف پیشینیان از جمله کتب مسیحیان و یهودیان اشاره دارد که در آن زمان رائج بوده‌‌‌اند. در سوره فرقان آیه‌‌‌ای مؤید این مطلب وجود دارد، چنانکه می‌‌‌فرماید: « وَقالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اكْتَتَبَها فَهِی تُمْلى عَلَیهِ بُكْرَةً وَأَصِیلًا »(فرقان: 5)، و گویند: افسانه‌‌‌های پیشینیان است كه او بازنویسی كرده و هر صبح و شام بر او املاء می‌‌‌شود..

«فَذَرْنِی وَمَن یكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیثُ لَا یعْلَمُونَ»(قلم:44). یعنی: مرا با کسانی که قرآن عظیم را تکذیب می‌‌‌کنند رها کن، که سزای آن ها بر عهده من است، و برای عذاب آنان شتاب مکن.

سپس، در آخر سوره می‌‌‌فرماید:« وَإِنْ یكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ * وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ» (قلم:52-51) 

یعنی: دشمنان پیامبر از شدت حسادت و خشم و غضب می‌‌‌خواستند او را با چشمان خود آزار دهند، یعنی با چشمان خود به او ضربه بزنند. این نهایت آزار عملی آن‌‌‌ها بود که می‌‌‌خواستند به او آسیب برسانند، حال آن که خداوند حامی و پشتیبان او بود. اما در مورد آزار لفظی، آن‌‌‌چه آنها در دل داشتند، به او می‌‌‌گفتند. گاهی می‌گفتند: «دیوانه» است، و گاهی می‌‌‌گفتند:«جادوگر» است و گاهی به او «شاعر» می‌‌‌گفتند. سرانجام خداوند در آخرین آیه می‌‌‌فرماید:« وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ»، این قرآن، چیزی جز پند و اندرز برای جهانیان نیست.

5- سوره‌‌‌ی تكویر، از سوره‌‌‌های آغازین نزول است. و در ترتیب نزول، هفتمین سوره‌‌‌‌‌‌ی نازل شده است ، مضمون آن نیز کاملاً گویای نزول آن در اوایل بعثت است. سوره شامل دو موضوع است: بخش نخست، در مورد روز قیامت و بیم دادن به آن و حساب و کتاب مردم و سرنوشت آنها و بیان صحنه‌های هولناک آخرت و سوگند به ستاره‌‌‌گان و حركت آن‌‌‌ها است که ابلاغ کننده‌‌‌ی وحی،جبرئیل، فرستاده‌‌‌ای بزرگواری است، امین است در چیزی است که آن را حمل می‌‌‌کند، و در چیزی که آن را ابلاغ می‌‌‌کند. بخش دوم؛ در زمینه تأیید صحت رؤیت فرشته‌‌‌ی وحی در افق آسمان، پس از فروآمدن وحی بر پیامبر - صلی الله علیه وسلم- است؛ برای اولین بار در غار حراء و تأیید آنچه که پیامبر - صلی الله علیه وسلم- در ملاقات خود با فرشته‌‌‌ی وحی برای مردم بازگو نموده است. هنگامی که وی در حال برداشتن اولین گام‌‌‌های خود در دعوت مردم به سوی خدا بوده و با شک و تردید مشرکان مکه مواجه شده و نفی جنون و ارتباط پیامبر با شیطان است. چون عرب معتقد بود که ساحران و کاهنان و شعرا با جنیان تماس دارند و آنان به آسمان می‌‌‌روند و استراق سمع می-کنند. پس، این آیات نازل شده‌‌‌اند تا- با این اسلوب ِقوی نافذ- صحت آن چه را که پیامبر- صلی الله علیه وسلم – از آن خبر داده است تأکید نماید. و این تعبیر:« وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ» اشاره به تدعیم این تأکید است. و هشداری است به کسانی که به او نسبت جنون می‌‌‌دهند، در حالی که حقیقت امر را می‌‌‌دانند و به رجاحت عقل پیامبر باور دارند.

سپس آیه‌‌‌ی بعد خطاب به شنوندگان می‌‌‌پرسد: « فَأَینَ تَذْهَبُونَ» چگونه چنین تصوری به ذهن شما خطور می-کند؟ و اذهانتان به آن فکر می‌‌‌کند؟ و« إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ» این قرآن جز پند و اندرز برای جهانیان نیست. « لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن یسْتَقِیمَ» برای هر کسی از شما که بخواهد راه راست را در پیش گیرد، « وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ » مشیت و اراده‌‌‌ی خداوند نافذ است و امکان ندارد که چیزی با خواست خداوند مخالفان ورزد. 

مفسران می‌‌‌گویند: وقتى که آیه: « لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ یسْتَقِیمَ» نازل شد، ابو جهل گفت: پس همه اختیارات به دست ماست، اگر بخواهیم راه مستقیم را پیش می‌‌‌گیریم و اگر نخواستیم به راه راست و مستقیم نمی‌‌‌رویم. پس ادامه‌‌‌ی آیه نازل گردید «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ ». و شما اراده نمى‌‌‌كنید مگر این كه خداوند اراده كند.

 

6- سوره‌‌‌ی قیامت، 

این سوره، جز سوره‌‌‌هایی است که نزول اولیه داشته‌‌‌ و در ترتیب نزول سی و یکمین سوره‌‌‌ی نازل شده است. این سه آیه: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ *إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ *ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ» ( قیامت:16-19)، به روشنی گویای نزول اولیه‌‌‌ی آن است.

بخاری از ابن عباس روایت می‌‌‌کند: وقتی به پیامبر وحی فرود می‌‌‌آمد وی قرآن را تند تند می‌‌‌خواند تا سریع آن را حفظ کند. پس خداوند متعال این آیه را بر وی نازل کرد: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ »(قیامت: 16).

ابن عباس- رضی الله عنه- در مورد این آیه می‌‌‌گوید: رسول الله صلى الله علیه وسلم هنگام نزول وحی، رنج و مشقت فراوانی متحمل می‌‌‌شد؛ وی پیش از این که جبرئیل وحی را بر او تمام کند، از ترس اینکه مبادا پیش از اینکه وحی را حفظ نماید، جبریل او را ترک کند، لب هایش را تكان می‌‌‌داد. ابن عباس- رضی الله عنه- به من گفت: من نیز لب‌‌‌هایم را همانطور كه رسول الله صلى الله علیه وسلم تكان می‌‌‌داد، تكان می‌‌‌دهم (تا به شما نشان دهم كه رسول الله صلى الله علیه وسلم چگونه لب‌‌‌هایش را تكان می‌‌‌داد). سعید می‌‌‌گوید: من هم همانطور که ابن عباس لب‌‌‌هایش را تکان می داد، برای شما تکان می‌‌‌دهم. آنگاه الله متعال این آیات را نازل فرمود: «لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ »: ای محمد، هنگام نزول قرآن( شتابزده لب هایت را )برای فراگرفتن آن مجنبان، زیرا گردآوری قرآن و حفاظت و یاد دادن آن، بعهده ما است. ابن عباس- رضی الله عنه - در تفسیر این آیات می‌‌‌گوید: «حفظ قرآن در سینه‌‌‌ات و خواندن آن از سوی تو به عهده‌‌‌ی ماست». «فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ». پس هنگامی كه ما قرآن را خواندیم، (بعد) تو خواندن آن را پیروی كن. سپس، توضیح و بیان قرآن نیز به عهده‌‌‌ی ما است. ابن عباس - رضی الله عنه - در تفسیر این آیه می-گوید». پس سکوت کنید و به آن گوش فرا دهید. در پایان، این به عهده‌‌‌ی ماست که توانایی خواندن آن را به شما عنایت نماییم. وی می‌‌‌گوید: بعد از نزول این آیات، هرگاه جبریل وحی می‌‌‌آورد، رسول الله- صلى الله علیه وسلم- نخست گوش فرا می‌‌‌داد و پس از بازگشت جبریل، آیات را آنگونه كه نازل شده بود، تلاوت می-كرد». 

این سه آیه به عنوان جمله‌‌‌ای معترضه در بین آیات بالا به روشنی نشان می‌‌‌دهد که چنین اتفاقی زمانی افتاد که جبرئیل علیه سلام همین سوره‌‌‌ی قیامت را بر آن حضرت- صلی الله علیه و سلم- می‌‌‌خواند. به همین سبب با شکستن سلسله‌‌‌ی کلام به آن حضرت تذکر داده شد که شما با تکرار آن چه به سوی شما وحی می-شود برای بخاطر سپردن آن عجله نکنید، بلکه تنها به دقت به آن گوش دهید، جای دادن آن در حافظه‌‌‌ی شما و سپس جاری کردن آن بر زبان شما بر عهده‌‌‌ی ماست. پس از دادن این تذکر، اصل سلسله‌‌‌ی کلام از سر گرفته می‌‌‌شود و کلام بار دیگر به همان مضمونی بر می‌‌‌گردد که پیش از جمله‌‌‌ی معترضه‌‌‌ی میانی داشت. سپس، نزول آیات 35-31 ادامه می‌‌‌یابند.

اکثر مفسران می‌‌‌گویند: آیات: «فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى * وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى * ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ یتَمَطَّى * أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى * ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى)» (قیامة: 31 – 35)،در باره‌‌‌ی ابو جهل نازل شده‌‌‌اند.

از سعید بن جبیر روایت شده که گفت به ابن عباس گفتم: آیا این سخن خداوند متعال:« أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى * ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى» (قیامة: 34 – 35)، اول رسول خدا – صلی الله علیه و سلم – آن را به ابوجهل گفت و سپس خداوند متعال آن را نازل کرد؟ او گفت: ابتدا رسول خدا از نزد خود آن را به ابوجهل گفت، بعد جبرئیل نازل شد و آیه را فرود آورد.

معمر از قتاده روایت نموده که گفت: هنگامی که آیه‌‌‌ی:« أَوْلى لَكَ فَأَوْلى، ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى » نازل شد، رسول خدا دست او - یعنی دست ابوجهل- را گرفت (و در روایاتی دیگر جامه‌‌‌ی او را گرفت) و گفت: أَوْلى لَكَ فَأَوْلى، ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى، أبو جهل گفت: ای محمد به چه چیز مرا تهدید مى‌‌‌كنى؟ نه تو می‌‌‌توانی علیه من كارى انجام دهی و نه پروردگارت. من‌ عزیزترین‌ و نیرومندترین‌ فرد میان‌ این‌ دو کوه مکه ‌هستم.

سید قطب می‌‌‌گوید: چه بسا نزول آین آیات در همان موقعیتی بود که ابوجهل پیامبر خدا - صلی الله علیه وسلم – را از گزاردن نماز در حرم کعبه منع می‌‌‌نماید و پیامبر- صلی الله علیه وسلم – یقه‌‌‌ی او را می‌‌‌گیرد و او را تهدید می‌‌‌کند و به وی می‌‌‌گوید: «أَوْلى لَكَ فَأَوْلى».

بنابر این، آن هنگام که ابوجهل به مقابله با پیامبر خدا - صلی الله علیه وسلم – بر می‌‌‌خیزد و او را از گزاردن نماز منع می‌‌‌کند، هشداری بر وی نازل شده و او را سخت متذکر می‌‌‌شود.

7- سوره‌‌‌ی جن، در ترتیب نزول به عنوان چهلمین سوره‌‌‌ی نازل شده است. در مورد سبب نزول آن بخاری، مسلم، ترمذی، احمد و دیکران چنین روایت می‌‌‌کنند که ابن عباس- رضی الله عنه- گفت: روزی، رسول الله - صلى الله علیه وسلم – همراه گروهی از یارانش به سوی بازار عُكاظ، براه افتادند. و این، زمانی بود كه بین جِن‌‌‌ها و خبرهای آسمان، حایل ایجاد شده بود. و اگر جن‌‌‌ها برای استراق سمع به آسمان می‌‌‌رفتند شهاب‌‌‌های آسمانی، آنها را دنبال می‌‌‌كردند. جن ها وقتی چنین دیدند، نزد قوم خود باز گشتند. آنان پرسید: چرا برگشتید؟ جن‌‌‌ها در جواب، گفتند: میان ما و اخبار آسمان، مانع ایجاد شده است. و اگر كسی برای استراق سمع به آسمان برود به وسیله شهاب‌‌‌ها دنبال می‌‌‌شود. آنها گفتند: حتماً حادثه‌‌‌ی مهمی اتفاق افتاده است. به شرق و غرب زمین بروید و بگردید تا سبب آن را بیابید. گروهی كه به سوی تهامه حرکت کردند، با رسول الله - صلى الله علیه وسلم – در نخله روبرو شدند در حالی که نماز فجر را با یارانش اقامه می‌‌‌کرد، و قصد حرکت به سوی بازار عكاظ داشت. لحظه‌‌‌ای كه جن‌‌‌ها رسیدند، رسول الله - صلى الله علیه وسلم - و یارانش در حال خواندن نماز فجر بودند. وقتی به صدای قرآن پیامبر گوش سپردند، به یكدیگر گفتند: همین قرآن است كه میان شما و خبر آسمان، مانع شده است. در همان وقت به سوی قوم خود، بازگشتند و گفتند: ای قوم ما: « إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا، یهْدِی إِلَى الرُّشْدِ، فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا »(جن:2)، ما قرآن شگفت انگیزى شنیدیم كه به راه راست هدایت مى‏كند، پس به آن ایمان آورده‏ایم و هیچ كس را شریك پروردگار خود قرار نمى‏دهیم». پس از آن خداوند این آیات را – که سخنان جن‌‌‌ها بود، بر وی نازل کرد:« قُلْ أُوحِی إِلَی أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنِّ »(جن:2)، بگو به من وحی شد که گروهی از جن‌‌‌ به من گوش فرا داده‌‌‌اند.                                                                                                                                                             

ابن حجر می‌‌‌گوید: آنچه از اخبار جمع بندی می‌‌‌شود این است که پیش از ابتدای بعثت این اتفاق برای آنها رخ داده است پس ماجرای جن از ابتدای بعثت بوده و این مطلبی است که هیچ یک از افرادی که در شرح این حدیث سخنانشان را مطالعه کرده‌‌‌ام به آن اشاره نکرده‌‌‌اند.

و اما مراد از آیه‌‌‌ی: « وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یدْعُوهُ كَادُوا یكُونُونَ عَلَیهِ لِبَدًا »(جن:19). 

برخی از مفسران این آیه را از نظر سیاق و قصه به جن نسبت می‌‌‌دهند. و برخی دیگر به کفار قریش. در حدیث ابن مسعود، رضی الله عنه، جنیان به پیامبر- صلی الله علیه وسلم- نزدیک شدند تا جایی که به دلیل کثرتشان تقریباً بر روی هم سوار می‌‌‌شدند. ابن جریر هم پس از بیان اقوالی در این زمینه می‌‌‌گوید: صحیح ترین قول در این باره، قول کسی است که می‌‌‌گوید: هنگامی که پیامبر- صلی الله علیه وسلم- به امر دعوت قیام کرد، تقریباً همه اعراب برای خاموش کردن نور خدا با هم متحد شدند.

بنابر این، معنای دوم صحیح است که مراد از آن مشرکان مکه است و موارد ذیل مؤید آن است، اولاَ: مفهوم این آیه است: «وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ» (جن 16) و اگر مشركان بر راه ایمان پایدار بمانند، البته ایشان را با آب فراوان سیراب خواهیم كرد. 

دوم: اصرار پیامبر- صلی الله علیه وسلم- بر دعوت و رد شرک است که در ادامه‌‌‌ی آیه آمده است. «قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّی وَلا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا (جن 16)، خداوند به پیامبرش - صلی الله علیه وسلم- دستور داد که در میان مردم او را به یگانگی یاد کند و آنان را به توحید فراخواند، هر چند برخلاف میل لجاجان باشد. حتی اگر برای مکر و فریب او جمع شوند، نباید او را از دعوتش منصرف سازند.

سید قطب می‌‌‌گوید: مراد از کافرانی که گردهم آمده و پیرامون پیامبر را گرفته‌‌‌اند، وقتی که او برخاست و به نماز ایستاد و به پرستش پروردگارش پرداخت، مشرکان قریش است. زیرا اگر این آیه از زبان جنیان نقل و روایت شده باشد، نقل قول ایشان در باره مشرکان عرب است. مشرکان عربی که دسته‌‌‌ها وگروه‌‌‌هائی از ایشان پیرامون پیغمبر خدا – صلی الله علیه وسلم- گرد می‌‌‌آمدند، بدان هنگام که او به نماز می‌‌‌ایستاد، یا این که قرآن را می‌‌‌خواند و تلاوت می‌‌‌کرد، همان گونه که در سوره‌‌‌ی « معارج » آمده است :

« فَمَالِ الَّذِینَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِینَ * عَنِ الْیمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِینَ» (معارج:37-36).

کافران را چه شده است که به سوی تو شتابان می‌‌‌آیند ( و گردن می‌‌‌کشند و به سخنان تو گوش فرا می-دهند؟!). دسته دسته، در راست و چپ ( تو حلقه می‌‌‌زنند و) قرار می‌‌‌گیرند.

مودودی در تفسیر آیه‌‌‌ی: «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ یدْعُوهُ كَادُوا یكُونُونَ عَلَیهِ لِبَدًا» می‌‌‌گوید: بعد از منع ابوجهل از نماز خواندن پیامبر – صلی الله علیه وسلم- در کنار کعبه، دیگر قریشیان نیز کوشیدند پیامبر را از نماز گزاردن در حرم منع کنند ولی موفق نشدند. از این آیه چنین بر می‌‌‌‌‌‌آید که پیامبر – صلی الله علیه وسلم- به رغم این که جز ابوجهل، دیگر مردان قریش نیز برای هجوم آوردن بر پیامبر نیز آماده شده بودند، از گذاردن نماز در حرم باز نیامد.

مودودی می‌‌‌گوید: از آیه‌‌‌ی 18-16 این مطلب به مردم مکه تفهیم شده است که اگر از شرک دست بردارند و بر راه راست استوار بمانند، نعمت‌‌‌ها و برکات بر آن‌‌‌ها سرازیر خواهد شد و گرنه نتیجه‌‌‌ی روی گرداندن از پند و اندز الهی این خواهد بود که به عذابی سخت گرفتار خواهند آمد. سپس از آیه‌‌‌ی 23-19 کافران مکه به این خاطر مورد سرزنش قرار گرفته‌‌‌اند که هنگامی که پیامبر خدا- صلی الله علیه وسلم- صدای فراخواندن به سوی خدا را بلند می‌‌‌کرد، آنان برای حمله‌‌‌ور شدن به او از هرسو هجوم می‌‌‌آوردند، در حالی که کار پیامبر تنها رساندن پیام‌‌‌های خدا است و او مدعی این نیست که رساندن سود و زیان به مردم در اختیار او است. سپس از آیه‌‌‌ی 25-24 به کافران مکه هشدار داده شده است که امروز شما پیامبر- صلی الله علیه وسلم- را بی‌‌‌یار و یاور دیده تلاش می‌‌‌کنید دعوت او را سرکوب کنید و صدای او را خاموش کنید، اما زمانی خواهد رسید که خواهید فهمید بی‌‌‌یار و یاور واقعی کیست.

تعلیق:

1- با نزول پنج آیه‌‌‌ی اول سوره‌‌‌ی علق فرشته‌‌‌ی وحی از سوی خداوند متعال به صورت مستقیم پیامبر – صلی الله علیه وسلم- را مورد خطاب قرار داده و او را به مقام نبوت بر می‌‌‌گزیند. نبوت عبارت است از وحی به یک شخص بر زبان فرشته برای امر به تکلیف خاص.پس نزول این پنج آیه، برای مدتی نزول وحی قطع می‌‌‌شود. ابن حجر می‌‌‌گوید: و آن هم چند روزی بوده است.زرقانی می‌‌‌گوید: براساس بعضی از اقوال وضو و نماز در ابتدای وحی با نزول «اقْرَأْ» تشریع شده و مفادش این است که پیامبر – صلی الله علیه وسلم – خدیجه و علی را به وضو و نماز امر ننموده مگر پس از آن که به وی وحی شده آنان را امر به ادای نماز کند. مودودی می‌‌‌گوید: خدای بلند مرتبه پس از برگزیدن رسول به پیامبری، روش نماز خواندن را نیز به ایشان آموخته بود. 

پس از نزول آیات نخست سوره‌‌‌ی «علق»، بنابر قول راجح، سوره‌‌‌ی فاتحة الکتاب نزول می‌‌‌یابد. ابن حجر می-گوید: اولین چیزی که نازل شده «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ» است، و نزول سوره‌‌‌ی فاتحة الکتاب بعد از آن بوده است. و معلوم است که نماز در روزهای اول بعثت تشریع شده است ، و هرگز در اسلام نماز بدون فاتحه الكتاب نبوده و دلیل آن این قول پیامبر – صلی الله علیه وسلم – است که فرمود: «نماز هیچ نمازگزاری، بدون خواندن سوره‌‌‌ی فاتحه، صحیح نیست». لذا، تشریع وضو و نماز پس از نزول وحی و قبل از فترت وحی بوده و اصلاً بعد از نزول سوره‌‌‌ی مدثر نبوده است. مودودی می‌‌‌گوید: غالباً این واقعه (امر به ادای فریضه‌‌‌ی نماز)، صبح همان روز که «إقرأ» نازل شده بود اتفاق افتاد، پس از آن حضرت خدیجه و رسول الله نماز می‌‌‌خوانند. بنابر این، نماز اولین فریضه‌‌‌ای بود که در اسلام بلافاصله پس از نزول وحی بر رسول خدا واجب شد.

مودودی می‌‌‌گوید: بخش دوم سوره‌‌‌ی علق زمانی نازل شد که رسول – صلی الله علیه وسلم – شروع به نماز خواندن به روش اسلامی‌‌‌ نمود و ابوجهل خواست که با تهدید و ارعاب آن حضرت را از این کار باز دارد. بنابر این، پیامبر– صلی الله علیه وسلم – از همان روزهای آغازین بعثت شروع به نماز در حرم به روشی کرده بود که خدا به او آموخته بود. و این همان عملی بود که قریش برای نخستین بار ازآن پی‌‌‌بردند. بنابراین، نخستین اظهار اسلام پس از نازل شدن وحی گزادن نماز بود، که با منع ابوجهل مواجه شد و نزاع و در گیری کافران با ایشان هم از همین واقعه آغاز شد.

و در جای دیگر می‌‌‌گوید: در سوره‌‌‌ی علق پس از پنج آیه‌‌‌ی اول آن، ناگهان از آیه‌‌‌ی 6 تا 19 بیان شده؛ شخصی بنده‌‌‌ای از بندگان خدا را از گزاردن نماز منع کرد و کوشید با تهدید و ارعاب جلوی او را بگیرد. در کتاب‌‌‌های معتبر حدیث این واقعه این گونه شرح داده شده که آن نماز گزارنده خود پیامبر و جلوگیری کننده از او، ابوجهل بوده است. با توجه به این واقعه می‌‌‌توان گفت که پیامبر در آغاز با گزاردن نماز به روش اسلامی در حرم، به اظهار دینش پرداخته بود. و با منع و ارعاب سران مکه در اظهار دینش با خواندن نماز در کنار کعبه مواجه شده بود.

2- پس از نزول اولین آیات سوره‌‌‌ی مدثر، پیامبر– صلی الله علیه وسلم – تبلیغ اسلام را آغاز کرد و شروع به خواندن سوره‌‌‌هایی بر مردم کرد. چند ماهی پس از آغاز تبلیغ علنی اسلام، برای نخستین بار وقت حج فرا رسیده و سرداران قریش طی نشستی تصویب کرده بودند که برای بدگمان کردن زایرانی که از بیرون به مکه می‌‌‌آیند، نسبت به محمد و قرآن بایستی تبلیغات گسترده‌‌‌ای علیه ایشان صورت بگیرد. 

سید قطب می‌‌‌گوید: سوره‌‌‌ی مدثر حلقه‌‌‌ای از حلقه‌‌‌های مبارزه‌‌‌ی روانی را به تصویر می‌‌‌کشد، مبارزه ای که قرآن از یک سو با جاهلیت و با اندیشه‌‌‌های جاهلیت دلهای قریشیان آغاز کرده است، و از دیگر سو آن را آغاز کرده است با سرکشی و دشمنانگی و نیرنگ و رویگردانی از روی عمد و قصد با شیوه‌‌‌های گوناگون و جوراجوری که دارد.

3- رویکردهای سوره‌‌‌ی مدثر و رویکردهای سوره‌‌‌ی مزّمّل و سوره‌‌‌ی قلم:

در هر سه سوره‌‌‌ی مدثر و مزمل و قلم، خداوند متعال به پیامبرش امر می‌‌‌نماید دعوت به اسلام را آشکارا بیان کند و دین اسلام را اظهار نماید. در هر سه سوره صحنه‌‌‌هایی بیان می‌‌‌شود که بین پیامبر - صلی الله علیه وسلم- و سران کفار مکه رخ داده و پاسخ‌‌‌هایی است که در این سوره‌‌‌ها به آنها داده شده و سخت مورد نکوهش قرار گرفته‌‌‌اند. رهبرانی که اغلب ثروتمند و در عین حال تندخو و عصبی بوده و دعوت نبوی را چالشی برای خود و تهدیدی برای موقعیت و ثروت شان می‌‌‌دانستند، بنابراین از همان روزهای اول دعوت به مخالفت با آن برخاستند.

همچنین، مشابهه‌‌‌های دیگری میان رویکردهای سوره‌‌‌ی مدثر و رویکردهای سوره‌‌‌ی مزّمّل و سوره‌‌‌ی قلم وجود دارد. مشابهه‌‌‌هائی که دلالت دارند بر این که همه‌‌‌ی این سوره‌‌‌ها در زمان‌‌‌های نزدیک به هم برای رویاروئی با حالت‌‌‌های همگون و همانند نازل گردیده اند.... به استثنای نیمه‌‌‌ی دوم سور‌‌‌ی مزّمّل که سبب نزول ویـژه ای دارد، و آن تمرین روانی و روحـی پیامبر- صلی الله علیه وسلم- و گروهی از کسانی است که در خدمتش بوده‌‌‌اند، همانگونه که گذشت.

همچنین، نوعی انسجام بین آغاز دو سوره مزمل و مدثر به طور چشمگیری وجود دارد. با نزول مطلع اول سوره‌‌‌ی مزمل برای آمادگی پیدا کردن پیامبر- صلی الله علیه وسلم- به انجام رسالت بزرگش، به وی امر می‌‌شود برای ادای نماز شب برخیزد. و مطلع اول سوره‌‌‌ی مدثر نقشه‌‌‌ای برای دعوت او ترسیم می‌‌‌کند؛ هنگامی که به او دستور داده می‌‌‌شود مردم را فراخواند و آنان را بیم و هشدار دهد. بنابراین، هماهنگی و تساوق بین مطلع اول این دو سوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مؤید نزول اولیه‌‌‌ی آغاز این دو سوره است.

سرانجام، در سوره‌‌‌ی قلم سه موضوع و مطلب وجود دارد: اول: پاسخ به اعتراضات مخالفان، دوم پند و اندرز به آنان و سوم: توصیه به پیامبر به صبر و استقامت.

4- سوره‌‌‌ی تکویر: این سوره شامل دو موضوع مختلف است. آیات بخش نخست، بیم دادن عام است و در آن ملامت و عتاب نیست؛ و این دلیل بر نزول اولیه‌‌‌ی این آیات است. و آیات موضوع دوم، به این امر اشاره دارد که پیامبر- صلی الله علیه وسلم – در حال شروع به بر داشتن اولین گام‌‌‌های دعوت و فراخواندن مردم به اسلام است، و وقتی که پیامبر- صلی الله علیه وسلم – داستان ملاقاتش را با فرشته‌‌‌ی وحی برای آنان بازگو می‌‌‌کند، برخی از آنان تصور می‌‌‌نمایند آن کسی که پیامبر او را دیده و وحی بر وی نازل نموده شیطانی از جنیان است. و خداوند پیامبرش- صلی الله علیه وسلم – تایید و حمایت نموده که در گفتارش صادق است و چیزی از آنچه دیده و شنیده کتمان نمی‌‌‌کند. او امین در چیزی است که آن را حمل می‌‌‌کند و در چیزی که آن را ابلاغ می‌‌‌کند و آنچه را که ابلاغ می‌‌‌کند گفته شیطان رانده شده از خداوند نیست. 

5- چنان که آنچه ابن حجر می‌‌‌گوید؛ جنیان پیش از ابتدای بعثت از استراق سمع منع شده بودند، و آنان به جستجوی سبب آن بر می‌‌‌آیند و پیامبر با یارانش را در حال نماز خواندن به هنگام فجر در مسیر مکه به عکاظ می‌‌‌یابند. بنابراین، گزاردن نماز نوعی اظهار دین بوده که از ابتدای بعثت در ملأ عام با یارانش آن را ادا نموده است. همچنین، در سوره‌‌‌ی جن که از سوره‌‌‌های دوره‌‌‌ی آغازین دعوت است، چنین آمده وقتی پیامبر- صلی الله علیه وسلم- آشکارا فرمان یافت در میان مردم خداوند را به یگانگی یاد کند و مردم را به توحید فراخواند، مشرکان مکه به وسیله آزار و اذیت، تهدید و ارعاب بر علیه او قیام نمود‌‌‌ند. و آن هنگام که رسول خدا - صلی الله علیه وسلم – برای عبادت خدای متعال به ادای نماز برخاسته بود، کفار قریش بر او هجوم آورده، و کوشیدند او را از ادای نماز و خواندن قرآن در کنار کعبه باز دارند و اما او از این امر باز نیامد. 

6- در صحنه‌‌‌هایی از سوره‌‌‌های قرآن که نزول اولیه داشته‌‌‌اند، واکنش شنوندگان قرآن و مواضع آنان در برابر پیامبر از روزهای نخست دعوت و اعلان آن آشکار است. مودودی می‌‌‌گوید: « اگر قرآن آشکارا به آنان ابلاغ نشده بود و محمد- صلی الله علیه وسلم- صراحتاً آنان را به پذیرفتن نبوت خویش فرا نخوانده بود، آنان چگونه و چرا، ایشان را، قرآن را، آخرت را و آموزه‌‌‌های اسلام را آماج اعتراضات، اتهامات و شبهات قرار می‌‌دادند، وانگهی، ذکر پاسخ آن‌‌‌ها، در قرآن چه فایده‌‌‌ای در بر داشت اگر به معترضان ابلاغ نمی‌‌‌شد.

لذا، چنان که گذشت موضع گیری رهبران مکه در برابر پیامبر و دعوت او در گام‌‌‌های اول دعوت در دوران مکی سخت منفی و دشمنانه بود. آنان اصلی‌‌‌ترین ترین مخالفان دعوت بوده و متولی بیشترین مقاومت‌‌‌ها و مخالفت‌‌‌ها و معارضه‌‌‌ها و دروغ‌‌‌ها و اتهامات بوده‌‌‌اند. و قرآن را کلام بشر، اساطیر اولین، سحر و او را مجنون پنداشته که با شیطان در ارتباط است.

سخن آخر این که خداوند متعال در دو سوره‌‌‌ی آغازین حقیقت این دعوت و مسیر و هدف آن را از نخستین روزهای اول دعوت مشخص کرد و به پیامبرشامر نمود در نخستین گام دعوت آشکارا به مردم اعلان کند که دعوتش فراگیر و جهانی است: « وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ» (قلم: 52) و «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ » (تکویر : 27).

ادامه دارد...