در این یادداشت به نوشتههای ارمنی و گرجی و رومی درباره سکونت کردان از دوران باستان در آذربایجان و اران نمیپردازم و بحث را از منابع دوران فتوحات اسلامی آغاز میکنم که برای همگان قابل دسترس هستند. به نوشته بلاذری در سال ۲۲ قمری والی ساسانی آذربایجان با حذيفه، فرمانده عرب مسلمان صلح كرد و ٨۰۰ هزار درهم به او داد. در برابر آن، حذیفه متعهد شد که مسلمانان، كسی از مردم آذربايجان را نكشند و اسير نكنند و آتشكدهای را ويران نسازند و به اكراد بَلاسجان [بلاشگان- دشتی واقع در دو سوی رود ارس و جنوب رود کر] و سبلان و ميانرودان[ ناحیه واقع بین رود کر و ارس، نگاه کنید به معجم البلدان یاقوت] تعرض نكنند و مردم شيز را از رقص و انجام آيين هايشان در جشنها باز ندارند(بلاذری، ص۳۴۴).در همین زمان یکی از دروازههای بردعه «بابالاکراد» نام داشت(اصطخری، 183، 187) که خود ناظر بر حضور کردان در این منطقه بود. بردعه در نزدیک شوشی کنونی و همان جایی است که پس از حمله مغول نامش به قرهباغ تغییر یافت. نام رودخانه ساحل دوین نیز که به ارس می ریخت، «نهرالاکراد» یا رود کرد بود(بلاذری، 199).به نوشته مقدسی، جغرافیدان سدۀ 4 ق شهر قندریه در نزدیک مراغه توسط کردها ساخته شده بود.اطراف دریاچۀ اورمیه نیز«وادی کرد» نامیده میشد. ابن حوقل، جغرافیدانان سدۀ 4 ق نیز به سکونت هذبانیان کرد در اورمیه و مراغه اشاره کرده است.
روادیان و شدادیان کرد از سدۀ 4ق دو حکومت کوچک در آذربایجان و اران به مرکزیت تبریز و گنجه ایجاد کردند که تا تهاجم ترکمانان سلجوقی دوام آوردند. نخستین فرمانروای آنان دیسم بن ابراهیم کردی بود که در سال ۳۲۵ق با بیرون راندن اعراب، بر آذربایجان و اران حاکم شد. پس از قتل او توسط سلاریان دیلمی در سال ۳۴۶ق جانشینانش دیلمیان را از حکومت آذربایجان کنار نهادند و قدرت روادیان را احیا کردند. گروهی دیگر از روادیان به نام شدادیان بر اران حاکم شدند. سکههای زیادی از سال 393ق تا 405ق در اورمیه و مراغه به نام ابوالهیجا محمد بن حسین روادی(مملان) ضرب شده اند. پس از او فرزندش وهسودان حاکم روادیان شد و بیش از ۴۰ سال بر آذربایجان حکومت کرد. در زمان او، خواهرزادهاش ابوالهیجا فرزند ربیبالدوله، رئیس طایفه کرد هذبانی حاکم اورمیه بود. در زمان او ترکان اوغوز[غز] به فرماندهی بوقا، کوکتاش، منصور و دانا به آذربایجان حمله کردند. به نوشتۀ ابن اثیر، غزها در سال 429ق/1038م در حمله به مراغه مسجد جامع را سوزاندند و شمار زیادی از عامه مردم و کردهای هذبانی را کشتند. وهسودان روادی و ابوالهیجا هذبانی به اتفاق یکدیگر به غزها حمله کردند و آنان را بیرون راندند. شرح جنگ با غزها در دیوان قطران تبریزی، شاعر دربار روادیان هم به صورت شعر آمده است. چندی بعد غزها به اورمیه و مناطق اطراف آن برگشتند. کردهای هذبانی به فرماندهی ابوالهیجا که از اعمال ناپسندشان به ستوه آمده بودند، بار دیگر به مقابله آنان شتافتند؛ ابوالهیجا پس از چند جنگ پیاپی سرانجام در سال 432ق غزها را تعقیب و از اورمیه و مراغه بیرون کرد. او در پاسخ به پیام تبریک قرواش عقیلی، فرمانروای موصل به مناسبت شکست غزها به او نوشت: «این، شگفت انگیز است؛ هنگامی که غزها از سرزمین من (اورمیه) گذشتند، به روی پلی ایستادم که آنان ناگزیر بودند از روی آن بگذرند و کسی را گماشتم که آنها را بشمارد؛ تعدادشان بالغ بر سی هزار نفر بود. وقتی که آنان پس از شکست در موصل به اورمیه بازگشتند، تعدادشان به پنج هزار نفر هم نمیرسید. با تضعیف سلجوقیان، احمدیل کردی نوه وهسودان روادی توانست حکومت روادیان کرد را در شهر مراغه احیا کند که به نام او به (احمدیلیان) شهرت یافت(نک: مقاله احمدیلیان، نوشته دکتر عباس زریاب خویی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی)
در منابع تاریخی از عارف مشهوری به نام ابوبكر حسین بن علی بن یزدانیار کردی ارموی(وفات: 333ق/945م) نام برده شده است. درهمین زمان از صوفی بزرگی به نام شیخ بن صوفی کردی ارموی و نیز شیخ موسى بن عبد اللّه كردی ارموی هم یاد شده است که شاگرد ابن یزدانیار بود. پاره ای منابع هم حسن بن محمد بن حسن اُرموی مشهور به حُسامُالدّینِ چَلَبی از یاران مولوی را کرد و نواده ابن یزدانیار دانستهاند.
و سخن آخر خطاب به دوستان تاریخنگار آذربایجانیام است. من از کاسبکاران سیاسی و قومگرایان فاشیستی که تحت تٲثیر پان ترکیسم وارداتی یا به خاطر منافع شخصی و خوشآمد اربابان خارجی بر آتش تنور اختلافات تباری و مذهبی میان ترک و کرد در آذربایجان میدمند، انتظار ندارم که حقایق تاریخی را بپذیرند و دست از مهاجر خواندن کردان بردارند، اما از شما که آگاه بر منابع تاریخی هستید، میخواهم که با نشر این حقایق مانع گسترش تفرقه و کشمکش میان مردم و تحقق آرزوی دیرین دشمنان این آب و خاک شوید.

نظرات
تیرداد
08 مهر 1404 - 08:25سالهاست که بسیاری از انواع قومگرایان و تجزیهطلبان، مطامع خود را در لوای گفتمان حقوق بشری و با جعل و تحریف و سواستفاده پیش میبرند، اما به دلیل قرار گرفتن در موضع مظلومنمایی قومی، کمتر پیش آمده تا ذات حقیقی خود را از پس مدعاهای فریبنده حقوق بشری نمایان کنند. ولی اخیراً یکی از این معدود موارد پیش آمده است! کمیسیونی به نام حقوق بشر در کانون وکلای استان آذربایجان شرقی که مشخصاً در بردارنده عناصر قومگرا است، بیانیه فضاحتباری را منتشر کرده است که در آن تقریباً به صراحت شهروندان کرد استان مجاور (آذربایجان غربی) را کردهای عراقی نامیده که ترکیب جمعیتی استان را به هم زدهاند و این گروه وسیع از شهروندان را بدون هیچ مستندی به همدستی با متجاوز خارجی در جنگ ۱۲ روزه اخیر متهم کرده و سرآخر هم امر کرده که دولت باید هرچه زودتر تکلیف آنها را روشن کند! به بیان دیگر کمیسیون مدعی حقوق بشر کانون وکلای یک استان، مطالبه پاکسازی قومی استان مجاور را از دولت کرده است! اینکه این جماعت چه حقوقدانانی هستند که نمیدانند سیستم تابعیت خونی ایران اصلاً امکان تبدیل کردهای عراقی (برخلاف برخی شیعیان ایرانیتبار عراقی) به اتباع ایران را فراهم نمیاورد به یک طرف، اینکه با نام حقوق بشر، هم در ظاهر خواهان اخراج پناهجو میشوند و هم در واقع پاکسازی قومی، پیامد آلودن گفتمان مترقی حقوق بشری به ارتجاع قومی و قبیلهای است که متاسفانه زمینهساز این ناگواری هم عملکرد نادرست بسیاری از متولیان امر بوده که در تعبیری کنایهآمیز، از فعال حقوق بشری به حقوقبگیران بشری مبدل شدند. نهایتاً و از همه مهمتر هم جسارت صدور چنین بیانیهای ضدملی و ضدبشری از طرف یک تشکیلات رسمی صنفی، گویای بیمتولی شدن اسفناک ایران به عنوان یک دولت/ملت است. @Tirdadbonakdar https://t.me/tirdadbonakdar/1210
دلسوز
08 مهر 1404 - 11:08بسمهتعالی به: ریاست محترم کانون وکلای دادگستری استان آذربایجان شرقی موضوع: درخواست موضع رسمی و اصلاحیه در خصوص «بیانیه اخراج کردها» با سلام و احترام، با توجه به انتشار بیانیهای از سوی کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای آذربایجان شرقی که در آن آمده است کردهای استان آذربایجان غربی را «مهاجرانی از اقلیم کردستان» قلمداد کرده و خواستار اخراج آنان شده است، لازم میدانم ضمن ابراز نگرانی عمیق نسبت به مضامین و لحن تبعیضآمیز این بیانیه، چند نکته حقوقی و اخلاقی را به استحضار برسانم و از جنابعالی طلب موضعگیری صریح نمایم: ۱. استناد به گزارشها و منابع منتشرشده خبرگزاری کردپرس گزارشی منتشر کرده است تحت عنوان «پاسخ به بیانیه نژادپرستانه و وقیحانه کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای آذربایجان شرقی» که تأکید دارد بیانیه منتشرشده با استناد به ادعاهایی بیپایه، کردها را مهاجر عراق معرفی کرده و خواستار اخراج آنها شده است. در تحلیلها و مقالات نقدی آمده است که بیانیه مزبور فاقد توجه به واقعیتهای جمعیتی، سوابق سجلی استان و قوانین تابعیت بوده است و بیشتر در جهت تحریک گفتمان قومیتی عمل کرده است. این دادهها نشان میدهد که ادعاهای مطرح در بیانیه، نه مبتنی بر شواهد مستدل، بلکه در حد گزارههایی است که ممکن است انگیزههای غیراحققی در پشت آن نهفته باشد. ۲. استدلال حقوقی و اخلاقی ۱. نقض اصل برابری و منع تبعیض طبق اصل ۱۹ قانون اساسی ایران، «تمامی افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.» همچنین ایران به معاهدات بینالمللی حقوق بشر متعددی پیوسته است که تأکید بر منع تبعیض بر اساس نژاد، قومیت، زبان و مذهب دارند. استفاده از لحن «مهاجران خارجی» برای هموطنانی که ساکن طولانیمدت منطقه بودهاند، تلقی تبعیضآمیز و ناقض این اصول است. ۲. نقض وظیفه بیطرفی و استقلال حرفه وکالت کانون وکلا و کمیسیون حقوق بشر در ساختار آن، باید نهادی مستقل، بیطرف و مدافع حقوق همه اقوام باشند، نه نهادی که خود وارد بازی گفتمان قومی شود. انتشار بیانیهای که صراحتاً علیه یک قوم سخن میگوید، نه تنها وجهه حرفهای کانون را آسیب میزند، بلکه اعتماد عمومی نسبت به بیطرفی و عدالت آن را نیز مخدوش میکند. ۳. لزوم مستندسازی ادعاها اگر ادعاهایی مانند «اخراج»، «مهاجرت انبوه» و «تغییر ترکیب جمعیتی به زیان آذریها» مطرح شدهاند، لازم است مستندات دقیق، آمار رسمی و مدارک سجلی به عنوان پشتوانه ارائه شود. بدون این پشتوانه، این ادعاها در سطح اتهام باقی میمانند. لزوم تصحیح عمومی و عذرخواهی با توجه به اینکه بیانیه مزبور ممکن است آثار زیانبار اجتماعی و قومی داشته باشد، شایسته است کانون وکلا ضمن تصحیح متن، عذرخواهی رسمی از کسانی که احساس اهانت یا تبعیض کردهاند، منتشر کند تا اعتماد عمومی دوباره بازسازی شود. ۳. درخواستها و پیشنهادات برای کانون وکلا با توجه به اهمیت شأن حرفه وکالت و جایگاه حقوق بشر، تقاضا میکنم: صدور بیانیه رسمی شفاف جنابعالی به عنوان رییس کانون و وکیل برجسته استان، لازم است بیانیهای رسمی صادر کنید که موضع کانون نسبت به بیانیه منتشرشده را مشخص نماید: آیا آن را تأیید میکنید یا آن را رد میکنید؟ اصلاح و انتشار نسخه جایگزین در متن جدید، باید ضمن حذف عبارات تبعیضآمیز، تأکید شود که کانون به هویت اقوام و همزیستی احترام میگذارد و مدافع حقوق همه شهروندان است. تشکیل کمیتهٔ حقیقتیاب داخلی برای بررسی ادعاها، مدارک، تحلیل آماری و نظرات کارشناسان مستقل، کمیتهای متشکل از وکلای مستقل، کارشناسان حقوق بشر و جامعهشناسان تشکیل دهید. دعوت به گفتوگو با نمایندگان اقوام و حقوقدانان ملکی مناظرهای عمومی و شفاف برگزار شود تا دیدگاههای اقوام، نهادهای حقوقی و صاحبنظران درباره این موضوع بیان و نقد شود. تعهد به ارائه مستندات در صورت وجود ادعاهای آماریـجمعیتی اگر ادعایی درباره مهاجرت کردهای خارجی یا تغییر ترکیب جمعیتی مطرح شده است، مستندات آماری، سجلی و قانونی آن را منتشر کنید، تا شائبه اتهامی به دستگاههای مرتبط نیز مطرح شود.
طاهر خدیو
08 مهر 1404 - 11:11حلول روح طلعت در کانون وکلای تبریز طاهر خدیو بیانیه کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری استان آذربایجانشرقی در خصوص مهاجرت کردهای عراق به آذربایجانغربی و ادعای گزاف به هم خوردن ترکیب جمعیتی این استان در نتیجه این مهاجرت، بدعتی بسیار خطرناک در ایران به شمار می رود. از این لحاظ که این متن اسفناک آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تاثیر روح قومی آناتولی و قفقاز نوشته شده است. آنچه آنها طرح کرده اند چیزی جز واگویه کردن شبهه افکنی های محافل پانترک در ده سال اخیر نیست. ادعای آن محافل این است که در دهه ۵۰ و ۷۰ خورشیدی با ورود جمعیت عظیمی از آوارگان کرد عراقی به استان آذربایجانغربی، ترکیب جمعی این استان دگرگون شد. آن محافل و نویسندگان این کانون احیانا نمی دانند که دولت های امروزی به خلاف دولت های پیشامدرن از بدو تاسیس سوابق سجلی اتباع خود را ثبت میکنند، بنابراین با بررسی سوابق سجلی هر شهروندی در استان آذربایجانغربی به راحتی می توان به کذب بودن این ادعا پی برد. راست آن است که در دومرتبه آوارگان کرد عراقی به این استان پناه آوردند، اما به ضرس قاطع می توان گفت که تقریبا همه آنها به کشور خودشان بازگشته اند و به خلاف این ادعا، در دو دهه اخیر به سبب وخامت اوضاع اقتصادی ایران دست کم ده ها هزار نفر از کردهای این استان به اقلیم کردستان مهاجرت کرده اند. چنانکه شاید هیچ شهروند کردی نباشد که چند نفر از دوستان و بستگانش ساکن اقلیم نباشد. گویا نویسندگان بیانیه با تصوری ایلیاتی از انبوهی جمعیت می پندارند که در این قلمرو هرج و مرج برقرار است و هر سخن لغو بیهوده ای را می توان به آسانی به زبان آورد . اینان نمی دانند که ایران از لحاظ اعطای تابعیت یکی از سخت گیرانه ترین قوانین دنیا را دارا است و جز در مورد برخی گروه های شیعه مذهب به سختی در این زمینه تساهلی به خرج می دهد. در این رابطه بلاتکلیفی حقوقی فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی در سال های گذشته به قدر کافی گویا است. تنها استثنای تاریخی اعطای تابعیت به خیلی عظیمی از مهاجران قفقازی در دوران رضاشاه است، برخی از این مهاجران در سال های بعد با استفاده از تابعیت ایرانی خود وارد ماجراهای سیاسی شده و نقش مهمی در ترورهای فرقه دمکرات پیشه وری از جمله حمله به فرماندار زنجان در سال ۱۳۲۴ و سرکوب مردم نواحی آذری نشین ایفا کردند. به جز این مورد تاکنون سازمان ثبت احوال به عنوان متولی امور سجلی کشور هیچ سند یا گزارش مستندی در مورد دگرگونی تعداد یا ترکیب جمعیت در هیچ نقطه ای از کشور به ویژه استان آذربایجانغربی بر اثر اعطای تابعیت ارائه نکرده است. افرون بر این، جای شگفتی است که نویسندگان این بیانیه تابحال از مسئولان استان آذربایحان غربی و دوستانشان در ثبت احوال این استان استعلامی نگرفته اند! به خصوص از این جهت که مسئولین این استان بر اساس روالی نامعاصر همگی از یک گروه قومی انتخاب می شوند و اغلب با همفکران کانون وکلای تبریز بسیار گشاده رویانه برخورد میکنند. براساس سرشماری های کشوری که مرکز آمار ایران از سال ۱۳۳۵ به صورت منظم انجام داده است و نتایج آن به تفکیک شهر و روستا منتشر شده است، هیچ دگرگونی معنادار و غیر طبیعی در تعداد و ترکیب جمعیت استان آذریایجان غربی خصوصا در بازه زمانی ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵ رخ نداده است. گفتنی است که تنها بخش قلیلی از آوارگان کرد عراقی سال ۱۳۵۵ در استان آ.غربی اسکان یافتند، رژیم سابق عمده آنها را در شهرهای کرمان، شیراز، اصفهان و کرج اسکان داد. در سال های بعد قریب به اتفاق آنها به کشورشان مراجعت کردند و بنا به گزارشها تنها حدود هزار نفر از آنها موفق به دریافت تابعیت ایرانی شدند، با سرنگونی رژیم صدام نیمی از این تعداد با استفاده از تابعیت عراقی به کشورشان بازگشتند. آوارگان سال ۱۹۹۱ حتی اجازه اقامت در شهرها را نیافتند و زیر نظر سازمان ملل در مراکزی مانند مجتمع کشت و صنعت مهاباد اسکان یافتند و ظرف چند ماه با ایجاد منطقه امن به کردستان عراق بازگشتند. با این اوصاف تردیدی باقی نمی ماند که این بیانیه تحت تاثیر روح قومی حاکم بر آناتولی و قفقاز به نگارش درآمده است. خواننده ایرانی برای وقوف به پیامدهای این گونه شبهه افکنی ها باید در ابتدا از تفاوت های روند تاسیس دولت جدید در ایران و آناتولی آگاهی یابد. به اجمال می توان گفت که ایده تاسیس دولت ترک مسلمان در آناتولی با وجود جمعیت عظیم غیر مسلمانان عملا امکانپذیر نبود. بدین منظور ترک های جوان به سرکردگی طلعت پاشا، ابتدا در سال ۱۹۱۵ نزدیک دو میلیون ارمنی شمال شرق آناتولی را که در آنزمان درصد قابل توجهی به شمار می رفت، به طور کامل از میان بردند و سپس مصطفی کمال در جریان جنگ استقلال نزدیک دو میلیون یونانی ساکن ازمیر و غرب آناتولی را ظرف چند هفته بیرون راند. بنابراین، پدران بنیانگذار ترکیه همانند بنیانگذاران اسراییل جز از مجرای ترور نمی توانستند کشوری یکدست برپا کنند. خود عصمت اینونو در جایی با ظرافت به این مساله اذعان میکند. اینکه ترکیه به هیچ وجه حاضر به پذیرش واقعیت نسل کشی ارامنه نیست به وجه تاسیسی این کشتار بر میگردد. این وجه تاسیسی به قدری پررنگ است که عثمانی به نخستین کشور در تاریخ تبدیل شد که در ۲۴ مه ۱۹۱۵ رسما از سوی کشورهای دیگر به ارتکاب نسل کشی متهم شد و پر رنگ تر از آن، خود اصطلاح «نسل کشی» وجود خود را مدیون تاریخ ترکیه است! واضع اصطلاح «نسل کشی» کسی نبود جز، رافائل لمکین حقوقدان لهستانی که به شدت تحت تاثیر کشتارهای طلعت و فرقه اتحاد و ترقی قرار گرفته بود و نخستین مصادیق این سازه مفهومی نوآئین را در تاریخ ترکیه یافته بود. با این پس زمینه تاریخی، هر کرد و آذری شریفی به ویژه در پرتو تحولات اخیر قفقاز، از جمله اخراج ارامنه از موطن چند هزار ساله شان با مشارکت مستقیم اسراییل، باید به سویه های هولناک ایدولوژی پانترکیسم و بنیاد دولت در آناتولی واقف شود. مضحک تر از همه، تلاش کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای تبریز برای پرونده سازی علیه هموطنان کرد و متهم کردن آنها به همکاری با اسراییل در جنگ دوازده روزه اخیر است آنهم درست در شرایطی که حتی مقامات رسمی ایران به نقش باکو در این جنگ اذعان کرده اند، این رفتار رندانه کانون برای اهل تاریخ یادآور پرونده سازی پرولتری باقروف علیه اقلیت های جمهوری سوسیالیستی باکو است. تقریبا همگان می دانند که در جریان جنگ ۱۲ روزه، بخشی از بمباران های روزانه تبریز و تهران از طریق جمهوری باکو انجام می شد، اگر چه این مساله فعلا بنا به مصالحی مسکوت مانده است، اما طرح موضوعات انحرافی و سکوت در برابر همدستی باکو با تل آویو در جریان جنگ اخیر به غایت شبهه انگیز است. این نخستین بار است که در ایران نهاد حقوقی مستقلی، یک دروغ شاخدار تاریخی را حقیقت جلوه می دهد. شایسته است که کانون های وکلای دادگستری ایران در برابر این بدعت خطرناک موضع بگیرند و اجاره ندهند که روح طلعت ها و انورها در یکی از آبرومندترین نهادهای مستقل ایران حلول کند. افزون بر این ضروری است که با تشکیل یک کمیته مستقل حقیقت یاب یکبار برای همیشه تکلیف این دروغ شاخدار روشن شود و بدین وسیله بهانه وجودی ایدولوژی پانترکیسم در ایران منتفی شود. زیرا تاریخ آناتولی و قفقاز شهادت می دهد که این ادعاهای بی پایه پیش درآمد تروریسم و پاکسازی قومی است. @sharname1