أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ ﴿٣٣﴾ یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ﴿٣٤﴾ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ ﴿٣٥﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ ﴿٣٦﴾ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنِیهِ ﴿٣٧﴾ وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ﴿٣٨﴾ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴿٣٩﴾ وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ ﴿٤٠﴾ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ ﴿٤١﴾ أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿٤٢﴾
هنگامی که صدای هراسانگیز گوشخراش (نفخهی صور دوم) برآید. (۳۳) در آن روز که انسان فرار میکند از برادر خود.(۳۴) و از مادر و پدرش! (۳۵) و از همسر و فرزندانش. (۳۶) در آن روز هرکدام از آنان وضعی و گرفتاری بزرگی دارد که او را به خود سرگرم میکند و از هر چیز دیگری باز میدارد. (۳۷) در آن روز، چهرههائی شاد و درخشانند. (۳۸) خندان و مسرورند. (۳۹) و در آن روز چهرههائی غبار (غم و اندوه) بر آنها نشسته است. (۴۰) ابر تیره و سیاه (هراس و اندوه) آن رخسارها را میپوشاند. (۴۱) آنان، کافران بزهکار و بدکردارند. (۴۲)
توضیح آیات
فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ این است پایان استفاده كردن از متاع دنیوی. این پایان با تقدیر و تدبیر ازلی و فراگیر خداوند كه تمام مراحل پیدایش انسان را زیر نظر داشته، سازگار است. «الصَّاخَّةُ» واژهای است كه صدایی شدید و نافذ دارد. خداوند با این صدای شدید زمینه را برای صحنهای كه در پس آن میآید، مهیا میسازد؛ صحنهی فرار و جدایی انسان از نزدیكترین كسان خود:
یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ ﴿٣٤﴾ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ ﴿٣٥﴾ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ ﴿٣٦﴾ همانهایی كه اختلاط و پیوندهای ناگسستنی آنان را به هم پیوند داده بود، ولی این «الصَّاخَّةُ» حادثهی گوشخراش سخت، این روابط را میگسلد و آن پیوندها را قطع میسازد و هر كس به فكر خود و كار و بارِ خویش است و خود را چنان به خود مشغول میبیند كه نمیتواند به كسی جز خود بیندیشد. غم و اندوهی دارد كه توانی برای او باقی نمیگذارد، تا به فكر نجات دیگران باشد. لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنِیهِ ﴿٣٧﴾
پس از ارزشیابی و در ترازو نهادن اعمال با ابزار سنجش الهی، وضعیت مؤمنان و كافران را به تصویر میكشد:
وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ﴿٣٨﴾ ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴿٣٩﴾[ آری چهرههای مؤمنان نورانی و بشّاش و خندان و شادان است، به پروردگارش امیدوار است و با رضایت و خشنودی خدایش احساس آرامش میكند. به عبارتی دیگر ، از سرنوشت و جایگاه خود با خبرند و به خاطر نجات از هول و هراس سهمگین، احساس خوشحالی و شادمانی میكنند.
وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ ﴿٤٠﴾ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ ﴿٤١﴾ أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿٤٢﴾
امّا چهرههای كافران، غبار اندوه و افسوس بر آن نشسته و خواری، سیاهرویی، گرفتگی و تُرشرویی آن را فرا گرفته است؛ چون میدانند چه چیزهایی را پیشاپیش فرستادهاند، و چه عذابی در انتظار آنان است.
أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿٤٢﴾آنان كسانی هستند كه به خدا و رسالت پیامبران ایمان نداشته و از حدود و قانون خدا تجاوز كرده و حرمتِ حریمِ خدا را شكستهاند.
نظرات