اعدام همزمان ٨١ نفر از مخالفان سیاسی دولت عربستان، نه تنها آمال خوش بینانه برخی ناظران درباره مقاصد اصلاح طلبانه محمد بن سلمان را نقش بر آب کرد، بلکه نگرانی های موجود درباره ارتقای خشونت سیاسی در این کشور به منظور کنترل پلیسی کشور را دو چندان نمود. در سالهای گذشته بن سلمان با اعطای پاره ای آزادی های اجتماعی و برخی اصلاحات بی سابقه در حوزه حقوق زنان، کوشیده چهره ای متفاوت و مترقی را از این پادشاهی محافظه کار به نمایش بگذارد. " ویترین شیک " بن سلمان، برخی ناظران را دچار این خوش باوری نمود که یک پطر کبیر خاورمیانه ای یا آتاترک عرب ظهور کرده و با اراده قوی خود و ایده های اروپایی، سرانجام یکی از سنتی ترین جوامع اسلامی را به سوی نوسازی تمام عیار سیاسی و اجتماعی می برد. اما به زودی معلوم شد که او نه مصلحی اجتماعی و " مستبدی منور " بلکه خودکامه ای خودشیفته است که می تواند سرشناس ترین روزنامه نگار کشور را در یک مکان دیپلماتیک سلاخی کند و در عین تسهیل حضور زنان در برخی فضاهای عمومی، همزمان کوشندگان راستین زن را دستگیر و به محبس و شکنجه بیندازد. با اعدام های فله ای دیروز، تردیدی باقی نمانده که قرار نیست عربستان به سوی گشایش سیاسی و گذار از اندک سالاری موجود به سوی دمکراسی گذر کند، بلکه چه بسا بسته تر و ناشکیباتر هم می شود. پروژه بن سلمان گذار از استبداد نیست، بلکه تبدیل استبداد مذهبی کنونی به استبدادی سکولاری مطابق الگوی رایج خاورمیانه است. صد البته وی کمر به نوسازی و مدرن کردن عربستان بسته، اما در عین تلاش برای تنوع بخشی به اقتصاد و مدرنیزه کردن ساختار اجتماعی و اقتصادی، به دقت مراقب کنترل حوزه سیاسی و انحصاری باقی ماندن آن است. ٤٣ سال قبل عربستان مانند دیروز، یک روز پراعدام را تجربه کرد. پس از پایان شورش مدعیان مهدویت، ٦١ نفر از شورشیان اعدام شدند. جهیمن العتیبی فردی بود که ناگهان در صحن مسجدالحرام خود را مهدی موعود خواند و همراه پیروان مسلحش، اماکن مقدس را تصرف کرد. این اقدام که به بزرگترین بحران کشور از بدو تاسیس انجامید، زنگ خطر را در گوش سیاست گذاران کشور به صدا در آورد. آنها پس از سرکوب متمردین، بلافاصله و بی سروصدا، به اجرای دستور کارها و منویات آن ها پرداختند و عربستان یک شبه از‌ کشوری در حال مدرن شدن به نظامی سخت گیر و خشکه مقدس تبدیل گردید. این تغییر یحتمل بر اساس این تحلیل بود که مدرنیزاسیون شتابان دهه هفتاد و ورود سیل آسای دلارهای نفتی پس از شوک اقتصادی سال ١٩٧٣، واکنش و ضد حمله سهمگین جامعه عمدتا محافظه کار و متشرع را در برداشته و مخاطره تحولی مشابه انقلاب ایران دور از انتظار نخواهد بود. از این رو ریاض بدون انقلاب اسلامی، به آرمان های اجتماعی و فرهنگی آن جامه ی عمل پوشاند و در ٤٠ سال گذشته سختگیرانه به آن پایبند ماند. با روی کار آمدن بن سلمان، چشم انداز مذکور از جهات متعدد دچار دگرگونی شده است. ترکش های حمایت از اسلام سلفی، بارها به حکومت اصابت نموده است. در ماجرای یازده سپتامبر و حضور پررنگ اتباع سعودی در آن، اعتبار سیاسی حکومت زیر سوال رفت و در جریان انقلاب های بهار عربی هم، نقش محوری اسلام گرایان در اپوزیسیون های موجود، شاه و شاهزادگان عرب بویژه سعودی ها را بیش از پیش نگران کرد. این عوامل و علل داخلی تری نظیر چالش انتقال قدرت از نسل دوم سعودی ها به نسل سوم آنان و پویایی های محصول آن، ریاض را به صرافت رها کردن سیاست قبلی و کاستن از نقش پراهمیت علمای دینی رساند. در واقع بن سلمان در این اندیشه است که بجای روحانیون، دست اتحاد را به اقشاری از طبقه متوسط جدید مانند زنان و جوانان بدهد که در دهه های گذشته به تبع تحول در جامعه عربستان، فربه و نیرومندتر شده اند. سیاست گشایش اجتماعی بدنبال آن است که با کسب رضایت نیروهای اجتماعی، حواس آنها را از سیاست پرت، و دستکم به صورت موقت خواست مشارکت سیاسی را به باد فراموشی بسپارد. با ملاحظه برخی ایده های اقتصادی وی، می توان گفت سیاست پیشگفته تمهیدی برای قسمی " چینی سازی " است که رونق اقتصادی و گشایش اجتماعی در کنار انسداد سیاسی در کانون آن قرار دارد. آیا بن سلمان موفق می شود بند ناف این کشور را از اسلام ببرد و هویت سیاسی جدیدی بیافریند؟ آیا با اتحاد تاکتیکی با گروه های اجتماعی تحول خواه می تواند از پس مقاومت محافظه کاران و اسلام گرایان بر آید؟ آیا بدون افزایش نرخ مشارکت سیاسی و گشودن عرصه مدیریت کلان، اتحاد مصلحتی با تجدد خواهان دوام می آورد؟ پاسخ این پرسش ها و سوالات دیگر هنوز روشن نیست، اما یک نکته واضح است: با اعدام و سرکوب شاید بتوان استبداد دینی را به استبداد عرفی تبدیل کرد، اما یقینا نمی توان یک کشور را به معنای واقعی کلمه مدرن و نونوار نمود و به آستانه توسعه راستین و پایدار رساند.