خداوند، استاد پیرانی را حفظ کند که در مقاطعی بسیار حسّاس و تعیینکننده، خدماتی ارزنده و سازنده و ماندگار به اهل سنّت ایران بهطور کلّی و جماعت دعوت و اصلاح بهویژه، ارائه کرده است. بنده از سال ۶۹ از نزدیک با ایشان افتخار آشنایی و فرصتهایی برای تلمّذ و آموختن در محضرش داشتهام.
استاد پیرانی، دقیقاً ۳۰ سال پیش در چنین روزهایی، رهبری این جماعت را برعهده گرفتند و تاکنون، یعنی روزهای آغازین پاییز ۹۹ این امانت را حفظ و مسئولیت خود را با التزام عملى به مبدأ شورا و خرد جمعى، و کمترین ضریب خطا و اشتباه، ادا نمودهاند.
به باور اينجانب مهمّترین دستاوردهای رهبری و مدیریت استاد پیرانی در سه دههی اخیر از عمر جماعت، موارد ذیل بودهاند:
۱- قبل از مدیریت و مسؤوليت محورى ایشان بنا به اقتضای وقت و شرایط آن زمان، جماعت از معرّفى خود تحت عنوان خاصّى پرهيز مىنمود و به تبع آن اعضا نيز، از تصريح به ماهيّت جماعت و هويت تشكيلاتى خوددارى مىكردند و ما نیز فقط تحت عنوان برادران مسلمان فعّالیّت میکردیم. هرچند رهبران و برخى از اعضای بلندپایه و مدیران ارشد، با شفّافیّت کامل فعّالیّت میکردند، امّا این روحیّه به صورت كامل هنوز به بدنهی جماعت و غالب اعضا منتقل نشده بود.
زمانی که استاد، سکّان کشتی جماعت را برعهده گرفتند، بارها و بارها اظهار نمودند كه اوّلاً: فعّاليّت آزادانه و علنى در چارچوب شرع و قانون، یک حقّ شرعى، قانونی و شهروندى است. ثانياً اساساً ماهيّت فعّاليّتهاى جماعت، نه معطوف به قدرت است و نه در راستاى ايجاد تفرقه و اختلاف ميان پيروان مذاهب. بلكه هدف آن، نشر ارزشهاى والاى دينى و اخلاقى و در حدّ توان ارئهی خدمت به شهروندان است. لذا ضرورت دارد جماعت فعّاليّتهايش را علنى کند و بدون نگرانى و با جديت بيش از پيش، آن را ادامه دهد. خوب بهیاد دارم که چند بار با شمارهای ایرانسل و ناشناس با ایشان تماس میگرفتم. گفتند که نیازی به این کار نیست و راحت و آزاد ارتباط برقرار کنید و «خَائِفًا يَتَرَقَّبُ» نباشيد. بارها تکرار و تأکید کردهاند که از ارتباط با نهادهای امنیتی هراس نداشته باشید و با اعتماد به نفس فردى و حفظ عزت و بدون تندروى و درافتادن به ورطهی غیبت دیگران و با مراعات قاعده « لا خَوْفًا وَلا طَمَعًا »، با آنان حكيمانه تعامل نمائيد، تا هم نگرانى و دغدغهى آنان نسبت به فعّاليّتهاى جماعت را برطرف نمائيم و هم از حقوق شرعی و قانونی خویش دفاع كنيم.
۲- استاد پیرانی، به گونهای آرام و ملایم نشان دادند که لازم نیست برای دفاع از اسلام و نشر تعاليم والاى دین و دعوتِ مردم بهسوی آن، حتماً تافتهای جدا بافته از مردم باشیم. ما میتوانیم پیام دین را با انجام عبادات و رعایت اخلاق، و حکمت و استقامت در این مسیر، به سمع و نظر دیگران برسانیم و منادی اصلاح و تغییر، و الگویی از محبّت و دلسوزی برای مردم و بهبود معیشت و زندگی آنان باشیم.
به قول یکی از دانشجویانی که دربارهی حرکتهای اسلامی اهل سنّت ایران پایاننامه مینوشت: «وقتی دیدم که تعدادی از نزدیکترین همراهان و همکاران استادپیرانی لباس آستین کوتاه و خوشرنگ و شاد میپوشند، و تفاوتی از لحاظ ظاهری با دیگران ندارند، خیلی تعجّب کردم و گفتم مگر چنین چیزی امکان دارد»؟!
۳- ایشان همیشه، کثرت و تنوّع فکری را با رعایت حفظ روح دین و ثوابت وپیام اصلی آن، بدون درافتادن در دام و فتنهى افراطگرایی و تفریط، پذیرفتهاند و به قالبگیری و یکرنگ و یکدست کردن اعضا، چه از نظر ظاهری و چه از لحاظ فکری، نهتنها هیچگاه توصیهای نکرده، بلکه آن را آسیبی برای رشد و پویایی جماعت و اعضا دانستهاند. در حالیکه هنوز هم بسیاری از حرکات و جنبشهای دینی و غیردینی، در فکر متّحدالشّکل نمودن و یکدست کردن اعضای خود هستند. استاد پیرانی خیلی زود متوجّه این آسیب و آفت شد و جماعت دعوت و اصلاح را به میدانی برای تنوّع افکار و حضور همهی اقشار و اصناف تبدیل کردند.
از نظر استاد، هیچ صنفی در جماعت بر سایرین تقدّم ندارد. رهبران نیز علیرغم فضایل و مكانتى که نزد خدا و اعضای جماعت دارند، و هیچگاه نباید درحقّ آنان اجحافی صورت گیرد، امّا بر سایرین برترى ندارند. مگر در تقوا و تلاش و جهادی که در راستای نشر دعوت داشتهاند. همه آزاد هستند که حرف خود را بزنند. همه میتوانند از رهبران و پیشکسوتان و حتّی مبانی فکری جماعت انتقاد کنند. هيچكس و هيچ جمعى و هيچ برنامهاى فراتر از نصح و نقد نيست.
بهنظر استاد، ما نباید و نمیتوانیم روی حدّاکثرها جمع شویم. ما باید به حدّاقلها با حفظ اصول و ارزشها و رويكردهاى كلّى، قناعت کنیم. همچنانکه دین اسلام برای تفکّر و تعقّل انسان، فضا و فرصت لازم را باز گذاشته، جماعتهای اسلامی نیز، همیشه باید مجال و فراغی برای افراد و اجتهاد آنها باز کنند تا افکار و احساسات ویژهی خویش را داشته باشند. ما نباید دائماً افراد را رصد کنیم كه در هیچجایی و هیچ فرصتی، از حقّ اظهار نظر شخصی و خصوصی خود محروم شوند.
یک بار در یک تماس تلفنی که با استاد داشتم، به صراحت گفتند که اجازه دهیم افراد اشتباه کنند. چون اینکار، آنان را متّکی بهخود و قویّتر میکند و گلایه کردند که یکی از آفتهای بروکراسی و مقرّرات سفت و خشک اداری، کشتن خلاّقیّت و جرأت و جسارت در اعضاست.
۴- در سالهای دور و اوایل دعوت، یکی از مشکلات ما، ترس از برخورداری از رفاه و استفاده از امکانات جدید بود. اواخر دههی هفتاد یکی از برادرانِ بسیار خدمتگزار و صادق و صبور در شهر ما(سردشت)، یک دست مبل خریده بود. همهمه و آشوبی در میان اعضای جماعت برپا شد که فلانی مبل خریده و میل به دنیای دَنی پیدا کرده است. نصیحتها و سرزنشهایی نثار آن عزیز شد. تا اینکه آنان را به یک جلسهی اضطراری دعوت کردم و موضوع را واکاوی کردیم و خرید مبل را یک اقدام پیشگیرانه برای حفظ سلامتی دانستیم نه دنیاخواهی. با اشاره به مفهوم و معنای یک حدیث در یکی از اشعار مولانای رومی، موضوع بهخوبی قابل فهم گردید.
چیست دنیا، از خدا غافل بُدَن
نی قماش و نقره و فرزند و زن
گر تو مال را بهر خدا باشی حمول
نعم مالٌ صالحٌ خواندش رسول
من در محضر استاد یادگرفته بودم که استفادهی درست و به موقع از امکانات رفاهی، منافاتی با روحیهی دعوتگری ما ندارد. در حالیکه بارها و بارها از بعضی از برادران میشنیدم که کاک احمد و کاک ناصر (رحمهما الله) بسیار ساده میزیستند و رغبتی به دنیا و مافیها نداشتند.
میگفتم تمام این مسایل درست است. این درجهی بزرگی است که تعداد کمی از افراد با لطف خدا و تلاشو کوشش خود، بهآن میرسند و نباید از همه انتظار داشته باشیم که به چنین مرتبهای نایل شوند.
جالبتر از همه یکی از برادران روزی به منزلم آمد و گفت شنیدم که صبحانهی استاد قرضاوی (حفظهالله) کره و عسل و... است. گفتم شما از کجا میدانی؟ گفت بالاخره میدانم. گفتم پس چی بخورد؟ گفت باید نان و پنیر و چای شیرین بخورد. موضوع را ادامه داد و گفت اگر اینطوری است من از جماعت بیرون میروم. گفتم لطفاً اوّل از جماعت خارج شوید. من هم بعداً پاسخ شما را خواهم داد!
یک بار در خدمت استاد صلاحالدّین بهاءالدین بودم. یکی از برادران از سادهزیستی خانمش صحبت میکرد و گفت همسرم هیچ تمایلی به طلا و زیورآلات و تجمّلات دنیایی ندارد. استاد هم به سادگی گفتند: احتمالاً مشکل داشته باشد! چون زنان پیامبر نیز اینطور نبودند. زن باید علاقه و تمایل داشته باشد. امّا بهخاطر نبودنشان، بههم نریزد و خود را نبازد.
بعضاً که در جلسات ویژهی کاری در خدمت استاد پیرانی بودیم، دستور میدادند که غذاى مناسب را سفارش کنید. چون انسان به انرژی نياز دارد. ما نيز کار میکنیم و نباید بیحال و بیرمق باشیم.
در صورت امکان و تأمین بودجه، برای سفرهای مسئولان استانی(شعب) و اعضای شورای مرکزی به تهران هزينه را مركز پرداخت مىكرد. زيرا ایشان به دوری راه و خستگی ناشی از سفر و تأثیر آن بر تصمیمات اتّخاذشده به خوبی آگاه بودند.
۵- در اوائل مدیریت استاد پیرانی، دفتر مرکزی جماعت از کرمانشاه به تهران منتقل شد، تعدادى از اعضاى كُرد جماعت، با این انتقال مخالف بودند. در جلسهای که در کرمانشاه این تصمیم اتّخاذ گردید، خودم حضور داشتم. اگر اصرار و استدلال ایشان نبود، شاید هنوز هم این توفیق بزرگ و ماندگار نصیب ما نمیشد. همهی ما بهخوبی میدانیم که وجود دفتر مرکزی جماعت در تهران، چه آثار و پیامدهای نیکو و تأثیرگذاری بهدنبال داشته است. از جمله:
- اقدام حكيمانه در ايجاد و راهاندازی مساجد و نمازخانهها آنهم پس از ربع قرن تلاشهاى برخى شخصيتها و رهبران و نمايندگان اهل سنّت در مجلس شوراى اسلامى و سفراى كشورهاى اسلامى و.. كه منتهى به نتيجه مطلوب نشد، الحمدلله جماعت توفيق يافت كه به اين هدف بلند و ارزشمند جامه عمل بپوشاند و اين افتخار بزرگ تاريخى به نام جماعت ثبت شود.
- ارتباط سهل و آسان با چهرههای سیاسی و فرهيختگان در سطح ملّی،
- برگزاری همایشهای ماندگار به نام جماعت، مانند همایشهای«سفیر آشتی»
- برگزاری چندین کنگرهی جماعت در تهران در چارچوب قوانين كشور با ميزانى از شفافيت كه مىتوان گفت فراتر از هر تشكّل رسمى در سطح ملّى این اقدام انجام گرفتهاست.
- بودن دفتر مرکزیِ جماعت در تهران، ارتباط با مناطق مختلف و تشكيل اجتماعات و هماهنگىها را تسهيل نمود، که لاجرم اکثر اعضای محترم جماعت، این مزایا را به خوبى درک میکنند و ارج مىنهند.
۶- حضور موفّق و متین استاد در NGOهای جهان اسلام و اتّحادیّهی جهانی علمای مسلمان و ارتباطات مستمرّ ایشان با حرکتها و احزاب اسلامی در خارج از کشور، فرصتی مغتنم بود که استاد با بیان شیوا و رسایی که دارند حضور مثبت و تأثیرگذار جماعت در ایران را به سمع و نظر آنان برساند و بر اخوت و وفاق و تعاون بر «برّ» و «تقوا» بين مسلمانان، تأكيد نمايد. از آنجایی که جماعت هیچ رسانهای در اختیار نداشت، حضور استاد در محافل علمی و اسلامی خارج از کشور، تا حدّى توانست این کمبود را جبران نمايد.
٧- اعتماد بهنفس، مثبت اندیشی و واقعبينى استاد، باعث شده است هم ایشان و هم سایر مدیران و رهبران ارشد جماعت، از جبههگيرى و ایجاد فضای دو قطبی ميان تشیّع- تسنّن، بدور باشند و جماعت توفيق يابد تا به عنوان تشكّلى مدنى، ميانهرو، مستقلّ و ايرانی، ايفاى نقش و اداى وظیفه نمايد. ایشان هیچگاه مایل به موجسواری و گرفتن ماهی از آب گلآلود نبوده است.
پارهای از حوادث و رویدادها در مناطق پیرامونی، بويژه مناطق اهل سنّت روی داده است که برخى افراد از این فرصتها برای حضور در رسانههای خارج از کشور و معرّفی خود، استفاده کردهاند. امّا استاد هیچگاه به خودش چنين اجازهای را نداد. ایشان همیشه میگفتند كه در مواجهه با بحرانها و چالشها نبايد تصوّر كرد كه براى برونرفت و يا حلّ آنها فقط یک یا دو راه، فرا روى ما قرار دارد. ما انتخابهاى مختلف میتوانیم داشته باشيم. همچنانکه امیدواری، مثبت اندیشی و اعتماد بهنفس را هیچگاه در استاد پیرانی کمرنگ ندیدم، هیچگاه ترس و ناامیدی و عقبنشینی را هم در او مشاهده نكردم. خیلی وقتها ایشان نیز همانند سایر فعّالان مدنی در اقصی نقاط عالم، با مشکلات و تنگناهایی سهمگین روبرو شده است، امّا خودم از نزدیک دیدهام که از انتقال فضای روحی و فشار ناشی از این تنگناها و چالشها به بدنهی جماعت، پرهیز کرده و همچون پدری مهربان، یکتنه مشکلات و فشارهای روحی و روانی را بهجان خریده و تحمّل کرده تا فرزندان و اعضای خانواده با آرامش خاطر به کار و فعّالیّت ادامه دهند.
چندین بار که بهصورت شخصی و یا در خدمت جمعی از اعضا، به خارج از کشور سفر کردهام، استاد میفرمود که درست نيست ما مشکلات و مسائل داخلى و يا ناملايمات و محروميتهایى را که در مسير حركت و فعّاليّت با آنها مواجه میشويم به خارج از كشور منتقل كنيم و بهجاى تأمّل و تلاش براى حلّ و اصلاح آنها بوسيله راهكارهاى متناسب با منافع ملّت و كشور، شكايت از اوضاع و احوال خود را پيش ديگران ببريم. زيرا آنها نمىتوانند حلّال مشكلات داخلى ما باشند و چهبسا به سوژه و خوراک تبلیغاتی دیگران تبدیل شود. ضمناً کسی نمیتواند برای ما اقدامی مفید و مؤثّر انجام دهد. با قوّت قلب و اعتماد به نفس کامل از حضور جماعت و دستاوردهای آن صحبت کنید و اگر از مشکلات و تنگناها از شما پرسیدند بگویید که وجود مشكلات در هر جای جهان اسلام برای بیداری اسلامی امرى شناخته شده است. طبیعتِ کار و عمل دینی و یا کنشگری سیاسی و مدنی، این عوارض و پیامدها را نیز بهدنبال دارد. انتظار نداریم فرش قرمز زیر پای ما پهن کنند.
۸- تاجاییکه من اطّلاع دارم، استاد پیرانی، از جماعت نهتنها یک ریال برای مصارف شخصی نگرفته، بلکه بسیاری از اوقات، بخش مالی جماعت، به ایشان بدهکار بوده است. من خودم بارها شاهد بودهام که بهوقت نياز و ضرورت، استاد پیرانی برای مدّتها، مبلغی را از حساب شخصی خویش به صورت قرضالحسنه در اختیار بخش مالی نهاده و بعداً آن را پس گرفته است. زیرا از ویژگیهای شخصی استاد پیرانی، هوش مالی بالای او است که ایشان را از طلب و کمک از ديگران بینیاز کرده و هر جایی بوده باشد، گلیم خویش را از آب بیرون میکشد و در تجارت و کسب درآمد، از توان و پتانسیلی بالایى برخوردار است.
۹- صبوری و داشتن نَفَسی طولانی در میدان دعوت و جهاد، از ویژگیهای جالب و قابل توجّه استاد پیرانی است. همچنانکه پیشتر گفتم، در قاموس فکر و روان ایشان، واژهای بهنام ناامیدی وجود ندارد. ایشان برای پیروزی و پیشبرد اهداف جماعت، به افکار عمومی و موجسواری دل نبسته است. در مواجه با مثلاً تعطیلی مرکز و یا مسجدى متعلّق به اهل سنّت و يا احياناً بازداشت عضوى از اعضای جماعت شتابزده و سراسيمه عمل نكرده وبا تدبّر و مشورت از روش و راه درست براى حلّ مشكل اقدام نموده است. هیچگاه احساس نکرده که جماعت به آخر خط رسیده است. لازم میبینم چند خاطره را از صبوری، استقامت و نَفَس طولانی ایشان نقل کنم.
⁃ زمانی که مسئول استان آذربایجانغربی بودم، چندین مسجد و مدرسهی علوم دینی ما تعطیل، چندین نفر بازداشت و حدود ۲۰ نفر از کارمندان ادارات و معلّمان مدارس که عضو جماعت بودند، اخراج شدند. بسیاری از مدیران و اعضای جماعت بیتابی میکردند که چرا جماعت کاری نمیکند. هرچند فوراً استاد و مدیران مرکزی جماعت دست بهکار شدند و مراتب امر را به اطّلاع مقامات و نهادهاى ذیربط رساندند و از هیچ تلاشی دریغ ننمودند، امّا خطاب به من و یکی دو نفر از اعضای جماعت فرمودند که شما تصوّر کنید، داور، با تشخیصی اشتباه و یا حتّی عمداً، به اعضای ما کارت قرمز نشان داده و آنان را از میدان بازی اخراج کرده است. مگر نه این است که بازی همچنان ادامه دارد و ما هنوز هم نیروهای ديگرى در میدان داریم و کلّ بازی تعطیل نشدهاست؟!
⁃ یک بار که در یکی از استانها فشار زیادی به اعضا وارد شده بود، یکی از پیشکسوتان جماعت در اوج عصبانیت و ناامیدی خطاب به استاد گفت: «ماموستا آخر تا کی»؟ استاد هم در کمال خونسردی و با تبسّم گفت: ما تا کی نداریم. تا زمانیکه فعّالیّت بکنیم و به دعوت ادامه دهیم، باید منتظر عواقب اینچنینی باشیم. ايّام هميشه به كام نيست. رویدادهاى تلخ تاریخ، انقضا ندارند و غیر از ادامهی راه و استقامت و شكيبایى بر مسیر دعوت، نمیتوانیم کاری بکنیم.
⁃ در یکی از جلسات مرکزی، یکی از مدیران مناطق، حین جلسه بهشدّت از استاد عصبانی شد و او را به سوء مدیریت متّهم کرد و گفت شما لیاقت اینجا را ندارید. نفسها در سینهها حبس و سکوتی سهمگین بر فضا حاکم شد. همه منتظر واکنش استاد پیرانی بودیم. ایشان هم در کمال متانت و خونسردی گفتند: برادرم عیبهای من خیلی بیشتر از چیزی است که شما گفتید. من خودم میدانم که لایق اینجا نیستم. امّا چکار کنم که این مسئولیت را شما و سایر خواهران و برادران بر گردنم نهادهاید. ممنون میشوم آن را از دوش من بردارید. پس از آن به ایرادی که آن مسئول به استاد پیرانی وارد کرده بودند بهطور دقیق پاسخ دادند و طرف هم قانع شد. امّا آن برادر فرهیخته نیز، فوراً دست استاد را بوسید و بهشدّت گریه کرد و طلب حلالیت نمود و فضایی آکنده از معنویت و آرامش بر جلسه حاکم شد.
۱۰- واقعبینی یکی از ویژگیهای بارز و برجستهی استاد پیرانی است. ایشان با مطالعهی مستمر و پیگیری اخبار و پايبندى به مبدأ و اصل اساسى شورا، و انجام مشاوره با اطرافیان، شناختی دقیق و واقعبینانه از جوّ حاکم بر کشور و فضای فعّالیّت و کنشگری سیاسی اجتماعی دارد. همیشه میفرماید که مشکلات اهل سنّت، بیش از سیاست ریشه در تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم دارد. ما نیاز به رابطهای مستمرّ، زمانی طولانی و شناختی متقابل بین اهل سنّت و اهل تشیّع داریم ما بايد پيونددهنده، التيام بخش و وفاقآفرين باشيم.
ایشان در تحلیل فضای ایران، آن را در دایرهی بزرگتری بهنام توسعهنیافتگی جهان سوّم و مصایب و مشکلات جهان اسلام قرار داده، آنگاه تصویری واقعبیانه از جوّ حاکم بر کشور ارائه میدهند.
از دیدگاه استاد، دستگاههای حاکمیتی به فعّالیّت سیاسی و مدنی مخالفان و حتّی شهروندان مدنی حسّاس است ولی نحوهی تعامل، مدیریت و نهایتاً برخورد آنها با یکدیگر متفاوت است. بعضی از حاکمیتها از قدرت نرم استفاده میکنند و بعضی هم از قدرت سخت. بهنظر استاد، شايسته است حاکمیتها حقوق مصرَّح در قوانين اساسی خود را برای شهروندان به رسمیت بشناسند و آزادیهای مشروع و قانونی آنان را محترم بشمارند، كه وفاق و همدلى شهروندان را در پى خواهد داشت. امّا متأسّفانه چنین انتظاری در جهان سوّم، آرمانگرایانه است. ما باید واقعبینانه قضایا را تحلیل کنیم، ترس و نگرانی آنان را درک نماییم و چارهای جز انعطافپذیری و شكيبایى نداریم. بایستی هوشمندانه و با دركى مبتنی بر واقعبينى و استفاده از ظرفیتهای قانونی و توانمندیهای خویش تعامل نمایيم.
۱۱- هوش سیاسی و رفتار دیپلماتیک استاد پیرانی را یک موهبت خداوندی برای ایشان میدانم. استاد، دانشآموختهی علوم سیاسی نیستند؛ ولی تحلیلها و موضعگیریهایش، نشان از هوش سیاسی او دارد. بنده سالها به همراه تعدادی دیگر از دوستان بهعنوان مشاوران سیاسی در خدمتشان بودهام. استاد پیرانی در جلسات عادت ندارند که آغازگر سخن باشند و سعی میکند بعد از همهی اعضا صحبت کند و قبل از سخنان خودش نظرات دیگران را بشنود. بارها همهی ما که تعدادی از دوستان تحصیلات عالی و آکادمیک سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی هم داشتند، از یک رویداد، تحلیلی هماهنگ داشته و موضعگیری خاصّی را نیز تجویز میکردیم. امّا به محض شنیدن سخنان استاد و ارائهی تحلیلی متفاوت، متوجّه درک و هوش بالای سیاسی او میشدیم.
ایشان در برخى از قضایای عالم اسلامی، تحلیلی متفاوت از رهبران حرکتها و جنبشهای اسلامی داشتند. ازجمله میتوان به موضوع بسیار پیچیده و دردناک «سوریه» اشاره کرد که استاد پیرانی از همان اوایل که جنگهای داخلی شروع شد، نظری متفاوت از رهبران بیداری اسلامی در سوریه داشت و آنچه را لازم بود به آنان هشدار داد و تحلیلهای و پیشبینیهایش به صواب نزدیکتر بود.
استاد پیرانی، گاهی از موضعگیریهای استاد قرضاوی و ورود ايشان به برخى قضايا گلایه داشتند که این رهبر جهان اسلام، باید بهجای ورود بهاين قضایا كه تاریخ مصرف کوتاهی دارند، همواره بهعنوان مرجعی برای تمام ادیان و مذاهب شناخته شود و باقى بماند.
استاد یکبار، پس از بازگشت از جلسهی اتّحادیهی جهانی علمای مسلمان، برایم نقل کرد که به راشد غنوشی و استاد علی قرهداغى، عصام بشير و عبدالمجيد نجّار و تعدادى ديگر از رهبران اتّحاد گفتم که از استاد قرضاوی بخواهیم فضای حاکم بر اتّحاد را نباید بیش از اين سياسى بكنيم؛ اتّحاد بايد حافظ و پاسدار ارزشهاى دينى و فرهنگى امّت اسلامى باشد؛ نه اينكه خود را درگير قضاياى سياسى و اوضاع داخلى كشورها و يا اختلافات مذهبى نماید. كه الحمدلله از آن جلسه به بعد، در مسير اتّحاد، اصلاحاتى اساسی و ماندگار صورت گرفت.
از نظر استاد پیرانی، داشتن درک و فهم و یا هوش سیاسی برای کنشگران و فعّالان مسلمان یک واجب دينى و ضرورتى اجتماعى است. امّا فهم و هوش سیاسی را همان فعّالیّت سیاسی و یا داشتن پست و مقام و منصب حکومتی نمیداند.
ایشان همیشه موافق حضور جماعت در انتخابات و مشارکت سیاسی بودهاند، ولی آن را فقط بهعنوان فضایی برای بیان دردها و مشکلات مردم و فرصتی برای افزایش درک و هوش سیاسی اعضا و معرّفی دیدگاه و برنامههای جماعت میدانستند، نه فرصتطلبی برای کسب کرسی و منصب و مقام دولتی.
۱۲- استاد پیرانی باوری عمیق به تغییر و تلاش برای فهم قوانین و سنن حاکم بر تغییر و تحوّل در هستی و جوامع انسانی دارد. برای من خیلی جالب است که ایشان همیشه با حفظ اصول و مبانی، ما را به فهم تغییرات و پذیرش آن ترغیب و تشویق میکرد. از یافتههای جدید در عرصههای مختلف فقهی، سیاسی و اجتماعی استقبال میکند. چهار سالی که بهعنوان عضو شورای مرکزی در خدمت ایشان بودم، همیشه سخنانش را با آیاتی از کلامالله مجید آغاز میکرد. امّا در تفسیر این آیات همیشه نکاتی بدیع و تازه وجود داشت که نشان از اطّلاع ایشان از تغییرات فکری در جهان اسلام بود.
استاد پیرانی، علاقهای به تمرکز و تأکید بیش از حدّ بر پارهای از نظرات فقهی عالمان گذشته و یا بیان دستاوردهای مسلمانان در قرون و اعصار ندارد. گرچه هیچگاه آنها را نادیده و دستکم نگرفته، بلكه بهعنوان سرمایههاى ارزشمند دينى و فرهنگى قابل استفاده به آنان نگاه میکند، امّا توقّف در گذشته و تعصّب بیش از حدّ به یک مشرب فکری و یا یک مدرسهی فقهی و حتّی حرکت سیاسی را هیچگاه نپسندیده و مایل به نظرات و دیدگاهها و اجتهاداتی است که واقعبینانه و مبتنی بر تغییرات و نیازهای انسان امروز باشند.
۱۳- یکی از ویژگیهای بسیار برجسته و درخور توجّه استاد پیرانی، کنترل حُبّ ظهور و خودداری از بروز و ظهور در مراسمات و موقعیتهای ویژهی خارج از جماعت است. به کرّات شاهد بودهام که برای حضور و سخنرانی در دانشگاهها و مراکز علمی فرهنگی از ایشان دعوت بهعمل آمده است. امّا کارتِ دعوتنامه را به یکی از اعضا یا مسئولان مرکزی میدادند و با ارائهی توصیههای لازم، ایشان را بهعنوان نمایندهی جماعت به آن مراسم یا نشست علمی و فرهنگی میفرستادند. همچنین استاد، هیچگاه خود را از اعضا و کارکنان دفتر جماعت و یا همراهانش در سفرهای داخلی و خارجی متمایز نکرده و تمایلی نداشته که خود را در چشم دیگران و کسانیکه او را قبلاً ندیدهاند، با رفتارها و گفتارهایی خاصّ، بهعنوان رهبری و مدیرکلّ جماعت معرّفی کند.
این دو ویژگی ایشان، منجر به رشد اطرافیان و شاگردانش شده و با این کارها، رهبران و مدیرانی برای آیندهی جماعت آماده کرده و مصداقی برای گفتههای کارشناسان و متخصّصان مدیریت و رهبری گردیده است که میگویند: یکی از معیارهای شناخت رهبران بزرگ، میزان علاقهی آنان به رشد اطرافیان و تعداد رهبران و مدیرانی است که دور او جمع شدهاند.
آنچه در این نوشتار تقدیم شد، تنها پرداختن به شمّ سیاسی و مدیریّتی استاد پیرانی در کار گروهی است. بدون شک این شخصیّت، دارای خصوصیّاتی کاریزماتیک است و چنین شخصیّتهایی دارای ابعاد بسیاری هستند که در جای خود باید به وسیلهی کارشناسان و متخصّصان امر مورد برّرسی قرار گیرند. آنچه حاشاناپذیر است استاد پیرانی دارای گشودگی و سعهی صدر و چنان جاذبهی شخصیّتی است که توانسته است همهی طیفهای فکری و اندیشگی موجود در جماعت از چندین اقلّیّت زبانی و نژادی را حول محور راهبردهای کلّی و اهدافی والا گرد هم آورد و با مؤسّسهسازی و کار تأسیسی و نهادی، جنبشی ماندگار و درحدّ خود مؤثّر را ایجاد و مدیریت نماید. به گمان من، ایشان در کنشگری اجتماعی ایرانیان اهل سنّت، به ابتکار بدیعی دست زد و با پرهیز از افراطگرایی، تندروی و خشونتگرایی و نیز تفریط گرایی، نومیدی و سرخوردگی، خطّ سوّم یعنی اعتدال و کنشگری خشونتپرهیزانهی مطالبهمحورِ در چارچوب قوانین و مقرّرات موجود را با واقعنگری منحصر به فرد را پدید آورد که در تاریخ این مرز و بوم به عنوان کنشی آگاهانه ثبت خواهد شد و آیندگان درباب هوشمندی این رهبر کمترشناخته شده از رهبران معاصر اهل سنّت، داوری خواهند کرد. میطلبد در تحلیل گفتمان ایشان، رسالهها و پایاننامهها نگاشته شود.
نظرات
بدوننام
09 آبان 1399 - 04:44درود بر شما جناب آقای معروفیان عزیز خسته نباشید آنچه شما بیان فرموده اید و در لابلای کتابهای ترجمه شده از اساتیدی مثل یوسف قرضاوی و دیگر اساتید نقل می شود: (با رعایت احترام به شما و آنها)باید عرض کنم تمام آنچه بیان فرمودید زندگی یک فرد معمولیست و نشانی از بزرگی در آنچه نوشته اید نمی بینم و بلکه به عکس بزرگترین نقد به جناب پیرانی ماندگاری بر مسند به مدت بیست سال است بی تردید ماندگاری بر مسند آفتیست درون سوز و ویرانگر برای خود فرد و ابتلاییست برای اطرافیانی که از این آفات درونی آگاهی کافی ندارند امیدوارم هم جنابعالی و هم بقیه همراهانتان این آفتها را بیشتر مورد تأمل قرار دهید.برخلاف فرمایش شما به باور بنده جمعی که شما در آن حضور دارید از نظر توان تئوریک و میزان آگاهی در درجات پایینی قرار دارد و تداوم این امر علتی برای حذف چنین انجمن یا جماعتی ددخواهدر آینده خواهد بود و از دلایل این ضعف می توان به کم بنیه بودن رهبران آن اشاره کرد. آرزومند سعادت و توفیق شما و دوستانتان
بدوننام
10 آبان 1399 - 06:32جناب آقای معروفیان اندکی آزاد اندیشی،اندکی کسب معرفت هزاران بار از مدح و ثنا گهربارتر و پرثمرترست امیدورام در آینده نزدیک یا دور به اهمیت این موضوع پی ببرید ماموستا پیرانی عزیز بجای سی سال بر مسند نشستن بایستی از همان سالهای نخست شجاعانه کناره می گرفت و راه را برای چنین مدح و ثنایی هموار نمی کرد تا امروز شما بجای اینکه حضور سی ساله را بر مسند زنگ خطر و آسیب می دانستید و آن را سرزنش می کردید زبان به ستایش نمی گشودید.
صدیق
11 آبان 1399 - 04:36سلام علیکم نشر چنین مطالبی هیچ کمکی به تقویت جایگاه استاد پیرانی نمیکند و در بسیاری از موارد که آقای معروفیان ذکر کردند مثال نقض وجود دارد که یا ایشان بی خبرند و یا خود را به بی خبری زدهاند. برخی از نکات هم از دیدگاه ایشان نقطه قوت است و در واقع نقطه ضعف است. در هر حال نکته مهم این است که اگر جماعت دارای مدیری چنین توانمند است چرا خروجی جماعت چیزی جز تضعیف جایگاه جماعت نبوده است؟ آیا این مدیر توانمند نتوانسته بعد از 30 سال کسی را در قامت خود تربیت کند؟ شواهد نشان می دهد که استاد پیرانی براساس معیارهای مدیریت سازمان های دینی و معیارهای اخلاقی قرآن و سنت اتفاقا جزو ناکارآمدترین و ضعیفترین مدیران جماعت بوده که وضعیت حال حاضر جماعت گواه آن است. اما متاسفانه حلقه قدرت چنان ایشان را محافظت می کند که کمترین انتقاد منجر به حذف و تخریب منتقد می شود. یقین دارم که جرأت نشر این کامنت را ندارید، اما حداقل آن را به گوش آقای معروفیان و استاد پیرانی برسانید.
بدوننام
20 آبان 1399 - 08:24با سلام و سپاس از خوانندگانی که کامنت گذاشتهاند، از این دوستان انتظار دارم خودشان را معرفی کنند تا بتوان با آنان وارد بحث شد. چون با افراد گمنام و مجهولالهویه هر بحث و گفتگویی بیفایده است.
اگر همەی مدعاهایتان مانند این جملهی "یقین دارم" باشد، معلوم است که چقدر میتوان به سخنان شما اعتماد کرد. عزیز دل برادر؛ بەخاطر خدا هم که شده، اندکی احتمال اشتباه در ظنهایتان بدهید و در مسائل انسانی کمی نسبیاندیشی بد نیست؛ در عصر عدم قطعیتها، اینقدر از سر یقین، مدعی برخی مسائل نشوید.