این ماه، ماه ذی الحجه است و دهمین روز آن عید قربان برگزار می شود. در این روزهای به یاد ماندنی انبوهی از خاطرات به ذهن خطور می‌کند. چه خاطرات شریف و بزرگ و شیرین و والایی در این ایام وجود دارند. همین عید مبارک دارای خاطرات باشکوهی است که شایسته است مسلمانان، آن را به یاد داشته باشند و زنده نگه دارند؛ زیرا این خاطرات، مفاهیم عزت و کرامت را در وجودشان نو می‌کند و سرچشمه‌های امید و آرزو را در دل‌هایشان زنده می‌گرداند و هر وقت گرفتاریها، آنان را در تنگنا قرار دهد یا تیرگی حوادث زیاد گردد، راه را پیش رویشان نورانی می‌کند.

شما هرگز برای همت ها و اراده ها نیرو و توانی نخواهی یافت؛ بیشتر از آنچه در گذشته پند آموزان می آموختند و خردمندان و مصلحان، صفحات آن را مد نظر داشتند. 

این ایام به حج بیت الله الحرام اشاره دارد. انسان در جوار کعبه درس های جاودانه ماندن را می آموزد و آیات و نشانه های زندگی جاویدان را یاد می گیرد. پس در آن سرزمین خشک و بی حاصل که با رشد و نمو و حیات آشنایی ندارد؛ انسان دوباره زنده می شود و میان قومی تند و خشن که سنگدل ترین مردم بودند و ضعیف ترین رؤیاها را در سر می پروراندند، آن پیامبر امّی ظهور می کند که به مردم می آموزد ؛ چگونه دل ها را پاکی و صفا بخشند و به رؤیاها ی باارزش بها دهند. این پیامبر(ص) که نورش در آن سرزمین درخشید، تنها یک معلم بود که معانی تربیت و اصلاح و آداب اجتماعی را برای مردم شرح می داد و تمام آدابش از قلب انسان حفاظت می کرد و اسلام چاره و درمانی اصلاح طلبانه بود که دنیا را به سوی پیشرفت جلو می برد و به سوی جهان اخلاق می کشاند و آن را در راستای خیر و نفع عموم توسعه می داد و جهان را از پستی و خیالات بیرون می آورد.

شگفتا، منطقه‌ای از زمین که بخش های عمده ای از آن خالی از سکنه بود، پرچم دار فضیلت شد و به خاطر ویژگی و طبیعت جدید این دین با سایر سرزمین‌های دیگر مبارزه کرد و پیروزی قدرتمندانه و موفقیت و رستگاری آشکاری برایش رقم خورد.

قوم عرب با سنگدلی می جنگید و مبارزه می کرد و پیروز می شد و دیگران را به قساوت می خواند و می خواست که دنیا را به زانو درآورد و بر جهان حکومت کند و خواست و تلاش خود را در این جهت به انجام می رسانید و قوانین و اسلوبش در جنگ و مبارزه با قوانین مشهورکسب قدرت و اسلوب های غلبه و پیروزی در جهان متفاوت بود و قدرت را تنها برای رهبری و حکومت برطبیعت به کار می گرفت؛ اما اسلام توان خود را برای حاکمیت و غلبه ی فضیلت به کار می برد و غیر مسلمانان توانشان را برای تفرقه افکنی و ایجاد طبقات صرف می کردند و اسلام آن را برای ایجاد مساوات و از بین بردن خصومت ها به کار می گرفت. هر مسلمانی که با آن راهکارها و راه های وسیع و پهناور مقاومت کند، باید همان اندیشه ی جهاد سخت و دشواری را پشت سر بگذارد که پیامبر خدا (ص) آن را تحمل نمود تا دعوت خود را در سراسر جهان گسترش دهد و باید هر مسلمانی مفیدترین درس های جهاد را از پیامبر یاد بگیرد و سودمندترین سطرهایش را بخواند. هر مسلمانی می داند که پیامبر(ص) 13 سال در مکه ماند.

قومش در طول این مدت، تنها برای او آرزوی بدی می کردند و فقط در فکر تکذیبش بودند؛ اما با وجود این، پیامبر(ص) با پشتکار در جستجوی دعوت دیگران بود؛اما کسی را نمی یافت و با علاقه مشغول کار می شد و مورد پذیرش مردم قرار نمی گرفت و او به حرکت خود ادامه می داد و دچار یاس و ناامیدی نمی شد و رسیدن به هدفش را به بعد موکول می کرد و این همان معانی تربیت و صبر بر مبارزه ای است که خداوند آن را به دست پیامبرش ظاهر کرد و پیامبر به آن اقدام نمود و بر آن پایداری کرد و خود را به آدابش آراست و به سوی آن فراخواند. این همان عوامل اخلاقی است که در چشمه ی تاریخ اسلامی وارد گردید تا از آن، جریانش، تاریخ اسلامی را در برگیرد و آن را در مسیر خود میان امت ها به پیش براند و پایداری در راه حق را جزو صفات مسلمان قرار دهد؛ هرچند این جریان کند و سست باشد و در مسلمان موجب دوری از خودپسندی گردد؛ گرچه افراد بر آن عوامل اخلاقی حمله کنند و مقاومت در برابر باطل، جزو صفات مسلمان می شود؛ گرچه به رهبری و سیادت برسد و پیروز گردد. این عوامل مرد را مرد نگه می دارد؛ هرچند همه ی افراد پیرامونش و یا موجودات زنده و اشیاء او را خوار بشمارند.

هرگاه شما با اندیشه ی خود به عاقبت توجه نمایی، یقین پیدا می کنی که عاقبت و آینده از آنِ اهل عمل و شکیبایان است. به عنوان نمونه مکه و اطراف آن به مانند سنگلاخی بود که درهم می شکست و نرم می کرد؛ گویی که سیل این سنگلاخ را در مسیر زمان قرار داد تا تاریخ اسلامی را از مسیر منحرف نماید و پیامبر خدا(ص) را به طرف سرزمینی، غیر سرزمینش بیرون براند تا قومی او را پذیرش کنند که قوم او نیستند؛ تا ایشان هم به مبارزه ی خستگی ناپذیر و سازش ناپذیرش ادامه دهد و تنها کاملاً مسیر انسانیت را در پیش بگیرد؛ به گونه ای که می توان گفت: فقط ایشان سراپا انسانیت است. او به آن سرزمین رفت تا دین را به عنوان اعمال و رفتارهای واضح و مشخص برای نفس انسان، به گونه ای مفصل و کامل شرح دهد.

پیامبر(ص) در هر عصری، عقلی عملی به آن عصر می بخشد که احوال نفس را برای هدایت و آگاهی و فهم، سر و سامان می دهد و دنیا را به عقل علمی و نوگرا و متغیر واگذار می کند؛ تا بر اساس نیت و هدایت، احوال دنیا را منظم سازد. پیامبر (ص) به مکه؛ آن سنگلاخ و صخره ی نافرمان برمی گردد و آن را به جاده ای هموار و روان تبدیل می کند که جریان اسلام را با خود حمل می کند تا دل های مردم را در سراسر دنیا سیراب نماید و نتیجه و ثمره ی این سیراب شدن، آن باشد که اسلام بر تمام نقاط جهان حکومت کند و بر مردم عبادت هایی را فرض نماید تا آن را ادا کنند و حج یکی از این عبادت ها است . مردم از حج ایمان و مساوات و توحید را می آموزند. در حج کامل ترین آزمون و سنجش راستی و صدق ایمان و میزان یقین وجود دارد. نفس ها و اشخاص عادت کرده اند که به چیزی ایمان و باور داشته باشند که آن را می فهمند و چیزی را بپذیرند که آن را درک می کنند؛ اما مکلف نمودن مردم به اعمالی مانند مناسک حج که علت آن را با جزئیاتش نمی دانند، میزان و معیاری برای سنجش ایمان خالص و دین راسخ و پایدار است.

حاجیان در جوار بیت الله الحرام جمع می شوند و به یکدیگر نگاه می کنند؛ در حالی که چهره هایشان در برابر خداوند کرنش می برند و قلب هایشان در برابر عظمتش خشوع و خضوع می کنند و از لباس های زیبا و القاب فاخر آزاد می شوند و ثروتمندان و فقیران مانند هم خدا را می خوانند و بزرگ و کوچکشان برابر و همطراز یکدیگرمی شوند؛ به شیوه ای که نه مقام و منزلت و توانایی به قدرتمند و نه مال و دارایی به ثروتمند سود می رساند. در این مکان مقدس شانه ها به هم می خورند و سرها به هم نزدیک می شوند. گویی آن جمعیت انبوه در دل هر انسانی این باور را الهام می کند که : « این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است و همه ی آنان نزد خداوند یکسان هستند و غرور و برتری جویی جایز نیست؛ زیرا تمامی عزت و عظمت از آنِ خدای یکتای بسیار قدرتمند است و کبریایی و احساس عظمت و بزرگی و سرکشی از وسوسه ی نفس هایی است که از تربیت اسلامی بویی نبرده اند و کمترین بهره از خیر و نیکی ندارند. خانه ی کعبه پناهگاه و مأوای امن و امانی برای مردم است و تمام عرب در حج شرکت می کردند. مشرکان عهد و پیمان ها و حج مخصوص خود را داشتند و لباس های خود را از تن به درمی آوردند و عریان و برهنه دور کعبه طواف می کردند و به گمان خود کارشان مطابق آداب و احکام پیش می رفت و بر این باور بودند که تنها با پوست و بدن برهنه می توان به خدا نزدیک شد و طوری لبیک می گفتند که بر کفرشان گواهی می دادند و به شرک اقرار می کردند: (لبيك لا شريك لك إلا شريكا هو لك تملكه وما ملك) « گوش به فرمان تو هستیم، هیچ شریکی برای تو نیست، جز شریکی که مخصوص تو است و تو مالک او و آنچه دارد، هستی.» آنان با این تلبیه ی گناه آلود و شرک آشکارصداهای خویش را بلند می کردند؛ از این رو پیامبر خدا (ص) به علیّ (کرّم الله وجهه ) دستور داد که سال مشهور به « عام الوفود » ندا دهد که از این سال به بعد هیچ مشرکی نباید حج ادا نماید و نباید برهنه, خانه ی کعبه طواف شود. او توحید محض را اعلام نمود و شرک را از سرزمین های ایمان و توحید باطل کرد و همه ی مردم را پای بند به شریعتی ارزشمند نمود که خداوند یکتا آن را برای پدرش ابراهیم (ع) وضع کرد: « إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ.» [الأنعام: 79] « بی گمان من رو به سوی کسی می کنم که آسمان ها و زمین را حق گرایانه آفریده است، و من از زمره ی مشرکان نیستم.» و پیمان های مشرکان را ابطال و فسخ کرد و بیت الله الحرام را پاکسازی نمود و آن را از پرستش بت ها حفظ کرد و اسلام به انسانیت منزلت و جایگاه و هیبتش را بازگرداند و عبادت و عقیده اش را محترم شمرد و او را به سوی پاکی چنان بالا برد که پروردگار جهانیان، آن عبادت و عقیده را بپسندد و همه ی خردمندان مردم نیز آن را بپذیرند.

پیامبر(ص) آخرین حجش ( حجة الوداع ) را برگزار کرد و در آن وحدت اسلام را به نمایش گذاشت و خشت ها و اجزای بنای اسلام را بیان کرد و توحید را در دل ها تثبیت و استوار نمود و آیاتش را مسلط و غالب کرد. پس مردم بر اساس عادتشان در مسیر زندگی حرکت نکردند و از سنت و آداب گذشته ی خویش پیروی ننمودند؛ به همین سبب تعصبات قومی آنان را از هم متفرق نساخت و به افکار و عقاید و پرچم های گوناگون نپیوستند و تنها زیر سایه ی پرچم اسلام گرد آمدند و فرمان اسلام آنها راجمع کرد و همه ی قوم عرب در یک جهت و با خشوع به دنبال هم به حرکت درآمدند و هیچ گونه هیاهو و داد و فریاد و فخرفروشی به نسب ها و اجداد و هیچ اثری از برتری جویی عزیزی برذلیل و پیشتازیی قوی بر ناتوان در میانشان نماند و نام های بتان از بین رفت؛ پس هیچ رب و خدایی برای مصریان و هیچ معبودی برای بت پرستان باقی نماند و فقط معبود، خدای یگانه شد: «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك.»

دعوت و تبلیغ تغییرکرد و شعار و نماد با گذشته متفاوت گردید و دل ها و دیده ها متحول شد و شکل و سیمایی برای مردم ظاهر گشت که سابقه نداشت و اسلام عقیده ای شد که به آن روی آوردند و آن را دوست داشتند. آن بانگ و فراخوانی که در مشعر الحرام وجود دارد بیانگر این مدعا است که آن صوت ها و پژواک ها یی است که سرزمین های اسلامی آن را تایید می کنند. مردم دراین ایام حج خروشی به مانند به هم خوردن امواج دریا به گوششان می رسد و مساجد پر از مردم می شود و صف هایشان به هم می چسپد و جماعت هایشان به هم می پیوند. در میان آنان پیران و جوانان مانند سطرهای کتاب برای نماز در کنار هم می ایستند. سپس آنها را می بینی که صفی بدنبال صفی دیگربه طور منظم پشت سر یکدیگرمی آید و کارشان تنها تهلیل و تکبیر و خضوع در برابر خدای بلند مرتبه ی بزرگ است. بنا بر این همه ی مسلمانان از جهت بندگی و عبادت خدا، یا حاجیانی هستند که تلبیه می گویند و یا مقیمانی که صدای حاجیان را منعکس می کنند.

براستی این اتحاد چه باشکوه و زیبنده و پرمحتوا است و مسلمانان چه بسیار نیاز دارند به این که اعیاد را به درستی بفهمند و از آن استقبال کنند و آن را به گونه ای بپذیرند که شایسته و لایق عید است تا ایام زندگیشان پر ازخوشی و رونق باشد و صداهای توانمندشان، آنان را بیدار نماید و معانی سودمند اعیاد را در جان هایشان برانگیزد؛ زیرا عید تنها برای آموزش امت است که چگونه حیاتشان را نو کنند و مجد و شکوهشان را بازگردانند و تاریخ گذشتگان خویش را احیا نمایند تا آن را به عنوان الگوهایی نیکو برای دریافت و پذیرش آیندگان منتقل کنند. با چنین تعبیری از عید است که امت ها حیاتی دوباره می یابند و نظام ها تثبیت می گردند و عوامل بقا و ماندگاری امت ها از این میراث کمک می گیرند. همچنین اسباب پایداری ازتاریخ گرفته می شود و بی شک در تاریخ پند و عبرت و یادآوری برای قومی است که راه بندگی خدا را در پیش گرفته اند. 

آنچه گذشت، بخشی از چیزهایی است که ما را به یاد بزرگترین عید می اندازد و آن خاطرات و یادبودهایی است که روح و روان انسان را از شادی و ایمان پر می کند و در دل انگیره های رسیدن به مجد و عظمت را می آفریند. من توجه هر مسلمانی را که دین اسلام را فهمیده و نورش در دل او راه یافته است و توجه هر انسان خیرخواهی را به آن خاطرات جلب می کنم. من به مانند کسی که به عالم و گستره ی خدا پناه برده، از خدا می خواهم بلایی را ازما دور گرداند که حلقه هایش ریشه دار و محکم شده است و آثار بدش به هم گره خورده اند. از خدای یکتا خواستارم که شعور و درک مسلمانان را مالامال از آگاهی هایی نماید که آنان را به سوی کمال همیشگی و کامل و ناگسستنی سوق دهد و روح و روان هایشان را برای جهاد و صبر در راه مبارزه آماده کند تا عظمتشان را بازیابند و به عزت و سربلندی دوران گذشته بازگردند و آیندگان و مسلمانان معاصر را با همان چیزی به رهبری و حکمرانی برساند که گذشتگان را با آن به سیادت و سروری رسانید و نسل جدید را در رسیدن به کمال بالا ببرد با همان چیزی که گذشتگان به آن فخر می ورزیدند تا با اقتدارشان به بلوغ فکری دست یابند و سیره و راه و روش پیامبر خدا (ص) را الگو و سرمشق و مرجعی برای خود قرار دهند.