اشاره: فردا چهارشنبه؛ ۱۵ دسامبر، شصت و سومین سالگرد دفاعیهی علامه دکتر محمدعبدالله درّاز از رسالهی ارزشمند دکترایش؛ «قانون اخلاق در قرآن» در سوربن پاریس در ۱۵ دسامبر ١٩۴٧ است. به همین مناسبت لازم دانستم که با نوشتن کلماتی چند، ادای احترامى به این اندیشمند فرزانه و خدمات و حسنات علمی ایشان نموده باشم.
«موضعگیری اسلام نسبت به ادیان دیگر و رابطهاش با آنها» [۱] عنوان آخرین سخنرانی علامه محمد عبدالله درّاز در همایش ادیان در شهر لاهور پاکستان در سال ۱۹۵۸ بود. علامه درّاز در اثنای برگزاری همان سمینار درگذشت. درّاز در این کنگره نمایندهی ویژهی جامع ازهر بود. درّاز در روستای محلهی دیای در استان کفر الشیخ ۱۸۹۴ م. در خانوادهای متدین از مادر زاده شد و آموزش دینیاش را با تحصیل در دانشکدهی دینی اسکندریه آغاز نمود و در سال ۱۹۱۶م از دانشگاه ازهر فارغالتحصیل شد.
سپس به انگیزهی دفاع از دین و کشورش و با تلاش فردی زبان فرانسه را آموخت. او به زبان فرانسوی علیه دشمنان و مهاجمان به اسلام مینوشت. وی در دانشگاه ازهر درس میداد، تا اینکه در سال ۱۹۳۶ برای اخذ مدرک دکتری به فرانسه رفت و در سوربن پاریس مجدداً در دورهی لیسانس فلسفه، منطق، اخلاق، روانشناسی و جامعهشناسی شرکت نمود. خاورشناس مشهور لویس ماسینون (M. Louis Massignon) یکی از اساتید مطرح وی بود. سپس در ابتدای سالهای دههی چهل قرن بیستم شروع به تحقیق و پژوهش در موضوع اخلاق در قرآنکه در آن به معرفی اخلاق قرآنی و نیز تطبیق آن با مکاتب اخلاقی دیگر اقدام نموده است و پس از گذشت ۶سال پژوهش و بررسی موضوع، در ۱۵ دسامبر ۱۹۴۷ با نمرهی ممتاز از آن دفاع نمود. وی همچنین رسالهی دیگری را تحت عنوان «قرآنشناسی» ضمیمهی رسالهی اصلیاش نمود.
استاد دراز به حسن خلق در کلام، بردباری و فروتنی مشهور بود. تواضع وی را از دفاع جسورانه از حق باز نمیداشت. چنانکه در سال ۱۹۵۳م به وی پیشنهاد داده شد تا مسند شیخ ازهر را بپذیرد ولی وی به علت قید و بندهای حکومتی [آنزمان نیز به مانند زمانهی ما، جامع ازهر تحت نفوذ حکومت و یک نهاد دولتی بود و شیخ ازهر بهوسیلهی دولت انتخاب و تحت نظارت دولت بود.]، اخلاص در عقیده و عزت ایمانی آنرا نپذیرفت.
استاد دراز روزانه یک ششم قرآن کریم را تلاوت مینمود، وی حتی در مدت اقامتش در فرانسه و در ایام جنگ نیز بر انجام این کار، مصر بود.
وی در دوران اقامتش در فرانسه بسیار فعال بود و با انرژی و انگیزهی بالایی در فعالیتهای باشگاههای تهذیب که فردی الجزائری به نام فضیل ورتلانی در فرانسه بنیاد نهاده بود، مشارکت مینمود. این باشگاهها به آموزش زبان عربی و نشر اصول اسلامی و مبارزه با رذایل اخلاقی در میان مسلمانان ساکن فرانسه اقدام مینمود. وی همچنین با دانشمندان الجزائری که در فرانسه مشغول کار بودند ارتباط داشت؛ علاوه بر این وی با مصریهای مقیم پاریس و دانشجویان مصری نماز را اقامه مینمود.
پس از بازگشت به قاهره به عنوان استاد تاریخ ادیان در دانشکدهی ادبیات دانشگاه ملک فؤاد سابق (دانشگاه قاهرهی کنونی) به کار تدریس و تحقیق مشغول شد. در همانجا به دعوت دوستش دکتر علی عبدالواحد وافی مدیرگروه جامعهشناسی دانشکده، دربارهی «تاریخ ادیان» سخنرانی نمود که ماحصل آن کتابی است تحت عنوان «دین: پژوهشی مقدماتی در تاریخ ادیان» [۲]. همچنین در دانشکدهی دارالعلوم در موضوع «تفسیر قرآن کریم» چند سخنرانی مهم را انجام داد و در کتابی به نام «خبر یقینی بسیار بزرگ: دیدگاههایی نو در قرآن» [۳] به چاپ رسید. گویا این کتاب را خود علامه درّاز به نگارش در نیاورده است؛ بلکه دانشجویانش آنرا جمعآوری نمودهاند. بر قرآنپژوهان پوشیده نیست که کمتر پژوهشی در زمینهی «اعجاز بیانی در قرآن» میتوان یافت که به این کتاب -به سبب اهمیتاش- اشارهای نداشته باشد یا به نحویی از آن تعریف و تمجید نکرده باشد.
استاد علامه همچنین در دانشکدهی ادبیات عرب «فلسفهی اخلاق» درس میداد. علاوه بر رسالهی دکترایش که دربارهی اخلاق در قرآن است، در زمینهی فلسفهی اخلاق نیز رسالهی مختصری تحت عنوان «کلماتی در بارهی اصول علم اخلاق» [۴] در همان زمان نوشت.
و این در حالی است که بسیاری از کارهای مهم در کمیسیون بالای سیاست آموزشی، کمیسیون مشورتی فرهنگی الأزهر، مجلس اعلای رادیو و عضویت جماعت دانشمندان بزرگ به وی واگذار میشد، اضافه بر اینها در کنگرههای بینالمللی به عنوان نمایندهی مصر و ازهر عضویت داشت. از علامه درّاز چهارده عنوان کتاب و پژوهش به جای مانده است.
استاد درّاز تأثیرات شگرفی بر شاگردانش داشت؛ علامه یوسف قرضاوی یکی از شاگردان بارز ایشان است چنانکه دکترقرضاوی در خاطراتش به تأثیر وی بر تکوین شخصیت خود، اشاره نموده است. [۵] گویا شیخ حسن البنا-بنیانگذار جنبش جهانی اخوان المسلمین- نیز اندیشهی «تفسیر موضوعی» را از درّاز گرفته است. استاد درّاز نقش مهمی در مسایل ملی و اجتماعی داشت، وی چند بار به نفع شاگردان بن بادیس در کار شیخ الأزهر دخالت نمود، دانشجویانی که بنبادیس دربارهی اطمینان از تکمیل بهینهی تحصیلشان به علمای ازهر نامه نوشته بود. همچنین وی در مدتی که مالک بننبی اندیشمند شهیر الجزائری در مصر بود، بحثها و گفتگوهای فکری بسیاری داشت.
هرچند شیخ درّاز –در مقایسه با شاگردش قرضاوی و دیگران- آثار بسیاری از خود بهجای نگذاشته است اما وجود نوگرایی، تنوّع، تمایز و ژرفای تألیفاتش امری کاملاً مشهود است. کتابهای النبأ العظیم، الدّین، التعریف بالقرآن، دستور الأخلاق فی القرآن، المختار من کنوز السنة، نامهها و رسالههایی که جهت شرکت در کنفرانسهای علمی نگاشته است مانند «رسالهی ربا» که جهت شرکت در همایش حقوق بینالملل پاریس در سال ۱۹۵۱ نوشته است و نیز رسالهای دربارهی «اسلام و روابط بینالملل» و نیز رسالهی «موضعگیری اسلام نسبت به ادیان دیگر و رابطهاش با آنها» را نوشت. وی همچنین کتابهایی را در دست نگارش داشت ولی آنها را به پایان نرسانده است. مانند رسالهی «المیزان بین السّنّة والبدعة» طبق گفتهی شاگردش قرضاوی شیخ میخواست این کتاب را در شرح، نقد و بررسی کتاب الإعتصام امام شاطبی بنویسد.
به نظر بسیاری از صاحبنظران در زمانهی ما، وی از نخستین افرادی است که درصدد ابداعی تئوریک در زمینهی اخلاق از قرآن، بوده و در این راستا تلاش چشمگیری نموده است. هدف اصلی وی از پروژهی دکترایش عرضهی «اخلاق قرآنی» از دو جنبهی تئوریک (نظری) و عملی بود. وی در این اثر ماندگار در تلاش است که اشکالات نوشتههای اخلاق عمومی عرفی را برطرف سازد. اشکالاتی که به اعتقاد وی، از ثنویت یونانی به دیانتهای یهودی و مسیحی و نیز از آنجا به دوران اروپای مدرن نیز رخنه نموده بود و نیز اشکالهایی که در اثر کوششهای شرقشناسانی که به علت اشتباهات که در ترجمه یا خلاصهبرداری نادرست از قرآن به وجود آمده بود را تصحیح نمود. وی در مقدمهی کتاب، هدف اصلی نوشتن کتاب را بیپیرایه چنین بیان نموده است: «هدف ما پر نمودن این شکاف در کتابخانههای اروپایی است و اینکه به دانشمندان غربی چهرهی حقیقی اخلاق قرآنی را نشان دهیم و در واقع هدف اصلی ما از این نوشتار، همین است.» [۶]
باری فقر تئوریک کتابخانههای ما از پژوهشهای اینچنینی، چندان است که حاجتی به بیان آن نیست؛ آنچه در زمینهی اخلاق و فلسفهی اخلاق در کتابهای اخلاقی ما دیده میشود از چند موضوع تجاوز نمیکند. کتابهای کلاسیک اخلاقی یا حاوی پندهای عملیای هستند که هدفشان اصلاح و تهذیب اخلاق است و یا توصیف سرشت نفس و تعریف فضیلت و انواع آنکه غالباً در پارادایم ارسطویی یا افلاطونی یا ترکیبی از آن دو نوشته شدهاند؛ همچنانکه در کتابهای امام غزالی و دیگرانی همچون راغب اصفهانی، ابنمسکویه، نصیرالدین توسی و... دیده میشود.
موضوعهای دیگری که در کتابهای اخلاقی کلاسیک یافت میشود از جمله؛ مسائل اخلاقی در علوم اسلامی مانند حسن و قبح، مسئولیت و اخلاق متصوفه. این اندیشهها که در مکاتب گوناگون اخلاقی پراکندهاند و در حقیقت از روح مکتب اخلاقیای که مؤلفانشان بدانها وابستهاند سرچشمه گرفتهاند و از قرآن فقط به عنوان شاهدی تکمیلکننده یا دلیلی بر تأیید اندیشههایی که قبلاً اندیشیده شدهاند، بهرهبرداری شده است. در اخلاق عملی هم قصه از این فراتر نمیرود و شاهد تألیفی منسجم و بهمپیوسته در این بخش از اخلاق، نیستیم.
انگیزهی نخستین علامه درّاز، اندیشهی تألیفی روشمند و فراگیر گرفتهشده از قرآن کریم است. وی مسایل اخلاقی را در چارچوب و بر اساس مفاهیمی که علمای جدید اخلاق، بررسی نموده است. وی متن قرآنی را در جستجوی ویژگیهای واجب اخلاقی و سرشت ارادهای که الزام یا تکلیف اخلاقی از آن منبعث میشود، میزان مسئولیت انسانی و شروط آن، طبیعت تلاش مطلوب جهت انجام فعل اخلاقی و نیز اصل اساسیای که اراده را به فعل وا میدارد کاویده است و نیز به سؤال بنیادینی که قرآن چگونه عناصر حیات اخلاقی را به تصویر کشیده است پاسخ داده است. چنین به نظر میرسد که نتیجهی تلاش وی تولیدی تئوریک در واکاوی نظریهی اخلاقی در اسلام است.
علاوه بر اینکه میتوان پروژهی علامه درّاز را ابداعی تئوریک در زمینهی علم اخلاق و فلسفهی اخلاق لحاظ نمود، به همان ترتیب اگر به عنوان تلاشی تئوریک در زمینهی پژوهشهای قرآنشناختی و علم تفسیر و نیز پژوهشی در ادیان در نظر گرفته شود، چیزی از اهمیت آن نخواهد کاست. باری کتابهای ایشان، در نوع خود کمنظیر و متنوعاند و نمیشود آنها را در پژوهشهای علمی-موضوعی نادیده گرفت. شایسته است ارباب نظر و صاحبان فن با بازبینی، احیا و بررسی مجدد آنها و نیز ترجمهی آنها به زبان شیرین پارسی زمینهی استفادهی پژوهندگان علوم قرآنی، اخلاق و فلسفهی اخلاق پارسیزبان را از این منابع نادر علمی فراهم آورند تا شاید اندک قدرشناسی و ادای دینی نسبت به این رادمرد عرصهی اندیشهی اسلامی، در مناسبت بیش از نیم قرن از وفاتش و نیز گذشت ۶۳ سال از زمان دفاع از این پروژهی عظیم فکری باشد.
مهمترین آثار علامه دکتر محمد بن عبد اللّه دراز:
۱- المختار.
۲- مدخل إلى القرآن (فرانسه- ترجمهشده به زبان عربی).
۳- دستور الأخلاق فی القرآن (فرانسه- ترجمهشده به زبان عربی).
۴- الدین، دراسة تمهیدیة لتاریخ الإسلام.
۵- النبأ العظیم.
۶- دراسات إسلامیة فی العلاقات الاجتماعیة والدولیة.
۷- نظرات فی الاسلام.
۸- أصل الِإسلام.
۹- العبادات: الصلاة- الزکاة- الصوم- الحج.
۱۰- رأی الإسلام فی القتال.
۱۱- بین المثالیة والواقعیة.
۱۲- الأزهر الجامعة القدیمة الحدیثة.
۱۳- مجموعة أحادیث إذاعیة فی الدین والأخلاق.
۱۴- مجموعة من المحاضرات والمقالات النافعة.
منابع:
• دراز محمد عبدالله، دستور الأخلاق فی القرآن (دراسة مقارنة للأخلاق النظریة فی القرآن)؛ بیروت، مؤسسة الرسالة، ط الحادیة عشرة ۲۰۰۵-۱۴۲۶.
• قرضاوی یوسف، الحلال والحرام فی الإسلام؛ ترجمهی ابوبکر حسنزاده، نشر احسان، تهران، چاپ اول زمستان۱۳۷۱.
• حللی عبد الرحمن، دستور الأخلاق فی القرآن.. بمناسبة مرور نصف قرن على رحیل العلامة الدکتور محمد عبد الله دراز، اینترنت.
• نرم افزار موسوعة الشاملة.
پاورقیها و مراجع
---------------------------
[۱] - موقف الإسلام من الأدیان الأخرى وعلاقته بها.
[۲] - الدین: دراسة ممهدة لتاریخ الأدیان.
[۳] - النبأ العظیم: نظرات جدیدة فی القرآن.
[۴] - کلمات فی مبادئ علم الأخلاق.
[۵] - قرضاوی یوسف، الحلال والحرام فی الإسلام؛ ترجمهی ابوبکر حسنزاده، نشر احسان، تهران، چاپ اول زمستان ۱۳۷۱، ص «و» پیشگفتار.
[۶] - دراز محمد عبدالله، دستور الأخلاق فی القرآن (دراسة مقارنة للأخلاق النظریة فی القرآن)؛ بیروت، مؤسسة الرسالة، ط الحادیة عشرة ۲۰۰۵-۱۴۲۶، ص۴.
نظرات
رحمت خدا بر آن تربت و طینت پاک باد، به راستی که قرضاوی خلفی نیکو برای سلفی صالح است. من هم مانند نویسندهی محترم مقاله، امیدوارم که مترجمان توانا، به برگردان کتابهای دکتر دراز بویژه کتاب دستور اخلاق در قرآن، اقدام کنند.<br /> به گمان بنده، اساس توسعهی جامعه، توسعهی فرهنگی است نه سیاسی و نه اقتصادی. پس به کارهای فرهنگی و توجه ویژه به حوزهی فرهنگ و اندیشه -با باور قاطع به درستی مسیر- بیش از پیش ادامه دهیم.<br /> موفق باشید.
بدوننام
08 آذر 1391 - 01:48بدون شک محمد عبدالله دراز متفکر عالی مقام ومجاهد مصری شخصیتی است که بعد ازوی جایگاهش در میان امت اسلامی خالی است او ابر شخصیتی بود که از لحاظ درجه علمی اش میتوان اور با شیخ الاسلام ابن تیمیه مقایسه کرد.