امیرحسین خداپرست - عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران نخستین‌ بار مصطفی ملكیان را در خردادماه ١٣٧٨ در سمیناری در دانشكده فنی دانشگاه تهران به مناسبت سالگرد درگذشت دكتر شریعتی دیدم. در آن زمان من دانش‌آموزی دبیرستانی بودم كه همچون بسیاری از نوجوانانِ آن روزهای پرامید، مشتاق سردرآوردن از مسائل فكری و سیاسی مطرح در جامعه ایران، نشریات را ورق می‌زدم و به این جلسه و آن جلسه می‌رفتم. سخنرانی آن روزِ ملكیان را خوب به یاد دارم. درباره این مدعای شایع سخن می‌گفت كه شریعتی دین را ایدئولوژیك كرده است و به ‌تفصیل، هفت دلیل آورد بر اینكه دین امری ایدئولوژیك هست و كسی، از جمله شریعتی، نمی‌تواند آن را ایدئولوژیك بكند. جذابیت بیان و گیرایی استدلال‌هایش چنان بود كه منِ نوجوان را به پیگیری دقیق بحثش برمی‌انگیخت، به گونه‌ای كه پله‌پله با او همراه شوم تا ببینم دلایل ما را با خود به كجا خواهند برد. آنچه می‌گفت آسان و زودیاب نبود؛ از كتاب‌ها و متفكران و مكاتب هم نام می‌برد ولی ساده و در عین حال، بسیار دقیق سخنش را پیش می‌برد؛ گویی آموزگاری است در كلاس درسی كه دانش‌آموزانش نه در سن و سال و نه در دانشِ پیشین درباره موضوع متجانس نیستند ولی او می‌داند چگونه از مقدماتی ساده آغاز كند و نتایج مهمش را بر آنها بنا نهد تا همه مخاطبان به قدر طاقت فهم خود آن را دریابند. بحثش را ارایه كرد و در پایان تذكری داد. گفت دلزده است از اینكه در جامعه ما بیش از اینكه به صدق و كذب سخن بپردازند، مشغول انتساب آن به صفاتی مانند ایدئولوژیك و مانند آن می‌شوند. از آن زمان تاكنون نزدیك ربع‌ قرن گذشته است و من كه آن موقع دانش‌آموز بودم اینك نقش محقق و مدرس فلسفه یافته‌ام. هرگز قابل انكار نیست كه اگر در این مسیر اندوخته‌ای داشته‌ام، بخشی قابل توجه از آن را مرهون نوشتارها و گفتارهای مصطفی ملكیان هستم. كم نیستند مترجمان و محققان و مدرسانی در قلمروهای گوناگون علوم انسانی، به‌ویژه فلسفه و الهیات كه در فضای دانشگاهی كشور به كار مشغولند و همچون من، خود را وامدار ملكیان می‌دانند. با این حال، خودِ ملكیان، به‌رغم فضلِ آشكار و كتمان‌ناپذیرش، به عللی روشن و تاسف‌بار، در فضای دانشگاهی كشور جایی ندارد. سال‌هاست روزانه عادت كرده‌ایم هر روز بابت خسارت‌های سرسام‌آور قصورها و تقصیرها برای سرمایه‌های طبیعی و مادی كشورمان افسوس بخوریم. این را هم باید همواره در یاد آوریم كه كنج خلوت گزیدنِ كسی مثل ملكیان و «استاد» و «حكیم» خوانده شدن كسانی كه جز با حربه تملق و دستیازی به قدرت به محیط دانشگاهی راه نیافته‌اند، خسارت اخلاقی و علمی جبران‌ناپذیری برای اكنون و آینده میهنِ ماست. هزارهزار افسوس كه این افسوس‌ها و هشدارها مكرر شده است ولی به گوش آنان كه باید نمی‌رسد. «از همین روزن گشوده به دود»، به مصطفی ملكیان درود می‌فرستم، ادای احترام می‌كنم و زادروزش را شادباش می‌گویم. «شاد باش و دیر زی!»