أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴿١٧﴾ مِنْ أَی شَیءٍ خَلَقَهُ ﴿١٨﴾ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ﴿١٩﴾ ثُمَّ السَّبِیلَ یسَّرَهُ ﴿٢٠﴾ ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ﴿٢١﴾ ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ ﴿٢٢﴾ كَلَّا لَمَّا یقْضِ مَا أَمَرَهُ ﴿٢٣﴾ فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ ﴿٢٤﴾ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ﴿٢٥﴾ ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿٢٦﴾ فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا ﴿٢٧﴾ وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿٢٨﴾ وَزَیتُونًا وَنَخْلًا ﴿٢٩﴾ وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿٣٠﴾ وَفَاكِهَةً وَأَبًّا ﴿٣١﴾ مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿٣٢﴾ « کشته باد انسان! چه خدا نشناس و ناسپاس است! (۱۷) خدا او را از چه چیز میآفریند؟! (۱۸) او را از نطفهی ناچیزی میآفریند و قوّت و قدرت (و جمال و کمال) بدو میبخشد. (۱۹) سپس راه (شناخت خوبی و بدی) را برای او آسان میکند (تا راه هدایت را در پیش گیرد، و راه ضلالت را ترک گوید). (۲۰) بعد او را میمیراند و وارد گورش میگرداند. (۲۱) سپس هر وقت خواست او را زنده میگرداند. (۲۲) هرگزا هرگز! انسان (با وجود طول حیات) دستوری را که خدا بدو داده است (و وظائفی را که برای وی تعیین کرده است، آن چنان که شایستهی مقام باعظمت الهی است) هنوز که هنوز است انجام نداده است! (۲۳) انسان باید به غذای خویش بنگرد و دربارهی آن بیندیشد (که چگونه ما آن را برای او فراهم کردهایم، و در ساختمان مواد غذائی و اجزاء حیاتبخش آن، چه دقّت و مهارت و ظرافتی به کار بردهایم). (۲۴) ما آب را از آسمان به گونهی شگفتی میبارانیم. (۲۵) سپس زمین را میشکافیم و از هم باز میکنیم. (۲۶) در آن دانهها را میرویانیم (که مایهی اصلی خوراک انسان است). (۲۷) و رَزها و گیاهان خوردنی را. (۲۸) و درختان زیتون و خرما را. (۲۹) و باغهای پردرخت و انبوه را. (۳۰) و میوه و چَراگاه را. (۳۱) برای استفاده و بهرهمندی شما و چهارپایان شما. (۳۲) »
توضیح آیات
پس از تثبیت آن حقیقت بزرگ، شگفتی كار انسانی را بیان میدارد كه از هدایت روی برمیتابد و خود را از ایمان بینیاز میداند و خود را برتر از آن میداند كه به سوی پروردگارش خوانده شود. انكار و ناباوری این انسان واقعاً شگفتانگیز است ... . او كه منبع و سرچشمهی وجودش را به فراموشی سپرده و اصل آفرینش خود را به یاد ندارد، نسبت به عنایت و تسلط پروردگارش در هر مرحله از مراحل پیدایش در دنیا و آخرت بیتوجه است و وظیفهی خود را در برابر آفریدگار كه سرپرستی او را به عهده گرفته و در پایان او را بازخواست میكند، ادا نمیكند.
قُتِلَ الْإِنسَانُ این نفرین خدا برای چنین انسانی است كه به علت شگفتانگیز بودن كارهایش سزاوار آن شده است: مرده باد انسان!
مَا أَكْفَرَهُ چه قدر ناسپاس است! و چقدر نسبت به مقتضیات پیدایش و آفرینش خویش قدرنشناس است! چرا انسان خود را بزرگ میبیند و احساس بینیازی میكند و از خدای خویش روی برمیتابد؟ به راستی ریشهی پیدایش و آغاز آفرینش انسان چیست؟
مِنْ أَی شَیءٍ خَلَقَهُ ﴿١٨﴾ خداوند او را از چه چیزی آفریده است؟ اصل و ریشهی انسان، پدیدهای بسیار ناچیز و كمارزش است؛ زیرا هر چه دارد، از فضل و نعمت خدا دارد و این تدبیر و تقدیر الهی است كه او را ساخته و پرداخته است: مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ﴿١٩﴾ از نطفهای او را آفریده و به او توانایی بخشیده است.
آری از همان چیز بیارزش، امّا آفریدگار براساس تقدیر استوار خویش، وجود او را در كمال استحكام قرار داد و به او ارزش و بها داد و از لحاظ آفرینش، او را به طور هماهنگ آفرید و به او كرامت ارزانی داشت.
ثُمَّ السَّبِیلَ یسَّرَهُ ﴿٢٠﴾ سپس راه زندگی را برایش هموار نمود و راه هدایت را برایش فراهم ساخت و با ویژگیها و توانمندیهایی كه به او ارزانی داشت، راه حركت به سوی هدف را برایش مهیا نمود.
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ﴿٢١﴾ چون سفر به پایان میرسد، سرانجامی رقم میخورد كه پایان هر موجود زندهای بدان ختم میشود. بدون اینكه هیچ انتخاب و یا راه فراری وجود داشته باشد در پایان كارش به جایی منتهی میگردد كه از آنجا آغاز شده است، آنهم به دست كسی كه وقتی اراده كرد، او را وارد میدان زندگی نموده و چون اراده نمود، به حیات او پایان داد و زمین را مأوای او ساخت تا كرامت او محفوظ بماند و در فطرتش میل به خاكسپاری مرده را به ودیعت نهاد، كه این نیز گوشهای از تدبیر و تقدیر الهی برای او است.
ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ ﴿٢٢﴾ چون موعد آن فرا رسد كه خواست او اقتضا نماید، او را دوباره زنده میكند تا كاری را كه اراده كرده بود، تحقق یابد. پس انسان بیهدف رها نشده و نمیتواند بیحساب و كتاب راه خویش را پیش گیرد.
آیا انسان برای چنین روزی آمادگی لازم را كسب كرده و خودش را مهیا نموده است؟: كَلَّا لَمَّا یقْضِ مَا أَمَرَهُ ﴿٢٣﴾ بهطوركلی انسان به فرمان آفریدگار عمل نكرده است. همهی انسانها و همهی نسلها در انجام وظیفه قصور داشتهاند و این تقصیر تا آخرین لحظات زندگی ادامه داشته است. آری او مقصر است و مسؤولیت خود را به انجام نرسانیده و آفریدگار و هادی و كفیل خود را آنگونه كه شایسته است، شكرگزار نبوده و در این سفر زمینی آمادگی لازم را برای روز حساب و جزا كسب نكرده است.
در اینجا آیات به موضوع دیگری در مقطعی نو انتقال مییابد و آن عبارت است از پیدایش انسان ... . به راستی چرا آدمی به غذای خود و حیوانات در این سفر زمینی نمیاندیشد؟ در صورتی كه این غذا یكی از چیزهایی است كه خداوند برای او مهیا ساختهاست؟
فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ ﴿٢٤﴾ لازمترین چیز برای انسان، غذای اوست. اگر او به غذای شگفتانگیز خود بنگرد، متوجه خواهد شد كه خدا به آسانی آن را در اختیار او قرار داده و همین آسانی سبب فراموشكاری انسان گردیده و شگفتی این غذا را از یاد او برده است. به همین خاطر با معجزهای روبرو میشود كه همانند معجزهی پیدایش و زندگی انسان است.
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ﴿٢٥﴾ آری خداوند آب را به صورت باران نازل میكند، امری كه هر انسانی در هر شرایطی آن را به عنوان یك حقیقت میشناسد و در هر مقامی از معرفت و تجربه باشد، آن را میفهمد. این حقیقتی است كه هر انسانی با آن مورد خطاب قرار گرفته است. هیچ كس گمان نمیبرد كه او آب را به شكلی از اشكال پدید آورده و زمانی آن را به وجود آورده و بر زمین بارانده است تا روند پیدایش غذا در این مسیر به جریان بیفتد!!
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ﴿٢٦﴾ شكافته شدن زمین مرحلهی پس از باران است؛ معجزهای كه هر كس در مورد سر برآوردن گیاه از خاك بیندیشد، آن را میبیند و نیروی نهفته در درون بذرهای ضعیف را احساس میكند.
فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا ﴿٢٧﴾ این آیه شامل همهی حبوبات میگردد، دانههایی كه به اشكال گوناگون، انسان از آن بهره میبرد و در هر حال حیوانات از آنها تغذیه میكنند. وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿٢٨﴾ انگور میوهای شناخته شده است و وَقَضْبًا هر نوع سبزیای است كه بهصورت تازه مصرف میشود، از جمله سبزیهایی كه بارها و بارها درو میشوند. وَزَیتُونًا وَنَخْلًا ﴿٢٩﴾ وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿٣٠﴾ وَفَاكِهَةً وَأَبًّا ﴿٣١﴾ زیتون و نخل شناخته شده هستند، امّا حَدَائِقَ جمع «حدیقه» است، یعنی بوستانهایی كه درختان میوهدار دارند، و اطراف آنها با دیوار محصور شده است. غُلْبًا جمع «غَلْباء» یعنی خیلی بزرگ و پردرخت است و شاخههای درختان به هم پیوستهاند. فَاكِهَةً میوههای باغات، َأَبًّا غالباً به مراتعی گفته میشود كه حیوانات در آن میچرند.
این بود داستان غذا، كه خداوند خالق انسان، آن را به وجود آورده است. مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿٣٢﴾ این متاع و بهرهمندی تا زمانی كه خداوند زندگی انسان و حیوان را مقدر فرموده، ادامه دارد. سپس حادثهی دیگری اتفاق میافتد، امری كه سزاوار است پیش از آمدن آن، انسان دربارهاش بیندیشد.
نظرات