نویسنده‌: دکتر عبدالوهاب مسیری
مترجم: داود نارویی

ویژگی‌های گفتمان جدید اسلامی
موضع‌گیری در برابر مدرنیسم غربی، نقطه عزیمتی بنیادی است که تمام ویژگی‌های دیگر از آن منشعب می‌شوند. این ویژگی‌ها را می‌توان در این موارد خلاصه کرد:
 نپذیرفتن اندیشه‌ی مرکز محوری غرب
1- گفتمان جدید اسلامی، از نوع عذرتراشی نیست و سعی بر آن ندارد که بگوید ما در فلان و بهمان مورد از غرب پیشی گرفته‌ایم، از افتخارات گذشته سخن نمی‌گوید و دعوتگرانش در راستای اصلاح تصویر اسلام در خارج، کوشش بسیاری به خرج نمی‌دهند.
با این وصف، حاملان گفتمان جدید، به صورت قاطع، غرب را رد نمی‌کنند و چنین به تصویرش نمی‌کشند که گویی منبع تمام بدی‌هاست. موضع رد کامل غرب مانند پذیرش کامل آن، غرب را به عنوان مرجعیت خاموش می‌پذیرد.
2- آنچه گفتمان جدید اسلامی نمی‌پذیرد، به واقع مرکزیت و جهانشمولی است که غرب برای خود مدعی است و دیگران نیز آن را پذیرفته‌اند. هم‌چنین گفتمان جدید اسلامی، امپریالیسم غربی را که در پیوند با ادعای مرکزمحوری قرار دارد، نمی‌پذیرد. عملیات چپاولگری و قلع و قمع غرب در گذشته و اشکال جدید آن، که در خشونت و خونخواری از نمونه‌های پیشین دست کمی ندارد، مورد دیگری است که با انکار گفتمان جدید اسلامی مواجه است. این گفتمان، ابعاد منفی مدرنیته غربی را نمی‌پذیرد و بحران آن را به تمام و کمال درک می‌کند.
 نگرش تکامل‌یافته و گشودگی انتقادی
3- با آنکه گفتمان جدید اسلامی، بحران مدرنیسم غربی را درک می‌کند و در می‌یابد که هیچ توجهی برای ارتکاب خطا‌های دیگر و پیمودن راه بن‌بست و منتهی به بحران، وجود ندارد، اما ما مثل آن شیخ الجزائری نیستیم که بوی باروت را استشمام کرد و چیز دیگری در تمدن جدید غرب ندید. آری، ما کتاب «سرزمین ویران» اثر الیوت، نمایشنامه‌های بکیت، رمان‌های پوچگرای (آلبر) کامو و نوشته‌های نیت‌انگار (ژاک) دریدا را خوانده‌ایم و می‌دانیم که غرب، زیرساخت‌هایش را از رهگذر عملیات چپاولگری ساخته است (این کار نیز به حجیم‌شدن امپریالیسم نه سرمایه‌داری منتهی شده‌است)، ولی نظریه‌های جدید معماری غرب، روش کاربرد کامپیوتر، نظریه‌های گوناگون مدیریت و افق‌های وسیعی را که مدرنیته‌ی غربی گشوده‌ نیز می‌شناسیم. ما به همان میزان که می‌دانیم ممکن است مدرنیته ما را دچار تباهی کند، هم‌چنین مزایای آن را کامل می‌دانیم. می‌دانیم که پرسش‌هایی مشخص درباره‌ی جهان مطرح کرده، که ناگزیر باید به آن‌ها پاسخ داد. عقل ما صفحه‌ای سفید و دست‌نخورده نیست. سرآغاز اسلام‌گرایی نیز نمی‌تواند از نقطه‌ی صفر باشد. این نکته نشان می‌دهد که هم‌کنشی با مدرنیته‌ی غربی، چقدر ضروری و حتی جبری است. کوتاه سخن آنکه گفتمان جدید اسلامی هیچ توجیهی نمی‌بیند که مدرنیته غربی را با خوب و بد آن، وارد کند. هم‌چنین به رد کامل آن فرا نمی‌خواند. این گفتمان در زمینه‌ی اسلامی خود می‌ایستد، نگاه خود را نسبت به مدرنیته‌ی غربی متحول می‌کند و سپس با دیدی باز به نقادی آن و هم‌کنشی با آن می‌پردازد. این وضعیت را می‌توان گشودگی هم‌کنشی و انتقادی نامید (درست برعکس گشودگی منفی و دریافت‌کننده، یا رد کامل و چشم و گوش بسته، وضعیتی که گفتمان قدیم در آن در نوسان بودم).
 گفتمان ریشه‌ای، مولّد و اکتشافی
4- گفتمان قدیم اسلامی، گفتمانی تلفیقی و حجم‌گراست (این امر برخاسته از پذیرش بسیاری از جنبه‌های مدرنیته‌ی غربی است)، زیرا عناصری آماده از منظومه‌ی غربی را برمی‌گیرد، آن هم بدون آنکه درک کند اسلام جهان‌بینی فراگیری ارائه می‌کند. سپس به پیوندزدن آن‌ها می‌پردازد. اما گفتمان جدید، گفتمانی ریشه‌ای، مولّد و اکتشافی است و سعی‌اش بر آن نیست که میان مدرنیته‌ی غربی و اسلام، سازگاری ایجاد کند و ذهن خود را برای یافتن نقاط تقابل منظومه‌ی جدید غربی و منظومه‌ی اسلامی، مشغول نمی‌کند. او در آغاز به نقد ریشه‌ای تمدن جدید غرب می‌پردازد و می‌کوشد نمادها و خطوط منظومه‌ی جدید غربی را در مقام یک جهان‌بینی کامل، کشف کند و آن گاه در کنار حفظ فاصله‌ی خود با آن، کلیدهایش را به دست گیرد. این امر باعث می‌شود ارزش‌ها و وجه دینی، اخلاقی و فرهنگی منظومه‌ی اسلامی محفوظ بماند. در ژرفای منظومه‌ی غربی نفوذ کند. ماهیت آن را کشف کند و بکوشد الگویی معرفتی از آن برکشد. از این رهگذر می‌تواند پاسخی برای مسایلی که مدرنیسم غربی طرح می‌کند و نیز برای دیگر مسایل نو، تولید کند و این روش تولیدی را با دیگر کوشش‌های نو که در صدد نوسازی فقه از داخل هستند، پیوند دهد. این شیوه، برخاسته از تلاش برای تحمیل مقولات تحلیلی غربی بر منظومه‌ی اسلامی نیست، بلکه می‌کوشد مقوله‌های بنیادی منظومه‌ی غربی را کشف کند. نوسازی و اصلاح نیز از رهگذر تولید از خودش، صورت می‌بندد. به سخن کوتاه، گفتمان جدید، برخاسته از زمینه‌ای اسلامی، باب اجتهاد را درباره‌ی منظومه‌ی غربی و میراث فرهنگی اسلام، می‌گشاید.
 حرکت بر اساس نگاه فراگیر معرفتی
5- گفتمان جدید اسلامی به وارد کردن پاسخ‌های آماده‌ی غربی در باره‌ی پرسش‌هایی که واقعیت و جامعه برایش مطرح می‌کند، دل‌ خوش نمی‌کند و از این ویژگی برخوردار است که ناگزیر گفتمانی فراگیر است. در سطح توده‌ای، شعار «اسلام، تنها راه حل است» و در سطح فلسفی، شعار «اسلام، جهان‌بینی است» را طرح می‌کند و با تمام مسایل، مثل امر روزانه، امر مستقیم، امر سیاسی، امر کلی و امر نهایی، به تعامل می‌پردازد. به سخن دیگر، گفتمان جدید اسلامی، براساس نگرش فراگیر معرفتی گام بر می‌دارد و منظومه‌های فرعی گوناگون مانند منظومه‌ی اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و زیباشناختی، از آن زاده می‌شوند. بنابراین، گفتمان جدید، یک منظومه‌ی فراگیر اسلامی است که درباره‌ی معماری، عشق، ازدواج، اقتصاد، شهرسازی، قانون، آراستگی، تفکر و زایش مقولات تحلیلی مستقل، می‌اندیشد. گفتمان جدید اسلامی، صرفاً گفتمانی برای مسلمانان ارائه نمی‌کند، بلکه برای تمام آدمیان و برای حل مشکلات جهان نو، دست به این کار می‌زند، درست به سان گفتمان اسلامی در روزگار پیامبر(ص).
 توان بهره‌گیری از مدرنیته‌ی غربی
6- با توجه به گشودگی انتقادی و کنش‌گری گفتمان جدید در برابر مدرنیته‌ی غربی، می‌بینیم بی آن که ذوب آن شود، به صورت خلاق توانایی بهره‌گیری از آن را دارد. مقوله‌هایی مانند کشمکش طبقاتی، لزوم توزیع عادلانه ثروت، مسأله‌ی زن و تأثیر محیط در شکل‌دهی شخصیت انسان، در درون منظومه‌ی اسلامی مطرح بوده‌اند. اما حساسیت و درک عمیق گفتمان جدید از موضوع، از رهگذر تماس با مدرنیته‌ی غربی، رو به افزایش گذارده‌است. هم‌چنین حاملان گفتمان جدید در بهره‌گیری از این مدرنیته برای یافتن ساز و کارِ راه‌حل‌ها یا حتی خود راه حل‌ها –مادام که با الگوی اسلامی در تضاد نباشد- مانعی نمی‌بینند.
 توان درک وجوه تازه‌ی انسانی
7- تعامل باز با منظومه‌ی غربی و هم‌کنشی انتقادی با آن، موجب شده گفتمان جدید به وجوهی پی برد که بدون چنین هم‌کنشی، پی بردن به آن‌ها دشوار بود. مسایلی مانند روابط بین‌الملل، جهانی‌شدن، وجوه جهانی در پدیده‌های منطقه‌ای، اهمیت رسانه‌ها، دولت مرکزی، افزایش اوقات فراغت و الگو‌سازی، پیش از این برای انسان مطرح نبودند. از این‌رو، گفتمان قدیم اسلامی، به طرح آن‌ها نپرداخته است.
 توان کشف امکانات آفرینشگر در منظومه‌ی اسلامی
8- گفتمان جدید اسلامی به این نکته پی برد که تعامل باز با مدرنیسم غربی و مطالعه‌ی انتقادی و خلاق آن، چه بسا باعث رشد قدرت انتقاد شود. از رهگذر شناخت دیگری و ژرف‌نگری در شناخت او، راه فرو‌بسته‌ای را که به آن وارد شده‌ و حجم فاجعه‌ای را که از آن رنج می‌برد، درک خواهیم کرد. از این طریق است که شناخت، اعتماد به نفس، خودباوری و خودشناسی ما افزایش خواهد یافت. این موضع باز، انتقادی و کنش‌گرا، به کشف امکانات زاینده و خلاق در درون منظومه‌ی اسلامی، به ما کمک خواهد کرد.
 اسلامی‌سازی معرفت انسانی
9- گفتمان جدید اسلامی به درستی می‌داند که علوم انسانی برخلاف ادعای برخی کسان، علومی دقیق، جهانی و بی‌طرف نیستند. بلکه حاوی مجموعه‌ای از جانبداری‌های بشری هستند و به صورت ماهوی با علوم طبیعی تفاوت دارند. با این وصف، علوم انسانی، فاقد ارزش نیستند، بلکه در تعامل با پدیده‌ی انسانی، روز به روز بر توان آن‌ها افزوده می‌شود. اما اختلاف در علوم طبیعی و علوم انسانی از آن جا نشأت می‌گیرد که موضوع‌محوری‌ِ علوم انسانی، یعنی انسان، را نمی‌توان در کلیت آن به نظام طبیعی و مادی بازگرداند. با آنکه انسان در جهان طبیعت/ماده به سر می‌برد، امر بشری با امر مادی هم معنا نیست. از این رو گفتمان جدید اسلامی می‌کوشد علوم انسانی را به شکلی بنیاد بگذارد که با انسان فاصله نداشته باشد. بنابراین، علوم انسانی در خیزگاه، بلندپروازی‌ها و سنجه‌هایش با علوم طبیعی اختلاف دارد. ما گمان نمی‌بریم که این علوم انسانی، در قالب اسلامی‌شده بی‌طرف و دور از ارزشگذاری است، بلکه روایتگر منظومه‌ی ارزشی اسلام خواهد بود. اسلامی کردن معرفت نیز همین است.
10- حاملان گفتمان نو آنچه را که «علم در نظرگاه نو» نامیده‌می‌شود، به درستی می‌فهمند. این علم حاوی مفاهیمی مثل «نا-مشخص» (اللا محدد) (مفاهیمی بدون چارچوب یا بدون ضابطه) است و مانند علم قدیم، در درون چارچوب مفاهیم خشک علیّت حرکت نمی‌کند.
 بنیان‌گذاری واژه‌نامه‌ای تمدنی، کامل و مستقل
11- گفتمان جدید اسلامی به درستی می‌داند که واژگانِ واژه‌نامه‌ی غربی، صرفاً بخشی از فرهنگی لغوی نیست، بلکه بخشی از واژه‌نامه‌ای تمدنی و کامل است. واژگانی مثل پیشرفت، مفاهیم را مجسم می‌کند و در درون روندی تمدنی و مرکب، که مضمون و محتوای آن را مشخص می‌کند، پدید می‌آید.
12- درک ساخت مقوله‌ی عقل و تضادهای نهان در آن، از بنیادی‌ترین نتایج تعامل باز و انتقادی با غرب به شمار می‌رود. واژه‌ی عقل در منظومه‌ی اسلامی، معنای مشخصی دارد. نسل پیشین در اثر شیفتگی نسبت به تمدن غرب و سیطره‌نداشتن بر گفتمان فرهنگی آن، چنین می‌پنداشت که واژه‌ی عقل در قاموس فلسفی غرب با واژه‌ی عقل در قاموس اسلامی هم‌معناست. از این رو، شیفتگی ژرفی نسبت به عقلانیت غربی و جنبش روشنفکری آن وجود داشت. اما گفتمان جدید درباره‌ی مسئله‌ی عقل و تقسیمات آن هب ده‌ها عقل: عق ابزاری، عقل انتقادی، عقل کارکردی، عقل امپریالیست، عقل انتزاعی .... از مطالعات انتقادی غرب، به درستی آگاه است. این مطالعات، هم‌چنین از «نفی عقل»، «ویرانگری عقل»، «از هم‌پاشیدگی عقل»، «دور راندن عقل از مرکز» سخن می‌گویند. از این‌رو نمی‌توان فرض کرد که واژه‌ی عقل در قاموس اسلامی با واژه‌ی عقل در قاموس غربی هم‌معناست. با پیدایش گرایش‌های «عقل‌گرایی» و «پوچ‌گرایی» در غرب، مسئله دارای وضوح و شفافیت بیشتری شده‌است.
 ایجاد تفکیک و گسست میان جانبداری‌های غرب و نگاه ارزشی آن
13- گفتمان جدید اسلامی از مسئله‌ی گسست دانش، تکنولوژی و اقدامات دموکراتیک با ارزش و فرجام‌گرایی انسانی، آگاه است. گفتمان جدید اسلامی می‌کوشد این مسایل را حل کند. مثلاً در وضعیت گسست دانش و تکنولوژی با ارزش، گفتمان جدید اسلامی می‌کوشد از دانش، تکنولوژی و تمام دستاوردهای تمدن غرب بهره ببرد، بی‌آنکه جهان‌بینی اش را بپذیرد. این گونه می‌توان نگاه علمیِ مدعی بی‌طرفی و منظومه‌ی ارزشی اسلام را با هم ترکیب کرد. کوشش برای تفکیک دموکراسی و شورا از آن روست که اقدامات دموکراتیک در درون منظومه‌ی ارزشی اسلام قرار گیرد و اقدامات دموکراتیک و عاری از ارزش‌ها، مرجعیت نباید و این اقدامات، وسیله باشند نه هدف.
 درک مؤلفه‌ها و وجوه فرهنگی پدیده‌ها و اشیای نو
14- گفتمان جدید، مؤلفه‌های فرهنگی پدیده‌ها را هب درستی درک می‌کند. گفتمان قدیم در مرز تشخیص حلال و حرام توقف می‌کرد. جای شک نیست که اتومبیل و همبرگر حلال هستند. کنسروجات نیز اگر حاول گوشت خوک نباشند، حلال خواهند بود. اما وجه فرهنگی نهفته در پس اتومبیل و اینکه نشان‌دهنده‌ی جهان‌بینی کامل است، از نگاه پیشگامان مسلمان نهان بود و انسان غربی نیز به آن پی نبرده بود. به عنوان مثال، اتومبیل را در نظر بگیرید. هنگام که آدمی سویچ اتومبیل را می‌چرخاند، با ابزاری صرف که او را از جایی به جای دیگر می‌برد، سروکار ندارد، بلکه با یک جهان‌بینی کامل سروکار دارد که به حرکت درآوردن آن، مقتضی یافتن بنزین، شکافتن دل زمین و جابه‌جایی نفت و بنزین از دریاها خواهد بود. این امر نیز باعث آلودگی محیط زیست خواهد شد. در ادامه کلان‌شهرهایی ساخته خواهد شد تا با شتاب بالای اتومبیل‌ها سازگار باشد. برای این منظور، حمله‌های سنتی و ساختمان‌های باستانی تخریب می‌شوند و سرعت تنها معیار درست برای قضاوت درباره‌ی ساندویچ همبرگر و غیره صدق می‌کند. مؤلفه‌ی فرهنگی نهان در پس این کالاها، که به ظاهر قطعاً معصوم و حلال می‌نمایند و از لحاظ دینی هیچ ایرادی ندارند، با جهان‌بینیِ در پیوند هستند که در جهت مخالف جهان‌بینی اسلامی قرار دارد. دعوتگران گفتمان جدید اسلامی از این نکته به درستی آگاه‌اند.
15- پذیرش اندیشه‌ی ملی‌گرایی از سوی گفتمان جدید نشان می‌دهد که این گفتمان چقدر به اهمیت مؤلفه‌های فرهنگی بها می‌دهد. حاملان این گفتمان هیچ توجیهی برای رویارویی با جنبش ملی‌گرا و دارای رویکرد سکولار نمی‌بینند. گفتمان جدید اسلامی تنوع فرهنگی را در چارچوب اتحاد جهانی اسلام می‌پذیرد. هم‌چنین به اهمیت هم‌پیمانی با عناصر ملی‌گرا در رویارویی عام با امپریالیسم جهانی و نظم نوین جهانی، پی برده است.
 بنیان‌گذاری نگاهی اسلامی درباره‌ی توسعه
16- گفتمان جدید اسلامی، مشکل محیط زیست را کاملاً درک می‌کند، و می‌داند که مفاهیمی مانند پیشرفت دائم و نامتناهی (مفاهیم محوری مدرنیسم غربی) با طبیعت، انسان، مرزها و در نهایت با خدا، خصومت دارند. از این‌رو، گفتمان جدید اسلامی در پی یافتن روش‌های تازه‌ای درباره‌ی مدیریت و الگوهای جدیدی درباره‌ی متحول‌سازی دولت است. این امر نشان می‌دهد که گفتمان جدید، چقدر به حفظ ویژگی خود اهتمام می‌ورزد. شاید مهم‌ترین مسئله‌ای که گفتمان جدید را به خود سرگرم کرده، نظریه‌ی توسعه باشد. گفتمان جدید بر این باور است که نظریه‌های اسلامی درباره‌ی توسعه، ناگزیر باید با نظریه‌های غربی درباره‌ی توسعه، تفاوت ریشه‌ای داشته باشند. سازمان‌های بین‌المللی، نظریه‌های غربی را ترویج می‌کنند. اما در عمل با شکست مواجه شده‌اند، زیرا منجر به بحران محیط زیست شده‌اند. انتقاد گفتمان نو از فراخوان پیوسته به مصرف‌گرایی (انقلاب انتظاراتِ رو به افزایش) و درک اهمیت محیط زیست، منابع طبیعی و ساختار روانی انسان، با این قضیه پیوند دارد.
 طرح نسبیت اسلامی به عنوان بدیل نسبیت مطلق
17- گفتمان جدید اسلامی با مسئله‌ی اساسی فلسفه در جهان جدید آشناست. این مسئله‌‌ی فلسفی همان قضیه‌ی نسبیت معرفتی است که در نهایت منجر به نهیلیسم و پوچگرایی می‌شود. گفتمان جدید متقابلاً «نسبیت اسلامی» را مطرح کرده‌است. بر این اساس تنها یک مطلق وجود دارد که خداوند سبحان است. اما چون وجود اله مطلق فرازمانی- مکانی و فرا انسانی است، مرکز هستی تلقی می‌شود و اوست که به هستی هدفمندی و معنا می‌بخشد. این بدان معناست که جهان در دامن نسبیت مطلق و بی‌معنایی فرو نخواهد افتاد. نسبیت‌ اسلامی، یک نسبیت نسبی است. بر این اساس، درباره‌ی ترکیب حقیقی و نسبیت بسیاری از وجوه، تحولات و پدیده‌هایش و تداخلی که میان مطلق و نسبی هست، درک درستی وجود دارد. گفتمان بشری، در آغاز و فرجام، عبارت از مجموعه‌ اجتهادها و کوشش‌هایی است که شماری از آدمیان طی تلاشی مداوم برای فهم کلام خدا، در درون زمان و مکان صورت می‌دهند.
 باور به حرکت و تدافع به عنوان شالوده‌ی زندگی
18- آنچه گذشت بدان معناست که باید به مسئله‌ی تدافع باور داشت، و پذیرفت که جهان در وشعیت ایستایی قرار ندارد، بلکه در پویه و فعالیت است. تدافع لزوماً به معنای کشمکش نیست، حتی اگر گاه چنین شکلی به خود بگیرد. باید هب مسئله‌ی تداول (دست به دست‌شدن قدرت و فرهنگ و تمدن) نیز ایمان داشت. ثبات تنها از آن خداست. ما در این جهان تنها نیستیم. این‌ها همه به معنای پذیرش همزیستی با «دیگری» است. فقه نوپای اقلیت‌ها، چه اقلیت‌های غیر مسلمان در جوامع اسلامی چه اقلیت‌های مسلمان در جوامع غیراسلامی، پدید آمده‌است. این فقه از مفاهیم عدالت و برابری در اسلام سرچشمه گرفته است.
 درک دشواری پسامدرنیته
19- می‌بینیم در گفتمان اسلامی درک درستی از دشواری‌های پسامدرنیته وجود دارد. پسامدرنیته در قالب تهاجم به تمام متن‌های بشری و قدسی، نمود یافته است. به عنوان مثال، در این چارچوب، قرآن به متنی تاریخی یا تاریخمند تبدیل می‌شود که با مراجعه به شرایط و قراردادهای تاریخی، می‌توان به طور کامل آن را تفسیر کرد. به باور من استاد طارق بشری، نقش مهمی در این حیطه داشته است. وی از رهگذر پژوهش‌های خود درباره‌ی بازگرداندن ثبات به متن مقدس، تبیین کرده که در بسیاری مواقع علل اختلاف میان فقها از تفسیر متن نشأت نمی‌گیرد، بلکه از فهم و برداشت آنان از رخدادی انسانی که در صدد صدور فتوا درباره‌ی آن‌اند، نشأت می‌گیرد. این مسئله بسیار مهم است، زیرا در چارچوب پسامدرنیته، علیه هرگونه ثبات و معیارمندی تهاجمی گسترده صورت پذیرفته و هرگونه تکیه‌گاه غایی مورد انکار واقع شده است.
 عبور از مطلق‌های پارادوکسیکال و ترویج خلأ‌ها و تکثرها
20- به باور من کوششی برای کشف مقوله‌های اعتدال‌گرای تحلیلی صورت می‌پذیرد. این مقوله‌ها گفتمان اسلامی را از گفتمان مدرنیته‌ی غربی، که در نوسان سختی میان دو قطب متضاد قرار دارد، تفکیک می‌کند. گفتمان مدرنیته‌ی غربی از آدمی می‌خواهد که یا یقیین کامل داشته باشد یا شک کامل. یا عقلانیت مادی وجود داشته باشد، یا عقل‌گریزی مادی. اما گفتمان جدید اسلامی، بر اساس آنچه از استاد فهمی هویدی و استاد طارق بشری شنیده‌ایم، حاوی امکان وجود خلأها، یا امکان تکثر و عدم یقین مطلق یا شک مطلق است، زیرا از آدمی خواسته نشده که دلایل صددرصد قطعی ارائه کند و حلقه‌های علیت را به صورت کامل و قاطع با هم پیوند دهد (من این وضعیت را «علیّت خشک» در مدرنیته‌ی غربی نامیده‌ام.). همین کافی است که آدمی در حل معقول، دلایل، قراین و شواهدی ارائه کند و هب صورت کافی و نه لزوماً قاطع، علل را با نتایج پیوند دهد(من این وضعیت را علیّت «فراخ»(فضفاض) نامیده‌ام.). ترجمه‌ی واژه‌ی فضفاض دشوار است. در انگلیسی در مقابل این واژه، Loose قرار دارد که به معنای «شل‌شدن»، «لق‌شدن» است. هم‌چنین واژه‌ی Wide در برابر آن قرار دارد که به معنای «پهناور» یا «گشاد» است. در حالی‌که در زبان عربی واژه‌ی فضفاض معنای رواداری و فقدان در هم تنیدگی را می‌رساند. این واژه به گونه‌ای مفهوم آزادی را می‌رساند و از فروافتادن در دام «وارفتگی» جلوگیری می‌کند. علیّت فراخ (فضفاض) به گمان من گوهر نگاه معرفتی اسلام است و تبیین می‌کند که «الف» صددرصد و به صورت ثابت، به «ب» منجر نمی شود. ولی به اذن خدا به ..... منجر می‌شود. «به اذن خدا» مسافتی است که خالق را از مخلوق جدا می‌کند و در عین حال میدانی پدید می‌آورد که انسان آزادانه عمل می‌کند و بدین‌گونه، به موجودی مسؤول و حامل امانت تبدیل می شود.
 توان برخورداری از نگاه کامل نسبت به شریعت و تطبیق آن بر واقعیت
21- استاد بشیر نافع به نکته‌ی مهمی اشاره کرده است. می‌گوید: گفتمان اسلامی در جوامع سنتی اسلامی مترادف با شریعت است. شریعت هم‌چنان گفتمان جدید و قدیم اسلامی به شمار می‌رود. اما گفتمان جدید می‌کوشد آنچه را که من «دوگانگی اصطلاح» نامیده‌ام، حل کند. هم‌چنان که می‌دانیم شریعت قدرت آن را دارد که پاسخ‌هایی برای پرستش‌های کلی و نهایی مطرح شده از سوی واقعیت بر انسان مسلمان، تولید کند. اما اصطلاحات شریعت در اثر گسست تاریخی و فرهنگی برآمده از تهاجم استعماری، برای بسیاری کسان فروبسته و پیچیده شده‌اند. آنچه گفتمان جدید اسلامی در صدد آن است، گشودن معمای این اصطلاح است. تا بتوان حکمت نهفته در آن را استخراج و خودش را بر واقعیت معاصر تطبیق کرد. چنان که دکتر سیف می‌گوید امر به معروف و نهی‌ از منکر اصطلاحی اسلامی است برای تعبیر از معضل مشارکت در قدرت. این بدان معنا نیست که مفهوم غربی و مفهوم اسلامی مسئله، هم‌معنا هستند. آنچه دکتر در صدد تبیین آن است اینکه این قضیه‌ی نو که به شیوه‌ای نو از آن تعبیر می‌شود همان قضیه‌ای است که منظومه‌ی اسلامی از رهگذر اصطلاحات ویژه‌ی خود به آن پرداخته است. چنین اجتهادی به ما کمک خواهد کرد تا بر توان تولید خود در حیطه‌ی منظومه‌ی فقهی بیفزاییم. به مسلمانان نیز کمک خواهد کرد تا پاهای خود را بر بستر اعتقادی خود استوار سازند.
 قدرت شکل‌دهی الگوی معرفتی اسلامی
22- با توجه به اینکه شریعت از شرایط عینی سیاسی و اجتماعی کنار رفته، ما آن را مجموعه‌ای از احکام و نظریات پراکنده تصور می‌کنیم، اما فرآیند تولید پاسخ برای خواست‌های زمان، مقتضی آن است که اجزای شریعت را به هم‌ پیوسته و متکامل بدانیم و آن را بازنمود یک جهان‌بینی تلقی کنیم. گفتمان جدید در صدد تحقق بخشیدن به این خواست است. جای تردید نیست که مقوله‌ی سنتی مقاصد با این مسئله در تعامل است. از رهگذر این بحث، می‌توان کلی و جزیی، دایمی و موقت، عرضی و جوهری، ثابت و متغیر، و مطلق و نسبی را از هم تفکیک کرد. برای دستیابی به الگوی معرفتی اسلامی که از قرآن و سنت برخاسته باشد، به متحوّل سازی و تعمیم‌این مسئله نیاز داریم. این الگو به شکل هرمی خواهد بود که شهادت به لااله‌الّا‌الله در بالای آن قرار خواهد داشت. پس از آن ارزش‌های محوری، مثل عدالت و برابری قرار خواهند گرفت و پس از آن نوبت به احکام جزیی و فرعی خواهد رسید. از این‌رو، بدون ترس از لغزش، می‌توان دایره‌ی اجتهاد را فراخ کرد، زیرا اجتهاد در چارچوب الگوی معرفتی‌ِ هرمی صورت خواهد پذیرفت که با اجتهاد پیوسته از کتاب و سنت استخراج شده است. این الگو یگانه معیاری خواهد بود که صدور احکام از رهگذر آن صورت خواهد پذیرفت.
 اهتمام به امت به عنوان بدیل دولت مرکزی
23- درک مسئله‌ی قدرت و سازوکارهای گوناگون و در هم‌تنیده‌ی آن و پیوند شرایط منطقه‌ای با مناسبات بین‌المللی، از ویژگی‌های بنیادی گفتمان جدید اسلامی است. گفتمان جدید از میزان درهم‌تنیدگی دولت نو و قدرت آن در سیطره و نفوذ به زندگی خصوصی انسان، آگاه است. گفتمان جدید هم‌چنین می‌داند که دولت مرکزی بزرگ به سان اختاپوسی است با منطق کمی ویژه‌ی خود که از خواست مسؤولان دولت، چه اسلام‌گرا، چه مارکسیست چه لیبرال فرا می‌گذرد. نقش بوروکراسی در تصمیم‌گیری‌ها و سمت و سودادن به قدرت طبق خواست و اهداف خود، اکنون مسئله‌ای روشن است. گفتمان جدید هم‌چنین می‌داند که دولت، دستگاه‌های امنیتی گوناگونی دارد، مثل رسانه‌ها و آموزش. این دستگاه‌ها از طریق سرگرمی، افراط درباره‌ی داده‌های پراکنده، پخش ترانه‌ها و آهنگ‌های پایان‌ناپذیر و بازنگاری تاریخ، تسلّط دولت را بر توده‌ها تحکیم می‌کنند. از این رو، تسلّط بر قدرت، برخلاف تصوّر حاملان گفتمان قدیم، برای مشکلات مسلمانان راه‌حل درستی نیست، بلکه مسئله‌ی مهم این جاست که باید دلوت را از هر سو محاصره کرد و انگشتانش را قلم کرد تا قدرت به امت بازگردد. اندیشه‌ی امت سازی به جای اندیشه‌ی دولت‌سازی از این‌جا نشأت گرفته است. انتقاد روزافزون از اندیشه‌ی دولت مرکزی و اهتمام به جامعه‌ی محلی و نقش اوقات نیز به همین علت صورت پذیرد.
 کوشش برای ایجاد نگاهی وسیع درباره‌ی هنرهای اسلامی
24- گفتمان جدید اسلامی، در اثر فراگیر بودن و اهمتام ورزیدن به ابعاد فرهنگی، به عنصر زیباشناختی و هنری، اهمیت بسیاری می‌دهد. تنها به دو مقوله‌ی حلال و حرام بسنده نمی‌کند، بلکه می‌کوشد نگاهی وسیع درباره‌ی هنرهای اسلامی پدید آورد که به جهان‌بینی اسلامی متکی باشد. کوشش‌های نظری و تطبیقی جدید در حیطه‌ی معماری و هنرهای گوناگون، از همین‌جا شکل‌پذیرفته است. این بعد در گفتمان جدید اسلامی به مثابه‌ی بازنمودی از گشودگی اخلاقی و انتقادی است. بسیاری از هنرمندان اسلام‌گرا یا کسانی که در دوران نو به هنر اسلامی اهتمام می‌روزند، در غرب آموزش دیده‌اند، یا در شرق طبق اصول غربی آموزش دیده‌اند. با این‌وصف، آنان از منظومه‌ی غربی خود را برکنده‌اند و از آن انتقاد می‌کنند و در راستای تولید نگاه هنری، از دانشی که به چنگ آورده اند، بهره می‌برند. این بهره‌برداری در قالب عمارت‌هایی که به شیوه‌ی اسلامی ساخته شده‌اند و به خواست‌های روزگار نو پاسخگو هستند، تبلور یافته است. احساس می‌شود این هنرمندان، میراث هنری اسلامی را از زوایای جدیدی مطالعه می‌کنند و دوباره به کشف آن و کشف مبانی نظری آن می‌پردازند. برای این منظور سازوکارهای تحلیلی را که در غرب آموخته‌اند، به کار می‌بندند. آنان هم‌چنین به نوشته‌های کلاسیک اسلامی در این حوزه اهتمام می‌ورزند..
 عبور از نظرگاه غربی در خوانش تاریخ
25- خوانش تاریخ از مهم‌ترین وجوه گفتمان جدید اسلامی است. اندیشه‌ی پیشرفت خطی و بی‌پایان و مفاهیم یک‌خطی (unilinear) که فرض را بر وجود نقطه‌ی نهایی واحد و هدف واحد می‌گیرند که تاریخ بشر به صورت کامل به سوی آن حرکت می‌کند، رد و نقد می‌شود. زیرا این مفاهیم فرض را بر آن می‌گیرند که باید تاریخ بشر را از دریچه‌ی عینکی جهانی نگریست. این عینک نیز همان عینک تمدن غربی است و معیار نیز معیار همین‌ تمدن است. به باور من دکتر بشیر نافع الگویی تطبیقی در این‌ باره برای ما ارائه کرده است. وی خوانش تاریخ اسلام را از درون انجام داده و مقوله‌های تحلیلی را از بیرون وارد نکرده است. در این جا فرایند خوانش، فرایندی هم احساس و تفسیری و در عین حال انتقادی است. دکتر بشیر به خوانش اسنادی پرداخته که تاریخ‌نگاران غربی به خوانش آن‌ها روی نیاورده‌اند، یا به سبب مهم‌نبودن آن‌ها از نظرشان، پس از خوانش به آن‌ها بها نداده‌اند. وی در ارائه‌ی نگاهی نو موفق بوده‌است. از جمله وی نقش تصوف و طریقت‌های صوفی را آشکار ساخته‌است. تاریخ‌نگارانی که در درون منظومه‌ی سکولار تربیت یافته‌اند، به آن بها نمی‌دهند. آن‌ها به تصوف به عنوان مجموعه‌ی خرافه می‌نگرند، ولی دکتر بشیر نافع بر این باور است که مطالعه‌ی تصوف و طریقت‌های صوفی مدخلی بنیادی در فهم تاریخ اسلام است. استاد طارق بشری در برخی از مطالعات خود، اهمیت طریقت‌های صوفی را در فهم تاریخ جدید مصر تبیین کرده است.

حاملان گفتمان جدید اسلامی و دعوتگران آن
می‌توان گفت که ده‌ها تن از حاملان گفتمان جدید اسلامی و دعوتگران آن وجود دارند، از جمله این کسان را می‌توان نام برد: استاد مالک بن نبی، استاد فهمی‌ هویدی، شیخ راشد غنوشی، استاد منیر شفیق، استاد عادل حسین، استاد طارق بشری، مهندس معماری دکتر عبدالحلیم ابراهیم عبدالحلیم، دکتر راسم بدران، دکتر سلیم عوا، دکتر بشیر نافع، گروه مؤسسه‌ی بین‌المللی اندیشه‌ی اسلامی (دکتر راجی فاروق، دکتر طه جابر علوانی، دکتر عبدالحمید سلیمان از مؤسسان موسسه. هم‌چنین می‌توان نام برد: دکتر منی ابوالفضل، استاد بانو هبه رئوف، دکتر بیومی غانم، استاد فؤاد سعید، استاد هشام جعفر، دکتر احمد عبدالله، دکتر لُؤَی صافی)، دکتر جمال عطیه و مجله‌ی المسلم المعاصر، عزام تمیمی و گروه لیبرتی، حبیب مکنی و مجله‌ی الانسان، در درون و برون جهان ده‌ها تن دیگر نیز هستند که در شکل‌دهی گفتمان جدید مشارکت دارند. بسیاری از تحصیل‌کردگان اقلیت‌های مسلمان در غرب، فعالانه در غنی‌سازی این گفتمان نو، نقش دارند. آنان به زبان عربی نمی‌نویسند، اما آثارشان بی‌نهایت نوآورانه است. در این‌باره می‌توانیم اندیشور پاکستانی ساکن در سوئد یعنی پرویز منظور و مؤسسه‌ی Islamic – foundation را نام ببریم. چه‌بسا اکنون به جا باشد درک خود را از طرح بنیادی گفتمان جدید، عمیق سازیم و از رهگذر نام‌های مشخص دعوتگران این گفتمان و آثاری که نوشته‌اند، دست به فرایند انبوه‌سازی معرفتی خود بزنیم.