اندیشمند فرزانه، شیخ محمد غزالی، دربارهی این فریضهی عظیم، سخنی به میان آورد که نظیری برای آن در میان عالمان بزرگ دیگر، نمیتوان یافت. او در این نوشتار، افکاری نوین را مطرح کرد، بر لطایف ایمانی و معنوی انگشت گذاشت و ما را با ابعاد اجتماعی و سیاسی این عبادت بزرگ، آشنا ساخت؛ نکاتی عمیق و تأملبرانگیز که هر انسان مؤمنی را به تفکر و دریافت پندهای حکیمانه وا میدارد.
دیدگاه او دربارهی حج، نگاهی منحصربهفرد است که روح آدمی را به اندیشه فرو میبرد و او را به تأمل در حقیقت این سفر الهی فرا میخواند. غزالی حج را نهتنها یک تکلیف دینی، بلکه سفری برای تزکیهی روح و اصلاح جامعه میداند. او بر پیوند میان عبادت و آگاهی اجتماعی تأکید میکند و حج را بهمثابهی فرصتی برای اتحاد امت اسلامی و تجدید عهد با خداوند معرفی میکند.
این تفسیر عمیق از حج، ما را در برابر موعظهای بلیغ و عبرتی سازنده قرار میدهد؛ حقیقتی که نهتنها فرد را، بلکه جامعهی اسلامی را به سوی رشد و تحول سوق میدهد. نگاه او به این عبادت، دعوتی است به اخلاص، فروتنی و بازگشت به سرچشمهی معنویت؛ سفری که روح را پالایش میدهد و فکر واندیشه را به سوی حقیقت سوق میدهد.
حج، این عبادت عظیم، پاسخی است به ندای حضرت ابراهیم (ع) و فرمان الهی، سفری که در آن «اخلاص و تجرد» جای هرگونه شرک را میگیرد. زائران خانهی خدا، با ایمان و یقین، به سوی مهد توحید و یکتاپرستی روانه میشوند، تا پیوندی جاودانه میان تاریخ و معنویت برقرار سازند.
هر سال، کاروانهای مشتاق از سراسر جهان، همچون «کبوترانی که از آشیانههای خود پر میکشند»، با شوقی وصفناپذیر به سوی حرم امن الهی رهسپار میشوند. این حرکت عظیم، نمادی از «وحدت و اخلاص» است، و تجلی آیهی کریمه:
«ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج: ۳۲)
«این است [دستور خداوند]، و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، پس این [تعظیم] از تقوای دلهاست.»
این آیه بر «اهمیت تعظیم شعائر الهی» تأکید دارد؛ یعنی هر کس مناسک و نشانههای دین را با احترام و اخلاص انجام دهد، این عمل:
«نشانهی تقوای قلبی و ایمان خالص اوست.»
حج، نه فقط یک عبادت، بلکه «تجدید عهدی با خداوند» و فرصتی برای پالایش روح و تقویت ایمان است. این سفر، انسان را از تعلقات دنیوی جدا کرده و او را به سوی حقیقت ناب توحید هدایت میکند
طواف خانهی خدا، لحظهای است که در آن «هیچ نجوا و سخنی جز با خداوند» وجود ندارد. زائران، دلهای خود را از هر تعلقی تهی کرده و تنها به ذکر و دعا مشغول میشوند. آنان با «ضعف بندگی» به درگاه «قدرت مطلق الهی» روی میآورند، امید دارند که خداوند دعایشان را اجابت کند و آرزوهایشان را محقق سازد.

آنچه بر زبانشان جاری است، «تسبیح و تحمید و تکبیر»:
«سبحان الله، الحمد لله، لا إله إلا الله، والله أكبر»
و در نهایت، با دعایی که حقیقت نیاز انسان را بیان میکند، از خداوند طلب خیر دنیا و آخرت میکنند، این آیه از سورهی بقره، دعایی جامع و پرمعنا است که مؤمنان از خداوند درخواست میکنند:
«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره: ۲۰۱)
«پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن، و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما، و ما را از عذاب آتش نگاه دار!»
این دعا، هم «خیر و برکت دنیوی» را شامل میشود و هم «سعادت اخروی» را طلب میکند؛ از «رزق حلال، سلامت و موفقیت در دنیا» گرفته تا «رحمت الهی و نجات از عذاب در آخرت».
این لحظات، «اوج اخلاص و بندگی» است؛ لحظاتی که در آن، انسان تنها به سوی پروردگارش روی میآورد، از او طلب رحمت میکند و در سایهی ذکر و دعا، آرامش و یقین را مییابد.
حجاج بیتالله الحرام، از پنج قارهی جهان، با زبانها، رنگها و شرایط گوناگون، اما با «احساسی واحد» گرد هم میآیند. آنان را « شعلهی ایمان و اشتیاقی آسمانی» به سوی خانهی خدا میکشاند و این شور مقدس را با «تلبیهای که درهها را به لرزه درمیآورد»، به زبان میآورند.
آنچه در دل نهفتهاند، در قالب «ندایی خالص و پرطنین» به گوش جهانیان میرسد:
هیچ نامی جز نام خدا بر زبان جاری نیست، هیچ فریادی جز به سوی او بلند نمیشود، هیچ تعظیمی جز برای او نیست، هیچ امیدی جز به او وجود ندارد، و هیچ توکلی جز بر او روا نیست.
این اجتماع عظیم، «نماد وحدت و اخلاص» است؛ لحظهای که در آن، انسان از هر وابستگی دنیوی رها شده و تنها به سوی پروردگارش روی میآورد، تا در سایهی ذکر و دعا، آرامش و یقین را بیابد.
حج، جلوهای از «اعتماد و توکل بر خداوند»
حج، این عبادت عظیم، جلوهای از «اعتماد و توکل بر خداوند» است؛ احساسی عمیق و نادر که تنها در قلبهایی جای میگیرد که پیوندی استوار با پروردگار دارند. توکل، «تکیه بر قدرت بیپایان الهی» و «استمداد از لطف او» است؛ حالتی که تنها کسانی آن را درک میکنند که ایمانشان به خداوند، فراتر از وابستگیهای دنیوی باشد.
زمانی که «یاری انسانها قطع میشود»، «اسباب ظاهری از میان میرود» و «تنهایی و غربت، جان را فرا میگیرد»، تنها و تنها «امید به خداوند» است که میتواند این وحشت را از دل بزداید. در چنین لحظاتی، «توکل بر خداوند» همچون نوری در تاریکی، «وسوسهها را دور کرده، و دل را آرام میسازد.
این همان حقیقتی است که حج به انسان میآموزد؛ رها شدن از وابستگیهای دنیوی، اعتماد به خداوند، و سپردن امور به دست او، تا در سایهی این توکل، آرامش و یقین را بیابد.
داستان هاجر، همسر حضرت ابراهیم (ع) و مادر حضرت اسماعیل (ع)، یکی از «عمیقترین درسهای توکل و اعتماد به خداوند» را در حج به ما میآموزد. هنگامی که ابراهیم (ع) او و فرزندش را در سرزمینی بیآب و علف رها کرد، هاجر با «ایمانی استوار» پرسید:
«آیا خداوند تو را به این کار فرمان داده است؟»
ابراهیم (ع) پاسخ داد: «بله.»
و او بااطمینان و یقین گفت: «پس خداوند ما را ضایع نخواهد کرد.»
این جملهی کوتاه، اما پرمعنا، نشاندهندهی اعتماد مطلق به خداوند ویقین به رحمت و تدبیر الهی است. هاجر، در اوج سختی و تنهایی، به جای اضطراب و نگرانی، به خداوند توکل کرد و این توکل، نهتنها او را نجات داد، بلکه سرآغاز برکات عظیمی شد، که تا امروز در مناسک حج دیده میشود، از جمله «سعی بین صفا و مروه» که یادآور تلاش او برای یافتن آب است.
این داستان، «نمادی از ایمان، صبر و یقین به وعدههای الهی» است؛ درسی که هر حاجی در سفر خود به خانهی خدا باید آن را در قلب خود جای دهد.
محمد غزالی، در تأملی عمیق بر این سخن چنین نتیجه میگیرد:
چه درسی از این حقیقت میگیریم؟
درمییابیم که انسان، هرگاه بر پروردگار خود توکل کند، در حقیقت بر منبع قدرت بیکران، سرچشمهی خیر و راهنمای فضل الهی تکیه زده است. هرگاه ایمان آدمی راستین و حقیقی باشد، توکلش بر خداوند فزونی مییابد، اعتمادش به ذات الهی عمیقتر میشود و وابستگیاش به مظاهر مادی سستتر میگردد. این همان حقیقتی است که روح را آزاد میکند و دل را به یقین و آرامش حقیقی پیوند میدهد؛ امیدی که هیچ تزلزلی در آن راه ندارد و هیچ قدرتی جز لطف پروردگار بر آن سایه نمیافکند.
حج، این درس توکل را در اعماق جان انسان حک میکند تا او در مسیر زندگی، تنها بر خداوند بزرگ اعتماد کند و قلبش را از وابستگیهای گذرا رها سازد.
توکل بر خداوند، هرگز به معنای «رها کردن تلاش و فرو رفتن در سکون نیست. «نه، هرگز!»
هاجر، هنگامی که با ایمان راسخ گفت: «پس خداوند ما را ضایع نخواهد کرد»، هرگز در گوشهای ننشست و منتظر نماند. بلکه با امید و یقین، به تلاش برخاست، میان صفا و مروه با اضطراب مادری که به دنبال نجات فرزندش است، دوید و جستوجو کرد و خداوند، که «رزاق و کریم» است، تلاش او را بیثمر نگذاشت؛ چشمهی زمزم را از دل زمین جوشاند و او را به خیر و برکت رساند.
این داستان، «درسی جاودانه» برای هر مؤمن است:
«توکل، هرگز به معنای ترک اسباب نیست، بلکه اعتماد به خداوند، همراه با تلاش و کوشش است»
این لحظهی تاریخی، تجلی لطف الهی و پاداش توکل راستین است. آسمان مداخله کرد، چشمهی زمزم جوشید، و بیابان خشک به وادیای سرسبز و پرنعمت بدل شد. آن کودک تنها و بیپناه، به امتی بزرگ و پرافتخار تبدیل شد، و از نسل او، پیامبر عظیمالشأن برخاست.
از شعائر الهی، سعی بین صفا و مروه، یادگاری از ایمان و امید مادر اسماعیل است؛ زنی که در اوج سختی، چشم به غیب دوخت و امیدش را از دست نداد.
چه بسیار کسانی که در مسیر زندگی، به توکل نیاز دارند؛ چراکه تنها توکل است که از کمی، فراوانی میسازد، از ذلت، عزت میآفریند و وابستگی به خداوند را به حقیقتی محترم و پایدار بدل میکند.
همانطور که همسرش حضرت ابراهیم (ع)، تنها مردی که با توکل بر خداوند، در برابر نیروهای شر ایستاد و خداوند او را یاری کرد تا دعوت توحید را برپا کند و پیام الهی را در سراسر زمین منتشر سازد.
او، با ایمان و یقین، بر قدرتهای ظاهری غلبه کرد و خداوند، که حامی بندگان مخلص خود است، او را از هر گزندی حفظ کرد. این همان حقیقتی است که حج به انسان میآموزد؛ «اعتماد به خداوند، ایستادگی در مسیر حق، و یقین به نصرت الهی.»
محمد غزالی، در تأملی عمیق و دقیق، دربارهی «حال امت امروز عرب»، بر اهمیت توکل بر خداوند تأکید میکند. او بیان میکند که «اگر عربها حقیقتاً اهل ایمان بودند و از خلق ناامید شده و تنها بر خالق اعتماد میکردند، خداوند آنان را همانگونه که پیامبرشان را یاری کرد، نصرت میداد و همانگونه که زن مؤمنهای «هاجر» را در بیابان خشک سیراب کرد، آنان را نیز از فضل خود بهرهمند میساخت.
او توکل را امری خطیر و سرنوشتساز میداند؛ چراکه وقتی امتی به جایی هدایت میشود که آب از دل بیابان خشک میجوشد، مردم درمییابند که گسستن از خداوند، گناهی بزرگ است و پیوستن به او، سرچشمهی تمام خیرات و برکات است.
این سخن، دعوتی به بازگشت به ایمان راستین و اعتماد مطلق به خداوند است؛ چراکه تنها توکل بر اوست که امت را از ضعف به قدرت و از تفرقه به وحدت میرساند.
حج، تجلّی عقل و عاطفه
حج، تنها یک عبادت نیست، بلکه «تجلی عقل و عاطفه» در نظام جامع اسلام است. این ویژگی، منحصر به حج نیست، بلکه حج آن را از منهج فراگیر اسلام نشأت گرفته است؛ برنامهای که میان جسم و روح در نظام انسان، زمین و آسمان در نظام هستی و دنیا و آخرت در نظام دین، هماهنگی ایجاد میکند.
اسلام، راهی یگانه را برای این عناصر ترسیم کرده و همه را در یک رنگ الهی غوطهور ساخته است:
«صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً» (بقره: ۱۳۸)
«این است رنگ خدا و چه رنگی بهتر از رنگ خدا؟ و ما تنها او را عبادت میکنیم.»
این آیه، بر ماهیت ایمان و توحید تأکید دارد؛ اینکه رنگ الهی، بهترین رنگی است که انسان میتواند به خود بگیرد، زیرا این رنگ، رنگ ایمان، اخلاص و بندگی خالصانهی خداوند است.
همانگونه که اسلام، «روش یا برنامهای عقلانی و عاطفی» است، حج نیز «نظامی آرمانی و در عین حال واقعگرا»، و«نظری و در عین حال کاربردی» است؛ عبادتی که نهتنها روح را تعالی میبخشد، بلکه تفکر و عمل را در مسیر حقیقت هدایت میکند.
شیخ محمد غزالی در این مورد دربارهی حج چنین میگوید:
«هدف از این سفر، ترکیبی از عقل و احساس است؛ زیرا انسان تنها با تفکر نظری زندگی نمیکند، بلکه احساسات و عواطف، تأثیر عمیقی بر وجود او دارند.»
اسلام، در تلاش است تا ایمان را از یک مفهوم صرفاً نظری وعقلی، به حقیقتی عاطفی و قلبی تبدیل کند؛ ایمانی که نهتنها در ذهن جای دارد، بلکه در قلب انسان نفوذ میکند، با روح او درآمیخته شود، و تمام زندگی او را تحت تأثیر قرار دهد.
حج، این «تحول ایمانی» را به زیباترین شکل ممکن به نمایش میگذارد؛ جایی که زائر، با تمام وجود، با عقل و احساس، با فکر و قلب، به سوی خداوند روی میآورد، و در این سفر، یقین و اخلاص را تجربه میکند.
حج، انسان را به خاستگاه اسلام و تلاشهای مجاهدان برای ظهور آن متصل میکند؛ او را به سرزمین نخستین وحی و سیرهی دعوتگران و پیشوایانی که این امانت را حمل کردند و برای آن زیستند، پیوند میدهد.
این سفر، «بازگشتی به سرچشمهی ایمان» است؛ جایی که انسان، نهتنها تاریخ را مرور میکند، بلکه با حقیقت زندهی دین، با اخلاص و یقین، ارتباط برقرار میکند.
این حقیقتی است که خداوند عزوجل اراده کرده است؛ پیوندی جاودانه میان مؤمنان و دین توحید، فارغ از تفاوتهای زمانی و مکانی است.
حج، تجلی این ارتباط است؛ سفری که در آن مؤمنان از سراسر جهان گرد هم میآیند تا به سرزمین نخستین ظهور دین الهی قدم بگذارند و با تاریخ وحی و پیامبران پیوندی روحی و معنوی برقرار کنند.
این عبادت، نهتنها یک تکلیف دینی، بلکه تجدید عهدی با خداوند و بازگشتی به سرچشمهی ایمان است؛ لحظهای که در آن، انسان با قلب و روح خود، به گذشتهی مقدس دین مینگرد و آن را در زندگی خود زنده میکند.
هنگامی که قرآن هدف از انجام فریضهی حج تبیین میکند، میفرماید:
«لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ» (الحج: 27)
« تا شاهد منافع گوناگون آن باشند و نام خدا را در روزهای معین بر آنچه از چهارپایان به آنان روزی داده است، یاد کنند.»
این آیه، فلسفهی حج را بیان میکند؛ اینکه مؤمنان در این مناسک، هم منافع دنیوی و اخروی را تجربه میکنند و هم با ذکر نام خداوند، شکر نعمتهای الهی را به جا میآورند.
این آیهی کریمه، «حقیقت فلسفهی حج» را آشکار میسازد؛ خداوند متعال، حج را مقرر فرمود تا مؤمنان منافع گوناگون آن را شاهد باشند و در روزهای مشخص، نام خداوند را بر نعمتهایی که به آنان ارزانی داشته است، ذکر کنند.
این منافع، هم «دنیوی» و هم «اخروی» هستند؛ از پاکی روح و مغفرت گناهان گرفته تا برکات اقتصادی و اجتماعی که در این اجتماع عظیم حاصل میشود.
همچنین، این آیه بر «ذبح قربانی و ذکر نام خداوند هنگام آن» تأکید دارد؛ عملی که نهتنها شکرگزاری از نعمتهای الهی است، بلکه تأمینکنندهی نیاز فقرا و مستمندان نیز هست.
این حقیقت، نشاندهندهی «حکمت عمیق حج» است؛ عبادتی که نهتنها پیوند انسان با خداوند را تقویت میکند، بلکه وحدت امت اسلامی را نیز به نمایش میگذارد.
کلمهی «منافع» در این آیه به صورت نکره آمده است تا بر عموم و شمول آن دلالت کند؛ یعنی این منافع، هم مادی و هم معنوی هستند.
در حج، جنبهی روحانی کاملاً آشکار است و در بسیاری از مناسک آن تجلی مییابد. به همین دلیل، شیخ محمد غزالی، رحمه الله، تأکید میکند که غنای روحی، هدفی آشکار در اعمال و اذکار حج است؛ تا کاروانهای زائران، با قلبهایی آکنده از محبت و خشیت الهی بازگردند، و بر اجرای اوامر خداوند و بزرگداشت حقوق او تأکید کنند.
این حقیقت، نشاندهندهی عمق تأثیر حج بر روح و قلب مؤمنان است؛ سفری که نهتنها جسم را، بلکه جان ودل را نیز پالایش میدهد و انسان را به یقین و اخلاص حقیقی میرساند.
بُعد سیاسی حج
حج، افزون بر آنکه عبادتی روحانی و سرشار از ذکر و اخلاص است، ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز دارد. این مناسک، نهتنها وحدت و قدرت امت اسلامی را به نمایش میگذارد، بلکه فرصتی بینظیر برای بررسی مسائل مهم دینی و دنیوی فراهم میآورد.
در عصر حاضر، که مسلمانان بیش از هر زمان دیگری نیازمند «همبستگی و انسجام» هستند، حج میتواند اجتماعی جهانی و بینظیر باشد که در آن، مسلمانان از سراسر جهان گرد هم میآیند تا دربارهی مسائل مهم امت اسلامی گفتوگو کنند و راهکارهایی برای «تقویت وحدت و قدرت» بیابند.
از نظر روحانی، حج احساسات ایمانی را شعلهور میسازد و عاطفهی دینی را تجدید میکند، از نظر اجتماعی، این مناسک، فرصتی ارزشمند برای هدایت و انسجام امت اسلامی است، تا مسلمانان بتوانند در مسیر تحقق مصالح عالیهی خود گام بردارند.
برای درک این حقیقت، باید بررسی کنیم که مسلمانان چگونه در سال نهم و دهم هجری حج گزاردند.
در سال ٩ هجری، حاجیان پس از بازگشت، دستور یافتند که روابط خود را با کسانی که پیمانهایشان را نقض کرده بودند، قطع کنند و با آنان با شدت برخورد نمایند، زیرا نرمی و مدارا در برابر آنان نتیجهای نداشت.
این تصمیم، نقطهی عطفی در سیاست اسلامی بود که نشان میداد حج، تنها یک عبادت فردی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز دارد. این مناسک، فرصتی برای اتحاد مسلمانان و تعیین راهبردهای مهم امت اسلامی بود.
در سال ١٠ هجری، پیامبر اکرم (ص) در «خطبهی حجة الوداع»، اصولی انسانی و آدابی عمومی را بیان فرمود که «مبانی اخلاقی و اجتماعی امت اسلامی» را شکل داد. این خطبه، نهتنها، احکام دین را تبیین کرد، بلکه مقاصد عالی اسلام را در قالبی جامع و مانع ارائه نمود .
پیامبر (ص) و خلفای راشدین، حج را «فراتر از یک عبادت فردی» میدانستند؛ بلکه آن را «اجتماعی جهانی» میدیدند که در آن، مسلمانان گرد هم میآیند تا مسائل امت را بررسی کنند و راهکارهایی برای حل مشکلات مشترک بیابند.
در شرایطی که مسلمانان به سرزمینهایی بازمیگردند که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، یا در کشورهایی زندگی میکنند که فتنهها و ظلمها فراوان است، حج میتواند فرصتی برای اتحاد، همبستگی و یافتن راههای مقابله با چالشها باشد. این همان بعد سیاسی حج است که نباید از آن غافل شد.
پیروی از سیرهی پیامبر (ص) و خلفای راشدین نشان میدهد که نمیتوان جنبهی سیاسی حج را نادیده گرفت.
پس حاجیان، پس از بازگشت به سرزمینهایی که مورد تجاوز ستمگران قرار گرفته و حرمتهایشان پایمال شده است، چه باید کنند؟ یا هنگامی که به کشوری بازمیگردند که فتنهها فراوان شده و مستضعفان در میان آشوبها گرفتار آمدهاند، چگونه باید عمل کنند؟
بله، هرگز نباید این انبوه عظیم زائران در روز حج اکبر بدون هدایت و انسجامی فراگیر رها شوند که بتوانند پیام خود را به مخالفان برسانند.
درست است که آنان در محرابهای ذکر، میدانهای تسبیح و تحمید، و لحظات نیایش و طلب رضای الهی غرق شدهاند، اما چه کسی گفته است که شکست دشمن عبادت نیست؟ و چه کسی انکار میکند که شبزندهداری برای پیروزی حق، تهجد محسوب نمیشود؟
صیحهی «الله اکبر»، آغازگر نماز است تا مؤمنان را از مشاغل دنیا دور سازد و همچنین آغازگر جهاد است تا «کلمهی خداوند برتر باشد» و اشکهای مظلومان و دردهای مستضعفان خشک شود.
از اینجا میتوان فهمید که خداوند، خطاب به «حاجیان در عرفات» و تمام مؤمنان در سراسر جهان میفرماید:
«قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ» (توبه: ۱۴و۱۵)
«با آنان بجنگید، خداوند آنان را به دست شما عذاب میدهد، آنان را خوار میسازد، شما را بر آنان پیروز میگرداند و دلهای گروهی از مؤمنان را شفا میبخشد. و خشم دلهایشان را میزداید.»
این آیه، فرمانی الهی به مؤمنان است که در برابر دشمنان دین ایستادگی کنند، و خداوند وعدهی نصرت و عزت را به آنان داده است.
حج، عبادتی است که «دلهای ساجد و دستان مجاهد» آن را برپا میدارند؛ لحظهای که در آن، انسان با قلب و روح خود، به گذشتهی مقدس دین مینگرد و آن را در زندگی خود زنده میکند.
شیخ محمد غزالی، رحمه الله، با «دعوتی پرشور به امت اسلامی»، تأکید میکند که حج، فراتر از یک اجتماع جسمانی است؛ این مناسک، نه برای «خرید هدایا» یا «کسب القاب»، بلکه فرصتی برای آمادگی، مطالعهی عمیق و برنامهریزی برای آیندهی امت اسلامی است.
او حج را موسمی برای تفکر و اقدام عملی میداند؛ لحظهای که مسلمانان باید به مسائل مهم امت بیندیشند و راهکاری برای مقابله با چالشهای پیشرو بیابند.
این موسم بزرگ را فرصتی برای آمادگی و تجهیز خود قرار دهید؛ مکانی که در آن، مطالعهی عمیق و عملی انجام شود و نقشهای برای نجات از طوفانهای آینده ترسیم گردد.
حج، تنها یک گردهمایی نیست؛ بلکه «مجالی برای تفکر، برنامهریزی، و اقدام عملی» است. مسلمانان باید از این اجتماع عظیم، بهعنوان بستری برای انسجام، آگاهی و یافتن راههای مقابله با چالشهای پیشروی امت اسلامی بهره ببرند.
حج، سفری زنده و پرمعنا است، نه صرفاً یک عنوان و یک مناسک ظاهری، برخی افراد به حج میروند و بازمیگردند،
اما آیا مسائل امت اسلامی را بررسی کردهاند؟ «نه.»
آیا از این موسم، پیمانی برای مبارزه با فساد داخلی و تجاوز خارجی بستهاند؟ «نه.»
حج، عبادتی فردی نیست؛ نه در دین ما و نه در تاریخ ما. این مناسک، اجتماعی جهانی است که در آن، مسلمانان گرد هم میآیند تا وحدت خود را تقویت کنند، و راهکارهایی برای رفع چالشهای پیش روی امت اسلامی، بیابند.
باید دین خود را بشناسیم و از جهل و غفلت فاصله بگیریم تا روزی با مصیبتهای بزرگ و فجایع ناگهانی بیدار نشویم. این همان پیامی است که حج به ما میآموزد:
بیداری، مسئولیتپذیری و تلاش برای عزت امت اسلامی.
نظرات
مهمان
16 خرداد 1404 - 06:16حج در اندیشه شیخ محمد غزالی مقدمه حج، پنجمین رکن از ارکان بزرگ اسلام، سفری است که در آن مسلمان فاصله خود را از خانه کعبه طی میکند تا سیره پدرش ابراهیم و پیامبر گرامیاش را بررسی کند. در این سفر، اشتیاق و وجد او را هدایت میکند و احساس رضایت و شادی او را فرا میگیرد. در این سفر، ضعف و نیاز خود را احساس میکند و عظمت ربوبیت را با چشم دل میبیند. او وطن، خانواده و مال خود را ترک میکند و با قلب، جسم و عقل خود به سوی خدا میرود، از او طلب عفو، بخشش و پذیرش میکند و از غیر او چیزی نمیخواهد. در این مقاله، با دیدگاه شیخ محمد غزالی درباره حج آشنا میشویم. اول: حج، ندایی قدیم و جدید در شلوغی زندگی و مبارزه برای نان که اعصاب را خسته میکند، در میان مردمی که به دنبال اهداف نزدیک و دور خود هستند، افرادی هستند که خود را خالص کردهاند و به ندایی دیگر گوش میدهند که از قرون گذشته میآید و صدای آن در شب و روز تکرار میشود. این ندا از نظر شیخ، ندایی قدیم و جدید است. قدیم است زیرا ابراهیم، پدر پیامبران، اولین کسی بود که آن را اعلام کرد و به فرمان خداوند گفت: «و در میان مردم برای حج ندا بده تا پیاده و بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری میآیند، به سوی تو بیایند.» (حج: ۲۷) جدید است زیرا خاتم پیامبران، محمد بن عبدالله (ص)، مردم را به آن دعوت کرد و کاروانهای حج را رهبری کرد، مناسک آن را بیان کرد و جوایز و منافع آن را که خداوند برای آن تعیین کرده بود، توضیح داد. آخرین دیدار او با مردم در حج وداع بود که در آن آخرین و بهترین توصیههای خود را به آنان داد. ### دوم: حج، اطاعت مطلق و انقیاد کامل و هماهنگی کامل حج در اندیشه شیخ محمد غزالی، اطاعت مطلق از خداوند، انقیاد به فرمان او و هماهنگی بین حاجیان، ملکوت و تمام موجودات است. کاروانهای حج که به سوی خانه کعبه حرکت میکنند و مشغلههای دنیا را پشت سر میگذارند و با صدای خاشعانه میگویند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، إن الحمد والنعمة لک والملک»، تأکید میکنند که همه مردم باید اطاعت مطلق، انقیاد کامل، ذکر و شکر، توحید و تمجید خداوند را انجام دهند. شیخ در این زمینه میپرسد: آیا جهان این معانی را درک میکند و شیرینی آن را احساس میکند؟ نه، زیرا بسیاری از مردم از خداوند دور هستند و به حقوق او تمرد میکنند. بسیاری از مردم به غیر از آنچه خداوند تشریع کرده، عبادت میکنند و به غیر از آنچه خداوند نازل کرده، حکم میکنند. این نافرمانان، نغمهای ناهماهنگ در جهانی هستند که به حمد پروردگار خود تسبیح میگوید: «آیا غیر از دین خدا را میخواهند در حالی که هر که در آسمانها و زمین است، خواه ناخواه به او تسلیم شدهاند و به سوی او بازگردانده میشوند.» (آل عمران: ۸۳) این ندا، ندایی است که پیروان محمد (ص) و حاملان پرچم توحید آن را سر میدهند. دیگران بین معطل، مشرک، منکر و منحرف هستند. آنها ندایی دیگر دارند که بندگی آنها به خاک و آنچه بر روی آن است از پستیها و خرافات را نشان میدهد. ### سوم: اعمال حج با احکامی مرتبط است که عقل آنها را انکار نمیکند اگرچه حج اطاعت مطلق و انقیاد کامل است، اما این بدان معنا نیست که عقل در شعائر و مناسک آن نقشی ندارد. بسیاری از مردم گمان میکنند که اعمال و مناسک حج مبهم و نامفهوم است و خداوند مردم را به آنچه میفهمند آزمایش کرده و آنها شنیده و اطاعت کردهاند، سپس آنها را به آنچه نمیفهمند آزمایش کرده تا ببیند چگونه میشنوند و اطاعت میکنند. شیخ غزالی تأکید میکند که این سخن نادرست است؛ زیرا در واقع، اعمال حج دارای حکمتهای معقولی هستند که برخی آنها را میدانند و برخی نمیدانند. این حکمتها باید با دقت بررسی شوند و حقایق آنها شناخته شود تا مردم درک کنند که اسلام دینی از اوهام یا خوابهای پریشان نیست، بلکه دینی است که هر چیز در آن دارای حکمت و معناست. از مناسک حج، طواف به دور خانه کعبه است. آیا این عمل دارای حکمت معقولی است؟ شیخ غزالی چهار نکته در این مناسک ذکر میکند که معقولیت و حکمت آن را توضیح میدهد: ۱. این خانه، اولین خانهای است که برای مردم قرار داده شده و خداوند آن را تشریف داده است. بنابراین، شایسته است که اولین خانهای که برای توحید ساخته شده و محل اجتماع مؤمنان مخلص است، جایگاه ویژهای داشته باشد. به همین دلیل، زائران از هر افق و حاجیان از هر راه دور به سوی آن میآیند، همانطور که کبوتران به آشیانههای خود پرواز میکنند، در دلهایشان اشتیاق و در قلبهایشان احساسات سوزانی دارند. ۲. مسلمانان در شرق و غرب، شمال و جنوب، در هر نماز به سوی این مسجد رو میکنند. بنابراین، شایسته است که کسانی که این مسجد را قبله خود قرار دادهاند، هر ساله نمایندگانی از میان خود بفرستند تا قبلهشان را ببینند و به آن حج کنند و آن را زیارت کنند. سوم: این امت اسلامی در تاریخ بهعنوان پاسخی به دعای صالح و مستجابی که پیامبران هنگام بنای این خانهی کهن (کعبه) کردهاند، زاده شد. آنان بنیان این خانه را نهادند، آن را برپا ساختند و پایههایش را استوار کردند: > «و \[به یاد آور] زمانی را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه را بالا میبردند \[و میگفتند:] پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی. پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از نسل ما امتی مسلمان برای خود پدید آور، و مناسک ما را به ما نشان ده و توبهی ما را بپذیر، که تویی توبهپذیر مهربان. پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز که آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و آنان را پاکیزه کند. بیگمان تویی شکستناپذیرِ حکیم.» (بقره: ۱۲۷–۱۲۹) عبارت **«و از نسل ما امتی مسلمان برای خود قرار ده»** اشاره به امت ما دارد، و **«پروردگارا! پیامبری از میان آنها برانگیز»** به پیامبر ما ﷺ بازمیگردد، همان کسی که امام تمام انسانها در محراب عبادت خداوند است. پس، این حق ماست؛ هم پیامبر ما، هم امت ما، و هم تاریخ ما، نتیجهی دعایی در جریان ساخت این خانهاند. اگر مسلمانان به این خانه که آغازگاه تاریخشان است، حج نکنند، پس به کجا باید حج کنند؟ و اگر به این خانه نیایند، خانهای که پیامبرشان هنگام بنایش دعایی در دل نهان داشت و خدا آن را اجابت کرد و برکت بخشید، پس به کجا باید روی آورند؟ --- **چهارم:** خداوند متعال اراده کرد که امت عرب را گرامی دارد، و آن را با حمل رسالت ختمی مفتخر ساخت. وقتی فرمان داد مردم به سوی این خانه کهن (کعبه) رو کنند، به ما که قرآن را میخوانیم و به زبان عربی سخن میگوییم، فرمود: این کار را برای تکریم شما و اتمام نعمت بر شما انجام دادم، همانگونه که با برانگیختن پیامبر خاتم از میان شما، شما را گرامی داشتم: «همانگونه که پیامبری از میان خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما تلاوت کند و شما را پاک گرداند و کتاب و حکمت به شما بیاموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد دهد.» (بقره: ۱۵۱) و این را بدانیم: کسی که به خانهی خدا میآید، خانه را نمیپرستد، بلکه پروردگار خانه را میپرستد. طواف، همانگونه که همهی علما اجماع دارند، عبادتی همانند نماز است که طهارت بدن و خلوص دل برای خدا در آن واجب است. و هرکس بپندارد که کعبه، یا بخشی از آن، سود یا زیان میرساند، از اسلام خارج شده است. از اینرو، سخن عمر رضیاللهعنه را درمییابیم، آنگاه که نزد حجرالاسود آمد و آن را بوسید، و گفت: «میدانم که تو سنگی هستی که نه زیان میرسانی و نه سود؛ و اگر نمیدیدم پیامبر ﷺ تو را میبوسد، تو را نمیبوسیدم.» اگر برخی نادانان بپندارند که بوسیدن حجرالاسود نوعی بتپرستی است، پس باید بوسیدن پرچمهای کشورها توسط پادشاهان و رؤسا را هم نوعی بتپرستی یا عبادت پارچهها دانست! چه کسی چنین گفته است؟ اگر این کار تنها ترجمان احساس وفاداری به خدا باشد، هیچ اشکالی در آن نیست، و ما در این زمینه، به آنچه وارد شده، پایبندیم. و این حق پروردگار خانه است که راهی برای زیارت خانهاش تعیین کند. اگر این راه را هفت بار طواف قرار داده، جای شگفتی نیست. در سرتاسر دنیا برای استقبالها و نمایشها روشهای گوناگون وضع میشود. --- از جمله مناسک حج که بسیاری آن را غیرعقلانی میپندارند، سعی بین صفا و مروه است. در بیان حکمت آن، شیخ میگوید: انسان موجودی مادی و حسی است، و امور محسوس او را در بر میگیرد یا بر او چیره میشوند. روزی که پول در دست دارد، با غرور میگوید: «پول من نزد من است». اما اگر مال، وعدهای در آینده باشد یا امیدی نزد خدا، دلش میلرزد و میگوید: «چیزی ندارم». حقیقت آن است که روزی، امری غیبی است، و تنها کسانی که ایمان راسخ دارند، به روزی خداوند باور دارند. پیروزی نیز غیبی است، و تنها افراد با ایمان راسخ به پیروزی خدا ایمان دارند... این نوع ایمان نادر است، اما ابزار و توشهی مصلحان است. هرگاه شب بر آنان تیره شود و نوری نبینند، به آمدن سپیده اطمینان دارند و با اعتماد، در انتظار طلوع آن میمانند. شیخ با این سخن به موقعیت هاجر اشاره دارد، آنگاه که ابراهیم (درود خدا بر او) او و فرزندش را در وادی خشک و ترسناک مکه رها کرد؛ جایی که نه همدمی بود، نه خوراک و آبی. زن صالحه پرسید: «آیا خداوند تو را به این کار فرمان داده؟» پاسخ داد: «آری.» گفت: «پس خدا ما را تباه نخواهد کرد.» نوزاد از گرسنگی و تشنگی نالان شد و مادر، آشفتهحال، به این سو و آن سو دوید. آنگاه فرشته آمد و با بال خود زمین را زد و زمزم جوشید. مادر و نوزاد نوشیدند و خیر آغاز شد. آیا آن زن میدانست که این نوزاد پیامبری خاتم از نسل خود خواهد داشت؟ آیا میدانست از نسل او امتی بزرگ پدید خواهد آمد؟ آیا میدانست از اثر او تمدنی پدید خواهد آمد که با رحمت و روشناییاش زمین را در بر خواهد گرفت؟ از همینجاست که آزمون آغاز میشود. اگر از مردم خواسته شده که کاری همچون کار مادر اسماعیل انجام دهند، برای آن است که در دلها و راههایشان احساس تکیه بر خدا، اعتماد به او، و ایمان به برتری آنچه نزد اوست بر آنچه نزد ماست، زنده شود. آنچه نزد من است، ممکن است بسوزد یا دزدیده شود، اما آنچه نزد خداست، نه میسوزد و نه دزدیده میشود. و مناسک دیگر نیز همینگونهاند. حج عبادتی لطیف و دوستداشتنی است که اساسش وقوف در عرفه و طواف خانهی خداست، و شعائر دیگری که به آسانی و بدون رنج قابل درکاند. با تأمل در اصل این مناسک، احساسات بهجامانده در دل، و مفاهیمی که در ذهن جای میگیرد، به حکمتهای گوناگونی پی میبریم. --- **چهارم:** حج، وفاداری، لبیک گفتن و اخلاص است. حج، پاسخی به ندای ابراهیم علیهالسلام، و لبیکی به فرمان خداوند متعال است. تجرد و اخلاص، بدون هیچ شائبهی شرک است. حاجیان میآیند تا وفاداری و یقینشان را بازگو کنند و پیوند تاریخی در بُعد معنا و ساختار را تداوم بخشند؛ هر سال، کاروانها از هر گوشه جهان، چون کبوتران از آشیانهها، مشتاقانه به سوی جایگاه توحید و دژ استواری آن میآیند: > «این است \[واقعیت]، و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، بیگمان این از پرهیزگاری دلهاست.» (حج: ۳۲) طوافکنندگان، رازی جز با خدا ندارند. ذکر دائمیشان یاد خداوند است. با حالتی ذلیل و امیدوار به درگاه قادر متعال میآیند، و چه میگویند؟ «سبحانالله، الحمد لله، لا إله إلا الله، والله أکبر» و سپس دعا میکنند: «پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی عطا فرما و ما را از عذاب آتش نگاه دار.» (بقره: ۲۰۱) کاروانهای آمده از پنج قاره با همهی تفاوتهای زبان، رنگ و حال، همگی احساس واحدی دارند، و تحت تأثیر عاطفهای دینی برانگیختهاند. آنان در پاسخ به دعوت الهی، فریادی پرشور سر میدهند؛ فریادی از اخلاص که دیگر نه نامی در آن هست جز نام خدا، نه خواهشی جز از او، نه تکیهگاهی جز او، نه امیدی جز به او. فاصلهها از میان رفتهاند؛ دیگر یاد خدا تنها خاطرهای گذرا نیست، بلکه چون رعدی خروشان در دل کاروانهایی طنینانداز است که بیوقفه به سوی هدف میتازند و چیزی جز اعلام وفاداری به پروردگاری که به زیارت خانهاش آمدهاند، آنان را برنمیانگیزد. بشریت از آدم تا ابراهیم تا محمد، یک پیکر است. شرافتش در شناخت خدا و وفاداری به اوست. تلاش شیطان در بر هم زدن این شناخت و بریدن این پیوند است. ابراهیم نمونهای از نبوتهای نخستین در مبارزه با بتها و تعقیب شیطان بود. او این خانهی جاودانه را در مکه، بهعنوان نشانی برای توحید و چراغی برای عبادت خالصانه ساخت. سپس پیامبر خاتم آمد و بنیاد هزاران مسجد را گذاشت که هدف و راهش با او یکی است. پس شگفتی ندارد اگر این خانه به او مرتبط شود و اهل این مساجد، هر سال برای تجدید پیمان به آن آیند. و هرگز به هیچ وجه نباید گفت که برخی از مناسک و شعائر حج نوعی شرک یا بتپرستی در خود دارند؛ مانند طواف به دور خانه، یا بوسیدن حجرالاسود و مانند آن؛ چراکه آنچه گفتیم، روشن میکند که اینها همه به دستور خدا و پیامبرش (درود خدا بر او باد) انجام میگیرد، بلکه هر لحظهای از لحظات حج، نشانهای از توحید خالص و اخلاص کامل و جهتگیری صادقانه بهسوی خداوند است. پنجم: حج، وحدت و بیپیرایگی است: هیچ شعیرهای از شعائر اسلامی وجود ندارد که معنای وحدت را بهاندازهی حج بازتاب دهد؛ جایی که قبله یکی است، لباسها یکسان، پروردگار یکتا، شعارها یگانه و اجتماع پرشکوه و پرهیبت روز عرفه بیمانند است. شیخ میگوید: مناسک حج احساسات مسلمانان را نسبت به پروردگارشان، دینشان، گذشتهشان و حالشان تقویت میکند؛ و همین بس که آنان را از دورترین نقاط زمین به هم میرساند، در حالیکه آشفتهحال و غبارآلودند؛ بیهیچ تمایزی میان پادشاه و فرد عادی، یا میان نژادی با نژادی دیگر، تا در صحرای عرفه در اجتماع عظیمی گرد آیند، در حالیکه شعارشان فقط برای خداست، امیدشان به اوست، تکبیر برای نام اوست، و زاری و نیایش در پیشگاه اوست؛ فقر بندگی نمایان است و غنای پروردگاری آشکار؛ از پیش از طلوع خورشید تا پس از غروب آن، ذکری جز ذکر خدا نیست و خواستهای جز از او ندارند. این جمعیت عظیم و همبسته میتواند تظاهراتی طوفانی و خروشان باشد که شعارهایش نه برای انسانها، بلکه برای پروردگار زمین و آسمان است؛ گوشهایت را چیزی جز صدای عظیم لبیک و تکبیر و تقدیس و تمجید فرا نمیگیرد؛ حنجرهها با فریاد برای خدا تنها میشکافند، در طلب رضایت او، امید به عطای او، میل به پاداش او و بیم از عذاب او. در موسم حج، مکه پذیرای کاروانهاییست که از هر گوشهی دوردستی آمدهاند؛ انسانهایی یکتاپرست، هدایتیافته و عاشق خدا و مسجدالحرام، نخستین مسجد در میان همه قارهها. چهرهها به هم لبخند میزنند، دلها در پاسخ به ندای حج خانهی خدا به هم نزدیک میشوند؛ ندایی که از گذشتهای دور بلند شده و اسلام بر قوت و وحدت آن افزوده است. روز عرفه، روزیست بیمانند در معنا و جلوهاش؛ صدایی که در آن شنیده میشود، تنها نالهی توبهکنندگان است، آه دلهای خاشع، و زاری نیازمندان؛ این است انسانیتِ پناهآورده به پروردگارش، فرودآمده بر آستانهی لطف او، در امید به گنجینههایی بیپایان و عطوفتی که هرگز کاستی نمیپذیرد. زیرا حاجی انسانیست فروتن در برابر خدا، مشتاق رضایت او، چشمدوخته به پاداش او و بیمناک از عذابش؛ هر ذرهای در وجودش با احساس اشتیاق، رغبت و محبت به حرکت درمیآید. من گردهماییای را شایستهتر از این گردهمایی برای رحمت و آمرزش خدا نمیشناسم. ششم: حج، اعتماد به خدا و توکل بر اوست: توکل، احساسی گرانبها و شگفتانگیز است، و آنقدر ارزشمند است که هر دلی آن را درک نمیکند؛ تنها کسی میتواند بهراستی توکل داشته باشد که پیوندی محکم با خدا دارد و عمیقاً به تکیه بر او و گرفتن نیرو از او احساس نیاز میکند. زمانی که یاری انسانها قطع میشود، اسباب مادی ناپدید میگردد، و تنهایی سراسر جان را میگیرد، تنها این امید باقیمانده در کنار خداست که به یاری میآید؛ آنگاه توکل برمیخیزد تا وسوسهها را دفع و دلنگرانیها را آرام کند. و برترین نماد این درس در حج، داستان هاجر، همسر ابراهیم و مادر اسماعیل است. هنگامی که به او گفت: «آیا خدا تو را به این دستور داده؟»، و او پاسخ داد: «آری»، گفت: «پس ما را تباه نخواهد کرد.» شیخ در پی این جمله میگوید: از این چه میفهمیم؟ میفهمیم که انسان وقتی بر پروردگار خود تکیه میکند، بر سرچشمهی قدرت و منشأ خیر و راهنمای فضل اعتماد کرده است؛ و هرگاه ایمان انسان صادق باشد، توکل او رشد میکند، اعتمادش به خدا بیشتر میشود و وابستگیاش به مادّیات کاهش مییابد. اما اینکه انسان از غیر خدا ببرد، بهمعنای دست کشیدن از تلاش و افتادن به دام تنآسایی نیست؛ هرگز. هاجر با اینکه گفت «ما تباه نمیشویم»، در جای خود نماند و دست از تلاش نکشید، بلکه شروع به دویدن و جستوجو کرد تا آنکه خداوند روزی را به سویش روان ساخت، چشمه زمزم جوشید، بیابان به زندگی برگشت و نوزادِ در معرض هلاکت، به امتی بزرگ با شکوه و عزت تبدیل شد. از نسل او پیامبر بزرگ آمد، و یکی از شعائر الهی، همین حرکت بین صفا و مروه است، به یاد مادر اسماعیل که با امیدی خاموشناشدنی به غیب چشم دوخته بود. چه اندازه صاحبان آرمانها نیازمند چنین احساسی از توکلاند؛ تنها همین توکل است که آنان را از کمتعدادی به کثرت، از ذلت به عزت میرساند و پیوندشان با خدا را به حقیقتی محترم تبدیل میکند. همچنین شوهرش، که مردی تنها بود، بر خدا توکل کرد و خدا یاریاش داد؛ نیروهای شر در برابرش فروپاشیدند و زیر گامهایش غلتیدند، و او توانست دعوت توحید را برپا کند و رسالت بزرگش را منتشر سازد. شیخ در نگاهی به وضعیت عربها و در پی این ماجرا میگوید: توکل بر خدا امری خطیر است؛ اگر عربها حقیقتاً اهل ایمان بودند، و اگر واقعاً از خلق ناامید میشدند و بر خالق تکیه میکردند، خدا آنان را همانگونه یاری میداد که پیامبرشان را یاری کرد، و همانگونه سیرابشان میکرد که زنی را در بیابانی بیآب و علف سیراب کرد، زنی که خود و فرزند شیرخوارهاش چیزی نداشتند. توکل بر خدا، حقیقتی بزرگ است؛ و زمانی که امت به جایی برده شود که چشمهای در بیابانِ بیآب و بیعلف بجوشد، آنگاه مردم درمییابند که بریدن از خدا جنایت است، و پیوستن به او سراسر ارتباط و خیر است. هفتم: حج، میان عقل و عاطفه جمع میکند این ویژگی تنها مخصوص حج نیست، بلکه حج این صفت را از روش فراگیر اسلام برگرفته است؛ اسلامی که میان جسم و روح در ساختار انسان، میان آسمان و زمین در ساختار جهان، و میان دنیا و آخرت در ساختار دین، توازن برقرار میکند. اسلام همهٔ این ابعاد را در یک مسیر قرار میدهد و با رنگ و صبغهای یگانه به آنها معنا میبخشد: **«صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً»** (بقره: ۱۳۸). پس همانطور که اسلام دینی است عقلانی و عاطفی، به همان اندازه هم نظامی آرمانی و واقعگرا، نظری و عملی است. شیخ در این باره میگوید: «هدف از این سفر، اموری است عقلانی و عاطفی با هم؛ زیرا انسان تنها با تفکر نظری زندگی نمیکند، بلکه احساسات و عواطفش تأثیر زیادی بر او دارند. اسلام تلاش میکند ایمان را از یک مفهوم ذهنی که در سر جای دارد، به معنایی عاطفی تبدیل کند که قلب را فرا میگیرد، در جان نفوذ میکند و انسان با آن زندگی میکند…» اسلام با تشریع مناسک حج میخواهد ایمان را از سطح نظریات آموختهشده در کتابها و مفاهیم انتزاعی، به معانی عاطفیای تبدیل کند که انسان را به ریشههای پیدایش اسلام و تلاشکنندگان برای گسترش آن پیوند میزند؛ تا انسان با مکانهای نخستین نزول وحی و با زندگی دعوتگران و رهبران راستین دین که این امانت را به دوش کشیده و برای آن زیستهاند، رابطهای احساسی و عاطفی برقرار کند؛ آنان که این دین را بهصورت کامل و پخته به مردم رساندند… خداوند متعال خواسته است که مؤمنان، با وجود تفاوت زمان و مکان، با دینی که به آن ایمان آوردهاند یعنی دین توحید، ارتباطی عمیق داشته باشند. خداوند خواسته است توانمندان از آنها را مکلف کند به آمدن به مکانهایی که نشانههای دین در آنها پدیدار شد، تا از نظر روانی نیز با آن مکانها پیوند یابند. و اگر قرآن، هدف از حج را اینگونه بیان کرده که: «لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ...» (حج: ۲۷)، باید دانست که کلمهٔ «منافع» به صورت نکره آمده تا دلالت بر عموم داشته باشد، چه منافع مادی و چه منافع معنوی. و روشن است که بُعد روحی در حج در بسیاری از شعائرش جلوهگر است. از همین رو، شیخ میگوید: «تقویت بُعد روحی، هدفی روشن در اعمال و اذکار حج است؛ به گونهای که کاروانهای بندگان خدا با عواطفی آکنده از محبت و خشیت الهی بازگردند، و یکدیگر را بر اجرای دستورات خداوند و بزرگداشت حقوق او توصیه کنند.» تمام دین، بر اخلاص راستین، اخلاق پخته، و رابطهٔ نیکو با خدا و بندگانش استوار است... این سفر میان مکانهای مقدس، سرشت انسان را صیقل میدهد، قلب را تزکیه میکند، و احساسات محبت به خدا و پیامبرش و جماعت مسلمانان را تقویت مینماید. هشتم: یاد خدا، اساس مناسک حج است هر یک از مناسک حج، بدون ذکر خداوند نیست. چرا چنین نباشد، در حالی که تمام حج، اجابت دعوت خداست و پشتکردن به همه چیز برای رویآوردن به سوی خدا؟! تا آنجا که خداوند یاد خود را یکی از دلایل وجوب حج قرار داده و میفرماید: «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ... لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ...» (حج: ۲۷–۲۸). اگر به برخی آیات قرآن دربارهٔ حج بنگریم، به روشنی درمییابیم که یاد خداوند، اساس این شعائر است. چنانکه خداوند میفرماید: **«فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...»** **«فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً...»** (بقره: ۱۹۸–۲۰۲). تعبیر «ذکر» در این آیات بهگونهای مکرر آمده که حتی رَمی جمرات را هم «ذکر» نامیده است: **«وَاذْكُرُواْ اللّهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ...»** (بقره: ۲۰۳)، یعنی در ایام تشریق و در روز عید قربان هنگام رمی جمرهٔ عقبه، تا جایی که گویا هدف از تمام این اعمال، تنها فریاد و یاد الهی است. و نیز فرمود: **«وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم...»** (حج: ۳۴)، **«فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ...»** (حج: ۳۶). شیخ محمد الغزالی در اینباره میگوید: «ذکر خداوند، بنیان همهٔ این مناسک است. معناهای ساکت در اعماق دل، به فریادهایی بلند و آشکار تبدیل میشود... گویا همه چیز به جهانی تبدیل شده است که با ستایش خداوند به تسبیح مشغول است.» و نیز میگوید: «به نظرم میرسد که تمام مناسک، شکلهایی هستند که هدف ذاتی ندارند، بلکه هدف آن است که در کنار آنها یاد خدا انجام شود... پس یاد خدا و ندا دادن به نام او، هم هدف است و هم ابزار، هم عمل است و هم غایت.» در حقیقت، تمام حج، صدای پیوسته و مداومِ یاد خداست؛ دریایی از جمعیت که جز تلبیه و تسبیح، دغدغهای ندارند. منابع و پانوشتها: [1]علل وأدوية: 152. طبعة دار الكتب الإسلامية. القاهرة. ط أولى. 1984م. [2] رواه الترمذي عن سهل بن سعد: كتاب الحج عن رسول الله. باب ما جاء في فضل التلبية والنحر، وقال الحافظ المنذري: “رواه الترمذي وابن ماجه والبيهقي، كلهم من رواية إسماعيل بن عياش عن عمارة بن غزية عن أبي حازم عن سهل، ورواه ابن خزيمة في صحيحه عن عبيدة يعني ابن حميد حدثني عمارة بن غزية عن أبي حازم عن سهل، ورواه الحاكم وقال: صحيح على شرطهما”. الترغيب والترهيب: 2/119. دار الكتب العلمية. بيروت. ط أولى. 1417ه، وصححه الألباني: انظر صحيح الجامع: حديث رقم 5770. [3] علل وأدوية: 152153، وانظر: خطب الشيخ الغزالي: 1/229230. طبعة دار الاعتصام، وفن الذكر والدعاء عند خاتم الأنبياء: 109. طبع دار الاعتصام، والحق المر: 122. مكتبة التراث الإسلامي. [4] راجع: مائة سؤال عن الإسلام: 8283. دار ثابت. القاهرة. ط الخامسة. 1417ه1996م، وخطب الشيخ الغزالي: 1/230233، و3/118119، وفن الذكر والدعاء عند خاتم الأنبياء: 106108. [5] انظر صحيح البخاري: كتاب الحج. باب ما ذكر في الحجر الأسود. [6] الخطب: 3/121. [7] مائة سؤال عن الإسلام: 83. [8] خطب الشيخ الغزالي: 1/235236، وفن الذكر والدعاء: 109. [9] علل وأدوية: 154155. [10] الحق المر: 123. مكتبة التراث الإسلامي. [11] مائة سؤال: 85. [12] الخطب: 1/229. [13] فن الذكر والدعاء: 112. [14] علل وأدوية: 156. [15] فن الذكر والدعاء: 109. [16] فن الذكر والدعاء: 109. [17] الخطب: 3/ 121. [18] فن الذكر والدعاء: 110، وراجع مائة سؤال: 8485. [19] الخطب: 3/122، وانظر 1/235236. [20] الخطب: 3/117118. [21] علل وأدوية: 156. [22] فن الذكر والدعاء: 112. [23] الخطب: 3/123124. [24] تأملات في الدين والحياة: 174175. دار الدعوة. الإسكندرية. ط أولى. 1410ه/1990م. [25] فن الذكر والدعاء: 113. الأستاذ وصفي عاشور علي أبو زيد ماجستير في الشريعة الإسلامية (كلية دار العلوم) بجامعة القاهرة وصفي عاشور أبو زيد