بسیاری از کسانی که دانش دینی ندارند، تصور میکنند نزدیک شدن به شریعت و احکام آن، به معنای دوریگزینی از شادیها و خوشیهاست، یا دوری از آنچه موجب شادمانی و سرور از مصالح مادی و منفعت دنیوی است و گمان میبرند که شریعت مترادف با قید و بند است و التزام به آن به معنای محرومیت از خوشیها و لذات دنیوی با اجبار و یا زهد و دوریگزینی در آنها به صورت اختیاری است؛ ولی حقیقت چیز دیگری است و این تصورات از آنچه شریعت به احکام شادی و خوشی و هر آنچه به آن ختم میشود و به پرهیز از رنجها و غم و اندوه دعوت میکند، به مراتب دور است. کلماتی که شادی و خوشی و لذت را به تصویر میکشد و متضاد آنها مصیبت و درد و غم است، برگرفته از نصوص محکم اصول فقه و متون مقاصدی است و در کتب کسانی یافت میشود که خود از صاحبنظران در علوم دینی از میان دانشمندان قدیم و نواندیشان هستند و فراوان در مورد مفهوم «مصلحت» سخن گفتهاند.
واژهی «مصلحت» در معنای لغوی ذیل واژهی «صلاح» قرار میگیرد و زبانشناسان «مصلحت» را مساوی و مترادف با «صلاح» و در برابر واژهی «مفسده» میدانند؛ «مصلحت» به معنای منفعت، سودمندی و مناسبت است؛ لغتنامههای عربی جزئیات دیگری را ارائه میدهند که همگی مرتبط با این معانی است.
ماده (ص ل ح) و مشتقات آن در قرآن کریم فراوان است و مصادیق آن در آیات مختلف از سوره بقره تا سوره عصر آمده است که اشاره بر اهمیت آن در متون و کاربرد عملی آن دارد؛ ریشه(ص ل ح) همچنین در احادیث پیامبر(ص) نیز وارد شده است؛ از جمله آنها حدیثی است که ابوهریره از پیامبر(ص) روایت میکند که فرمود: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُكُمْ فَلْيَقُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَلْيَقُلْ لَهُ أَخُوهُ أَوْ صَاحِبُهُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ، فَإِذَا قَالَ لَهُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ، فَلْيَقُلْ يَهْدِيكُمُ اللَّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ» (بخاری، ش: 879)، «»هرگاه یکی از شما عطسه کرد بگوید: «خدا راشکر» و عطسه کنند در پاسخ بگوید: «مشمول رحمت الهی شوی» و طرف مقابل مجدد بگوید: «خداوند هدایتت کند و اموراتت را به خیر و نیکی ختم کند» البته واژهی «مصلحت» در متن قرآن و احادیث پیامبر(ص) نیامده است ولی علمای پیشین این واژه را از «صلاح» و «استصلاح» گرفتهاند که به معنی فایده و سود مادی و معنوی است؛ این مفهوم از قرن دوم هجری متداول شده است و گفته میشد: «استصلاح» در لغت، به معنای طلب مصلحت است و مصلحت، اثر و نتیجهی استصلاح است. علمای قدیم و جدید، وظیفهی تحقق مصالح عمومی(هر چه که به سود و منفعت عموم مردم است) را به ولیِّ امر محول کردهاند.
در محتملترین اقوال، امام مالک بن انس (متوفای 179 هـ . ق) نخستین کسی بود که از صیغهی مصلحت استفاده کرده است و «مصالح مرسله» را به عنوان پنجمین اصل از اصول فقهی به قرآن، سنت، اجماع و قیاس افزود و این بدان معنا نیست که مفهوم «مصلحت» در معنای مادی و معنوی آن یا به معنای اصولی آن، پیش از امام مالک مطرح نبوده است، بلکه ایشان نخستین کسی بودهاند که آن را در دانش اصول فقه بنیان نهاده و از مبانی ادلهی احکام فقه اسلامی به شمار آورده است.
با ورود واژهی «مصلحت» در دایرهی علم اصول و مقاصد شریعت، بیشتر معانی مرتبط با آن، در محدودهی مفهوم «خوشی(مادی) یا شادی(معنوی یا درونی)» بوده و همچنین بیشتر معانی مرتبط با واژهی «مفسده» در محدودهی مفهوم «درد(مادی) یا غم(درونی)» قرار گرفته است. این عادت اصولیان است که معنا را در جایگاهی بالاتر از لفظ قرار میدهند.
در اجتهادات فقهی حتی پیش از امام غزالی (متوفای 505 هـ . ق) در مقابل واژهی «مصلحت»، جلب و حفظ آن و در مقابل «مفسده»، دفع و درء(دور کردن) مطرح میشده است و مجتهدان تأکید داشتند كه «مصلحت» همانگونه كه با به دست آوردن چيزي پسندیده و مايهی نشاط و شادی حاصل ميشود، با دفع مذموم كه موجب غم و ناراحتي است نيز حاصل ميشود. به ندرت پیش آمده که برخی از علمای اصول به موضوع «مصلحت» نپرداخته باشند به این دلیل که از مبانی اصول فقه مذهب آنها نیست.
دستاورد بزرگ در اینباره متعلق به امام ابوحامد غزالی است که گفتمان خاصی را در دو درس اصول فقه و مقاصد شریعت مرتبط به مفهوم مصلحت، پایهگذاری و آن را از عبارت دوگانه «درء المفسدة وجلب المصلحة» که مجتهدان پیش از او ارائه کرده بودند، رها ساخت و تأکید کرد که ملاک «مصلحت»، پاسداری از اهداف شریعت در جهت منافع مردم است و گفت: «مقاصد شریعت برای مردم، پنج چیز است: حفظ دین، جان، عقل، نسل و مال؛ هر چیزی که حفظ این پنج اصل را تضمین کند، «مصلحت» است و هر چه که به این اصول لطمه وارد کند، «مفسده» است و دفع آنها مصلحت است؛ این پنج اصل که حفظ آنها در مرتبهی ضروریات است، قویترین مراتب مصالح هستند.»[1]
آنچه مفهوم ضروریات را در این معنا متمایز میسازد، معنای گسترده و کاربردی آن در مقایسه با دوگانهی «جلب منفعت و دفع مفسده» است که عبارتی کلی و انتزاعی است.
اصولیان حداقل از قرن ششم هجری به منظور تبیین و توضیح معنای «مصلحت» به استفاده از مفاهیم جدیدی پرداختهاند که هم دلالتهای حسی (مادی) و هم روانی دارد; از جمله این مفاهیم: لذت و شادی یا هر چیزی که مساوی با خوشی و شادمانی است؛ و درد و اندوه، یا هر چیزی که مساوی با غم و اندوه است. آنها با کارگیری این مفاهیم به دنبال حذف اطلاق، عمومیت و انتزاعی بودن واژهی «مصلحت» بودهاند.
امام فخر رازی(متوفای 606هـ . ق) میگوید: «مصلحت معنایی جز لذت و خوشی یا هر چیزی که وسیلهی رسیدن به آن باشد را ندارد و مفسده معنایی جز درد و رنج، یا هر وسیلهای که به آن ختم میشود را ندارد »[2]
همچنین میگوید: «مصلحت، وصفی است که شامل هر خیری میشود و ممکن است ذهنی، قانونی، شرعی و دنیوی باشد؛ ممکن است فینفسه یا ویژگیهای آن، مصلحت باشد; مانند وجود خورشید و ماه و ستارگان؛ و ممکن است شامل اوصافی باشد که خیری بر آن مترتب شود؛ مصلحت شرعی وصفی است که مستقیم یا به واسطه، یکی از مقاصد شریعت (دینی یا دنیوی) را تحقق میبخشد و مراد از مقصد شریعت، آنچه که تحقق آن و تلاش برای پاسداری از آن یا توجه به حفظ آن به دلایل شرعی واجب است؛ مانند مصالح: حفظ جان، عقل، ابرو، مال و نسل.» [3]
شیخ الاسلام عز بن عبدالسلام میگوید: مصالح چهار نوعاند: خوشیها و اسباب آن(مادی)، شادیها و اسباب آن(درونی) و نیز به خوشیها و شادیهای دنیوی و اخروی تقسیم میشوند. مفاسد هم چهار نوعاند: سختیها و انواع آن و غمها و انواع آن. [4]
شاطبی (متوفای 790 هـ .ق) اصالت دو مفهوم «مصلحت و مفسده» را در گفتمان شرعی تعمق بخشیده است و میگوید: «مصالح پراکنده در این دنیا از دو جهت بدان نگریسته میشود: هم از جهت گستردگی وجود این مصالح و هم اهتمام گفتمان شریعت بدانها؛ در مورد اول، مصالح دنیوی از حیث وجود، محض نبوده و نسبی هستند؛ ؛ منظور ما از مصلحت: هر چیزی است که عامل اعتلای عمر و قوام زندگی انسان و کمال اوست و رسیدن به آنچه که ویژگیهای نفسانی و عقلانی او مطلقاً امر میکند؛ به طوری که مطلقاً از نعمات دنیوی و درونی برخوردار باشد ... همچنان که مفاسد دنیوی نیز محض نیستند(یعنی مفاسد هم نسبی هستند)؛ زیرا هیچ مفسدهای به صورت عادی اتفاق نمیافتد، مگر اینکه پیش و پس یا همراه آن نرمی، مهربانی و دستیابی به لذات فراوان باشد. »[5]
علما از قرن نهم هجری تا به امروز چنین اجتهاداتی را به ارث گذاشتهاند، برخی از آنها به شرح و تفصیل کلیها پرداختهاند و برخی دیگر تلخیص و مختصر آن را بیان کردهاند؛ ولی بیشتر آنها اجتهادات جدید قابل توجهی به آن اضافه نکردند؛ ولی برای مفهوم مصلحت و لذات آن، میراث زیادی از اشتقاقات زبانی و اصطلاحی داریم که بیشتر آن را در کتب اصول فقه و همچنین در کتب مقاصد شریعت با عبارات مختلفی مییابیم که از جملهی آنها: مصالح عمومی، کلی، جزئی، زماندار، فوری، ضروری، حاجی، تحسینی، قطعی، ظنی، مرسله، مرکب، معتبر، مُلغی، معقول، معنوی، خیالی، عینی و ... .
اگر به تعاریف مصلحت با فروعات فراوان آن نزد علمای بزرگ اصولی و مجتهدان آن دقت کنید، اطمینان خواهید یافت که قصد آنها عبور از سطح تعریف لغوی و نظری به سطح تعریف تطبیقی و عملی بوده است؛ تفاوت این دو سطح در این است که تعریف اسمی در حدود معنای نظری و کلی میماند، در حالی که تعریف تطبیقی و عملی، مفهوم را در عرصه واقعی زندگی قرار میدهد و آن را در دسترس اندازهگیری و ارزیابی قرار میدهد؛ به عبارتی مفهوم مصالح را از قالب لغوی و خشک آن دور و به تجربهی واقعی زندگی نزدیک میکند؛ همچنین استفاده آنان از مفاهیمی با دلالتهای روانی و حسی مانند: لذت، درد، شادی و اندوه در نزدیک شدن به فطرتی که خداوند مردم را بر آن آفریده، یاری رساندهاند. لذتجویی، شادی و خوشی، برخورداری و دوری از درد و اندوه از مهمترین حقایق فطری در انسان است، همانطور که گذشتگان در آن مسیر بودهاند و این را مطالعات روانشناسی مدرن نیز ثابت میکند.
با جستجوی در تاریخ معرفتی مفهوم «مصلحت»، روشن می شود که این مفهوم جز مدت کوتاهی در حوزههای معنایی و زبانی و بنیادگرایانه باقی نماند و بلافاصله وارد حوزههای عملی و کاربردی آن شده است و این حوزهای است که علمای قدیم آن را «سیاست شرعی» نامیدهاند; یعنی به حوزهی کاری دولت و حکومت مرتبط است و از وظایف اختصاصی حاکم و ولیِّامر در هر دولتی است. ورود «مصلحت» به حوزههای «سیاست شرعی» از جنبههای متعددی صورت گرفت است که مهمترین آنها بخش «مقاصد عمومی» است و همچنین باب بزرگی در اصول فقه را با عنوان «سد ذرایع» به خود اختصاص داده است.
پیشتر در مطالعاتی یافتم که قاعدهی «سد ذرایع» محصول سدهی دوم هجری است و در سدهی چهارم و پنجم هجری قمری رشد و نمو کرده و در سدهی هفتم و هشتم شاخ و برگ یافته است؛ سپس مسیر رشد خود را در طول سدهها از سدهی نهم تا پانزدهم هجری ادامه داده است تا اینکه تبدیل به یک سبک فکری شده است، بلکه تبدیل به یک سبک زندگی ذهنی و رفتاری شد که در پرتو آن بینش و اندیشهای همه جانبه از جهان شکل میگیرد و متأسفانه نکات منفی آن بر فواید آن چیره یافت و تنها معدودی از مجتهدان به آن توجه داشتند.
پاسداشت «مصلحت»، هستهی شکلگیری علم به قاعده «سد ذرایع» بوده و هنوز هم هست؛ زیرا هدف اصلی این قاعده، دفع مفسده یا دوری از دردها و رنجها و جلب منفعت یا کسب خوشیهای مادی و شادیهای درونی است.
پانوشتها:
[1] . المستصفى من علم الأصول، دراسة وتحقيق: حمزة بن زهير حافظ . جدة: شركة المدينة المنورة للطباعة د. ت . ج2/481 ـ 482
[2]. المحصول في علم الأصول، تحقيق: طه جابر فياض العلواني. الرياض: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، 1400هـ.، الجزء السادس، ص 240
[3] . من كتاب الرازي: الكاشف عن أصول الدلائل وفصول العلل، تحقيق أحمد حجازي السقا .طبعة دار الجيل، 1992م.، ص 52-53
[4] . عز الدين بن عبد السلام، قواعد الأحكام في مصالح الأنام، تحقيق طه عبد الرؤوف سعد . القاهرة: مكتبة الكليات الأزهرية، 1414هـ/1991م. ج 1، ص 10
[5] . الموافقات في أصول الشريعة، وعليه شرح الشيخ عبد الله دراز. بيروت: دار المعرفة، د ت ، ج 2، ص 25
نظرات