شورا یکی از موضوعات مهم و دارای جایگاه والا و منزلتی بلند در اندیشهی عموم انسانها و خصوصاً اندیشهی اسلامی دارد. که آن به حیات انسانی رنگ و رو میبخشد.
شورا یک ضرورت انسانی و اساس و پایههای شریعت اسلامی است، که خداوند متعال در قرآن کریم به آن دستور فرموده و آن را از ویژگیها و صفات اهل ایمان بر شمرده است. (...وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ...) و آن را بر حاکمان و مسؤولان واجب نموده و فرموده است: (...وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ...) و امر شورا را یکی از اسباب بزرگ مصون بودن از خطا و لغزش دانسته و آن را تشریع نموده تا جامعهی اسلامی در عمل به آن برخیزند و از ثمرهی مفید آن در تمام شؤونات زندگی بهرهمند گردند.
در آیهی شریفه کلمهی «شاوِرْ» از باب مفاعلة بوده مفهوم مشارکت جمعی را میرساند. یعنی اجتماع گروهی بر یک امر و شور و مشورت در خصوص آن و در نهایت گزینش اصلح از میان نظرات و آرا مطروحه است، تا در حد توان از خطا و لغزش مصون بوده یا کمتر دچار اشتباه گردند.
و از طرفی شورا یعنی تبادل نظر و مشورت برای رسیدن به یک رأی سالم و درست است.
هر جامعهای که به صلاح امور و پیشرفت شهر و کشور خود علاقهمند باشد، قطعاً به امر «شورا» نیاز دارد که یکی از مهمترین اسباب اصلاح جامعه و از اصلیترین پایههای تمدن انسانی اسلامی است.
چون در صورت مشورت با یکدیگر هیچکس -در هر جایگاهی که باشد- در رأی دیگری تأثیرگذار نمیشود، چنانچه به اصل دمکراسی پایبند باشد؛ زیرا افکار و آرا فقط از طریق مشورت با یکدیگر جمع شده، تکامل مییابد و منسجم میگردد و از آن خِردجمعی، رأی مقبول و مفید حاصل میشود.
حضرت ابوبکر صدیق-رضی الله عنه- عملاً در سخن مشهور خود اصول دمکراسی را به تصویر میکشد -زمانی که با شور و مشورت به خلافت ایشان رأی صادر شد- ایشان میفرمایند: «فإن أحسنتُ فأعینونی و إن أسأتُ فقومونی» اگر من خوب عمل کردم مرا یاری کنید اگر بد عمل کردم علیه من قیام کنید.
پس کمک و همکاری و یا قیام علیه کسی قبل از هر چیزی با رأی سالم و فکر قوی و درست صورت میگیرد.
و فرد منتخب باید علاوه برداشتن صفت تقوا و صداقت از دو ویژگی «علم و امانتداری، برخوردار باشد؛ زیرا پیشوایان بزرگ ما پس از پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه وسلم- با افراد امانتدار و اهل علم مشورت میکردند. «کانت الأئمة بعد النبی-صلی الله علیه وسلم- یستشیرون الأمنا من أهل العلم»[1] و «یشاور أهل العلم و الأمانة».[2]
بنابراین شایسته است که این افراد اهل علم بوده و دینداری و امانتداری آنها مورد وثوق و اعتماد مردم باشد.
حدیثی از پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- بر انتخاب اصلح و آگاهانه توصیه نموده و مسألهی شورا را در زندگی انسانها بسیار مهم و حیاتی میشمارد.
قال رسول الله-صلی الله علیه وسلم-: «إذا کان أمراؤکم خیارَکم، وأغنیاؤکم سمحاکم، و أمرُکم شورا بینکم، فظهرُ الأرض خیرٌ من بطنها (الحیاة خیرٌلکم من الموتِ)، و إذا کانَ أمراؤکم شرارَکم و أغنیاؤکم بخلاکم و...، فبطنُ الأرض خیرٌ لکم من ظهرها.(الموتُ خیرٌ لکم من الحیاةِ)» رسول خدا-صلی الله علیه وسلم- فرمود: زمانی که بزرگان شما برگزیدگان شما و ثروتمندانتان بخشندگان شما باشند و کارتان را با مشورت یکدیگر انجام دهید، زندگی برای شما بهتر از مرگ است، و موقعی که بزرگان شما بدکارانتان، و ثروتمندان شما از افراد بخیل باشند و...، مرگ برای شما بهتر از زندگی است.
در اهمیت امر شورا این بس است که رسول گرامی اسلام-صلی الله علیه وسلم- در جنگ احد با یاران خود در مورد مکان نبرد مشورت کرد، آیا در داخل شهر با قریش بجنگند یا خارج شهر. رأی رسول خدا-صلی الله علیه وسلم- ماندن در داخل شهر بود و تعدادی از مسلمانان و حتی رأی رهبر منافقان عبدالله بن ابیّ نیز همین بود. ولی اکثر مسلمانان رأی دیگری داشتند و مخصوصاً جوانان کسانی که در جنگ بدر شرکت نکرده و حماسه آفرینان جنگ و شهادت بودند که نظر آنها خارج شدن از شهر و جنگ تن به تن با قریش بود. که پیامبر اسلام با وجود دیدن رؤیای صادقانه در مورد آیندهی این نبرد و واقف بودن به نتیجهی جنگ، به رأی اکثریت تن داده و لباس جنگ پوشید و با آنها برای نبرد حرکت کرد. که نتیجهی جنگ به شکست مسلمانان انجامید و یاران پیامبر بهای گزافی به خاطر آن پرداختند و شایعات و شبهات زیادی توسط منافقین فرصتطلب رواج یافت که میگفتند: اگر به حرف ما گوش میکردند و نزد ما بودند و از ما اطاعت میکردند کشته نمیشدند. در واقع آنها با این عمل مخالفت با امر شورا داشتند، که فرمان خداوند متعال به رسولش-صلی الله علیه وسلم- در خصوص اهمیت «شورا» نازل شد.
(...فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ...)[آلعمران:159]
به نظر میرسد که مسألهی شورا بسیار حایز اهمیت است، با وجود اینکه پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه وسلم- به وقوع خلل در وحدت صفوف مسلمانان و انقسام آنها به دو گروه مجزّا در مکان نبرد واقف بود، حق داشت آن تصمیم شورایی را لغو کند و جلوی خسارتها را بگیرد، ولی آن را امضا کرد و با وجود اینکه میدانست این امر دردها و رنجها و زیانها و قربانیهایی را به دنبال خواهد داشت، ولی اعتراف به اصل «شورا» و تعلیم جماعت و تربیت امت اسلامی، نزد او بالاتر و بزرگتر از خسارتهای موقت و گذرا بود.
و حق طبیعی رهبری پیامبر-صلی الله علیه وسلم- بود که اصل شورا را بعد از حادثهی جنگ احد، که به انقسام صفوف مسلمانان در سختترین شرایط انجامیده و نتایج تلخی را ببار آورده بود، نقض کند.
ولی او امتی را بوجود میآورد و آن را برای رهبری بشریت تربیت میکرد و مهیا میساخت.
و خداوند منان تعلیم میداد که بهترین وسیله برای تربیت امتها و آماده نمودن آنها جهت رهبری محکم و استوار، تربیت یافتن با اجرای اصل «شورا» و تمرین تحمل نتیجهی آن است.
چناچه در این مسیر خطایی رخ دهد بداند که چگونه خطایش را تصحیح کند و چگونه تبعات و نتایج رأی خود را تحمل نماید و با آن چگونه رفتار کند؛ زیرا انسان راه صحیح و درست را زمانی فرا میگیرد که با خطا و اشتباه روبرو شده باشد.[3] (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلِینَ)[آلعمران:159] از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان (که سر از خطّ فرمان کشیده بودند) نرمش نمودی و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن و هنگامی که (پس از شور و تبادل آرا) تصمیم به انجام کاری گرفتی (قاطعانه دست به کار شو و) بر خدا توکل کن؛ چرا که خدا توکلکنندگان را دوست میدارد.
سخن خداوند متعال (وشاورهم) به صیغهی امر بیان شده است و این مورد اشاره دارد به اینکه اصل «شورا» یک امر وجوبی است و باید اجرا شود و یک امر اختیاری و مستحبی و مباح و غیره نیست که بشود از آن صرف نظر کرد.
ولی در آیه این کیفیت مشورت مسلمین تعیین نشده، بلکه آن در اختیار اهل علم و قلم نهاده شده است تا آن به شیوهی مناسب خود اجرا شود.
و کلمهی (فی الأمر) محدود به یک موضوع خاص نیست بلکه شامل همهی امور مسلمانان اعم از مسایل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و هنری و جهادی و حقوقی و... میباشد.
و ضمناً ایزد متعال به ما جرأت و شهامت میدهد که تصمیمات حاصله از شور و مشورتمان را به منصهی ظهور و عمل برسانیم لذا در ادامهی آیهی شریفه میفرماید: (...فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّـهِ...) وقتی که قاطعانه تصمیم به انجام کاری گرفتی به خدا توکل کن.
از آیهی فوق استنباط میشود که در امر «شورا» دو مرحله باید طی شود.
1- مرحله «شورا» یعنی شنیدن آرا و نظریات و تفکرات موافق و مخالف، و تلاش برای رسیدن به یک رأی موافق و ترجیح رأی اصلح بر رأی دیگر است.
2- مرحلهی دوم «عزم» یعنی انتخاب رأی و اتخاذ تصمیم از میان آرا و نظریات شنیده شده است، که باید با عزمی راسخ به مرحلهی عمل درآید، چنانچه به آن عمل نشود، أمری شناور باقی مانده بسان تصمیمی ضعیف و بیثبات و بیپایه تلقی خواهد شد و این چیزی است که اسلام آن را برنمیتابد و پذیرای آن نیست.
در این آیه به صفت لینت و نرمی اشاره شده است که عاملین امر شورا با شهروندان خود با مهر و محبت و نرمش تعامل نمایند تا با برخورداری از خصلت گذشت و نرمی با مردم، نزد آنها محبوبیت یافته و فاصلهها کمتر شود و هر چه بهتر و بیشتر به مطالبات آنها توجه نموده و در جهت رفع معضلات و مشکلات در حد توان خود فایق آیند؛ زیرا خداوند متعال از هر کس به اندازهی توانش کار میخواهد. (لَا يُکلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا...)[البقرة:286]
شورا عبادت است، وقتی که فرد به اجرای امر «شورا» میپردازد، در واقع او به عبادت خدای سبحان پرداخته است و مسلمانان نیز در مسیر عمل به امر مهم شورا گام برمیدارند، در واقع به ایفای وظیفهای پرداختهاند که همان عبادت خدا است. در این حالت، به خدا نزدیکتر شده و به او وصل میشوند تا به محبت و خشنودی او نایل آیند. (...إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکلِينَ)[آلعمران:159] خداوند توکلکنندگان را دوست دارد.
مشورت با اهل علم و تخصص:
کسانی که قصد مشارکت در امر خطیر «شورا» را دارند باید دارای علم و تخصص باشند. یعنی بر امور مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... در حدّ توان واقف باشند، قدرت تحلیل مسایل مختلف و توانمندی کافی در رویارویی با مصایب و مشکلات جامعه را داشته، دارای تحمل بوده، منتقد و انتقادپذیر باشند.
وقتی به کارنامهی درخشان رسول گرامی اسلام-صلی الله علیه وسلم- نظر میافکنیم درمیآبیم که پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- با «السعود» مشورت کردند و آنها از بزرگان انصار در امر مصالحهی غطفان بودند؛ زیرا انصار خودشان صاحبان درختان نخل در مدینه هستند و موضوع صلح به خاطر زمین آنها و میوههایشان بوده است و در این مورد با مهاجرین مشورت نکرد؛ زیرا آنها صاحبان خرما و زمین نبودند.
و در بدر پیامبر اسلام-صلی الله علیه وسلم- دربارهی ادامهی نبرد با انصار مشورت نمود، سعد بن عباده بلند شد درحالیکه به زبان آنها سخن میگفت، فرمود: «إیّانا تریدُ یا رسول الله، والذی نفسی بیده لو أمرتَنا أن نخیضها البحر لأخضناها ولو أمرتَنا أن نضربَ أکباد الإبل إلی برک الغماد لفعلناها»
ای رسول خدا اگر منظورت ما هستیم، سوگند به کسی که جانم در دست اوست اگر به ما فرمان دهی که خود را به دریا بزنیم قطعاً به دریا خواهیم زد و چنانچه دستور دهی سوار شتران شده و به پهلوی شتر پیوسته ضربه بزنیم و به طرف منطقهی برک الغماد حرکت کنیم حتماً چنین خواهیم کرد.
و این مشورت در موضوع جنگ بدر بود، در حالی که پیامبر اکرم-صلی الله علیه وسلم- فقط به قول ابوبکر-رضی الله عنه- اکتفا نکرد؛ زیرا در این مورد اهل انصار تخصص و آگاهی کافی داشتند، کسانی که با رسول خدا-صلی الله علیه وسلم- بیعت نمودند که در داخل مدینه با او باشند و به یاری او بشتابند نه خارج مدینه.
و در این نبرد پیامبر اسلام اهمیت دادن به تخصص انصار و اکتفا نمودن به مشورت با آنها را درس عبرتی برای نسلهای آینده و امت اسلام به ارمغان گذاشت.
و همچنین دربارهی اسیران جنگ بدر با ابوبکر و عمر-رضی الله عنه- مشورت نمودند؛ زیرا آن دو از مهاجرین بودند و نسبت خویشاوندی با اسیران داشته و نسبت به مسایل قوم خود آشناتر بوده و به منافع و مصالح آنها آگاهی بیشتری داشتند.
از برآیند این مشورتها بدست میآید که علم و تخصص و تقوا و امانتداری و توانمندی از ویژگیهای بارز منتخبین شورا میباشد؛ زیرا همهی کسانی که مورد مشورت پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه وسلم- بودند از این ویژگیها و صفات ممتاز برخوردار بودند. (فَمَا أُوتِیتُم مِّن شَی فَمَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ. وَالَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یغْفِرُونَ . وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ.)[شورا:36-38]
آنچه به شما داده شده است، متاع (زودگذر و فناپذیر) زندگی دنیا است. ولی آنچه (از پاداشهایی که) نزد خدا است بهتر و پایدارتر برای کسانی است که ایمان آورده باشند و بر پروردگارشان توکل کرده باشند و کسانیاند که از گناهان بزرگ، و اعمال بسیار زشت و ناپسند میپرهیزند و هنگامی که خشمناک میگردند (نفس خود را مهار میکنند و بخشم آورندگان را) میبخشند و کسانیاند که دعوت پروردگارشان را پاسخ میگویند و نماز را چنان که باید میخوانند و کارشان به شیوهی رایزنی و بر پایه مشورت با یکدیگر است و از چیزهایی که بدیشان دادهایم (در کارهای خیر) صرف میکنند.
در این آیات شأن دنیا و زینتهای آن و تمام نعمتهایی که در آن است تحقیر شده است، تا افراد هر چه به دست آوردهاند و به دست خواهند آورد به آن مغرور نشوند و افتخار نکنند؛ زیرا آن «متاع دنیا» کالایی فناپذیر و زودگذر است و شایستهی تفاخر و افتخار نیست و دلیل تحقیر آن به خاطر این است که میل و علاقهی هر فرد به امر «شورا» به سبب ریاستطلبی و جاهطلبی نباشد و هر چه دنیا در نظر او ناچیز و حقیر جلوهگر شود به آن آلوده نخواهد شد.
لذا فرد مؤمن به حقارت مال دنیا واقف شود و چیزی را که بهتر و پایدارتر است ترجیح دهد و آن پاداش آخرت است و این ویژگی شامل کسانی است که اهل علم و حلم و امانتدار بوده و به خدا و رسولش ایمان داشته باشد و خصلتشان عفو و گذشت بر مردم باشد نه عادت انتقامجویی از مردم
و در برابر سخنان آزاردهندهی مردم صبور و بردبار باشد. مصداق آیهی43 سورهی شورا (وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِک لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) کسی که شکیبایی کند و (با وجود قدرت و توانمندی، از ستمگر) گذشت کند (این کار او) از زمرهی کارهایی است که باید بر آن عزم را جزم کرد و بر آن ماندگار شد.
در این آیات دوازده صفت اساسی مسلمانان بیان شده است که عبارتند از: ایمان، توکل، دوری از گناهان و کارهای ناپسند، گذشت هنگام خشم، لبیک گفتن به امر خدا، برپایی نماز، شورا، انفاق در راه خدا، پیروزی بر ظالم، عفو و گذشت، اصلاح و صبر. که جمع بودن این صفات در وجود فرد منتخب، تعهد و صداقت و امانتداری وی را تقویت نموده، در تبدیل گفتار به کردار به او کمک میکند.
لفظ «شورا» میان دو صفت «نماز و انفاق» به کار رفته که هر دو عبادت محسوب میشوند. (...وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ)[شورا:38]
1- أمر «شورا» در همهی امور مسلمانان و زمینههای مختلف حیاتشان فراگیر و شامل است و یکی از عبادات محسوب میشود.
همانطوری که فرد مسلمان با نماز پروردگارش را عبادت میکند، از طریق مشورت و احترام گذاشتن به رأی و نظر یکدیگر نیز به عبادت میپردازد و زمانی که مسلمانان در اموراتشان به مسألهی «شورا» توجه نکنند و آن را به فراموشی بسپارند، گویی یکی از عبادتها را ترک کردهاند و با ترک آن از ارتباط با خدا دور میشوند و به سبب آن در برنامهی زندگیشان دچار کمی و کاستی میگردند.
2- از معانی نماز و ارکان آن میان مسلمانان مساوات ایجاد میشود، هنگامی که همه به صف نماز میایستند، به طور یکسان و مساوی کنار هم در یک صف قرار میگیرند، فقیر و غنی، ضعیف و قوی، باهم فرقی ندارند، و لاجرم در امر «شورا» نیز باید مساوات برقرار باشد، به معنی اینکه هر مسلمانی حق دارد در امور مسلمانان رأی و نظر دهد و نباید از این حق طبیعی خود محروم باشد و دیگران نیز نظر او را بشنوند و به آن احترام بگذارند. در این خصوص شهید سید قطب-رحمة الله علیه- میگوید: «نماز مظهر مساوات میان بندگان در صف واحد است، در رکوع و سجود، هیچ سری بر سری دیگر بالاتر قرار نمیگیرد و پایی بر پایی دیگر جلو نمیافتد... شاید از این جهت است که پس از اقامهی نماز، صفت شورا را آورده، پیش از اینکه انفاق (زکات) را ذکر کند.»[3]
بنابراین اصل «شورا» در این آیات به عنوان یکی از مهمترین ویژگی و صفات ایمان به خدا و رسولش-صلی الله علیه وسلم- و مشورت و تبادل نظر در شؤون خاص و عام به طور یکسان مطرح شده و در شریعت اسلامی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
پس برادران مسلمان ما با یکدیگر برادریم (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...)[حجرات:10].
اگر مؤمنان بخواهند برادری خود را اثبات کنند باید هر فرد مؤمن برای برادرش دوست بدارد آنچه را که برای خودش دوست میدارد، رسول گرامی اسلام-صلی الله علیه وسلم- در کلام گهربار خود میفرماید: «لاَ یؤْمِنُ أَحَدُکمْ، حَتَّى یحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یحِبُّ لِنَفْسِهِ».[4]
در ضمن واضح و شفاف است که در انتخاب افراد ملاک اصلی «تقوا» است نه قبایل و طوایف مصداق آیهی: (یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن ذَکرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ)[حجرات:13]
ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریدهایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید. بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متقیترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر است.
و در حکم و داوری میان مردم باید عدالت محور اصلی قرار گیرد. (إِنَّ اللّهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکمْتُم بَینَ النَّاسِ أَن تَحْکمُواْ بِالْعَدْلِ)[نسا:58] بیگمان خداوند به شما (مؤمنان) دستور میدهد که امانتها را به صاحبان امانت برسانید و هنگامی که در میان مردم به داوری نشستید اینکه دادگرانه داوری کنید.
وحدت و انسجام و عدم تفرقه شعار واقعی و عملی انسانها در امور زندگیشان باشد. همانطوری که خدای متعال در قرآن میفرماید: (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَا فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکم مِّنْهَا)[آلعمران:103] و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که بدانگاه که (برای همدیگر) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان (انس و الفت برقرار و آنها را به هم) پیوند داد، پس (در پرتو نعمت او برای هم) برادرانی شدید و (همچنین شما با بتپرستی و شرکی که داشتید) بر لبهی گودالی از آتش (دوزخ) بودید ولی شما را از آن رهانید (و به ساحل ایمان رسانید).
و در نهایت اعتدال و میانهروی و عدم خشونت و سختگیری سر لوحهی رفتارمان باشد تا در چارچوب شریعت اسلامی اهل تسامح باشیم؛ زیرا رفع حرج و گرایش به آسانی از اصول مسلم دین اسلام است که در جای جای آیات قرآن کریم متجلی است. (وَمَا جَعَلَ عَلَیکمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ)[حج:78] و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است.
(یرِیدُ اللّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَلاَ یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ)[بقرة:185] خداوند برای شما آسایش و آسانی را میخواهد و خواهان سختی و زحمت شما نیست.
(لاَ یکلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا...)[بقرة:286] خداوند به هیچکس جز به اندازه تواناییش تکلیف نمیکند.
* دانشجوی دورهی دکترا در رشتهی «الدراسات الإسلامیة» از شهرستان گنبد کاووس
____________
مراجع:
- در ترجمهی آیات قرآن از تفسیر نور دکتر مصطفی خرمدل استفاده شد.
1)- صحیح البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، ط1، 1422هـ، ج9، ص112
2)- ابن قدامة، المغنی، ج10، ص139
3)- سید قطب، فی ظلال القرآن، ج5، ص3165
4)- صحیح البخاری، پیشین، ح:13، ج1، ص12

نظرات