لازم دانستم نقدی بر سخنرانی جناب مصطفی ملکیان در سنندج در روز ٢ اسفندماه ١٤٠٣ ارائه دهم؛ چراکه ایشان در بخشی از سخنانش، درباب ناسازگاری و عدم انسجام درونی و بیرونی قرآن مجید، شبهاتی را مطرح کردند که به نظر می‌رسد تاکنون پاسخی به آن‌ها داده نشده است. 

 

یکم: مقایسه‌ی قرآن با ادیان دیگر

اولاً، مقایسه کردن و در یک سطح نگاه داشتن قرآن با ادیان دیگر از نظر علمی و اسنادی، نه تنها کم‌لطفی است، بلکه ظلم بزرگی به قرآن محسوب می‌شود. تمام ادیان دیگر توسط بشر تحریف شده‌اند و هر دینی برای قوم و زمان خاص خودش بوده و در آن زمان پاسخ‌گوی نیازهای بشر بوده است. ادیان معاصر نیز برای زمان خودشان و با شریعت‌های مربوط به پیامبرانشان برای همان اقوام خاص آمده‌اند. اما امروز همه این ادیان دستخوش تحریف شده‌اند. در مقابل، قرآن کتابی است که برای کل بشریت فرستاده شده و از ۱۴۰۰ سال پیش تا امروز و تا هزاران سال آینده، بدون اینکه کسی بتواند آن را تحریف کند، باقی خواهد ماند. 

 

ثانیاً، این کتاب با محتوایی که هم‌خوان با زندگی ۱۴۰۰ سال پیش و نیز زندگی امروز و آینده است، از نظر علمی و هدایتی کاملاً با اهداف و برنامه‌های بشری هم‌سو و همراه است. این معجزه قرآن است، چراکه بشر تا آخرین لحظه حیات خود بر روی زمین به آن نیاز خواهد داشت. 

 

و این ادعای روی‌آوردن بشر به دین برای کاهش درد:

 این ادعا که بشر برای کاهش درد به دین روی آورده است، کاملاً غیرعلمی به نظر می‌رسد. بیشتر ادیان قدیم انسان را به زحمت می‌انداختند و از دین برای کاهش درد یا توجیه آن استفاده نمی‌کردند. بلکه دین در فطرت انسان نهفته است و انسان در هر زمان و هر دوره‌ای، با توانایی خود، به سوی این فطرت حرکت کرده است. حتی اگر پیامبری هم نبوده، انسان با فطرت خود، دین و معبودی برای خود ساخته است. 

 

دوم: خواهش می‌کنم، چون شما در جایگاه علمی ویژه‌ای قرار دارید، هنگام ارائه‌ی رفرنس‌ها، پیش از آن، آن‌ها را به دقت مطالعه فرمایید، به‌ویژه در مورد قرآن! شما فرموده‌اید که چیزی به نام هفت آسمان وجود ندارد و این با علم در تضاد است. 

من این موضوع را برایتان اصلاح می‌کنم: این مطلب نه تنها با علم در تضاد نیست، بلکه اثبات علمی قرآن با داده‌های بشری است. 

الف. آیه قرآن می‌فرماید: 

«الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ» 

(همان کسی که هفت آسمان را به صورت لایه‌هایی مرتب آفرید؛ در آفرینش خداوند رحمان هیچ ناهماهنگی نمی‌بینی. پس بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی می‌بینی؟) 

 

من در این رابطه مقاله‌ای نوشته‌ام که در مجله راه ماه به چاپ رسیده است. اگر لازم باشد، آن را برایتان ارسال می‌کنم. این هفت لایه آسمان عبارتند از: 

۱. تروپوسفر (Troposphere) 

۲. استراتوسفر (Stratosphere) 

۳. مزوسفر (Mesosphere) 

۴. ترموسفر (Thermosphere) 

۵. اگزوسفر (Exosphere) 

۶. یونوسفر (Ionosphere) 

۷. مگنتوسفر (Magnetosphere) 

 

ب. همچنین آیه دیگری می‌فرماید: 

«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا» 

(خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن‌ها را... تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست و اینکه خدا به همه چیز علم دارد.) 

زمین نیز هفت طبقه دارد، اما علم بشر هنوز به این موضوع نرسیده است و تاکنون هیچ‌کس نگفته که زمین هفت طبقه است. من در یک کلیپ که در آن عده‌ای از دانشمندان ادعا کرده بودند زمین مسطح است، توضیح داده‌ام که قرآن چگونه به هفت طبقه زمین اشاره می‌کند. اگر لازم باشد، آن را نیز برایتان ارسال می‌کنم. 

سوم: شبهه دیگری که در اینجا مطرح کردید، در مورد به‌وجود آمدن گوشت و استخوان در جنین و این ادعا که قرآن خلاف علم سخن می‌گوید، نیاز به توضیح دارد.

 باید به عرضتان برسانم که تا اواخر قرن ۱۹، علم بشر نمی‌دانست که آیا ابتدا گوشت به وجود می‌آید و سپس استخوان، یا برعکس. یک پزشک و دانشمند فرانسوی به نام موریس بوکای در سال ۱۹۷۶ کتاب معروف خود به نام "تورات، انجیل، قرآن و علم" (La Bible, le Coran et la Science) را منتشر کرد. در این کتاب، او به بررسی تطابق آیات قرآن با یافته‌های علمی مدرن پرداخت و به طور خاص به آیه‌ای از قرآن اشاره کرد که به مراحل رشد جنین انسان می‌پردازد (آیه ۱۴ سوره مؤمنون). او بیان کرد که این آیات با کشفیات علمی در زمینه جنین‌شناسی هماهنگی کامل دارند. 

آیه قرآن می‌فرماید: 

«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» 

(سپس نطفه را به صورت علقه (چسبنده) درآوردیم، پس آن علقه را به صورت مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده‌شده) تبدیل کردیم، سپس آن مضغه را استخوان‌هایی ساختیم و آن استخوان‌ها را با گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینشی دیگر بخشیدیم. پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.) 

این آیات نشان می‌دهند که ابتدا گوشت (مضغه) شکل می‌گیرد و سپس استخوان‌ها ایجاد می‌شوند و بعد گوشت روی استخوان‌ها را می‌پوشاند. این توصیف با یافته‌های علمی امروزی درباره مراحل رشد جنین هماهنگی کامل دارد. 

 

چهارم: شبهه دیگری که مطرح کردید این است: «کجای قرآن گفته که همه چیز در هفت روز آفریده شده؟ کجای قرآن گفته شده که درخت کاج و خرگوش با هم خلق شده‌اند؟» 

و همچنین به نظریه داروین اشاره کردید، که به زباله‌دان تاریخ پیوسته است و شما این نظریه را با قرآن مقایسه می‌کنید! 

اولاً، در قرآن هیچ‌جا اشاره نشده است که همه چیز در هفت روز آفریده شده است. بلکه قرآن به صراحت بیان می‌کند که آسمان‌ها و زمین در شش روز (دوره) آفریده شده‌اند. این موضوع در چندین آیه قرآن ذکر شده است: 

   سوره اعراف، آیه ۵۴: 

 «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» 

(پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استوا یافت؛ شب را به روز می‌پوشاند که شتابان به دنبال آن می‌رود، و خورشید و ماه و ستارگان را به فرمان او رام شده‌اند. آگاه باشید که آفرینش و فرمان‌دهی تنها از آن اوست. بزرگ است خداوند، پروردگار جهانیان.) 

  سوره یونس، آیه ۳: 

 «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» 

 (پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استوا یافت و کارها را تدبیر می‌کند. هیچ شفاعت‌کننده‌ای جز به اذن او نیست. این است خداوند، پروردگار شما؛ پس او را بپرستید. آیا متذکر نمی‌شوید؟) 

  -سوره هود، آیه ۷:

  «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ» 

(و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید، و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارترید. و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد، قطعاً کافران خواهند گفت: این جز سحری آشکار نیست.) 

 

واژه‌ی "یوم" (روز) در قرآن به معنای یک دوره یا مرحله است و لزوماً به معنای ۲۴ ساعت نیست. در این آیات، "شش روز" به شش دوره یا مرحله از آفرینش اشاره دارد. این مفهوم با نظریه‌های علمی امروزی درباره تشکیل جهان و زمین هماهنگی دارد. بر اساس نظریه‌ی بنگ بانگ (Big Bang) و فرآیند تشکیل زمین، جهان و زمین در مراحل مختلفی شکل گرفته‌اند. این مراحل شامل تشکیل کهکشان‌ها، ستاره‌ها، منظومه‌ی شمسی و در نهایت زمین است. این فرآیندها میلیاردها سال طول کشیده‌اند. بنابراین، "شش روز" در قرآن می‌تواند به این مراحل طولانی و پیچیده اشاره داشته باشد. 

 

پنجم: در مورد نظریه داروین، باید گفت که این نظریه امروزه از سوی بسیاری از دانشمندان مورد نقد قرار گرفته و حتی برخی آن را رد کرده‌اند. 

اگر شما نظریه طوفان را قبول ندارید، این مشکل شماست، زیرا شواهد علمی بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد بخش‌هایی از زمین در گذشته زیر آب بوده‌اند. به عنوان مثال، در ماه گذشته در منطقه هورامانات کردستان، فسیل‌های ستاره‌های دریایی کشف شدند، و این تنها یکی از صدها دلیل است که نشان می‌دهد این کوه‌های سر به فلک کشیده زمانی زیر آب بوده‌اند. 

متأسفم از این ادعا که داده‌های انسانی با داده‌های الهی در تضاد هستند و شما این تضاد را برتری علمی انسان بر قرآن می‌دانید. در حالی که این تضاد از ابتدا وجود داشته و تا پایان جهان نیز ادامه خواهد داشت. حتی در این عصر که علم و تکنولوژی به پیشرفت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، هنوز مسائلی وجود دارد که قرآن درباره‌ آن‌ها سخن گفته، اما علم بشر هنوز به آن‌ها نرسیده است. 

شما فرموده‌اید که زیست‌شناسان این موضوع را نفی می‌کنند که هر موجود زنده از آب درست شده است. ای کاش رفرنسی ارائه می‌دادید که کدام زیست‌شناس مخالف این مطلب علمی است! 

قرآن به صراحت بیان می‌کند: 

- سوره انبیاء، آیه ۳۰: 

«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ» 

(آیا کافران ندیدند که آسمان‌ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن‌ها را از هم جدا کردیم و هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا ایمان نمی‌آورند؟) 

    سوره نور، آیه ۴۵: 

«وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» 

(و خداوند هر جنبنده‌ای را از آب آفرید. پس برخی از آن‌ها بر شکم خود راه می‌روند و برخی بر دو پا و برخی بر چهار پا. خداوند هر چه بخواهد می‌آفریند، زیرا او بر هر چیزی تواناست.) 

بر اساس نظریه‌های علمی، حیات اولیه در زمین احتمالاً در اقیانوس‌ها یا محیط‌های آبی شکل گرفته است. آب شرایط مناسبی را برای تشکیل و تکامل اولین سلول‌های زنده فراهم کرده است. تمام موجودات زنده، از میکروارگانیسم‌ها تا گیاهان و جانوران، برای ادامه‌ی حیات به آب نیاز دارند. آب نقش اساسی در متابولیسم، انتقال مواد و تنظیم دمای بدن ایفا می‌کند. 

این آیات نه تنها با علم زیست‌شناسی مخالف نیستند، بلکه تأکیدی بر اهمیت آب در پیدایش و ادامه‌ی حیات هستند. علم امروزی نیز تأیید می‌کند که آب یکی از عناصر کلیدی برای حیات است و احتمالاً حیات اولیه در محیط‌های آبی شکل گرفته است. بدون آب، حیات ممکن نیست. 

 

ششم: چند بار این شبهه را مطرح کردید که داده‌های بشری را با داده‌های الهی مقایسه می‌کنید، بدون اینکه تحقیقی انجام دهید. این از یک فرد با جایگاه علمی مانند شما بعید است. 

- داده‌های بشری: مبتنی بر مشاهده، تجربه، آزمایش و استدلال‌های محدود انسان هستند. این داده‌ها همواره در حال تغییر و تکامل‌اند و ممکن است خطاهایی در آنها وجود داشته باشد. 

-داده‌های الهی: در ادیان، به ویژه در اسلام، داده‌هایی مانند قرآن به عنوان وحی الهی و کامل تلقی می‌شوند. این داده‌ها از سوی خداوندی دانا و حکیم صادر شده‌اند و تغییرناپذیر و بدون خطا هستند. 

گاهی ممکن است به نظر برسد که داده‌های بشری با داده‌های الهی در تضاد هستند. این موضوع می‌تواند به دلایل زیر باشد: 

محدودیت‌های دانش بشری: 

علم همواره در حال پیشرفت است و آنچه را که در چند سال گذشته به عنوان حقیقت علمی مطرح می‌کرد، امروز ممکن است تغییر یا رد کند. اما قوانین و مفاهیم قرآن نه تغییر می‌کنند و نه کهنه می‌شوند. 

برداشت نادرست از داده‌های الهی: 

ممکن است شما داده‌های الهی را به درستی درک نکنید، و این منجر به برداشت‌های نادرست شود. در این صورت، مشکل از داده‌های قرآن نیست، بلکه از تفسیر و فهم نادرست است. 

به طور کلی، نمی‌توان گفت که داده‌های بشری و الهی لزوماً با هم در تضاد هستند. در بسیاری از موارد، این دو می‌توانند هم‌خوانی داشته باشند و حتی یکدیگر را تکمیل کنند. در مواردی که به نظر می‌رسد تضادی وجود دارد، این موضوع می‌تواند ناشی از محدودیت‌های دانش بشری، تفسیر نادرست یا تفاوت در روش‌ها و اهداف باشد. بنابراین، مهم است که با دقت و تعمق به بررسی این موضوع پرداخت و از قضاوت‌های شتاب‌زده پرهیز کرد. 

 

هفتم: این دلیل فلسفی‌تان در مورد عقل، مانند سوال ناباوران است که می‌پرسیدند: «آیا خدا می‌تواند سنگی خلق کند که خودش نتواند آن را بلند کند؟!» این سوال بیشتر یک بازی زبانی است تا یک بحث فلسفی جدی. 

تفکیک این موضوع که خدا برای درک قرآن از ما می‌خواهد از عقل و خرد خود استفاده کنیم، قابل قبول است. اما شما می‌گویید عقل مورد نظرتان باید مستقل از خدا و رسول فکر کند و حتی آن‌ها را به چالش بکشد! این نوع عقل، عقل مدرن است؛ عقلی که خدا و رسول را زیر سوال می‌برد. 

 

عقل انسان ابزاری قدرتمند است، اما محدودیت‌هایی نیز دارد: 

- خطاپذیری: عقل انسان ممکن است تحت تأثیر احساسات، پیش‌فرض‌ها، اطلاعات ناقص یا شرایط اجتماعی قرار گیرد و به نتیجه‌ای نادرست برسد. 

- تمرکز بر منافع کوتاه‌مدت: عقل ممکن است تنها به منافع فوری و مادی توجه کند و پیامدهای بلندمدت یا ابعاد اخلاقی را نادیده بگیرد. 

- نسبی‌گرایی: عقل انسان ممکن است در تشخیص خوب و بد دچار سردرگمی شود، به ویژه در شرایطی که ارزش‌های اخلاقی و انسانی به حاشیه رانده شوند. 

   مثال تاریخی: 

در دهه ۱۹۵۰، مائو تسه‌تونگ، رهبر چین، تصمیم گرفت گنجشک‌ها را به عنوان بخشی از برنامه "جهش بزرگ به پیش" از بین ببرد، زیرا تصور می‌کرد گنجشک‌ها به محصولات کشاورزی آسیب می‌زنند. این تصمیم به ظاهر عقلانی بود، اما پیامدهای فاجعه‌باری داشت. این اقدام به قحطی گسترده‌ای منجر شد که میلیون‌ها نفر را به کام مرگ کشاند. 

این مثال نشان می‌دهد که عقل به تنهایی، بدون در نظر گرفتن ابعاد اخلاقی و زیست‌محیطی، می‌تواند به فاجعه‌ای بزرگ منجر شود. 

نقش کلام الهی: 

کلام الهی به عنوان منبعی فراتر از عقل، می‌تواند این محدودیت‌ها را جبران کند و عقل را در مسیر درست هدایت کند. بنابراین، عقل و کلام الهی می‌توانند مکمل یکدیگر باشند و انسان را به سوی شناخت کامل‌تر و عمیق‌تر واقعیت‌ها هدایت کنند. 

تعادل بین عقل و وحی: 

تعادل بین عقل و وحی، راه رسیدن به تصمیم‌های صحیح و انسانی است. عقل بدون هدایت وحی ممکن است گمراه شود، و وحی بدون استفاده از عقل ممکن است به درستی درک نشود. بنابراین، ترکیب این دو می‌تواند انسان را به سوی حقیقت و عدالت رهنمون کند. 

 

هشتم: نمی‌دانم ۱۰ سوالی که به عبدالکریم سروش دادید چه بود که ایشان نتوانست ثابت کند که قرآن کلام خداست. این موضوع مرا در تعجب قرار داده است. شما همچنین فرمودید که اوستا و قرآن هر دو کلام خداست، اما باید یک سخن داشته باشند، در حالی که این‌گونه نیست! 

قرآن با ارائه‌ی دلایل و شواهد متعدد، ادعای الهی بودن خود را ثابت کرده است. اعجاز ادبی، پیش‌گویی‌ها، هماهنگی با علم، عدم وجود تناقض، تأثیر عمیق بر افراد و جوامع، و ادعای صریح قرآن درباره منشأ الهی، همگی نشان‌دهنده‌ی این هستند که قرآن کلام خداوند است. 

ویژگی‌های منحصر به فرد قرآن: 

اعجاز ادبی:

 قرآن از نظر ادبی و زبانی بی‌نظیر است و هیچ‌کس نتوانسته‌ است مانند آن را بیاورد. 

پیش‌گویی‌ها:

 قرآن به وقایع آینده اشاره کرده است که بعدها به حقیقت پیوسته‌اند. 

هماهنگی با علم:

 بسیاری از آیات قرآن با یافته‌های علمی امروزی هماهنگی دارند. 

عدم وجود تناقض:

 قرآن در طول ۱۴۰۰ سال بدون هیچ تغییری حفظ شده و هیچ تناقضی در آن وجود ندارد. 

تأثیر عمیق:

 قرآن تأثیر عمیقی بر قلب و روح انسان‌ها داشته و زندگی میلیون‌ها نفر را تغییر داده است. 

قرآن پس از ۱۴۰۰ سال همچنان تازه و جذاب باقی مانده است. عمق و گستردگی معانی، تطابق با فطرت انسان، زبان و سبک بی‌نظیر، هماهنگی با علم، تأثیرگذاری بر قلب و روح، و عدم کهنگی و تکرار، همگی نشان‌دهنده‌ی این هستند که قرآن کلام خداوند است. این ویژگی‌ها باعث می‌شوند که قرآن همیشه برای انسان‌ها الهام‌بخش و راهنمای زندگی باشد. 

حفظ قرآن: 

حفظ قرآن توسط میلیون‌ها انسان در سراسر جهان، با زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف، و توانایی آن‌ها در تصحیح اشتباهات یکدیگر، نشان‌دهنده‌ی اعجاز و منحصر به فرد بودن قرآن است. این ویژگی‌ها نه تنها حفظ قرآن را تضمین کرده‌اند، بلکه نشان‌دهنده‌ی این هستند که قرآن کلام خداوند است و تحت حفظ و نگهداری الهی قرار دارد. این موضوع باعث می‌شود که قرآن همیشه به عنوان یک کتاب زنده و تأثیرگذار باقی بماند و راهنمای انسان‌ها در تمام اعصار و مکان‌ها باشد.