اصل نخست: رستگاری در دست خداوند است و اوست که سینه‌ها را فراخ می‌کند نه کس دیگر؛ رستگاری یکی از آفریده‌های خداوند است. خداوند اعیان را آفریده است به همان ترتیب معانی مانند مرگ و زندگی را نیز آفریده است: "الذي خلق الموت والحياة" اوست که مرگ و زندگی را آفریده است. یکی از این معانی رستگاری است که آن را در دل هر کس که بخواهد قرار می‌دهد؛ با فضل او رستگار می‌شود و می‌خندد. از هر دلی که بخواهد بر می‌گیرد بنابراین بدبخت می‌شود و می‌گرید: "وأنه هو أضحك وأبكى" و اوست که می‌خنداند و می‌گریاند. 

اصل دوم: رستگاری در قلب است نه در عقل چون فرموده است: "ألم نشرح لك صدرك" آیا ما سینه‌ات را فراخ نکردیم؟ سینه یعنی قلب و در قرآن می‌خوانیم: "ولكن تعمى القلوب التي في الصدور" بلکه قلب‌هایی که در سینه‌ها است کور می‌شوند. قلب‌ها تنها در دست خداوند است؛ او گرداننده‌ و دگرگون کننده‌ی آنهاست. صلاح قلب تنها با طاعت است: "إذا اذنب العبد نكت في قلبه نكتة سوداء ، فإذا تاب صقل" هر گاه بنده گناه کند در قلب او نقطه‌ی سیاهی ایجاد می‌شود و هر وقت توبه کند جلا می‌یابد. 

اصل سوم: آمرزش گناه: خدای متعال فرموده است: "ووضعنا عنك وزرك" و سنگینی بار گناه را از دوشت برداشتیم. انسان هر چند از گناه بیمناک باشد به رستگاری نزدیک‌تر است و قرآن گناهان را به سنگینی تشبیه کرده است که نزدیک است کمر انسان را خرد کند: "الذي أنقض ظهرك" باری که گویی پشت تو را شکست. گناه تنها با توبه و استغفار و حسناتی که اثرش را محو می‌کند و نیز در زمان‌های پر خیر و برکت آمرزیده می‌شود. 

اصل چهارم: داشتن نام و آوازه‌ی نیک: "ورفعنا لك ذكرك" و نامت را براى تو بلند گردانيديم. نیک‌نامی دعای مردم را به دنبال دارد؛ زبان‌ها او را ثنا می‌گویند و روان انسان‌ از ثنا جان می‌گیرد. خدای متعال می‌فرماید: "ورفعنا لك ذكرك" ما نامش را بالا بردیم. این یعنی نام نیک به فرد داده می‌شود و خواستنی نیست. به همین خاطر خودستایی سودی نمی‌بخشد بلکه اخلاص برای خداست که مایه‌ی نجات است. 

اصل پنجم: خداوند هیچ دشواری را بدون آسانی نیافریده است: "فإن مع العسر يسرا" پس [بدان كه‌] با دشوارى، آسانى است. وقتی انسان بداند که خداوند برای هر سختی آسانی، برای هر مشکل راه حل، برای هر گرفتاری آسایش و برای هر تنگنا گشایشی قرار داده است غم و اندوه از وجودش رخت برمی‌بندد. چون یقین دارد که حتما راه حلی وجود دارد و او وظیفه دارد به دنبال این راه حل بگردد. 

اصل ششم: آسانی در لحظه‌ی دشواری فرود می‌آید: "إن مع العسر يسرا" نگفته است پس از دشواری آسانی است بلکه از لحظه‌ی روبرو شدن با دشواری و گرفتاری، لطف خدا از راه می‌رسد و گشایش ایجاد می‌شود. مثلا دچار شدن به مصیبت از اسباب کفاره‌ی گناهان است؛ گناه یکی از اسباب اندوه و مصیبت است. به همین ترتیب آسانی و لطف خداوند آشکار می‌شود تا غم و اندوه کنار رود و تنگناه برطرف شود.

اصل هفتم: هر مشکلی دو آسانی به همراه دارد زیرا "یسر" به صورت نکره آمده است و تعدد را می‌رساند. به همین خاطر بسیاری از سلف گفته‌اند: به خدا یک مشکل بر دو آسانی پیروز نمی‌شود. 

اصل هشتم: غنیمت شمردن اوقات فراغت از اصول رستگاری است؛ "فإذا فرغت..." هرگاه فراغت یافتی... این آیه اشاره می‌کند که رسول خدا نباید اوقات فراغت داشته باشد و در حدیث آمده است: "نعمتان مغبون فيهما كثير من الناس؛ الصحة والفراغ".

دو نعمت هستند که بسیاری از مردم درباره‌ی آنها زیان می‌کنند: سلامتی و فراغت.

اصل نهم: عبادت؛ فرموده است: "فانصب" در عبادت بکوش. یعنی بر طاعت و عبادت روی آور و عبادت سرآغاز رستگاری بزرگ است؛ هر چند عبادت زیادتر باشد رستگاری نزدیک‌تر است و شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌فرماید: هر کس رستگاری ابدی می‌خواهد باید سر بر آستان بندگی بساید. 

اصل دهم: اخلاص در روی آوردن به خدا: "وإلى ربك فارغب" و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور. رسیدن به این معنای بزرگ حسن ختام این مبحث است.