متن سخنرانی استاد پیرانی به شرح زیر است:
اجازه مىخواهم عرایضم را با الهام از آیهی «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَن یشَاءُ وَیهْدِی مَن یشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ» ﴿ابراهیم: ٤﴾ به استحضار برسانم.
نعمت هدایت پس از نعمت حیات یكى از مهمترین و گرانبهاترین نعمتهای الهى محسوب مىشود که به نسبت بندگانى كه آگاهانه خود را در مسیر راهنمایىها و فرامین ربالعالمین قرار داده و شایستهی هدایت ربانى باشند، محقق مىشود. قرآن مجید مىفرماید:
«وَاللَّهُ یدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیهْدِی مَن یشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» ﴿یونس: ٢٥﴾
خداوند بزرگ انسان رابه ایمان و باور و جهانبینى و پیمودن راه مستقیمى فرا مىخواند كه فرجامش رستگارى و ورود به سراى امن ابدى و دارالسلام بهشت است. همانگونه كه مىفرماید:
«كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَیهِمُ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیكَ وَهُمْ یكْفُرُونَ بِالرَّحْمَـٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَیهِ مَتَابِ» ﴿الرعد: ٣٠﴾ در رابطه با معنا و مفهوم «لِسَانِ قَوْم» در آیهی «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ» اولین معنای متبادر به ذهن این است که هر پیامبری آگاه و آشناى به زبان قوم خود بوده و با آن زبان خاص مردم را دعوت میکرد كه این خود نشان از لطف و رحمت پروردگار نسبت به بندگانش دارد؛ امّا مفهوم و معنای فراگیر «لِسَانِ قَوْم» این است که آگاه و آشناى به فرهنگ و ادبیات عصر خود و تحولات فکری و فرهنگی و اجتماعی و اوضاع و احوال جامعهی هدف باشد.
در این سیاق، شایسته است كه متناسب با تحولات و تغییرات اوضاع و احوال جامعه، روشها و برنامهها و ابزارهای تبیین و تبلیغ دین مبین اسلام نیز تغییر یابد و به روز شود. قابل توجه است كه موضوع تحول و تغییر، سنت و قانونی از سنتها و قوانین الهى حاکم بر هستی و مخلوقات است و همچنین مظهری از مظاهر قدرت و حكمت پروردگار به نسبت حیات و حتی افکار و مذاهب و عرفها و عادات مردم و نیز نظامهای اجتماعی، فرهنگى، اقتصادی، سیاسی در ابعاد و جوانب زندگی بشر است.
بر این اساس مىتوان گفت منطوق و مفهوم آیهی «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یوَفَّ إِلَیكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ» ﴿الأنفال: ٦٠﴾
شامل ضرورت ایجاد تغییر و تحوّل در شیوه و برنامهی دعوت متناسب با شرایط و اوضاع عصر و زمان نیز میشود؛ كما اینكه مفهوم به اصطلاح دعوت الی الله شامل منظومهای از مفاهیم، افکار، شیوهها، روشها/برنامهها و ابزارهایی میشود که هدفش توضیح و تبیین ویژگیها مزایا و جوانب مختلف دین مبین اسلام و تطبیق این رسالت خاتم و معرفی سیمای رحمانیت دین و توفیق اجابت فرامین ربالعالمین و تنظیم حیات بر اساس موازین و هدایتهای ربانی و نیل به سعادت و نیکفرجامی است.
قرآن مجید در این سیاق و در آیات بیناتش منظومهای از مفاهیمی از قبیل «بلاغ مبین»، «موعظه حسنه»، «نُصح»، «ذکری»، «اسوه حسنه»، «جدال بالتی هی احسن»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «انذار و تبشیر» و «تعاون بر برّ و تقوا» را مورد تأکید قرار میدهد.
قابل توجّه است كه مفهوم دعوت به صورت عام، تاریخی به درازای عمر بشر دارد و با خلقت و نشأت نوعِ انسان، موضوع و مفهوم دعوت نیز متولد شده است. نخست از دعوت انبیا و رسولان الهى متناسب با اوضاع و احوال جامعهی هدف و اقتضائات خاص هر فتره و مقطع خاص تا ختم رسالت؛ همانگونه كه قرآن مجید تاریخ انبیا و نحوهی دعوت آنها را بهصورتى اعجازآمیز در یک آیه بیان مىفرماید: «شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیكَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ» ﴿الشورى: ١٣﴾
گاهی جامعهاى محدود و امتی واحد و پیامبرى بدون كتاب(چون خط و ابزارهاى كتابت هنوز اختراع نشده بود) و ارتباط مستقیم و حضورى فیزیكی بهمنظور تبیین، تبلیغ و پاسخ به نیازها و خواستههای مردم و جامعهی هدف تا توسعهی دایرهی امت و گستردگى آن و ایفای نقش کتاب همراه پیامبر در مقاطعی نسبتاً طولانی از عمر دعوت انبیاء و در نهایت، بعثت پیامبر خاتم و ختم رسالت و نبوت و آغاز بعثتی جهانی و جاودان و غیاب فیزیکی رسول و جایگزینی نصوص قرآن مجید و سنت مطهر و انتقال امانت مهم تبلیغ و تبیین دین از انبیاء به عالمان و اندیشمندان و فرهیختگان و پیروان صادق پیامبر خاتم تا روز رستاخیز.
اکنون این امانت و مسؤولیت سنگین و خطیر و در عین حال افتخارآمیز در شرایطی متفاوت برعهدهی مسلمانان بهویژه حرکتها و جریانها و مصلحان و كنشگران اجتماعى قرار گرفته است.
متفاوت به اعتبار اوضاع و احوال و اشخاص و نظامهای حاکم بر دنیای اسلام و متفاوت در نحوهی ارتباط و تعامل شهروندان با كارگزاران و با یکدیگر و نیز متفاوت از این لحاظ که گاهی دعوت قرین علم و آگاهی و دانایی و واقعبینی و حکمت و درایت و سلامت روح و روان و اخلاص است و زمانی در فضایى آكنده از تعصب، جهل، تندروى و افراط، عقبماندگی، عدم درک واقعیتها، فرصتها، حاکمیت احساسات، عواطف و آمال و اهدافى غیر واقعى و دستنیافتنی، ارائه میشود و زاد و توشهی آن تناسبی با عظمت و اهمیت این امانت بزرگ ندارد.
لذا میتوان گفت که میزان موفقیت در اداى این مأموریت خطیر و رسالت سترگ و توفیق نشر ارزشهای والای اسلامی و انسانی بهصورتى متقن و مؤثر در گرو اخلاص و صداقت وامانتدارى و درک درست مقاصد شرع و فهم دقیق پیام وحی در زمان و مکان خاص و شرایط و اوضاع جاری جامعهى هدف و نیز قدرت و توان موازنهی میان جلب منافع و دفع مفاسد است.
شما بزرگواران نیک میدانید که حفظ انسان و صیانت از كرامت او، محور دعوت انبیاء و رسولان الهى است همانگونه كه رشد و بالندگى و برخوردارى از حیاتى معنوى قرین آرامش و آسایش و موفقیت، در كانون اهتمام جدى مقاصد شرعی قرار دارد؛ زیرا هدف اصلى دین مبین اسلام معنا بخشیدن به حیات انسان و پاسدارى از جایگاه و مكانت او بهعنوان جانشین پروردگارش در زمین و فراهم نمودن زمینهی ایفاى نقشى اساسى در آبادانى و اصلاح و هدایتش بهسوى حیاتى طیبه بهعنوان فرد، خانواده و یا جامعه است همانگونه كه ندا مىدهد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» ﴿الأنفال: ٢٤﴾
یا میفرماید: « أَوَمَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» ﴿الأنعام: ١٢٢﴾
در نتیجه این آیه، استجابتکنندگان دعوت الهی را برخورداران از حیاتى واقعی و زیستنى شایستهی مقام انسان محسوب و رویگردانان از دعوت دین را در عداد مردگان قلمداد مینماید؛ زیرا مقصد دین مبین اسلام كه رشد و تعالی و فلاح و رستگاری و نیکفرجامی است ارتباطی تنگاتنگ با پذیرش آگاهانه و صادقانهى توصیهها و فرامین ربالعالمین و تبعیت از سنت مطهر پیامبر رحمت (ص) و تنظیم حیات و زندگی دنیا بر اساس موازین قسط ربانی، دارد؛ همانگونه كه در سورهی غافر مىفرماید:
وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ ﴿٣٨﴾ يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ ﴿٣٩﴾ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿٤٠﴾
بدیهی است پیام رحمانى اسلام با منظومهاى از مفاهیم بلند مانند: خیرخواهی، نوعدوستی، صلح با پروردگار و با جامعهی بشری، قرین است؛ زیرا تمامی بشریت تا روز رستاخیز امت پیامبر خاتم محسوب میشوند. اجابتکنندگان را امت مسلمان و سایرین را امّت دعوت مىنامند و روابط و گفتوگوی میان مصلحان و کنشگران با دیگران بر اساس حكمت، موعظهی حسنه و یا جدال بالتی هی أحسن خواهد بود؛ بدیهى است که دایرهی فروض کفایی و اداى وظیفه و رسالت بلاغ مبین و تبیین درست ارزشهاى اسلام و انسانى و نیز تلاش برای توانمندسازی و ارتقاى سطح علمی و تکنولوژی مسلمانان و نیل به جایگاه شایسته و متوازن، بسیار گسترده و متنوع خواهد بود؛ لذا به تعبیر استاد احمد راشد رحمه الله به موازات تقویت ایمان به تربیت تطویری ابداعی نیاز داریم. ضرورت انتقال دعوتگران از تقلید و تبعیت از دیگران به اجتهاد، نوآوری، ابداع و اثرآفرینى در این سیاق او مىفرماید: کتابهای «اصول افتاء و اجتهاد تطبیقی در فقه دعوت» به ترویج ۳ مفهوم مهم مىپردازند:
«اولاً: وجوب المنحى الاجتهادی الاستنباطي في الفكر وعملیات التخطیط والمواقف لا التقلید والجمود عند مذاهب الاولین لاختلاف الظروف وتعقد الحیاه وطروء اشكالات جدیدة من العلاقات.
ثانیاً: الحرص على تحقیق اوفر المصالح للمسلمین عند هذا الاجتهاد ودفع ومنع اكبر المفاسد.
وهو نمط الاجتهاد الذي اسسه مالك ثم وسعه العز ابن عبد السلام فتلقفه ابن تیمیه وتلمیذه ابن القیم، ثم صار هذا الاجتهاد المصلحي هو الحل الذي یسرع الیه الفقهاء كلما دهمتهم معضلة.
ثالثاً: الحرص على رهط من الدعاة العلماء، یستيطعون الاجتهاد وافتاء الحركة الإسلامیة وتوصیف الفقهیة العلمیة التغیریة في سلمها وحربها بحیث یتعمقون في فهم القرآن والحدیث واقوال المذاهب لیمیزوا المصالح والمقاصد جیداَ.»
1. لزوم اتخاذ رویکرد اجتهادی و استنباطی در اندیشه، برنامهریزی و مواضع، و دوری از تقلید و جمود بر مذاهب گذشتگان، به دلیل تغییر شرایط، پیچیدگی زندگی، و پیدایش مسائل جدید در روابط.
2. توجه به تحقق بیشترین منافع برای مسلمانان در این اجتهاد و جلوگیری و دفع بزرگترین مفاسد. این نوع اجتهادی است که مالک پایهگذاری کرد، سپس عز بن عبدالسلام آن را گسترش داد، و بعد از آن ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم آن را ادامه دادند. این اجتهاد مصلحتمحور، بهمرور تبدیل به راهحلی شد که فقها در مواجهه با مشکلات به سرعت به آن متوسل میشدند.
3. توجه به تربیت گروهی از علمای دعوتگر که توانایی اجتهاد و ارائه فتاوا برای حرکت اسلامی را داشته باشند و توصیف فقهی و علمی مناسبی از تغییرات در شرایط صلح و جنگ ارائه دهند، بهطوریکه در فهم قرآن، حدیث و نظرات مذاهب عمیق شوند و بتوانند به خوبی مصالح و مقاصد را تشخیص دهند.
والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته
نظرات
دلسوز
20 بهمن 1403 - 09:47جزاکم الله استاد عزیز در سخنرانی استاد پیرانی، او به اهمیت هدایت الهی اشاره کرد و آن را پس از حیات یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند دانست. استاد پیرانی بر این باور است که انسان باید در مسیر هدایت قرار گیرد تا به رستگاری و دارالسلام برسد. او به مفهوم «لسان قوم» در آیه قرآن اشاره کرد و آن را به معنای آشنایی پیامبر با زبان، فرهنگ و وضعیت اجتماعی مردم هدف تفسیر کرد. همچنین، استاد تاکید کرد که روشهای تبلیغ دین باید با توجه به تحولات زمانی و اجتماعی به روز شوند. استاد پیرانی همچنین به لزوم تحول در شیوههای دعوت و استفاده از ابزارهای جدید در تبلیغ دین اشاره کرد. او به تاریخ دعوت انبیا و تغییرات آن در طول زمان پرداخت و تأکید کرد که اکنون مسئولیت این دعوت به عهده مسلمانان و مصلحان اجتماعی است. موفقیت در این امر بستگی به درک دقیق از شرایط جامعه، اخلاص، و اجتهاد در مسائل دینی دارد. وی در ادامه، به اهمیت حفظ کرامت انسانها و رشد معنوی آنها اشاره کرده و بیان داشت که هدف اصلی دین اسلام رشد و تعالی انسان است. استاد پیرانی به لزوم اجتهاد در مسائل دینی و اجتماعی در شرایط جدید اشاره کرد و ضرورت تغییر رویکردها و پرهیز از تقلید را برای تطبیق با نیازهای جامعه تأکید نمود. در پایان، استاد پیرانی به ضرورت تربیت گروهی از علمای توانمند برای اجتهاد در مسائل مختلف اجتماعی و دینی اشاره کرد و بر اهمیت فهم عمیق از قرآن، حدیث و نظرات مختلف مذاهب تأکید کرد.
سعدالدین
20 بهمن 1403 - 09:51لزوم اتخاذ رویکرد اجتهادی و استنباطی در اندیشه، برنامهریزی و مواضع: دوری از تقلید و جمود بر مذاهب گذشتگان در طول تاریخ اسلام، اجتهاد همواره به عنوان یکی از اصول اساسی در فهم و تفسیر شریعت اسلامی مطرح بوده است. اجتهاد به معنای استفاده از عقل و استنباط احکام از منابع اسلامی، به ویژه قرآن و حدیث، بر اساس شرایط و زمان خاص هر جامعه، ضروری بوده است. در دنیای امروز که شرایط زندگی پیچیدهتر از گذشته شده و مسائل جدیدی در روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به وجود آمده است، اتخاذ رویکرد اجتهادی و استنباطی در اندیشه، برنامهریزی و اتخاذ مواضع، به ویژه در مواجهه با چالشهای جدید، از اهمیت بسیاری برخوردار است. 1. تعریف اجتهاد و ضرورت آن اجتهاد در اصطلاح فقهی، به فرآیند تلاش فقیه برای استنباط حکم شرعی از منابع اولیه اسلامی، مانند قرآن و سنت، گفته میشود. این فرآیند به دنبال یافتن پاسخ به مسائل جدید و پیچیدهای است که در زمانهای گذشته مطرح نبودهاند. از آنجا که شرایط زندگی انسانها در هر دوره تاریخی تغییر میکند، نیاز به اجتهاد در هر زمان جدیدتر و پیچیدهتر میشود. اجتهاد یک راهبرد انعطافپذیر است که به فقیهان این امکان را میدهد تا با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی، حکمهای مناسب و متناسب با زمان خود را استخراج کنند. 2. چالشهای تقلید و جمود بر مذاهب گذشتگان یکی از موانع مهم در برابر پیشرفت اجتهادی و استنباطی، تقلید و جمود بر مذاهب گذشتگان است. تقلید به معنای پیروی بیچون و چرا از آرای فقهای گذشته، بدون توجه به شرایط و تحولات جدید، میتواند مانع از انطباق فقه اسلامی با نیازهای جامعه معاصر شود. جمود بر مذاهب قدیمی، به ویژه زمانی که این مذاهب به صورت سنتی و بدون نقد و بازنگری پیگیری میشوند، ممکن است به نوعی تحجر و عدم تطابق با واقعیتهای زندگی منجر شود. در دنیای امروز که به دلیل پیشرفتهای علمی، فناوری و تغییرات فرهنگی و اجتماعی، شرایط زندگی پیچیدهتر شده است، همچنان پایبندی مطلق به آرای گذشتگان و عدم اجتهاد برای مسائل جدید میتواند موجب ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه گردد. برای مثال، مسائل اقتصادی و اجتماعی جدیدی که به دنبال گسترش جهانیشدن، انقلابهای تکنولوژیکی و تغییرات فرهنگی به وجود آمدهاند، نیاز به فقهی جدید و اجتهادی دارند که با درک عمیق از شرایط امروز و با استفاده از اصول اسلامی، پاسخگوی این مسائل باشد. 3. پیچیدگیهای زندگی معاصر و لزوم اجتهاد زندگی معاصر به دلیل گسترش ارتباطات جهانی، پیشرفتهای علمی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی، پیچیدگیهای بسیاری پیدا کرده است. این پیچیدگیها در تمامی ابعاد زندگی انسانها از جمله روابط فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأثیر گذاشتهاند. بنابراین، برای پاسخگویی به مسائل جدید و چالشهای پیچیده، نیاز به رویکردی اجتهادی و استنباطی وجود دارد که بتواند با استفاده از اصول شرعی و با توجه به تغییرات شرایط، حکمی مناسب ارائه دهد. مسائل جدیدی مانند حقوق بشر، آزادیهای فردی، محیط زیست، علم پزشکی و فناوریهای نوین از جمله مسائلی هستند که در دوران گذشته مطرح نبودهاند. برای پاسخگویی به این مسائل و انطباق با شرایط جدید، نمیتوان تنها از احکام گذشته استفاده کرد. بلکه باید با اجتهاد و استنباط اصولی، راهحلهایی مطابق با اصول اسلامی و متناسب با وضعیت روز ارائه شود. 4. چرا باید از تقلید و جمود دوری کرد؟ دوری از تقلید و جمود بر مذاهب گذشته، به ویژه در شرایطی که تحولات سریع و گستردهای در جامعه رخ میدهد، امری ضروری است. تقلید مطلق از گذشته میتواند باعث ایستایی در فقه و عدم تطابق با نیازهای جامعه شود. همچنین، جمود بر نظرات قدیمی ممکن است به انجماد فکری و عدم رشد و پیشرفت فقه منجر گردد. در حالی که اسلام دین تکاملپذیر است و باید در هر زمان و مکانی با شرایط آن تطابق یابد. اجتهاد بر اساس شرایط زمان و مکان نه تنها موجب تطابق بیشتر فقه با واقعیتهای زندگی میشود، بلکه به حفظ و تقویت اساسهای دین نیز کمک میکند. زیرا اگر احکام فقهی به مسائل جدید نپردازد، ممکن است منجر به عدم رضایت مردم از احکام شرعی شود و در نتیجه باعث تضعیف دین در جامعه گردد. 5. نتیجهگیری در نهایت، اتخاذ رویکرد اجتهادی و استنباطی در اندیشه و برنامهریزی، به ویژه در مواجهه با شرایط جدید و پیچیده زندگی، نه تنها برای پاسخ به مسائل جدید ضروری است بلکه به رشد و پویایی فقه اسلامی نیز کمک میکند. اجتهاد باید در خدمت تطابق دین با نیازهای جامعه معاصر باشد و از تقلید و جمود بر مذاهب گذشتگان دوری کند. تنها در این صورت است که میتوان از ظرفیتهای عظیم اسلام برای حل مشکلات و چالشهای جدید بهره برد و در مسیر تحقق اهداف عالی انسانی گام برداشت.
سعدالدین
20 بهمن 1403 - 09:53توجه به تحقق بیشترین منافع برای مسلمانان و دفع بزرگترین مفاسد: اجتهاد مصلحتمحور در تاریخ فقه اسلامی، یکی از مهمترین مباحثی که همواره مورد توجه فقها و مفسران قرار گرفته، رویکرد اجتهادی است که در آن به تحقق بیشترین منافع برای مسلمانان و دفع بزرگترین مفاسد پرداخته میشود. این نوع اجتهاد که به اجتهاد مصلحتمحور معروف است، بهویژه در مواجهه با مشکلات جدید و پیچیده زندگی، ابزار مؤثری برای پاسخ به مسائل اجتماعی و فقهی است. اجتهاد مصلحتمحور بر این اصل استوار است که در فرآیند استنباط احکام شرعی، باید به نتایج و پیامدهای آن احکام در زندگی مسلمانان توجه ویژهای داشته باشیم تا منافع عمومی بیشتر تأمین شده و مفاسد به حداقل برسد. 1. تعریف اجتهاد مصلحتمحور اجتهاد مصلحتمحور به معنای استفاده از اصول شرعی برای دستیابی به منافع بیشتر برای مسلمانان و جلوگیری از مفاسد است. در این رویکرد، فقیه با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان، در راستای تحقق اهداف عالی اسلام و مصالح عمومی جامعه اسلامی اقدام میکند. اجتهاد مصلحتمحور برخلاف اجتهادهای سنتی، که بیشتر بر متنها و منابع اولیه اسلام تأکید دارند، بهطور خاص به پیگیری نتایج عملی احکام و پیامدهای آنها در دنیای واقعی توجه دارد. این نوع اجتهاد با بهرهگیری از مفهوم "مصلحت" در فقه اسلامی، تأکید بر جلوگیری از ضررها و مفاسد و در عین حال تأمین منافع مسلمانان را در اولویت قرار میدهد. بنابراین، در شرایطی که مصالح عمومی جامعه اسلامی ایجاب کند، میتوان از برخی از قواعد فقهی با هدف رسیدن به منافع بیشتر یا دفع مفاسد دست کشید. 2. مالک بن انس و پایهگذاری اجتهاد مصلحتمحور مالک بن انس، فقیه بزرگ مذهب مالکی، یکی از پیشگامان این نوع اجتهاد بود که به "مصلحت عامه" توجه ویژهای داشت. وی تأکید داشت که در بسیاری از مسائل فقهی، باید به نیازهای جامعه و مصلحت عمومی توجه کرد و به همین دلیل در برخی از مسائل فقهی، برخلاف احکام ظاهری، حکمهای خاصی برای تحقق منافع بیشتر مسلمانان ارائه میداد. به طور خاص، مالک در اجتهاد خود تأکید داشت که وقتی انجام عملی به نفع جامعه مسلمانان باشد، باید آن را پذیرفت، حتی اگر در ظاهر با برخی از متون دینی تطابق نداشته باشد. مالک بر این باور بود که "مصلحت" باید در همه مسائل فقهی به عنوان یکی از اصول اساسی مدنظر قرار گیرد، چرا که دین اسلام بهدنبال تأمین رفاه و سعادت مسلمانان است و این نیازمند انعطافپذیری در برخورد با مشکلات زمانه است. 3. عز بن عبدالسلام و گسترش اجتهاد مصلحتمحور عز بن عبدالسلام، فقیه و مفسر برجسته اسلامی، یکی از شخصیتهایی بود که اجتهاد مصلحتمحور را گسترش داد. او بهویژه در زمینه فقه سیاسی و اجتماعی تأکید کرد که مصلحت عمومی باید در تصمیمات فقهی مدنظر قرار گیرد. عز بن عبدالسلام در تحلیلهای خود از فقه اسلامی، همواره تأکید داشت که در شرایط خاص، برای جلوگیری از ضرر و آسیب به جامعه اسلامی، میتوان احکام فقهی را به گونهای منعطف تفسیر کرد که در نهایت به نفع مسلمانان باشد. وی همچنین مفهوم "مفاسد" را در کنار مصلحت مطرح کرد و اعتقاد داشت که هر حکم شرعی باید بهگونهای باشد که بزرگترین مفاسد را دفع کند. در این راستا، او با نگاهی وسیعتر به فقه، منافع و مفاسد عمومی را از یکدیگر تفکیک کرده و راهحلهایی مبتنی بر این اصول ارائه میداد. 4. ابن تیمیه و ابن قیم: ادامهدهندگان راه اجتهاد مصلحتمحور ابن تیمیه، فقیه و متکلم مشهور، و شاگردش ابن قیم، از جمله بزرگترین مفسران اسلامی بودند که با تأکید بر اجتهاد مصلحتمحور، آثار مهمی در زمینه فقه و اصول اسلامی به جا گذاشتند. ابن تیمیه در آثار خود به ضرورت توجه به شرایط زمانه و بررسی دقیق مصلحتها و مفاسد تأکید داشت. وی بر این باور بود که در مسائل مختلف باید به نیازهای جامعه و منافع عمومی مسلمانان توجه شود و از جمود بر آراء گذشتگان و احکام قدیمی اجتناب شود. ابن قیم نیز با پیروی از استادش، ابن تیمیه، به تأکید بر مصلحت و دفع مفاسد در فقه اسلامی پرداخت. او در آثار خود، بهویژه در کتاب "إعلام الموقعین"، به تفصیل به این موضوع پرداخته و بیان کرده است که فقه اسلامی باید بر اساس مصلحت عمومی و ضرورتهای جامعه شکل گیرد. بهویژه در شرایط خاص و پیچیده، اجتهاد مصلحتمحور راهحلی است که میتواند به فقه اسلامی پاسخهای دقیق و کارآمد ارائه دهد. 5. اجتهاد مصلحتمحور در دنیای امروز در دنیای معاصر، اجتهاد مصلحتمحور بهویژه در مواجهه با مسائل پیچیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نقش بسیار مهمی ایفا میکند. مسائل جدیدی که بهطور مرتب در جوامع مسلمان مطرح میشود، مانند حقوق بشر، آزادیهای فردی، مسائل اقتصادی و اجتماعی نوین، نیازمند توجه به مصلحت عمومی و دفع مفاسد است. در این زمینه، اجتهاد مصلحتمحور میتواند بهعنوان ابزاری مؤثر برای ایجاد توازن میان اصول شرعی و نیازهای جامعه در دنیای پیچیده امروز عمل کند. این رویکرد به فقها این امکان را میدهد که با در نظر گرفتن مصلحتهای عمومی، به مشکلات موجود پاسخ دهند و احکام فقهی را بهگونهای تفسیر کنند که بیشترین منافع برای مسلمانان را تأمین کرده و بزرگترین مفاسد را دفع کند. 6. نتیجهگیری اجتهاد مصلحتمحور که توسط مالک بن انس پایهگذاری شد و توسط عز بن عبدالسلام، ابن تیمیه و ابن قیم ادامه یافت، بهطور مستمر در پاسخگویی به چالشهای جدید و پیچیده جامعه اسلامی نقش مهمی ایفا کرده است. این رویکرد با تأکید بر منافع عمومی و دفع مفاسد، یک ابزار انعطافپذیر و کارآمد برای فقه اسلامی است که میتواند در مواجهه با مسائل معاصر، راهحلهای عملی و مؤثری ارائه دهد. در دنیای امروز، توجه به این نوع اجتهاد میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات فقهی و اجتماعی باشد و کمک کند تا اسلام با واقعیتهای نوین و شرایط جدید تطبیق یابد.
مهمان
20 بهمن 1403 - 09:54توجه به تربیت علمای دعوتگر و توانایی اجتهاد در شرایط صلح و جنگ: ضرورتی برای حرکت اسلامی در دنیای معاصر، با توجه به تغییرات سریع و پیچیدگیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، نیاز به تربیت گروهی از علمای دعوتگر که توانایی اجتهاد و ارائه فتاوا برای حرکت اسلامی را داشته باشند، بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود. این علمای آگاه باید قادر باشند تا در شرایط مختلف، از جمله در شرایط صلح و جنگ، تفسیر و توصیف دقیقی از تغییرات و تحولات جدید ارائه دهند. این مقاله به بررسی ضرورت تربیت این گروه از علما و نقش آنها در ارائه فتاوای مرتبط با تغییرات جدید در جهان اسلام میپردازد. 1. ضرورت تربیت علمای دعوتگر تربیت علمای دعوتگر از نیازهای اساسی جوامع اسلامی در دوران معاصر است. این علما باید درک عمیقی از قرآن، حدیث و نظرات مذاهب مختلف اسلامی داشته باشند و توانایی اجتهاد و ارائه فتاوای جدید را در راستای نیازهای جامعه اسلامی دارا باشند. در دنیای امروز که شرایط به سرعت تغییر میکند، نیاز به علما و فقهایی که بتوانند بهطور مؤثر به تحولات جدید پاسخ دهند، بسیار محسوس است. این علمای دعوتگر باید توانایی تحلیل مسائل مختلف در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را داشته باشند و بتوانند آموزههای دینی را بهگونهای تبیین کنند که با شرایط روز تطابق داشته باشد. 2. آموزش اجتهاد و تشخیص مصالح و مقاصد یکی از جنبههای اساسی تربیت علمای دعوتگر، آموزش اجتهاد است. اجتهاد به معنای استنباط احکام از منابع اصلی اسلام، شامل قرآن و سنت پیامبر، است که با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان بهروز میشود. علمای دعوتگر باید توانایی تشخیص مصالح و مقاصد شریعت را داشته باشند تا بتوانند در مواقع بحرانی، نظرات فقهی مناسبی ارائه دهند که به نفع جامعه اسلامی باشد. این علمای متخصص باید قادر به تفسیر دقیق و علمی تغییرات در شرایط مختلف از جمله شرایط صلح و جنگ باشند. در این مسیر، توانایی درک تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و همچنین بررسی تأثیرات آنها بر جامعه مسلمانان، از اهمیت ویژهای برخوردار است. 3. نقش علمای دعوتگر در شرایط صلح و جنگ در شرایط صلح، علمای دعوتگر باید بتوانند فتاوای مرتبط با مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دینی جامعه را ارائه دهند. آنها باید در تحلیل مسائل پیچیدهای همچون حقوق بشر، آزادیهای فردی، حقوق زنان، مسائل اقتصادی و سیاسی، نظرات فقهی کاربردی و علمی داشته باشند و در راستای تحکیم پایههای اجتماعی و فقهی اسلام عمل کنند. علمای دعوتگر باید درک عمیقی از مقاصد شریعت داشته باشند تا بتوانند در شرایط مختلف، فتاوای بهروز و متناسب با نیازهای زمانه ارائه دهند. در شرایط جنگ نیز نقش این علمای فقیه بسیار حیاتی است. در مواقع جنگ، چالشهای بسیاری پیش روی مسلمانان قرار میگیرد، از جمله مسائل مربوط به جهاد، حقوق اسرای جنگی، قوانین جنگ و صلح، و حفظ مصالح عمومی. علمای دعوتگر باید توانایی تشخیص دقیق این مسائل را داشته باشند و در تبیین فتاوای مربوط به جنگ و صلح با توجه به مصلحت مسلمانان، اقدامات مؤثری انجام دهند. این فقهاء باید نهتنها بر اصول فقهی مسلط باشند، بلکه باید دارای تواناییهای خاص در مدیریت بحرانهای دینی و سیاسی نیز باشند. 4. تربیت علمای متخصص با رویکرد مدرن تربیت علمای دعوتگر باید متناسب با نیازهای دنیای مدرن صورت گیرد. علاوه بر تسلط بر فقه اسلامی و علم اصول فقه، آنها باید با روشهای علمی و تحقیقی جدید آشنا شوند تا بتوانند در مواجهه با تحولات جدید از جمله تکنولوژی، جهانیسازی و مسائل فرهنگی بهدرستی اجتهاد کنند. علمای تربیتشده باید توانایی استفاده از ابزارهای روز دنیا برای تحلیل مسائل اجتماعی و فقهی را داشته باشند و با تسلط بر زبانهای خارجی، توانایی ارتباط و تعامل با جوامع دیگر را داشته باشند. برای این منظور، باید نهادهای آموزشی و دینی با رویکرد مدرن و بازنگری شده برای تربیت این علما وجود داشته باشد. این نهادها باید برنامههای آموزشی جامع و تخصصی داشته باشند که شامل دروس فقهی، اصولی، فلسفه دینی، مطالعات اجتماعی، تاریخ اسلام و غیره باشد. در عین حال، باید فقه اسلامی در این برنامهها بهگونهای تدریس شود که پاسخگوی نیازهای جامعه اسلامی در جهان امروز باشد. 5. چالشها و مشکلات پیشرو در مسیر تربیت این علمای دعوتگر، چالشهای مختلفی وجود دارد. یکی از بزرگترین چالشها، مشکل جمود برخی از جوامع دینی و فقهی است که به دیدگاههای سنتی و قدیمی پایبندند و از تغییر و نوآوری در فقه جلوگیری میکنند. در چنین شرایطی، علمای جدید باید با درک عمیق از مقاصد شریعت و مصالح عمومی جامعه، به تبیین ضرورت تغییر و اجتهاد بپردازند. چالش دیگر، پیچیدگیهای جهانیسازی و گسترش اطلاعات است که منجر به ظهور مسائل و پرسشهای جدیدی در عرصههای مختلف دینی و اجتماعی شده است. این مسائل نیازمند فتاوای سریع و مؤثر هستند که علمای دعوتگر باید بهطور مستمر به روزرسانی کنند. 6. نتیجهگیری تربیت علمای دعوتگر و متخصص که قادر به اجتهاد در شرایط صلح و جنگ و تحلیل تغییرات جدید در شرایط اجتماعی و سیاسی باشند، امری ضروری برای جامعه اسلامی است. این علمای آگاه نهتنها باید بهطور عمیق در قرآن، حدیث و مذاهب مختلف اسلامی تسلط داشته باشند، بلکه باید قادر باشند تا با تشخیص دقیق مصالح و مقاصد شریعت، فتاوای مبتنی بر شرایط روز را ارائه دهند. آموزش و تربیت این علمای متخصص نیازمند نهادهای آموزشی مؤثر و بهروز است که بتوانند پاسخگوی چالشهای جدید جهان اسلام باشند. در نهایت، این رویکرد میتواند به تأسیس جامعهای اسلامی کمک کند که همزمان با حفظ اصول دینی، قادر به پاسخگویی به نیازهای معاصر باشد.