نویسنده: یاسین عبدی
امام ابن القیم -رحمه الله- در فصلی از کتاب «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» که آن را فصلی در مراحل رفتار پیامبر با کفار و منافقین از بعثت تا وفات نامیده است سیاق جهاد در اسلام را چنین خلاصه میکند. اولین چیزی که خدای تبارک و تعالی به پیامبر (ص) وحی کرد این بود که با نام پروردگارش که خالق است به قرائت بپردازد و این ابتدای نبوت او است و خداوند به او فرمان داد برای خود به قرائت مشغول گردد و تبلیغ نکند و بعد از این مرحله بود که آیات «یاا ایها المدثر "قم فأنذر» نازل شدند به عبارت دیگر ایشان با «إقرأ» به نبوت رسیدند و با «یا ایها المدثر» رسالت یافتند. به دنبال آن او مأمور شد ابتدا به انذار خویشاوندان نزدیک خود بپردازد و آنگاه قوم خود و بعد از آن هم عربهای اطراف را انذار نمود و سرانجام نیز به انذار تمام جهانیان پرداخت.
پیامبر بعد از رسیدن به نبوت بیش از ده سال بدون هیچ جنگ و جزیهای تنها با دعوت خود به انذار مردم مشغول بود و از طرف خداوند به او فرمان میرسید که خویشتنداری و گذشت و صبر پیشه کند. سپس خداوند اجازه هجرت و به دنبال آن اجازه قتال را به او داد و بعد به او امرفرمود تا با آنان که با او میجنگند به نبرد بپردازد ولی با آنان که از جنگیدن با او بپرهیزند به قتال دست نیازد و سرانجام فرمان رسید که تا وقتی دین خدا در روی زمین حاکم نگردد از پیکار با مشرکین دست نکشد و بعد از اعلام دستور جهاد کافران در قبال او سه دسته شدند:
1. اهل صلح و آشتی.
2. اهل جنگ.
3. اهل ذمه: خداوند دستور داد پیمان خود را با اهل عهد و صلح همچنان حفظ بکند و تا وقتی که آنها بر عهد خود باقی بمانند متعرض آنها نشود. اما اگر بیم خیانتی از آنان رفت عهدشان را نادیده بگیرد ولیکن در این صورت هم قبل از گوشزد نمودن نقض عهد به قتال آنها نپردازد؛ بنابراین دستور داشت با کسانی که نقض عهد میکردند کارزار و پیکار نماید... سوره برائت (توبه) که نازل گردید حکم هر سه دسته تبیین شد: به پیامبر (ص) فرمان داده شد با دشمنان از اهل کتاب نبرد بکند تا آنجا که یا ناچار به پرداخت جزیه بشوند و یا اسلام را بپذیرند. همچنین این سوره فرمان جهاد با کفار و منافقین و سخت گرفتن بر آنان را صادر کرد و پیامبر (ص) هم با کفار به وسیلهی شمشیر و نیزه و با منافقین از طریق بیان حجت و سخن وارد جهاد شد و سورهی برائت به پیامبر(ص) دستور داد از پیمانهای کفار برائت بجوید و آنها را ملغی اعلام نماید. در نتیجه پیمانداران به سه دسته تقسیم شدند:
1. دستهای که فرمان جنگیدن با آنها را صادر کرد: اینها کسانی بودند که نقض پیمان نموده و با او وفادار نمانده بودند. پیامبر(ص) با این دسته به نبرد پراخت و بر آنها غلبه یافت.
2. دستهای که پیمان موقت داشتند و آنرا نقض نکرده و (دشمنان پیامبر(ص) را) علیه او یاری نداده بودند. به پیامبر(ص) دستور داد پیمان با آنها را تا پایان مدت مقرر حفظ کند.
3. آن دسته که عهدی نبسته و با او نجنگیده بودند و یا عهد مطلق و نامحدودی داشتند. در این مورد پیامبر(ص) مأمور شد به آنها چهار ماه مهلت بدهد و بعد از سپری شدن این مهلت اگر اسلام را نپذیرفتند با آنان به جنگ بپردازد و با همین ترتیب پیامبر(ص) با پیمانشکنان جنگ کرد و به آنان که پیمانی نداشتند و یا پیمان آنها مطلق و نامحدود بود چهار ماه مهلت داد و به او دستور داده شد پیمان با کسانی را که به پیمان خود وفادار بودند تا تمام شدن مهلت نگه دارد اما خوشبختانه در طی این مدت همگی اسلام را پذیرفتند و بر کفر خود باقی نماندند. برای اهل ذمه نیز جزیه تعیین گردید و لذا بعد از نزول سورهی برائت غیر مسلمانان به طور مشخص سه دسته شدند:
1. آنها که با پیامبر(ص) سر جنگ داشتند.
2. پیمانداران.
3. اهل ذمه بعدها پیمانداران نیز به اسلام گرویدند و در نتیجه دو دسته بیشتر باقی نماندند: محاربین و اهل ذمه. مسلم است که محاربین همیشه از پیامبر(ص) بر خود بیمناک بودند نهایتاً انسانهای روی زمین در قبال پیامبر(ص) کلاً سه دسته شدند:
1. مسلمانانی که به او ایمان داشتند.
2. آنان که رویهی مسالمتآمیز داشتند و در امان بودند.
3. آنها که بیمناک بودند و محاربه میکردند. اما در برخورد با منافقین به او فرمان داده شد به ظواهرشان بسنده نماید و باطن آنها را به خدا واگذار کند و از طریق علم و حجت با آنها به جهاد بپردازد بعد مأمور شد از آنها اعراض بورزد و بر آنها سخت بگیرد و قاطعانه موضع خود را به آنان ابلاغ نماید حتی خداوند او را از نماز گزاردن بر جنازهی آنها وایستادن بر قبرهایشان نهی فرمود و اعلام نمود اگر برایشان طلب آمرزش هم بکند هرگز نخواهد پذیرفت.
آری، سیرهی پیامبر(ص) در رابطه با کفار و منافقین این چنین بود. یکی از خصایص دین مبین اسلام هم واقعنگری و واقعنگر بودن حرکت آن است، این واقعنگری هم مراحلی دارد و هر مر حله هم وسایل و امکانات لازم و کافی برای مقتضیات و نیازهای واقعی آن را در بر دارد و طی کردن هر مرحله برای رسیدن به مرحلهی بعدی لازم است این حرکت تنها با تئوری و نظریات به مقابله با واقع نمیپردازد همچنان که با وسایل خشک و بیخاصیت نیز با مراحل این واقع مقابله نمیکند. کسانی که با استشهاد نمودن به نصوص قرآنی آنها را برای نشان دادن بر نامهی اسلام در جهاد به شیوهی دلخواه خود به کار میبرند و این جنبه را در این کار مد نظر قرار نمیدهند و طبیعت مراحلی را که این برنامه در طول مسیرش پشت سر نهاده است درک نمیکنند و رابطهی نصوص مختلف را با هر مرحله آن در نمییابند؛ این چنین کسانی به خلط مبحث شدیدی گرفتار میشوند و بر اندام برنامه این دین پوشش گمراهکنندهای میپوشانند و نصوص را به گونهای تفسیر میکنند که اصول و قواعد نهایی در آنها پیدا نیست. آنان هر نص را به عنوان نصی نهایی تلقی میکنند که قواعد نهایی این دین را به دست میدهد. بنابراین چنانکه امام ابنقیم میفرماید: «نبرد ابتدا حرام بود بعد تجویز گردید و آنگاه فرمان نبرد با کسانی که جنگ را شروع میکردند صادر گردید و سرانجام نبرد با تمام مشرکین واجب شد.» البته برای شرح و بسط مفصل برادران و خواهران ایمانی میتوانند به تفسیر گرانبهای «فی ظلال القرآن» اثر سید قطب (رح) (سورههای برائت و آیه 77سورهی نساء و دیگر آیات قرآن و نیز به کتاب ارزشمند «المنهج الحرکی للسیرة النبویة» اثر منیر محمد غضبان مراجعه کنند.
منابع:
1. شهید سید قطب، فی ظلال القرآن.
2. شهید سید قطب، معالم فی الطریق با تصرف
3. شهید ناصر سبحانی، نوارهای سهگانهی «قتال» با تصرف
4. شیخ منیر محمد غضبان، المنهج الحرکی للسیرة النبویة.
نظرات