شفیع بهرامیان-روزنامهنگار بارها و بارها برای تکتک ما پیش آمده که در حال و احوال دیگران، چه نزدیکان، چه دوستان و آشنایان و حتی غریبهها، تجسس کنیم، در مورد باطن نادیده و ظاهر معلومشان قضاوت کنیم و در ضمیرمان، برایشان هر حکمی صادر نموده و با زبان و بیزبان در موردشان، برای دیگران داد سخن سر دهیم. جالب اینکه شاید در بسیاری از موارد، آن تار موی نازکی که ما در ماست دیگران یافته و علیهشان در بوق و کرنا میکنیم در احوال و اقوال و رفتار خودمان ای بسا نه بقدر یک تار مو بلکه در حجم یک کلاف، هم بوضوح وجود و نشان دارد اما کیست که عیب خود ببیند! همه این سالهای دور و نزدیک، البته از گوشه و کنار خبر قتلهای-خانوادگی یا ناموسی را شنیده و متاسفانه باز هم خواهیم شنید، ای بسا متاثر از رفتار همسر، شوهر، خواهر و یا دخترمان، رگ غیرتمان متورم شود، خون جلوی چشمانمان بگیرد و «جنونی» ناشی از تعصبات نادرست قبیلهای و نگاه محقرانه و سخنان و کنایه دوست و دشمن، به سمتی ما را بکشاند که هیج راه بازگشتی نتوان برایش تصور نمود در حالیکه زندگی همه آنانی که ما را به آن سمت و سو برده و شاید خود ما، سرشار از نقاط لغزش و تاریکی است که به مراتب از رفتار جوانانه همسر، دختر و یا خواهرمان نکوهیدهتر و مشکلدار تر است! براین اساس تلاش کنیم که هرگز هیزم_کش آتشی نباشیم که در آن بیگناهانی بنام آبرو سوزانده میشوند چه اینکه بیگناه مطلق و داور نهایی فقط و فقط خداوند است و ما هیج حقی برای گرفتن حق_حیات از هیچ انسانی، به هیچ بهانهای نداریم. قانون و شرع خدا در این باب واضح، روشن و راهگشاست اگر خود را به جهالت و نادانی نزنیم هرچند که در باب وجه عمومی چنین جرایمی و برای کاهش آمار آن و صیانت و حفاظت از جان انسانها، قانونگزار میتواند مجازاتهای بازدارندهتری برای عاملین و آمرین و معاونین چنین جنایاتی تصویب نماید. شاید اگر زنان نیز به اسم غیرت و ناموس بر شوهران و برادران و فرزندان خود با همان بهانه مردانشان چاقو میکشیدند امروز نایابترین کالا در جامعه «مردان» بودند!
نظرات