از جمله مهرورزیهای پیغمبر (ص) این است که ایشان نسبت به تمامی کودکان (مسلمان و غیر مسلمان، دختر و پسر، کوچک و بزرگ، تندرست و بیمار و خویشان و بیگانه ) مهربانی میکرد و به آنها عشق میورزید و آنها را دوست میداشت، زیرا دوران کودکی در برنامههای پیغمبر (ص) مقام و منزلتی مخصوص به خود داشت و ایشان آنها را همانند یک قشر حساس جامعهی بشری به حساب میآورد؛ لذا اگر به تعامل ایشان در رابطه با کودکان غیرمسلمان نگاهی گذرا بیفکنیم میفهمیم که آن بزرگوار یک سری برنامههای زیبا را برای آنها طرح ریزی نموده که شایان بزرگداشت و احترام و قدرشناسی میباشد.
اینک نکاتی پیرامون حقوق کودک نامسلمان از دیدگاه پیغمبر (ص):
1- محافظت از حقوق کودکانی که هنوز به دنیا نیامدهاند:
بعد از اینکه اهل طائف به آن بزرگوار حمله کردند و کودکان و اوباش و اراذل را به جان او تحریک نمودند و پیغمبر را مورد اذیت و آزار خویش قرار دادند، فرشتهای خدمت ایشان میآید و عرض میکند: اگر دوست دارید آن دو کوهی که طائف میان آنها قرار دارد به هم پیوند میدهد و طائف را برای ابد نیست و نابود میکند، ولی پیغمبری که عشق و محبت، تمام وجود او را در بر گرفته چنین میفرماید: «امید دارم از نسل آنها فرزندانی به دنیا بیایند که خدا را بشناسند و او را موحدانه پرستش کنند» و این نهایت مهربانی ایشان است که به دشمنان خویش عشق و علاقه را نمایش میدهد به این امید که شاید از نسل آنها فرزندانی موحد به دنیا بیایند.
2- حساب کردن کودکان همانند یک موجود پاک و بیآلایش:
پیغمبر (ص) از دید طینت و سرشت کودکان را زیر نظر قرار میدهد، و به مسلمانان نیز یاد میدهد که نسبت به کودکان دیدی وسیع داشته باشند و کوچکترین اذیتی را برای آنها به وجود نیاوند و نسبت به آنها هیچ گونه کینهای به دل نگیرند؛ بخاری نقل میکند که ابوهریره میگوید: پیغمبر (ص) فرمود: «هر فرزندی با طینت و سرشت پاک به دنیا میآید، و این پدر و مادر است که یهودیت یا نصرانیت و یا مجوسیت را به او تلقین میکنند و در نهایت او را از فطرت اصلی خویش دور میسازند» پیغمبر (ص) با این حدیث اعلام میدارد: این پدر و مادر هستند که فطرتهای پاک را به زشتیها تبدیل میکنند . در فرموده ی دیگری چنین به فطرت کودکان اشاره میکند:«قلم گناهان سه قشر را نمینویسد [ یعنی بهخاطر گناهانشان مورد محاسبه قرار نمیگیرند ] و از جملهی آنها: کودکانی هستند که هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند و بزرگ نشدهاند].
3- ارزشمند شمردن هنر کودکان غیرمسلمان:
یکی دیگر از بزرگواریهای پیغمبر (ص) اینست که هنر کودکان غیر مسلمان را ارزشمند شمرده و برای آنها ارزش گذاشته است، این نکته نیز در داستان کودکی هنرمند به نام ابومحزوره که صدای جذابی داشت خود را نمایان میکند، این نونهال با صدای دلنشین خود به اذان مؤمنان شوخی میکرد و آنها را دست کم نگاه میکرد، ولی پیغمبر (ص) او را به خاطر این کار شنیع مورد محاسبه قرار نداد بلکه با دستان پر از مهر و محبت و مالیدن آن بر سر و صورتش او را نوازش میکرد و میفرمود:« اللهم بارک فیه واهده الی الاسلام، اللهم بارک فیه واهده الی الاسلام» سپس میفرمود: الله اکبر الله اکبر را بگو. و در نهایت چنان شد که آن کودک در مکه اذان را بر پشت بامها بگوید و مردم را به نماز فرا خواند.
4- اهمیت دادن به بیماران غیرمسلمان و دعوت کردن آنها به دین اسلام:
با وجود اینکه اسلام به پیروزی رسیده و دولت اسلامی را در مدینه تشکیل داده بود باز پیغمبر (ص) تأکید میکرد تا نزد کودکان بیمار برود و آنها را به دین اسلام دعوت کند و آنها را به کار خیر فرا خواند.
بخاری نقل کرده: که انس میگوید: بیمار بودم پیغمبر (ص) به عیادتم آمد و در کنار سرم نشست و سپس فرمود «اسلم» مسلمان شو ! انس میگوید: نگاهی به پدرم انداختم، او نیز گفت: حرف پیغمبر (ص) را قبول کن. سپس مسلمان شدم، و هنگامیکه پیغمبر (ص) از خانه بیرون رفت فرمود: «الحمد لله الذی انقذه من النار» شکر و سپاس خدایی که او را از آتش جهنم نجات داد.
5- مجبور نکردن کودکان برای پذیرش دین:
از جمله افتخارات دین اسلام این است که برای افکار و نظریات کودکان احترام میگذارد و برای اقناع آنها به فشار و زور روی نمیآورد بلکه با استفاده از استدلال و توضیحات با آنها روبرو میشود.
ابو داود نقل میکند که ابن عباس (رض ) فرمود: قبلا کسانی که فرندانشان در همان سنین ابتدایی فوت میکرد و پدر و مادر از زنده ماندن کودکانشان نا امید میشدند، بر خود نذر میکردند اگر خداوند فرزندی به آنها بدهد حتما او را یهودی میگردانند. بعضی از انصار میان بنی نضیر زندگی میکردند، و فرزندانی نصرانی را به دنیا آورده بودند، و بعد از اینکه پیغمبر (ص) قبیله ی بنی نضیر را از مدینه بیرون انداخت، انصاریهای میان آنها گفتند: ما اجازه نمیدهیم فرزندانمان بر دین نصرانی باقی بماند، سپس خداوند در این مورد آیه ( لا اکراه فی الدین ) را نازل نمود.
6- محافظت از جان کودکان در هنگام جنگ:
چه بسیار بزرگ است این پیغمبری که میخواهد از کودکان محافظت کند و زندگی آنها را در امنیت کامل قرار دهد، و چه یاران بزرگی را پرورش نموده که با آن اخلاق زیبای مقتبس از اخلاق نبی اکرم با کودکان رفتار و برخورد میکنند و هیچ ستمیبه جان آنها روا نمیدارند. این بزرگی پیغمبر (ص) و یارانش چیزی است که دوست ودشمن، همه و همه به آن گواهی داده اند و آن را اعلام کرده اند. امام مسلم در صحیح خود نقل میکند که ‹‹ بره بن الحصیب الاسلمی›› میگوید: هر گاه رسول خدا لشکری را برای جنگ مهیا میکرد، آنها را به نکاتی توصیه مینمود. از جمله: ظلم و ستم نکنید، از مثله کردن بپرهیزید، کودکان را به قتل نرسانید و... .
از عبدالله بن عباس پرسیدند: آیا رسول خدا کودکان را به قتل میرساند؟ ایشان در جواب گفتند: به هیچ شیوهای پیغمبر (ص) کودکان را به قتل نمیرساند.
و در مسند امام احمد نیز آمده که اسود بن سریع میگوید: در یکی از جنگهایی که با رسول خدا شرکت نمودم، به پیغمبر (ص) خبر دادند که کودکانی کشته شده اند، ایشان در این مورد چنین فرمودند: چرا از حد و حدود تجاوز میکنید و چنان بر سر شما آمده که کودکان را به قتل میرسانید ؟ مردی بلند شد وگفت: ای رسول خدا ! آنها فرزندان مشرکین هستند. پیغمبر(ص) فرمود: آنها [ کودکان ] از شما بهتر هستند، سپس فرمود: اعلام میکنم: به هیچ دلیلی نمیتوانید کودکان را به قتل برسانید، زیرا هر کودکی با سرشت و طینت پاک به دنیا میآید، ولی پدر و مادر او را به یهودی یا نصرانی و یا مجوسی در میآورند.
نظرات