نسخه‌ی PDF کتابچه‌ی سخنی کوتاه درباره‌ی سرزمین قدس شریف و مسجد الاقصی
 

اعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم

بسم الله الرّحمن الرحيم

5سُبحانَ الّذي بِعَبْدِهِ ليلاً مِنَ المَسْجِدِ الحرامِ إلى الْمَسْجِدِ الاَقْصَا الّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِيُرِيَهُ مِنْ ءاياتِنْا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ4

منزه است آن (خدايي) كه بنده‌اش را شبانگاهي از مسجد الحرام به سوي مسجدالاقصي -كه پيرامون آن را بركت داده‌ايم- سير داد، تا از نشانه‌هاي خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواي بيناست.

5و قَضَيْنا إلى بَني اسرائيلَ في الكتابِ لَتُفسِدُنَّ فِي الأرضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيرًا4

در كتاب (تورات) به بني اسرائيل اعلان كرديم كه دوباره در زمين تباهي و فساد مي‌ورزيد و به برتري بزرگي نايل و عدوان و جور را به نهايت مي‌رسانيد.

5اَلَمْ نُهْلِكِ الآخرِين4

5ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الآخرِين4

5كذالِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ4

آيا ما پيشينيان بزهكار تكذيب‌كننده دين را نابود نساخته‌ايم؟

و سپس پسينيان را دنبالش روانه نكرده‌ايم؟

با گناهكاران چنين رفتار خواهم كرد.

 

پيشگفتار

بسم الله ‌الرحمن ‌الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين الذي تكفّل بنصرة دينه و الحافظ على كتابه، و الصلوة و السلام على أشرف المرسلين و خاتمهم محمد بن عبدالله، الذي بشّرنا بظهور هذا الدين و استمراره الى أن يأتي أمر الله (أي الساعة) و دعانا الى التمسك و الاعتصام به و بسنّته المطهرة من خلال عقيدة التوحيد التي وحدت الامّة بعد تفرق و تشرذم و رفعت من شأنها في العالمين و على ساير اخوانه من النّبيّين و على آله و اصحابه اجمعين.

در آستانه‌ي فرا رسيدن روز جهاني قدس هستيم. روزي كه در آن ملتهاي مسلمان همراه ملت مسلمان و بزرگ ايران و به نشانه‌ي همراهي و همدلي با ملت مبارز و انقلابي فلسطين هر كدام به گونه‌اي احساسات انسان‌دوستانه و مردمي خود را ابراز داشته و از ظلم و ستم غاصباني كه با پشتيباني استكبار جهاني ملّت مسلمان فلسطين را تحت فشار قرار داده‌اند، انزجار و تنفر خود را اعلام مي‌دارند.

بدين‌ترتيب مسأله‌ي فلسطين، يك موضوع جهاني و بين‌المللي است كه دل تمام آزادگان و آزادي‌خواهان جهان را به خود مشغول كرده است. با اين حال سهم جهان اسلام و مسلمانان بسي بيشتر از ديگران و مسؤوليت يكايك آنها در اين باره به مراتب فراتر از اقوام و ملل ديگر است.

فاجعه‌ي دردناك غصب و اشغال فلسطين قبله‌ي اول مسلمين از ناگوارترين و تلخ‌ترين حوادثي است كه تاريخ اسلام تاكنون به خود ديده‌است. با آنكه اين حادثه اولين و تنها حادثه‌ي خونباري نيست كه مسلمانان در سرگذشت پرفراز و نشيب تاريخي خود با آن روبرو بوده‌اند، و قبل از آن با حمله‌ي ددمنشانه‌ي مغولان، حادثه‌ي دلخراش مسلمانان اندلس، كشتار مسلمانان در هنگام استقلال پاكستان و ... هزاران هزار حادثه و فاجعه‌ي غيرانساني ديگر روبرو شده‌اند، با اين همه اين حادثه از ناگوارترين حوادث تاريخ اسلام و مسلمين است. اگر چه مسلمانان در گذشته نيز با چنين فجايع و حوادث دلخراشي درگير بوده‌اند اما هرگز اين چنين طعمه‌ي غصب و اشغالي نشده‌اند كه تمام موجوديت و هويت آنها را زير سؤال ببرد و بر مفاهيم و اصطلاحات اعتقادي و عملي آنها نيز هزاران علامت ابهام و تعجب بگذارد.

 به راستي كه مسأله‌ي فلسطين مسأله‌اي است كه يكباره تمام ادعاهاي مسلمانان و سردمداران اسلامي را به چالش كشانده و آنها را در موضع انفعال قرار داده است. به طوري كه گويي سهم آنها در مسأله‌ي فلسطين سهم يك ناظر بي‌طرف يا يك مؤيّد بي‌هدف است كه بود و نبود فلسطين يا جهت‌گيري مسايل مربوط به آن چندان فرقي به حال برنامه‌ها و اصول موضوعه‌ي ايشان نمي‌كند!!!

اهالي جهان سياست و سياست‌بازان بين‌المللي نيز كه همواره خود را ستايشگر پيكره‌ي زيباي آزادي و عدالت و دموكراسي و گفتگو مي‌دانند در قبال مسأله‌ي فلسطين چنان دوگانه و متناقض عمل مي‌كنند كه گويي جهان و هر چه در آن است جز مشتي آدمك‌هاي بي‌جان و اراده يا عروسك‌هاي خيمه‌شب‌بازي نيستند كه جز با ميل و اراده‌ي آن حضرات هيچ جنب و جوشي ندارند. غافل از اينكه با اين رويّه‌ي يك بام و دو هوا، نه تنها مشروعيت حكمراني خود را زير سؤال مي‌برند، بلكه حقانيّت مفاهيم مورد ادعايي را نيز كه همواره سنگ آن را به سينه مي‌زنند، چنان خدشه دار و مكدر مي‌نمايند كه در درازمدت آنها را با خلأ اصطلاحات روبرو خواهد كرد. با آنكه اين گونه مجامع و مجالس از چندين كلمه و اصطلاح كليشه‌اي و هميشگي نظير "تأييد كرد"، "تأكيد كرد" و "محكوم كرد" و ... يا حرف ديگري براي گفتن ندارند، با اين حال حتي از نثار! چنين اصطلاحاتي هم در مورد مسأله‌ي فلسطين خودداري مي‌كردند. گويي در محكوميت جنايات غير انساني صهيونيست‌ها و حاميان آنها ترديد داشتند.

البته سرزدن چنين اموري از غير مسلمان به علت بيگانگي آنها با روح دين اسلامي و امت مسلمان امري كاملاً طبيعي است و از آنان انتظاري بيش از اين نمي‌رود اما اينكه خود مسلمانان در برخورد با مسأله‌اي كه با كيان و موجوديت آنها در ارتباط است، عملكردي مشابه بيگانگان داشته باشند بسي مايه‌ي تعجب  و تا حدود زيادي جاي سؤال است. چگونه يك مسلمان مي‌تواند، مسايل و مشكلات برادر و خواهر مسلمان خود را ناديده بگيرد؟ و بي‌توجه باشد؟ حل ناگواريهاي زندگي آنها برايش فرقي نكند؟ چگونه راحت باشد وقتي كه مي‌بيند كه همكيشان او در ميان خروارها گلوله‌ي توپ و تانك لحظه‌اي آرام و قرار ندارند؟ چگونه مي‌توان آرام گيرد در صورتي كه قبله‌ي اول مسلمين و سرزمين معراج پيامبرش (ص) اسير دشمن دين و عقيده‌اش باشد؟ و ... كه پاسخ گفتن بدانها بسيار غيرت و شهامت مي‌خواهد.

اكنون جاي آن‌ است در وجود خودمان و در هويّتي كه مدعي آن هستيم، بازنگري كنيم تا ببينيم اعمال ما با عقايدمان تا چه اندازه همخواني دارد؟ و ببينيم كه آيا مي‌توان با عقايد اسلامي خود اين‌گونه اعمال، برخوردها و جهت‌گيري‌ها را توجيه نماييم؟...

پيش از هر چيز ما نوادگان «لا اله الاّ الله و محمد رسول الله» هستيم. اين سخن عظيم و گران‌سنگي است كه ميان معتقدان خود پيوند و رابطه‌ي وسيع و وثيقي برقرار مي‌نمايد كه در استحكام و قوت گمان نمي‌رود همتا و نظيري داشته باشد. اين سخن و گفتاري است كه زماني براي اولين‌بار به زبان آورده شد كه جهان و هرچه در آن است يكسره كهنه، نابود، خسته‌كننده، بي‌تحرّك، ايستا، آزارنده، جان‌فرسا، و ... بود. به طوري كه اهل زمانه از وجود خود و اعمال و رفتاري كه انجام مي‌دادند كاملاً خسته شده بودند. تمام درهاي گشايش و آسايش راستين به روي آنها بسته بود و همه از وضعيت موجود به ستوه آمده بودند و از صميم وجود خود آرزومند سرزدن سپيده‌ي آزادي، اتحاد، تعاون، صلح و صفا و ... بودند و براي طلوع آن لحظه شماري مي‌كردند؛ چرا كه زندگي بر گردن آنها وبالي شده بود كه هر لحظه از ته دل رهايي از دست آن را آرزو مي‌كردند.

جهان به جولانگاه و تاختگاه قدرتهاي مختلفي تقسيم شده بود كه آسايش و راحتي را از چهره‌ي زمين و زمان برگرفته بودند. در چنين ايام و لحظاتي كه خداوند آن را به 5... شَفَا حُفْرةٍ مِنَ النّارِ...4 [1] توصيف مي كند، نوري از افق رحمت الهي درخشيدن گرفت و به دلهاي خسته، رنجور و ناتوان مردم جان تازه‌اي داد و از همه‌ مهمتر صفهاي متفرق و پراكنده‌ي آنها را كه نتيجه‌ي بلا فصل جدايي دلها از هم بود با هم متحد و يكپارچه ساخت و كاري كرد كه پس از عداوت و دشمني ديرينه‌اي كه ناشي از محروميت از هدايت الهي بود، برادر شوند و به فرمان قرآن: 5... وَ اذْكُروا نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إذْ كُنْتُمْ أعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْواناً...4[2].

بدين ترتيب در سايه‌ي چنين نعمتي، جماعت و جمعيتي پديد آمد كه همه با هم يك‌صدا و يك‌جهت تحت فرماندهي پيامبر عظيم‌الشأن اسلام حضرت محمد (ص) كه براي آنان 5... اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...4[3] بود، براي تحقق بخشيدن به رسالتي كه عهده‌دار ابلاغ آن شده بود، آستينها را بالازده و با پشت‌سر نهادن موانع و مشكلات متعددي كه در مسير دعوت آنان قرار داشت، توانستند پايه‌هاي امپراطوري عظيم اسلامي را بنا نهند و بدين‌ترتيب به زمان و زمين اثبات‌كنند كه براي جهان و جهانيان حرفهاي تازه‌اي براي گفتن دارند. اين است كه خداوند آنها را با انحصاري‌ترين توصيف مي‌ستايد و مي‌فرمايد: 5كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ...4[4]

البته اين هم طبيعي‌ترين ثمره‌ي اعتقاد به وحدانيت الهي، رسالت پيامبر (ص) و الگو قرار دادن او و تحقق بخشيدن به لوازم و مصاديق اخوت اسلامي است؛ چرا كه: (انما الْمؤمنونَ إِخْوَةٌ...)[5]

بدين‌ترتيب اعتقاد به (لا اله الا الله و محمد رسول الله) مؤمنان به نه تنها به هم مرتبط و هماهنگ ساخت بلكه آنها را با نيرو و توان خارق‌العاده‌اي وارد تمام ميادين حركت و فعاليت انساني نمود و آنها را از حاشيه‌ي تاريخ خارج ساخت و جاي مهم و درخوري را در متن و سرلوحه‌ي تاريخ جديد براي آنها احراز كرد.

اما همچنان كه گفته شد، اين امر در سايه‌ي اعتقاد به (لا اله الا الله) تحقق پيدا كرد نه فقط بر زبان آوردن آن. چنان اعتقادي كه قلب را مالامال از يقين و عمل به مقتضاي آن مي‌نمود و البته چنين اعتقادي قطعاً زبان را نيز به تحرك وا مي‌دارد. اين اعتقاد، اصلي‌ترين عامل خلق شگفتيهاي تاريخ اسلامي بود. و بدين ترتيب سزاوار تحقق‌يافتن وعده‌ي استخلاف الهي شد. آنها امتي بودند كه با تمام وجود در تمام عرصه‌هاي عالم واقعي حضور داشت، با اين حال در عالم ايده‌ها و اعتقادات خود نيز در پرواز بود. 

اما امروز وضعيت به گونه‌ي ديگري شده است و فاصله‌ي عقيده و عمل طولاني‌تر از آن است كه تصور مي‌شود، شكافي چنان عظيم كه باور كردنش چندان ساده و آسان نيست. فاصله‌گرفتن امت اسلامي از عقايد و آرمانهاي اصيل اسلامي خود آنها را از هر لحاظ با بحران مواجه ساخته است و از همه مهمتر آنها را از هر لحاظ با بحران مواجه ساخته است و از همه مهمتر آنها را چنان گرفتار كرده است كه حتي توان دفاع از موجوديت خود را نيز به آساني ندارند. واقعيت اسفبار موجود جهان اسلام نمونه‌ي عيني و شاهد صادقي است كه بدون هيچ شرح و تفسيري خود گوياي همه چيز است.

زماني كه امت اسلامي از اخوت دست برداشت و با ناديده گرفتن سفارشهاي اكيد قرآن، سنت مطهر نبوي (ص) و علماي راستين امت اسلامي مبني بر وحدت كلمه، راه تفرقه و جدايي را در پيش گرفت، عملاً زمينه‌ي شكست، اسارت و انحلال خود را فراهم ساخت و با اين كار ناچار به پذيرش واقعيت‌هايي شد كه قبلاً هرگز به آنها فكر نكرده بود.

گرفتار شدن امت مسلمان به دست اقليتي كه در تاريخ همواره مُهر ننگين ضعف و ذلت و خواري را بر پيشاني خود داشته است، گواهي است كه نشان از اوج (و در حقيقت قعر) ضعف ملت مسلمان مي‌باشد؟

اكنون جاي آن است كه مسأله‌ي يهود، صهيونيست‌ها، فلسطين و مسلمانان را يك بار ديگر به هم مرور كنيم و احساس ايماني خود را در پيوند با آن محك بزنيم.

قدس در فهم و انديشه‌ي انسان مسلمان، به عنوان قبله‌ي اول مسلمين و سومين حرم شريف، سرزمين اسراء و معراج پيامبر اسلام، محل نزول وحي، مهد ظهور رسالت آسماني و ...، جايگاه ويژه‌اي را به خود اختصاص داده است.

در حال حاضر نيز با توجه به دشمنيهاي ديرينه‌ي قوم يهود نسبت به مسلمانان، تجاوز صهيونيست‌ها و اشغال و آواره‌ ساختن ساكنان آن، ايجاد دولت صهيونيستي به عنوان پايگاه كفر و نفاق و آشوب در خاورميانه و عاملي براي تضعيف ملتها و دولتهاي منطقه و ...، توجه و حساسيت مسلمانان نسبت به قدس و مسايل آن چند برابر شده و اصولاً جهت ديگري پيدا كرده است.

از اين‌رو فلسطين اولين و مهمترين مسأله‌ي امت اسلامي است و رابطه‌ي آن با جهان اسلام تنها يك رابطه‌ي عادي و برآمده از معادلات ديپلماسي يا حسّ همجواري و ...، نيست، بلكه براي مسلمانان آگاه و روشن‌فكري كه از ديد اعتقادي به جهان اسلام مي‌نگرند، رابطه‌ي فلسطين با دنياي اسلام، رابطه‌ي يك عضو با اعضاي يك پيكر واحد است.

ماهيت قوم يهود نيز آشكارتر از آن است كه نيازي به تعريف داشته باشد. اما از آنجايي كه مسأله به اسلام و مسلمين مربوط مي‌شود، بايد ديد كه اين قوم در طول تاريخ اسلامي، چگونه براي مسلمانان جلوه كرده است.

خداوند متعال بارها در قرآن به معرفي سيماي حقيقي اين قوم پرداخته و آنان را به عنوان بزرگترين دشمنان خدا، پيامبر و امت مسلمان شناسانده است و فرموده است: (لَتَجِدُنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ...).

اين قوم نسبت به خداوند بزرگ و پيامبران الهي و پيروان اسلام مرتكب جرايم متعددي گشته اند كه آوردن نمونه‌هاي عيني پرونده‌ي سياه تبهكاريهاي آنها در اين مختصر نمي‌گنجد و در اينجا صرفاً به پاره‌اي از ستم‌ورزيهاي آنها به صورت اختصار اشاره مي‌شود.

الف) در حق خداوند بزرگ:

نسبت دادن فرزند به خداوند و ...

(قَالَتِ اليَهودُ عَزيزٌ ابنُ الله)[6]

(انّ اللهَ فقيرٌ وَ نحنُ أغْنِياء)[7]

(يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٍ...)[8]

ب) در حق انبياء عظام الهي:

قوم يهود در حق رسولان نيز مرتكب جرايم فراواني شده‌اند از جمله قتل انبياء، تكذيب آنها، استهزا، لجاجت و ...

)وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى ... ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ([9]

امام ابن كثير در تفسير اين آيه فرموده است: «از ابن مسعود نقل شده كه قوم يهود 300 نفر از پيامبران را شهيد كرده‌اند»[10]

ج) جرايم قوم يهود نسبت به مسلمانان:

قوم يهود نسبت به مسلمانان نيز مرتكب جرايم متعددي شده‌اند كه از زمان پيامبر (ص) شروع و تا كنون نيز ادامه دارد. آنها در طول تاريخ نسبتاً طولاني روابط خود با مسلمانان پي‌در‌پي حادثه آفريده و فساد ايجاد كرده‌اند. 

از تكذيب پيامبر، نقض عهد و پيمان، ايجاد جنگ، خيانت يهود بني قريظه و تلاش در جهت به قتل رساندن پيامبر و مسموم كردن وي گرفته تا شهادت عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان و علي بن ابي‌طالب و تلاش در جهت ايجاد فتنه و اختلاف ميان صفوف مسلمين. و ... تشكيل رژيم صهيونيستي و دولت غاصب در سرزمين فلسطين و تخريب مساجد و كشتار مسلمانان در صبرا و شتيلا و دير ياسين و كشتار مسجد الخليل و فرزندان انتفاضه خونين قدس و ... همه و همه گوشه‌اي از صفحات ننگين و سياه كارنامه‌ي ظالمانه، غاصبانه و ستمكارانه‌ي قوم يهود و مدافعان و حاميان آنهاست كه نشان از حقد و كينه‌ي ديرينه‌ي آنها و همدستانشان نسبت به دين و امت اسلامي است. جنايات صهيونيست‌ها در حق مسلمانان، چنان وحشيانه و نابكارانه بوده كه بارها مردماني از خود آنها كه هنوز نور وجدان و انصاف در وجودشان رو به خاموشي ننهاده است و به انتقاد از عملكرد حاميان يهود و صهيونيست‌ها پرداخته‌اند. اعمالي كه هيچ توجيه سياسي يا مانور ديپلماسي و ...، نمي‌تواند لكه‌ي ننگ آن را از صورت كريه عاملان آن بزدايد.

 

آمال و آرزوهاي بزرگ قوم يهود

  1. ايجاد دولتي بزرگ در قلب دنياي اسلام، از نيل تا فرات.
  2. تقسيم دولت‌هاي عربي و اسلامي منطقه به چند دولت كوچك و ايجاد فتنه و اختلاف به نام اقليت‌هاي قومي و مذهبي و ...
  3. تخريب مسجد الاقصي و انتقال پايتخت بدان جا و بناي هيكل سوم[11].
  4. نابود ساختن اسلام و برداشتن روح دشمني نسبت به قوم يهود.

 

برآورده شدن آمال قوم يهود

واضح است قوم يهود در تحقق بخشيدن به آمال بزرگ خويش موفقيت‌هاي بسياري را كسب كرده است از جمله:

تشكيل حكومت غاصب صهونيستي در سرزمين فلسطين و مسلط شدن بر مسايل فرهنگي، اقتصادي و سياسي امت اسلامي در خاورميانه و براي تحقق اين امر تضعيف باورهاي ديني و به چالش كشاندن تعاليم آن و زير سؤال بردن قضاياي اخلاقي و ...، را در رأس برنامه‌هاي خود قرار دادند.

صهيونيست‌ها توانستند از طريق طرح و ترويج افكار ماركس، انگلس، داروين، فرويد و ...، در اعتقادات اسلامي و فضايل اخلاقي شبهه ايجاد كنند و از اين طريق بر باورهاي ديني و اعتقادي مسلمانان لطمه وارد سازند.

در زمينه مسايل اقتصادي نيز اصولاً يهود قومي دنيا طلب و در جمع آوري مال و دنيا حريص و داراي انديشه‌هاي فرصت‌طلبانه بوده است و به فرموده‌ي قرآن )وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ([12].

كافي است بدانيم هم‌اكنون بزرگترين صرافان و مالكين بورسهاي جهاني يهودي‌اند و از اين طريق توانسته‌اند بر اقتصاد جهان تأثيرگذار باشند.

از نقطه نظر سياسي و تصميم‌گيري و تأثيرگذاري در مسايل مهم جهاني و بين‌المللي هم داراي تأثير فوق‌العاده‌اي هستند. تسلط كامل بر تصميمات سياسي آمريكا به عنوان قدرت قلدر جهان كنوني، وجود حدود 60 وزير يهودي در دولت كلينتون و حضور بيش از 23 وزير تام الاختيار در دولت‌هاي بزرگ مانند فرانسه، انگليس، روسيه، ايتاليا و ...، نمونه‌ي بارز و گواه صادق اثبات اين مدعاست.

 

تاريخ قدس

شش‌هزار سال قبل از ميلاد حضرت مسيح (ع) عربهاي سامي‌نژاد در فلسطين اقامت گزيدند. در هزاره‌ي سوم قبل از ميلاد، كنعاني‌هاي عرب در آنجا استقرار يافتند كه به همين علت، فلسطين به سرزمين كنعان شهرت يافت.

اين سرزمين مقدس در طول تاريخ، بارها مورد تجاوز و تهاجم اقوام و حكومت‌هاي مختلف قرار گرفته است. اقوامي كه يا خود در آنجا اقامت نموده‌اند و يا سرزمين‌ قدس را به محدوده‌ي جغرافيايي حاكميت خود الحاق كرده‌اند. اينك به مهمترين حوادث در تاريخ اين سرزمين اشاره‌ي مختصري مي‌شود.

  1. سال 15 هـ.ق/ 636 م: فتح فلسطين توسط سپاه اسلام بر روميان و فراهم آمدن زمينه فتح شام.
  2. سال 17 هـ.ق/ 638 م: فتح فلسطين توسط سپاه اسلام در زمان خلافت عمر فاروق (رض).
  3. سال 493 هـ.ق/ 1099 م: اشغال قدس توسط صليبي‌ها و تشكيل حكومت و انتخاب قدس به عنوان پايتخت.
  4. سال 583 هـ.ق/ 1187 م: جنگ حطين، شكست صليبي‌ها و پيروزي سپاه اسلام به رهبري صلاح الدين ايوبي.
  5. سال 658 هـ.ق/ 1260 م: نبرد عين جالوت كه در آن مسلمانان به فرماندهي مظفّر قُطُز بر لشكريان تاتار پيروز شدند.
  6. سال 922 هـ.ق/ 1516 م: جنگ مرج دابق پيروزي عثمانيها به رهبري سلطان سليم‌ اول بر سرزمين شام كه طي آن فلسطين جزئي از قلمرو حاكميت عثمانيها گرديد و اين حاكميت تا چهار قرن تداوم داشت.
  7. سال 1336 هـ.ق/ 1917 م: جنگ جهاني اول و شكست حكومت عثماني توسط متفقين و به دنبال آن اشغال قدس توسط انگليسي‌ها و صدور اعلاميه مشهور بالفور در تاريخ 2/11/1917 ميلادي، كه خواستار سرزميني مختص قوم يهود در فلسطين شد.
  8. سال 1368 هـ.ق/ 1948 م: اعلان تشكيل دولت صهيونيستي بر 78 درصد از اراضي فلسطين.
  9. سال 1378 هـ.ق/ 1967 م: جنگ حزيران ميان اعراب و فلسطين و استيلاي كامل رژيم صهيونيستي بر ساير سرزمين فلسطين و كناره باختري... .
  10. سال 1408 هـ.ق/ 1987 م: شروع انتفاضه و قيام مردمي فلسطيني‌ها كه هم اكنون نيز شعله‌هاي آن در سراسر عالم مشاهده مي‌شود.

 

جايگاه قدس در آينه‌ي قرآن و سنّت

سرزمين قدس و مسجد الاقصي در بين مسلمين از جايگاه رفيعي برخوردار بوده و پس از مكه معظمه و مدينه منوره، سومين كانون توجه و عنايت مسلمانان بوده و هست.

اين سرزمين پر بركت در طول تاريخ و در ارتباط با بعثت انبياء و جانشيني انسان و حمل رسالت و آزمون پيروان اديان آسماني، داراي نقش اساسي و محوري بوده است. به همين سبب در قرآن مجيد و سنت مطهر آيات و احاديثي در وصف و اهميت آن آمده است، كه در زير به بعضي از آنها اشاره مي‌شود.

الف) آيات مباركه:

  1. )سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ([13]
  2. )وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي[14] بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ([15] 
  3. )فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ[16] الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ([17]
  4. )يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ([18] 
  5. )وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ وَطُورِ سِينِينَ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ([19] 
  6. )وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ([20] 

منظور دميدن اسرافيل در صور است، كه هنگامه‌ي رستاخيز است و همگان را به زنده شدن فرا مي‌خواند.

چنانچه در حديث شريف آمده است، سرزمين فلسطين محل حشر و نشر و جايگاه حسابرسي نهايي است، كه اسرافيل در بيت المقدس و بر فراز صخره ندا در مي‌دهد.

  1. ) فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ([21]

ب) احاديث:

1- عن أنس (رض) قال: قال رسول الله (ص):

(أتيت بالبراق فركبته حتى اتيت بيت المقدس فربطته بالحلقة التي يربط فيها الانبياء، ثم دخلت المسجد فصلّيت فيه ركعتين ثم عرج بي الى السماء[22].)

انس (رض) روايت مي‌كند كه پيامبر (ص) فرمود:

براق –وسيله‌اي كه پيامبر (ص) در سفر اسراء و معراج و پيمودن آسمان بر آن سوار بود- برايم آورده شد. بر آن سوار شدم تا به بيت المقدس رسيدم. پس آن را به حلقه‌اي بستم كه پيامبران بدان مي‌بستند. وارد مسجد (بيت المقدس) شدم و دو ركعت نماز به جاي آوردم. سپس به عروج در آسمان برده شدم.

2- عن ابي هريرة (رض)، قال: قال رسول الله (ص):

(لا تشدُ الرحالِ إلى ثلاثة مساجد: المسجد الحرام و مسجد الرسول و مسجد الاقصى[23].)

آهنگ سفر و باربندي  جايز نيست مگر به قصد زيارت و عبادت در سه مسجد: مسجد الحرام (مكه)، مسجد پيامبر (مدينه) و مسجد الاقصي (فلسطين).

3- عن ميمونة مولاة النبي قالت: قلت يا رسول الله (ص): (أقتنا في بيت المقدس، قال ارض المحشر و المنشر، ائتوه فصلوا فيه فانّ صلوةً فيه كالف صلوةٍ في غيره...[24].)

از ميمونه جاريه پيامبر (ص) روايت شده كه گفت: گفتم اي رسول خدا (ص) در مورد بيت المقدس ما را راهنمايي و ارشاد فرما. فرمود: سرزمين حشر و نشر، بدانجا برويد و در آنجا نماز به جاي آوريد، همانا كه به جا آوردن يك نماز در آن، برابر هزار نماز در جاي ديگر مي‌باشد. تمامي آيات و احاديث مذكور، در خصوص سرزمين فلسطين و بيت المقدس، بيانگر منزلت رفيع و ارزشمند آن مي‌باشد. كما اينكه اين سرزمين عزيز، بخش عظيمي از تاريخ اديان آسماني را به خود اختصاص داده است.

اين سرزمين، مكان اسرا و عروج پيامبر (ص)، اولين قبله‌ي مسلمين و سومين حرم شريف، جايگاه نزول آيات و ورود ملائك و سرزمين نور و رحمت و بركت است.

سرزمين پيامبران بزرگواري چون حضرت ابراهيم، حضرت اسحاق، حضرت يعقوب، حضرت يوسف، حضرت لوط، حضرت سليمان، حضرت داود، حضرت صالح، حضرت زكريا، حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع) مي‌باشد.

همچنين سرزمين ائمه‌ي بزرگواري چون امام شافعي (غزه) امام حافظ عَسقلاني (عسقلان)، امام ابن قدامه مَقدَسي (بيت المقدس) و امام احمد بن حسين رملي (شهر رمله) مي‌باشد.

 

سخن بزرگان درباره‌ي قدس

از سخنان صلاح الدين ايوبي قبل از فتح قدس!

پروردگارا! از وسايل و ابزار مادي و بشري جهت پيروزي دينت قطع اميد كرده و جز مدد جستن از تو و چنگ‌زدن به ريسمان نصرتت و اعتماد بر بخشش و بزرگواريت، چاره‌اي نيست كه تنها تو مرا كفايت مي‌كني و تو بهترين پشتيباني. (صلاح الدين ايوبي)

زمان آن فرا رسيده است كه همه مسلمانان جهان صرف نظر از نژاد، زبان و فرهنگ، و تنها بر اساس غيرت و باور ديني، براي ياري رساندن به قدس اسير، دست به دست هم داده و متحد شوند.

(شيخ ابوالحسن ندوي)

قضيه‌ي فلسطين هيچگاه به فراموشي سپرده نمي‌شود؛ چرا كه ياد و خاطره‌ي آن تا ابد در دل هر مسلماني زنده است. آيا امكان دارد يك ميليارد مسلمان، فلسطين را به فراموشي بسپارند؟ مردمان در راه عقيده جان مي‌دهند، ولي هيچ عقيده‌اي به خاطر زندگي آدمي نمي‌ميرد. (شيخ علي طنطاوي)

من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌هاي اسلامي مي‌خواهم كه براي كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي‌كنم آخرين جمعه‌ي ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است، و مي‌تواند تعيين‌كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طي مراسمي همبستگي بين المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان اعلام نمايند. (امام خميني)

من از هر اقدامي كه در راستاي خدمت به قدس شريف و مسجد الاقصي صورت پذيرد و جامعه‌ي اسلامي را به اهميت آن واقف نمايد، و موجب بيداري امت اسلامي و ايفاي وظايف خطيرشان نسبت به آزادي قدس گردد، استقبال مي‌نمايم. (شيخ يوسف قرضاوي)

پدر و مادرم فدايت باد اي جايگاه اسراي پيامبر (ص) چه گرانقدر است منزلت تو در نزد ما، اي مسجد دربند! و چه گرانبها است حرم تو! چقدر مشتاقم كه در حريم امن تو نماز بگزارم، آن هنگام كه از هر قيد و بندي آزادي. (دعوتگر بزرگ : زينب غزالي)

 

حادثه‌ي اسراء و معراج

(پيوند زمين با آسمان)

مجزه‌ي أسراء هم از طريق قرآن و هم از طريق سنت اثبات مي‌شود. حادثه‌ي منحصر به فردي كه تنها نسبت به پيامبر عظيم‌الشأن اسلام حضرت محمد (ص) اتفاق افتاده است. با وجود اينكه در مورد كيفيت وقوع آن اختلاف‌ نظرهايي وجود دارد، اما جمهور مسلمين بر عروج همزمان روح و جسم مبارك پيامبر اتفاق نظر دارند.

اين حادثه زماني اتفاق مي‌افتد كه حضرت (ص)، به شدت مورد اذيت و آزار قريش قرار مي‌گرفت. خداوند به سبب تكريم و تثبيت پيامبر و نشان دادن قدرت و عظمت و نشانه‌هاي خويش، وي را به ميهماني خود دعوت فرمود.

از معجزه‌ي معراج مي‌آموزيم كه:

  1. مسجد الحرام و مسجد الاقصي در پيوندي مقدس و ملكوتي، با هم مرتبط مي‌باشند، و ختم رسالات انبيا توسط خاتم را نويد مي‌دهد.
  2. دعوت پيامبر به مهماني معراج هنگام آزار و اذيت –مخصوصاً در سفر طائف- نشانگر تكريم خداوند به منظور تجديد عهد و تقويت اراده‌ي فرستاده و امين و رسول خود و نماياندن آيات و نشانه‌هاي قدرت و عظمت در گستره‌ي آسمانها بود.
  3. در واجب‌شدن نمازهاي پنجگانه بر امت محمد (ص)، هنگام مهماني آسماني، حكمتي نهفته است. گويي خداوند بزرگ به امت محمد(ص) ندا مي‌دهد:

گرچه اجازه نداريد و نمي‌توانيد مانند رهبر و پيشوايتان محمد با روح و جسمتان به ملكوت آسمانها و تا سدره‌المنتهي پرواز نماييد، اما مي‌توانيد با انجام نمازهاي پنچگانه در طول شبانه‌روز، چندين‌بار با دلهايتان به سوي من پرگشاييد و با فاصله‌گرفتن از مطامع فاني دنيوي و آرزوهاي نفساني، شاهد عظمت و وحدانيت خدايتان باشيد. تا نسيم دلنواز آرامش بر گلستان وجودتان بدمد و به سعادت امروز دنيايي و فردايي آخرت نايل آييد.

شبي بر نشست از فلك برگذشت

به تمكين و جاه از ملك در گذشت

چنان گرم در تيه قربت براند

كه در سدره جبريل از او بازماند

بدو گفت سالار بيت الحرام

كه اي حامل وحي! برتر خرام

چو در دوستي مخلصم يافتي

عنانم ز صحبت چرا تافتي؟

بگفتا فراتر مجالم نماند

بماندم كه نيروي بالم نماند

اگر يك سرِ موي برتر پرم

فروغ تجلي بسوزد پرم[25]

 

احكام ويژه‌ي مسجد الاقصي

(استحباب عزم سفر بيت المقدس و زيارت آن)

علماي اسلام بر مستحب بودن سفر به قدس شريف، جهت زيارت بيت المقدس و اداي نماز و قرائت قرآن و دعا و اعتكاف در آن، اتفاق نظر دارند.

با توجه به فرموده‌ي پيامبر بزرگوار اسلام، قدس در رديف حرمين شريفين (مكه و مدينه) از جهت اختصاص عزم سفر كردن و رفتن به سوي آنها جهت زيارت و نماز خواندن و ... قرار دارد.

در صحيح بخاري آمده است كه پيامبر (ص) و ياران وي مدت 17 ماه به سمت بيت‌المقدس نماز مي‌گذاردند.

انما يسافر الي ثلاثة مساجد

الكعبة و مسجدي هذا و مسجد ايلياء (صحيح سلم شرح امام نووي9/168

نماز و دعا و ذكر و قرائت قرآن و اعتكاف و روزه و ... .

در رويات صحيحي از پيامبر آمده است كه:

حضرت سليمان (ع) هنگام بناي بيت المقدس سه چيز را از خداوند درخواست نمود÷

پس دوتاي آنها را به او داد، اميدوارم كه سوم را هم به او عطا نمايد:

مسأله ملكان ينبغي لاحد بعده فأعطاه اياه

و مسأله حكماً يدا طيء حكمه فأعطاه

و مسأله من أتي هذا البيت لا يريد الا الصالة فيه، أي يخرج من الذنوب كيوم ولاته أمه و قال رسول‌الله و انا ارجو ان يكون قد اعطاه الثالثة.

احكام ويژه مسجد الاقصي

با توجه به بيانات پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) در خصوص قدس شريف و قرار دادن آن در رديف حرمين شريفين (مسجد الحرام، مكه و مسجد النبي-مدينه) از جهت اختصاص عزم سفر، علماي اسلام بر مستحب بودن سفر به سرزمين فلسطين به منظور زيارت قدس و اداي نماز، قرائت قرآن، ذكر، دعا، اعتكاف و بست احرام در آنجا اتفاق نظر دارند.

در صحيح مسلم آمده است:

إنّما يُسافِرُ إلى ثلاثة مساجد 

الكعبة و مسجدي هذا و مسجد ايلياء[26]

در روايتي ديگر: تَشَدُّ الرِحالُ إلى ثلاثة مساجِدَ.[27]

و حاكم در صحيح خود از پيامبر روايت مي‌كند كه:

همانا سليمان عليه السلام هنگامي كه بيت المقدس را بنا نهاد، سه چيز را از خداوند درخواست نمود، دو تاي آنها را به او عطا فرمود، اميدوارم سومي را نيز به او داده باشد.

سَاَلهُ مُلكاً لا ينبَغي لأحدٍ بَعْدَهُ فَاَعْطاهُ ايّاهُ، و سَاَلَهُ حُكْماً يُواطيءَ حُكمَهُ فَاَعْطاهُ و سَاَلَهُ مَن أتى هذا البيتَ لا يُريدُ إلاّ الصّلوة فيه أن يَخْرُجَ مِنَ الذُّنوبِ كَيَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ

طبراني و بزّار از ابي درداء روايت مي‌كنند كه پيامبر فرموده است:

الصَّلوة في المسجِدِ الحرامِ بِمِأةِ الفِ صلوة، وصلوة في مسجدي بألفِ صلوة، و الصلوةُ في بيت المقدسِ بِخَمسمأةِ صلوة.[28]

ثواب يك نماز در مسجد الحرام برابر است با صدهزار نماز، و در مجد من (مسجد النبي) با هزار نماز، و در بيت المقدس با پانصد نماز.

امام احمد در مسند از ام سلمه آورده است:

مَن أحرمَ مِنَ البيتِ المَقْدِسِ غُفِرَ لَهُ ما تقدَّمَ مِن ذَنْبِهِ.[29]

كسي كه به منظور انجام مناسك حج، از بيت المقدس اقدام به بستن احرام نمايد گناهان پيشين او بخشيده مي‌شود.

فلسطين سرزمين شهدا

شايد بتوان گفت كمتر جايي را مي‌توان يافت كه همچون سرزمين قدس، به خون پاك شهيدان رنگين نشده باشد. و اين خود از يك طرف نشانه تجاوزات مكرّر دشمنان نسبت به اين سرزمين مقدس در طول تاريخ اسلام مي‌باشد، و از طرف ديگر بيانگر منزلت و جايگاه آن نزد مسلمانان و مبارزه و تلاش آنها در جهت حفظ و دفاع و آزادي آن در برابر دشمنان تجاوزگر.

الف) هنگام فتح شام در زمان خليفه‌ي دوم حضرت عمر فاروق (رض)، به فرماندهي ابو عبيده و خالد بن وليد، كه تعداد زيادي از اصحاب بزرگوار به درجه رفيع شهادت نايل آمدند و خون پاكشان در سرزمين بيت المقدس به نشانه‌ي اخلاص و ايمانشان، به يادگار ماند.

ب) هنگام سقوط قدس به دست صليبي‌هاي كينه‌توز در سال 493 هـ.ق /1099م نيز دهها هزار نفر شهيد شدند. كافي است بدانيم كه صليبي‌ها يكبار هنگام ورود به مسجدالاقصي هفتادهزار نفر را قتل‌عام كردند. آن هم به بيرحمانه‌ترين شيوه‌ها، از قبيل بريدن سر، به صليب‌كشيدن، پاره‌كردن شكم و سوزاندن در آتش.

ج) هنگام فتح بيت‌المقدس توسط سردار سرافراز اسلام، صلاح‌الدين ايوبي، هزاران سرباز فداكار اسلام، جان خود را فداي قدس شريف نمودند.

هـ) هنگام تهاجم مغول‌هاي تاتار به سرزمين‌هاي شرق اسلامي.

و) سقوط بغداد و ورود به شام، مسلمانان در جنگ و پيكار عين جالوت در سال 568 هـ.ق /1260م هزاران شهيد را به سرزمين اسراء تقديم كردند.

در زمان تهاجم فرانسويان به فلسطين در سال 1214 هـ.ق/1799م به فرماندهي ناپلئون بناپارت، صدها نفر از مسلمانان شهيد شدند. 

و بالاخره با اشغال فلسطين توسط انگليسي‌ها در سال 1336 هـ.ق / 1917م و فراهم آمدن زمينه استقرار و اسكان گروه‌هاي يهودي در سرزمين قدس، دسته‌هاي مجاهد بسياري به مقابله با آنها پرداختند كه شهداي متعددي حاصل مبارزات مكرر آنهاست.

در طول چهل سال گذشته نيز هر روز شاهد پرپر شدن گلهاي ديگري از بوستان فلسطين و گلستان شهدا هستيم. از شهيد عزالدين قسام گرفته تا شهيد فتحي شقاقي  شهيد سيدعباس موسوي، و از شهيد عماد عقل و محمد عباش گرفته، تا محمد جمال‌الدره و ساره خردسال‌ترين شهيد فلسطين.

از قتل عام مدرسه‌ي بحر البقر گرفته تا صبرا و شتيلا و قانا و كَفَر قاسم و از كشتار حرم ابراهيمي گرفته تا كشتار مسجدالاقصي...

آري قافله‌ي شهدا يكي پس از ديگري به ملكوت اعلا مي‌پيوندند و روح پاك خود را فداي قدس شريف و بيت المقدس مي‌نمايند تا قدس و مسجدالاقصي همچنان آزاد و سرافراز باقي بماند.

آنچه گذشت، صرفاً حكايت و قصه نبود. شعر و تاريخ و سرگذشت هم نبود، بلكه صفحات زرين و درخشان از تاريخ ملتي بود كه ريشه در اعماق اعتقاد و اصالت دارد. ملتي مبارز و آزاديخواه كه تنها به جرم نپذيرفتن ظلم و تأييد نكردن غصب و اسارت محكوم به مرگ است.

آنچه گذشت سخن از تنهايي جانكاه ملتي بود كه براي احقاق حق خود از كمترين حمايتي برخوردار نيست. ملتي كه از يك طرف قرباني جنايت دشمنان و از سويي فداي خيانت دوست‌نمايان شده است. سخن از فلسطين، نجواي شاعرانه و مناجات عارفانه‌ي همه‌ي انسانهاي آزاد انديش و حق طلبي است كه هيچ‌گاه حقيقت را قرباني هيچ گرايش و منفعتي نمي‌كنند. سخن از فلسطين...

سخن از الخليل است، از ابراهيم (ع) و همسرش ساره.

از مرم دختر عمران و فرزندش عيساي عمران (ع)

از نابلس، سرزمين پربركت انجيل و زيتون.

از غزّه، از ديار امام شافعي (رض)

از يافا، زيباي ناآرارم اقيانوس آرام.

از قبله‌ي اول مسلمين و سوّمين حرم شريف.

از سرزمين عروج پيامبر عظيم‌الشأن اسلام.

سخن از قلب دنياي اسلام است. آنجا كه برادران و خواهرانمان هر روز ما را به ياري مي‌خوانند.

سخن از مبارزه حق و باطل است.

سخن از سنگ است، از خون، از نبرد آهن و گوشت.

در فلسطين قلمها جز خون نمي‌نويسند، كتابها جز آزادي نمي‌آموزند و دستها جز سنگ نمي‌جويند.

آنجا فريادها هميشه به گوش مي‌رسد، تا بلنداي ايثار و شهادت.

مردمانش، مردماني صبور، مبارز، و مجاهداني خستگي‌ناپذير.

دستانشان، دستاني بر آسمان و چشمانشان، چشماني منتظر كه براي تحقق وعده‌ي حق و پيروزي نهايي، لحظه‌شماري مي‌كنند.

همين ديروز بود كه ابوعبيده و خالد بر قدس گذشتند، و خليفه راشد عمر بن خطاب (رض) پس از فتح قدس به نوشتن معاهده مبادرت نمود. هنوز صداي تكبير سپاه صلاح‌الدين ايوبي از كوچه‌پس‌كوچه‌هاي بيت المقدس به گوش مي‌رسد!

ياد آن ايام و روزها بخير!

عذرا يا صلاح الدين عذرا!

صلاح الدين عذراً هجرنا              مبادئ ديننا و بها الفتوح

تركنا ما به سدنا و قدنا                فعدنا في المحافل نستريح

فعذراً يا صلاح الدين عذراً           فهذي حالنا و لمن نبوح

ما چه كرده‌ايم؟

اكنون زمان آن رسيده است كه احساس ايماني خود را نسبت به مسأله‌ي فلسطين محك بزنيم و ميزان اهميت آن را از ديدگاه خود برآورد كنيم. اكنون زمان عملي‌كردن حرفها فرا رسيده است و زمان آن است كه اعتقاد به وحدانيت الهي و رسالت پيامبر (ص) را عملاً اثبات نماييم و به انتظار ثمر‌بخشي اخوت اسلامي بنشينيم.

ديرگاهي است كه فلسطين تنهاست. ديگر به ستوه آمده و كاسه‌ي صبرش پر شده است. اكنون فلسطين چشم به راه‌گامهاي استواري است كه براي حمايت از اهداف انتفاضه و خواسته‌هاي برحق مردمش، برداشته مي‌شود.

فلسطين نيازمند مردمان معتقد، مجاهد و توانمندي است كه بار ديگر پرچم با شكوه و پيروز مندانه 

لا اله الا الله و محمد رسول الله را در جاي جاي سرزمين توحيد و نبوت برافراشته كنند.

فلسطين به ما مي‌گويد: اي امت محمد (ص) ما عزيزترين‌هايمان را براي آزادي قبله فداكرده و مي‌كنيم.

از شهداي جنگ يرموك گرفته تا شهيد عزالدين قسام و شهداي انتفاضه قدس.

قدس هر روز ما را به ياري فرا مي‌خواند و به ما نهيب مي زند كه : عزيزان ما را يكي پس از ديگري در مسلخ فلسطين به خاك وخون مي‌كشند!

با اين حال دمي از پا نمي‌نشينيم و نمي‌گذاريم انقلابمان هرگز به خاموشي بگرايد. انقلاب ما انقلابي نيست كه در نتيجه‌ي يك حكومت نابهنگام به وجود آمده يا محصول تمايلات شخصي باشد. انقلاب ما تجلي آگاهانه‌ي ضرورتهاي عيني جامعه‌ي ماست و جلوگيري از آن همانند ممانعت از تند‌بادهاي سهمگين غيرممكن است.

ما مي‌دانيم كه قدس از آنِ ماست و روزي به دامان امت اسلامي بازگردانده مي‌شود. مي‌دانيم روزي فراخواهد رسيد كه سيل اشك و خون و دعا و حماسه و جهاد، كاخ بيدادگر رژيم غاصب صهيونيستي را ويران خواهد كرد. روزي كه مسجد الاقصي و بيت المقدس و فلسطين، سرزمين صلح وامان باشد و آن روز در روزشمارِ صالحان زمين، دير نخواهد بود.

ما به حقانيت مبارزه‌ي خود و به نصر الهي ايمان داريم. ما معتقديم اين حق مشروع يك ملت است كه در سرزمين خود آزاد باشد و حق تعيين سرنوشت خود را داشته باشد. ما مي‌دانيم كه جهان‌بيني دشمنان ما آنقدر محدود و تنگ است كه تنها ظواهر حيات دنيوي را در بر مي‌گيرد و آنها حاضر نيستند به هيچ قيمتي لذتهاي دنيوي و آمال حقير خود را از دست بدهند. بنابر اين كافي است ما به رسالت خود «ايمان» بياوريم و به حقانيت را همان «اعتقاد» داشته‌باشيم و حقيقت دعوت نبوي را چون چراغي بر فرازراه مد نظر داشته باشيم. در اين صورت به ياري خدا پيرو و سربلند هر دو جهان خواهيم بود. دوستان ما و همه‌ي كساني كه به نوعي دلشان به حال ما مي‌سوزد و به حقانيت مبارزه و جهاد ما اعتقاد دارند، تا زماني كه چنين انديشه‌اي نداشته باشند، كاري از دستشان برنمي‌آيد...

آري اين چنين است برادر!

اين نداي جاويد فلسطين و دعوت فراگير آزادي خواهان آن است. اكنون ما نيز به عنوان افرادي از اين امت و شاگردان و سربازان مكتب محمدي (ص) برخيزيم و گامي فرا پيش نهيم.

برخيزيم و با برداشتن سلاحهايي كه با هدايت قرآن مسلّحند به حمايت از مسلمانان مظلوم فلسطين بپردازيم.

ما نوادگان قرآن و پيروان فرامين خداو بيانات پيامبر اسلام و فرزندان صلاح‌الدين‌ها هستيم. نگذاريم دستهاي آلوده و قدمهاي ملوّث دشمنان قسم‌خورده‌ي اسلام وايمان، بيش از اين آزادانه سرزمين مقدس اسلامي را زجر بدهند.

ما از خواب‌گران برخاسته‌ايم و با بيداري اسلامي خود مي‌رويم تا فضيلت‌هاي فراموش شده و كرامت‌هاي پايمال شده‌ي خود را دوباره احياء نماييم.

ما خواب آنهايي را كه آرزوي ذلت و اسار مسلمانان و سرزمين‌هاي اسلامي را در سر مي‌پرورانند، آشفته مي‌كنيم.

ما به دعوت قرآني «وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً و لا تَفَرَّقوا» لبيك مي‌گوييم و با چشم پوشي از اختلافات جزئي و جانبي، حول محور فلسطين كه اولين و مهم‌ترين قضيه‌ي دنياي اسلام است، متحد مي‌شويم زيرا ما فرزندان مشروع دين وامتي هستيم كه همواره از غير ممكن‌ها، ممكن ساخته است.

تا كنون نيز هر كدام از ما تا جايي كه توانسته و به هر صورتي كه برايش مقدور بوده است، به اين امر توجه داشته است، اما اني ديگر كافي نيست؛ چرا كه مبارزه‌اي بي‌امان درگرفته و ملّتي تنها، با دشمني به اسلحه‌هاي پيشرفته و حمايت شده از جانب استكبار جهاني درافتاده است. حال كه چنين است ما نيز به كاروان جهادگران مسلماني بپيونديم كه شهادت در راه خدا بزرگترين آرزوي خود مي‌دانند.

از اين پس در راه دفاع از حقوق حقّه‌ي ملّت مسلمان فلسطين از هيچ كوششي فروگذار نكنيم و حتي اگر لازم باشد از كالاها و مصنوعات كارخانه‌هاي آنها نيز استفاده نكنيم و آنهايي را كه سرزمين اسلامي را به عنوان بازاري براي فروش محصولات خود قلمداد مي‌كنند ناكام گذاريم؛ همچنانكه در هيم اواخر فقهاي مسلماني نظير دكتر يوسف قرضاوي حكم تحريم پاره‌اي از كالاهاي آمريكايي و اسرائيلي را صادر فرموده و عملاً فروشندگان آنها را با ورشكستگي مواجه ساخته‌اند.

البته اين هم در تاريخ اسلام امر تازه‌اي نيست. ما پيروان و فرزندان مسلماناني هستيم كه سه سال در شعب ابي‌طالب عملاً مشركين زورگو را تحريم كردند، (هر چند كه در ظاهر خود آنها زنداني و مورد تحريم بودند) ولي در آخر آنها را شكست دادند.

در پايان براي مجاهدان شهيد فلسطيني دعا مي‌كنيم كه ان‌شاءالله روحشان در جوار رحمت الهي آسوده، جانشان مالامال از تنعم و لذت جاودانگي و راه پاكشان پررهرو باد!

پروردگارا! به خواهران و برادران ايماني ما در فلسطين، صبر و استقامتي عطا كن كه سستي و رخوت در مبارزه، بر آنان راه نيابد.

الهي! سرزمين عزيز قدس را كه خود بارها از پاكي و آباداني و صلح و امان آن ياد كرده‌اي، از لوث غاصبان وارهان!

خداوندا! به امت اسلامي چنان بينشي عطا كن، كه به دور از هر گونه تعصب و نژادپرستي و تنگ‌نظري و بي‌تفاوتي، ملت مسلمان فلسطين را تا پيروزي نهايي، ياري رسان باشند.

وَ لَيَنْصرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عزيزٌ.[30]

ياري اندر كس نمي‌بينم ياران‌را چه شد؟

دوستي كي آخر آمد، دوستداران‌را چه شد؟

آب حيوان تيره گون شد، خضر فرخ پي كجاست؟

خون چكيد از شاخ گل، باد بهاران‌را چه شد؟

كس نمي‌گويد كه ياري داشت حق دوستي

حق شناسان‌را چه حال افتاد، ياران‌را چه شد؟

لعلي از كان مروّت برنيامد سال‌هاست

تابش خورشيد و سعي باد و باران‌را چه شد؟

شهرياران بود و خاك مهربانان اين ديار

مهرباني كي سرآمد، شهرياران‌را چه شد؟

گوي توفيق و كرامت در ميان افكنده‌اند

كس به ميدان در نمي‌آيد، سواران‌را چه شد؟

صدهزاران گل شكفت و بانگ مرغي برنخاست

عندليبان‌را چه پيش آمد، هزاران‌را چه شد؟     «حافظ»

فرازهايي از معاهده خليفه دوم عمر بن خطاب پس از فتح فلسطين كه هم اكنون نيز در كليساي القيامه قدس موجود است.

بسم الله الرحمن الرحيم

اين امان‌نامه‌اي است كه بنده‌ي خدا و امير مؤمنان عمر، به مردم ايلياء (قدس) داده است. كه بر اساس آن نبايد به جان و مال و معابد و كليساهاي آنان تعرض شود و مردمان شهر مورد اذيت قرار گيرند. همچنين نبايد كليساهاي آنان اشغال يا تخريب شده و به صليبشان اهانت شود واز ارزش و اعتبار پول و دارايي آنان كاسته شود.

آنان در اجراي مراسم ديني خويش آزادند و نبايد به هيچ كدامشان آسيبي رسانده شود، و نبايد يهوديان در كنار آنان در بيت المقدس سكونت گزينند...


پانوشت‌ها:

[1] - آل عمران – 103: « ... گودالي از آتش...».

[2]- همان: «... و نعمت خود را بر خود به ياد آوريد بدانگاه كه (براي همديگر) دشمناني بوديد و خدا ميان دلهايتان (انس و الفت برقرار و آنها را به هم) پيوند داد. پس (در پرتو نعمت او براي هم) برادراني شديد...».

[3] - الاحزاب – 21 : «... سرمشق و الگوي زيبا...».

[4] - آل عمران – 110: «شما (اي پيروان محمد!) بهترين امتي هستيد كه به سود انسانها آفريده شده‌ايد...».

[5] - الحجرات – 10: «فقط مؤمنان برادر همديگرند...».

[6] - توبه / 30.

[7] - آل عمران / 181.

[8] - مائده / 64.

[9] - بقره/61.

[10] - براي اطلاع بيشتر در اين خصوص ر.ك: البقره /61، 78 و النساء / 155؛ المائده / 70 و آل عمران / 21.

[11] - منظور از هيكل معبد است كه تا كنون دو بار تخريب شده و اكنون در تلاشند تا براي بار سوم آن را بنا نهند و مقدمات آن را با كشيدن تونل شروع كرده‌اند.

[12] - بقره/96.

[13] - الاسراء /1: «تسبيح و تنزيه خداوندي را سزاست كه بنده‌ي خود ـ‌محمدـ را شبانگاهي از مسجد الحرام به مسجد الاقصي ـ‌سرزميني كه پر از خير و بركت نموده‌ايم‌ـ برد.»

[14] - روح المعاني ج17 ص 70؛ تفسير كبير، امام فخر رازي ج 8 صص 159-160.

[15] - الانبياء/71: «و او (حضرت ابراهيم) و لوط (برادرزاده‌اش) را از مكر و شر كافران رستگار و به سرزميني گسيل داشتيم كه آن را براي جهانيان پرخير و بركت ساخته‌ايم.»

[16] - روح المعاني ج 20 ص 72؛ تفسير كبير، امام فخر رازي ج8 ص 594.

[17] - القصص / 30: «هنگامي كه موسي كنار آن (آتش) آمد، از كنار سرزميني راست در منطقه مباركي (كوه طور) از ميان درختي ندا برآمد: اي موسي! من خدايم، پروردگار جهانيان.»

[18] - المائده/21: «اي قوم من! به سرزميني وارد شويد كه خداوند ورود بدانجا را براي شما مقدر فرموده است.»

[19] - التين/1-3: «سوگند به انجير و زيتون و سوگند به طور سينين (كوهي در صحراي سينا كه حضرت موسي (ع)  بر فراز آن به مناجات با خداند مي‌پرداخت) و سوگند به اين شهر داراي امن و امان (شهر مكه).»

[20] - ق/41: «گوش فرا ده (اي محمد)، روزي كه ندا دهنده (اسرافيل)، از جاي نزديكي ندا در مي‌دهد.»

[21] - النور/36: «در خانه‌هايي (مساجد) كه خداوند اجازه داده است تا بپا داشته شوند و نام مبارك او ذكر شود؛ سحرگاهان و شامگاهان به تنزيه و تقديس او مي‌پردازد» ـ‌عكرمه فرمود: «اشاره است به چهار مسجد: كعبه، مسجد قباء، مسجد مدينه و بيت المقدس است ابن كثير ج 4 ص247؛ فخر رازي ج 8 ص 398.»

[22] - به روايت مسلم (1/145) كتاب ايمان (74) باب الاسراء برسول الله، شماره (259).

[23] - به روايت امام بخاري (3/86)(20) كتاب فضل الصلوة في مسجد مكه و المدينه شماره حديث (1189) و امام مسلم در (2/2014) كتاب حج باب لات شد ... شماره (511).

[24] - به روايت امام احمد (6/463)، امام ابوداود (1/315) كتاب الصلوه (14) باب من السرج في المساجد شماره (457) و امام ابن ماجه (1/451)، مصباح الزجاج (1/250) صيغ و رجاله ثقات.

[25] - سعدي شيرازي

[26] - صحيح مسلم، شرح نووي 9/168.

[27] - صحيح مسلم، شرح نووي 9/168.

[28] - الهيثمي، مجمع الزوائد 4/7.

[29] - مسند امام احمد 6/299.

[30] - الحج/40: و قطعاً خدا به كسي كه (دين) او را ياري مي‌كند، ياري مي‌دهد، چرا كه خدا سخت نيرومند شكست‌ناپذير است.