٥. منازعهی خودگرایی در برابر نوعدوستی در روانشناسی
مطالب روانشناختی مرتبط با منازعهی خودگرایی در برابر نوعدوستی، وسیع است؛[١٣] در راستای شیوهی انتخابی، مقاله بر اثر دانیل باتسون و همفکرانش متمرکز خواهد بود که به لحاظ فلسفی برخی از تأثیرگذارترین و پیچیدهترین تحقیقات را در این زمینه انجام دادهاند.
باتسون به همراه بسیاری دیگر از محققان با اقتباس ایدهای با ریشههای عمیق در مباحث فلسفی نوعدوستی تحقیق خود را آغاز میکند. با اینکه جزئیات و اصطلاحات به طور قابل ملاحظهای از نویسندهای به نویسندهی دیگر متفاوت است، اما ایدهی اصلی این است که نوعدوستی غالباً محصول واکنش عاطفی به رنج شخص دیگر است. به عنوان مثال، آکویناس (1270 [1917]: II – II ، 30 و 3) اظهار میدارد که بخشندگی، همدلی صمیمانه برای رنج دیگران است و ما را مجبور میکند که در صورت امکان به او کمک کنیم.
همچنین آدام اسمیت (1759 [1853]: I، I، 1. 1) معتقد است که ترحم یا دلسوزی احساسی است که برای بدبختی دیگران داریم، وقتی آن را میبینیم یا آن را در شیوهای بسیار دوستانه درک میکنیم و این احساسات [انسان] را به سرنوشت دیگران علاقهمند میسازد و خوشبختی خود را برای آنها لازم میسازد، گرچه او چیزی جز لذت دیدن از آن به دست نمیآورد.
باتسون (1991: 58) این پاسخ را «همدلی» عنوان میکند که او به مثابه «واکنشی عاطفی به دیگری در پی دیدن رنج آنها» توصیف میکند و آن را ایدهی سنتی میخواند که همدلی منجر به نوعدوستی میشود که این فرضیه همدلی-نوعدوستی است. از نظر باتسون (1991: 86)، همدلی شامل احساس همدردی، دلسوزی، گرمی، مهربانی، لطافت و مانند آن میشود و طبق فرضیه همدلی-نوعدوستی، انگیزه نوعدوستانه را برمیانگیزد، گرچه این انگیزه همواره منتهی به رفتار نمیشود. باتسون (1991: 117) همدلی را با گروهی از واکنشهای عاطفی که او آنها را «پریشانی شخصی» مینامد و «از احساسات خودمحورتر همانند ناراحتی، هشدار، اضطراب و پریشانی تشکیل شده» در تضاد قرار میدهد.[14]
اگر سنت فلسفی که فرضیه همدلی-نوعدوستی را مطرح میکند در مسیر صحیح قرار داشته باشد که به باور باتسون چنین است، فرد پیشبینی میکند که وقتی افراد احساس همدلی میکنند، تمایل خواهند داشت به کسانی که احساسات آنها را برمیانگیزند، کمک کنند و ازاینرو، تمایل بیشتری به مشارکت در کمک نسبت به افرادی که احساس همدلی نمیکنند، دارند. این بدان معنا نیست که افراد همواره هنگام احساس همدلی در کمک مشارکت خواهند کرد، زیرا ممکن است افراد اغلب تمایلات متناقضی داشته باشند و همهی منازعات به نفع تمایلات همدلی برطرف نمیشوند. این بدان معنا نیست که وقتی افراد احساس همدلی کمی دارند و یا هیچ حسی از همدلی ندارند، در رفتار کمک مشارکت نخواهند داشت، زیرا تمایل به کمک نیز میتواند از سوی انواع فرایندهایی ایجاد شود که در آنها همدلی هیچ نقشی ندارد. اما باید انتظار داشته باشیم كه معمولاً افرادی كه احساس همدلی میكنند، بیشتر از افرادی كه احساس همدلی نمیكنند كمك كنند و هرچه احساس همدردی آنها قویتر باشد، احتمال مشارکت در كمك بیشتر خواهد بود. جهت بررسی این ادعا در آزمون تجربی، مهم است که روشهای القای همدلی در آزمایشگاه وجود داشته باشد. ادبیات علمی قابل توجهی وجود دارد که نشان میدهد چگونه میتوان این کار را انجام داد. به عنوان مثال، استوتلند (1969) نشان داد افرادي كه به آنها آگاهی داده شد تا تصور كنند كه چگونه شخص مشخصي (كه اغلب «هدف» ناميده ميشود) هنگام انجام آنچه كه افراد به عنوان يك روش دردناك پزشكي باور میکنند، احساس كنند، احساس همدلي قويتر نشان دادند و تحريك فيزيولوژيك بيشتري نسبت به افرادی که به آنها گفته شده حرکات شخص مورد نظر را مشاهده کنند، داشتند. [15] به همین ترتیب، کربس (1975) نشان داد افرادی که شخصی شبیه به خود را با تجربیات دردناک مشاهده میکنند، تحریکات فیزیولوژیکی بیشتری نشان میدهند. تجارب دردناکی برای شخصی انجام میشود که شبیه به خود نیست. کربس همچنین نشان داد که افراد در صورت تمایل به شخص مبتلا با هزینه شخصی کمک میکنند. باتسون (1991: 82-87) این یافتهها را اینگونه تعبیر میکند که ثابت میشود افراد تمایل بیشتری به احساس همدردی با کسانی که معتقدند شبیه به خودشان هستند، دارند، بنابراین همدلی را میتوان با ارائه شواهد به شخصی تحریک کرد که شبیه او است.
برای این مورد که همدلی منجر به رفتار کمک شود، باتسون تا حدودی به آثار دیگران از جمله مطالعه اسنادی کربز (1975) و تحقیق دویدیو و همکاران (1990) متکی است. در تحقیق اخیر، از تکنیک استولند برای دستکاری همدلی با آموزش افراد به منظور پیشبینی دیدگاه فرد در پریشانی برای القاء همدلی برای یک زن جوان استفاده شد. افراد روی یکی از دو مشکل کاملاً متفاوتی که زن جوان با آن روبرو بود، تمرکز داشتند. وقتی فرصتی برای کمک به زن جوان فراهم شد، افرادی که در آنها همدلی برانگیخته شده بود، بیشتر از افرادی همدلی کمتری داشتند، کمک کردند و افزایش کمک به ویژه مرتبط با برانگیختن همدلی شد.
بسیاری از آزمایشات شخصی باتسون که برخی از آنها در ادامه شرح داده شده همچنین از این عقیده حمایت میکنند که هم همدلی به خودیخود ایجاد میشود و هم همدلی ناشی از دستکاریهای تجربی باعث افزایش کمک میشود. عامل مهم دیگر حمایت از ارتباط بین همدلی و رفتار کمککننده، فرا تحلیل بخش بزرگی از ادبیات تجربی از سوی آیزنبرگ و میلر (1987) است که در مطالعات با استفاده از روشهای مختلف ارزیابی همدلی برای بررسی رابطهی مثبت بین همدلی و رفتارهای اجتماعی انجام داده است. براساس این تحقیق و یافتههای دیگر، باتسون (1991: 95) استدلال میکند که در واقع یک رابطه همدلی و یاری وجود دارد. احساس همدلی برای یک فرد نیازمند، احتمال کمک به رفع آن نیاز را افزایش میدهد.
ممکن است تصور شود برقراری پیوند علی بین همدلی و رفتار کمککننده خبر بدی برای خودگرایی خواهد بود. اما همانطور که باتسون روشن میکند این واقعیت که همدلی منجر به رفتار کمککننده میشود، اختلاف بین خودگرایی و نوعدوستی را برطرف نمیکند، زیرا این امر ماهیت انگیزه رفتارهای کمککنندهی ایجاد کنندهی همدلی را نشان نمیدهد. یک احتمال این است که همدلی در واقع، تمایلی واقعاً نوعدوستانه برای کمک به فرد ایجاد میکند که تمایلی نهایی برای بهزیستی فرد دارای رنج است. البته گسترهای از مسیرهای خودخواهی نیز وجود دارد که با کمک آنها همدلی میتواند به رفتار کمک کند. شاید بارزترین این موارد این باشد که همدلی ممکن است تجربهای ناخوشایند باشد (یا باعث آن شود) و اینکه افراد برای کمک به آنها انگیزه مییابند زیرا معتقدند این بهترین راه برای توقف تجربه ناخوشایند ناشی از پریشانی دیگری است.
گروههای کاملاً متفاوتی با احتمالات خودگرایانه بر پاداشهایی که برای کمک انتظار میرود یا مجازاتهایی که برای جلوگیری از مساعدت انتظار میرود، تمرکز کردند. اگر افراد بر این باورند که دیگران به آنها به دلیل کمک یا عدم کمک به آنها در شرایط خاص پاداش میدهند یا آنها را تحریم میکنند و احساس همدلی، علامتی از مواردی است که احتمالاً تحریمها یا پاداشهای اجتماعی در آنها وجود دارد، انتظار داریم که افراد در صورت احساس همدلی بیشتر کمک کنند، حتی اگر انگیزه نهایی آنها صرفاً خودگرایانه باشد. تنوع در این موضوع بر پاداش یا مجازاتها تمرکز دارد. اگر افراد بر این باورند که کمک احساس خوبی به آنها میدهد و یا عدم کمک در آنها احساس بدی ایجاد میکند و این احساسات به احتمال زیاد در مواردی که احساس همدلی میکنند اتفاق میافتد، باز هم انتظار داریم افرادی که همدلی میکنند، مفیدتر باشند، اگرچه انگیزههای آنها به هیچ وجه نوعدوستانه نباشد.
در طول چهار دهه گذشته، باتسون و همكارانش به طور سیستماتیک این فرضیههای خودگرایانه و بسیاری دیگر را مورد بررسی قرار دادهاند. راهبرد آنها طراحی آزمایشاتی است که در آن میتوان توضیح نوعدوستانه ارتباط بین همدلی و کمک را با توضیحات خاص خودگرایانه مقایسه کرد. بررسی همهی این آزمایشات به تحقیق بسیار طولانیتری نیاز دارد. [16] در عوض، تمرکز روی دو خوشه از آزمایشات خواهد بود که نشانگر پاداشهای بالقوه فلسفی در طراحی و تفسیر آزمایشات در این زمینه و همچنین برخی مشکلات پروژه است.
5.1. فرضیه مجازات اجتماعی
یکی از گزینههای پر طرفدار خودگرایانه برای فرضیه همدلی-نوعدوستی، ایدهای است که افراد مشارکت کننده در رفتار کمککننده به خاطر ترس از مجازات دیگران، اقدام میکنند. اگر من کمک نکنم، فرض است بازیگران نگران شوند، افراد عصبانی خواهند شد یا فکر بدی در مورد من میکنند و این ممکن است اثرات منفی در نحوهی برخورد با من در آینده داشته باشد. همانطور که مشخص است، این فرضیه خودگرایانه نمیتواند این واقعیت را توضیح دهد که همدلی احتمال کمک را افزایش میدهد، اما با افزودن این فرض که مردم تصور میکنند مجازاتهای اجتماعی برای کمک نکردن، وقتی که احساس همدلی ایجاد میشود، بیشتر محتمل است، نسخهی پیچیدهتری برای مقایسه ایجاد میکند.
برای آزمایش این فرضیه که باتسون آن را فرضیه مجازات خاص همدلی به لحاظ اجتماعی مینامد، در برابر فرضیه همدلی-نوعدوستی، باتسون و همکارانش (فولتز و همکارانش 1986) آزمایشی را طراحی کردند که در آن، آنها سطح همدلی را که افراد احساس می کردند برای هدف و احتمالی که افراد بدانند آیا سوژه تصمیم گرفته است تا به یک فرد نیازمند کمک کند یا خیر، دستکاری کردند. دیگران میتوانند ارزیابی منفی از تصمیم شما برای کمک نکردن در صورت اطلاع از انتخاب و تصمیم داشته باشند؛ اما اگر تصمیم شما مخفی است، نیازی به ترس از مجازاتهای اجتماعی نیست. بنابراین فرضیه مجازات همدلی خاص به لحاظ اجتماعی پیشبینی میکند افرادی که در مناسبتی خاص همدلی زیادی نشان میدهند، در مواقعی که باور داشته باشند دیگران میدانند، احتمالاً بیشتر کمک میکنند. در مقابل ، فرضیه همدلی-نوعدوستی، افراد با همدلی بالا به دلیل تمایل نهایی به کمک انگیزه میگیرند و بنابراین سطح کمک آنها باید بالا باشد، چه دیگران بدانند یا ندانند. در شرایط همدلی کم، هر دو فرضیه پیشبینی میکنند که سطوح کمک کم خواهد بود. این پیشبینیها در جداول 1 و 2 خلاصه شده است.
Potential برای Negate اجتماعی تکاملهمدلی
پایینبالا
بالاپایینبالا
پایینپایینپایین
←سطح همدلی
←سطح کمک
جدول 1: پیشبینیها دربارهی میزان کمک (پایین یا بالا) در مورد فرضیه به لحاظ اجتماعی مجازات همدلی خاص.
Potential for Negative Social EvaluationEmpathy
پایینبالا
بالاپایینبالا
پایینپایینبالا
←سطح همدلی
←سطح کمک
جدول 2: پیشبینیها دربارهی میزان کمک (پایین یا بالا) در فرضیه نوعدوستی-همدلی
به سوژهها گفته شد که آنها در یک مطالعه اکتشافی شرکت میکنند و به طور تصادفی به آنها نقش «شنونده» اختصاص داده شد که در آن میتوانستند یادداشتهای محرمانه یک شرکتکننده دیگر یعنی «ارتباطدهنده» را بخوانند. به آنها دو یادداشت از جنت آرنولد، دانشجوی سال اول خارج از کشور داده شد که نشان میدهد او بسیار تنها و امیدوار به یافتن یک دوست است. پس از تکمیل فرمی که در آن افراد برداشتهای خود از جنت و پاسخهای عاطفی آنها به یادداشت وی ارائه دادند، آنها با حضور داوطلبانه برای شرکت در یک مطالعه در مورد روابط طولانیمدت شامل یک دیدار اولیه با جنت و فرصتی غیرمنتظره برای دوست شدن با وی و مصاحبههای تلفنی دورهای در مورد توسعه دوستی آنها معرفی شدند. از شرکتکنندگانی که مایل به کمک بودند، پرسیده شد که چقدر میخواهند در طول ماه آینده با جنت وقت بگذرانند.
برای دستکاری همدلی، باتسون و همفکرانش از تکنیک استوتلند استفاده کردند. به اشخاصی که به آنها شرایط کم همدردی اختصاص داده شده بود، توصیه شد که اطلاعات موجود در یادداشتهای ارتباطدهنده را با دقت بخوانند و سعی کنند تا حد امکان عینی باشند. سعی کنید بر تکنیکهای مورد استفاده برای به دست آوردن پیام ارتباطدهنده تمرکز کنید.
به اشخاصی که به آنها شرایط همدلی زیاد اختصاص یافته بود، دستور داده شد تا اطلاعات موجود در یادداشتهای ارتباطدهنده را با دقت بخوانند و سعی کنند از دیدگاه شخصی که یادداشتها را مینویسد، استفاده کنند. سعی کنید تصور کنید که چگونگی احساس این فرد نسبت به نوشتن را دریابید. (1991: 132)
چهار گام برای دستکاری پتانسیل متصور برای ارزیابی اجتماعی منفی برداشته شد. در شرایط کم فشار (1991: 132):
1. به افراد گفته شد كه آنها تنها شخصی خواهند بود كه یادداشتهای ارتباط دهنده را میخوانند و یادداشتها را در پاكتی بستهبندی شده تحویل داده شد.
2. از سوژهها اطمینان حاصل شد كه پرسشنامههایی كه واكنش خود را نسبت به یادداشت جنت گزارش میدهند، ناشناس باشد.
3. پاسخهای افراد به دعوت به شرکت در مطالعه روابط طولانیمدت در یک پاکت نامه بسته شده به استاد بازگردانده شد، بنابراین هیچ کس نمیدانست که آیا آنها مایل به کمک به جنت هستند یا خیر. (از آنجا که آنها معتقد بودند که استاد یادداشت ژنت را نخوانده است، انتظار داشتند که وی گمان کند که نمیداند جنت به یک دوست احتیاج دارد.)
4. در نامه دعوت از آنها برای شرکت در مطالعه روابط، به افراد گفته شد که جنت «تنها درصورتی که ملاقاتی بخواهد، با شما تماس خواهد گرفت. اگر این کار را نکند، ما ارتباط برقرار نخواهیم کرد و او نمیداند که از شما در مورد ملاقات واقعاً خواسته شده است.»
در شرایط فشار بالا (1991: 133):
1. به افراد گفته شد كه آزمایشگر یادداشتهای ارتباطدهنده را میخواند. همچنین آزمایشگر هنگام تکمیل پرسشنامه آن را جمعآوری میکند و محتوای یادداشتها را با سخنان سوژههای ایجاد شده مقایسه میکند.
2. هیچ پاکتی برای پاسخ آنها به دعوت به شرکت در مطالعه روابط طولانیمدت ارائه نشد، بنابراین سوالات میتوانند استنباط کنند که آزمایشگر از نیاز جنت به یک دوست در مورد واکنش عاطفی آنها به جنت اطلاع داشته باشد و همچنین میداند که آیا آنها توافق کرده بودند که به جانت کمک کنند یا خیر.
3. به سوژهها گفته شد كه اگر آنها تصمیم بگیرند كمك نكنند، جنت میفهمد.
همانطور که باتسون خاطرنشان میکند، اگر شركتكننده تصمیم گرفت داوطلب گذراندن وقت با جنت نباشد، روشهایی در شرایط فشار بالا برای برجسته كردن احتمال ارزیابی منفی اجتماعی طراحی شده است.
Potential for Negative Social EvaluationEmpathy
پایینبالا
بالا0.671.71
پایین1.292.44
←سطح همدلی
←سطح کمک
جدول 3: میزان کمک ارائه شده به جانب به عنوان میانگین زمانی که شرکتکنندگان برای گذراندن با ژنت پیشنهاد کردند (فالتز و همکاران 1996، تحقیق دوم)
نتایج جدول 3 نشان میدهد که فرضیه مجازات خاص همدلی به لحاظ اجتماعی به خوبی روی نداد. براساس این آزمایش و آزمایش مشابه که در آن همدلی نسبت به جنت دستکاری نشده بلکه با خوداظهاری سنجیده شده باتسون نتیجه میگیرد که فرضیه مجازات خاص همدلی به لحاظ اجتماعی با واقعیتهای تجربی سازگار نیست.
برخلاف آنچه که نسخه ارزیابی اجتماعی فرضیه مجازات خاص همدلی پیشبینی کرده، از بین بردن ارزیابی اجتماعی منفی قابل پیشبینی در این دو مطالعه، رابطه همدلی و کمک را از بین نبرد. به جای همدلی زیاد که فقط تحت ارزیابی اجتماعی بالا منجر به کمک بیشتر میشود، آن منجر به کمک بیشتر در ارزیابی اجتماعی پایین و بالا میشود. این الگو از نتایج مطابق با آنچه انتظار میرود اگر افراد برانگیخته همدلانه انگیزه خودخواهانه داشته باشند، برای جلوگیری از بد نگاه کردن دیگران، کمک میکنند.
با اینکه دو آزمایش به سختی نمونهی قطعی ندارند، این مطالعات باعث میشود فرضیه مجازات خاص همدلی به لحاظ اجتماعی اجرایی شود و از نظر فرضیه همدلی-نوع دوستی به طور قابل توجهی کمتر قابل قبول به نظر برسد. بنابراین ضربهای جدی به فرضیه خودگرایی رایج زده شده است: افراد با همدلی زیاد به احتمال زیاد به این امر کمک میکنند که آیا انتظار داشته باشند که رفتارهای آنها از نظر اجتماعی بررسی شود یا خیر. حداقل در برخی شرایط، به نظر میرسد همدلی به استقلال از تهدید تحریم اجتماعی کمک میکند.
5.2. فرضیه کاهش اضطراب-برانگیختگی
یکی دیگر از استراتژیهای خودگرایانه مشهور برای توضیح پیوند بین همدلی و رفتار کمککننده، فرضیه کاهش اضطراب-برانگیختگی است که معتقد است به شخص نیازمند هستیم و همدلی ناشی از آن، تجربهای ناخوشایند یا بدشکسته است و کمک به آن انگیزه میدهد تا از این تجربیات بد کاسته شود. [17] اگر این درست باشد، باتسون اظهار میدارد افرادی که در شرایط بسیار همدلی قرار دارند، گاهی اوقات دو روش کاملاً متفاوت برای کاهش تجربه بدخواهانه دارند. آنها میتوانند به فرد نیازمند کمک کنند و یا میتوانند به راحتی از آنجا خارج شوند. اینکه کدام استراتژی را شخص اتخاذ کند، تا حدودی به این بستگی دارد که خروج از صحنه چقدر دشوار یا پرهزینه باشد. اگر فرار آسان باشد، افراد احتمالاً از آن گزینه استفاده میكنند، در حالی كه اگر ترك سختتر باشد، بیشتر افراد كمك خواهند كرد، زیرا این روشی كم هزینهتر برای پایان به تجربه بد است. اگر از طرف دیگر، فرضیه همدلی-نوعدوستی صحیح باشد و همدلی منجر به انگیزه واقعی نوعدوستانه شود، انتظار میرود افراد در شرایط همدلی بالا کمک کنند، زیرا تنها کمک ارضای نوعدوستانه خواهد بود.
نوعدوستی و خودخواهی هر دو اجازه میدهند كه حتی در صورت عدم همدلی، یك شرایط اضطرابآور نیز احساس پریشانی شخصی ایجاد میكند، بنابراین هر دو پیشبینی میكنند كه افراد در شرایط همدلی كم، تمایل بیشتری برای كمك دارند، هنگامی که فرار دشوار است و برعکس. باتسون این پیشبینیها را در جداول 4 و 5 خلاصه میکند (باتسون 1991: 111)
فرارهمدلی
پایینبالا
آسانپایینپایین
دشواربالابالا/خیلی بالا
←سطح همدلی
←سطح کمک
جدول 4: پیشبینیهای فرضیه کاهش اضطراب-برانگیختگی برای نرخ کمک در یک طراحی فرار و همدلی.
فرارهمدلی
پایینبالا
آسانپایینبالا
دشواربالابالا
←سطح همدلی
←سطح کمک
جدول 5: پیشبینیهای فرضیه کاهش اضطراب-برانگیختگی برای نرخ کمک در یک طراحی فرار و همدلی.
7. مسیر پایانی
باتسون و همکارانش کارهای بزرگی انجام دادهاند. آنها یک فرضیه نوعدوستانه پیچیده یعنی فرضیه همدلی-نوعدوستی را صورتبندی کردهاند که میتواند در برابر فرضیههای خودگرایی رقیب مورد آزمایش قرار گیرد. آنها آزمایشهایی را طراحی کردهاند که مشخص شد بسیاری از فرضیههای خودگرایی نادرست است. اما برای نشان دادن اینکه نوعدوستی صحیح است، کافی نیست که نشان دهیم فرضیه های خاص خودخواهی نمیتوانند بخشهای رفتار کمککننده را توضیح میدهد. کافی نیست که نشان دهیم که همه نسخههای قابل قبول خودگرایی نادرست است. همچنین باید نشان داد که بخشهای رفتار کمککننده را نمیتوان با اخلاق توضیح داد و آن را نمیتوان با فرآیند دیگری مانند انگیزه نهایی اصولگرایانه یا انگیزه نهایی توسط هنجاری غیراخلاقی توضیح داد. علاوه بر این، مدافع نوعدوستی باید نشان دهد که قسمت های غیرخودگرایانه رفتار کمککننده محصول سیستم های عادت یا پاولوفی نیست. هیچ یک از آزمایشات باتسون برای رد کردن این گزینههای غیرخودگرایانه یا سایر مواردی که ممکن است پیشنهاد شود، طراحی نشده است. بنابراین هنوز کارهای زیادی باید انجام شود.
با توجه به نکته مثبتتر، به نظر میرسد که باتسون و همکارانش کاملاً قطعی نشان دادهاند که روشهای روانشناسی تجربی میتوانند بحث را به جلو سوق دهند. در واقع میتوان استدلال کرد که باتسون در طی چهار دهه گذشته پیشرفت بیشتری در این زمینه نسبت به فیلسوفان با استفاده از روش سنتی فلسفی و استدلالهای پیشین با روایات و شهودات دو هزاره اخیر داشته است. کار باتسون و همکاران به طرز قدرتمندی نشاندهندهی کاربرد روشهای تجربی در روانشناسی اخلاقی است. روانشناسان اخلاقی فلسفی که درمورد مسألهی نوعدوستی-خودخواهی بحث میکنند همواره ادعای تجربی را مطرح کردهاند و اکنون بدیهی است که علوم انسانی دارای منابعی برای کمک به ما در ارزیابی آن ادعاهای تجربی است.
Bibliography
•Aquinas, Thomas, 1270 [1917], The Summa Theologica, Vol 2, Part II, New York: Benziger Brothers.
•Aron, Arthur, Elaine N. Aron, and Danny Smollan, 1992, “Inclusion of Other in the Self Scale and the Structure of Interpersonal Closeness”, Journal of Personality and Social Psychology, 63(4): 596–612. doi:10.1037/0022-3514.63.4.596
•Aron, Arthur, Elaine N. Aron, Michael Tudor, and Greg Nelson, 1991, “Close Relationships as Including Other in the Self”, Journal of Personality and Social Psychology, 60(2): 241–253. doi:10.1037/0022-3514.60.2.241
•Aubrey, John, 1650–1695 [1949], Brief Lives, Oliver Lawson Dick (ed.), Boston: David R. Godine. Aubrey’s sketch of Hobbes is available online at http://www-groups.dcs.st-and.ac.uk/~history/Societies/Aubrey.html
•Badhwar, Neera Kapur, 1993, “Altruism Versus Self-Interest: Sometimes a False Dichotomy”, Social Philosophy and Policy, 10(1): 90–117. doi:10.1017/S0265052500004039
•Batson, C. Daniel, 1991, The Altruism Question: Toward a Social-Psychological Answer, Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
•–––, 1998, “Altruism and Prosocial Behavior”, in Daniel T. Gilbert, Susan T. Fiske, and Gardner Lindzey (eds.), The Handbook of Social Psychology, volume 2, fourth edition, Boston: McGraw-Hill, pp. 282–316.
•–––, 2011, Altruism in Humans, Oxford: Oxford University Press. doi:10.1093/acprof:oso/9780195341065.001.0001
•–––, 2012, “A History of Prosocial Behavior Research”, in Arie W. Kruglanski and Wolfgang Stroebe, (eds.), Handbook of the History of Social Psychology, New York: Psychology Press, pp. 243–264. doi:10.4324/9780203808498.ch12
•–––, 2015, “Testing the Empathy-Altruism Hypothesis Against Egoistic Alternatives”, in Lorraine L. Besser-Jones and Michael Slote (eds.), The Routledge Companion to Virtue Ethics, New York: Routledge, pp. 385–400.
•Batson, C. Daniel, Bruce D. Duncan, Paula Ackerman, Terese Buckley, and Kimberly Birch, 1981, “Is Empathic Emotion a Source of Altruistic Motivation?” Journal of Personality and Social Psychology, 40(2): 290–302. doi:10.1037/0022-3514.40.2.290
•Batson, C. Daniel, Patricia Schoenrade, and W. Larry Ventis, 1993. Religion and the Individual: A Social-Psychological Perspective, New York: Oxford University Press.
•Batson, C. Daniel, Karen O’Quin, Jim Fultz, Mary Vanderplas, and Alice M. Isen, 1983, “Influence of Self-Reported Distress and Empathy on Egoistic versus Altruistic Motivation to Help”, Journal of Personality and Social Psychology, 45(3): 706–718. doi:10.1037/0022-3514.45.3.706
•Batson, C. Daniel, Karen Sager, Eric Garst, Misook Kang, Kostia Rubchinsky, and Karen Dawson, 1997, “Is Empathy-induced Helping Due to Self-other Merging?”, Journal of Personality and Social Psychology, 73(3): 495–509. doi:10.1037/0022-3514.73.3.495
•Batson, C. Daniel, Kathryn C. Oleson, Joy L. Weeks, Sean P. Healy, Penny J. Reeves, Patrick Jennings, and Thomas Brown, 1989, “Religious Prosocial Motivation: Is It Altruistic or Egoistic?”, Journal of Personality and Social Psychology, 57(5): 873–884. doi:10.1037/0022-3514.57.5.873
•Baumeister, Roy F., 1998, “The Self”, in The Handbook of Social Psychology, fourth edition, Daniel T. Gilbert, Susan T. Fiske, and Gardner Lindzey (eds.), Boston: McGraw-Hill, vol. 1, 680–740.
•Beatty, John, 1992, “Fitness: Theoretical Contexts”, in Keywords in Evolutionary Biology, Evelyn Fox Keller and Elisabeth A. Lloyd (eds.), Cambridge, MA: Harvard University Press.
•Boyd, Robert, 2018, A Different Kind of Animal: How Culture Transformed Our Species, Princeton, NJ: Princeton University Press.
•Broad, C.D., 1930, Five Types of Ethical Theory, New York: Harcourt, Brace.
•–––, 1950, “Egoism as a Theory of Human Motives”, The Hibbert Journal, 48: 105–114. Reprinted in his Ethics and the History of Philosophy: Selected Essays, London: Routledge and Kegan Paul, 1952, 218–231.
•Butler, Joseph, 1726 [1887], Human Nature and Other Sermons, Henry Morley (ed.), London: Cassell & Company, Limited, 1887. [Butler 1726 [1887] available online]
•Chambers, Chris, 2017, The Seven Deadly Sins of Psychology: A Manifesto for Reforming the Culture of Scientific Practice, Princeton, NJ: Princeton University Press.
•Cialdini, Robert B., Stephanie L. Brown, Brian P. Lewis, Carol Luce and Stephen L. Neuberg, 1997, “Reinterpreting the Empathy-Altruism Relationship: When One into One Equals Oneness”, Journal of Personality and Social Psychology, 73(3), 481– 494. doi:10.1037/0022-3514.73.3.481
•Clavien, Christine and Rebekka A. Klein, 2010, “Eager for Fairness or for Revenge? Psychological Altruism in Economics”, Economics and Philosophy, 26(3): 267–290. doi:10.1017/S0266267110000374
•Clavien, Christine and Michel Chapuisat, 2013, “Altruism across Disciplines: One Word, Multiple Meanings”, Biology & Philosophy, 28(1): 125–140. doi:10.1007/s10539-012-9317-3
•De Waal, Frans B.M., 2008, “Putting the Altruism Back Into Altruism: The Evolution of Empathy”, Annual Review of Psychology, 59(1): 279–300. doi:10.1146/annurev.psych.59.103006.093625
•Dixon, Thomas, 2008, The Invention of Altruism: Making Moral Meanings in Victorian Britain, Oxford: Oxford University Press. doi:10.5871/bacad/9780197264263.001.0001
•Dovidio, John F., Judith Allen, and David A. Schroeder, 1990, “Specificity of Empathy-induced Helping: Evidence for Altruistic Motivation”, Journal of Personality and Social Psychology, 59(2): 249–60. doi:10.1037/0022-3514.59.2.249
•Eisenberg, Nancy and Paul A. Miller, 1987, “The Relation of Empathy to Prosocial and Related Behaviors”, Psychological Bulletin, 101(1): 91–119. doi:10.1037/0033-2909.101.1.91
•Feigin, Svetlana, Glynn Owens, and Felicity Goodyear-Smith, 2014, “Theories of Human Altruism: A Systematic Review”, Journal of Psychiatry and Brain Functions, 1: art. 5. doi:10.7243/2055-3447-1-5
•Feinberg, Joel, 1965 [1999], “Psychological Egoism”, in Reason and Responsibility, Joel Feinberg (ed.), Belmont, CA: Dickenson Publishing. Reprinted in various editions including the tenth, co-edited with Russ Shafer-Landau, Belmont, CA: Wadsworth, 1999. Based on materials composed for philosophy students at Brown University, 1958.
•Frankena, William K., 1967, “The Concept of Morality”, in University of Colorado Studies: Series in Philosophy, 3, Boulder, CO: University of Colorado Press, 1–22. Reprinted in The Definition of Morality, Gerald Wallace and Arthur David McKinnon Walker (eds.), London: Methuen, 1970, 146–173.
•Fultz, Jim, C. Daniel Batson, Victoria A. Fortenbach, Patricia M. McCarthy, and Laurel L. Varney, 1986, “Social Evaluation and the Empathy-Altruism Hypothesis”, Journal of Personality and Social Psychology, 50(4): 761–769. doi:10.1037/0022-3514.50.4.761
•Gęsiarz, Filip and Molly J. Crockett, 2015, “Goal-directed, Habitual and Pavlovian Prosocial Behavior”, Frontiers in Behavioral Neuroscience, 9: 135. doi:10.3389/fnbeh.2015.00135
•Ghiselin, Michael, 1974, The Economy of Nature and the Evolution of Sex, Berkeley: University of California Press.
•Goldman, Alvin I., 1970, A Theory of Human Action, Englewood-Cliffs, NJ: Prentice-Hall.
•Grant, Colin, 1997, “Altruism: A Social Science Chameleon”, Zygon, 32(3): 321–40. doi:10.1111/0591-2385.00094/
•Henrich, Joseph, 2015, The Secret of Our Success: How Culture Is Driving Human Evolution, Domesticating Our Species, and Making Us Smarter, Princeton, NJ: Princeton University Press.
•Hobbes, Thomas, 1651 [1981], Leviathan: Edited with an Introduction by C.B. Macpherson, London: Penguin Books.
•Hoffman, Martin L., 1991, “Is Empathy Altruistic?” Psychological Inquiry, 2(2): 131–133. doi:10.1207/s15327965pli0202_6
•Hornstein, Harvey A., 1991, “Empathic Distress and Altruism: Still Inseparable”, Psychological Inquiry, 2, 133–135. doi:10.1207/s15327965pli0202_7
•Joyce, Richard, 2006, The Evolution of Morality, Cambridge, MA: MIT Press.
•Kant, Immanuel, 1785 [1949], Fundamental Principles of the Metaphysics of Morals, translated by Thomas K. Abbott. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall/Library of Liberal Arts.
•Kelly, Daniel and Taylor Davis, 2018, “Social Norms and Human Normative Psychology”, Social Philosophy and Policy, 35(1): 54–76. doi:10.1017/S0265052518000122
•Kerr, Benjamin, Peter Godfrey-Smith, and Marcus W. Feldman, 2004, “What Is Altruism?”, Trends in Ecology & Evolution, 19(3): 135–140. doi:10.1016/j.tree.2003.10.004
•Kihlstrom, John F. and Nancy Cantor, 1984, “Mental Representations of the Self”, in Advances in Experimental Social Psychology, volume 17, Leonard Berkowitz (ed.), New York: Academic Press. 1–47. doi:10.1016/S0065-2601(08)60117-3
•Kitcher, Philip, 2010, “Varieties of Altruism”, Economics and Philosophy, 26(2): 121–148. doi:10.1017/S0266267110000167
•–––, 2011, The Ethical Project, Cambridge, MA: Harvard University Press.
•Krebs, Dennis, 1975, “Empathy and Altruism”, Journal of Personality and Social Psychology, 32(6): 1134–1146. doi:10.1037/0022-3514.32.6.1134
•LaFollette, Hugh, 2000a, “Introduction”, in LaFollette 2000b: 1–12.
•––– (ed.), 2000b, The Blackwell Guide to Ethical Theory, Oxford: Blackwell Publishing.
•Lerner, Melvin J., 1980, The Belief in a Just World: A Fundamental Delusion. New York: Plenum.
•Ma, Vaunne and Thomas J. Schoeneman, 1997, “Individualism Versus Collectivism: A Comparison of Kenyan and American Self-Concepts”, Basic and Applied Social Psychology, 19(2): 261–273. doi:10.1207/s15324834basp1902_7
•MacIntyre, Alasdair, 1967, “Egoism and Altruism”, in Paul Edwards (ed.), The Encyclopedia of Philosophy, vol. 2, first edition, New York: Macmillan, pp. 462–466.
•Markus, Hazel and Elissa Wurf, 1987, “The Dynamic Self-Concept: A Social Psychological Perspective”, Annual Review of Psychology, 38(1): 299–337. doi:10.1146/annurev.ps.38.020187.001503
•Markus, Hazel R. and Shinobu Kitayama, 1991, “Culture and the Self: Implications for Cognition, Emotion, and Motivation”, Psychological Review, 98(2): 224–253. doi:10.1037/0033-295X.98.2.224
•May, Joshua, 2011a, “Psychological Egoism”, Internet Encyclopedia of Philosophy, URL = <https://www.iep.utm.edu/psychego/>
•–––, 2011b, “Egoism, Empathy, and Self-Other Merging”, Southern Journal of Philosophy, 49(s1): 25–39. doi:10.1111/j.2041-6962.2011.00055.x
•–––, 2011c, “Relational Desires and Empirical Evidence against Psychological Egoism: On Psychological Egoism”, European Journal of Philosophy, 19(1): 39–58. doi:10.1111/j.1468-0378.2009.00379.x
•McAuliffe, William H. B., Daniel E. Forster, Joachner Philippe, and Michael E. McCullough, 2018, “Digital Altruists: Resolving Key Questions about the Empathy–Altruism Hypothesis in an Internet Sample”, Emotion, 18(4): 493–506. doi:10.1037/emo0000375
•Mill, John Stuart, 1861 [2011], Utilitarianism, first published as three articles in Fraser’s Magazine. Printed as a book London: Parker, Son & Bourn, 1863. Reprinted 2011, George Sher (ed.), Indianapolis, IN: Hackett.
•Nagel, Thomas, 1970, The Possibility of Altruism, Oxford: Clarendon Press.
•–––, 1986, The View From Nowhere, New York and Oxford: Oxford University Press.
•Norenzayan, Ara, Azim F. Shariff, Will M. Gervais, Aiyana K. Willard, Rita A. McNamara, Edward Slingerland, and Joseph Henrich, 2016, “The Cultural Evolution of Prosocial Religions”, Behavioral and Brain Sciences, 39: e1. doi:10.1017/S0140525X14001356
•Piccinini, Gualtiero and Armin W. Schulz, 2019, “The Ways of Altruism”, Evolutionary Psychological Science, 5(1): 58–70. doi:10.1007/s40806-018-0167-3
•Piliavin, Jane Allyn and Hong-Wen Charng, 1990, “Altruism: A Review of Recent Theory and Research”, Annual Review of Sociology, 16: 27–65. doi:10.1146/annurev.so.16.080190.000331
•Purzycki, Benjamin Grant, Coren Apicella, Quentin D. Atkinson, Emma Cohen, Rita Anne McNamara, Aiyana K. Willard, Dimitris Xygalatas, Ara Norenzayan, and Joseph Henrich, 2016, “Moralistic Gods, Supernatural Punishment and the Expansion of Human Sociality”, Nature, 530(7590): 327–330. doi:10.1038/nature16980
•Purzycki, Benjamin Grant, Joseph Henrich, Coren Apicella, Quentin D. Atkinson, Adam Baimel, Emma Cohen, Rita Anne McNamara, Aiyana K. Willard, Dimitris Xygalatas, and Ara Norenzayan, 2018, “The Evolution of Religion and Morality: A Synthesis of Ethnographic and Experimental Evidence from Eight Societies”, Religion, Brain & Behavior, 8(2): 101–132. doi:10.1080/2153599X.2016.1267027
•Rachels, James, 2000, “Naturalism”, in LaFollette 2000b: 74–91.
•–––, 2003, The Elements of Moral Philosophy, fourth edition, New York: McGraw-Hill.
•Ramsey, Grant, 2006, “Block Fitness”, Studies in History and Philosophy of Science Part C: Studies in History and Philosophy of Biological and Biomedical Sciences, 37(3): 484–498. doi:10.1016/j.shpsc.2006.06.009
•–––, 2016, “Can Altruism Be Unified?”, Studies in History and Philosophy of Science Part C: Studies in History and Philosophy of Biological and Biomedical Sciences, 56: 32–38. doi:10.1016/j.shpsc.2015.10.007
•Ramsey, Grant and Robert Brandon, 2011, “Why Reciprocal Altruism Is Not a Kind of Group Selection”, Biology & Philosophy, 26(3): 385–400. doi:10.1007/s10539-011-9261-7
•Schramme, Thomas, 2017, “Empathy and Altruism”, in The Routledge Handbook of Philosophy of Empathy. Heidi Maibom (ed.), New York: Routledge, 203–214.
•Schroeder, David A., Louis A. Penner, John F. Dovidio, and Jane A. Piliavin, 1995, The Psychology of Helping and Altruism: Problems and Puzzles, New York: McGraw-Hill.
•Schroeder, William, 2000, “Continental Ethics”, in LaFollette 2000b: 375–399.
•Schulz, Armin W., 2011, “Sober and Wilson’s Evolutionary Arguments for Psychological Altruism: A Reassessment”, Biology and Philosophy, 26(2): 251–260. doi:10.1007/s10539-009-9179-5
•Shariff, Azim F. and Ara Norenzayan, 2007, “God is Watching You”, Pyschological Science, 18(9), 803–809.
•Shariff, Azim F., Aiyana K. Willard, Teresa Andersen, and Ara Norenzayan, 2016, “Religious Priming: A Meta-Analysis With a Focus on Prosociality”, Personality and Social Pyschology Review, 20(1):27–48. doi:10.1177/1088868314568811
•Slote, Michael Anthony, 1964, “An Empirical Basis for Psychological Egoism”, Journal of Philosophy, 61(18): 530–537. doi:10.2307/2023495
•–––, 2013, “Egoism and Emotion”, Philosophia, 41(2): 313–335. doi:10.1007/s11406-013-9434-5
•Smith, Adam, 1759 [1853], The Theory of Moral Sentiments, London: Henry G. Bohn. Originally published 1759,
•Sober, Elliott and David Sloan Wilson, 1998, Unto Others: The Evolution and Psychology of Unselfish Behavior, Cambridge, MA: Harvard University Press.
•Sripada, Chandra Sekhar, 2008, “Adaptationism, Culture, and the Malleability of Human Nature”, in The Innate Mind, Volume 3: Foundations and the Future, Peter Carruthers, Stephen Laurence, and Stephen Stich (eds.), New York: Oxford University Press. doi:10.1093/acprof:oso/9780195332834.003.0016
•Sripada, Chandra Sekhar and Stephen Stich, 2007, “A Framework for the Psychology of Norms”, in The Innate Mind: Volume 2: Culture and Cognition, Peter Carruthers, Stephen Laurence, and Stephen Stich (eds.), New York: Oxford University Press. doi:10.1093/acprof:oso/9780195310139.003.0017
•Stich, Stephen, 2007, “Evolution, Altruism and Cognitive Architecture: A Critique of Sober and Wilson’s Argument for Psychological Altruism”, Biology and Philosophy, 22(2): 267–281. doi:10.1007/s10539-006-9030-1
•–––, 2018, “The Quest for the Boundaries of Morality”, in The Routledge Handbook of Moral Epistemology, Aaron Zimmerman, Karen Jones, and Mark Timmons (eds.), New York: Routledge, 15–37. doi:10.4324/9781315719696-2
•Stich, Stephen, John M. Doris, and Erica Roedder, 2010, “Altruism”, in The Moral Psychology Handbook, John M. Doris and The Moral Psychology Research Group (eds.)., Oxford: Oxford University Press, 147–205.
•Stich, Stephen and Tom Donaldson, 2018, Philosophy: Asking Questions—Seeking Answers, New York: Oxfrod University Press.
•Stocks, Eric L., David A. Lishner and Stephanie K. Decker, 2009, “Altruism or Psychological Escape: Why Does Empathy Promote Prosocial Behavior?” European Journal of Social Psychology, 39(5): 649–665. doi:10.1002/ejsp.561
•Stotland, Ezra, 1969, “Exploratory Investigations of Empathy”, in Advances in Experimental Social Psychology, volume 4, Leonard Berkowitz (ed.), New York: Academic Press, 271–314. doi:10.1016/S0065-2601(08)60080-5
•Toi, Miho and C. Daniel Batson, 1982, “More Evidence that Empathy is a Source of Altruistic Motivation”, Journal of Personality and Social Psychology, 43(2): 281–292. doi:10.1037/0022-3514.43.2.281
•Warneken, Felix and Michael Tomasello, 2008, “Extrinsic Rewards Undermine Altruistic Tendencies in 20-Month-Olds”, Developmental Psychology, 44(6): 1785–1788. doi:10.1037/a0013860
•Yilmaz, Onurcan and Hasan G. Bahçekapili, 2016, “Supernatural and Secular Monitors Promote Human Cooperation Only If They Remind of Punishment”, Evolution and Human Behavior, 37(1): 79–84. doi:10.1016/j.evolhumbehav.2015.09.005
نظرات