مروری بر چند مطالعه بینالمللی درباره نسل Z با تاكید بر مقوله هویت و ارزشهای اخلاقی
در زمانهای زندگی میكنیم كه مساله نو/جوان و پیوندش با سیاست مهم شده است. اتفاقات مهمی در كشور ما رخ داده و اكثریت تصور میكنند یكی از نیروهای پیشبرنده این اتفاقات نو/جوانان بودهاند. جانهایی از دست رفته و افرادی به درجات مختلف لطماتی دیدهاند. جالب است كه اكثریت ما در مواجهه با این نسل و اتفاقات اخیر دچار نوعی غافلگیری شدهایم. از این حیث، تمركز بیشتر برای شناخت این نسل اهمیت دارد. من شخصا متخصص این حوزه نیستم و در این زمینه كار میدانی نكردهام. بنابراین به عنوان علاقهمند به این بحث، میخواهم عمدتا بر چند مطالعه بینالمللی كه در این زمینه صورت گرفته متمركز شوم و در انتها هم نكاتی را درباره كشور خودمان بگویم.
چارچوب مفهومی
ما در اینجا از رابطه میان تكنولوژی و تحولات اجتماعی صحبت میكنیم، یعنی از یكسو تغییر و تحولاتی در عرصه فناوری و ارتباطات صورت گرفته و از سوی دیگر دگرگونیهایی اجتماعی، مشابه آنچه در ماههای اخیر دیدهایم، رخ داده است. ارتباط میان این دو امر، یكی امر مصنوع و دیگری امر اجتماعی، چگونه است و چطور میتوان میان آنها ارتباط برقرار كرد؟ ایده رایج و غالب موجبیت (دترمینیسم) تكنولوژی و اثرگذاری یكطرفه تكنولوژی است. این دیدگاه سابقهای نسبتا طولانی دارد و به خصوص میان انسانشناسان رواج زیادی دارد. این دیدگاه موتور محرك و اصلی تغییرات فرهنگی و مناسبات اجتماعی را تغییرات تكنولوژیك میداند. نامگذاری دورههای تاریخی بر اساس دستاوردهای تكنولوژیك، مثل دوره مفرغ و دوره آهن و ...، رواج و غلبه این دیدگاه را میان مورخان و انسانشناسان نشان میدهد. در روزگار جدید، متفكرانی از این دیدگاه دفاع كردهاند؛ مثلا محققی به نام لین وایت معتقد است تكنولوژی ركاب اسب مهمترین عامل در تشكیل جامعه فئودالی بوده، چون باعث شده جنگها خیلی خشنتر و عمیقتر شوند و بنابراین سازمانها و نهادهایی پدید آیند كه جنگجو تربیت كنند ... یا مثلا ادعا شده نقش سیم خاردار در تمدن امریكا بیشتر از هر عامل دیگری است، زیرا باعث شده دامپروران بتوانند دامهای خود را جایی محصور كنند. همچنین نقلقولی از ماركس هست كه میگوید اگر آسیاب دستی داشته باشید، جامعهای فئودالی خواهید داشت و اگر آسیاب بخاری داشته باشید، جامعهای صنعتی. در هر صورت، این تصور هست كه تكنولوژی موتور محرك تحولات اجتماعی است؛ تكنولوژی منطق تحول درونزایی دارد و اثرگذاری آن بر جامعه یكسویه دارد، یعنی اگر تكنولوژی بنا به منطق درونی خود تحول پیدا كند، جامعه نیز تحول مییابد.
این دیدگاه ساده و تكعاملی است. مثلا میگوید بچههای نسل جدید به علت وجود اینترنت چنین شدهاند و... ویژگی دیگر آن سلب مسوولیت اجتماعی از افراد است. برای مثال، این تصور و امید در بسیاری پدید آمده بود كه نسل نو/جوان تكلیف همهچیز را روشن میكند و لازم نیست نسلهای دیگر تلاش بیشتری صورت دهند. عاملیت نسل جدید هم صرفا محصول تكنولوژی است. گویی موتوری به نام تكنولوژی دیجیتال روشن است و آدمها به صورت خودبهخودی كارشان را تحتتاثیر آن انجام میدهند و ما نسلهای قبلی هم از این قطار پیاده هستیم.
در نقطه مقابل، دیدگاه مهندسی قرار دارد كه تكنولوژی را خنثی میداند. این نگاه هم تا حدی در گفتار روزمره رایج است. مثل اینكه گفته میشود از چاقو میتوان هم در جراحی و هم در دزدی استفاده كرد. اینجا گویی فرض بر این است كه خود تكنولوژی مقتضیاتی ندارد و همهچیز توسط نیات كاربران معلوم میشود. هر دو این دیدگاهها قابل نقد است ولی ما فعلا مجال بررسی تفصیلی آنها را نداریم. مهم این است كه بدانیم جز این دو موضع، مواضع دیگری هم در میانه طیف در دسترس است. یكی از پیشنهادها كه توسط متفكری به نام وینر در مقالهای مشهور با عنوان «آیا مصنوعات سیاست دارند؟» طرح شده، این است كه همه تكنولوژیها را نمیتوان با یك نگاه تحلیل كرد. برخی تكنولوژیها ذاتا سیاسی هستند و برخی ذاتا چنین نیستند. مثلا از دید وینر، تكنولوژی هستهای ذاتا سیاسی است، یعنی اگر به سمت تكنولوژی هستهای برویم، باید نوعی نظم و آرایش سیاسی خاص را هم در اجتماع ایجاد كنیم، مثل سطح امنیتی بالا برای جلوگیری از جاسوسی و سرقت مواد رادیواكتیو و...؛ در مقابل، مثلا توربینهای بادی اینطور نیست.
دیدگاه دیگری كه میكوشد وسط طیف بایستد، اما بیشتر به سمت نگاه خنثای مهندسی گرایش دارد، بر ساختگرایی اجتماعی است، به این معنا كه وقتی تكنولوژی وارد جامعهای میشود، چیزی درون خود تكنولوژی نیست كه نوعی نظم اجتماعی را تحمیل كند، بلكه تعبیر و تفسیر آدمها از آن مهم است. یعنی از قبل شكافها و تقسیمهایی درون جامعه داریم و وقتی مصنوع یا تكنولوژی جدیدی میآید شروع به یارگیریهای اجتماعی میكند و گروههای اجتماعی تازهای میسازد. بنابراین عامل پیشبرنده و اصلی اجتماع است نه تكنولوژی. مثال ساده، دوچرخههای اولیه است كه وقتی برای نخستینبار وارد جامعه شد، از سوی گروههای مختلف اجتماعی با واكنشهای گوناگونی مواجه و با تثبیت آن مناقشه اجتماعی شكل فعلی دوچرخه تثبیت شد. بنابراین طبق این دیدگاه، بافت اجتماعیای كه تكنولوژی به آن وارد میشود، اهمیت پیدا میكند.
متفكران دیگری میگویند هر تكنولوژی فینفسه درون خودش هم وجوه سیاسی و هم وجوه غیرسیاسی دارد. مثلا اینكه اینترنت به كسانی كه پیشتر صدایی نداشتند صدا میدهد، وجه ذاتی آن است كه همیشه با اینترنت همراه است و البته كه پیامدهایی سیاسی دارد. اما اینكه مثلا اینترنت تصور ما را از زمان عوض میكند، ذاتی آن نیست. در هر حال، در بحث از رابطه تكنولوژیهای ارتباطی اخیر با نسل موسوم به Z، نباید موجبیتگرایانه بحث كرد و گفت تنها عامل اثرگذار اینترنت بوده است. قطعا عوامل دیگری هم در شكلدهی به ویژگیهای این نسل موثر بوده، مثل اینكه این نسل عموما در خانوادههایی تكفرزند یا دوفرزند بزرگ شدهاند، بهخوبی از ایشان مراقبت شده، به كتاب و منابع دسترسی داشتهاند و... حتی درون خود تكنولوژی اینترنت و فضای سایبری هم پلتفرمهای مختلف اثرات متفاوت داشتهاند. مثلا پلتفرم توییتر به دلیل نوع خاص امكاناتی كه به افراد میدهد، مثل تعداد كلمات و نوع تایملاین و...، بهشدت محیط پرخاشجویانهتری از اینستاگرام و فیسبوك است. بنابراین تنوع درون خود یك تكنولوژی هم اقتضائات متفاوتی دارد و این باز سبب كمرنگ شدن موجبیت تكنولوژی میشود.
نسل به چه معنا
در علوم اجتماعی شاخه تثبیتشدهای به اسم مطالعات نسلی وجود دارد كه میكوشد با محوریت مفهوم نسل، جامعه را مطالعه كند. این مطالعات صرفا نظری هم نیست، مثلا برخی از این مطالعات بر نحوه خرید نسلهای مختلف متمركز است و توسط شركتها و كارخانهها حمایت میشود. تعبیر «نسل» به معناهای متفاوت به كار رفته است. در گفتار حاضر، نسل به معنای دموگرافیك یعنی یكسانی سن نیست. همچنین نسل به معنایی كه در هرم خانواده به كار میرود، یعنی نسل پدربزرگها و نسل پدرها و نسل فرزندان و...، هم نیست. همچنین به معنای سن رشد و مستقل شدن فرد از خانواده (بین 25 تا 30 سال) هم نیست. نسل در بحث كنونی، به معنای شناختی- اجتماعی و جامعهشناختی به كار میرود. در این معنا، كسانی متعلق به یك نسل هستند كه اولا تقریبا در یك بازه زمانی یكسان متولد شده باشند و ثانیا و مهمتر اینكه تقریبا رویدادهای یكسانی را تجربه كرده باشند و با ارجاع به حافظهای یكسان، به رویدادها بنگرند و موقعیت یكسانی در ساختار اجتماعی داشته باشند. بهطور خلاصه، نسل یعنی كسانی كه آگاهی مشترك دارند و چیزهایی را كه میبینند و تجربه میكنند، در مقولات نسبتا مشتركی تجزیهوتحلیل میكنند.
تقسیمبندی نسلها
یك تقسیمبندی شناختهشده نسلها مربوط به امریكاست كه مشخصا جز در مورد نسل Z، چندان با تاریخ كشور ما همخوان نیست. در این تقسیمبندی هرچه جلوتر میرویم، بازه زمانی هر نسل كوتاهتر میشود: 1. از 1920 تا 1945 (بین دو جنگ جهانی) نسل «سنتگرا» است؛ 2. از 1945 تا 1965 نسل متعلق به زاد و ولد بعد از جنگ است؛ 3. از 1965 تا 1980 نسل ایكس (x) است؛ 4. از 1980 تا 1995 نسل وای (y) است؛ 5. از 1995 تا 2010 نسل زد (z) است. در 1995 اولین مرورگرهای اینترنت به بازار آمد و مردم از طریق كامپیوتر خانگی به اینترنت دسترسی پیدا كردند. بنابراین نسل Zجهان پیش از اینترنت را تجربه نكرده است. در كشورهای مختلف، با توجه به تحولات تكنولوژیك، زمان شروع نسل Z تغییر میكند. مثلا در روسیه، سال 2000 را شروع این نسل در نظر گرفتهاند. نكته بسیار مهمتر در شكلگیری این نسل ظهور و فراوانی گوشیهای هوشمند است كه دسترسی به كل اینترنت و تمام رسانهها را در یك قالب واحد میسر كرد.
در ایران در سال 1995 (حدود 1374) اولین دسترسیها در دانشگاهها به اینترنت وجود داشت، اما اصلا عمومی نبود. اگر شروع را سال 2000، یعنی حدود 1379 در نظر بگیریم، نسل Z با دهه هشتادیهای ما منطبق میشود. اما اگر بخواهیم مساله گوشیهای هوشمند را در نظر بگیریم، باید شروع را حدودا سال 1385 (2006) در نظر بگیریم كه ورود گوشیهای هوشمند به ایران است. این ورود تقریبا با جاهای دیگر دنیا همزمان است. بنابراین نسل Z یا دهه هشتادیهای ایران را میتوان متولدان 1380 یا به شكل دقیقتر1385 به بعد در نظر گرفت. نسلهای پیش از نسل Z مهاجران اینترنت هستند، اما نسل Z بومیان اینترنت هستند.
هویت و ارزشهای اخلاقی
در ادامه به چند تحقیق كه با محوریت هویت و ارزشهای اخلاقی در مورد نسل Zصورت گرفته، اشاره میكنم.
نسل Z در جوامع فردگرای غربی
كتاب Gen Z, Explained: The Art of Living in a Digital Age در سال 2021 منتشر شده است. چهار محقق در استنفورد مطالعهای زمانی روی دانشجویان خود در امریكا و بریتانیا از طریق گفتوگوی عمیق و گروههای كانونی انجام دادهاند. حرف اصلی كتاب این است كه نسل Z در امریكا با پارادوكسی مواجه است، از سویی در اینترنت و فضای سایبر صدای بلندی دارد یا میتواند داشته باشد و توجه جهانی را به خود جلب كند و چیزهایی را به شكل جمعی و تودهای یا حتی فردی وایرال كند، كامنت بگذارد، لایك كند؛ اما در جهان واقعی عاملیت كمی دارد، یعنی در سیستم تصمیمگیری اقتصادی، مالی و اجتماعی تاثیر اندكی دارد.
نسل Z همچنین در مقایسه با نسلهای دیگر تصور متفاوتی از «دیگری» دارد. این نسل از كدهای اجتماعی متفاوتی استفاده میكند. كدهای اجتماعی این نسل در فضای مجازی تعریف میشود و عموما برای نسلهای قبلی قابلفهم نیست، مثلا استفاده از ایموجیها و ممها (تصاویر و گفتار تكرارشونده)، مختصرنویسی، استفاده از ضمیر مخاطب دوم شخص، بلاك كردن، ریپورت كردن و ... همچنین تصور این نسل از دیگری، كسی است كه با او مشاركت و همكاری دارد.
مقدار زیادی از پروژهها روی اینترنت از طریق همین همكاری صورت میگیرد، نمونه مهم و بزرگ ویكیپدیا است كه با مشاركت شهروندان نوشته میشود و از آن مهمتر یك مركز تصمیمگیرنده ندارد و از طریق همكاری متقابل پیش میرود. نمونههای دیگر، نرمافزارهای منبع باز است، یا رمانهای آنلاینی كه با مشاركت خوانندگان نوشته میشوند یا سایتهای بسیار بزرگی كه افراد اطلاعات و محصولات خود را در آنجا به اشتراك میگذارند، مثل سایت دریبل كه گرافیستهای دنیا لوگو و طراحیهایشان را آنجا به اشتراك میگذارند یا pinterest در زمینه تصویر. بنابراین تصور این نسل از دیگری، دیگری مشاركتی و در حال همكاری و همرسانی است.
اما این همكاریها دو خصلت اساسی دارند. اول اینكه خصلت پیمانهای یا بخشی (ماجولار) دارند، در نتیجه هر بخشی را یك نفر انجام میدهد و این بخشها، به شكلهای بسیار متنوعی آرایش پیدا میكنند. مثل نحوه چیدمان اشیای یك اتاق كه با توجه به وظیفه محولشده، میتواند آرایشهای متفاوتی بگیرد و انعطافپذیر باشد. دوم اینكه این مجموعههای مشاركتی ساختار سلسلهمراتب هرمی ندارند، یعنی یك نفر در راس هرم وجود ندارد كه تصمیمگیرنده اصلی باشد، بلكه كارها به شكل توزیعشده انجام میشود. این شكل آرایش سازمانی را ارگانیك یا مركززداییشده یا غیرسلسلهمراتبی میخوانند. این ویژگی در تمام پایشها دیده میشود. همچنین برای این نسل، مفهوم زمان تغییر كرده است، یعنی نسل Zبیست و چهار ساعته است، شب و روز و تعطیل و غیرتعطیل برایش معنا ندارد، بلكه همیشه «آنلاین» یا «آن» است و همچنین چندمنظوره است.
طبق تحلیل نویسندگان این كتاب، نسل Z برای حل پارادوكس مذكور (تفاوت فضای مجازی و فضای واقعی) و مواجهه با آن سه راهكار در پیش گرفته است.
1- هویت ریزبافت یا بینابخشی: حداقل در امریكا و بریتانیا، نسل Zاز طریق تعریف نوع خاصی از هویت با این پارادوكس مواجه شدهاند. نسلهای پیشین در تعریف هویت خود به ردهها و مقولات ثابت بزرگ، مثل ملیت، نژاد، رنگ پوست، جنسیت، مذهب و...، اشاره میكردند كه معمولا در انتخاب آنها نقشی نداشتند. اما اصلیترین كار نسل Z برای مقابله با پارادوكس مذكور، برساختن هویتهای كوچك بوده است. به جای تعریف خود ذیل هویتهای بزرگ پیشین، افراد این نسل خود را ذیل گروههایی كوچك تعریف میكنند و براساس آن «خردههویت» میسازند. مهمترین امر برای برساختن خردههویتها در امریكا و بریتانیا طبق تحقیقات این كتاب جنسیت است. نسل Zبا استفاده از مفهوم جنسیت كه در وهله نخست به نظر امری پیشینی و دادهشده میآید و با دور شدن از دوگانههای رایج جنسی، خردههویتهای فراوانی برای خود ساخته است. همچنین مفهوم هویت آنلاین پدید آمده كه با هویت آفلاین فرق میكند. هویت آنلاین یعنی شكلی كه فرد خودش را از طریق پروفایلش به دیگران نشان میدهد. ریزبافتی و تنوع اینجا هم خودش را نشان میدهد. معمولا این نسل یك اكانت و یك تصویر ندارد، بلكه مجموعهای از اكانتها دارد. مثلا در اینستاگرام انواع پروفایل اصلی و فیك و ... دارد. بنابراین با تنوع پروفایلها كه هر كدام نشاندهنده یكی از لایههای هویتی است، مواجه هستیم. بهطور خلاصه، هویت نسل Z سیال، متكثر و آشكاركننده لایههای پنهان هویتی است كه از طریق انواع هویتهای آنلاین بروز پیدا میكند. این هویتها دینامیك هستند و هر فرد هویت خود را میسازد.
2- گروه همتایان: در مطالعه مذكور از افراد سوال شده كه در مواقع مواجهه با مشكل به چه كسی مراجعه میكنید. اولین و بالاترین پاسخ (54 درصد) «خودم» است، یعنی فرد از خودش راهنمایی میگیرد كه نشانه نوعی خودمختاری و استقلال است. دومی (بالاتر از خانواده) دوست است. یعنی ارزش و اهمیت خانواده كه نمونهای از نظام سلسلهمراتبی سنتی است كم شده و ارزش دوست و گروههای همتا بهشدت زیاد شده است. كلمه fam (مخفف family) برای اشاره به دوست به كار میرود. یعنی دوست fam شده و پدر و مادرها friend شدهاند. همراه با شكلگیری گروههای همتا، نوعی بدبینی به نسلهای قبل هم پدید آمده است، زیرا اولا نسلهای قبل به لحاظ دیجیتال بیسواد هستند. مطالعهای مربوط به كشورهای آسیایی نشان میدهد كه اكثر پدر و مادرها تقریبا از 12 سالگی به بعد دانش كمتری در مقایسه با فرزندان خود در زمینه دیجیتال دارند. ثانیا پدر و مادرها مسبب وضع موجود هستند، به خصوص در مورد مشكلات زیستمحیطی مثل گرمایش جهانی. ثالثا نماد ارزشهای منسوخ هستند، مثل سلسلهمراتب قدرت. در نتیجه، نوعی احساس خودكفایی و خوداتكایی در این نسل هست. شعار معروفی هست كه «فاصله هر چیز در اینترنت یك كلیك است»، پس نیازی به افراد بزرگتر و باتجربهتر نیست.
3- تغییر نگاه به مقوله راهبری و مدیریت: به دلایلی كه ذكر شد، تصور این نسل از راهبر و مدیر فرق میكند. مدیر و راهبر كسی است متعلق به گروه كه كارها را تسهیل میكند. او مغز متفكر نیست و اتوریته ندارد و از جایگاه برابری با بقیه برخوردار است و نقش او كاملا میتواند چرخشی باشد. یعنی او در واقع بیشتر تسهیلگر است تا رییس.
بخشی از این كتاب به مهمترین دغدغههای نسل Z در امریكا و بریتانیا میپردازد. به شكل معناداری، برخی از مهمترین این دغدغهها مسائل «جهانی» است، یعنی مسائلی كه خصلتهای منطقهای ندارد. مثلا اولین مورد آینده سیاره زمین و محیط زیست (60 درصد)، دوم رشد نابرابری، سوم جنگ و خصومت، چهارم جنایت و خشونت، پنجم افول رشد اقتصادی و... است.
در انتهای كتاب، ده خصلت یا ویژگی اخلاقی اصلی نسل Z در این دو كشور كه عمدتا لیبرال دموكرات هستند، فهرست شده است: 1. خوداتكایی و خودرانی، 2. هویتیابی در قالب هویتهای ریزبافت و در جمعهای كوچك، 3. تلاش برای ایجاد گروهها و جوامع متنوعتر (مخالفت با سوگیری و تبعیض)، 4. قدرت تشخیص اینكه چه كسی دروغ میگوید و چه كسی قابل اطمینان است زیرا در فضای مجازی مدام باید چك كرد كه چه كسی دروغ میگوید یا چه اطلاعاتی فیك است، 5. روحیه همكاری و مشاركت در ساختارهای غیرسلسلهمراتبی، 6. مدل اجماعی برای مدیریت و راهبری در مقابل مدل هرمی، 7. ترجیح ساختارهای سیال و ماجولار (بخشی و پیمانهای)، 8. توهمزدایی از گذشته و نگرش مثبت به زمان حال و این باور كه ما میتوانیم جهان را از طریق كنشهای جمعی تغییر دهیم، 9. استفاده از ممها به مثابه عناصری فرهنگی، 10. تعارضها و پارادوكسهای این نسل، مثل تعارض بین این تصور كه میتواند كاری بكند اما در دنیای واقعی خیلی نمیتواند كاری بكند.
نسل Z در جوامع جمعگرا
مطالعه مفصلی در سال 2019 در روسیه در دانشگاه سنت پطرزبورگ صورت گرفته كه در بخش نخست آن از نسل وای (y)، یعنی نسل قبل از نسل Z، خواسته شده كه بگویند چه تصوری از نسل جدید دارند. جالب است كه نگاه بزرگترها به این نسل خیلی منفی است. آیتمهای اصلی بیانشده اینهاست: 1. نسل Z خیلی خودبیانگر است، منتها به معنای منفی، یعنی هر كاری میكند تا در جهان مجازی دیده شود. 2. نسل Zآزاد است، با این تفسیر منفی كه برایش ناشناس و مخفی ماندن در شبكههای اجتماعی مهم است. 3. دوست دارند سریع یاد بگیرند، منتها فقط چیزهایی را یاد میگیرند كه دوست دارند، یعنی منفعتطلب هستند و دنبال این هستند كه چطور میتوان مشهور و معروف و پولدار شد. 4. هر كاری را باید به سریعترین شكل انجام دهند و در نتیجه زمان یادگیری، معاشرت، دوست پیدا كردن و ... برایشان كم شده است. 5. اطلاعات زیاد، ولی با عمق كم دارند. 6. مسوولیت ناپذیرند.7. ارزشهای فردگرایانه دارند. این مطالعه نشان میدهد كه در روسیه، به عنوان كشوری شرقیتر، نگرش نسل قبل به نسل جدید منفی است و تقریبا هیچ چیز مثبتی در آن نمیبیند.
در همین مطالعه، ارزشهای اخلاقی خود این نسل تجزیهوتحلیل شده است. اصلیترین ارزش با 32 درصد وزن خوداظهاری و خودبیانگری است. بعد از آن، با 24 درصد وزن، همكاری متقابل است. این دو ویژگی شبیه مطالعه امریكاست و از باقی ویژگیها وزن بیشتری دارد. محققان علت اشتراك این ویژگیها و ایجاد و تقویت آنها را اینترنت میدانند. اینترنت است كه فضای خوداظهارگری را فراهم میآورد و محل مشاركت با همتایان و تعریف هویتهای ریزبافت و اختصاصیتر است.
مطالعه دیگری در سال 2020 در كشورهای آسیایی صورت گرفته كه عمدتا كشورهای شرق آسیا را مد نظر دارد. ویژگیهای اخلاقی نسل Zدر اینجا هم جالب توجه است. چند ویژگی اصلی مثل خوداظهارگری و كار مشاركتی با مطالعات دیگر مشترك است، اما سایر ویژگیها جالب و خاص جامعه خودشان است.
1. بومی دیجیتال هستند. 2. هویتهای متعدد و تكهپاره در هر دو جهان آفلاین و آنلاین دارند. 3. نسل نگران كه دغدغههای گلوبال و جهانی آن بیشتر است. 4. خلاقیت، یعنی كار مشاركتی و كارآفرینی. 5. به اشتراكگذاری اطلاعات با سایر كاربران. 6. نسل رو به آینده: 67 درصد فكر میكنند، میتوانند كاری برای آینده بكنند و 84 درصد تصور میكنند تكنولوژی مایه امید به آینده است.
در سال 2021 مطالعهای در لهستان صورت گرفت كه از این نظر اهمیت دارد كه جامعهای نسبتا شرقی و جمعگراتر، در مقایسه با جوامع اروپای غربی و امریكای شمالی است. مهمترین ویژگی نسل Z در این جامعه به روایت این مطالعه تضعیف ارزش خانواده است. یعنی در نسلهای قبلی، خانواده جز در دوره كوتاهی بعد از جنگ، همیشه بیشترین ارزش را داشته است (بیش از 60 درصد)، اما برای نسل Z این ارزش به شكل معناداری كاهش یافته (30 الی 40 درصد) و از طرف دیگر ارزش دوستان بهشدت افزایش یافته و تقریبا اندازه خانواده شده است.
دهه هشتادیهای ایران
با استفاده از مطالعات مذكور و البته به شكل گمانهزنی، یعنی اولا با بهره گرفتن از ویژگیهای مشترك مطالعات بالا و ثانیا با در نظر گرفتن ویژگیهای خاص جامعه ایران، میتوان حدسهایی برای فهم ویژگیهای نسل Z (دهه هشتادیها) در ایران زد. همانطور كه ذكر شد، هر جامعه آرایش اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی دارد و آن آرایش خاص، در نحوه تعامل با تكنولوژی جدید موثر است. بر این اساس،
مهمترین امری كه به نظر میرسد، میشود در بافت ایران در حوزه اخلاق و هویت به اینترنت نسبت داد، زیر سوال رفتن «اقتدار» است، یعنی چیزی شبیه آنچه مطالعه لهستان نشان داده است. عنصر اصلی در گفتمان رسمی در فرهنگ ما، در بسیاری از بخشها، «اقتدار» است. اقتدار یعنی در یك ساختار، جایگاه منحصر به فردی وجود دارد و آن جایگاه از نوعی یگانگی و تكینگی و در نتیجه نفوذ و قداست برخوردار است. مثلا در خانواده، پدر به عنوان نانآور خانواده جایگاه منحصر به فردی دارد و در نتیجه اقتدار دارد.
در مدرسه، مدیر و معلم چنین است و در نظام دینی، مرجع تقلید اقتدار دارد. زیر سوال رفتن تكینگی و منحصر به فرد بودن، در نهایت به زیر سوال رفتن اقتدار منجر میشود. اگر یك تكنولوژی باعث شود كه بدیلهای یك چیز زیاد شوند، بهتدریج از اقتدار آن در حوزههای گوناگون كاسته میشود و این اتفاقی است كه برای همه منابع اقتدار رخ داده یا در حال رخ دادن است. میتوان گمانهزنی كرد كه این ویژگی از بقیه ویژگیهای اینترنت برای دهه هشتادیها در ایران مهمتر است. مثلا قبلا علت اقتدار معلم در كلاس دانش او بود، اما الان با یك جستوجو در گوگل میتوان بسی بیشتر از دانش معلم را پیدا كرد و این دانش دیگر منحصر به معلم نیست. همچنین است در مورد اقتدار عالمان دینی كه قبلا روایتهایی منحصر به فرد ارایه میكردند. از اقتدار سیاسی هم به همین طریق كاسته شده است. اتفاقات اخیر نمونهای گویا از این است كه چگونه یك نسل تصوری متفاوت از اقتدار سیاسی و نحوه واكنش جمعی دارد.
ویژگی دوم دهه هشتادیها این باور است كه ما توان انجام كار دستهجمعی داریم. این الگوی كار را در بسیاری از جانداران هم میبینیم، مثل ماهیهای كوچكی كه بهتنهایی نمیتوانند كاری بكنند، اما دستهجمعی و در قالب یك پیكره واحد و به شكل تودهای در مقابل خطرات و تهدیدات واكنش نشان میدهند و گاه خیلی هم ترسناك میشوند. كل آن مجموعه كار قهرمانانهای انجام میدهد، اما هیچیك بهتنهایی قهرمان نیست. این ویژگی در جاهای مختلف دیده شده است، مثل جنبش حمایت از زندگی سیاهان در امریكا در سالهای اخیر یا در واكنش به مسائل محیطزیستی وقتی امری هشتگ میخورد و... این ویژگی در ایران هم اهمیت زیادی دارد و نشاندهنده وارد شدن كنشگری جدید به صحنه است كه قبلا در محاسبات دیده نمیشود، اما حالا حضور دارد و اثرگذار است.
از سوی دیگر، كار دستهجمعی یا گلهای این ویژگی منفی را هم دارد كه آدمها احساس میكنند باید راجع به همهچیز حرف بزنند. هری فرانكفورت فیلسوف امریكایی مفهومی تحت عنوان حرف مفت معرفی كرده است. این ناشی از فشار همتایان است. فرانكفورت چرند و پرند یا حرف مفت را سخنی میداند كه صدق و كذبش اهمیتی ندارد، بلكه فقط برای گفته شدن و بیان شدن مطرح میشود. مشاركت در كنشهای جمعی و تودهای و فشار همتایان این خطر را هم دارد كه افراد برای خالی نبودن عریضه در فضای مجازی بیش از قبل حرف مفت بزنند.
اینها البته گمانهزنیهایی درباره ویژگیهای دهه هشتادیها در ایران بود كه حتما باید به محك مطالعات میدانی بخورد.
پژوهشگر فلسفه و مطالعات علم
نظرات