مشروح سخنان استاد عبدالرحمن پیرانی دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله والصلاة والسّلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن والاه
ضمن عرض سلام و ادب و احترام محضر اعضاى محترم شورای مرکزی و آرزوی دوام عافیت و توفیق عبادت و خدمت به دین خدا و بندگانش، از پیشگاه پروردگار خالق معبود مسئلت دارم اجتماع ما را با حضور ملائک و نزول رحمت و نور قرين فرماید.
عرایضم را با الهام از آیهی ۱۳ سورهی شورا آغاز میکنم خداوند بزرگ میفرمايد:
«شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» (الشورى: ١٣)
ترجمه: از دين همان را براى شما مؤمنان مقرر داشته كه به نوح سفارش كرده و نيز آنچه را كه به تو وحى كردهايم و آنچه كه ابراهيم و موسى و عيسى را به آن سفارش كردهايم كه همانا دين را پاس بداريد و در پايبندى به اصول و تعاليم و ثوابت آن اختلاف نورزيد.
اين آيه بهصورتى مختصر مطالب ارزشمندى را به نسبت مراحل تدريجى ارسال رُسُل و طبيعت اين مراحل با محوريت برجستهی پيامبران اولوالعزم و صاحبان شرایع بزرگ و پيروان فراوان آنها بيان مىدارد كما اينكه بر وظيفه و مأموريت خطير و مشترك تمامى انبياء و پيروان آنها مبنى بر مبدأ توحيد و ايمان به خداوند يكتا و كتابهاى آسمانى و رسولان الهى و روز رستاخيز و فرمانبردارى از اوامر پروردگار و پرهيز از نواهى تاكيد کرده و مىفرمايد: «أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ»
لازم به يادآورى است رسالت خاتم انبیا در ادامهى سلسله رسالات تكاملى و تدريجى آسمانی از جايگاهى متمايز و بسيار متفاوت برخوردار است؛ زيرا رسالتى جهانى و جاودان و شایسته برای هدايتگرى در هر زمان، مکان و شرایطی است که بر خلاف ساير رسالات رسولان الهى در آن برنامه و معجزه در همآمیخته و يكى است.
بدون ترديد اين ارتقا در تدرّج رسالات آسمانی بر اساس حکمت الهی و در تعاقب پیشرفت تمدنهای بشری و متناسب با تغییر و تحول اوضاع و احوال ملّتها و امّتها صورت گرفته است تا اينكه بشریت به مرحلهای از رشد و تعالى فكرى و فرهنگى میرسد که توان و شایستگی تعامل مستقيم با نصّ مکتوب را داشته باشد که در تحوّلى عظيم، ختم نبوّت و رسالت اعلام شود.
با تأمّلی در معانی نهفته در این آیه در مىيابيم كه سلسلهی تدريجى رسالت انبياء به سه مقطع تاريخى مهمّ و متمایز تقسيم مىشود.
مقطع نخست را عبارت «مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا» با صيغهى مفرد و غائب نمايندگى مىكند و و مقطع دوّم را آيهى «وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ» مورد تأكيد قرار مىدهد و مقطع سوّم و آخرين مقطع را عبارت «وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى» بيان مىدارد.
اين مقاطع نشان از نزول تدریجی رسالت انبیاء علیهم الصلاة والسّلام و در مراحل و دورههاى مختلف دارد. بدين صورت كه مقطع اوّل از زمان سیّدنا آدم تا عهد سیّدنا ابراهیم عليهم السّلام قبل از اینکه خداوند به او فرزندى عطا فرمايد را در برمىگيرد.
امّا مقطع دوّم از نيمهى دوّم عهد سیّدنا ابراهيم تا زمان سيّدنا موسى و عيسى عليهم السّلام را شامل مىشود. و مقطع سوم از ابتداى عهد پیامبر عظیمالشأن اسلام حضرت محمّد صلّى الله عليه وسلّم آغاز و تا روز رستاخیز ادامه دارد.
با تأمّل در اين آيه در مىيابيم كه نوح به تنهایى و با صيغهى مفرد غائب وصيت را دريافت مىكند: «مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا»، كه اشاره به اين حقيقت دارد كه در اين مرحله از آدم تا نوح و نيمهی نخست عهد سيّدنا ابراهيم كه نوح در مركزيت اين مقطع قرار دارد و پدر دوّم بشريت پس از آدم محسوب مىشود؛ در اين مقطع شخص رسول، محور اصلى رسالت و حلّال مشكلات و نيازهاى مردم بوده و لذا كتاب آسمانى شناختهشدهاى معرّفى نشده است؛ زيرا اساساً وسيله و ابزار كتابت وجود نداشته است و پيام و يا توصيه را شخص رسول بهصورت وحى و يا الهام از جانب خداوند دريافت نموده و براى پيروانش بازگو كرده است.
امّا در مقطع دوّم كه شامل نيمهى دوّم از عمر سيّدنا ابراهيم و ساير انبياء و رسولان الهى تا حضرت موسى و عيسى عليهم الصلاة والسّلام مىشود با صیغهى متکلّم معالغیر و به صورت جمع مورد تأکید قرار گرفته است: «وَصَّيْنَا» كه نشان از اين حقيقت دارد كه وحى گاهى مستقيم از جانب الله جلّ جلاله انجام پذيرفته و زمانى توسّط ملائكه (جبرئيل) صورت گرفته است. در اين سياق قابل ذكر است در شرایطى كه نحوهی خطاب براى ساير پيامبران الهى با صیغهی وصیت آمده اما به نسبت پیامبر خاتم صلّى الله عليه وسلّم از واژهی وحی «أَوْحَيْنَا» استفاده شده است همانگونه که میفرمايد: «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» (الشورى: ١٣)
زيرا قرآن مجيد توأمان هم رسالت و هم معجزه است و نيز رسالتى ماندگار و جاودان براى تمامى بشريت تا روز رستاخيز، مجرَّد از تاريخ و حوادث و شايسته براى هر زمان و مكان و شرايطى است كه خود وحى و نصّ فارغ از حضور فيزيكى رسول، محور است؛ زيرا همانگونه كه عرض شد اصولاً در مرحلهی نخست از رسالت آسمانی از آدم تا مرحلهی اول عمر مبارک حضرت ابراهیم، شخص رسول و يا نبى خود مستقيم حلّال مشکلات مردم بوده از زبان خود رسول به نیازها و اقتضائات پاسخ داده شده مىشد و پيام مستقيم ارسال مىشد؛ همانگونه كه در ساختن كشتى، خداوند خود نوح را خطاب قرار مىدهد و به او فرمان مىدهد: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا»(هود: ٣٧) كشتى را زير نظر و وحى ما بساز.
امّا در مقطع و مرحلهی دوّم رسالت، کتابهایی مانند تورات، انجیل و زبور نازل شد و مراجعه به كتاب نيز ميسّر شد كه البتّه اين كتابها در اصل هر كدام خاصّ اقوام و ملّت و امّت معیّن و متعلّق به زمان و مکان مشخصى بودند، امّا در آخرین مرحله از عمر رسالت انبياء در واقع بشریت به سطح تمدّنی تفاعل و تعامل مستقيم با نصّ مکتوب و شایسته برای تمامی زمانها و مکانها برخوردار باشد، ارتقا مىيابد و خود نصّ(قرآن و سنّت صحيح) محور رسالت قرار گرفت تا بتواند به نیازهای هر نسل و عصری پاسخ دهد.
قابل ذكر است بر خلاف ساير انبيای الهى در پيامبر خاتم به اسم شخصى مثلاً «يا محمّد» مورد خطاب قرار نگرفته است بلكه همواره با عبارت: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ، يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ، يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ و...» مورد خطاب قرار گرفته است امّا ساير انبیای سابقین اسم شخصى ایشان ذكر شده است؛ مثلاً يا نوح يا صالح يا داوود يا عيسى و… علما فرمودهاند اين بدان خاطر است كه اوّلاً: پيامبر خاتم مورد تكريم ويژه قرار گرفته است و نيز بیان «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ، يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ، يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ و..» شامل پیامبر چه به عنوان نبی و يا به عنوان رسول میشود. ثانياً: به دليل اينكه امّت خاتم پس از وفات پيامبر(ص) به صورت كلّى مكلّف به حمل اين رسالت و پاسدارى و تبيلغ آن مىباشند؛ لذا اين شيوهی خطاب شامل پيروان و جانشينان شايستهى آن حضرت از عالمان، دعوتگران، مصلحان، اندیشمندان و قرآنپژوهان و... كه به درجهاى از دانش و آگاهى و اخلاص و دلسوزى و احساس مسؤوليت نسبت به دين خدا و بندگانش رسيده باشند نيز مىشود؛ زيرا اين يك وظيفهاى شرعى و فرضى كفایى همانگونه كه قبلاً نيز اشاره شد در ارتباط با رسالت انبیای سابقين، معجزه جداى از برنامه و رسالت آنها بود؛ مثلاً تورات غیر از عصای موسی علیه السّلام و يا انجیل جدای از احیای مردگان توسّط حضرت عیسی است؛ امّا به نسبت رسالت خاتم انبياء توأمان برنامه و معجزه یکی است؛ بدين معنا كه رسالت دین خاتم قرآن مجيد و معجزهی اسلام نیز قرآن مجيد است؛ در نتيجه برنامه و رسالت و معجزهی اسلام امر واحدى است و از هم منفصل نیست لذا خداوند بزرگ در پاسخ به مطالبهی معجزه از جانب برخى مخاطبان قرآن مجید میفرماید: «أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (العنکبوت: ٥١)
آیا برای ایشان کافی نیست که ما بر تو کتاب آسمانی را فرو فرستادیم که بر آنان خوانده میشود، بیگمان در این امر رحمت و پندآموزی برای اهل ایمان است.
نظرات