«شناخت انواع نفس، امری لازم است، تا خود را با زیباترین آنها بیاراییم و از بدترین آنها دوری جوییم. بارزترین آنها، نفسهایی هستندکه خداوند آنها را در قرآن بیان داشته است.»[3]
الف) انواع نفسهایی که قرآن به ذکر آنها پرداخته است:
1- نفس اماره[4]
«هرگاه اهل تزکیه، دربارهی نفس و مبارزه با آن بحث میکنند، منظورشان نفسی است که جامع نیروی خشم و شهوت و صفات مذموم در انسان میباشد.»[5]
هرگاه بخواهیم به خطرناک بودن نفس انسان پی ببریم، باید فرمودهی خداوند را دربارهی داستان قابیل بخوانیم:
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ[٦]
«پس نفس [سرکش او] قتل برادرش را برای وی آسان کرد و او را کشت و از زیانکاران گردید.
همچنین خداوند از زبان یعقوب به فرزنداناش، میفرماید:
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا[٧]، «بلکه نفوس [امّارهی شما] کاری [زشت] را برایتان آراسته است.»
همچنین فرمودهی خداوند از زبان آن مرد سامری که گوساله را برای بنی اسرائیل ساخت:
وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي[٨]، «و اینچنین نفسام این کار را برایم آراست.»
همچنین فرمودهی خداوند از زبان زن عزیز مصر:
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ[٩] «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم، [چرا که] براستی نفس به بدی، بسیار امرکننده است؛ مگر هنگامی که پروردگارم رحم کند، بیگمان پروردگار من آمرزنده و مهربان است.
«یعنی نفس خود را پاک و بیآلایش نمیدانم؛ زیرا نفس بشری همیشه متمایل به حرکت در راه شهوت است.»[10] در تفسیر قرطبی آمده است: نفس بشری علاقهمند و متمایل به گناه است «و دلایل خطرناک بودن تسلط نفس بر انسان و تسلیم شدن در برابر شهوات بسیار زیادند و به همین خاطر است که امام ابن قیم –رحمهالله- میفرماید:
«سایر بیماریهای قلب ناشی از نفس میباشند؛ زیرا تمامی مواد فاسد به آنجا میریزد و بعد از آن به سایر اعضای بدن پخش میشود و نخستین عضوی که بدان مبتلا میگردد، همان قلب است.»
پیامبر اسلام(ص) از شرآن بهطور عموم و از شر اعمال و رفتار ناشی از آن بهطور ویژه، به خدا پناه برده است.
رهروان راه وصال حق، اتفاق نظر دارند که نفس مانع رسیدن قلب به خداست و خداوند وارد قلب نمیشود و با آن ارتباط برقرار نمیکند، مگر اینکه فرد بر نفس خود مسلط شود و با خواستهای آن مخالفت ورزد. بعضی از عرفا گفتهاند: «سفر پویندگان مسیر حق به پیروزی بر نفس منتهی میشود؛ زیرا هر که بر نفساش پیروز شود، خوشبخت و رستگار خواهد شد و هرکه در برابر نفساش مغلوب شود، خسارتمند و بدبخت خواهد شد. خداوند میفرماید:
فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ﴿٣٧﴾ وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٣٨﴾ فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿٣٩﴾ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٤٠﴾ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿٤١﴾
«پس اما كسي كه طغيان ورزد. و زنگاني دنيا را برگزيند. پس همانا دوزخ خود جايگاه [او] است. و اما كسي كه از ايستادن در حضور پروردگارش بترسد و نفس را از هوي و هوس بازدارد. پس همانا بهشت خود جايگاه [او] است.
اصل آن است که نفس انسانی، بسیار به بدیها فرمان میدهد، واگر چنین نباشد، استثنا و خلاف اصل است. نفس اماره منبع فساد و مصیبت و مخفیگاه خرابکاری و ظلم و ستم و تجاوز است و نیازمند نیرویی ایمانی است تا او را پاک و آرزوهایش را تابع فرمان دین نماید.
رسول خدا(ص) بر این امر بسیار تأکید میورزید و میفرمود:
«مَا تَقُولونَ فِی صَاحِبٍ لَکُم إن أنتم أکرَمْتُمُوهُ و أطْعَمْتُمُوه و کَسَوْتُمُوهُ أفضى بکم إلى شر غایة و إن أهنتموه و أعریتموه و أجعتموه أفضى بکم إلى شر غایة –قالوا یا رسول الله: هذا شر صاحب فی الأرض– قال: فوالذی نفسی بیده إنها لنفوسکم التی بین جنوبکم»[12]، «شما راجع به همنشین خود چه میگویید؟! اگر او را مورد احترام و اکرام و اطعام قرار دهید، شما را به اوج بدبختی میکشاند و اگر او را به کلی محروم و مورد اهانت قرار دهید، باز هم شما را به اوج بدبختی میکشاند، گفتند: این بدترین همنشین در زمین است، فرمود: به خدا سوگند آن همنشین همان نفس شماست.»
نفس بشری به طور طبیعی به شهوترانی تمایل دارد، مگر کسانی که آن را تربیت کرده باشند و از دستور دادن به خرابکاری، به دستور دادن به نیکوکاری تغییر داده باشند و نفس اماره را به نفس لوامه تبدیل نموده باشند که شخص را در اموری که او را از رضایت خداوند دور میکند مورد ملامت قرار میدهد.
2- نفس لوّامه (سرزنشگر)
خداوند میفرماید:
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ [١٣]، «و به نفس لوامه سوگند یاد میکنم [که حتماً در روز قیامت زنده خواهید شد].
«قرة بن خالد» به نقل از حسن بصری دربارهی این آیه میفرماید: «به خدا سوگند مؤمن را نمیبینم مگر اینکه نفس خود را پیوسته سرزنش میکند: چرا این کلمه را گفتم؟ چرا این غذا را خوردم؟ منظور و مقصود از این وسوسهی نفس چه بود؟ ... اما فاجر و بدکار، گناه را انجام میدهد و هیچگاه نفس خود را مورد عتاب و سرزنش قرار نمیدهد.»[14]
مؤمن همیشه نفس خود را از هر گونه وابستگیهایی که وی را از رسیدن به بهشت باز میدارد، پاک میگرداند. امام «مجاهد» آن را این گونه توصیف میکند:
«نفس لوامه، انسان را بهخاطر آنچه که از دسترفته مورد ملامت قرار میدهد و بر فرصت از دست رفته پشیمان میشود و در برابر شر، اینگونه خود را ملامت و سرزنش میکند: چرا آن کار را کردی؟ در برابر خیر نیز خود را اینگونه محاکمه میکند: چرا خیر بیشتری را انجام ندادی؟.» و همیشه گذشتهی نزدیک و دور و گناهانی را که در آن مرتکب شده به یاد میآورد و قلب خود را به خاطر آن گذشتهی سیاه مورد فشار قرار میدهد و کاملاً پشیمان است از اینکه وقت خود را در انجام گناه و رضایت غیر خدا سپری نموده است. همیشه پشیمان است از این که نفس را تسلیم فریبکاریهای شیطان نموده است، او همیشه در حال محاسبهی نفس خود میباشد؛ لذا چنین نفسی حساس و زنده است و حسن و قبح را احساس میکند.
سید قطب –رحمهالله- میفرماید:
نفس لوامهی بیدار و هوشیار و ترسان و حساسکه خود را محاسبه میکند و گوش به زنگ است و در پیکشف حقیقت هوی و آرزو است و از فریب خویش، خود را بر حذر میدارد، همان نفس محترمی است که خداوند آن را میستاید و او را همراه با قیامت یاد میکند. صورت مقابل نفس لوامه، نفس گناهکار است؛ نفسی که میخواهد انسان را به دام گناه و معصیت بیندازد، نفسی که دروغ میگوید و به حق پشت کند و ... بدون آنکه خود را مورد محاسبه یا ملامت و فشار قرار دهد.
نفس لوامه همیشه شر نفس خود را احساس میکند و همیشه حساس و بیدار میماند مبادا نفس او را غافلگیر کند. او هر صبحگاه و شامگاه و قبل از آنکه به بستر خواب برود میگوید:
«قُلِ اللَّهُمَّ عالِمَ الغَیبِ والشَّهادَةَ، فاطِرَ السَّماواتِ والأرضِ، رَبَّ کُلِّ شَیْءٍ وَمَلیکَهُ، أشهَدُ أن لاإلهَ إلاّ أنتَ أعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسی، وشَرِّ الشَّیطانِ وَشِرْکِهِ»[15]، «ای خداییکه عالم به پیدا و پنهان هستی! ای خدایی که خالق آسمانها و زمین و فرمانرواي همه چیز هستی! گواهی میدهم که جز تو هیچ معبود راستيني وجود ندارد. پس من از شر نفس خود و شر شیطان و شرک آن، به تو پناه میبرم.»
درخواست کمک از خدا برای ایستادگی در برابر نفس، اولین چیزی است که او را وادار میکند به خدا پناه ببرد. اگر انسان بر این ویژگی پایبند باشد، حتماً به مقام و صفتی بالاتر دست خواهد یافت. تحقق چنین امری (رسیدن به نفس مطمئنه) نتیجهی طبیعی التزام و پایبندی به ویژگی «لوامه» است.»
3- نفس مطمئنه
خداوند میفرماید:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧﴾ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿٢٨﴾ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي ﴿٢٩﴾ وَادْخُلِي جَنَّتِي ﴿٣٠﴾
«ای نفس به آرامشرسیده [و مطمئنه]! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او [خدا] خشنود هستی و او [خدا]از تو راضی است. پس در زمرهی بندگان من درآی. و به بهشت من داخل شو.[١٦]
امام قرطبی میفرماید: «نفس مطمئنه، یعنی نفس آرام و به یقین رسیده؛ نفسیکه یقین دارد خداوند پروردگار اوست و در برابر او تسلیم و خاضع است.»
ابن عباس میفرماید: «یعنی نفسی که به ثواب خدا اطمینان دارد.»
مجاهد میفرماید: «نفس مطمئنه، نفسی است که به قضای الهی راضی است و میداند آنچه به او نرسیده است، مقدر نبوده است که به او برسد، و آنچه به او رسیده است مقدر نبوده که به او نرسد.»
امام حسن بصری میفرماید: «خداوند بزرگ هرگاه بخواهد روح بندهی مؤمن خود را قبض کند، آن روح به خدا اطمینان و اعتماد دارد و خداوند نیز به آن روح اعتماد و اطمینان دارد.»
چرا اینگونه نباشد درحالیکه او همیشه هر سخنی را که میگوید و هرگامی را که بر میدارد و هر لحظهای از زندگیاش را مورد محاسبه قرار میدهد، چون این ملامت همیشگی، مسیر او را تنظیم خواهد کرد، تا در جادهی مستقیم قرار گیرد و حرکت نماید و طوفان فتنه و زیبایی دنیا و سختی امتحان و تزیین و زیبا جلوهدادن شیطان، او را نفریبند و در او تأثیر نگذارند و او با ایمان و یقین به تقدیر الهی و تسلیم و خضوع در برابر ارادهی او، در مقابل همگی آنها پوزخند میزند.
سید قطب -رحمهالله- دربارهی نفس مطمئنه میفرماید: «در سختی و ناراحتی و آسایش و آرامش و در فقر و غنی، آرامش و اطمینان داشته باشد. نفس مطمئنه شک به خود راه نمیدهد و هرگز منحرف نمیشود و در مسیر حرکت نمیلغزد و در روز پرخطر و ترس و هراس، هیچ ترسی به خود راه نخواهد داد.»
هرگاه مردم بترسند و بهراسند و تاب مقاومت نیاورند، او همیشه همانند کوه محکم، ثابت و استوار است و نمیتوانند او را تغییر دهند؛ زیرا اطمینان و آرامش همهی وجود او را در بر گرفته است.
ب) ویژگیهای نفس انسان
نفسیکه خداوند آن را در وجود ما به ودیعت نهاده، ویژگیهای زیادی دارد و گاه در یک زمان چندین صفات متعدد و متضاد در او جمع میشوند؛[17] ولی آنچه که شرعاً مطلوب است، این است که باید مسلمان نفس خود را بر ویژگیهای خوب تربیت کند، و از ویژگیهای مذموم پاک نماید؛ برخی از این ویژگیها عبارتند از:
1- دوگانگی در نفس انسان
خداوند میفرماید:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿١٠﴾ «و سوگند به نفس و آن که ساماناش داد. پس به آن تبهکاری و پرهیزکاریاش را الهام نمود. در حقیقت، رستگار گردید آن کس که آن را پاک نمود. و ناامید و محروم گشت آنکس که آن را آلوده ساخت.[١٨]
نیروی اختیاری که خداوند آن را در نهان ما قرار دادهاست، انسان را قادر میسازد که کار خیر و شر را انجام دهد و انسان در روز قیامت طبق این اختیار محاسبه میشود. پس این نفس توانایی تغییر به سوی خیر و شر را دارد و این بستگی به مقدار تلاش انسان برای تغییر دارد، تغییر به سوی بهترین حالت «تزکیه» و به بدترین حالت «تدسیه» نام دارد؛ بر این اساس است که خداوند میفرماید:
وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ[١٩]
«و هرچه از شرّ به تو رسد از توست.»
کسی که ادعا کند او نمیتواند کار خیر را انجام دهد و از شر دوری جوید، دروغ گفته است؛ زیرا خداوند این استعداد و توانایی را در او آفریده و تصمیم در دست انسان است که راه خیر را انتخاب کند یا راه شر. این دوگانگی در نفس بشری یک اصل است و ویژگی مستقلی به شمار نمیآید.
2- توانایی انجام تکلیف
خداوند میفرماید:
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا [٢٠]، «خدا هیچکس را جز به اندازه تواناش مکلَّف نمیکند.»
وقتی که خداوند این استعداد را در نفس بشر ایجاد کند که بتواند کار خیر و شر را انحام دهد، این قدرت و توانایی را نیز در او آفریده که بتواند آن کار خیریکه به آن فرمان داده است، انجام دهد.
ابن کثیر میگوید: «یعنی خداوند، هیچکسی را مافوق طاقتاش مکلف نخواهد کرد و این از سر محبّت و لطف خداوند نسبت به بندگاناش سرچشمه میگیرد، ... و این فرمودهی خداوند که:
وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّه[21]، «اگر آنچه را که در دلهایتان دارید آشکار سازید یا پنهان بدارید، خدا شما را به [خاطر] آن محاسبه میکند.»
یعنی خداوند هر چندکه انسان را بهخاطر آنچه که در دلاش گذشته محاسبه میکند، ولی او را در برابر آنچه که توانایی دفع آن را نداشتهاست، محاسبه نمیکند، همانند وسوسهی نفس و سخن دل و احساسات قلبی.
3- ترغیب و آسانسازی
از جمله ویژگیهای نفس این است که انسان را فریب میدهد و کار شر را برای وی آسان میکند و در یک لحظه، عاقبت آنچه را که برای انجام آن دست به کار میشود، از یادش میبرد و آن را ساده میبیند و اقدام به انجام آن میکند. خداوند در داستان هابیل و قابیل میفرماید:
طَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ[22]، «پس نفس [سرکش] او قتل برادرش را برای وی آسان کرد و او را کشت و از زیانکاران گردید.
امام قرطبی میفرماید: «یعنی نفساش آن کار را برای وی آسان و مهیا کرد و او را بدان کار ترغیب نمود و تصویر کشتن برادرش را برای او آسان جلوه داد.»[23]
4- آراستن
تزیین یا آراستن، یعنی نفس، خطا و گناه را برای فرد میآراید. زیبایی را بر چیزی قرار میدهد تا صورت حقیقی آن را تغییر دهد و نفس آن را بپذیرد ... خداوند میفرماید:
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿٩٥﴾ قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي [24]، «[موسی] گفت: ای سامری! هدف مهم تو از این کار چه بود؟ سامری] گفت: من چیزی را فهمیدم که دیگران آن را نفهمیدند، پس مشتی از خاک جای پای فرستاده [خدا] برداشتم، سپس آن را [در زیورآلات ذوب شده] انداختم و اینچنین نفسام این کار را برایم آراست.
امام قرطبی در تفسیر این آیه میفرماید: یعنی، اینچهکاری است که انجام دادهای؟ چه چیز تو را به انجام چنین کاری وادار نموده است. سامری گفت: دیدم چیزی را که آنان ندیدند؛ جبرییل را دیدم که بر اسب زندگی سوار بود، پس در درون وسوسه شدم که مشتی خاک از جای پای اسب او بردارم، این خاک را بر هر چیزی قرار دادم دارای روح، گوشت و خون گردید. زمانی که قومام از تو درخواست نمودند که برای آنان معبودی قرار دهی؛ نفسام این کار را برایم زینت داد.
واژهی تزیین و آراستن در سورهی یوسف(ع) آمده است، آنگاه که یعقوب(ع) فرمود:
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا* فَصَبْرٌ جَمِيلٌ ۖ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ [25]، «بلکه نفسهای [امّارهی] شما کاری [زشت] را برایتان آراسته است، پس [چارهی] کار من صبر نیکوست.»
و همین عبارت را برای آنان به کار برد، زمانی که «یوسف»، برادر کوچکترش را نزد خود نگهداشت.
5- وسوسه
وسوسه، صدای پنهانی است که دیگران آن را نمیشنوند ، لذا یکی از ویژگیهای نفس میباشد؛ سخن نفس با صاحباش است. این سخن، گاه خیر و گاه شر میباشد. اگر شخص خود را در راه تزکیهی نفس خسته کرده باشد، نفس او را به خیر دستور خواهد داد و اگر غیر از این باشد، نفس او را به کارهای شر و بد دستور میدهد.
پاورقیها:
[1]- منهج التابعين في تربية النفوس.
[2]- التزكية، نبيل العماد.
[3]- منهج التابعين.
[4]- مرجع سابق.
[5]- التزكية.
[6]- مائده/ 30.
[7]- يوسف/ 18.
[8]- طه/ 96.
[9]- يوسف/53.
[10]- صفوة التفاسير ، 2 / 53.
[11]- نازعات/37-41.
[12]- به روايت مسلم.
[13]- قيامة/2.
[14]- تفسير ابن كثير 4 / 445 – 446.
[15]- به روايت بخاري، مسلم و احمد و ديگران. آلباني آن را صحيح دانسته است. ر.ک: السلسلة الصحيحة 6/580.
[16]- فجر/30-27.
[١٧]- منهج التابعين في تربية النفوس .
[18]- شمس/ 7 – 10.
[19]- نساء/79.
[20]- البقره/ 286.
[21]- البقره/284.
[٢٢]- مائده/ 30 .
[٢٣]- تفسير قرطبي 6 / 138.
[٢٤]- طه/96 – 95.
[٢٥]- يوسف/ 18.
نظرات