نویسنده: محمّدآزاد جلالیزاده *
یکی از بدترین اتّفاقاتی که ممکن است برای فرد، گروه و جماعتی اتفاق بیفتد آن است که چشمان خویش بر واقعیتهای گوناگون اطراف ببندند و جز آنچه که دلپسند آنان است هیچ چیز دیگری را مورد توجه و عنایت خویش قرار ندهند و برآن باشند که حقّ مطلقند و غیر اینان و دگر باشان، کافر و مرتدّ و تا ابدالدّهر سوخته در آتش غضب خداوندیاند و این حکایت غالب دینداران ما در ایران و بالتّبع در کردستان است.
عمدهی دینداران ما هنوز بهدرستی درک نکردهاند که تغییرات بسیار عمیقی در حوزههای مختلف زندگی بشر رخ داده است و اگر نتوان با آن همگام شد دیر یا زود این تغییرات بسان سیلی همهی دستاوردها را از بین خواهد برد. این نوشته حاصل دغدغهای است که پس از گفتگوی کوتاهی با یک برادر دینی رخ داد. در آن گفتگو فرد یادشده پس از توضیحات من مبنی بر ضرورت همداستانی و همآوایی دینداری با تغییرات مدرن با حالتی کمابیش ناراحت رو به من کرد و گفت: جناب، کدام تغییرات را میگویید!! و من بنا بر قاعدهی چونکه با کودک سرو کارت فتاد!... زبان کودکی گشودم! و ماجرا را به نوعی پایان دادم. بههر حال، این نوشته حاصل تأمل ذهنی من درباره اصطلاح «کدام تغییرات!!؟» آن برادر دینی است، بدان امید که در فضای نقد و نظر مورد دقت و انتقاد خشن! و بررسی عمیق قرار گیرد.
برادران و خواهران دینی! ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مدرنیتهای اتفاق افتاده، بشر رو به سوی خواستهای مدرن که از اصلیترین آنها «احترام و اعتماد به عقل بشری، مردمسالاری و حق پرسشگری در هر زمینهای است» آورده و نخبگان جوامع به سان گردانندگان اصلی جوامع بشری تقریباً متفق القول دستاوردهای مدرنیته – با توجه به نقاط ضعف و قوت هر ایدهی بشری- را برای انسان امروزی مثبت ارزیابی کرده و در گسترش آنها کوشیدهاند و دینداران چه بخواهند و چه نخواهند نمیتوانند در برابر امواج سهمگین تغییر پارادایم ذهنیت و عمل جمعی بشر دوام آورند مگر آنکه در مورد زیرپایهها و روبناهای تفکر دینی خویش ارزیابی نقادانه جدّی و مجدّدی داشته باشند و تمام غیرت و تعصّبهای بیجایی که به نام دین بر پیکرهی نحیف دین تزریق و آنرا بیش از آنکه لازم باشد فربه نموده، بپیرایند و اصول مدرنی را که هیچ مخالفتی با اساس توحید به منزله ستون اساسی دینداری ندارند در ذهنیت خویش بپذیرند و در عمل بکار گیرند.
در این نوشتار به طور خلاصه موارد و مسایلی را که به نظر نگارنده بایستی از طرف دینداران پذیرفته شود تا بتوان به یک دینداری مدرن رسید و دیندارانی مدرن تربیت کرد تا در این دنیای کنونی دچار مخاطرات عقیدتی و بحرانهای لاینحل فکری و عملی نشوند مورد اشاره قرار میگیرد بدان امید که بسط و نقد و بررسی موضوع و تفصیل علمیتر و دقیقتر آن از سوی دوستان دیده و نادیدهی صاحب نظر ادامه یابد.
حال بیاییم نظری افکنیم بر ویژگیهای اصلی تفکر و عمل دینداری مدرن و بالتّبع دینداران مدرن:
1- دینداری مدرن دینداریای استوار بر روایتهای تاریخی نیست و بنا به اصطلاحی که من بکار میگیرم یک «دینداری اکنونی و اینجایی» است. دیندار مدرن به تمامی افراد تأثیرگذار بر حوزههای مختلف دین و بویژه افراد پایه گذار و مجاهد اولیه در راه بسط آرمانهای والا احترام تام میگذارد و ارزش آنر پاس میدارد اما بر آن باور است که روایتهای تاریخی – بطور مثال داستان عمر و علی، یا عایشه و فاطمه و طلحه و زبیر و ابوذر و معاویه و... – صرفاً روایت تاریخیاند و روایت تاریخی از لحظهی انجام یک عمل به بعد آغاز میشود و به شدت تفسیربردار است، حتی در دنیای کنونی و با پیشرفت خارق العادهی وسایل ارتباطی و توان ضبط یک حادثه با سریعترین زمان ممکن، کمتر دو نفری پیدا میشود که در برابر یک تصویر واحد، تفسیر کاملاً واحدی داشته باشند بنابرین بدیهی است که وقایعی که هزار و اندی سال قبل اتفاق افتاده اولاً: به شدت بر حاقظه متکی و بررسیهای روانشناختی و اعصابشناختی، تکیه بر حافظه برای اطمینان از وقوع دقیق امری را ردّ میکند. ثانیاً: علاوه بر بروز حتمی خطاهای انسانی، هر کس بنابر منافع خودآگاه یا ناخودآگاه خویش تاریخ و وقایع تاریخی را تفسیر میکند و تفسیر کاملاً بری از عامل انسانی غیرممکن است. بنابراین دیندار مدرن دینداری روایتپذیر نیست و اصولاً این مسایل به نظر او دردی را درمان نمیکند، مثال بارز آن این است که: سالهای سال بحث و نقد و بررسی و گاه حتی برخوردهای به شدّت خشونتآمیز مسئلهی جانشینی پیامبر را بین اهل سنّت و شیعیان حل نکرده و حل نخواهد کرد. یک دیندار مدرن به شدت از وارد شدن به این نوع مسایل گریزان است.
2- دیندار مدرن به فرایند «وحی» معتقد است و باور دارد که نیرویی برتر پردهی محدودیت جهان فیزیکی را از جلوی چشمان عدهای از انسانها برداشته و به آنان لطافت و حساسیت متافیزیکی اعطا کرده است اما چگونگی دقیق این مکانیسم را نمیداند، فرضهایی در این مورد دارد اما هنوز قطعی نشده است ولی تفاوتش با دیندار سنتی در این است که عرفانی میاندیشد و هر لحظه احتمال آن را میدهد که این مسئله در مورد یکی از آدمیان -هرچند با حدت و شدت کمتر از پیامبر- رخ دهد و ببیند آنچه را که دیگران نتوانند. دیندار مدرن تمام آدمیان اخلاقی و فکری از ابتدای ظهور بشر تاکنون -من جمله کنفوسیوس، بودا، زرتشت، سقراط، افلاطون، گاندی، مولانا، و... - را همراه و یاور پیامبران میداند و از تعلیمات آنها نیز به سود اخلاقمداری و انسانی زیستن خود استفاده میکند.
3- در دینداری مدرن، سعی واهتمام شدیداً بر آنست که افکار، رفتار،گفتهها و... بیشتر متکی بر عقل یاشد تا بر نقل. دیندار مدرن، متن مقدس را میپذیرد ولی تقاسیر و نوشتهها و دلایل انسانی فزون بر آن را محترم میداند و نه مقدس و در پذیرش گفتههای پیامبر و نقل آنها تا کاملاً بر وی حجتهای اسنادی و بررسیهای دقیق علمی صورت نگیرد استنادی صورت نمیدهد و بنا بر این اصل تمام گفتههای یاران پیامبر و تابعین و تابعین تابعین و... شدیداً بایستی مورد واکاوی قرار داده شده و تا سرحد امکان از آنها برای غلبهی نظری بر نظر دیگر استفاده نشود؛ چرا آنها هر یک بر اساس باورهای اجتهادی خویش نوشتهاند و گفتهاند. دیندار مدرن بر آن است که زیرساختهای شخصیتی افراد در پذیرش و باور به عقاید گوناگون کاملاً تأثیرگذار است و این مسئله در مورد فقها و تئوریپردازان دینی نیز کاملاً صادق است و هر فقیه و تئوریپردازی سمت و سوی فعالیت فکری – دینی خویش را به آن جهت سوق داده که با شخصیتش سازگار بوده و فی المثل فقیهی و متفکری بیشتر دغدغهی روابط زن و مرد داشته، دیگری دغدغهی عبادات و سومی دغدغهی آزادی و ... بنابراین نمیتوان از ادلهی فقیهی جهت محدود نمودن افکار عمومی و محدودیت آزادی بشری استفاده نمود و به طور کل میتوان گفت: نمیتوان با دلیلی نقلی در برابر عقل جمعی بشر ایستاد.
4- دیندار مدرن به پیامبران در کل به سان درمانگرانی مینگرد که درد جامعهی خویش را خیلی خوب درک کرده و شدیداً دغدغهی اصلاح وجود آنان را در بر گرفته بود، هر درمانگری -چه جسمی و چه روحی- ابتدا شرح حال اولیه و کاملی از بیمار میگیرد و سپس با توجه به پیشینه، وضعیت فیزیولوژیکی، وضعیت خانوادگی، محیط و مسایل دیگر شروع به درمان و تجویز میکند، از نظر دیندار مدرن وضعیت مشابهی بر کارهای پیامبرانه حاکم است که من آن را «درمان پیامبرگونه» میخوانم. درمان پیامبرگونه همپوشی بسیاری با وضعیت اجتماعی جامعه موردنظر داشته و در بافت تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روانی درمان آدمیان صورت میگیرد، بنابراین با گذر زمان و تغییرات انجام شده در وضعیت زندگی بشر درمان دردهای اخلاقی و روحی آدمیان نیز تغییراتی - البته با توجه به زیربناها و زیرساختهای مشترک تمامی حرکت پیامبرانه- صورت میگیرد، این تغییرات هم در فرم و هم در محتوا خواهد بود.
5- یکی از اصلیترین تغییرات در دنیای مدرن، تخصصی شدن موضوعات و گسترش حوزههای گوناگون علمی و بویژه تقسیم بندی بیشتر و بیشتر در حوزهی علوم انسانی و اجتماعی است و در هر حوزهای عدهای مشغول به پژوهش و تحقیق و تفکر و کار علمیاند و این موضوعی است که در دنیای سنتی وجود نداشت. در جامعهی سنتی -فی المثل در جامعه دوران پیامبر اسلام- یک نفر و نهایتا ً یک گروه عهده دار پاسخ به بحرانهای فکری و عملی و گذار از آنان میشد و در این رابطه بود که «حُکم» شکل میگرفت و مردمان در برابر حکم -که بیشتر به حکم فقهی مشهور است- تسلیم شده و آن را میپذیرفتند، به علت مراجعهی فراوان افراد و نیز قلت مراجع پاسخگو، پیامبر در هر زمینهای با تکیه بر وحی و عقل جمعی و نیز هنجارهای پذیرفته شدهی آن زمان پاسخی میداد و مرجع واقع میشد، اما در دنیای کنونی «متخصصان» حوزههای گوناگون منجمله روانشناسان، جامعهشناسان، حقوقدانان، اقتصاددانان، صاحبنظران حوزهی تعلیم و تربیت، پزشکان، مهندسان و ... هر یک در حوزهی تخصصی خویش نظر میدهند. دیندار مدرن حکم خویش را از دو مرجع میگیرد: حکم دینی + حکم متخصصان. ولی تفاوت او با دیگر دینداران در اینجاست که اگر در شرایطی حکم متخصصان متفقالقول و نیز عقل جمعی جامعهای بر خلاف یک حکم فقهی نظر داد، نظر جمعی متخصصان و عموم جامعه را ترجیح میدهد. به عبارت دیگر؛ در دنیای مدرن امروزه کار درمانگری انسان و جامعه به متخصصان امر واگذار شده است و متخصصان مسایل و امور دینی تنها یک گروه متخصص هستند و حق دارند به عنوان یک گروه نظر تخصصی خویش را ابراز نمایند و لاغیر، اینان به همراه دیگر متخصصان حوزههای مختلف تشکیل تیم کاری داده و حکم صادر میکنند و دیگر نظر صاحبنظران حوزهی دین حجت و ملاک قطعی نیست و مخالفت با آن مخالفت با خدا، تلقی نمیشود.
6- در دینداری مدرن احکام کلیای -احکام همه یا هیچ- در حوزهی مسایل انسانی و اجتماعی صادر نمیشود و و شرایط گوناگون محیطی و فردی در نظر گرفته میشود. به عنوان مثال در مورد رابطهی دین و حکومت و لزوم حضور دینداران در عرصهی سیاست، متفکران دینی ما هر کدام از از یک لبهی پرتگاه پایین افتادهاند! عدهای شرکت در مسایل سیاسی و اجتماعی به هر قیمتی را وظیفه دیندار دانستهاند و عدهای کنارگذاشتن هر نوع فعالیتی اینچنینی را تجویز کردهاند، اما یک دیندار مدرن با توجه به گفتهی پیامبر «الْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ» زیرک است و زیرکی را «دارای تحلیل عقلانی و واقع بینانه» میداند و با توجه به بررسی همه جانبهی شرایط اگر دانست که فضا و شرایط عمومی برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی به خاطر کمک به بسط عدالت و آزادی و نیز پیشبرد پروژهی دینداری مدرن آماده است در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی حضور مییابد و در غیر اینصورت تا فراهم آمدن وضعیت صبر میکند و هیچگاه حکم کلی همه وقت و یا هیچ وقت صادر نمیکند. بنابراین با توجه به این موضوع یک دیندار مدرن اصولاً با موضوعی مخالفت و یا موافقت مطلق ندارد، ممکن است با توجه به شرایط کنونی ایران یک دوران گذار سکولاریستی را برای گذار از سنت به مدرنیته تجویز نماید و یا یک دوران حکومت مبتنی بر آرا و افکار روشنگرانهی دینی را حلال مشکلات کنونی جامعه بداند؛ اما این به معنای موافقت کلی و همه جانبه و مادام العمری با پروژهی سکولاریسم، حکومت دینی و یا حکومت روشنفکری دینی نیست.
7- یکی از اصول بسیار مهم دینداری مدرن باور و پایبندی عمیق فرد دیندار مدرن به معنویت و اولویت آن به فقه و دینداری فقیهانه است. حاصل گسترش و تربیت و حمایت دیندار فقیهانه وضعبت کنونی جامعه به اصطلاح دیندار ایران است. جامعهی ایران برخلاف نظر بسیاری از دوستان که آن را جامعهای غیر دیندار میدانند، جامعهای دیندار اما از نوع فقیهانهی آن است و یکی از علامتهای آن این است که در ماهی همچون رمضان آمار جرم و جنایتها کم میشود و رسانههای عمومی با کلی ذوق آن را منتشر میکنند و دیگر خرمگسی همچون سقراط! نیست که بیاید و بپرسد چرا فقط در رمضان و نه شعبان و شوال...!. در یک جامعهی فقهمحور نگرش سنتی و بسته از دین خیلی سریع حاکم میشود، روایات تاریخی دینی سلطه پیدا میکنند، فوراً مرز بین خودی و غیر خودی -کافر! دشمن و ... - ترسیم و پر رنگ میشود، ریا افزون و افزونتر میگردد، دشمنی بیشتر و بیشتر میشود، خرافات و امور غیر و حتی ضد توحیدی رواج پیدا میکند و دینداران در پی حقههای فقهی هستند که هر چه بیشتر بیندوزند و بیاشامند و بخورند و بخسبند و حق دیگران را پایمال کنند و ... ودر اینجنین اوضاعی و جامعه آرام آرام به مرز انفجار اجتماعی میرسد. اما یک دیندار مدرن و معنوی در همهی اوضاع و احوال اخلاقی و انسانی عمل میکند و هیچگونه خیانتی -حتی از نوع فقهیاش!- از او سرنمیزند و در تمام موارد و امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... در پی گسترش بیشترین خیر اخلاقی، آزادی، عدالت، امنیت جسمی و روانی و آرامش برای بیشترین تعداد آدمیان است. با انسانها دشمنی نمیورزد و خودی و غیر خودی نمیشناسد و به عنوان یک شهروند جهانی میاندیشد. هرکس که دیندار مدرن را از دور میبیند احساس آرامش و امنیت سراسر وجودش را در بر خواهد گرفت و میداند که از جانب او از هر نظر در ایمن خواهد بود.
8- یک دیندار مدرن به نیروی برتر در نظام هستی باور دارد و خدایی را ناظر بر اعمال و سکناتش میداند اما به تواناییهای اراده و عقل خویش نیز آگاه است. نه آنقدر غیر خدایی میزید که نظام هستی را بدون علت و آفرینندهای بداند و ببیند و نه آنقدر سنتی و دگم که حضور خدا را در همه چیز آنقدر دخالت دهد که حتی برای پیروزی تیم فوتبال و یا حزب سیاسی مورد علاقهاش دست به دعا بردارد و زار زار بگرید! و یا برای ازدواج با فلان کس ساعتها نماز بخواند و روزه بگیرد! دیندار مدرن برای دینداریاش فلسفه، دلیل و عقلانیت دارد و محک عقل را به میان میآورد و بنابه هر دلیلی فی المثل دلایل خرافاتی و عامهپسند و گاه مبتذل! مردم را به عبادت فرا نمیخواند بلکه از آنان میخواهد که بیندیشند و دینداری فکورانه داشته باشند تا آرام آرام منازل شهود و الهام معنوی نیز درهای بستهی خویش بگشایند و نور علی نور شود! دیندار مدرن خدا را باور دارد ولی «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» را در وجود خویش پرورانده است، میداند که قوانین علمی و دو دو تا چهار تایی بر نظام طبیعت حاکم است. میداند که خدا به خاطر اینکه او دیندار است معجزهای به نفع او ترتیب نخواهد داد و دنیا را به کام او نخواهد گردانید؛ بلکه قدرت اراده و تلاش و پشتکار انسانیاش عامل همه چیز خواهد بود و پیشرفت غرب و عقبماندگی مسلمانان را در سهلانگاری، تنبلی و جهالت مسلمانان و کوشش و اراده و تلاش و زحمت غربیان میداند و بر آن باور است تا دینداران در وضعیت خویش تغییری راه ندهند، نبایستی هیچ انتظاری از نیروهای مابعدالطبیعه داشته باشند و به جای آنکه بخورند، بخسبند و دعا کنند برخیزند و گرهی از مشکلات خویشتن و دیگران بردارند.
9- یک دیندار مدرن با امور غیر انسانی همچون «اعدام، شکنجه، محدود کردن آزادی افراد جامعه به بهانههای گوناگون، دخالت در حوزهی خصوصی افراد، منع انتشار آثار و افکار، سانسور، برخورد خشن با دگراندیشان و دگرباشان، جلوگیری از انتقال آزاد و جریان سیال اطلاعات، فقه گستری بیش از اندازه، گسترش ناشایست خرافات و اوهام، حقوق اجتماعی و انسانی نابرابر زن و مرد، عدم آزادی سیاسی و اجتماعی، عدم امنیت فردی، اجتماعی، روانی، اقتصادی و منع اندیشهورزی» شدیداً مخالف است و سر ناسازگاری دارد و با آنها کنار نخواهد آمد و یکی از افتخارات دینداریاش را مخالفت با همچون اموری میداند.
10- عقل، دو عقل است، یکی مکسبی؛که درآموزی به مکتب، چون صبی، عقل دیگر دادهی یزدان بود؛ چشمهی آن در میان جان بود.
بدان آرزو که دیندارانی دارای هر دو عقل شویم و نفحات دینداری آرامشبخش را همه جا بپرورانیم.
یا حق...
*فوق لیسانس روانشناسی گرایش روانسنجی
نظرات
آفرین به محمد آزاد جلالیزاده فرزند ساعی مرحوم مسلم جلالیزاده!<br /> باری له برخی از پارامترهایی که برای یک دیندار مدرن بر شمردهاید هیچ دلیل موجه و صادقی اقامه ننمودهاید. لازم است به یاد داشته باشیم که تحلیل عقلانی پدیدهای جدید و حاصل دورهی روشنگری است، شما چگونه آنرا به پیامبر اسلام نسبت دادهاید؟<br /> شما نوشتهاید که نقلگرا نیستید، پس چگونه قرآنی که دو مرحلهی شفاهی و سپس نوشتاری (مصحف) را طی کردهاید و از طریق نقل متواتر و سینه به سینه آمدهاست را پذیرفتهاید؟
عقل همچون قالبی است که اندیشه های حاصل از تعلیم و تربیت و مشورت را در نفس انسان شکل داده و در رفتار او تأثیر سرنوشت ساز دارد . « انّ الله لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم » مشعر بر این معنی است که خداوند چیزی را بواسطه قومی دگرگون نمی سازد مگر آن را بوسیله خود تغییر داده باشد . نتیجه عبادات آدمیان ، از طریق عمل به رهنمود ربانی ، آن است که مثل معبود خویش شوند و دست به خلاقیّت بیازند . شرط این امر آن بنظر می آید که بنفسه معرفت یابند و از بندگی بتهای مادی و معنوی فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی آزاد شده ، با پرهیز از خودپرستی ، معاون در نیکی و تقوی بوده از معاونت در گناه و ستمگری برکنار مانده به جامعه مدنی ( مبتنی بر اسوه نبوی ) تحقّق بخشند .
ویرای سلاو و ماندو نه بوونی له برای خوشه ویستم کاک ئازاد <br /> هیستا نوسراو ه که تم نه خویندوته وه به لام پیویستم زانی ده س خوشیتان لی بکه م . سه ر که وتوو بی. غیاس نه غه ده
درود و سلام بر شما و تشکر از ارایه مطالب روشنگرانه ات