لازم دانستم نقدی بر سخنرانی جناب مصطفی ملکیان در سنندج در روز ٢ اسفندماه ١٤٠٣ ارائه دهم؛ چراکه ایشان در بخشی از سخنانش، درباب ناسازگاری و عدم انسجام درونی و بیرونی قرآن مجید، شبهاتی را مطرح کردند که به نظر میرسد تاکنون پاسخی به آنها داده نشده است.
یکم: مقایسهی قرآن با ادیان دیگر:
اولاً، مقایسه کردن و در یک سطح نگاه داشتن قرآن با ادیان دیگر از نظر علمی و اسنادی، نه تنها کملطفی است، بلکه ظلم بزرگی به قرآن محسوب میشود. تمام ادیان دیگر توسط بشر تحریف شدهاند و هر دینی برای قوم و زمان خاص خودش بوده و در آن زمان پاسخگوی نیازهای بشر بوده است. ادیان معاصر نیز برای زمان خودشان و با شریعتهای مربوط به پیامبرانشان برای همان اقوام خاص آمدهاند. اما امروز همه این ادیان دستخوش تحریف شدهاند. در مقابل، قرآن کتابی است که برای کل بشریت فرستاده شده و از ۱۴۰۰ سال پیش تا امروز و تا هزاران سال آینده، بدون اینکه کسی بتواند آن را تحریف کند، باقی خواهد ماند.
ثانیاً، این کتاب با محتوایی که همخوان با زندگی ۱۴۰۰ سال پیش و نیز زندگی امروز و آینده است، از نظر علمی و هدایتی کاملاً با اهداف و برنامههای بشری همسو و همراه است. این معجزه قرآن است، چراکه بشر تا آخرین لحظه حیات خود بر روی زمین به آن نیاز خواهد داشت.
و این ادعای رویآوردن بشر به دین برای کاهش درد:
این ادعا که بشر برای کاهش درد به دین روی آورده است، کاملاً غیرعلمی به نظر میرسد. بیشتر ادیان قدیم انسان را به زحمت میانداختند و از دین برای کاهش درد یا توجیه آن استفاده نمیکردند. بلکه دین در فطرت انسان نهفته است و انسان در هر زمان و هر دورهای، با توانایی خود، به سوی این فطرت حرکت کرده است. حتی اگر پیامبری هم نبوده، انسان با فطرت خود، دین و معبودی برای خود ساخته است.
دوم: خواهش میکنم، چون شما در جایگاه علمی ویژهای قرار دارید، هنگام ارائهی رفرنسها، پیش از آن، آنها را به دقت مطالعه فرمایید، بهویژه در مورد قرآن! شما فرمودهاید که چیزی به نام هفت آسمان وجود ندارد و این با علم در تضاد است.
من این موضوع را برایتان اصلاح میکنم: این مطلب نه تنها با علم در تضاد نیست، بلکه اثبات علمی قرآن با دادههای بشری است.
الف. آیه قرآن میفرماید:
«الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ»
(همان کسی که هفت آسمان را به صورت لایههایی مرتب آفرید؛ در آفرینش خداوند رحمان هیچ ناهماهنگی نمیبینی. پس بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی میبینی؟)
من در این رابطه مقالهای نوشتهام که در مجله راه ماه به چاپ رسیده است. اگر لازم باشد، آن را برایتان ارسال میکنم. این هفت لایه آسمان عبارتند از:
۱. تروپوسفر (Troposphere)
۲. استراتوسفر (Stratosphere)
۳. مزوسفر (Mesosphere)
۴. ترموسفر (Thermosphere)
۵. اگزوسفر (Exosphere)
۶. یونوسفر (Ionosphere)
۷. مگنتوسفر (Magnetosphere)
ب. همچنین آیه دیگری میفرماید:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا»
(خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را... تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست و اینکه خدا به همه چیز علم دارد.)
زمین نیز هفت طبقه دارد، اما علم بشر هنوز به این موضوع نرسیده است و تاکنون هیچکس نگفته که زمین هفت طبقه است. من در یک کلیپ که در آن عدهای از دانشمندان ادعا کرده بودند زمین مسطح است، توضیح دادهام که قرآن چگونه به هفت طبقه زمین اشاره میکند. اگر لازم باشد، آن را نیز برایتان ارسال میکنم.
سوم: شبهه دیگری که در اینجا مطرح کردید، در مورد بهوجود آمدن گوشت و استخوان در جنین و این ادعا که قرآن خلاف علم سخن میگوید، نیاز به توضیح دارد.
باید به عرضتان برسانم که تا اواخر قرن ۱۹، علم بشر نمیدانست که آیا ابتدا گوشت به وجود میآید و سپس استخوان، یا برعکس. یک پزشک و دانشمند فرانسوی به نام موریس بوکای در سال ۱۹۷۶ کتاب معروف خود به نام "تورات، انجیل، قرآن و علم" (La Bible, le Coran et la Science) را منتشر کرد. در این کتاب، او به بررسی تطابق آیات قرآن با یافتههای علمی مدرن پرداخت و به طور خاص به آیهای از قرآن اشاره کرد که به مراحل رشد جنین انسان میپردازد (آیه ۱۴ سوره مؤمنون). او بیان کرد که این آیات با کشفیات علمی در زمینه جنینشناسی هماهنگی کامل دارند.
آیه قرآن میفرماید:
«ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»
(سپس نطفه را به صورت علقه (چسبنده) درآوردیم، پس آن علقه را به صورت مضغه (چیزی شبیه گوشت جویدهشده) تبدیل کردیم، سپس آن مضغه را استخوانهایی ساختیم و آن استخوانها را با گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینشی دیگر بخشیدیم. پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است.)
این آیات نشان میدهند که ابتدا گوشت (مضغه) شکل میگیرد و سپس استخوانها ایجاد میشوند و بعد گوشت روی استخوانها را میپوشاند. این توصیف با یافتههای علمی امروزی درباره مراحل رشد جنین هماهنگی کامل دارد.
چهارم: شبهه دیگری که مطرح کردید این است: «کجای قرآن گفته که همه چیز در هفت روز آفریده شده؟ کجای قرآن گفته شده که درخت کاج و خرگوش با هم خلق شدهاند؟»
و همچنین به نظریه داروین اشاره کردید، که به زبالهدان تاریخ پیوسته است و شما این نظریه را با قرآن مقایسه میکنید!
اولاً، در قرآن هیچجا اشاره نشده است که همه چیز در هفت روز آفریده شده است. بلکه قرآن به صراحت بیان میکند که آسمانها و زمین در شش روز (دوره) آفریده شدهاند. این موضوع در چندین آیه قرآن ذکر شده است:
سوره اعراف، آیه ۵۴:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»
(پروردگار شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استوا یافت؛ شب را به روز میپوشاند که شتابان به دنبال آن میرود، و خورشید و ماه و ستارگان را به فرمان او رام شدهاند. آگاه باشید که آفرینش و فرماندهی تنها از آن اوست. بزرگ است خداوند، پروردگار جهانیان.)
سوره یونس، آیه ۳:
«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»
(پروردگار شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استوا یافت و کارها را تدبیر میکند. هیچ شفاعتکنندهای جز به اذن او نیست. این است خداوند، پروردگار شما؛ پس او را بپرستید. آیا متذکر نمیشوید؟)
-سوره هود، آیه ۷:
«وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ»
(و اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارترید. و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد، قطعاً کافران خواهند گفت: این جز سحری آشکار نیست.)
واژهی "یوم" (روز) در قرآن به معنای یک دوره یا مرحله است و لزوماً به معنای ۲۴ ساعت نیست. در این آیات، "شش روز" به شش دوره یا مرحله از آفرینش اشاره دارد. این مفهوم با نظریههای علمی امروزی درباره تشکیل جهان و زمین هماهنگی دارد. بر اساس نظریهی بنگ بانگ (Big Bang) و فرآیند تشکیل زمین، جهان و زمین در مراحل مختلفی شکل گرفتهاند. این مراحل شامل تشکیل کهکشانها، ستارهها، منظومهی شمسی و در نهایت زمین است. این فرآیندها میلیاردها سال طول کشیدهاند. بنابراین، "شش روز" در قرآن میتواند به این مراحل طولانی و پیچیده اشاره داشته باشد.
پنجم: در مورد نظریه داروین، باید گفت که این نظریه امروزه از سوی بسیاری از دانشمندان مورد نقد قرار گرفته و حتی برخی آن را رد کردهاند.
اگر شما نظریه طوفان را قبول ندارید، این مشکل شماست، زیرا شواهد علمی بسیاری وجود دارد که نشان میدهد بخشهایی از زمین در گذشته زیر آب بودهاند. به عنوان مثال، در ماه گذشته در منطقه هورامانات کردستان، فسیلهای ستارههای دریایی کشف شدند، و این تنها یکی از صدها دلیل است که نشان میدهد این کوههای سر به فلک کشیده زمانی زیر آب بودهاند.
متأسفم از این ادعا که دادههای انسانی با دادههای الهی در تضاد هستند و شما این تضاد را برتری علمی انسان بر قرآن میدانید. در حالی که این تضاد از ابتدا وجود داشته و تا پایان جهان نیز ادامه خواهد داشت. حتی در این عصر که علم و تکنولوژی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافتهاند، هنوز مسائلی وجود دارد که قرآن درباره آنها سخن گفته، اما علم بشر هنوز به آنها نرسیده است.
شما فرمودهاید که زیستشناسان این موضوع را نفی میکنند که هر موجود زنده از آب درست شده است. ای کاش رفرنسی ارائه میدادید که کدام زیستشناس مخالف این مطلب علمی است!
قرآن به صراحت بیان میکند:
- سوره انبیاء، آیه ۳۰:
«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ»
(آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از هم جدا کردیم و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟ آیا ایمان نمیآورند؟)
سوره نور، آیه ۴۵:
«وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
(و خداوند هر جنبندهای را از آب آفرید. پس برخی از آنها بر شکم خود راه میروند و برخی بر دو پا و برخی بر چهار پا. خداوند هر چه بخواهد میآفریند، زیرا او بر هر چیزی تواناست.)
بر اساس نظریههای علمی، حیات اولیه در زمین احتمالاً در اقیانوسها یا محیطهای آبی شکل گرفته است. آب شرایط مناسبی را برای تشکیل و تکامل اولین سلولهای زنده فراهم کرده است. تمام موجودات زنده، از میکروارگانیسمها تا گیاهان و جانوران، برای ادامهی حیات به آب نیاز دارند. آب نقش اساسی در متابولیسم، انتقال مواد و تنظیم دمای بدن ایفا میکند.
این آیات نه تنها با علم زیستشناسی مخالف نیستند، بلکه تأکیدی بر اهمیت آب در پیدایش و ادامهی حیات هستند. علم امروزی نیز تأیید میکند که آب یکی از عناصر کلیدی برای حیات است و احتمالاً حیات اولیه در محیطهای آبی شکل گرفته است. بدون آب، حیات ممکن نیست.
ششم: چند بار این شبهه را مطرح کردید که دادههای بشری را با دادههای الهی مقایسه میکنید، بدون اینکه تحقیقی انجام دهید. این از یک فرد با جایگاه علمی مانند شما بعید است.
- دادههای بشری: مبتنی بر مشاهده، تجربه، آزمایش و استدلالهای محدود انسان هستند. این دادهها همواره در حال تغییر و تکاملاند و ممکن است خطاهایی در آنها وجود داشته باشد.
-دادههای الهی: در ادیان، به ویژه در اسلام، دادههایی مانند قرآن به عنوان وحی الهی و کامل تلقی میشوند. این دادهها از سوی خداوندی دانا و حکیم صادر شدهاند و تغییرناپذیر و بدون خطا هستند.
گاهی ممکن است به نظر برسد که دادههای بشری با دادههای الهی در تضاد هستند. این موضوع میتواند به دلایل زیر باشد:
محدودیتهای دانش بشری:
علم همواره در حال پیشرفت است و آنچه را که در چند سال گذشته به عنوان حقیقت علمی مطرح میکرد، امروز ممکن است تغییر یا رد کند. اما قوانین و مفاهیم قرآن نه تغییر میکنند و نه کهنه میشوند.
برداشت نادرست از دادههای الهی:
ممکن است شما دادههای الهی را به درستی درک نکنید، و این منجر به برداشتهای نادرست شود. در این صورت، مشکل از دادههای قرآن نیست، بلکه از تفسیر و فهم نادرست است.
به طور کلی، نمیتوان گفت که دادههای بشری و الهی لزوماً با هم در تضاد هستند. در بسیاری از موارد، این دو میتوانند همخوانی داشته باشند و حتی یکدیگر را تکمیل کنند. در مواردی که به نظر میرسد تضادی وجود دارد، این موضوع میتواند ناشی از محدودیتهای دانش بشری، تفسیر نادرست یا تفاوت در روشها و اهداف باشد. بنابراین، مهم است که با دقت و تعمق به بررسی این موضوع پرداخت و از قضاوتهای شتابزده پرهیز کرد.
هفتم: این دلیل فلسفیتان در مورد عقل، مانند سوال ناباوران است که میپرسیدند: «آیا خدا میتواند سنگی خلق کند که خودش نتواند آن را بلند کند؟!» این سوال بیشتر یک بازی زبانی است تا یک بحث فلسفی جدی.
تفکیک این موضوع که خدا برای درک قرآن از ما میخواهد از عقل و خرد خود استفاده کنیم، قابل قبول است. اما شما میگویید عقل مورد نظرتان باید مستقل از خدا و رسول فکر کند و حتی آنها را به چالش بکشد! این نوع عقل، عقل مدرن است؛ عقلی که خدا و رسول را زیر سوال میبرد.
عقل انسان ابزاری قدرتمند است، اما محدودیتهایی نیز دارد:
- خطاپذیری: عقل انسان ممکن است تحت تأثیر احساسات، پیشفرضها، اطلاعات ناقص یا شرایط اجتماعی قرار گیرد و به نتیجهای نادرست برسد.
- تمرکز بر منافع کوتاهمدت: عقل ممکن است تنها به منافع فوری و مادی توجه کند و پیامدهای بلندمدت یا ابعاد اخلاقی را نادیده بگیرد.
- نسبیگرایی: عقل انسان ممکن است در تشخیص خوب و بد دچار سردرگمی شود، به ویژه در شرایطی که ارزشهای اخلاقی و انسانی به حاشیه رانده شوند.
مثال تاریخی:
در دهه ۱۹۵۰، مائو تسهتونگ، رهبر چین، تصمیم گرفت گنجشکها را به عنوان بخشی از برنامه "جهش بزرگ به پیش" از بین ببرد، زیرا تصور میکرد گنجشکها به محصولات کشاورزی آسیب میزنند. این تصمیم به ظاهر عقلانی بود، اما پیامدهای فاجعهباری داشت. این اقدام به قحطی گستردهای منجر شد که میلیونها نفر را به کام مرگ کشاند.
این مثال نشان میدهد که عقل به تنهایی، بدون در نظر گرفتن ابعاد اخلاقی و زیستمحیطی، میتواند به فاجعهای بزرگ منجر شود.
نقش کلام الهی:
کلام الهی به عنوان منبعی فراتر از عقل، میتواند این محدودیتها را جبران کند و عقل را در مسیر درست هدایت کند. بنابراین، عقل و کلام الهی میتوانند مکمل یکدیگر باشند و انسان را به سوی شناخت کاملتر و عمیقتر واقعیتها هدایت کنند.
تعادل بین عقل و وحی:
تعادل بین عقل و وحی، راه رسیدن به تصمیمهای صحیح و انسانی است. عقل بدون هدایت وحی ممکن است گمراه شود، و وحی بدون استفاده از عقل ممکن است به درستی درک نشود. بنابراین، ترکیب این دو میتواند انسان را به سوی حقیقت و عدالت رهنمون کند.
هشتم: نمیدانم ۱۰ سوالی که به عبدالکریم سروش دادید چه بود که ایشان نتوانست ثابت کند که قرآن کلام خداست. این موضوع مرا در تعجب قرار داده است. شما همچنین فرمودید که اوستا و قرآن هر دو کلام خداست، اما باید یک سخن داشته باشند، در حالی که اینگونه نیست!
قرآن با ارائهی دلایل و شواهد متعدد، ادعای الهی بودن خود را ثابت کرده است. اعجاز ادبی، پیشگوییها، هماهنگی با علم، عدم وجود تناقض، تأثیر عمیق بر افراد و جوامع، و ادعای صریح قرآن درباره منشأ الهی، همگی نشاندهندهی این هستند که قرآن کلام خداوند است.
ویژگیهای منحصر به فرد قرآن:
اعجاز ادبی:
قرآن از نظر ادبی و زبانی بینظیر است و هیچکس نتوانسته است مانند آن را بیاورد.
پیشگوییها:
قرآن به وقایع آینده اشاره کرده است که بعدها به حقیقت پیوستهاند.
هماهنگی با علم:
بسیاری از آیات قرآن با یافتههای علمی امروزی هماهنگی دارند.
عدم وجود تناقض:
قرآن در طول ۱۴۰۰ سال بدون هیچ تغییری حفظ شده و هیچ تناقضی در آن وجود ندارد.
تأثیر عمیق:
قرآن تأثیر عمیقی بر قلب و روح انسانها داشته و زندگی میلیونها نفر را تغییر داده است.
قرآن پس از ۱۴۰۰ سال همچنان تازه و جذاب باقی مانده است. عمق و گستردگی معانی، تطابق با فطرت انسان، زبان و سبک بینظیر، هماهنگی با علم، تأثیرگذاری بر قلب و روح، و عدم کهنگی و تکرار، همگی نشاندهندهی این هستند که قرآن کلام خداوند است. این ویژگیها باعث میشوند که قرآن همیشه برای انسانها الهامبخش و راهنمای زندگی باشد.
حفظ قرآن:
حفظ قرآن توسط میلیونها انسان در سراسر جهان، با زبانها و فرهنگهای مختلف، و توانایی آنها در تصحیح اشتباهات یکدیگر، نشاندهندهی اعجاز و منحصر به فرد بودن قرآن است. این ویژگیها نه تنها حفظ قرآن را تضمین کردهاند، بلکه نشاندهندهی این هستند که قرآن کلام خداوند است و تحت حفظ و نگهداری الهی قرار دارد. این موضوع باعث میشود که قرآن همیشه به عنوان یک کتاب زنده و تأثیرگذار باقی بماند و راهنمای انسانها در تمام اعصار و مکانها باشد.
نظرات
مهمان
09 اسفند 1403 - 08:44قرآن ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را از سایر متون دینی و مذهبی متمایز میکند. برخی از این ویژگیها عبارتند از: 1. زبان و بلاغت: قرآن به زبان عربی فصیح و بلاغت خاص خود نازل شده است که حتی پس از گذشت قرون، برای بسیاری از عربزبانها و غیرعربزبانها همچنان جذاب و تاثیرگذار است. انتخاب کلمات و ترکیبات در قرآن به گونهای است که هر جمله و آیه معنای عمیق و خاصی دارد. 2. شفافیت و جامعیت: قرآن به طور جامع و واضح به تمام ابعاد زندگی انسان از جمله اخلاق، اجتماع، سیاست، عبادات، حقوق و عدالت پرداخته است. این ویژگی موجب میشود که قرآن منبعی برای هدایت در تمام زمینههای زندگی باشد. 3. ثبات و عدم تغییر: قرآن از زمان نزول تا امروز، بدون تغییر و تحریف باقی مانده است. این ویژگی، آن را از سایر متون مذهبی متمایز میکند و به عنوان کتابی همیشگی و ثابت در نظر گرفته میشود. 4. فصاحت و جاذبه: قرآن به گونهای نوشته شده است که هم از نظر معنوی و هم از نظر زبانی دارای جذابیت و زیبایی خاصی است. این ویژگی باعث میشود که حتی کسانی که قرآن را نمیفهمند، تحت تاثیر آن قرار گیرند. 5. آیات محکم و متشابه: قرآن دارای آیات محکم است که معانی آن روشن است و آیات متشابه که نیاز به تفسیر و فهم عمیقتری دارند. این ویژگی باعث میشود که قرآن از نظر علمی و فکری همواره مورد تدبر و پژوهش قرار گیرد. 6. اعجاز علمی: قرآن در بسیاری از آیات خود به مسائلی اشاره کرده است که با پیشرفتهای علمی مدرن هماهنگ است. این تطابقها سبب شده تا برخی قرآن را منبعی از اعجاز علمی نیز بدانند. 7. هدایت الهی: قرآن به عنوان یک کتاب هدایت، انسانها را به سمت حقیقت و معنویت رهنمون میکند. بسیاری از آموزههای آن به گونهای است که در تمام دورهها و زمانها قابل استفاده است. 8. یگانگی و وحی: قرآن تنها کتابی است که به عنوان وحی مستقیم از خداوند به پیامبر (ص) نازل شده و یگانگی پیام آن به وضوح در تمام آیات دیده میشود. این ویژگی باعث تمایز قرآن از سایر متون مذهبی میشود. این ویژگیها باعث شده تا قرآن نه تنها در دنیای اسلام بلکه در جهان به عنوان یک کتاب خاص و منحصر به فرد شناخته شود.
دلسوز
09 اسفند 1403 - 08:45قرآن از دیدگاه مسلمانان بهعنوان کتابی از سوی خداوند به پیامبر اسلام (ص)، بدون هیچگونه ناسازگاری درونی و عدم انسجام شناخته میشود. در قرآن به صراحت اشاره شده است که این کتاب یک هدایتدهنده است و در آن هیچگونه تضاد و تناقض وجود ندارد: **1. انسجام درونی قرآن**: قرآن از آغاز تا پایان بهطور معجزهآسا با انسجام و هماهنگی خاصی تنظیم شده است. برخی از آیات به تکرار موضوعات مختلف پرداختهاند اما هر بار از زاویهای دیگر و با جزئیات بیشتر، که این امر بهمنزله تکمیل و گسترش مفاهیم است، نه تضاد. در قرآن آمده است: «اگر این قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلافات فراوانی مییافتند.» (سوره نساء، آیه 82) **2. سازگاری با یافتههای بشری**: به رغم آنکه قرآن در 14 قرن پیش نازل شده است، بسیاری از آموزههای آن با یافتههای علمی امروز هماهنگ است. برای مثال، مفاهیم علمی در زمینههای زیستشناسی، فیزیک، زمینشناسی، و کیهانشناسی در قرآن بهگونهای مطرح شده که با درک و پژوهشهای مدرن سازگار است، هرچند که قرآن بهطور مستقیم هدفی علمی ندارد، بلکه بیشتر به هدایت انسانها میپردازد. **3. اعجاز علمی قرآن**: در قرآن برخی از مسائل علمی مطرح شده است که در زمان نزول قرآن برای مردم قابل درک نبودهاند و تنها با پیشرفت علم امروز مشخص شده که این مسائل با واقعیتهای علمی مطابقت دارند. مثلاً، اشاره به روند شکلگیری جنین در رحم مادر یا مراحل توسعه کائنات، که بعدها توسط علم کشف شد. **4. تفاسیر و برداشتها**: چالشهای مربوط به ناسازگاری درونی قرآن معمولاً ناشی از تفاسیر مختلف و برداشتهای نادرست است. برخی ممکن است آیات قرآن را بدون توجه به سیاق یا زمینه نزول آنها تفسیر کنند. در حقیقت، برای فهم دقیق آیات قرآن باید به تفسیرهای معتبر و فهم دقیق زبان عربی توجه شود. **5. چالشهای علمی و دینی**: اگرچه قرآن با یافتههای علمی در برخی از زمینهها سازگاری دارد، برخی از افراد ممکن است بر این باور باشند که قرآن با برخی از یافتههای علمی یا فلسفی مدرن متعارض است. این امر بیشتر بهدلیل محدودیتهای تفسیرهای انسانی است و نه بهخودیخود قرآن. در واقع، بسیاری از اختلافات در این زمینهها مربوط به تفسیر و درک انسانها از قرآن است، نه به خود متن قرآن. در نهایت، قرآن بهعنوان یک کتاب الهی از دیدگاه مسلمانان همواره با هدف هدایت انسانها نازل شده است و ناسازگاری و تناقض در آن وجود ندارد. بلکه هر آیه و هر موضوعی که در آن مطرح شده، در هماهنگی با دیگر قسمتها قرار دارد و درک آن نیازمند تدبر و تفکر دقیق است.
دلسوز
09 اسفند 1403 - 08:47یافتن چیزی که به نظر میرسد تعارض یا ناسازگاری در قرآن باشد، بهتنهایی نشانهی بطلان یا عدم حقانیت آن نیست. در حقیقت، این گونه مسائل معمولاً ناشی از سوءفهم یا نادیده گرفتن سیاق و زمینه آیات است. قرآن بر اساس اصول خاصی نازل شده است و برای درک درست آن، باید به چند نکته توجه کرد: 1. تفسیر و سیاق آیات: بسیاری از اوقات که به نظر میرسد تعارض یا تضادی در آیات قرآن وجود دارد، این برداشتها ناشی از عدم توجه به سیاق (زمینه) آیات است. در قرآن آیات بسیاری بهصورت کلی یا جملات کوتاه بیان شدهاند که فهم کامل آنها نیازمند توجه به تفسیر صحیح و ارتباط آنها با دیگر آیات است. آیات قرآن گاهی بهصورت خاص به موضوعات مختلف اشاره دارند که ممکن است در ابتدا متناقض به نظر برسند، اما با توجه به توضیحات دیگر آیات و علم تفسیر، سازگاری آنها آشکار میشود. 2. پاسخ به شبهات: در طول تاریخ، بسیاری از شبهات و اتهامات در مورد وجود تضاد یا تعارض در قرآن مطرح شده است، اما این شبهات بهطور جامع پاسخ داده شده است. علما و مفسران قرآن از دیرباز در تلاش بودهاند که این شبهات را از دیدگاههای مختلف علمی، فلسفی و دینی پاسخ دهند. بسیاری از این شبهات در واقع ناشی از ناتوانی در درک مفاهیم عمیق قرآن یا ترجمه نادرست است. 3. اجماع مسلمانان: از زمان نزول قرآن تاکنون، مسلمانان بهطور گستردهای به قرآن بهعنوان کتابی الهی و بدون تناقض ایمان دارند. اگرچه تفسیر قرآن در طول تاریخ با نظرگاههای مختلف مواجه بوده است، اما همگان در حقیقت عدم وجود تناقض در قرآن توافق دارند. 4. اصل معجزه بودن قرآن: یکی از ویژگیهای برجسته قرآن در نظر مسلمانان، معجزه بودن آن است. قرآن خود به این نکته اشاره دارد که اگر کسی در مورد آن شک دارد، میتواند مثل آن را بیاورد، اما هیچکس قادر به انجام چنین کاری نبوده است. این خود نشاندهندهی این است که قرآن از نظر معانی و پیامهایش از توان بشری فراتر است و تلاش برای پیدا کردن تناقضات آن، بیشتر به دلیل نقص در درک انسانی است تا ایرادی در خود قرآن. 5. آیات ناسخ و منسوخ: در قرآن برخی آیات وجود دارند که به اصطلاح "ناسخ" و "منسوخ" نامیده میشوند. این به این معناست که برخی از آیات بعد از نزول آیات دیگر بهعنوان حکم نهایی معرفی شدهاند. این فرآیند در قرآن بهگونهای است که تغییرات نه بهخاطر تناقض، بلکه بهخاطر نیاز به تطبیق و شرایط مختلف است. نتیجهگیری: یافتن یک "تعارض" ظاهری در قرآن، بهویژه در صورت عدم توجه به سیاق، تفسیر و زمینه آیات، نمیتواند دلیلی بر بطلان یا عدم حقانیت قرآن باشد. بلکه این موضوع باید از منظر تدبر، تفسیر دقیق و درک صحیح از قرآن بررسی شود. مسلمانان به قرآن بهعنوان یک کتاب الهی نگاه میکنند که در آن هیچگونه تضاد یا خطایی وجود ندارد و هر آنچه که از آن بهدست میآید، هدایت و حق است.
خلیل
09 اسفند 1403 - 08:51ترجمهی فرهنگی قرآن و مفهوم ذاتی و عرضی در آن میتوانند به رفع شبهات مربوط به عدم انسجام و ناسازگاری قرآن کمک کنند. این مفاهیم به ما کمک میکنند که قرآن را بهدرستی بفهمیم و از سوءتفاهمات ناشی از ترجمههای سطحی یا نادرست اجتناب کنیم. 1. ترجمهی فرهنگی قرآن: ترجمهی فرهنگی به این معناست که در ترجمه آیات قرآن، تنها به کلمات و جملات دقت نشود، بلکه زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی زمان نزول قرآن نیز در نظر گرفته شود. این امر اهمیت زیادی دارد زیرا قرآن در شرایط خاصی از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نازل شده است و بسیاری از آیات به مسائل خاص زمانه و مکان نزول اشاره دارند. درک این زمینهها باعث میشود که آیات قرآن بهدرستی فهمیده شوند و از افتادن در دام سوءتفاهمات جلوگیری شود. بهعنوان مثال، برخی از آیات قرآن که به شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص در زمان نزول اشاره دارند (مانند آیات مربوط به بردهداری یا حقوق زنان) نباید بهطور مطلق و بدون توجه به تحولات اجتماعی تفسیر شوند. این آیات بهطور خاص به مسائل آن زمان اشاره دارند و با در نظر گرفتن تغییرات فرهنگی و اجتماعی در طول زمان، به راحتی میتوان آنها را در چهارچوب معاصر نیز فهمید. 2. مسئلهی ذاتی و عرضی: در قرآن، برخی از آموزهها و احکام ذاتاً ثابت و همیشگی هستند و برخی دیگر بهصورت عرضی و موقتی هستند. درک این تفاوت به رفع شبهات کمک میکند، زیرا ممکن است برخی آیات قرآن که به نظر میرسند متناقض هستند، در واقع به ابعاد مختلفی از حقیقت اشاره داشته باشند که نیازمند توجه به زمان و شرایط هستند. - آیات ذاتی: این آیات به اصول و ارزشهای اساسی دین اشاره دارند که برای تمام زمانها و مکانها ثابت و غیرقابل تغییر هستند. مثلاً اصول توحید، عدالت، رحمت خداوند، و مسائلی مانند وجوب نماز، روزه و زکات از جمله آموزههای ذاتی قرآن هستند که هیچگونه تغییر یا فسخ نخواهند داشت. - آیات عرضی: این آیات به مسائل و احکام خاص زمان و مکان اشاره دارند که ممکن است با توجه به شرایط تغییر کنند. بهطور مثال، برخی از احکام اجتماعی در قرآن بهویژه در مورد مسائل خاص جامعه آن زمان نازل شدهاند و با توجه به تحولات اجتماعی و فرهنگی، ممکن است برای دورانهای مختلف بهگونهای متفاوت تفسیر شوند. این تمایز بین ذاتی و عرضی بودن آیات، به ما این امکان را میدهد که در مواجهه با آیات ظاهراً متناقض یا ناسازگار، آنها را در بستر زمانی و فرهنگی خودشان تحلیل کنیم و از انطباق این آیات با زمان و شرایط امروز استفاده کنیم. 3. رفع شبهات از طریق دقت در تفاسیر: ترجمهی فرهنگی و تمایز بین آیات ذاتی و عرضی به تفاسیر قرآن کمک میکند تا تناقضات ظاهری رفع شوند. مفسران قرآن با توجه به این مفاهیم، میتوانند آیات را با دقت بیشتری تفسیر کنند و نشان دهند که تناقضات ظاهری در حقیقت ناشی از سوءفهم است. این تفاسیر با بررسی ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و تاریخی قرآن، به ما کمک میکند تا قرآن را درک کنیم و از ابهاماتی که ممکن است بهوجود آید، جلوگیری شود. نتیجهگیری: ترجمهی فرهنگی قرآن و مسئلهی ذاتی و عرضی در آن بهعنوان ابزارهایی برای فهم بهتر قرآن، میتوانند بهطور مؤثری به رفع شبهات مربوط به ناسازگاری و عدم انسجام قرآن کمک کنند. این ابزارها به ما اجازه میدهند تا قرآن را در چارچوب زمان و شرایط خاص آن دوره تحلیل کرده و از تفاسیر نادرست و سطحی اجتناب کنیم. به این ترتیب، میتوان قرآن را بهعنوان یک کتاب هماهنگ، سازگار و متناسب با هر زمان و مکانی درک کرد.
محسن متقی
09 اسفند 1403 - 09:00دادههای وحیانی و یافتههای انسانی محسن متقی در کتابگردی هایم نگاهم به نوشتهای زیر عنوان “قرآن صامت و قرآن ناطق” جلب شد. عنوان در ذهن من طنینی سروشی (عبدالکریم) داشت و ناگهان مرا به سال های دور برد. زمانی که عبدالکریم سروش نخستین نوشتههای خود را، در نیمه دوّم دهه شصت، پیرامون شریعت صامت در مجله کیهان فرهنگی نوشت و دورنمای تازه ای جهت دین شناسی در فضای ایران اسلامی و حکومت دینی فراهم کرد. با نگاهی به نویسنده کتاب، امیرمعزّی، دریافتم که او نیز هموطن و هم زبان خودمان است. سال ها پیش کوشش من برای فهم یکی از کتاب های او بی نتیجه مانده بود به همین دلیل از خریدن کتاب منصرف شدم ولی وسوسه محتوای آن مرا رها نکرد و سرانجام چند هفته بعد، آن را از طریق انترنت خریدم امّا دلم آنچنان به خواندن آن نرفت تا اینکه برای شنیدن سخنان او به زبان فارسی در جلسه ای در پاریس شرکت کردم وکلام دلنشین او و چیرگی اش به زبان فارسی و شنیدن برخی از استدلال هایش مرا به خواندن این کتاب تشویق کرد. مطالعه کتاب او بار دیگر مرا وارد دنیای قرآن کرد. انس و همدلی من با این کتاب فرصت دوباره ای فراهم کرد تا در کنار خواندن کتاب امیرمعزّی به بازخوانی قرآن نیز بپردازم. اکنون که خواندن کتاب او را به پایان رسانده ام علاقمندم تا این لذّت معنوی را با خوانندگان فارسی زبان تقسیم کنم که امکان مراجعه مستقیم به کتاب ایشان را ندارند نوشته امیر معزّی، در باب دیدگاه شیعیان پیرامون شکل گیری قرآن است که بیش از یک سوّم مردم دنیا با راه و روش های متفاوت به آن باور داشته و آن را متنی قدسی و مُبرّا از تحریف میدانند. اهمیت این کتاب در زندگی مسلمانان و در خیالواره جمعی اشان آنچنان مهم است که شناخت ذهنیت این جوامع و زبان آنان و بسیاری از واژه ها و اصطلاحات آنان بی ارتباط با دستگاه واژگانی قرآن و فرهنگ اعراب نیست. امیرمعزّی، در گذشته، با گردآوری قرآن پژوهان بزرگ، کتاب “قاموس قرآن” یا “واژگان قرآن” را با مسئولیت خود در سال 2007 منتشر و راه را برای شناخت این کتاب در نزد پژوهشگران به ویژه در غرب آسان کرده است[1]. سخن گفتن در باره قرآن و نقش آن در مقام متنی قدسی میان مسلمان، پژوهشهای انتقادی در این حوزه را کمی مشکل کرده است و گاهی بحث های علمی آغشته به مسائل سیاسی میشود. برای نمونه کافی است که اشاره ای به تازه ترین مناقشاتی کنیم که در باب قرآن در این چند سال گذشته در ایران در گرفت. این مناقشات که ریشه در سنت اصلاحی جهان اسلام دارد، با نوشتهای از عبدالکریم سروش، در باب منشا الهی یا زمینی قرآن آغاز شد و برخی این پرسش را به پیش کشیدند که رابطه کلام خدا با تجربه پیامبر چگونه است. اگر چه اهمیت قرآن در مقام کتاب مقدّس مسلمانان در ایران سابقه ای بس دراز دارد اما پس از استقرار حکومت اسلامی بازار قرآن پژوهی به لطف کمک های نظام برآمده از انقلاب رونق تازه ای یافته و مجلات و کتاب های بسیاری در این باب انتشار یافته است. اما بررسی های انتقادی از این کتاب و توسل به روش های مدرن و تاریخی جهت نقد و تحلیل این کتاب با تنگناها و دشواری های خاصی روبرو است که نمیتوان آنرا تنها محدود به روش حکومت دینی دانست. در کنار انتشار این آثار قرآن پژوهی همچون رشته علمیدر نظام دانشگاهی، در میان پژوهشگران همچنان پرداختن به قرآن و تاریخ اسلام رواج بسیار دارد و مجلات و نشریات قرآن پژوهی چه از سوی نهادهای دولتی و یا دانشگاهی رونق بسیار داشته و در این میان از جمله بهاءالدین خرمشاهی هم در ترجمه قرآن و هم پژوهش در این باب کارهای ارزشمندی ارائه داده است[2]. اگر در کشورهای مسلمان پرداختن به کتاب مقدّس دین اسلام با برخی از موانع روبرو است اما قرآن پژوهی امروزه و در فضای غرب حضوری آشکار داشته و پرداختن به اسلام و نقش آن و تاریخ این دین و تحولاتی که در طول زمان به خود دیده است هم در دنیای رسانه ای و هم در حوزه های پژوهشی غرب همچنان زنده است. کتاب های بسیاری در مدح یا ذمّ این دین و کتاب آن به بازار عرضه میشود ولی جای پژوهش های عالمانه و بیطرفانه در باب اسلام همچنان خالی است و به همین دلیل انتشار کتاب تازه محمد علی امیرمعزّی در باب قرآن، تاریخ دوقرن نخست اسلام، جمع آوری قرآن و تدوین آن را باید به فال نیک گرفت. کتابی که معرفی آن خدمت خوانندگان فارسی زبان عرضه میگردد زیر عنوان “قرآن صامت و قرآن ناطق” در سال 2012 با عنوان فرعی “سرچشمه های نوشتاری اسلام میان تاریخ و باورداشت” در فرانسه منتشر شد. این کتاب حاصل تازه ترین یافته های محمدعلی امیرمعزّی است. او در این اثر خود کوشیده است تا دریچه تازه ای برای فهم تاریخ تکوین قرآن و حوادث دو قرن نخست اسلام به خواننده بدست دهد. امیرمعزّی بر این باور است که ما نیازمند دیدگاهی علمی و با فاصله با منابع قدسی هستیم و چنین کاری را تنها با رجوع با تاریخ و مطالعه متون میتوان انجام داد. به باور او از آنجا که شیعیان شکست خوردگانِ تاریخ هستند در نتیجه بسیاری از پژوهش ها تاکنون بر مبنای نوشتههای اکثریت پیروز یعنی سنیها نوشته شده است. با این وجود امیرمعزّی پژوهشگران را تشویق میکند تا به نوشتههای شیعیان به اندازه سُنّیان اهمیت دهند. نویسنده کتاب دانش آموخته کشور فرانسه و استاد اسلام شناسی و الهیات اسلامیدر دانشگاه سوربن است. او صاحب آثاری چند در باب این دین، تشیع و جریانات فکری اسلام نخستین است. نخستین کتاب امیرمعزّی با عنوان “راهنمای ربّانی در تشیع نخستین”[3] بر اساس رساله دانشگاهی او در سال 1992 به بازار عرضه شد و در سال 2007 چاپ تازه ای از این نوشته در قطع جیبی منتشر گردید. از آن سال تا کنون نویسنده به اسلام پژوهی و قرآن شناسی مشغول است. در کنار انتشار واژه نامه قرآن، او همراه با اسلام پژوه فرانسوی کریستیان ژامبه در سال 2004 کتاب “تشیع چیست؟”[4] را منتشر کرد. روش نویسنده در این کتاب تازه، جستجوی رابطه میان تاریخ تکوین و شکل گیری قرآن و حوادث خونین و خشونت بار دو قرن اول اسلام است و این کار را با رجوع به برخی از نوشتههای شیعیان دو قرن اول نشان میدهد. به همین دلیل در همان آغاز و در نخستین سطور نویسنده میکوشد تا اهمیت بازشناسی دو قرن نخست اسلام را برجسته کند. از دید نویسنده دو واقعه به هم پیوسته نقش تعیین کننده در تحولات تاریخی و معنوی این دین بازی کرد: نخست شکل گیری منابع نوشتاری چون قرآن و حدیث از یکسو، و از سوی دیگر خشونت دامنگیری که در شکل جنگهای داخلی تجلی پیدا میکند. بنا بر روایت سنتی به فاصله کمی پس از مرگ پیامبر و در دوران خلافت عثمان با تشکیل شورایی از دانشمندان و عالمان مسلمان نخستین مُصحف قرآن شکل گرفت. از دید نویسنده این دو رویداد، یعنی شکل گیری قرآن و حوادث خشونت بار دوران آغاز اسلام، نقش مهمیدر تاریخ این دین، شکل گیری آن و تحولات بعدی اش بازی کردند. تا آنجا که به مورد نخست، یعنی شکل گیری قرآن و حدیث بر میگردد، دیدگاه رسمی و رایج و پذیرفته شده متعلق به اهل سنت است که معتقدند دو خلیفه اول مسلمین و سپس شورایی از اهل علم زیر نظر عثمان تشکیل داده و بنای شکل گیری مصحف رسمی قرآن را ممکن کردند. امیرمعزیّ بر این باور است که پس از شکل گیری مصحف رسمی، نوشتههای موازی از میان نرفت و فقط بخشی از مسلمانان این روایت رسمی از دین را پذیرفتند. در باره حدیث نیز همین اتفاق افتاد چرا که علمای اسلام گرد هم آمدند تا حدیثهای صادق از کاذب را تفکیک کنند. با این وجود، روایت سنتی بر حوزه های پژوهشی غرب غالب بود. امّا به نظر میرسد که از دو قرن پیش در جهان غرب، پژوهش های انتقادی پیرامون شکل گیری قرآن با تکیه بر منابع اسلامی و غیر اسلامی آغاز شد و این برداشت ها در آزمون تاریخی و واژه شناسی قرار گرفت. یکی از نتایج این پژوهش ها این نکته بود که قرآن رسمی نه در دوره عثمان بلکه در زمان عبدالملک (65-85 یا 685-705) شکل نهایی به خود گرفته است. با به قدرت رسیدن امویان و در دوران سلطنت آنان ما شاهد اعتراض تعدادی از مسلمانان در باره صحّت و سقم روایت رسمیدر باب مصحف قرآن بوده و در میان معترضین با تعدادی علویان مواجهه هستیم. در باره حدیث نیز همین اتفاق افتاد. زمانی که اهل سنت تصمیم گرفتند تا پیکره رسمی حدیث را شکل دهند تعداد زیادی از شیعیان و دیگران حتی در باره تعریف حدیث و معیار سنجش حقیقت آن مخالفت خود را با روایت رسمی اهل سنت نشان دادند. برای نمونه میدانیم که در میان اهل سنت واژه حدیث در برگیرنده مجموعه سنتی است که به زمان پیامبر و شخص او بر میگردد در حالی که در نزد شیعیان همین واژه سنت پیامبر، فاطمه، علی و فرزندان برگزیده منصوص آن دو را در بر میگیرد. در کنار مسئله تکوین قرآن میتوان به نقش حوادث آغازین در شکل گیری اسلام اشاره کرد. رویداد های خشونت آمیزی که در تاریخ اسلام و مخصوصا پس از وفات پیامبر اتفاق افتاد، نقش مهمیدر خیالواره مسلمین دارد. تاریخ اسلام نشان میدهد که در سال های آخر حیات پیامبر، ما شاهد جنگ های بسیار هستیم. در این میان نقش جنگ بدر (سال دوم هجرت)، که در آن ما شاهد پیروزی پیامبر در مقابل دشمنان مکی و قبیله قریش هستیم، بسیار مهم است. چرا که نتایج آن تا قرن ها دیده میشود. در ذهنیت مسلمانان، هم پیامبر و هم خلفای راشدین یا بدلیل مسمومیت و یا در اثر جنگ و خونریزی از دنیا رفتند. برخی روایت ها حکایت از آن دارد که علت اصلی وفات پیامبر مسموم شدن اوست. ظاهرا ابوبکر نیز در اثر مسمومیت و عمر به ضرب سم وتیغ از این دنیا رفتند. عثمان نیز وضع بهتری نداشت و تاریخ نشان میدهد که در واقعه ای خونین از دنیا رفت. زندگی خلیفه چهارم مسلمین و امام اوّل شیعیان نیز آنچنان اظهر من الشمس است که تنها نام او یادآور جنگهای صفین، جمل و نهروان است که در فرهنگ ما زیر عنوان جنگ با قاسطین و ناکثین و مارقین مشهور است و زندگی او با تیغ کین فرجام یافت. در دوران بنی امیه ما همچنان شاهد کشتار علویان و سرکوب قیام آنان بودیم. حوادثی که پس از مرگ پیامبر اتّفاق افتاد مسیر تاریخ اسلام و فرقه های مختلف آن را رقم زد و نتایج آن همچنان در ذهنیّت مسلمانان حاضر و نقش مهمیدر شکل گیری فرقه های مختلف دینی داشته است. پیامبر از دنیا رفت و علی در حال شستن پیکر او بود که بزرگان قبیله قریش در سقیفه گرد هم آمدند تا مسئله جانشینی پیامبر و رهبری امت اسلامی را حل کنند. در این وضعیت بود که شورای حاضر در سقیفه ابوبکر را در مقام خلیفه مسلمین انتخاب کرد. بررسی های تاریخی نشان از کشمکش های آشکار و پنهان و جنگ های بیشمار میان مسلمین بر سر جانشینی آن پیامبر است که برای نمونه میتوان به تعارض میان مهاجرین و انصار که در قرآن نیز نامی از آنها وجود دارد اشاره کرد که نخستین رویارویی میان مسلمانان است. اما حادثه مهم در شورای سقیفه اتفاق افتاد. جمعی ابوبکر را شایسته جانشینی پیامبر و رهبری امت اسلامی انتخاب کردند. روایت رسمی متعلق به جهان تسنن کوشیده است تا اختلاف علی با ابوبکر را کمرنگ و ناچیز جلوه دهد اما منابع تاریخی و تاریخنگارانه، حتی سنی ، نشانگر روایت دیگری از این رویداد تاریخی است. شورای سقیفه، بر اساس سنت های دوران جاهلیت و روش ها و ارزش های قبیلگی، ابوبکر را انتخاب کرد امّا میدانیم که شیعیان، حتی به استناد منابع روایی اهل سنت، روایت دیگر از مسئله جانشینی پیامبر ارائه دادهاند و بر این باورند که پیامبر در دوران حیات خود آشکار داماد و پسر عم خود را در مقام جانشین معرفی کرد. از دیدگاه عقلی نیز شیعیان مدعی هستند که چگونه پیامبر، که در مدت 23 سال کوشید تا پایه های امّت اسلامی را بریزد، پذیرفته است که سرنوشت و تقدیر امتش را به حال خود رها کند ؟ به باور برخی از شیعیان اولیه، قرآن در شکل اصلی اش، نشانه های آشکار بسیاری در باره شخصیت و رفتار علی و جانشینی او دارد اما امویان با به قدرت رسیدن به تحریف آن همت گماشتند. به باور آنان اصحاب قدرت برای تحکیم پایه های حکومت خود، صفحات بسیاری از قرآن را از بین بردند. برای نمونه شیعیان این پرسش را به پیش میکشند که چگونه میتوان پذیرفت که نام های بسیاری از پیامبران و حتی نام افراد خانواده آنان در قرآن وجود دارد اما ما نشانی از معاصرین و دوستان پیامبر و دختر و داماد او نمییابیم. علی در دوران حکومت سه خلیفه اول به جنگ با آنان بر نخاست ولی پس از قتل عثمان به خلافت رسید و در 5 سال حکومت خود در سه جنگ به رویارویی با برخی از بزرگان قبایل عرب و مخصوصا نزدیکان پیامبر چون طلحه و زبیر و یا همسر محمد، عایشه برخاست اما خود او نیز سرانجام بوسیله خوارج کشته شد. پس از کشته شدن علی کم کم خاندان امیه قدرت را در دست گرفتند. در دوران سلطنت این خاندان ما شاهد جنگ های ناتمام بر علیه خانواده علی و نزدیکان او هستیم که در تاریخ نام شیعه به خود گرفته است. امویان نیز در نبردی سخت و بوسیله انقلابی مسلحانه از سوی عباسیان سرنگون شدند. هدف این کتاب، نه بررسی قرآن و یا حدیث، بلکه آشکار کردن جنبه هایی از درگیری و کشاکش میان مسلمین و تعارضات تاریخی آغاز اسلام و شکل گیری نوشتههای اسلام آغازین است. جنبه هایی از این مسئله بارها از سوی پژوهشگران غربی انجام گرفته و نویسنده کتاب نیز بر این متون تکیه کرده است. با این وجود امیرمعزّی معتقد است که این پژوهش ها بر مبنای منابع سنّی انجام گرفته و برداشت های شیعیان از تاریخ اسلام و تحولات آن تا کنون توجه چندانی در میان پژوهشگران بر نیانگیخته است. هدف او در این کتاب تلاش متواضعانه برای پر کردن این کمبود و جبران آن است. او در بیست سال گذشته و در کلاس های درسی خود و در گردهمایی های علمیکوشش کرده است نقش منابع شیعی را در پژوهش های مربوط به شناخت تاریخ اولیه اسلام برجسته کند. در ذهنیت شیعیان و در منابع آنان، بر آنچه که در سقیفه اتفاق افتاد نامی جز کودتا از سوی طرفداران بنی امیه بر علیه علی نمیتوان گذاشت امّا احترام و قدرشناسی جهان اسلام نسبت به دو خلیفه اول و اعتقاد به قدسی بودن قرآن در روایت رسمی آن سبب شد که اعتراض تعداد انگشت شماری از شیعیان به شدت سرکوب شود. پژوهشگرانی که به بررسی تاریخ دوقرن اول اسلام پرداخته اند خود را محروم از پژوهش های شیعه شناسی کردهاند و دلیل آن را جانب دار بودن این پژوهش ها دانسته اند اما این پژوهشگران، به قول امیرمعزّی، فراموش کردهاند که همین امر در باره منابع سنّی نیز معتبر و صادق است. به نظر میرسد که در پژوهش تاریخی نمیتوان مدعیّات شیعیان را به ناکامی سیاسی و اجتماعی آنان فروکاست بلکه دو عامل نقش مهم و تعیین کننده در این امر داشته اند: عامل نخست اینکه برخی از مدعیات شیعیان را هر چند به صورت جزئی، میتوان در ادبیات اهل تسنن یافت اما این ادبیات سانسور شدهاند.عامل دوم اینکه ادعای شیعیان با برخی یافته های پژوهش های تاریخی- انتقادی همخوانی دارد. در کنار این دو عامل میتوان جنگ و درگیری میان ابوبکر و عمر و کلا بنی امیه از یکسو با علی و خاندانش را مبارزه میان دو قبیله قریش دانست. پس از این مقدمه، نویسنده در سراسر کتاب و با رجوع به چند متن شیعی میکوشد تا به اثبات نظریه خود در باب ضرورت شناخت دو قرن نخست اسلام و نقش آن در شکل گیری قرآن بپردازد. “خشونت و متون مقدس از خلال کتاب سلیم ابن قیس هلالی” عنوان بخش اول کتاب امیرمعزّی است. ظاهرا این نامِ مستعار یکی از مدافعان معاصر علی است. کتاب سلیم ابن قیس یا “اسرار آل محمد” با نام “کتاب سقیفه” نیز معروف است. این اثر را میتوان قدیمی ترین نوشته متعلق به آغاز قرن دوم هجری قلمداد کرد. موضوع این کتاب از یک سو اشاره به خشونت هایی است که در باب مسئله جانشینی پیامبر در میان مسلمانان در گرفته است و از سوی دیگر دربرگیرنده تنش هایی در باره شکل گیری سرچشمه های متون مقدس اسلام در میان مسلمانان اولیه است. در حدیثی منصوب به امام صادق آمده است ” آنکس از میان ما شیعیان که کتاب قیس را نداشته و نخوانده باشد مانند کسی است که چیزی از مبانی دین و آئین ما را نمیداند. این کتاب الفبای شیعه و رازی از اسرار محمد است”. از زندگی قیس چیز زیادی نمیدانیم. بر طبق روایت سنتی از تابعون بوده و با عمرِ دراز خود همروزگار پنج امام اوّل شعیان بوده است. بنابر روایتهایی، قیس حوادث و کشمکش های دوران پس از مرگ پیامبر را با توجه به نوشتههای نزدیکان علی چون سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد جمع آوری کرده است. پس از مرگ علی و خشونت هایی که دامنگیر نزدیکان او شد ظاهرا حکمران ضد علوی عراق یعنی حجاج ابن یوسف در صدد دستگیری قیس بر می آید. در نتیجه ، قیس از ترس دستگیری، عراق را ترک و به سوی ایران می رود. در مورد سلیم، بجز دیدگاهی که او را از منابع موثق شیعی می شمارد، دو دیدگاه موجود است: برخی از پژوهشگران معاصر در وجود قیس شک کردهاند. از جمله حسین مدرسی طباطبایی معتقد است که قیس هرگز وجود خارجی نداشته و راوی او ابان ابن ابی عیاش است، بلکه گروهی از مدافعان علی و مخالفان سرسخت بنی امیه بنابر سنت تقیه از این نام در نوشتههای خود استفاده کردهاند. به نظر امیرمعزی و برخی دیگر از پژوهشگران پذیرش این دیدگاه کمی سخت است چرا که منابع کتاب شناسانه و نوشتاری حکایت از وجود قیس و کتاب او میکند، جز آنکه نمیتوان او را به عنوان رجلی معتبر توثیق مستند کرد و باید او را یک راوی شمرد. در میان مسلمانان و دانشمندان شیعه میتوان از ابن ندیم نام برد که کتاب قیس را از نخستین کتب شیعیان دانسته است. کتاب قیس علیرغم فراز و نشیب هایی که تاریخ شیعه به خود دیده است همچنان از کتاب های محبوب شیعیان است. امیرمعزی پس از اشاره به زندگی قیس بخشی از فصل سوم کتاب او را معرفی و ترجمه کرده است. این فصل به ارائه گزارشی از حوادثی که در سقیفه اتفاق افتاد از زبان براء ابن عازب که از همراهان علی است. در این میان ما شاهد حیله هایی هستیم که ابوبکر و عمر برای کنار گذاشتن علی بکار بردند. بخش چهارم بازگویی حادثه سقیفه از زبان سلمان فارسی است. دسیسه چینی ابوبکر و عمر از یکسو و مقاومت علی در باره این حادثه از زبان سلمان نقل شده است. بخش دهم کتاب قیس موضوعات بسیاری را در بر میگیرد. معزی از آن میان به مسئله وثاقت حدیث و رابطه آن با رویدادهای سیاسی و خشونت های آن دوران پرداخته است. بخش یازده مربوط به جمع آوری قرآن است. مطالعه این کتاب نشان میدهد که چگونه معاویه از راویان و قضات استفاده کرده تا ضرورت ساختن احادیث تازه در دفاع از حکومت بنی امیه را نشان دهد و به بیان دیگر ما شاهد نوعی استفاده سیاسی از دین هستیم. فصل دوم کتاب “جمع آوری قرآن و گرایش های سیاسی” نام دارد که به بررسی کتاب “تنزیل و تحریف نوشته احمد ابن محمد سیّاری (ابوعبدالله سیار کاتب قمی بصری)” پرداخته شده است. امیرمعزّی حکایتی را نقل میکند که مانی پیامبر در تنها نوشتهای که از او به جا مانده است دو دلیل اصلی برای انحطاط و زوال و فساد ادیان گذشته نام می برد. دلیل نخست اینکه رسول تنها در سرزمین خود و به زبان مردم خود سخن گفته است. دلیل دیگر اینکه این رسولان آموزش و پیام خود را در شکل نوشته تغییر ناپذیر ارائه ندادند و فقدان متن باعث شکاف در امّت های ایشان و فرقه فرقه شدن ادیان شده است. امیرمعزّی با اشاره به این مسئله معتقد است که پژوهشگر مدرن خود را هم آوا و همدل با این سخن حکیمانه پیامبر ایرانی میداند. خلاصه اینکه تحریف و ابطال ادیان، به باور مانی، جزء تاریخ دین است و گریزی از این امر نیست. این قضیه محور نوشته احمد سیّاری است که در کتاب خود در باب تحریف وتنزیل قرآن نوشته است. مسئله نه پرداختن به تاریخ تکوین و جمع آوری قرآن بلکه بررسی تصورات عالمان دینی از تاریخ وحی قرآنی از خلال مسئله تحریف این کتاب است. به بیان دیگر هدف نویسنده بررسی رابطه کتاب سیّاری با حوادث خونین دو قرن نخست اسلام است. میدانیم که مسئله تحریف کتب مقدس گذشتگان در قرآن و در چند مورد به آن اشاره شده است و شک نیست که مسئله تحریف قرآن را نمیتوان جدا از تاریخ شکل گیری متن و زمان تبدیل سخن پیامبر به متن جدا دانست. بنا بر نظریه اهل سنت اگر بتوان نشان داد که هر چه تاریخ جمع آوری قرآن به زمان وحی نزدیک باشد در نتیجه امکان تحریف آن ضعیف تر به نظر خواهد رسید. شاید به این دلیل است که سنت راست کیشی اسلامی مدعی است که تصمیم جمع آوری قرآن به سرعت پس از مرگ پیامبر اتفاق افتاد. اکنون این سئوال مطرح است که ما تا چه حد میتوانیم به “مصحف عثمان” اعتماد کنیم؟ تا چه اندازه این قرآن وفادار به بیان آسمانی خداست که پیامبر دریافت کرد؟ مسلمانان اولیه چه نظر و دیدگاهی در باره این مسئله داشتند؟ برای پاسخ به چنین پرسش هایی، دست نوشته قرآن هیچ کمکی به ما نخواهد کرد. ما هیچ دست خطی از پیامبر نداشته هر چند اکنون یقین داریم که محمد خواندن و نوشتن میدانسته است. در باره زندگی سیاری اطلاعات زیادی در دست نیست و نظر شیعیان در باره او مبهم و دو پهلو است. او ظاهرا در عصر دو امام هادی و حسن عسگری زندگی میکرده است. در هیچ یک از آثار امامیه ما نشانه ای دقیق از زندگی او را نمی یابیم. سیاری از سوی نویسندگان علم الرجال از دو سو به دلیل نزدیکی با ایده های افراطی و انتقال برداشت های غلط از اسلام نقد شده و وثاقت او بویژه از سوی رجالیان شیعی تضعیف شده است، هرچند که همین رجالیان از او فراوان نقل کردهاند. کتاب سیاری که با عنوان “کتاب القرائات” هم شناخته میشود را میتوان مرتبط با مکتب تاویلی و تفسیری پیش از دوره آل بویه دانست. اصل این کتاب احادیث زیادی از امام صادق در باره “مصحف عثمانی” است و در عین حال نقل قول های زیادی از قرآن بدست میدهد که در قرآن موجود نشانی از آن را نمی بینیم. مسئله جمع آوری قرآن ذهنیت بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. در نوشتههای اسلامی ما شاهد تناقض و مشکلات بسیار میان زمان رسمی شکل گیری نهایی قرآن در عصر عثمان و اولین نوشته ها در باره شکل گیری قرآن نوشتاری هستیم. در پژوهش های غربیان در باب جمع آوری و صورت نهایی قرآن در مقام کتاب، ما با دو رویکرد روش شناختی روبرو هستیم: نخست رویکرد روش شناختی بسیار نقادانه و دوم رویکرد نقادانه. امیرمعزی پس از اشاره به این دو رویکرد روش شناسانه تلاش میکند تا تعریفی از این دو روش به دست دهد. رویکرد بسیار نقادانه را پژوهشگرانی نمایندگی میکنند که سنت نوشتاری مسلمانان را کنار زده و وجود آن را نمی پذیرند. این افراد برای مدعای خود به وجود تناقضات آشکار کاتبان وحی از یکسو و نبود مرجعیت و نهاد مستقل برای کنترل انتقال وحی از سوی دیگر تکیه میکنند. در این میان “آلفونس مینگانا” در ادامه برداشت های “پل کازانوا” و با تکیه بر کتاب هایی چون طبقات ابن سعد و صحیح بخاری و نیز منابع غیر اسلامی نشان میدهد که شکل گیری نهایی قرآن مربوط به دوران خلیفه اموی عبدالملک ابن مروان است و نه عثمان. این راه را بعدا کسانی چون “جان وانسبروگ 1928ـ 2002” ادامه دادند. او در دو کتاب “مطالعات قرآنی” و “محیط های فرقه ای” هر نوع شاخص تاریخی گزارش های مربوط به جمع آوری قرآن را رد میکند. در سوی دیگر ما با رویکردی انتقادی مواجه هستیم. مدافعان این رهیافت معتقد هستند که در میان متون اسلامی و با مطالعه روشمند ما قادریم اطلاعات و رابطه های معتبر و دقیق را از داده های ناپذیرفتی جدا کنیم. اکنون این سئوال مطرح است که معیار تمیز اطلاعات معتبر از نامعتبر چیست؟ از دید آنان یکی از سنجه های اساسی برای چنین جدایی، همانا شناخت گرایش های سیاسی و عقیدتی نویستدگان این متون است. برای نمونه میتوان از تئودور نولدکه و ادامه دهندگان کارهای او چون برگستراسر( Gotthelf Bergstrasser) و اوتو پرتزل (Otto Pretzl)نام برد که با تکیه بر این روش بسیاری از متون اولیه اسلامی را نامعتبر دانستند. بخش سوم با عنوان “ضرورت هرمنوتیک و بررسی تفسیر قرآن حبری ” است که احتمالا از دو هم عصر سابق خود جوانتر است. عنوان فرعی این بخش قرآن صامت و قرآن ناطق نام دارد. از قرن سوم به بعد آثار قابل توجهی زیر عنوان “تنزیل و تحریف”، تنزیل و تغییر”، “قرآن و تحریف” وجود دارند و این متن ها به روشنی نشان میدهند که شمار زیادی از مسلمانان و مخصوصا شیعیان معتقد بودند که روایت عثمان از قرآن تحریف شده است. از دید شیعیان، چنین امری نتیجه حوادث غم انگیزی است که پس از مرگ پیامبر در باب جانشینی او اتّفاق افتاد. برای اثبات دیدگاه خود، شیعیان باب تفسیر و تاویل قرآن را گشودند و از یکسو به مسئله رابطه قرآن و حدیث پرداخته و از سوی دیگر دیالکتیک وحی و رابطه آن با تاویل را پرسیده اند. آنان به حدیت ثقلین تکیه میکنند که در آن پیامبر گفته است که من دو گوهر گرانبها برای شما گذاشته ام: نخست قرآن و سپس خانواده و اهل بیتم. به باور شیعیان محروم کردن امت اسلامی از وجود علی همانا محروم کردن مسلمانان از یکی از دو گوهر گرانبهاست. در روایتی منسوب به پیامبر نقل شده ” در قیامت از شما در باره آنچه که بر سر دو گوهر گرانبهای من آوردید بازخواست خواهد شد” مبادا بگویید که ما قرآن را تحریف کردیم و در باره بیتم نگویید که ما آنان را رها کرده و یا کشتیم”. بنابر برخی منابع شیعی و مخصوصا کتاب حبری، قرآن در اثر تحریف زبانش را از دست داده است و برای بازگرداندن زبان قرآن باید به امام تکیه کرد. در اینجا می بینیم که در نزد سنیان شیعیان مرجع اقتدار (اتوریته) خدا در کتاب است در حالیکه در نزد شیعیان تجلی اقتدار خدایی در شخص امام است که قادر است تا قرآن را به سخن آورد. مسئله تحریف قرآن و جستجوی دلیل برای مشروعیت علی ذهن شیعیان اولیه را به خود مشغول و با گشوده شدن باب تاویل و تفسیر شیعیان مسئله قرآن صامت و ناطق را طرح کرده تا با چنین تفکیکی زمینه به سخن آوردن قرآن در دفاع از حقانیت علی را آماده کنند. به سخن آوردن قرآن نیازمند دانش است که با تکیه بر حدیث میتوان آنرا به دست آورد. امیر معزی به دو حدیث از امام صادق اشاره میکند که در هر دوی آنان، امام اشاره به تحریف قرآن کرده است و شیعیان با تکیه بر این احادیث به تحریف قرآن باور دارند. یکی از روش های به سخن آوردن قرآن تکیه بر نقش امامان است و بسیاری از شیعیان علی و دیگر امامان را قرآن ناطق دانسته اند. از قرن چهارم به بعد (آل بویه) شیعیان موضع گیری های اهل تسنن را اتخاد کردند و نظریه تحریف قرآن را کم کم کنار نهادند. اما مسئله تحریف پذیری قرآن را برخی از محدثان و قرآن پژوهان شیعه ادامه دادند. برای نمونه میتوان به “اصول کافی کتاب الحجه، و در تفسیر عیاشی، بصائرالدرجات و غیبت نعمانی و تفسیر او”( خرمشاهی ص 86) اشاره کرد که قول به تحریف پذیری قرآن در آن آمده است. علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار در جلد 92 ذیل بابی به نام “ماجاء فی کیفیه جمع القرآن” همه این نقل قول ها را آورده است. پس از آن نیز مسئله تحریف قرآن از دلمشغولی برخی از عالمان شیعه است. برای نمونه میتوان از “حاج میرزا حسین معروف به محدث نوری صاحب مستدرک الوسائل که از بزرگترین محدثان شیعه امامیه در قرن چهاردهم هجری است نام برد که کتاب زیر عنوان “فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نوشته است که انعکاس عظیمیدر جهان اسلام داشته است. ( خرمشاهی ص 87) در دوران معاصر برخی از محققان شیعه در رد کتاب محدث نوری آثاری را منتشر کردهاند که میتوان برای نمونه به کتاب ” البیان فی تفسیر القرآن” نوشته آیت الله خویی و یا “صیانه القرآن من التحریف” نوشته محمد هادی معرفت و یا “حقائق هامه حول القرآن کریم” نوشته مرتضی عاملی و یا از کتاب رسول جعفریان زیر عنوان “افسانه تحریف قرآن” نام برد. ( خرمشاهی ص 88) اکنون ببینیم حـبری چه نظری در این باب دارد. کتاب او را میتوان از نخستین کوشش های شیعیان در باب تفسیری باطنی از قرآن دانست که کوشیده است معنی این کتاب را در ارتباط با شخصیت ها و رویدادهای تاریخی بررسی کند. بنا به روایت های تاریخی، حـبری در نزدیکی کوفه پا به جهان گذاشت. علیرغم برخی از شبهات به نظر میرسد که او شیعه با گرایش زیدی بوده است. با این وجود شیعیان اثنی عشری (دوازده امامی) به کتاب او رجوع کرده و این خود نشانی از بی پایه بودن مرزهای عقیدتی در این دوران است. از حـبری دو کتاب در دست است: کتاب مسند که شامل 63 حدیث در باره موضوعات مختلف زمان پیامبر است. کتاب دوم تفسیر قرآن که دو چاپ و چند عنوان از آن وجود دارد: “تنزیل آیات در باب منزلت و مناقب اهل بیت” و “آیات وحی در باب آنچه در قرآن در مورد امیر مومنین وحی شده است”. تفسیر حبری نوعی برداشت باطنی از قرآن است. هدف این تفسیر در خوانش قرآن نشان دادن شخصیت های نهفته در کلام الاهی است. شک نیست که شخصیت های موجود در قرآن از دید مسلمانان و مومنین جایگاه خاصی دارند. شناخت تنزیل برای فهم نهفته در قرآن کافی نیست و ما نیازمند تفسیر و تاویل آن از سوی امامان هستیم. حـبری در کتاب خود کوشیده است تا با رجوع به برخی از آیات قرآن، تفسیر خاص خود را برای مشروع جلوه دادن خاندان علی در رسیدن به قدرت و حکومت نشان دهد. به همین دلیل نخست آیه ای را نقل و پس از آن تفسیر خود را ارائه میدهد. برای نمونه او مدعی است که سوره 89 آیه 25 و 26 به ابوبکر و عمر نسبت داده شده است و یا آیه 100 از سوره 9 و آیه 10 از سوره 56 در شان علی است. آیات 7 و 6 از سوره 98 در شان دوستان و دشمنان علی تعبیر شده است. آیه 37 از سوره 14 و آیه 77 از سوره 22 و آیه 143 از سوره 2 به علی نسبت داده شده است. بخش چهارم کتاب معزی مربوط به ظهور جریان غنوسی در جهان اسلام است. در کنار تفسیرهای قرآن ما شاهد نوعی تفسیری عرفانی از قرآن هستیم که نمونه اعلای آن صفارقمی و کتاب معروف او “بصائرالدرجات” است. اگر چه نام او در همه کتابشناسی های امامیه حاضر است اما اطلاعات مربوط به زندگی او را مدیون نام زندگی نامه نویس قدیمی مسلمان، نجاشی و شیخ طوسی هستیم. صفار قمی ازموالی اشعری های شهر قم بود و هم عصر و روزگار امام یازدهم و دوازدهم شیعیان. بنا بر روایتی، صفار قمی حدیثهای زیادی را جمع آوری کرده بود که شمار بسیاری از آنان در باب مسائل حقوقی بود. تنها نوشتهای که از او باقی مانده است زیر عنوان “بصائرالدرجات فی فضائل ال محمد” به ما رسیده است. این کتاب از قدیمی ترین و وفادارترین نوشتههای مربوط به جریان باطنی و فوق عقلانی اسلام امامیه است. برخی از عناوین کتاب او عبارت است از: “تعلیم علم باطنی وظیفه دینی است”. “امام مخزن العلم و شجره نبوت است”. “امام حجت، باب و ولی امرالله است”. “امامان وارثان علم خفی هستند”. کتاب صفار قمی نشانگر تحول یکی از جریانهای اساسی اسلام است که در شکل های اسماعیلیه، نصیریه و اثنی عشری تجلی می یابد. غنوس (گنوس یا گنوز) به معنی منبع شناخت و سرچشمه تحول و رهایی است و محور این معرفت اگرچه پیامبر خاتم النبیین است اما به لطف غنوس و تجلی آن در امام یا ولی ادامه خواهد یافت. بر اساس این دیگاه جهان ما صحنه نبرد میان خیر وشر جهل و علم و اینکه اکثریت مسلمانان در جهل بسر می برند. انسان هستی چند گانه ای است که شراره نورانی او در حجاب تاریکی و جهل ماده فرورفته است. راه خروج از این هسته توسل به قطب معنوی است که در مسیحیت نام مسیح و در تشیع نام امام به خود گرفته است. رهایی واقعی زمانی فرا میرسد که شاخه های کوچک نور که در بند تاریکی گرفتار شدهاند رهایی پیدا کنند شرط رهایی دست یافتن به معنی باطنی متون مقدس است. مطالعات علمی نشانگر نقش مهم تشعیع دوازده امامیدر ورود جریانات عرفانی باستانی به درون اسلام است. فصل پنجم کتاب زیر عنوان “اکمال دین ملاحظاتی در باره کلینی ( ولادت 259 ــ وفات 328 و یا 329ق ) و اثر او “(کتاب کافی) “ست. کتاب کافی نوشته محمدبن یعقوب کلینی رازی در باره شناخت مذهب شیعه است. این کتاب نیز به نوعی نشانه گذار از برداشت و تاثیر پذیری شیعیان از آئین های دینی سنت باستانی ایران در شکل عرفانی (گنوز) و نوافلاطونی آن است. دوران کلینی زمانه کاهش قدرت مرکزی خلافای عباسی و شکل گیری حکومت های محلی است و چنین امری باعث قدرت گیری گرایشهای شیعی است. برای نمونه میتوان از حضور زیدیه در شمال ایران و یمن، اسماعیلیان در آفریقای شمالی تا مغرب عربی و حضور شیعیان حتی در بغداد نام برد. در نیمه دوم قرن سوم، خلفای عباسی با تغییر و تحولات بسیارو کشمکش های زیادی مواجهه شدند. ریشه بسیاری از این کشمکشها در جنگ برادرکشانه امین و مامون بود و نتیجه این جنگ ها تحولات اساسی در ساختار سیاسی، اداری و نظامیدولت و تا آنجا که به ایران مربوط است سه حکومت محلی مهم هستند: زیدیه در طبرستان، صفاریان در شرق ایران و سامانیان در خراسان. به قدرت رسیدن زیدیه ( 864 میلادی) در شمال ایران نقش مهمیدر شیعه شدن بخش هایی از ایران و آماده کردن به قدرت رسیدن آل بویه داشت. کتاب کلینی یکی از کتب اصول اربعه و یکی از مهمترین کُتب شیعیان است چرا که هم جنبه های عقیدتی (اصول کافی) و هم برای اولین بار فروع را (فقه) جمع آوری کرده است. کتاب کافی به مسلمانان شیعه نشان داد که این کار مکمل کتاب صفار است که علاوه بر اصول، فقه هم در آن یافت میشود. پایان سخن: عنوان “قرآن صامت و ناطق” اصطلاحی است که در برخی از منابع شیعه یافت میشود و به خوبی بیانگر محتوای کتاب نویسنده است. شیعیان برای فهم قرآن و به سخن آوردن آن نقش مهم و اساسی به امام داده و او را بابِ ورود به دروازه شناخت قرآن میدانند. نویسنده با تکیه بر روش تاریخی و فاصله گیری انتقادی و بررسی متون اولیه اسلامی نشان میدهد که در دو سه قرن نخست اسلام، ما شاهد چندین قرآن با شکل و محتوای مختلف در سرزمین های اسلامی بودهایم. شک نیست که نویسنده محترم بنا به سنت پژوهش، در این کتاب نه مدافع عقاید شیعیان است و نه مخالف روایت رسمی و سنتی از جمع آوری قرآن. از دید او شیعیان علیرغم اینکه اقلیتی محدود در تاریخ بودند اما نقش مهم و ماندگاری در شکل گیری و بسط اسلام داشتند و پژوهشگران منصف نباید خود را از این سرچشمه مهم برای شناخت تاریخ اولیه اسلام و زمینه های شکل گیری قرآن محروم کنند. به همین دلیل مجموعه متون ارائه شده در این کتاب نشانه وجود سنت فکری و آئینی شیعیان و روشن کننده جریانهای فکری مقتدری در میان آنهاست. مرکزی بودن نقش رهبر و آموزش های او در سنت دینی و در روایت شیعی دو نتیجه ضمنی مهم برای تاریخ شیعیان داشته است: نخست اهمیت دادن به حدیث نسبت به قرآن. چرا که احادیث توسط امام حیّ و حاضر کنترل شده و پرتوی برای قرآن می افکند. قرآنی که، بنا بر برخی متونی که در این کتاب از آنها یاد کردیم، تنها در پرتو رجوع به احادیث فهم پذیر خواهند بود. دوم اینکه تشیع در گرایشها و شاخه های مختلف آن تبدیل به آموزه ای اساسا تاویلی شد که مبنای اصلی آن نوعی ایمان عرفانی است که تجلّی آن را در شخص علی و دیگر امامان میتوان یافت. از دید بسیاری از شیعیان، تجلی خداوند را نه از خلال متن صامت بلکه توسط شخصی که محور آن پیام است، یعنی امام، باید جستجو کرد. به نظر میرسد که چنین معنویتی درونی و اعتقاد به مقام امام و نوعی بدبینی به تاریخ یکی از نتایج ناکامی شیعیان در تحقق آرمان های خود و وجودشان در مقام اقلیتی مظلوم است. این گرایش درونی معنویت گرا با قدرت گرفتن فقهای امامیدر دوران آل بویه رو به کاهش نهاد چرا که این فقها، در گفتمان حقوقی ـ سیاسی خود به مسلمانان سنی که اکثریت داشتند، نزدیک شدند و کم کم بخش های مهمی از آموزههای دینی معنویت گرا و عرفانی را کنار گذاشتند. به باور امیر معزّی این وضعیّت سرآغاز ابزاری کردن سیاسی دین بود که نتایج آن تا دوران ما ادامه یافته است. با وجود چنین وضعیتی میتوان شاهد نوعی پیروزی برداشت معنوی از اسلام بود. شواهدی در دست است که آئین معنوی تشیع باعث آبیاری نوعی عرفان حتی در جهان سنی شد که در مدت قرنهای بسیار سرچشمه زنده نوعی اندیشه تاویلی و پویایی معنوی شد. اما این قصه سر دراز داشته و حدیث آن را باید به زمان دیگری واگذار کرد. ?با سپاس فراوان از دوست فرهیخته و فیلسوف جناب آقای بهشتی معز که با بازخوانی و ویرایش متن از خطاهای من کاست. استاد ارجمند جناب آقای امیر معزّی نیز نکاتی را به من یادآوری کرد. با این وجود خطاهای موجود در این نوشته همه متوجه من و برداشت من از این کتاب است و تقصیری از این بابت متوجه آن دو عزیز نیست. [1] Moezzi M, Dictionnaire du coran (ouvrage collectif), Robert Laffont, collection « Bouquin », 2007 [2] خرمشاهی جدا از ترجمه قرآن آثاری هم در باب قرآن شناسی و یا به تعبیر خودش قرآن پژوهی منتشر کرده است. برای نمونه ای از کارهای او نگاه کنید بهاء الدّین خرمشاهی، قرآن شناخت مباحثی در فرهنگ آفرینی قرآن، طرح نو چاپ پنجم، 1379 از او کتاب هایی چون “تفسیر و تفاسیر جدید”، “قرآن پژوهی”، “فرهنگ موضوعی قرآن مجید” نیز منتشر شده است [3] Amir-Moezzi M, Le Guide divin dans le shi’isme originel. Aux sources de l’ésotérisme en Islam, Verdier, 1992, 2ème édition 2007), [4] Amir-Moezzi M, Jambet C, Qu’es-ce que le shi’isme, Fayard, 2004