امروزه عدهای از روشنفکران دینی بر این باورند که «پسامدرن» یعنی پایان شریعت اسلامی؛ و پایان تاریخ (تاریخ اسلام)!
چنین نظریهای از چند جهت قابل تأمّل است:
تأمّل اول: جنگ تمدنها را نظریهپرداز آمریکایی«هانتینگتون» در سال ١٣٧١ مطرح کرد که بر اساس این نظریهی اسلام یگانه تمدن و اندیشهای است که با آن باید برخورد لازم صورت گیرد، هر چند متفکرانی چون «ادوارد سعید» آن را افسانه خوانده و دسته بسته تسلیم چنان نظریهای نشدند.
تأمّل دوم: عدهای از صاحبنظران بر این باورند که حملهی غرب به بعضی از کشورهای اسلامی به بهانههای مختلف و بعضاً واهی چون «افغانستان، لیبی، عراق و اشغال سوریه» سواره نظامیان برخورد تمدّن غرب در ممالک اسلامی بودند که سبب ویرانی، آوارگی، کشتار و مجروح شدن میلیونها انسان و سرانحام بیثباتی خاور میانه گردید.
تأمّل سوم: پیاده نظام این لشکرکشی، جنگ رسانهای و هویتزدایی دینی از سرزمینهای اسلامی بهویژه کسانی که برق تمدّن غربی آنان را چنان خیره نموده، هم گذشته و میراث خویش را فراموش کرده و هم امیدی نسبت به آینده را از دست دادهاند. در این باب روشنفکران دینی با ناامیدی نفخهی شکست را در کالبد فکری جامعهی اسلامی دمیده و هماندیشان همسو را به نظارهگری مرگ اندیشه و شریعت اسلامی فرا میخوانند و با این رویکرد قصد دارند که میخ پایانی را بر تابوت اندیشهی اسلامی بکوبند.
تأمّل چهارم: رسالت دعوتگران در چنین فضای فکری و تبلیغی، دفاع امیدوارانه از اندیشه و شریعت اسلامی است؛ هر چند بستر تطبیق آن هم فراهم نشود، زیرا مطابق نصوص قرآنی، انبیاء ملزم به دعوت به سوی توحید و دوری از طاغوت بودهاند، نه ملزم به اجرای شریعت مگر اینکه شرایط فراهم شده باشد.؛ لذا هر زمان شرایط و بستر تطبیق شریعت فراهم بوده و مورد استقبال جامعه قرار گرفته، از تطبیق آن سرباز نزدهاند؛ در غیر آن صورت آنان مکلّف به تبلیغ و دفاع بوده و نتیجه را به خداوند واگذار نمودهاند؛ که دعوت مکّی و مدنی گویای این حقیقت تاریخی است:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»(نحل:٣٦)
تأمّل پنجم: این شکست در عرصهی فکری و فرهنگی که بعضی از روشنفکران دینی طعم آن را مزمزه میکنند، نتیجهی یک بحران هویتی است، که در درون، بر آنان تحمیل شده و تنها به حفظ «ارزشهای اخلاقی» برای مسلمان اکتفا میکنند، غافل از اینکه «عقیده، شریعت و ارزشهای دینی» منظومهی بهمپیوستهای هستند که اگر بنیاد یکی ویران گردد، دیگری را هم با خود ویران میکند.
تأمّل ششم: ویرانیهای بجامانده از هجوم نظامی غرب، بازسازی و جبرانش به مراتب سهلتر از جبران شکست درونی و فکری است که مبلّغان غربگرا به بدنهی فکری- عقیدتی جوامع اسلامی پمپاژ میکنند و چنان القا میکنند که با تنفّس مصنوعی، قصد خدمت و نجات اندیشهی اسلامی را دارند! هیهات، هیهات
----------
تذکر: این مقاله و هیچ مقالهی دیگری بەجز مقالات و نوشتارهایی که بصورت بیانيهی رسمی جماعت هستند، دیدگاه مختار و رسمی اصلاحوب و جماعت نیستند. نشر بیشتر جستارها صرفاً جهت اطلاع و ایجاد زمینه برای گفتوگو، نقل، تحلیل و ارزیابی نقادانه است. اصلاحوب از نقدهای روشمند و علمی جستارها، به گرمی استقبال میكند.
نظرات