تربیت، فرآیندی انسانی، فردی و جمعی است؛ پیوسته، هدفمند و در خدمت رشد و شکوفایی انسان.

 این سیر تعالی، در هماهنگی با محیط طبیعی و اجتماعی فرد شکل می‌گیرد و در تمام مراحل زندگی، هم‌پای او حضور دارد؛ هرچند جلوه‌های آن در دوران کودکی و نوجوانی نمایان‌تر است.

از این تعریف برمی‌آید که مسئولیت تربیت، نه‌تنها بر دوش خود فرد، بلکه بر عهده اطرافیان و جامعه نیز هست؛ جامعه‌ای که با نهادهای رسمی و غیررسمی‌اش در این مسیر نقش‌آفرینی می‌کند. تربیت، همچون نَفَسی مداوم، در تار و پود زندگی انسان جاری‌ست و لحظه‌ای از او جدا نمی‌شود.

    هدف بنیادین تربیت، پرورش همه‌جانبه انسان است؛ از بُعد جسمانی و اخلاقی تا فکری و عاطفی. تربیتی که فرد را یاری می‌دهد تا در چارچوب ظرفیت‌های درونی، شرایط فردی و امکانات محیطی، به مراتب عالی کمال، چه از منظر عوامل طبیعی، و چه از حیث دستاوردهای انسانی دست یابد.

تربیت، بدون ‌ارزش‌ها بی‌معناست

تربیت، فرآیندی نیست که در خلأ شکل گیرد؛ بلکه همواره در بستر ارزش‌ها معنا می‌یابد. افراد و جوامع، مسیر تربیت را بر پایه باورهایی که به آن‌ها پایبند و ملتزم هستند، ترسیم و هدایت می‌کنند. بی‌تردید، تربیتی که از ارزش‌ها تهی باشد، چیزی جز مفهومی پوچ و بی‌هویت نخواهد بود.

آنگاه که سخن از تربیت اسلامی به میان می‌آید، ارزش‌هایی که از آموزه‌های عمیق و انسان‌ساز تعالیم اسلام سرچشمه گرفته‌اند، نقش قطب‌نما را ایفا می‌کنند؛ جهت‌دهنده‌اند و بر تمام ابعاد این فرآیند تربیتی، حاکم و ناظرهستند.

 از همین منظر، می‌توان ویژگی‌ها و شاخصه‌های تربیت اسلامی را با دقت استخراج کرد و به شناختی روشن، عمیق و بنیادین از ماهیت آن دست یافت.

اصـل اوّل :

ــ  تربیت اسلامی، بر ستون ایمان به خداوند بنا شده است

نخستین و بنیادی‌ترین ویژگی تربیت اسلامی، اتکای آن بر باور و ایمان به خدای متعال است؛ ایمانی زنده و پویا که در بطن خود، باور به روز واپسین را نیز می‌پروراند و انسان را به مراقبت از نیت و رفتار خویش، در خلوت و جلوت، فرا می‌خواند. این ایمان، دل را از محبت الهی لبریز می‌سازد و جان را به خشیت و عظمت او آگاه می‌گرداند؛ چنان‌که هر حرکت و سکون انسان، رنگی از حضور خداوند می‌گیرد.

در حقیقت، این اصل، ستون فقرات تربیت اسلامی است؛ زیرا تربیت، بدون ‌معرفت نسبت به مبدأ هستی، بی‌ریشه و بی‌ثمر خواهد بود. همان‌گونه که حکیمان گفته‌اند: «داوری درباره هر چیز، فرع بر شناخت آن است.»

 پس تربیت، آنگاه معنا می‌یابد که انسان، خداوند را بشناسد؛ آن‌گونه که هست: 

«مهربان و بخشنده، گذشت‌گر و آمرزنده، و در عین حال، مقتدر و انتقام‌گیرنده.»

و چه زیباست کلام خداوند در قرآن کریم که می‌فرماید:

« يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»   ( تغابن، آیه ۴)

 «اوست که از آنچه در آسمان‌ها و زمین است آگاه است؛ و آنچه را پنهان می‌دارید و آنچه را آشکار می‌کنید، می‌داند. و خداوند به رازهای دل‌ها داناست.»

خداوند، آگاه مطلق است؛ نه تنها به آنچه در گستره‌ی هستی جاری‌ست، بلکه به زمزمه‌های پنهان دل، به نیت‌های نهفته، اشتیاق‌های خاموش و ترس‌های ناگفته. او شنونده‌ی سکوت‌های ماست، بیننده‌ی خیال‌های ما، و دانای رازهایی که حتی خودمان از آن بی‌خبریم.

در این دیدگاه، تربیت حقیقی آن است که انسان در حضور دائمی حق زندگی کند؛ در هر اندیشه، در هر نفَس، در هر نگاه، خود را در محضر او بیابد. «المراقبة» یعنی مراقبت قلب در برابر نگاهی که هرگز غافل نیست؛ نگاهی که همواره حاضر است و عمیق‌ترین لایه‌های وجود را می‌نگرد.

این آیه، مربی را به ژرف‌ترین اصل تربیت اسلامی رهنمون می‌سازد، آگاهی از باطن انسان‌ها و احترام به رازهای درونشان. خداوند نه تنها ظاهر رفتارها را می‌بیند، بلکه انگیزه‌ها، نیت‌ها و دغدغه‌های درونی را نیز می‌داند.

پس تربیت مؤثر، تنها با نظارت بر رفتار حاصل نمی‌شود؛ بلکه با پرورش نیت، پالایش انگیزه، و دعوت به صداقت درونی شکل می‌گیرد. مربی باید همچون آینه‌ای باشد که نه فقط ظاهر، بلکه باطن مُتربّی را نیز در مسیر نور هدایت می‌کند؛ آینه‌ای که حقیقت را ، بدون ‌داوری و‌تحمیل، بازتاب می‌دهد و راه را به سوی رشد و تعالی می‌گشاید.

ایمان؛ چراغ راه رفتار مؤمن

مؤمنی که دلش به نور ایمان روشن است، در هر لحظه حضور خداوند را احساس می‌کند و با تمام وجود در پی رضایت اوست. او از هر آنچه مایه‌ی خشم و نارضایتی پروردگار است، پرهیز می‌نماید. اگر لغزشی،چه کوچک و چه بزرگ،از او سر زند، بی‌درنگ به سوی حقیقت بازمی‌گردد و با توبه‌ای صادقانه، در آغوش رحمت الهی آرام می‌گیرد.

در وجود چنین انسانی، راستی و درستی، رفتارهای نیکو و سودمند، و پرهیز از زشتی‌ها و منکرات، همچون اصولی پایدار و بنیادین جلوه‌گر است. و اگر گاه‌گاهی خلاف این مسیر رخ دهد، جز لغزش‌هایی گذرا نیست که از ضعف‌های طبیعی بشر سرچشمه می‌گیرد.

بر همین اساس، هرگونه راهنمایی، امر یا نهی در تربیت اسلامی باید بر پایه‌ی ایمان به خداوند استوار باشد؛ با انگیزه‌ی رسیدن به رضوان و بهشت او، و با بیم از خشم و آتش عذاب او. البته این امر مانع آن نیست که در کنار آن، زیبایی‌ها و فواید آنچه بدان فرمان داده شده، و زشتی‌ها و زیان‌های آنچه از آن نهی شده، نیز یادآوری گردد؛ تا دل و عقل انسان هم‌زمان به سوی نیکی و حقیقت کشیده شود.

اصـل دوّم :

ـــ هم‌سویی تربیت اسلامی با فطرت انسانی

تربیت اسلامی، در عمیق‌ترین لایه‌های وجود انسان، با فطرت او هم‌آوا و هم‌نواست؛ فطرتی پاک که جز خدای یگانه را پروردگار و معبود نمی‌داند، فضیلت‌ها را ارج می‌نهد و رذیلت‌ها را نکوهش می‌کند. این فطرت، چونان آینه‌ای درونی، نیکی را می‌ستاید و از بدی متنفّر و بیزار است؛ و هرگاه انسان از انجام کار نیک بازماند یا در دام گناه گرفتار آید، در اعماق وجود خویش، طعم تلخ ملامت و احساس تقصیر را می‌چشد.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

 «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» (روم، آیه ۳۰)

«فطرتی که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده است»

دین اسلام، هماهنگ با همین فطرت انسانی است؛ یعنی انسان وقتی به دین روی می‌آورد، در واقع به طبیعت واقعی خود بازمی‌گردد.

و نیز می‌فرماید:

«بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِیرَهُ» (قیامت، آیات ۱۴ و ۱۵)

«بلکه انسان خود بر خویشتن آگاه است، هرچند برای خود عذرهایی بیاورد» 

انسان با تمام توجیهات و پرده‌پوشی‌ها، در اعماق وجود خود، به اعمال و نیت‌هایش آگاه است. این آگاهی عمیق درونی، نوعی شاهد درونی است که حتی اگر انسان آن را انکار کند، خاموش نمی‌شود. حتی اگر انسان برای خود عذرهایی بتراشد و بخواهد خود را تبرئه کند، این آگاهی درونی از بین نمی‌رود. وجدان و بصیرت باطنی، حقیقت را می‌داند و نمی‌توان آن را با بهانه‌ها خاموش کرد.

در حدیثی شریف نیز آمده است:

«كلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرةِ، فأبواه يُهوِّدانِه أو يُنصِّرانِه أو يُمجِّسانِه»  (روایت از بخاری، کتاب الجنائز، حدیث شماره ۱۳۵۸؛ و مسلم، کتاب القدر، حدیث شماره ۲۶۵۸) 

«هر نوزادی بر فطرت الهی، پاک و بی‌آلایش زاده می‌شود؛ این پدر و مادر او هستند که با تربیت و تأثیرات محیطی، او را به آیین یهود، نصرانیت یا مجوسیت سوق می‌دهند.»

این حدیث، نه‌تنها بیانگر اصالت فطرت الهی در وجود انسان است، بلکه مسئولیت عظیم والدین و جامعه را در شکل‌گیری باورها و هویت معنوی فرزندان یادآور می‌شود. فطرت، آن گوهر نهفته‌ای‌ست که با نور هدایت شکوفا می‌شود و با غفلت و انحراف، در غبار فراموشی فرو می‌رود.

در این نگاه عمیق، تربیت نه صرفاً انتقال دانش، بلکه احیای فطرت و پاسداری از آن است؛ رسالتی که با محبت، بصیرت و حکمت باید انجام گیرد، تا انسان در مسیر توحید و حقیقت گام بردارد.

از جلوه‌های درخشان فطرت، شناخت خداوند، محبت به او و خشیت از عظمت بی‌کرانش است. همچنین، بهره‌برداری از زیبایی‌های زندگی دنیا، بدون ‌آن‌که به افراط یا خودنمایی آلوده شود، از اقتضائات فطرت انسانی است. فطرت، انسان را به سوی نیکی فرا می‌خواند و از بدی بازمی‌دارد؛ اما در عین حال، به او می‌آموزد که تلاش در مسیر خیر، حد و مرز دارد. پس اگر لغزشی از سر غفلت، اجبار یا فراموشی رخ دهد، انسان را نباید به سختی سرزنش کرد؛ فطرت، چراغی است فروزان در تاریکی‌های زندگی؛ هم راه را می‌نمایاند و هم لغزش را بازمی‌شناسد. این گوهر درونی، نه‌تنها انسان را به سوی خیر سوق می‌دهد، بلکه در لحظه‌های ضعف و خطا، او را به آغوش توبه و آمرزش بازمی‌گرداند. چه زیباست این حقیقت که انسان، با همه کاستی‌هایش، در ژرفای وجود خویش، ندای بازگشت را می‌شنود. قرآن کریم، با بیانی عمیق و دلنشین، این حقیقت را چنین بازگو می‌کند:

«وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفًا»    ( نساء، آیه ۲۸)

«و انسان، ضعیف آفریده شده است» 

ضعف انسان نه به‌معنای بی‌ارزشی، بلکه نشانه‌ای از نیازمندی او به هدایت، رحمت و لطف الهی است. وقتی انسان به ضعف خود آگاه شود، از غرور تهی می‌گردد و دلش آماده‌ی پذیرش نور الهی می‌شود.همان‌گونه که قطره، تا از خود تهی نشود، دریا نمی‌شود.

 و باز، با لحنی سرشار از مهر و هشدار، می‌فرماید:

نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ۝ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ   (حجر: ۴۹–۵۰)

«بندگانم را آگاه کن که من بخشنده و مهربانم، و عذاب من، عذابی دردناک است»

این پیام الهی، دو رکن بنیادین تربیت ربانی را در خود نهفته دارد:

۱. رحمت فراگیر و امیدبخش

خداوند با تأکید دوگانه «أَنِّي أَنَا» بندگان را به آغوش مهر خویش فرا می‌خواند؛ آغوشی که شرط ورود به آن، نه پاکی مطلق، بلکه بازگشت و توبه است. در تربیت اسلامی، امید به بخشش، نیرویی حیاتی برای اصلاح درون و شکوفایی اخلاقی است. این رحمت، دریچه‌ای است به سوی رشد، نه پاداشی برای بی‌عیبی؛ و همین امید، روح و روان تربیت را زنده نگه می‌دارد.

۲. هشدار مسئولیت‌آفرین

در کنار رحمت، هشدار عذاب نیز آمده است؛ نه برای إنذار و ترساندن، بلکه برای بیدار کردن حس مسئولیت، مراقبت، و جدیت در رفتار. تربیتی که فاقد هشدار باشد، به سهل‌انگاری وإهمال می‌انجامد؛ و تربیتی که از رحمت تهی باشد، انسان را به یأس و انزوا می‌کشاند. هشدار، مرز تربیت است؛ و رحمت، قلب آن.

در مجموع، این آیات الگویی عمیق برای مربیان، والدین، و رهبران اخلاقی‌اند:

تربیت مؤثر، نیازمند توازن میان محبت و جدّیت است؛ میان آغوشی گرم و مرزی روشن. آن‌جا که مِهر بی‌مرز با هشدار مسئولانه درآمیزد، تربیت به شکوه می‌رسد و انسان به تعالی.

و چه آرامش‌بخش است این ندا:

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ »  (زمر: ۵۳)

«بگو: ای بندگان من که بر خود ستم کرده‌اید، از رحمت خدا ناامید نشوید. بی‌گمان خداوند همه گناهان را می‌آمرزد، که اوست آمرزنده و مهربان»

این آیه، پرتوی از رحمت بی‌کران الهی است؛ آینه‌ای از تربیت آسمانی که عمیق‌ترین پیام‌های امید، کرامت و بازسازی را در دل خود نهفته دارد:

۱. خطاب محبت‌آمیز: «یا عبادی»

خداوند، حتی در خطاب به آنان که در گناه و معصیت غوطه‌ورند، از واژه‌ی «بندگان من» بهره می‌گیرد؛ نه «گناه‌کاران» و نه «خطاکاران». این انتخاب زبانی، نشان از کرامت ذاتی انسان دارد؛ کرامتی که حتی در لحظه‌ی سقوط، از نگاه الهی فرو نمی‌ریزد. این محبت، مقدمه‌ای است برای بازگشت، نه طرد.

۲. تأکید بر امکان بازگشت

عبارت «أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ» حکایت از افراط در گناه دارد؛ اما حتی این زیاده‌روی نیز سد راه بازگشت نیست. تربیت قرآنی، انسان را به بازسازی خویش دعوت می‌کند، نه به سرزنش بی‌پایان. این نگاه، انسان را از ورطه‌ی خودتخریبی بیرون می‌کشد و به سوی ترمیم ورشد و تعالی سوق می‌دهد.

۳. نهی از یأس: «لَا تَقْنَطُوا»

در فرهنگ قرآنی، ناامیدی از رحمت خداوند، خود گناهی بزرگ‌تر از، بسیاری از گناهان است. این آیه، امید را نه فقط به عنوان یک احساس، بلکه به عنوان ستون تربیت الهی معرفی می‌کند؛ ستونی که بر آن، بنای بازگشت، توبه و رشد بنا می‌شود.

۴. شمول مطلق مغفرت: «يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا»

در این وعده‌ی الهی، هیچ گناهی مستثنا نشده است. همه‌ی خطاها، بی‌قید و شرط، در معرض آمرزش قرار دارند. این اصل، انسان را از اسارت گذشته رها می‌سازد و افق آینده‌ای روشن را پیش چشم او می‌گشاید؛ آینده‌ای که در آن، توبه نه فقط پاک‌کننده‌ی گذشته، بلکه آغازگر مسیر تازه‌ای است.

۵. تربیت بر اساس صفات الهی: «الغفور الرحیم»

آمرزش و رحمت، نه فقط افعال خداوند، بلکه صفات ذاتی اویند. تربیت قرآنی، انسان را به تأسی از این صفات فرا می‌خواند: «بخشنده باش، مهربان باش، حتی با خودت.»

 این دعوت، انسان را از قساوت درونی می‌رهاند و به سوی شفقت، همدلی و آرامش سوق می‌دهد.

و در نهایت، با نگاهی عادلانه و مهربانانه، چنین می‌فرماید:

«لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»   (بقره، آیه ۲۸۶)

«خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند.»

این آیه ی کوتاه، اما عمیق و دقیق، یکی از اصول بنیادین عدالت الهی را بیان می‌کند: خداوند هرگز انسان را به چیزی مکلف نمی‌سازد که از توان او خارج باشد. این آیه نه‌تنها در حوزه فقهی و تکالیف شرعی معنا دارد، بلکه در زندگی روزمره، در مواجهه با سختی‌ها، مسئولیت‌ها، و حتی رنج‌ها، مایه تسلی و قوّت قلب است.

اصـل سـوّم :

ــ تربیت اسلامی؛ پرورش همه‌جانبه انسان

تربیت اسلامی، آیینه‌ای تمام‌نما از پرورش انسان در ابعاد گوناگون وجودی اوست؛ تربیتی است جامع و ژرف، که هم عقل را می‌نوازد و هم دل را می‌پرورد، هم رفتار را سامان می‌بخشد و هم احساس را تعالی می‌دهد. این تربیت، دل را از غبار گناه می‌زداید، جان را به نور تزکیه می‌آراید، کردار را اصلاح می‌کند، علم را ارج می‌نهد و عالمان را بزرگ می‌دارد؛ و انسان را به سوی عمل صالح و زندگی متعالی فرا می‌خواند. گستره این تربیت، تنها به وجود فردی محدود نمی‌شود، بلکه خانواده، جامعه و حتی عرصه جهانی را نیز، در بر می‌گیرد.

عبادت در اسلام، که هم‌نشین تقوا و هم‌راز بندگی است، صرفاً پیوندی میان انسان و پروردگار نیست؛ بلکه پالایشی است عمیق برای جان آدمی، که آثار آن در رفتار فرد و سلامت جامعه به‌روشنی نمایان می‌گردد.

 قرآن کریم، با بیانی رسا و دل‌انگیز، چنین می‌فرماید: 

«..... وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ ۗ ......»    (عنکبوت، آیه ۴۵)

«و نماز را برپا دار، که نماز انسان را از زشتی‌ها و ناپسندی‌ها بازمی‌دارد.»

نماز، تنها یک عبادت فردی نیست؛ بلکه سازوکاری تربیتی‌ست که انسان را از ورطه‌ی زشتی‌های اخلاقی و اجتماعی بازمی‌دارد. در روان‌شناسی اخلاق، تکرار یادآوری‌های معنوی و تمرین‌های روزانه، نقشی بنیادین در شکل‌گیری و تثبیت رفتارهای فضیلت‌محور دارند. نماز، با ساختار منظم و محتوای عمیق، انسان را در مسیر پالایش درونی و تهذیب نفس قرار می‌دهد.

نماز حقیقی آن است که با حضور قلب، فهم معنا، و اتصال صادقانه به خداوند اقامه شود؛ نمازی که دل وجان را درگیر کند، نه صرفاً زبان را. چنین نمازی، زبان را از دروغ، دست را از خیانت، دل را از شهوت، و جان را از ظلم می‌رهاند؛ و انسان را به آستانه‌ی کرامت و بندگی حقیقی می‌رساند.

از این منظر، نماز نه فقط یک وظیفه‌ی دینی، بلکه ابزاری‌ست برای اصلاح اجتماعی. جامعه‌ای که نماز در آن اقامه می‌شود، جامعه‌ای‌ست که در آن اخلاق می‌بالد، زشتی‌ها رنگ می‌بازند، و انسان‌ها به جای رقابت در دنیا، در مسیر رضای الهی گام برمی‌دارند.

فحشاء و منکر، نمادهای زشتی‌های اخلاقی و اجتماعی‌اند؛ و نماز، با زنده نگه‌داشتن یاد خدا در جان انسان، او را از لغزش‌ها و انحراف‌ها بازمی‌دارد. این یادآوری مستمر، همان تربیت لحظه‌به‌لحظه‌ای‌ست که انسان را در مسیر پاکی و بندگی نگاه می‌دارد.

در منظومه‌ی اخلاق اسلامی، نماز جایگاهی ممتاز دارد؛ چرا که پیوندی روزانه میان انسان و خالق برقرار می‌سازد. این پیوند، خود سرچشمه‌ی پالایش درونی، اصلاح رفتاری، و تعالی اخلاقی‌ست. روان‌شناسی اخلاق نیز بر این حقیقت صحه می‌گذارد: تمرین‌های منظم و یادآوری‌های معنوی، نقش تعیین‌کننده‌ای در نهادینه‌سازی فضایل انسانی دارند.

و آنچه نماز را از یک آیین عبادی به نیرویی تحول‌آفرین بدل می‌سازد، نه شکل ظاهری آن، بلکه روح و معنا، حضور قلب، و اتصال حقیقی به خداوند است. نماز، مدرسه‌ای‌ست که انسان را از تاریکی‌های نفس به روشنای فضیلت عبور می‌دهد؛ پلی‌ست از غفلت به آگاهی، از خودخواهی به بندگی.

و چه نیکو گفت آن حکیم:

«نماز، تربیتِ لحظه‌به‌لحظه‌ی انسان است؛ تمرینِ بندگی، تمرینِ پاکی، تمرینِ انسان بودن.»

و در جای دیگر، از نقش اجتماعی عبادت چنین یاد می‌کند:

« خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِمْ بِهَا.....»  (توبه، آیه ۱۰۳)

«از اموالشان صدقه‌ای بگیر تا آنان را با آن پاک و تزکیه کنی.» 

واژه‌ی «تزکیه» در لغت به معنای رشد، شکوفایی و پالایش درون است؛ مفهومی دقیق و عمیق که در بطن خود، تعالی روح و طهارت جان را نهفته دارد. زکات، در این مسیر، تنها یک عمل مالی نیست؛ بلکه آیینی است برای پالایش انسان از آلودگی‌های درونی چون بخل، حرص و دلبستگی افراطی به دنیا. 

این فریضه‌ی الهی، نه‌تنها مال را از آلودگی‌های شرعی و اخلاقی می‌زداید، بلکه زمینه‌ساز رشد اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی فرد و جامعه نیز هست.انسان، آنگاه که دست بخشش می‌گشاید، روح خود را به افق‌های بلند کمال می‌برد؛ به مرتبه‌ای می‌رسد که مال را نه هدف، بلکه ابزاری برای خدمت به خلق و تقرب به خالق می‌بیند. در این نگاه، زکات پلی است از دنیا به آخرت، از خودخواهی به نوع‌دوستی، و از تعلق به رهایی.

و آن‌گاه که سخن از مسئولیت اجتماعی و دفاع از مظلومان به میان می‌آید، با لحنی بیدارگر می‌فرماید:

«وَما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ...»  ( نساء، آیه ۷۵)

«چرا در راه خدا و برای نجات مستضعفان از مردان و زنان و کودکان نمی‌جنگید؟»

در هر عصر و زمان، این آیه پژواکی است از وجدان الهی انسان؛ که در برابر ظلم، بی‌تفاوتی را نمی‌پذیرد. چه در میدان نبرد، چه در عرصه‌ی اندیشه، قلم، یا خدمت اجتماعی، مؤمنان باید در صف مدافعان حق و کرامت انسانی باشند.

و در نهایت، نیکی را نه در ظاهرگرایی، بلکه در ایمان، احسان، وفاداری و شکیبایی معنا می‌کند:

« لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون» (بقره، آیه ۱۷۷)

«نیکی آن نیست که تنها به سوی مشرق و مغرب روی کنید، بلکه نیکی آن است که کسی به خدا، روز واپسین، فرشتگان، کتاب و پیامبران ایمان آورد، و از مال خود ـ با وجود علاقه‌اش ـ به خویشاوندان، یتیمان، نیازمندان، در راه‌ماندگان، درخواست‌کنندگان و برای آزادسازی بندگان ببخشد؛ نماز را برپا دارد، زکات را بپردازد، به عهد خود وفا کند، و در سختی‌ها و تنگناها و هنگام نبرد، شکیبایی ورزد. آنانند که راست گفته‌اند، و آنانند که پرهیزگارند.»

نیکی، تنها در چرخش صورت به سوی مشرق و مغرب نیست؛بلکه در چرخش دل به سوی حقیقت است.نیکی، در ظاهر مناسک نمی‌ماند؛بلکه در باورهای عمیق قلبی و رفتارهای متعالی انسانی تجلی می‌یابد. تربیت دینی، باید از سطح آیین‌ها عبور کندو به عمق ایمان و اخلاق راه یابد.ایمان به خداوند، روز واپسین، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی و پیامبران،ستون‌های استوار تربیت معنوی ‌هستند؛ ایمانی که انسان را از خودمحوری به خدامحوری می‌کشاند، و از دلبستگی به دنیا، به دل‌سپردگی به معنا می‌رساند.

تربیت اخلاقی، آنگاه شکوفا می‌شودکه انسان از آنچه دوست می‌دارد، ببخشد؛ بخشش، نه از سر اجبار،بلکه تمرینی است برای رهایی از حرص، بخل، و وابستگی افراطی به دنیا.

این آیه، تصویری کامل از انسان مؤمن و متعالی را ترسیم می‌کند؛ انسانی که ایمانش در دل می‌درخشد،اخلاقش در رفتار می‌تابد، و نیکی‌اش در خدمت به خلق و بندگی خدا جلوه‌گر است.تربیت اسلامی، در این آیه،از ظاهر به باطن،از فرد به جامعه،و از عبادت به مسئولیت اجتماعی پیوند خورده است؛ تا انسان، نه‌تنها بنده‌ای مؤمن،بلکه خلیفه‌ای اخلاق‌مدار بر زمین باشد.

اصـل چهــارم:

ــ تربیت متوازن؛ راهی به سوی تعالی انسان

تربیتی که از آن سخن می‌رانیم، تربیتی است متوازن، همه‌جانبه و ژرف‌نگر؛ تربیتی که نه تنها جامعیت وشمولیت دارد، بلکه از سلطه‌ی یک بُعدی وجود انسان، بر ابعاد دیگر جلوگیری می‌کند وهیچ‌یک را در سایه‌ی دیگری نادیده نمی‌گیرد. در این نگرش، تعادل و توازن، اصل بنیادین در تمامی عرصه‌های زندگی است:

• میان دنیا و آخرت؛ نه غرق شدن در مادیات، و نه غفلت از معنویت.

• میان روح و جسم؛ نه رها کردن جسم به بهانه‌ی تعالی روح، و نه فراموشی روح در سایه‌ی لذت‌های جسمانی.

• میان نیازهای فرد، خانواده و جامعه؛ به گونه‌ای که هیچ‌یک قربانی دیگری نشود.

• میان حقوق فردی و جمعی؛ تا کرامت انسان محفوظ بماند و مصالح عمومی نیز تأمین گردد.

• میان زن و مرد؛ با رعایت عدالت و پذیرش تفاوت‌های طبیعی.

• میان پدر و فرزند؛ در فضایی آکنده از احترام متقابل و مسئولیت‌پذیری.

• میان حقوق و وظایف؛ تا انسان نه تنها مطالبه‌گر، بلکه مسئول و پاسخ‌گو نیز باشد.

این اصول، ریشه در آموزه‌های عمیق و نورانی دین دارند؛ آموزه‌هایی که انسان را به سوی تعادل، مسئولیت و تعالی فرا می‌خوانند.

«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیَا»    ( قصص، آیه ۷۷)

«و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی، و بهره‌ات را از دنیا فراموش مکن.»

این فرمان الهی، نه تنها راهی روشن برای زیستن مؤمنانه ترسیم می‌کند، بلکه انسان را به تعادلی خردمندانه میان بهره‌مندی از نعمت‌های دنیوی و تلاش برای سعادت اخروی فرا می‌خواند.

ــ نعمت‌های دنیا، ابزار ساختن آخرت

خداوند، انسان را با مواهبی چون مال، قدرت، دانش و فرصت‌ها مجهز ساخته است. این نعمت‌ها، نه برای فخر و فراموشی، بلکه برای آبادانی سرای جاودانه ‌هستند. انسان مؤمن، باید این عطایا را سرمایه‌ای برای تقرب به خدا و خدمت به خلق بداند؛ نه وسیله‌ای برای غفلت و غرور.

ــ  سهم دنیا، فراموش‌نشده اما محدود.

در عین حال، زندگی دنیوی نیز جایگاه خود را دارد. زهد حقیقی، ترک دنیا نیست؛ بلکه بهره‌برداری متعادل و مشروع از آن است. شادی، رفاه، آسایش و لذت‌های حلال، بخشی از زندگی‌اند که نباید نادیده گرفته شوند. انسان باید سهم خود را از دنیا بگیرد، بی‌آن‌که در آن غرق شود.

ــ خطاب به قارون، پیام برای همه

گرچه این آیه خطاب به قارون است،ثروتمندی مغرور که نعمت را به جای شکر، وسیله تفاخر ساخت، اما پیام آن جهانی و جاودانه است. خداوند از او خواست تا ثروتش را در مسیر آخرت به کار گیرد و از بهره‌بردن مشروع از دنیا نیز غافل نماند. این دعوت، امروز نیز در گوش جان هر انسان بیدار طنین‌انداز است.

وهمچنین:

«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ ........»     ( بقره، آیه ۲۲۸)

«و برای زنان، همانند وظایفی که بر آنان است، حقوقی شایسته مقرر شده؛ و مردان را بر آنان درجه‌ای است.»

این آیه، تصویری ظریف و دقیق و متوازن از روابط زن و مرد در منظومه‌ هستی ترسیم می‌کند؛ تابلویی از عدالت الهی که در آن، حقوق زن نه تنها تثبیت شده، بلکه هم‌سنگ با مسئولیت‌های او قرار گرفته است. زن در نگاه قرآن، موجودی فعال، مسئول و برخوردار از کرامتی آسمانی است؛ نه سایه‌ای در حاشیه، بلکه نوری در متن زندگی.

این آیه، دعوتی است به زیستن در فضایی سرشار از مِهر و مسئولیت؛ جایی که زن و مرد، همچون دو بال پرواز خانواده‌ می باشند. اگر یکی سنگین‌تر شود، پرواز ناممکن می‌گردد. «درجه» مرد، نه نشانه‌ای از سلطه، بلکه وزنه‌ای برای حفظ تعادل است؛ و «حقوق» زن، نه امتیازی گذرا، بلکه نوری پایدار برای روشنایی خانه، نه سایه‌ای برای خاموشی آن.

در این هندسه‌ الهی، هر نقش با حکمت چیده شده، و هر وظیفه با کرامت همراه است. چنین نگاهی، نه تنها بنیان خانواده را استوار می‌سازد، بلکه مسیر تعالی انسان را در هر دو سرا، فانی و باقی، روشن می‌کند.

پیامبر اکرم ﷺ در آن، نقشه‌ی راهی برای زیستن متوازن ترسیم می‌فرمایند:

«إنَّ لِرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَلِنَفْسِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَلِأَهْلِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ» (صحیح بخاری، حدیث شماره ۱۹۶۸)

«همانا پروردگارت بر تو حقی دارد، و نفس تو بر تو حقی دارد، و خانواده‌ات نیز بر تو حقی دارند؛ پس حق هر صاحب حقی را ادا کن.» 

در مکتب نبوی، تربیت انسان از سطح ظاهر فراتر می‌رود؛ از آراستگی جسم به پالایش جان، از نظم در رفتار به نورانیت در اندیشه، و از تعلقات خاکی به پیوندهای افلاکی. این تربیت، انسان را از خویشتن‌محوری به خداجویی سوق می‌دهد؛ از غریزه به عقل، و از خودخواهی به خدمت.

حدیث، با بیانی موجز و ژرف، مؤمن را به سلوکی دعوت می‌کند که در آن جسم و روح، دنیا و آخرت، فرد و جامعه، همه در تعادل و هماهنگی‌اند. چنین سلوکی، نه ریاضتی خشک است و نه لذتی بی‌مهار؛ بلکه راهی است روشن میان دو سوی افراط و تفریط، که مقصدش رضای الهی و آرامش درونی است.

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:

«كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ؛ فَالْأَمِيرُ رَاعٍ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى بَيْتِ زَوْجِهَا وَوَلَدِهِ، فَكُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ».  (این حدیث از عبدالله بن عمر رضی‌الله‌عنهما روایت شده و در صحیح بخاری (حدیث شماره 893 و 2409) و صحیح مسلم (حدیث شماره 1829) آمده است.)

«فرمانروا نگهبان است، مرد نگهبان خانواده‌اش است، و زن نگهبان خانه‌ی شوهر و فرزندانش؛ پس همه‌ی شما نگهبانید، و همه‌ی شما در برابر آنچه تحت سرپرستی‌تان است، مسئولید.» 

این حدیث شریف، انسان را در مقام خلیفةالله، نگهبان و مسئول معرفی می‌کند؛ اما نه نگهبانی از سر قدرت و سلطه، بلکه از سر عشق، مهر و هدایت. واژه‌ی «راعی» در زبان عربی، هم‌معنای چوپان است؛ کسی که با دلسوزی و مراقبت، گله‌اش را از آسیب‌ها حفظ می‌کند. این تعبیر، بار عرفانی و عاطفی دارد: انسان در هر مقام، مأمور حفظ و رشد آن چیزی است که خداوند به او سپرده است.

در نگاه عرفانی، مسئولیت یعنی پاسخ‌گویی به نور الهی درون؛ یعنی مراقبت از آن امانت‌های الهی که در دستان انسان نهاده شده‌اند تا به شکوفایی برسند. این حدیث، دعوتی است به سلوک مسئولانه؛ به اینکه هر فرد در جایگاه خود، آینه‌ای از رحمت، عدالت و هدایت الهی باشد.

انسان در این روایت، موجودی آگاه و مسئول تصویر شده است؛ کسی که مأمور تربیت، هدایت و نگهبانی است. واژه‌ی «راعی» بار دیگر درخششی تازه می‌یابد: نگهبانی نه از سر سلطه، بلکه از سر محبت، خدمت و هدایت. این مسئولیت، جلوه‌ای از عشق الهی است که در دل انسان مؤمن می‌تابد.

در عرفان وبینش اسلامی، انسان کامل آن است که در هر مقام، مسئولیت خود را با آگاهی الهی و نیت خالصانه قلبی انجام دهد. این حدیث، ندایی است از آسمان به دل‌های زمینی.

در مسیر ایمان، مسئولیت نه بار سنگین، بلکه فرصتی است برای تعالی روح، خدمت به خلق و نزدیکی به خالق. این حدیث، چراغی است برای راهروان طریق حقیقت؛ نوری برای دل‌های بیدار و جان‌های مشتاق.

اصـــل پنجم:

ــ تربیت نظری و عملی بر بنیاد ایمان و تقوا

تربیت اسلامی، آمیزه‌ای از اندیشه و عمل است؛ تربیتی که بر ستون‌های استوار ایمان و تقوا بنا شده و انسان را به سوی کار و تلاش، بخشندگی و آبادانی سوق می‌دهد. این تربیت، نه‌تنها به امر به معروف و نهی از منکر فرمان می‌دهد، بلکه با سخن هدایت‌گر، الگوی رفتاری (اسوه)، تشویق و تنبیه، مسیر رشد و تعالی را روشن می‌سازد.

در کتاب الهی، بارها ایمان در کنار عمل صالح آمده است تا تأکید شود که ایمان راستین، سرچشمه کردار نیک است و عمل صالح نیز باید بر پایه ایمان شکل گیرد؛ چرا که ایمان بدون عمل، ناقص است و عمل بدون ایمان، بی‌ریشه.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...»       (تحریم، آیه ۶)

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود و خانواده‌تان را از آتشی که سوخت آن انسان‌ها و سنگ‌هاست، حفظ کنید.»

«قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ»؛ ندایی آسمانی است که مؤمنان را به پاسداری از خویش و خانواده‌شان فرا می‌خواند. این پاسداری، تنها در حفظ جسم و جان خلاصه نمی‌شود، بلکه تربیت دینی، تهذیب اخلاقی و مراقبت از لغزش‌های فکری و رفتاری را در بر می‌گیرد؛ رسالتی سترگ که بر دوش پدران، مادران و مربیان نهاده شده است.

در مسیر هدایت، آنان چراغ راه‌ هستند؛ نه‌تنها پرورش‌دهنده جسم و جان، بلکه روشنگر دل‌هایی‌اند که باید به نور ایمان و معرفت آراسته شوند. ایمان، آغازی مبارک است؛ اما آن‌چه این آغاز را به کمال می‌رساند، عمل به مقتضای آن و پذیرش مسئولیت در عرصه‌های اجتماعی و خانوادگی است.

تربیت دینی در کانون خانواده، چونان سپری است استوار در برابر طوفان‌های انحراف و لغزش؛ سنگری امن که انسان را از آتش خشم الهی مصون می‌دارد و راه رستگاری را هموار می‌سازد.

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ...»   ( توبه، آیه ۷۱)

«مردان و زنان مؤمن، یاران و یاوران یکدیگرند؛ آنان به نیکی فرمان می‌دهند و از بدی بازمی‌دارند...»

این آیه، از عمیق‌ترین آموزه‌های تربیتی قرآن کریم است که با بیانی دقیق و لطیف، شاکله ی جامعه ایمانی را ترسیم می‌کند. این آیه نه‌تنها ویژگی‌های درونی مؤمنان را بازگو می‌کند، بلکه رسالت‌های اجتماعی، اخلاقی و تربیتی آنان را نیز با صراحت و شکوه بیان می‌دارد.

در آغاز، خداوند مردان و زنان مؤمن را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد و می‌فرماید:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...»

یعنی مؤمنان، فارغ از جنسیت، یاران و یاوران یکدیگرند؛ پیوندی از جنس ولایت، نه سلطه‌گری بلکه همدلی، همراهی و مسئولیت‌پذیری متقابل. این ولایت، بستری است برای رشد، اصلاح و هدایت؛ جایی که هر مؤمن، چراغی برای دیگری در مسیر نور و نجات است .

در ادامه نص آیه، دو اصل بنیادین تربیت اجتماعی مطرح می‌شود:

• امر به معروف: دعوت به نیکی، فضیلت، اخلاق، عدالت و هر آن‌چه عقل سلیم و شریعت الهی آن را پسندیده می‌دانند.

•نهی از منکر: بازداشتن از فساد، ظلم، تباهی، گناه و هر آن‌چه عقل و شرع آن را ناپسند می‌شمارند.

این دو اصل، ستون‌های استوار اصلاح فرد و جامعه‌اند. مؤمن، تنها مسئول نجات خویش نیست؛ بلکه در برابر سلامت اخلاقی و معنوی اطرافیان نیز مسئول است. او باید با زبان، رفتار و حضور خود، نیکی را بگستراند و بدی را محدود سازد؛ تا جامعه‌ای بسازد که در آن نور ایمان، عدالت و اخلاق بدرخشد.

و همچنین در آیه ای دیگر، خداوند خالق آمِر میفرماید:

«أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ، ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ، وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا»  (کهف، آیه ۸۸)

«(ذوالقرنین) گفت: اما آن‌که ستم کرده، او را عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانده می‌شود و خداوند او را به عذابی سخت گرفتار خواهد ساخت. و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام داد، پاداشی نیکو خواهد داشت، و ما کار او را آسان خواهیم گرفت.»

موضوع آیه ، بخشی از روایت بلند قرآن کریم درباره شخصیت برجسته‌ای به نام «ذوالقرنین» است؛ فرمانروایی که قدرت سیاسی را با حکمت اخلاقی و تربیت الهی درآمیخته بود. این آیه، تصویری روشن و عمیق از عدالت‌ورزی، ایمان‌گرایی و تربیت اجتماعی در منظومه قرآنی ارائه می‌دهد؛ تصویری که نه‌تنها معیارهای فردی، بلکه اصول بنیادین حکمرانی صالح را نیز در خود جای داده است.

در بخش نخست آیه، ذوالقرنین با صراحت اعلام می‌دارد که ستم‌پیشگان در برابر ظلم خود بی‌پاسخ نخواهند ماند:

«أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ، ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا»

«(ذوالقرنین) گفت: اما آن‌که ستم کرده، او را عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانده می‌شود و خداوند او را به عذابی سخت گرفتار خواهد ساخت.»

این مجازات، در دو مرحله تحقق می‌یابد:

۱. عذاب دنیوی که در قالب مجازات اجتماعی و قانونی، به‌عنوان پاسخ به تجاوز و ظلم اعمال می‌شود.

۲. عذاب اخروی که در پیشگاه عدل مطلق الهی، با شدتی فراتر از تصور، ستمگر را در بر خواهد گرفت.

از منظر تربیتی، این بخش نشان می‌دهد که عدالت‌طلبی و مقابله با ظلم، نه‌تنها وظیفه‌ای اجتماعی، بلکه رسالتی الهی است. جامعه‌ای که در آن ظلم بی‌پاسخ بماند، به ورطه فساد، تباهی و فروپاشی اخلاقی کشیده خواهد شد.

در ادامه، ذوالقرنین از پاداش نیکو برای مؤمنان صالح سخن می‌گوید:

«وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ، وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا»

«و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام داد، پاداشی نیکو خواهد داشت، و ما کار او را آسان خواهیم گرفت.»

ایمان، اگر با عمل صالح همراه باشد، نه‌تنها موجب پاداش الهی در آخرت است، بلکه مسیر زندگی را نیز در دنیا آسان‌تر، روشن‌تر و پربرکت‌تر می‌سازد. از دیدگاه اخلاقی، این آیه بر تشویق به نیکی، ایمان‌ورزی و عمل‌گرایی مثبت تأکید دارد؛ تربیتی که باید باورهای الهی را به رفتارهای اجتماعی و اخلاقی تبدیل کند.

قال رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم:

«مُرُوا أولادَكم بالصلاةِ وهم أبناءُ سبعِ سنينَ، واضرِبوهم عليها وهم أبناءُ عشرٍ، وفرِّقوا بينهم في المضاجِعِ»

(رواه أبو داود في سننه، رقم الحديث: 495، عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده.حکم الحديث: حسن صحيح (صححه الألباني في صحيح أبي داود).

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

«فرزندان خود را در هفت‌سالگی به نماز فرمان دهید، و در ده‌سالگی اگر نماز نخواندند، آنان را تنبیه کنید، و بستر خوابشان را از یکدیگر جدا سازید.» 

این حدیث نبوی، نسخه‌ای الهی است برای پرورش روح و روان کودک در مسیر بندگی و اخلاق؛ چراغی فروزان در تاریکی‌های تربیت، و نقشه‌ای دقیق برای هدایت دل‌های کوچک به سوی نور ایمان.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، با نگاهی ژرف و پدرانه، به والدین می‌آموزد که تربیت دینی، نه با شتاب و اجبار، بلکه با صبر، استمرار و محبت ثمربخش می‌شود. سه سال دعوت عاشقانه و بی‌اجبار، آنگاه تأدیبی ملایم و هدفمند، و در نهایت مراقبتی اخلاقی و لطیف؛ این سیر تربیتی، تجلی حکمت نبوی است که هم فطرت پاک کودک را در نظر می‌گیرد و هم نیازهای روانی و اجتماعی او را.

این حدیث، ندای عشق الهی است که از زبان پیامبر جاری شده تا دل‌های نوپا را با نور نماز آشنا سازد. نمازی که نه صرفاً یک وظیفه، بلکه پلی است میان کودک و معشوق ازلی؛ رشته‌ای از نور که کودک را به آسمان معنا پیوند می‌زند.

پیامبر، در این مسیر، همچون باغبانی مهربان ظاهر می‌شود؛ باغبانی که زمان کاشت بذر ایمان را می‌شناسد، با محبت آبیاری‌اش می‌کند، و با مراقبت‌های دقیق، نهال بندگی را به درختی تناور از اخلاق و معرفت بدل می‌سازد.

اصـل ششــم:

ــ تربیتی متعادل میان فردیت و جمع‌گرایی

تربیتی که اسلام ارائه می‌دهد، پیوندی متوازن میان فردمحوری و جامعه‌گرایی برقرار می‌سازد؛ تربیتی جامع که در آن، حقوق و وظایف به‌گونه‌ای عادلانه میان اعضای خانواده، و نیز میان حاکمان و مردم تقسیم شده است. در این منظومه تربیتی، انسان‌ها در دارایی، تلاش و خیرخواهی، شریک و مسئول یکدیگرند. مالکیت، نخست از آنِ خداوند دانسته شده، سپس به جامعه و در نهایت به فرد مشروعیت یافته است.

اسلام، بی‌تفاوتی در برابر ظلم را روا نمی‌داند؛ خواه این ظلم از سوی فردی عادی باشد، خواه از جانب حاکمی مقتدر. در عین حال، دست انسان را در عرصه آبادانی، خلاقیت و مالکیت باز گذاشته است؛ البته در چارچوب حدود الهی و ضوابط شرعی.

رفتار فردی در این نظام تربیتی، بر سه رکن بنیادین استوار است؛ ارکانی که هر یک دیگری را تقویت می‌کند و به تعالی انسان و جامعه می‌انجامد:

1. تقوای الهی: که دل و جان را آباد می‌سازد، وجدان را بیدار می‌کند و انسان را از درون تهذیب می‌نماید.

2. نظارت اجتماعی: که همچون آیینه‌ای جمعی، رفتار فرد را بازتاب می‌دهد و او را از عبور از مرزهای «معروف» و ورود به «منکر» بازمی‌دارد.

3. اقتدار دولت اسلامی: که مسیر خیر را هدایت و تشویق می‌کند، عظمت شریعت را پاس می‌دارد، و با آنان که تقوا را فرو نهاده و حرمت جامعه را شکسته‌اند، با قاطعیت برخورد می‌نماید.

اصـل هفتــــم :

ــ تربیتی که بذر نیکی را در جان انسان می‌پروراند

تربیت اسلامی، نه صِرفاً مجموعه‌ای از دستورها، بلکه باغی‌ست که در آن بذرهای خیر و فضیلت در جان انسان کاشته و پرورده می‌شوند. این تربیت، در پی آن است که گرایش‌های نیکو را از عمق دل تا سطح رفتار، شکوفا سازد؛ کافی‌ست نگاهی به آموزه‌های نورانی آن بیفکنیم تا دریابیم چگونه اسلام، نیکی را در ساده‌ترین کنش‌ها و عمیق‌ترین باورها جاری ساخته است:

عن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسول الله ﷺ:

«الإيمانُ بِضْعٌ وسَبْعونَ شُعْبَةً - أو بِضْعٌ وسِتُّونَ شُعْبَةً - فأفضلُها قولُ: لا إلهَ إلا اللهُ، وأدناها إماطةُ الأذى عنِ الطريقِ، والحياءُ شُعبةٌ من الإيمانِ.»    (رواه البخاري ومسلم – متفقٌ عليه)

«ایمان بیش از هفتاد یا شصت و چند شاخه دارد؛ برترینِ آن، گفتن "لا إله إلا الله" است، و پایین‌ترینِ آن، کنار زدن آزار از راه. و حیا، شاخه‌ای از ایمان است.»

از منظر تربیتی، ایمان، بنیاد هویت معنوی انسان است؛ نقطه‌ی آغاز سلوک روحی و اخلاقی، و سرچشمه‌ی آرامش درونی و جهت‌گیری معنوی. شاخه‌های ایمان، همچون برگ‌های درختی زنده، در جان انسان می‌رویند و او را به سوی نور هدایت می‌کنند. این ایمان، نه در ادعا، بلکه در انتخاب‌های روزمره، در واکنش‌ها، و در رفتارهای کوچک و بزرگ جلوه‌گر می‌شود.

ایمان، در نگاه پیامبر ﷺ، نه فقط در عبادت، بلکه در رعایت حقوق دیگران، حفظ آسایش عمومی، و احترام به فضای زیست جمعی جلوه دارد. چنین نگاهی، انسان را از خودمحوری به همدلی، و از انزوا به انس و تعاون می‌رساند.

از منظر تربیتی، حیا، نگهبان درونی انسان است؛ محافظی که پیش از قانون، انسان را از لغزش بازمی‌دارد. جامعه‌ای که حیا در آن زنده باشد، از فساد، بی‌اخلاقی و بی‌حرمتی در امان خواهد بود. حیا، حافظ کرامت انسانی است و ستون اخلاق فردی و اجتماعی.

این حدیث شریف، ایمان را نه یک واژه‌ی مقدس، بلکه یک سبک زیستن معرفی می‌کند؛ سبکی که در آن، دل به خدا، زبان به حق، و رفتار به خیرونیکی آراسته می‌شود. تربیت ایمانی، انسان را به رشد همه‌جانبه دعوت می‌کند؛ رشدی که در آن، باورهای قلبی با اخلاق عملی پیوند می‌خورند، و انسان در هر لحظه، آیینه‌ای از نور ایمان می‌شود.

همچنین پیامبر رحمت ﷺ در حدیثی دیگر می فرماید:

«اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ، فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَبِكَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ»    (رواه البخاري ومسلم ـ متفقٌ عليه)

«از آتش دوزخ بپرهیزید، هرچند با نیمه‌ای از یک خرما؛ و اگر آن را نیافتید، با سخنی نیکو.»

این حدیث شریف، نسیمی است از رحمت الهی که جان را می‌نوازد و دل را به سوی کرامت می‌کشاند؛ نسیمی که از عمق نبوت برمی‌خیزد و انسان را به آستانه‌ی احسان می‌برد.

پیامبر رحمت ﷺ ما را به تقوا فرا می‌خواند؛ اما نه با شرط توانگری یا قدرت، بلکه با هر آنچه در توان داریم، حتّی اگر نیمه‌ای از یک خرما باشد. این دعوت، دروازه‌ی نیکی را به روی همه می‌گشاید؛ فقیر و غنی، کودک و پیر، زن و مرد.

اگر چیزی برای بخشش نداری، زبانت را ببخش. یک کلمه‌ی نیکو، یک لبخند، یک دلگرمی، می‌تواند سدّی باشد در برابر آتش. این تربیت زبانی است: زبان را به نیکی عادت ده، که گاه یک جمله، جان کسی را نجات می‌دهد و دلِ خسته‌ای را دوباره زنده می‌سازد.

جامعه‌ای که در آن مردم، حتّی با خرما یا سخن نیکو، به هم مهر می‌ورزند، جامعه‌ای است که از آتش ظلم، حسد و کینه در امان می‌ماند. این حدیث، طرحی است برای ساختن جامعه‌ای بر پایه‌ی لطف، کرامت و سخاوت، حتّی در حداقل‌ها.

«شقّ تمره» نماد کوچک‌ترین دارایی است؛ اما در نگاه نبوی، همین اندک، می‌تواند سپری باشد در برابر آتش. این نگاه، انسان را از یأس نجات می‌دهد و به او امید می‌بخشد که هیچ نیکی‌ای بی‌اثر نیست.

و «کلمه‌ی طیب» نه فقط سخنی زیبا، بلکه نوری است که دل را آرام می‌کند، امید می‌بخشد و جان را روشن می‌سازد. این خود صدقه‌ای است که به جان‌ها می‌رسد؛ صدقه‌ای بی‌هزینه، اما پرثمر. این حدیث، چراغی است برای راه تربیت؛ چراغی که نشان می‌دهد راه نجات، از دل نیکی‌های کوچک می‌گذرد.

در این گفت‌وگوی نورانی میان ابوذر رضی‌الله‌عنه و رسول خدا ﷺ، مراتب عمل صالح به‌گونه‌ای پله‌پله ترسیم می‌شود؛ چنان‌که پیامبر ﷺ چنین می‌فرماید:

عن أبي ذرٍّ رضي الله عنه قال: قلتُ: يا رسولَ اللهِ، أيُّ الأعمالِ أفضلُ؟ قالَ: الإيمانُ باللهِ، والجهادُ في سبيلِه.

قلتُ: فأيُّ الرِّقابِ أفضلُ؟ قالَ: أعلاها ثمنًا، وأنفسُها عندَ أهلِها.

قلتُ: فإن لم أفعلْ؟ قالَ: تُعينُ صانعًا، أو تصنعُ لأخرقَ.

قلتُ: يا رسولَ اللهِ، أرأيتَ إن ضعُفتُ عن بعضِ العملِ؟ قالَ: تَكُفُّ شرَّك عنِ الناسِ، فإنها صدقةٌ منك على نفسِك.

( رواه البخاري ومسلم – متفقٌ عليه)

ابوذر رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند:

پرسیدم: ای رسول خدا، بهترین اعمال کدام است؟

فرمود: ایمان به خدا و جهاد در راه او.

گفتم: بهترین برده‌ای که آزاد شود کدام است؟

فرمود: آن‌که نزد خانواده‌اش عزیزتر و قیمتش گران‌تر باشد.

گفتم: اگر نتوانم چنین کنم؟

فرمود: به صنعتگری کمک کن یا کاری برای ناتوان انجام بده.

گفتم: اگر از انجام برخی کارها ناتوان باشم؟

فرمود: شرّ خود را از مردم بازدار، که این نیز صدقه‌ای‌ست از سوی تو برای خودت.(متفقٌ علیه)

[و «أخرق» کسی‌ست که در انجام کارها مهارت ندارد.]

این حدیث شریف، مراتب بندگی را از ایمان تا ایثار، از خدمت تا خودداری، با بیانی تربیتی و روحی ترسیم می‌کند. پیامبر اکرم ﷺ در این گفت‌وگو، انسان را به رشد تدریجی دعوت می‌کند؛ رشدی که در آن، هرکس با توجه به توان خود، می‌تواند در مسیر بندگی و اخلاق‌ورزی گام بردارد.

تربیت اخلاقی اسلامی، انسان را به انتخاب‌هایی دشوار اما ارزشمند فرا می‌خواند؛ انتخاب‌هایی که در آن، آسایش شخصی در برابر کرامت انسانی دیگری رنگ می‌بازد، و راحتی فردی در مسیر احیای عزت انسانی قربانی می‌شود. این تربیت، انسان را از خودمحوری به دیگرمحوری سوق می‌دهد؛ به‌سوی نگاهی که در آن، ارزش هر عمل نه به میزان راحتی آن، بلکه به میزان تأثیر آن بر جان‌های دیگر سنجیده می‌شود.

از منظر تربیتی، این بخش از حدیث شریف، انسان را به مسئولیت‌پذیری اجتماعی و مشارکت فعال در زندگی دیگران دعوت می‌کند؛ به این معنا که هر فرد، به اندازه‌ی توان و ظرفیت خود، می‌تواند منشأ خیر باشد. نیکی، در نگاه پیامبر اکرم ﷺ، محدود به اعمال بزرگ و چشمگیر نیست؛ بلکه در ساده‌ترین رفتارها، در یاری یک ناتوان، در کمک به یک صنعتگر، و حتی در سکوتی آگاهانه برای حفظ آرامش دیگران جلوه‌گر می‌شود.

از منظر اخلاقی، این آموزه، حداقلِ مسئولیت اجتماعی را تعریف می‌کند: آسیب نرساندن. و این، خود نوعی خدمت است؛ خدمتی خاموش اما مؤثر، که در آن، انسان با خودداری از شر، به آرامش جمعی کمک می‌کند. چنین نگاهی، اخلاق را از سطح شعار به سطح شعور می‌برد؛ به جایی که حتی سکوت، نشانه‌ای از حضور اخلاقی انسان در جامعه است.

بیاییم در تربیت خود و نسل آینده، این نگاه لطیف و عمیق را محور قرار دهیم؛ تا انسان‌هایی پرورش یابند که ایمانشان در دل، اخلاقشان در رفتار، و خدمتشان در زندگی جاری باشد.

در آیینه‌ی تربیت نبوی، هر صبح طلوعی تازه برای احسان و بندگی است. پیامبر اکرم ﷺ در این حدیث شریف، گستره‌ی صدقه را از مرز کمک‌های مالی فراتر می‌برد و آن را به عرصه‌ی ذکر، اخلاق و عبادت می‌کشاند؛ چنان‌که می‌فرماید:

عن أبي ذرٍّ رضي الله عنه، عن النبي ﷺ قال:

«يُصبِحُ على كلِّ سُلامى من أحدِكم صدقةٌ؛ فكلُّ تسبيحةٍ صدقةٌ، وكلُّ تحميدةٍ صدقةٌ، وكلُّ تهليلةٍ صدقةٌ، وكلُّ تكبيرةٍ صدقةٌ، وأمرٌ بالمعروفِ صدقةٌ، ونهيٌ عن المنكرِ صدقةٌ، ويُجزئُ من ذلك ركعتانِ يركعهُما من الضحى.»   ( رواه مسلم – صحیح مسلم)

و نیز از ابوذر روایت است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود:

«بر هر بند انگشت از انگشتان شما در هر صبح، صدقه‌ای واجب است؛ هر تسبیح، صدقه است؛ هر تحمید، صدقه است؛ هر تهلیل، صدقه است؛ هر تکبیر، صدقه است؛ امر به معروف، صدقه است؛ نهی از منکر، صدقه است. و دو رکعت نماز در وقت چاشت، این‌ها را کفایت می‌کند.»

این حدیث شریف، با بیانی لطیف و تربیتی، انسان را به بندگی‌ای فرا می‌خواند که در آن، هر حرکت، هر ذکر، و هر نیت خیر، رنگ صدقه می‌گیرد. پیامبر اکرم ﷺ در این روایت، گستره‌ی صدقه را از کمک‌های مالی فراتر می‌برد و آن را به جلوه‌هایی معنوی، اخلاقی و روزمره گسترش می‌دهد؛ تا جایی که حتی یک تسبیح بر زبان، یک تحمید از دل، یا لبخندی از سر مهر، می‌تواند صدقه‌ای باشد که روح انسان را تعالی بخشد و جامعه را روشن‌تر کند.

در این نگاه، بندگی محدود به عبادات رسمی نیست؛ بلکه در هر لحظه، فرصتی برای صدقه و خدمت نهفته است. از ذکرهای ساده تا رفتارهای کوچک، از نیت‌های پاک تا نمازهای خالصانه، همه می‌توانند جلوه‌ای از بندگی باشند. تربیتی که در این حدیث نهفته است، انسان را به حضوری دائمی در مسیر خیر دعوت می‌کند؛ حضوری که نه فقط در مسجد، بلکه در کوچه، در خانه، و در دل خود، می‌تواند صدقه دهد و بندگی کند.

این بندگی، نه پرهیاهو و نمایشی، بلکه آرام، پیوسته و درونی است؛ بندگی‌ای که در آن، انسان با هر گام، هر کلام، و هر نیت، به سوی خداوند نزدیک‌تر می‌شود و به انسانیت خود معنا می‌بخشد.

در مکتب نبوی، نیکی، حتّی در ساده‌ترین جلوه‌هایش، ارزشمند و گران‌مایه است. پیامبر اکرم ﷺ در این حدیث شریف، با بیانی دل‌نواز چنین می‌فرماید:

عن أبي ذرٍّ رضي الله عنه، عن النبي ﷺ قال:

«لا تَحقِرَنَّ منَ المعروفِ شيئًا، ولو أن تلقى أخاكَ بوجهٍ طَلقٍ.»  (رواه مسلم – صحیح مسلم)

و نیز فرمود:

«هیچ نیکی را کوچک مشمار، هرچند آن باشد که با چهره‌ای گشاده با برادرت روبرو شوی.»

این حدیث شریف، انسان را به تربیتی فرا می‌خواند که نیکی را نه در جلوه‌های پرزرق‌وبرق، بلکه در صداقت نیت و لطافت رفتار معنا می‌کند؛ تربیتی که در آن، لبخند بر چهره‌ی دیگری، عبادتی است آرام‌بخش برای دل و روشنایی‌بخش برای جامعه.

از منظر تربیتی، این حدیث ما را به ظرافت‌های رفتاری دعوت می‌کند؛ به این‌که نیکی، گاه در سکوتی مهربان، در نگاهی گرم، یا در لبخندی بی‌ادعا جلوه‌گر می‌شود. چنین تربیتی، انسان را از سطح‌نگری به عمق‌نگری می‌برد و او را به این باور می‌رساند که بندگی، در جزئی‌ترین لحظات زندگی جاری است؛ بندگی‌ای که در آن، حضور صمیمی، نگاه مهربان، و رفتار دل‌نشین، جلوه‌هایی از ایمان و اخلاق‌اند.

بیاییم در مسیر تربیت خود و نسل آینده، این نگاه ژرف و لطیف را محور قرار دهیم؛ تا انسان‌هایی پرورش یابند که نیکی را در نگاه، در لبخند، و در حضور صمیمانه‌ی خود جاری سازند. انسان‌هایی که با چهره‌ای گشاده، دل‌ها را به هم پیوند می‌زنند و بندگی را در ساده‌ترین لحظات زندگی معنا می‌کنند.

این آموزه‌ها از مدرسه تربیتی و اخلاقی حدیث وسنّت نبوی، تصویری از تربیتی لطیف ودقیق وعمیق و فراگیر را ترسیم می‌کنند؛ تربیتی که نیکی را در همه ابعاد زندگی جاری می‌سازد: از باور قلبی تا رفتار اجتماعی، از سخن نیکو تا نگاه مهربان، از یاری ناتوان تا بازداشتن شرّ. این تربیت، انسان را به آینه‌ای از رحمت، مهر، و خیرخواهی بدل می‌سازد؛ آینه‌ای که نور ایمان را در هر صبح، با هر لبخند، و در هر گام، بازتاب می‌دهد.

اصـل هشتـــم :

ــ  تربیتی که پیوند ایمان و انسانیت را پاس می‌دارد

تربیتی که هم دل را به ایمان می‌سپارد و هم جان را در خدمت انسانیت می‌نهد؛ تربیتی برخاسته از آموزه‌های اسلامی که انسان‌ها را فرزندان یک پدر و مادر می‌داند و هیچ‌گونه برتری را بر پایه رنگ، نژاد، ملیت یا ثروت برنمی‌تابد. در این نگاه، برتری حقیقی در سه گوهر نهفته است:

• ایمان؛ سرچشمه کرامت و شرافت انسانی

• تقوا؛ معیار سنجش ارزش در پیشگاه الهی

• دانش؛ نردبانی برای ارتقاء جایگاه انسان نزد خداوند

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات، آیه ۱۳)

«ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.» 

از دیدگاه تربیتی، آغاز این آیه انسان را به فروتنی، هم‌ریشه‌انگاری و پذیرش دیگران فرا می‌خواند. یادآوری این حقیقت که همه‌ی انسان‌ها از یک مرد و زن آفریده شده‌اند، بنیان هرگونه برتری‌طلبی را در هم می‌شکند. تربیتی که در آن، هیچ‌کس بر دیگری فضیلت ذاتی ندارد و همه در اصل آفرینش برابرند، انسان را از غرور و تبختر به تواضع و همدلی می‌رساند.

خداوند ملت‌ها و قبیله‌ها را پدید آورد تا «لِتَعَارَفُوا»؛ یعنی برای آن‌که یکدیگر را بشناسید، نه برای آن‌که بر یکدیگر فخر بفروشید. این شناخت، مقدمه‌ای است برای همدلی، همکاری، و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز. تربیت قرآنی، انسان را به پذیرش تفاوت‌ها، احترام به دیگران، و گفت‌وگوی سازنده دعوت می‌کند؛ گفت‌وگویی که از دل شناخت می‌جوشد و به هم‌افزایی می‌انجامد.

در تربیت اجتماعی، این اصل به معنای پرهیز از تعصب، نژادپرستی، و انحصارطلبی است. شناخت، آغاز همدلی است؛ و همدلی، آغاز رشد جمعی. جامعه‌ای که تفاوت‌ها را بستری برای تعالی بداند، از تفرقه و دشمنی در امان خواهد بود.

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»    (حجرات، آیه ۱۰)

«مؤمنان، تنها برادران یکدیگرند.»

این آیه‌ی شریفه‌ی، با بیانی کوتاه اما عمیق، انسان را به تربیتی دعوت می‌کند که در آن، کینه و جدایی جایی ندارد، و دل‌ها به جای فاصله، به هم نزدیک می‌شوند. این آیه، نه صرفاً یک توصیه اخلاقی، بلکه نقشه‌ی راهی برای ساختن جامعه‌ای الهی است؛ جامعه‌ای که در آن، مؤمنان همچون اعضای یک پیکر، در مسیر رشد، دست یکدیگر را می‌گیرند و با هم به سوی تعالی گام برمی‌دارند.

اگر مؤمنان برادرند، پس باید از لغزش‌های یکدیگر گذشت کنند، دل‌ها را با محبت و صداقت به هم پیوند زنند، و در لحظات دشوار، پناه و پشتوانه‌ی هم باشند. این برادری، نه بر اساس منافع زودگذر یا وابستگی‌های قومی و خونی، بلکه بر پایه‌ی ایمان، مسئولیت‌پذیری، و عشق الهی شکل می‌گیرد.

جامعه‌ای که در آن، روح برادری ایمانی جاری باشد، از تفرقه، حسادت، و دشمنی مصون خواهد ماند. این وحدت، تنها اجتماعی نیست؛ بلکه وحدتی روحی و معنوی است که دل‌ها را به هم گره می‌زند، زخم‌ها را التیام می‌بخشد، و مسیر رشد را هموار می‌سازد. چنین جامعه‌ای، نه در هیاهوی شعار، بلکه در سکوت محبت و عمل، به حقیقت ایمان نزدیک می‌شود.

در تربیت قرآنی، برادری ایمانی برترین پیوند انسانی است؛ پیوندی که انسان را از خودمحوری به همدلی، و از انزوا به انس و تعاون می‌رساند. این آیه، ما را به بازنگری در روابط انسانی دعوت می‌کند؛ تا بدانیم مؤمن، نه تنها مسئول خویش، بلکه مسئول دل‌های اطراف خویش است. او باید حافظ حرمت‌ها، مرهم زخم‌ها، و شریک شادی‌ها و اندوه‌ها باشد.

تربیت قرآنی، انسان را به برادری‌ای می‌رساند که در آن، محبت، گذشت، و همدلی نه شعار، بلکه سیره‌ی زندگی است. و این، همان جامعه‌ی ایمانی است که خداوند آن را دوست دارد؛ جامعه‌ای که در آن، نور ایمان در دل‌ها می‌تابد و انسان‌ها، نه در رقابت، بلکه در رفاقت، به سوی خداوند نزدیک‌تر می‌شوند.

«یَرفَعِ اللهُ الّذینَ آمَنوا مِنکم و الّذینَ أُوتوا العِلمَ دَرَجات» (مجادله، آیه ۱۱)

«خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردند و آنان را که دانش یافتند، درجاتی بلند می‌بخشد.» 

این آیه‌ی شریف، پیوندی لطیف و ژرف میان ایمان و علم برقرار می‌سازد؛ دو بالی که انسان را از خاک روزمرگی به افلاک رشد و کمال می‌برند. ایمان، گرمای دل است و علم، روشنایی عقل. و آن‌گاه که این دو در جان انسان به هم می‌پیوندند، خداوند او را به بلندای مقام انسانی ارتقا می‌بخشد.

ایمان، صرفاً باور ذهنی نیست؛ بلکه اعتماد قلبی به حقیقتی فراتر از ماده و محسوسات است. انسان مؤمن، در برابر سختی‌ها خم نمی‌شود، در برابر وسوسه‌ها می‌ایستد، و در مسیر حق، با گام‌هایی استوار و دل‌هایی مطمئن، پیش می‌رود.

علمی که در کنار ایمان باشد، نه ابزار تفاخر و غرور، بلکه وسیله‌ای برای خدمت، هدایت، و روشنگری است. چنین علمی، انسان را از تاریکی‌های جهل و تعصب رهایی می‌بخشد و به نور فهم، بصیرت، و بینش می‌رساند.

درجاتی که خداوند وعده می‌دهد، مقام‌های دنیوی و ظاهری نیستند؛ بلکه جایگاه‌هایی معنوی‌اند که در ژرفای دل انسان شکوفا می‌شوند: آرامشی ژرف، حکمت در گفتار و کردار، نفوذ کلام، محبوبیت در دل‌ها، و قرب الهی. این درجات، نشانه‌ی تعالی روح‌اند، نه برتری ظاهری.

آیه، ما را به تأملی عمیق دعوت می‌کند؛ به جای ظاهرگرایی و سطح‌نگری، باید به باطن ایمان و عمق دانش توجه کنیم. تربیت قرآنی، انسان را از دانستن به فهمیدن، و از فهمیدن به شدن می‌رساند؛ شدنی که در آن، انسان نه فقط می‌داند، بلکه حقیقت را زندگی می‌کند.

این حقیقت بنیادین باید در گفتار و کردار مربیان و والدین، به‌گونه‌ای آگاهانه و عمیق وجدّی تجلی یابد؛ تا فرزندان آن را با جان و دل دریابند و روابط خود با دیگران را بر پایه رضایت الهی بنا نهند. تربیتی که انسان را نه بر اساس ظاهر، بلکه بر اساس گوهر درون می‌سنجد؛ نه بر پایه دارایی، بلکه بر بنیاد دیانت، تقوا و دانایی.

اصـل نهـم :

ــ تربیت پیوسته: از گهواره تا گام واپسین

تربیت، سفری است ممتد و ژرف که از نخستین دم تولد آغاز می‌شود و تا واپسین لحظه‌های زندگی ادامه می‌یابد؛ از آن لحظه که اذان در گوش نوزاد طنین می‌افکند، تا آن دم که کلمه توحید «لا إله إلا الله» بر لبان محتضر جاری می‌شود. این مسیر، نه گذراست و نه گسسته؛ بلکه رشته‌ای پیوسته از تعهد، آگاهی و رشد است که انسان را در تمام مراحل حیات همراهی می‌کند.

در این سیر تربیتی، هر گام با نوری از معرفت و پالایش همراه است:

• علم و یادگیری، چراغی است که جان را روشن می‌سازد.

• تزکیه و رشد و ارتقاء، روح را از غبار می‌زداید و به اوج می‌برد.

• تخلّیه از رذایل و تحلّیه به فضایل، بنای شخصیت را استوار می‌سازد.

• نصیحت و هدایت، مسیر را روشن و مقصد را نمایان می‌کند.

• پاداش و کیفر، رفتار را تعدیل و اصلاح می‌نماید.

• تربیت با رفتار و گفتار، الگویی زنده و الهام‌بخش می‌آفریند.

این تربیت، در هر مرحله از عمر، با زبان و شیوه‌ای متناسب با آن دوره جلوه‌گر می‌شود؛ از نوازش‌های لطیف نوزادی تا گفت‌وگوهای عمیق بزرگسالی، از بازی‌های کودکانه تا تأملات پخته سالخوردگی. تربیتی که نه لحظه‌ای را بی‌معنا می‌گذارد، نه مرحله‌ای را بی‌هدایت؛ بلکه همچون نسیمی پیوسته، در جان انسان جاری است و او را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

 

اصــل دهـم :

ــ تربیتی که میان اصالت و معاصرت، پیوندی حکیمانه برقرار می‌سازد

تربیتی است  عمیق و زمان‌شناس؛ ریشه‌دار در حقیقت، و هم‌نفس با روزگار. تربیتی که میراث اسلام را،در قالب عقیده، اندیشه، ارزش و حکم، با دقتی موشکافانه و تعهدی خلل‌ناپذیر پاس می‌دارد و پرورش می‌دهد؛ بی‌آن‌که در برابر ارزش‌های نوپدید، خواه هم‌سو و خواه ناسازگار، از جایگاه بلند خود فرو افتد یا رنگ ببازد.

ایمان، تقوا، امر به معروف و نهی از منکر، احکام خانواده، اقتصاد، جهاد و دیگر آموزه‌های مقدس، نه تنها سزاوار حفظ و احترام‌اند، بلکه نیازمند مراقبتی پیوسته و پرورشی هوشمندانه‌ می باشند . چرا که اسلام نیامده تا با ارزش‌های نادرست هم‌ساز و هماهنگ شود، بلکه آمده تا آن‌ها را بزداید و ارزش‌های الهی را جایگزینشان سازد.

این تربیت، در وفاداری به حقیقت، استوار است؛ و در مواجهه با زمانه، هوشمند. نه از سر سازش، بلکه از موضع اصلاح سخن می‌گوید. تربیتی که در آن، اصالت نه مانعی برای نوآوری، بلکه چراغی است برای هدایت آن؛ تا هر گام نو، در پرتو حکمت کهن، معنا یابد و هر اندیشه تازه، در آغوش حقیقت، بالنده شود.

 

بهره‌گیری از نوآوری‌ها در چارچوب اصالت اسلامی

در مسیر تربیت اسلامی، حفظ اصول بنیادین و ارزش‌های اصیل، نه به معنای ایستایی، بلکه زمینه‌ای برای شکوفایی در پرتو نوآوری است. در این چارچوب، دو گونه از پدیده‌های نوظهور وجود دارند که بهره‌برداری از آن‌ها، مادامی که با مبانی اسلامی در تضاد نباشند، نه‌تنها مجاز، بلکه مطلوب و ممدوح است.

نخست: کشفیات علمی در عرصه‌های تجربی

دستاوردهای علمی در حوزه‌هایی چون پزشکی، نجوم، ارتباطات و دیگر شاخه‌های دانش تجربی، از همان آغاز، مورد تأیید و تشویق اسلام بوده‌اند. آن‌گاه که قرآن فرمان به سیر در زمین می‌دهد؛ آن‌گاه که دعوت به تأمل در ملکوت آسمان‌ها و زمین می‌کند؛

آن‌گاه که تسخیر هستی را برای خدمت به انسان مشروع می‌سازد؛ و آن‌گاه که طلب علم ـ چه دینی و چه دنیوی ـ را عبادتی بزرگ می‌خواند، همه و همه گواه آن‌اند که اسلام، علم را نه در تقابل با ایمان، بلکه در امتداد آن می‌بیند.

این کشفیات، اگر در خدمت انسان و در چارچوب اخلاق و شریعت قرار گیرند، نه‌تنها با اصالت اسلامی منافاتی ندارند، بلکه تجلی همان دعوت الهی به تعقل، تدبر و آبادانی‌اند؛ چراغ‌هایی در مسیر رشد و تعالی انسان، نه سایه‌هایی بر حقیقت هستند .

دوم: بهره‌گیری از ابزارهای نوین در خدمت تربیت الهی

دسته دوم، ابزارها و فناوری‌هایی‌ هستند که خداوند متعال در اختیار بشر نهاده تا مسیر تربیت، تبلیغ و تأثیرگذاری را هموارتر سازد. از هنرهای چاپ و ضبط صوت و تصویر، تا ارتباطات الکترونیکی و شیوه‌های نوین ارائه محتوا؛ از جلوه‌های رفاه و زیبایی، تا روش‌های اقناع و تثبیت اندیشه از راه گفت‌وگو، داستان‌پردازی، نمایش، تشویق و هشدار، و دیگر فنون تربیتی و رسانه‌ای.

این ابزارها، اگر در مسیر حق و هدایت به‌کار گرفته شوند، می‌توانند پیام ایمان را با قدرتی چند برابر به دل‌ها بنشانند و تربیت را از سطح کلام، به عمق دل وجان منتقل کنند؛ تا حقیقت، نه تنها شنیده شود، بلکه زیسته شود.

«و مَن یُؤتَ الحِکمَةَ فَقَد أُوتِیَ خَیرًا کثیرًا، و ما یذّکرُ إلّا أُولُو الألباب»   ( بقره، آیه ۲۷۰)

«و هر کس را که حکمت داده شود، بی‌گمان خیر فراوانی به او عطا شده است؛ و جز خردمندان پند نمی‌گیرند.»

حکمت در منظومه‌ی قرآنی، فراتر از دانش سطحی و معلومات پراکنده است؛ آن، جوهری است از معرفت ناب، بصیرتی ژرف، عقلانیتی متعادل، و قدرتی الهی برای تشخیص حق از باطل در پیچ‌وخم‌های زندگی. حکمت، نوری است که در ژرفای دل انسان می‌تابد؛ نوری که او را از لغزش‌های پنهان و سطح‌نگری‌های روزمره رهایی می‌بخشد و به افق‌های بلند حقیقت رهنمون می‌سازد.

علم را می‌توان آموخت، اما حکمت را باید از سرچشمه‌ی فیض الهی طلب کرد. تربیت ربانی، انسان را از سطح دانایی به قله‌ی بینش می‌رساند؛ جایی که هستی را با چشم دل می‌بیند و در هر پدیده، نشانی از معنا و مقصد می‌جوید.

خیر در این آیه، تنها به مال و رفاه محدود نمی‌شود؛ بلکه آرامش درونی، بصیرت در تصمیم‌گیری، اخلاق نیکو، انتخاب‌های سنجیده، و زیستی سرشار از معنا را در بر می‌گیرد. خیری که گستره‌اش از دنیا تا آخرت امتداد دارد و انسان را در هر دو سرا، سرافراز و رستگار می‌سازد.

تصور کن در لحظه‌ای حساس از زندگی، در برابر انتخابی دشوار ایستاده‌ای؛ اگر از حکمت بهره‌مند باشی، نه تنها با عقل، بلکه با دل تصمیم می‌گیری. حکمت، تو را از تردیدهای جان‌فرسا نجات می‌دهد، از وسوسه‌های گمراه‌کننده دور می‌سازد، و به ساحل آرامش می‌رساند. این همان خیری است که خداوند وعده داده است؛ خیری که در قلبت می‌نشیند، جانت را روشن می‌کند، و تو را به انسانی متعالی‌تر و بیدارتر بدل می‌سازد. 

و چه زیباست این دعا که پیام تربیت را به زبان بندگی می‌سراید:

«اللهم آتِ نفوسَنا تقواها، وزكّها أنتَ خیرُ من زكّاها»

(بارالها، به جان‌های ما تقوایشان را عطا کن، و آن‌ها را پاک گردان، که تو بهترین پاک‌کننده‌ای.)