تنویری بر تکفیر مقالهای است از آقای محمد حسینی که در شمارهی363 سیروان به تاریخ 3 دیماه84 به چاپ رسیده است و از آنجا که اشتباهات غیر قابل اغماضی را در آن مشاهد نمودم بر آن شدم که نقدی بر مقاله را تقدیم خوانندگان محترم سیروان نمایم.
مقاله آقای محمد حسینی را از اینجا ببینید
متأسفانه امروزه ضعف حاکمان اغلب کشورهای جهان سوم به طور اعم و کشورهای اسلامی به طور اخص در مواردی چون عدم رعایت حقوق بشر، دموکراسی، ایجاد فضای باز سیاسی برای ملت، عدم تحمل دیدگاههای مخالف، انتقادپذیری، نداشتن دولت رفاه، عدم برخورداری از تکنولوژی روز و بیتوجهی به وضعیت اقتصادی مردم و... از یک سو و موفقیت کشورهای غربی در مقایسه با کشورهای جهان سوم در موارد فوقالذکر از دیگر سو، باعث شده که تعدادی از نویسندگان و داعیان و خطبای مسلمان نه تنها جرأت نکنند به نقد نقاط ضعف غرب بپردازند، بلکه پیشرفت خود را در پیروی از غرب دانسته و آن را الگوی ایدهآل جوامع انسانی در عصر حاضر میدانند و حاضرند اصول غیر قابل تغییر و حتمی دین را در این راه زیر سؤال برده و به چالش بکشند اما اینان باید بدانند که:(وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیهُودُ وَلا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ)
عدهای دیگر از نویسندگان و خطباء که از خلوص نیت هم برخوردارند و به اصطلاح خویش در صدد عیبزدایی از دین هستند، اسلام را مطابق با اصطلاحات روز غرب تفسیر و تبیین مینمایند و مطابقت دیدگاههای اسلام با غرب را معیار حقانیت اسلام میدانند. این در حالی است که به شهادت تاریخ و به اعتراف بزرگان و اندیشمندان غربی، غرب در پیشرفت و شکوفایی خویش مدیون تمدن بزرگ اسلامی است.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گم شـــــدگان لب دریا میکرد
یکی از این موارد، توجیه نمودن کفر اعتقادی دنیای غرب و اهل نجات دانستن آنها در روز رستاخیز است. این گروه برای اثبات ادعای خویش به استدلالهایی متوسل میشوند که مورد قبول هیچ کدام از علمای اسلامی نبوده و نیست. نگارندهی مقالهی تنویری بر تکفیر نیز انشاءالله با برخورداری از نیت پاک دینی، خواسته به نوعی از دین عیبزدایی کند که اسلام از تکفیر دیگران و در نتیجه اعلام جهاد علیه آنها و خشونت و ترور به دور است اما به قول اقبال لاهوری:
اســـــلام به ذات خود ندارد عیـــــــــــبی
هر عیبی که هست از مسلمانی ماست
بهتر آن بود بهجای تلاش برای زدودن عیب از دینی که ذاتاً عیب بردار نیست، این عیوب را بر گردن مسلمانان ناآگاه و کجاندیش بنهیم.
نگارندهی مقالهی «تنویری بر تکفیر»، مقالهاش را با آوردن غزلی از حافظ-رحمهالله- آغاز نموده و با برداشت نادرست از شعر این شاعر نامی ایران، خواسته آن را در اثبات دیدگاه خویش به عنوان شاهد بیاورد. البته شرح و تفسیر این اشعار از حوصلهی این مقاله خارج است اما ذکر این مطلب ضروری مینماید که نه منظور شاعر از «زاهد پاکیزه» مطلق مسلمان است و نه منظورش از «رندان» مطلق کافر.
لذا از مضمون شعر حافظ این نتیجه حاصل نمیآید که او مخاطبانش را از تکفیر دیگران بر حذر داشته باشد.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دیگران بر تو نخواهـــــــند نوشت
من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش
هرکسی آن دِرَوَدْ عاقبت کار کـــه کشت
بنده نیز همانند نگارنده، مخالف کسانی هستم که بدون توجه به متغیرات زمان و مکان و سنت پایدار اختلاف در درون و برون انسانها و نیز در جهان هستی، میخواهند تمام مردم با کلهی آنان فکر کنند و از حدقهی چشم آنان به خود و جهان پیرامون خود بنگرند. دین را قالبی بسته برای خود و خود را ذوب در دین میدانند و هر که را بر خلاف ایدههای آنان فکر کنند، کافر و واجبالقتل میدانند. نمونهی اینها، گروههای تندرو و تروریستانی هستند که در عراق تحت عنوان مقاومت هر روزه دستانشان به خون دهها نفر آلوده است. و قتل بیگانگانی را که برای انجام پروژههای عمران و آبادانی عراق وارد خاک این کشور میشوند، به صرف غیر مسلمان بودن واجب میدانند.
اما نگارندهی محترم باید بداند که راه حل چنین مشکلی این نیست که غیر مسلمان را مسلمان و اهل نجات بدانیم و مجبور شویم بر خلاف آیات صریح قرآن اظهار نظر نماییم تا بدینوسیله مسلمانان ناآگاه را از کشتن و ترور آنها باز داریم بلکه راه حل واقعی این است که مسلمانان کج فهم را آگاه سازیم و به آنها بفهمانیم که مسلمان حق ندارد، غیر مسلمان را به صرف داشتن عقیدهی غیر اسلامی و تحت هر شرایطی به قتل برساند و این عمل به استناد آیات قرآن و سنت پاک پیامبر(ص) بر مسلمانان حرام گشته است و این اقدامات ناشایست در دایرهی جهاد به معنای قتال نمیگنجد. باید شیوهی تعامل مسلمانان با غیر مسلمانان در نظام اسلامی را به آنها آموزش داد.
نگارنده در بخش دیگری از مقاله، برای تحقق کفر عادی و ارتداد سه شرط اتمام حجت، استدلال ناپذیری و اصرار عالمانه و عامدانه بر کفر را ذکر نموده است. در شروط دوم و سوم مناقشهای نیست. اما ایشان در شرط اول یعنی اتمام حجت سخت دچار اشتباه گشته است.
ایشان در مقدمهی شرط اول از یک استدلال منطقی به شکل زیر بهره جسته است:
مقدمهی اول:«مادامیکه عذاب مختص کافرین است. (هَلْ نُجَازِی إِلاَّ الْکَفُورَ)سباء/17
مقدمهی دوم: تا حجت نباشد، عذاب نیست.(وما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً)الاسراء/15
نتیجه: پس کافر وجود ندارد.
گرچه شیوهی استنتاج او از این دو مقدمه، با اصول استنتاج منطقی سازگار نیست زیرا میبایست نتیجه میگرفت که: «پس کسانی که حجت بر آنها تمام نشده، عذاب ندارند» اما از این موضوع که بگذریم جواب دادن به سؤالی بسیار ضروری میباشد و آن اینکه: آیا واقعاً در دنیای امروز امکان اتمام حجت بر هیچ غیر مسلمانی وجود دارد؟
ایشان به این سؤال جواب منفی میدهد. در جایی آورده که «این چنین کاری بدون هیچ کم و کاستی جز از عهدهی پیامبران که تحت عصمت وحی بودهاند از کسی ساخته نیست» و در جای دیگر میگوید: «اتمام حجت به طور قطعی و یقینی بعد از رحلت نبوی و نبودن شورای افتای حل و عقد و فضای آزاد میسر نیست در نتیجه فتوای تکفیر یا ارتداد فرد یا گروه خاصی در دنیای امروز اساساً منتفی است».
نمیدانم ایشان با استفاده از کدام آیهی قرآن یا حدیث نبوی به این نتیجهی بیاساس رسیدهاند؟! نتیجهای که ختم نبوت را زیر سؤال میبرد. اگر قرار باشد جز پیامبران هیچ کس دیگری نتواند ایمان را بر مردم عرضه دارد و بر آنان اتمام حجت کند، -نعوذبالله- ختم نبوت کار بیجایی بوده و میبایست خداوند بعد از رحلت پیامبر(ص) پیامبران دیگری را هم مبعوث میفرمود تا بر مردم اتمام حجت کنند و هیچ نسلی خالی از پیامبر نباشد. در حالیکه قرآن میفرماید(رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لأَلاَّ یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً)النساء/165.
مگر با نزول آیات پایانی قرآن حجت تا آخر زمان بر تمام کسانی که این پیام سعادت بخش به آنها رسیده، تمام نشد؟ آنجا که میفرماید:(الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الإِسْلامَ دِیناً)المائدة/3.
مگر وظیفهی عالمان دینی بعد از رحلت پیامبر(ص) چیزی جز تبلیغ کتاب و سنت و اتمام حجت بر مردم است؟! و مگر پیامبر(ص) نفرمود: در رأس هر صد سال یک نفر از امت من دین خدا را تجدید میکند و خرافات را از آن میزداید؟ «...علی رأسِ کلِّ مِأةٍ سنةٍ مَن یجدِّدُ لها دینَهُ».
اگر این حاملان امانت الهی توانایی اتمام حجت بر مردم را نداشته باشند پس باید دین خدا بعد از پیامبر(ص) تعطیل گردد. اصلاً مگر اتمام حجت شخض پیامبر(ص) بر غیر مسلمانان چگونه بود آیا یکایک افراد یک قوم یا یک کشور همجوار را جداگانه توجیه میفرمودند یا این که طی نامهای مختصر اسلام را به سران این قبایل و حکومتها عرضه میفرمود و از آنها میخواست یا ایمان بیاورند و یا حداقل مانع بر سر راه گسترش اسلام ایجاد نکنند. آیا اگر دومین پیشنهاد پیامبر(ص) را هم نمیپذیرفتند و در مقابل کسترش دین خدا مانع ایجاد میکردند، علیه آنها حکم جهاد صادر نمیفرمود؟
حال در دنیای امروز در رابطه با غیر مسلمانان نمیتوان یک حکم کلی و همسان برای همهی آنها صادر نمود و گفت که همه کافرند و با برعکس اصلاً در دنیای امروز کافری وجود ندارد. حساب آنهال را باید از هم جدا نمود. در میان آنها کسانی که به ثنویت و تثلیث اعتقاد ندارند و به دلایل مختلف دین حقیقی خدا هم به آنها نرسیده تا بدان ملتزم و پایبند گردند و یا به نوعی توانایی درک و فهم آنرا از طریق هیچ یک از وسایل ممکن ندارند، شامل دوران فترت خواهند شد و انشاءالله مورد عفو و بخشش بیپایان الهی قرار میگیرند.
اما در میان غیر مسلمانان امروزی هم بسیارند کسانی که به بطلان عقاید خویش و حقانیت دین اسلام واقفند و در این عصر که عصر ارتباطات نام گرفته است، به راحتی میتوانند به اطلاعاتی وافی و کافی دربارهی دین اسلام و آراء و فتاوای بزرگترین مجتهدان اسلامی از طرق مختلف دسترسی پیدا کنند و از قرآن که به صورت دست نخورده در دسترس است و نیز از تفاسیر و سایر کتبی که به زبانهای مختلف در رابطه با دین اسلام تألیف شدهاند، بهره جویند. کسانی که به راحتی توانایی درک تناقضات عقلی موجود در تورات تحریف شده و تفاوتهای بنیادی و اساسی انجیلهای پنجگانه را دارند. آیا صحیح است که حساب این گروه را با حساب گروه قبلی یکی دانست و اینها را هم داخل در حوزهی فترت دانسته و اهل نجات بدانیم؟ و آیا میتوان که ادعا کرد که کفر این دسته عالمانه و عامدانه و به تبعیت از هوای نفس نیست؟ مگر انسانهای توانا هم وظیفه ندارند که در راستای یافتن دین حقیقی در حد توان خویش تلاش و مجاهدت نمایند؟
برادر عزیزم! در درک و فهم آیات قرآن دقت بسیار باید نمود تا به قول استاد ابوالاعلای مودودی در کتاب «الاسلام فی المواجهه التحدیات المعاصره» دچار تحریف معنوی قرآن نگردیم. تحریف معنوی قرآن هنگامی رخ میدهد که بهجای این که دیدگاههای خام خود را بر قرآن عرضه داریم و آن را معیار صحت و سقم نظرات خویش قرار دهیم، آیات قرآن را به رأی خود تفسیر کنیم و آن را بر دیدگاههای خود عرضه داریم و برای اثبات آراء خویش به تأویل و تفسیر نادرست قرآن موافق با عقاید خویش روی بیاوریم.
تکفیری هم که پیامبر(ص) بدان اشاره فرموده که: «إذا کفر الرجلُ أخاهُ فقد باءَ بِها احدهما» و تعبیر امام احمد هم مبنی بر اینکه تکفیر مسلمانان به خود تکفیر کننده بر میگردد زمانی که شخص مسلمانی، برادر مسلمان خویش را تکفیر نماید اما در برابر کسی که قرآن به صراحت حکم کفر وی را صادر فرموده است و اذعان او به کفر جای هیچ شک و شبههای را باقی نگذاشته مثلاً یکی از اصول بنیادین دین را مردود میداند، دیگر کافر دانستن وی هیچ گونه ایراد شرعی ندارد.
قرآن در رابطه با کفر اهل کتاب به صراحت میفرماید:(لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ) یا )لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ) یا (قَالَتْ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمْ اللَّهُ أَنَّى یؤْفَکُونَ).
برای همهی ما هم روشن است که ایمان صرفاً امری لفظی و اعتراف تنها به وجود خداوند نیست بلکه علاوه بر اقرار به زبان باید اعتقاد به قلب و التزام عملی هم همراه آن باشد. اگر صرف اعتراف به وجود خدا و روز آخرت عامل نجات آدمی در روز رستاخیز باشد، گمان نمیبرم جز عدهای از کمونیستهای قرن بیستم که دم از انکار وجود خدا میزدند، کس دیگری داخل جهنم گردد؛ چون انسانها ربوبیت خداوند و خالقیت او را انکار ننمودهاند. مشرکان در مورد الوهیت خداوند مشکل داشتند و برای خداوند شریک و واسطه قرار میدادند. حتی مشرکان صدر اسلام که پیامبر(ص) 23سال زندگی پر برکت نبوت خویش را صرف اصلاح اباطیل و خرافات و مبارزه با آنها نمود نیز به وجود خداوند معترف بودند و بتان را به عنوان واسطهی خود و خدای خود مورد پرستش قرار میدادند نه به جای او:(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّا یؤْفَکُونَ) و قرآن از زبان آنها علت پرستش بتها را این گونه بیان میفرماید که:(مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ)
پس بر این اساس تکفیر این مشرکان هم باید امر قبیحی باشد! حال سؤال بنده این است که اگر اینها همه اهل نجاتند، پس خداوند جهنم را با این همه وسعت از چه کسانی انباشته میکند آنجا که میفرماید!(قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُوماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لأَمْلأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ).
اگر در عصر کنونی امثال شارون این جنایتکار جهانی که هر روز دستان پلیدش به خون دهها مسلمان بیگناه آلوده است و همفکران صهیونیستش کافر نباشند، پس حکم کفر بر چه کسانی جاری میباشد؟! آیا برخورداری کشورهای غربی از پیشرفتهای روز در میادین مادی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باعث کفر زدایی آنها میگردد؟! زهی خیال باطل است.
اشاعهی همچون تفکری که در دنیای امروز بعلت اینکه اتمام حجت ممکن نیست پس کافری وجود ندارد و در نتیجه عذابی هم برای کسی مقصود نیست، بسی خطرناک و عواقب جبران ناپذیری را در بردارد. زیرا مردم به سهلانگاری در التزام و پایبندی عملی به دین خدا مبتلا میگردند و میگویند اگر تکلیف مسلمانی که پایبند به عبادات و آداب اسلامی است با حساب یهودی یا مسیحی که هیچ پایبندی به دین خدا ندارد و به عیش و نوش بی حد و مرز خود مشغول است و چه بسا جنایتی را هم مرتکب میگردد، یکی باشد، پس این همه خود را به زحمت انداختن چه فایدهای در بر دارد؟!
لذا زمینهی بیدینی یه تدریج در جامعه فراهم میآید و آنگاه چه کسی مسؤولیت این عواقب ناگوار را به دوش خواهد کشید؟ اگر نتوانیم مردم را به التزام و پایبندی به دین خدا تشویق کنیم لااقل آنها را دچار بیتفاوتی در دین هم نکنیم.
نظرات
دوستان عزیز سلام نقد مقاله ی {تنویری بر تکفیر}مستلزم ان بود که اصل مقاله را نیز بر روی سایت خود قرار میدادید تا اینکه خوانند گان با چشم باز ودیدگانی روشن به مطالعه ونقد ونظر در باره ی ان قضاوت کنند لطفا به سایت سیروان-سیروان نیوز-ارشیو تریبون مراجعه نماید ومقاله ی{تنویری بر تکفیر}رابرای خود ذخیره نماید سپس ان را بر صفحه ی سایت خود قرار دهید اگر واقعا منصف هستیدیک طرفه به قضاوت نروید به نظر بنده اینگونه عمل کردن در حق ایدهای تجدد طلبانه برای سایت اصلاح وحرکتی بنام اصلاح بدور از انصاف است مصلح بایستی رنگ او رنگ اب باشد وچهر ه ی اوزلال وشفاف اب را گل نکنیم شاید این اب برود پای سپیدداری تا................
باسلام:ضمن تشکر وقدردانی از دست اندرکاران سایت از اینکه زحمت ذخیره کردن مقاله ی اینجانب را کشیدند وان را بر روی صفحه قرار دادندتا مورد نقدونظر وقضاوت وتحلیل خوانندگان عزیز قرار بگیرد امید است خداوند باری تعالی به انان اجر مضاعف عطا فرمایند" خوانندگان عزیز هم لطف کنند در این قسمت زحمت تحلیل وقضاوت را به پاس قدردانی از زحمات دوستان ومنتقد محترم،به خود بدهند ان شاالله ماجور درگاه حق باشند،ضمنا"منتظر مقاله ی تکمیلی با عنوان {خاتمیت پایان تکفیر}باشند لحظاتی پر ازمهر و دوستی حق را برای همگان از خداوندخواهانم برادرتان محمد حسینی
دوست عزیز اگر چه من جزو گردانندگان سایت نیستم اما در پاسخ میگویم با کمی دقت بیشتر متوجه میشدید که اصل مقالهی تنویری بر تکفیر در پایان مطلب لینک داده شده است.<br /> سپاس