در خيابان با هم قدم مى زديم، که زنگ موبايلش به صدا در آمد. با ديدن صفحه نمايش موبايل، رنگ چهرهاش تغيير كرد. بعد از سلام و احوالپرسى و بدون مقدّمه صدايش را بلند كرد و با گلهمندى طرف مقابل را به اهمال در بازپرداخت مبلغ قرضی كه داده بود، متهم كرد. كم كم صدايش را بلند تَر كرد و كلمات ركيكترى را در گفتههايش به كار بُرد و بدون خداحافظى تماس را قطع كرد. اصل ماجرا و دليل عصبانیت دوستم را جويا شدم. ماجرا از اين قرار بود كه مدّتی قبل، مبلغى را به صورت قرض به يكى از دوستانش داده و او نتوانسته بود در موعد مقرر آن مبلغ را باز پس دهد، و عدم وفا به عهد از فردى متعهد، دوستم را چنین عصبانى و برآشفته كرده بود؛ در حالی که پیشتر نیز يك بار زمان برگشت پول را برايش تمديد كرده بود. قصد داشتم باگشودن باب گفتگو، مقداری از ناراحتىاش بكاهم؛ تا بتوانم نكته مهمّى را برايش بازگو كنم؛ امّا هنوز آثار خشم و عصبانيّت در چهرهاش نمايان بود. بعد از گذشت نيم ساعت، و فروكش کردن خشم و ناراحتى پرسشی را مطرح كردم. با توجّه به شناختى كه از دوستم داشتم از ايشان پرسيدم: «آیا مى دانی آخرين آيهای كه در قرآن كريم نازل شده است، كدام آيه است؟ و این آیه از چه اهمیتی برخوردار است؟ چون بعد از نزول آن، ارتباط انسان با وحى قطع میشود.» در واقع با طرح اين پرسش مىخواستم موضوع مهمّى را مطرح كنم. جواب سؤال را نمىدانست، من هم از روی مصحف روى موبايل، آيه ٢٨١ سوره بقره را برايش قرائت كردم: «و اتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ» و از [عذابِ] روزی بترسید که در آن به سوی الله بازگردانده میشوید؛ سپس به هر کس [پاداش] آنچه انجام داده است به طور کامل داده میشود و به آنان ستم نخواهد شد. (بقره - آیه ۲۸۱) بعد از قرائت و ترجمه آیه، توضيحاتى در مورد لفظ «تقوا» برايش خاطر نشان ساختم. در ادامهی بحث و پس از تبیین اهميّت آخرين آيهى نازل شده در قرآن به ايشان، اضافه کردم که، از اين مهمتر، فهم و درک آيهى قبل از آن، يعنى آیه (٢٨٠ سوره بقره) است، می دانى که با چنین برخوردی با دوستى كه مشكل مالی دارد و زندگى سختى داشته و ناتوان از بازپرداخت قرضى است كه به او دادهاى؛ در حقیقت، تقوا را رعايت نكرده و با به كار بردن الفاظ ناخوشايند، مرتكب گناه شدهای، و عملى غيراخلاقى را از خود نشان دادهاى. دوستم پس از شنیدن صحبت های من مكثى كرد و گفت: مگر آيه ٢٨٠ سوره بقره چه چيزى را بيان كرده است كه من خلاف آن را انجام داده ام؟ مصحف را دوباره آورده و آيه را نشانش دادم: «و إِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» و اگر [شخصِ بدهکار،] تنگدست بود، تا [هنگام] گشایش [و تواناییِ بازپرداخت، به او] مهلت دهید و [اگر توانایی پرداخت نداشت،] بخشیدن آن [بدهی] برایتان بهتر است، اگر [ثواب این کار را] بدانید. (بقره - آیه ۲۸۰) پس از تبیین آيه، با چشمانى گريان با دوستش تماس گرفت، از او حلاليت طلبيد و چون مى دانست كه توان بازپرداخت قرض را ندارد و نه از روى بى توجّهى، كه از سر فشار و هزينههاى سرسامآور زندگى نتوانسته است بدهی خود را باز پس دهد؛ بخشى از طلب خود را بخشيد و مهلت مابقى بدهى را برايش تمديد كرد. مخاطبان گرامی! در اين روزهای دشوار كه مشكلات اقتصادى كمر بخش زيادى از آحاد جامعه را شكسته است؛ یاریگر خانوادههای بدهكاری باشیم که توانايى بازپرداخت بدهی خود را ندارند و كسانى كه تمكّن مالى دارند؛ بخشى از طلب خود را بخشيده، يا حداقل با عدم بروز برخوردهاى قهرآميز از بار روانى و فشار مضاعفى بکاهیم كه بر ذهن و فكر اين قشر از جامعه وارد میشود. و بايد اين مهم را نیز در نظر داشت که درخواست کنندهی قرض الحسنه نیز بايد ملزم به مراعات شروط بازپرداخت بدهىهاى خود باشد؛ تا جايگاه اين فرهنگ قرآنى در جامعه تضعيف نشود و آگاه باشند که چنانچه بی دليل و با وجود توانايى در بازپرداخت بدهىهاى خود، از پرداخت آن امتناع ورزند؛ براساس آیات و احادیث متعدّد، مورد مذمّت و خشم خدا و رسول قرار مى گيرند: «و لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ و َتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ» و اموالتان را بین خود به باطل [و ناحق] نخورید و برای آنکه بخشی از مال مردم را به گناه بخورید، قضیه را به حاکمان ارجاع ندهید، در حالی که خودتان میدانید [که این کار، گناه است. (بقره - آیه ۱۸۸) نكته ى بسيار ظريفى در آيه فوق به چشم میخورد و آن، لفظ «أموالكم» است در تفسير «عبدالرحمان سعدى» ذيل آيه فوق آمده است: «خداوند متعال اموال دیگران را به آنها نسبت داد؛ زیرا مسلمان باید آنچه را برای خود دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد؛ و همچنان که مال خود را پاس میدارد، باید مال برادرش را نیز پاس بدارد؛ زیرا اگر او مال کسی را بخورد، دیگران نیز جرأت خوردن مال او را پیدا میکنند. و در حديثى كه مسلم روايت كرده است، پيامبر _صلى الله عليه و سلم_ مىفرمايد: «كلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ و َعِرْضُهُ» تمام حقوق مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است: خونش، آبرویش و مالش. آرى همدلی و همزبانی در هنگام بروز سختیهای زندگی دیگران سبب خشنودی خداوند متعال و حاکم شدن شور و نشاط در زندگی آدمى شده و عدم آن از منش مسلمانى به دور است.
نظرات