متن سخنان دبیرکلّ جماعت به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله و أصحابه و من والاه
رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ
رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ.
ضمن عرض خیرمقدم و آرزوی دوام عافیت و سلامتی و توفیق بندگی و خدمت به دین خدا و بندگانش، امیدوارم این اجتماع خجسته و ایمانی با حضور ملائک و نزول نور و رحمت الهی قرین باشد و ما را در اتخاذ تصمیماتی متناسب با شرایط حساس کنونی جامعه و جماعت نصرت فرماید.
در آغاز سخن، لازم میدانم مراتب تأسف و نگرانی خود را در خصوص استمرار اوضاع نابسامان کشور بهویژه اوضاع اقتصادی و تنگناهای معیشتی هموطنان و اعدامها و تعمیق گسترده تقابل میان شهروندان و حاکمان و تحریمها و تهدیدهای خارجی که امنیت و آرامش هموطنان را با چالش جدی مواجه ساخته است، ابراز نموده و آیندهای مملو از آرامش و رفاه و رهایی از تنگناها را برای ملت بزرگ ایران مسئلت میدارم.
خداوند بزرگ جلجلاله پیامبر عظیمالشأن اسلام حضرت محمد صلیالله عليه و سلم را پیامبر خاتم و رسالت او را خاتم ادیان الهی و جهانی و جاودان قرار داد و آن را توانایی و شایستگی بقا و جاودانگی و جهانی بودن عطا فرمود تا هدایتگری و راهبری خود را علیرغم اختلافات زمان و مکان و شرایط حفظ نماید.
اکنون در عصر حاضر، جهانی و جاودان بودن دین مبین اسلام از یکسو و تغییرات و تحولات سریع و کثیر و عمیق از دیگر سو، مسؤولیت و مأموریت دینپژوهان و مصلحان اجتماعی و جریانهای اسلامی را نسبت به فهم درست واقعیتهای حاکم بر زندگی و اوضاع و احوال زمان و مکان (فقه و فهم واقع) و درک درست هدایت ربانی و فرمان و توصيه الهی (فهم و فقه واجب) و تطبیق درست آن دوچندان میکند.
بدیهی است اهتمام به واقعیتها و درک و فهم اوضاع و احوال جاری در رابطه با حکم شرعی، نشان از شایستگی دین برای هر زمان و مکان و شرایطی دارد و زمینه را برای موازنه میان اصل و عصر / اصالت و معاصرت / ثوابت و متغیرات / اهداف و وسائل فراهم میسازد.
در این سیاق و در باب اهمیت و ضرورت فهم درست واقعیتها و اوضاع و افکار و فرهنگ حاكم بر زمان و مکان که مقتضی حکم و پیام خاص الهى و تطبیق درست باشد، رأی و نظر برخى از بزرگان دين را به اختصار مرور میکنیم. امام ابن تیمیه میفرماید: (فان لم یعرف الواقع فی الخلق و الواجب فی الدین لم یعرف حکم الله فی عباده) يعنى در صورتى فقيه، مجتهد و قرآنپژوه، واقعیتهای حاكم بر زندگى و جامعه و مردم ونيز پيام و فرمان دين در آن شرایط را نشناسد، قادر به درک حكم الهى نسبت به بندگانش نخواهد بود، زیرا بنا بهاصطلاح فقها تنقیح مناط و اثبات و اخراج حکم شرعی، شرطى اساسی از شروط اجتهاد است.
اما م ابن قیم نيز بر دو نوع فهم و دانش تأکید مینماید:
الف) فهم الواقع و الفقه فیه. درك و فهم واقعیتها به صورتى دقيق
ب) فهم الواجب فی الواقع و هو حکم الله الذی حکم به فی کتابه او علی لسان رسوله(ص) فی هذا الواقع . شناخت فرمان، دستور و توصيه الهى متناسب با آن واقعیتها و اوضاعواحوالی است كه برگرفته از قرآن مجيد و يا سنت نبوى در رابطه با آن واقعیتها است.
خلاصه مطلب اینکه، «فقه واقع» عبارت است از درك دقیق ویژگیها، اوصاف و اوضاع تأثیرگذار و حاکم بر انسان و جامعه كه مقتضی تطبیق حکمى شرعی باشد. اهمیت این فهم و تطبيق در آن نهفته است که نصوص قرآن و سنت، نخست در زمان نزول و یا ورود، شرایط، اوضاع و زمان و مکان را موردتوجه قرار داده و به حل مشکلات و پاسخ به نیازها و اصلاح و هدایتگری پرداخته است و ارتباط زنده با جامعه هدف را حفظ نموده است ازاینرو آیات قرآن مجید و احادیث نبوی در پرتو اسباب و ملابسات و مقاصد آن قابلفهم بود و تفاوت خطاب قرآنی در مکه با خطاب قرآنی در مدینه و تدرج احکام مثلاً در تحریم شراب که قدمبهقدم صورت گرفت، دلائل روشنى بر روش و منهج تشریعی قرآن مجید در تعامل با واقعیتها عصر نزول است.
قابلذکر است ائمه و فقها و مجتهدان در گذشته از ابزاری مانند استحسان، استحصاب، سد ذرائع، مصالح مرسله و عرف برای تعامل با نصوص، در وقایع و حوادث متغیر بهگونهای که مقاصد شرع را محقق سازد و میان ثوابت و اقتضائات عصر وفاق و آشتی ایجاد نماید بهرهبردار بردهاند. كه تعريف آنها عبارت است :
1- استحسان:ترجيح قیاس خفی(پنهان) بر قیاس جلی( آشکار )
2- استصحاب پذيرفتن ماندگاری حکمی در زمان حاضر به دلیل ثبات آن در گذشته زیرا دلیل آشکاری بر نسخ یا لغو آن وارد نشده است.
3- سد ذرائع: پیشگیری ازآنچه موجب مفسده میشود.
4- مصالح مرسله اموری که مقاصد شرع را حفظ مینماید ولی فاقد نصی شرعی بر اعتبار آن است مرسله رهاشده است -
5- عرف: عادتی که میان مردم متعارف به آن خو گرفته و در روح و روانشان مستقر شده است و شرع با آن مخالفتی ندارد مثلاً مردم شهرى بیع را با صفتی معین مثلاً تنها با قبض انجام میدهند و سخنی بر زبان جاری نمیکنند.
قابلذکر است اگر اصولیون در گذشته چندان به موضوع مهم و محوری «فقه واقع» نپرداختهاند، شاید به این خاطر بوده است که اساساً تغییرات و تحولات در عصر آنها بسیار اندک و کمشتاب بوده است؛ برخلاف عصر حاضر که در پرتو فناوریهای نوین، هوش مصنوعی، پیچیدگی حیات و گستردگی حوادث و تحولات و درهمآمیختگی مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و تعدد افکار و احزاب و جریانها، ضرورت اهتمام جدی نسبت به فقه واقع و ایجاد تغییر و تحولات تجدید در ابزارها و روشهای گذشته را ضروریتر مینماید.
بهویژه كه قرآن مجید بر مرجعیت و هدايتگرى خود برای تمامی زمانها و مکانها و شرایط و اوضاع تأکید مینماید و میفرماید:(إِنَّ هٰذَا القُرآنَ يَهدي لِلَّتي هِيَ أَقوَمُ وَيُبَشِّرُ المُؤمِنينَ الَّذينَ يَعمَلونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا كَبيرًا) (اسرا /9)
لذا ضرورت دارد قدمهای جدی برای درک درست پیام جدید و هدایتگر قرآن مجید و شناخت صحیح شرایط و اوضاع جاری و تطبیق حكيمانهی آن برداشته شود.
استاد طارق البُشری در سیاق سخن از اسلام و عصر میفرماید: ان المشکله لیست فی جهلنا بالاسلام، بل المشکله فی جهلنا بالعصر.
مشكل ما مسلمانان عدم فهم اسلام نيست بلكه مشكل عدم درك زمان است.
و استاد ماهر حسین حَصْوَه میفرماید:
(إن غیاب فقه الواقع بشقیه: واقع النص فهما وتعلیلا وواقع التطبیق فقها لمحل التنزیل وشروط التطبیق، أدّی الی نتایج غیر مرضیة شرعاً من خلال إغفال النصوص و مقاصدها أو إغفال الواقع و افرازاته.) فقدان فهم واقع، یعنی واقع نص شرعی ازلحاظ فهم و تعلیل از یکسو، و واقع تطبیق، ازلحاظ تشخیص مکان و شیوهی اجرا و شرایط تطبیق از سوی دیگر، نتایج نامطلوبی را به جهت غفلت از نصوص و مقاصدش و یا غفلت از واقعیتها و پیامدهایش را به بار آورده است. بر این اساس، اکثریت اندیشمندان و دینپژوهان اهتمام شایسته نسبت به فقه مقاصدی و مقاصد شریعت را ضروری میدانند. استاد صلاحالدین جورشی تونسی میگوید:
(علم المقاصد یتطلب شیئا من الإحاطة بثقافة العصر و قیمه، حیث إن المقاصد الیوم لیست مجرد تعلیل لأصول احکام الشریعه و انما تکون معالم لإختبارات حضاریة و مجتمعية کبری تفید الممارسة التشریعية.) لازمهی درک علم مقاصد این است که انسان نسبت به فرهنگ زمان خود و ارزشهای حاکم اشراف داشته باشد چراکه امروزه علم مقاصد تنها تعلیل اصول احکام شرعی نیست بلکه نشانههایی برای آزمونهای بزرگ تمدنی و اجتماعی در خدمت اجرای قوانین شرعی است.
پیام اين سخن ضرورت ایجاد ارتباط تنگاتنگ میان اصول فقه و علم مقاصد و فقه واقع و شناخت واقعیتهای حاکم بر زندگی است؛ زیرا اصول فقه، ابزار و وسایل لازم را برای تغییر پیام نصوص شرعی و استنباط احکام جدید را مهیا میسازد و علم مقاصد نيز سلامت این مسیر را تضمین مینماید که انحرافى صورت نگیرد. در تبيين نقش مقاصد و انواع آن رشيد رضا میفرماید :
فللدین ثلاث مقاصد:
1- تصحیح العقائد التی بها کمال العقل.
2- تهذیب الاخلاق التی بها کمال النفس
3- حسن الأعمال التی تناط بها المصالح و المنافع.
دین دارای سه مقصد اساسی است:
۱-اصلاح عقیده که کاملکنندهی عقل است.
۲- تهذیب اخلاق که موجب کمال نفس است.
۳- عمل نیکو که معیاری برای مصالح و منافع است.
کوتاه سخن، واقعیت این است در صورتی که وحی دربرگيرندهی تحولات و تطورات آینده نباشد، وصف جهانی و جاودانگی خود را برای زمانها و مکانها از دست میدهد و در مقابل در صورتی فقه بتواند ارتباط تنگاتنگ خود را با زمان و مکان حفظ بكند، وصف بشری را از دست میدهد و ویژگی وحی را کسب مینماید.
لذا ضرورت دارد همواره توانایی و شایستگی وحی در پوشش دادن تغییرات و تحولات آینده، عامل و انگیزهای برای اجتهاد و فهم پیام جدید وحی و حفظ ارتباطات آن با عصر و زمان و مکان و مردم باشد .
و این یعنی و حی میتواند شامل مضامین و مفاهیمی باشد که نسلهای قبلى مکلف به فهم و تطبيق آن نبودهاند زيرا زمان وشرائط آنها متفاوت بوده است و به نسبت نسلهای بعدی نيز به همین منوال خواهد بود.
اصولاً با تغییر ظروف و شرایط و احوال و اوضاع، وحی میتواند با مضامین جدید در باب هدایتگری و پاسخ به نیازها و قضایای جدید و معالجه امور ایفای نقش نماید؛ اما فقه، اگر انعطاف و امکان بازخوانی و بازاندیشی نداشته باشد، از اين توانایی برخوردار نبوده و قادر به معالجه تمامی امور جدید نخواهد بود.
لذا ضرورت دارد تفاوت جوهری و اساسی میان وحی به مثابهی پیام ربانی و فرمان هدایتگر ربالعالمین در امتداد زمان و مکان، با فقه به مثابهی اجتهاد بشری را بهخوبی دریابیم و بپذیریم که فقه در مقایسه با وحی، صلاحیت جزئی و نسبی دارد زیرا كه وحى كلام ربانى و فقه اجتهاد بشرى است.
نظرات