گفت‌وگو جزو ذات انسان است. انسان موجود اجتماعی است و گفت‌وگو مهمترين وجه اين مدنیت است. گفت‏‌وگو در نگاه اول امری بدیهی به نظر می‌‏رسد که همیشه در زندگی اجتماعی خود از آن بهره برده‌‏ایم. مثل نفس کشیدن است که از لوازم حیات بشر به شمار می‌‏رود. نفس می‌‏کشیم بدون آنكه از ساز و کار آن اطلاعی داشته و نسبت به آن آگاهی و توجه خاصی داشته باشیم، اما همین ‏که نفس کشیدنمان دشوار شد و دچار خفقان شدیم، به نقش ریه و ساز و کار تنفس و هوای مورد نیاز برای ادامه حیات توجه و دقت می‌‏کنیم، در صحبت با دیگران هم نسبت به آنچه در این هم‏صحبتی و ارتباط ایجاد می‏‌شود یا نمی‌‏شود، تأمل نمی‌‏کنیم.

در جریان گفت‏‌وگو تنها اطلاعات رد و بدل نمی‌‏شود بلکه اتفاقی پیش ‏می‏‌آید که انسان‌‏ها با اندیشه و ذهن یکدیگر آشنا می‌شوند و از این رهگذر شعور یا خرد جمعی شکل می‌‏گیرد.

در آینه گفت‌‏وگو با دیگران است كه می‏‌توان ذهن و اندیشه خود را مشاهده کرد.

گفت‌‏وگو دو جنبه بیرونی و درونی دارد که راه دسترسی به درون و گفت‌‏وگوی واقعی با خود، از رهگذر گفت‌‏وگوی بیرونی میسر می‌‏شود. در کنجی نشستن و با خود حرف زدن و در صدد فهم درون برآمدن راه به جایی نمی‌‏برد.

بنابراین مهارت‌‏های گفت‏‌وگو در ارتباط انسان با خودش، دیگران، طبیعت و با خداوند، اهمیت و ارزش پیدا می‏‌کنند و اکنون که تفاهم بین انسان‏‌ها رنگ باخته، تجدید حیات گفت‏‌و‏گو و بازآفرینی مهارت‌‏های آن نیاز اساسی به‌‏شمار می‏‌رود.

گفت‏‌وگو چه چیزهایی نیست!

گفت‏‌وگو بحث و جدل و مناظره نیست.

گفت‌‏وگو با بحث چند تفاوت اساسی دارد:

۱. در گفت‌‏وگوی واقعی به دنبال راه‌‏حل هستیم امـــا در بحث بیشتر می‏‌خواهیم دانش خودمان را به رخ دیگری بکشیم.

۲. در گفت‌‏وگوی واقعی، در پی یافتن پاسخ برای سؤال‏‌هایمان هستیم اما در بحث همیشه می‏‌خواهیم جواب سؤال طرف مقابل را بدهیم.

۳. هدف گفت‌‏وگوی واقعی صحبت کردن با دیگری است. به همین علت در پایان گفت‌‏وگو هر دو طرف برنده‌‏اند، اما در بحث همیشه یک شکست خورده و یک برنده وجود دارد، به این علت که هدف بحث برنده شدن است.

۴. در گفت‌‏وگو اصل را بر برابری خودمان با دیگری می‌‏گذاریم اما در بحث روی تفاوت‏‌ها و امتيازها‏ی خود نسبت به ديگری تأكيد می‌‏كنيم.

۵. اساس یک گفت‏‌وگو احترام و توجه به دیگری است اما در بحث پشت همه حرف‏‌ها، اثبات قدرت ما نسبت به دیگری نهفته است.

۶. در گفت‌‏وگو، به دیگری گوش می‌‏سپاریم و دیدگاه او را هم مدنظر قرار می‌‏دهیم اما در بحث می‏‌خواهیم نظر خودمان را اثبات کنیم.

۷. در گفت‌‏وگو می‏‌خواهیم امکان‌‏ها و چشم‌‏اندازهای جدید را کشف کنیم اما هدف بحث دفاع از موقعیت فعلی خودمان است.

انواع گفت‌‏وگو

گفت‌‏وگو انواع مختلفی دارد. گاهی گفت‌‏وگو به صورت تصادفی به وجود می‌‏آید. یعنی ما بدون قصد قبلی و با کسی که ممکن است هیچ آشنایی از او نداشته باشیم به گفت‌‏وگو می‏‎پردازیم. اما بیشتر مواقع گفت‌‏وگو برنامه‌‏ریزی شده است. در گفت‌‏وگو‏های برنامه‌‏ریزی شده ممکن است ما از قبل موضوع و هدف خاصی نداشته باشیم که به آن «گفت‏‌وگوی بالنده» می‏‌گوییم و یا ممکن است هدف و موضوع معین باشد کــه آن‏ را «گفت‌‏وگوی هدف‏دار» می‌‏نامیم.

گفت‌‏وگوی تصادفی

گفت‏‌وگو گاه در سطوح ساده و ابتدایی شروع می‏‌شود. در گفت‏‌وگوهای خیلی معمولی و بدون دقت و بدون موضوع خاص، گاهی یک نفر چیزی می­‌گوید و دیگری می­‌گوید بله یا خیر. یا می‌­گوید این حرف مرا به یاد فلان ماجرا انداخت و صحبت در حد مبادله محفوظات و مطالب متعارف باقی می‌‏ماند و یا گفت‌‏وگو در حد بیان احساسات و شرح شرایطی که در آن هستیم، باقی می‌‏ماند.

اما شاید تجربه کرده باشیم که به هنگام صحبت با یک یا چند نفر، در مسیری قرار گرفته‌‏ایم که مثلاً مطلب یکی از افراد جرقه‏‌ای در ذهن ایجاد کرده و سخن او ما را به افکار تازه‌‏ای واداشته است. اين گفت‏‌وگوی سيال مي‌‏تواند جالب و برانگيزنده و مطلوب باشد. به اين گفت‌‏وگوها «تصادفی» می‌گوييم؛ گفت‏‌وگوهايی كه می‌‏توانند در خيابان، در راهروها، در محل كار يا در هر جای ديگری كه حتی دو نفر هم حضور داشته باشند شكل بگيرد. گرچه این سطح از گفت‌‏وگو بسیار ساده و بدون آگاهی است ولی احتمالاً بیشتر ما این تجربه را داشته‌‏ایم که وقتی با بیان مطالبی ساده، همدلی بینمان برقرار می‌‏شود، احساس خوشایندی به ما دست می‏‌دهد. در چنین حالتی فقط گفت‌‏وگویی «اتفاقی» شکل گرفته است.

این گفت‌‏وگوها خوب‌‏اند اما همه آن چیزی نیستند که ما از گفت‌‏وگو به عنوان یک فرایند عالی مد نظر داریم و می‌‏تواند ما را از لحاظ روحی و ذهنی رشد دهد.

گفت‌‏وگوی برنامه‌‏ریزی شده

گفت‌‏وگوهای برنامه‌‏ریزی شده همان‏طور که از اسمشان پیداست بر خلاف گفت‏‌وگوهای تصادفی، با برنامه‌‏ریزی قبلی شروع می‏‌شوند. البته گفت‌‏وگوهای برنامه‌‏ریزی شده می‌‏توانند بدون هدف و موضوع از قبل تعیین شده باشند. به این نوع گفت‌‏وگوها «گفت‏‌وگوی بالنده» می‌‏گویند.

این گفت‌‏وگوها با هدف خاصی شروع نشده است اما باعث رشد و احساس لذت در ما می‌‏شود. برای اینکه قصد اصلی آن همدلی بوده است.

البته گفت‌‏وگوی برنامه‌‏ریزی شده ممکن است بــا تعیین هدفی مشخص هم شروع شود. مثلاً برای حل مسئله‌‏ای خاص در یک شرکت همه اعضا دور هم جمع می‌شوند و شروع به گفت‌‏وگو می‏‌کنند و یا وقتی قرار است که افراد خانواده برای برنامه‌‏ریزی تعطیلات تصمیم‌‏گیری کنند، همه خانواده دور هم می‏‌نشینند و با کمک هم به برنامه خاصی می‌‏رسند. ولی بیشتر اوقات وقتی کنار دیگران هستیم و یا با وسایل ارتباطی با هم گفت‌‏وگو می‌‏کنیم، با هدف یا موضوع خاصی شروع به صحبت نمی‏‌کنیم اما اگر بتوانیم آگاهانه گفت‌‏وگو را آغاز کنیم می‌‏توانیم آن را به گفت‌‏وگویی بالنده تبدیل کنیم. همین که کنار هم بنشینیم و تصمیم بگیریم که ارتباطمان از بده بستان‌‏های هر روزه و تند و تیز، تبدیل به  ارتباطی  تأثیر گذار شود، موجب ارتقای روحی‏‌مان می‌شود  و آن آرامشی را که در ارتباطاتمان به دنبالش هستیم، به دست می‌آوریم.

گفت‌‏وگوی بالنده گفت‌‏وگویی است که با فکر شروع می‌شود، و برای ایجاد آن باید از روح و احساس و طرز تفکر خود بهره گرفت و در جریان آن به ویژگی‌‏های دیگران نیز توجه کرد. حتی می‌توان گفت که هدف اصلی گفت‏‌وگو در چنین رابطه‌ای دست یافتن و آگاه شدن از چگونگی مواجهه با دیگران و مواجهه با افکار و احساسات خویش است.