اندیشمند فرزانه، شیخ محمد غزالی، درباره‌ی این فریضه‌ی عظیم، سخنی به میان آورد که نظیری برای آن در میان عالمان بزرگ دیگر، نمی‌توان یافت. او در این نوشتار، افکاری نوین را مطرح کرد، بر لطایف ایمانی و معنوی انگشت گذاشت و ما را با ابعاد اجتماعی و سیاسی این عبادت بزرگ، آشنا ساخت؛ نکاتی عمیق و تأمل‌برانگیز که هر انسان مؤمنی را به تفکر و دریافت پندهای حکیمانه وا‌ می‌دارد.

دیدگاه او درباره‌ی حج، نگاهی منحصر‌به‌فرد است که روح آدمی را به اندیشه فرو می‌برد و او را به تأمل در حقیقت این سفر الهی فرا می‌خواند. غزالی حج را نه‌تنها یک تکلیف دینی، بلکه سفری برای تزکیه‌ی روح و اصلاح جامعه می‌داند. او بر پیوند میان عبادت و آگاهی اجتماعی تأکید می‌کند و حج را به‌مثابه‌ی فرصتی برای اتحاد امت اسلامی و تجدید عهد با خداوند معرفی می‌کند.

این تفسیر عمیق از حج، ما را در برابر موعظه‌ای بلیغ و عبرتی سازنده قرار می‌دهد؛ حقیقتی که نه‌تنها فرد را، بلکه جامعه‌ی اسلامی را به سوی رشد و تحول سوق می‌دهد. نگاه او به این عبادت، دعوتی است به اخلاص، فروتنی و بازگشت به سرچشمه‌ی معنویت؛ سفری که روح را پالایش می‌دهد و فکر واندیشه را به سوی حقیقت سوق می‌دهد.

حج، این عبادت عظیم، پاسخی است به ندای حضرت ابراهیم (ع) و فرمان الهی، سفری که در آن «اخلاص و تجرد» جای هرگونه شرک را می‌گیرد. زائران خانه‌ی خدا، با ایمان و یقین، به سوی مهد توحید و یکتاپرستی روانه می‌شوند، تا پیوندی جاودانه میان تاریخ و معنویت برقرار سازند.

هر سال، کاروان‌های مشتاق از سراسر جهان، همچون «کبوترانی که از آشیانه‌های خود پر می‌کشند»، با شوقی وصف‌ناپذیر به سوی حرم امن الهی رهسپار می‌شوند. این حرکت عظیم، نمادی از «وحدت و اخلاص» است، و تجلی آیه‌ی کریمه:

«ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ» (حج: ۳۲)

«این است [دستور خداوند]، و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، پس این [تعظیم] از تقوای دل‌هاست.»

این آیه بر «اهمیت تعظیم شعائر الهی» تأکید دارد؛ یعنی هر کس مناسک و نشانه‌های دین را با احترام و اخلاص انجام دهد، این عمل:

«نشانه‌ی تقوای قلبی و ایمان خالص اوست.»

حج، نه فقط یک عبادت، بلکه «تجدید عهدی با خداوند» و فرصتی برای پالایش روح و تقویت ایمان است. این سفر، انسان را از تعلقات دنیوی جدا کرده و او را به سوی حقیقت ناب توحید هدایت می‌کند

طواف خانه‌ی خدا، لحظه‌ای است که در آن «هیچ نجوا و سخنی جز با خداوند» وجود ندارد. زائران، دل‌های خود را از هر تعلقی تهی کرده و تنها به ذکر و دعا مشغول می‌شوند. آنان با «ضعف بندگی» به درگاه «قدرت مطلق الهی» روی می‌آورند، امید دارند که خداوند دعایشان را اجابت کند و آرزوهایشان را محقق سازد.

آنچه بر زبانشان جاری است، «تسبیح و تحمید و تکبیر»:

«سبحان الله، الحمد لله، لا إله إلا الله، والله أكبر»

و در نهایت، با دعایی که حقیقت نیاز انسان را بیان می‌کند، از خداوند طلب خیر دنیا و آخرت می‌کنند، این آیه از سوره‌ی بقره، دعایی جامع و پرمعنا است که مؤمنان از خداوند درخواست می‌کنند:

«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره: ۲۰۱)

«پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن، و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما، و ما را از عذاب آتش نگاه دار!»

این دعا، هم «خیر و برکت دنیوی» را شامل می‌شود و هم «سعادت اخروی» را طلب می‌کند؛ از «رزق حلال، سلامت و موفقیت در دنیا» گرفته تا «رحمت الهی و نجات از عذاب در آخرت».

این لحظات، «اوج اخلاص و بندگی» است؛ لحظاتی که در آن، انسان تنها به سوی پروردگارش روی می‌آورد، از او طلب رحمت می‌کند و در سایه‌ی ذکر و دعا، آرامش و یقین را می‌یابد.

حجاج بیت‌الله الحرام، از پنج قاره‌ی جهان، با زبان‌ها، رنگ‌ها و شرایط گوناگون، اما با «احساسی واحد» گرد هم می‌آیند. آنان را « شعله‌ی ایمان و اشتیاقی آسمانی» به سوی خانه‌ی خدا می‌کشاند و این شور مقدس را با «تلبیه‌ای که دره‌ها را به لرزه درمی‌آورد»، به زبان می‌آورند.

آنچه در دل نهفته‌اند، در قالب «ندایی خالص و پرطنین» به گوش جهانیان می‌رسد:

هیچ نامی جز نام خدا بر زبان جاری نیست، هیچ فریادی جز به سوی او بلند نمی‌شود، هیچ تعظیمی جز برای او نیست، هیچ امیدی جز به او وجود ندارد، و هیچ توکلی جز بر او روا نیست.

این اجتماع عظیم، «نماد وحدت و اخلاص» است؛ لحظه‌ای که در آن، انسان از هر وابستگی دنیوی رها شده و تنها به سوی پروردگارش روی می‌آورد، تا در سایه‌ی ذکر و دعا، آرامش و یقین را بیابد.

حج، جلوه‌ای از «اعتماد و توکل بر خداوند»
حج، این عبادت عظیم، جلوه‌ای از «اعتماد و توکل بر خداوند» است؛ احساسی عمیق و نادر که تنها در قلب‌هایی جای می‌گیرد که پیوندی استوار با پروردگار دارند. توکل، «تکیه بر قدرت بی‌پایان الهی» و «استمداد از لطف او» است؛ حالتی که تنها کسانی آن را درک می‌کنند که ایمانشان به خداوند، فراتر از وابستگی‌های دنیوی باشد.

زمانی که «یاری انسان‌ها قطع می‌شود»، «اسباب ظاهری از میان می‌رود» و «تنهایی و غربت، جان را فرا می‌گیرد»، تنها و تنها «امید به خداوند» است که می‌تواند این وحشت را از دل بزداید. در چنین لحظاتی، «توکل بر خداوند» همچون نوری در تاریکی، «وسوسه‌ها را دور کرده، و دل را آرام می‌سازد.

این همان حقیقتی است که حج به انسان می‌آموزد؛ رها شدن از وابستگی‌های دنیوی، اعتماد به خداوند، و سپردن امور به دست او، تا در سایه‌ی این توکل، آرامش و یقین را بیابد.

داستان هاجر، همسر حضرت ابراهیم (ع) و مادر حضرت اسماعیل (ع)، یکی از «عمیق‌ترین درس‌های توکل و اعتماد به خداوند» را در حج به ما می‌آموزد. هنگامی که ابراهیم (ع) او و فرزندش را در سرزمینی بی‌آب و علف رها کرد، هاجر با «ایمانی استوار» پرسید:

«آیا خداوند تو را به این کار فرمان داده است؟»

ابراهیم (ع) پاسخ داد: «بله.»

و او بااطمینان و یقین گفت: «پس خداوند ما را ضایع نخواهد کرد.»

این جمله‌ی کوتاه، اما پرمعنا، نشان‌دهنده‌ی اعتماد مطلق به خداوند ویقین به رحمت و تدبیر الهی است. هاجر، در اوج سختی و تنهایی، به جای اضطراب و نگرانی، به خداوند توکل کرد و این توکل، نه‌تنها او را نجات داد، بلکه سرآغاز برکات عظیمی شد، که تا امروز در مناسک حج دیده می‌شود، از جمله «سعی بین صفا و مروه» که یادآور تلاش او برای یافتن آب است.

این داستان، «نمادی از ایمان، صبر و یقین به وعده‌های الهی» است؛ درسی که هر حاجی در سفر خود به خانه‌ی خدا باید آن را در قلب خود جای دهد.

محمد غزالی، در تأملی عمیق بر این سخن چنین نتیجه می‌گیرد:

چه درسی از این حقیقت می‌گیریم؟

درمی‌یابیم که انسان، هرگاه بر پروردگار خود توکل کند، در حقیقت بر منبع قدرت بی‌کران، سرچشمه‌ی خیر و راهنمای فضل الهی تکیه زده است. هرگاه ایمان آدمی راستین و حقیقی باشد، توکلش بر خداوند فزونی می‌یابد، اعتمادش به ذات الهی عمیق‌تر می‌شود و وابستگی‌اش به مظاهر مادی سست‌تر می‌گردد. این همان حقیقتی است که روح را آزاد می‌کند و دل را به یقین و آرامش حقیقی پیوند می‌دهد؛ امیدی که هیچ تزلزلی در آن راه ندارد و هیچ قدرتی جز لطف پروردگار بر آن سایه نمی‌افکند.

حج، این درس توکل را در اعماق جان انسان حک می‌کند تا او در مسیر زندگی، تنها بر خداوند بزرگ اعتماد کند و قلبش را از وابستگی‌های گذرا رها سازد.

توکل بر خداوند، هرگز به معنای «رها کردن تلاش و فرو رفتن در سکون نیست. «نه، هرگز!»

هاجر، هنگامی که با ایمان راسخ گفت: «پس خداوند ما را ضایع نخواهد کرد»، هرگز در گوشه‌ای ننشست و منتظر نماند. بلکه با امید و یقین، به تلاش برخاست، میان صفا و مروه با اضطراب مادری که به دنبال نجات فرزندش است، دوید و جست‌وجو کرد و خداوند، که «رزاق و کریم» است، تلاش او را بی‌ثمر نگذاشت؛ چشمه‌ی زمزم را از دل زمین جوشاند و او را به خیر و برکت رساند.

این داستان، «درسی جاودانه» برای هر مؤمن است:

«توکل، هرگز به معنای ترک اسباب نیست، بلکه اعتماد به خداوند، همراه با تلاش و کوشش است» 
این لحظه‌ی تاریخی، تجلی لطف الهی و پاداش توکل راستین است. آسمان مداخله کرد، چشمه‌ی زمزم جوشید، و بیابان خشک به وادی‌ای سرسبز و پرنعمت بدل شد. آن کودک تنها و بی‌پناه، به امتی بزرگ و پرافتخار تبدیل شد، و از نسل او، پیامبر عظیم‌الشأن برخاست.

از شعائر الهی، سعی بین صفا و مروه، یادگاری از ایمان و امید مادر اسماعیل است؛ زنی که در اوج سختی، چشم به غیب دوخت و امیدش را از دست نداد.

چه بسیار کسانی که در مسیر زندگی، به توکل نیاز دارند؛ چراکه تنها توکل است که از کمی، فراوانی می‌سازد، از ذلت، عزت می‌آفریند و وابستگی به خداوند را به حقیقتی محترم و پایدار بدل می‌کند.

همانطور که همسرش حضرت ابراهیم (ع)، تنها مردی که با توکل بر خداوند، در برابر نیروهای شر ایستاد و خداوند او را یاری کرد تا دعوت توحید را برپا کند و پیام الهی را در سراسر زمین منتشر سازد.

او، با ایمان و یقین، بر قدرت‌های ظاهری غلبه کرد و خداوند، که حامی بندگان مخلص خود است، او را از هر گزندی حفظ کرد. این همان حقیقتی است که حج به انسان می‌آموزد؛ «اعتماد به خداوند، ایستادگی در مسیر حق، و یقین به نصرت الهی.»

محمد غزالی، در تأملی عمیق و دقیق، درباره‌ی «حال امت امروز عرب»، بر اهمیت توکل بر خداوند تأکید می‌کند. او بیان می‌کند که «اگر عرب‌ها حقیقتاً اهل ایمان بودند و از خلق ناامید شده و تنها بر خالق اعتماد می‌کردند، خداوند آنان را همان‌گونه که پیامبرشان را یاری کرد، نصرت می‌داد و همان‌گونه که زن مؤمنه‌ای «هاجر» را در بیابان خشک سیراب کرد، آنان را نیز از فضل خود بهره‌مند می‌ساخت.

او توکل را امری خطیر و سرنوشت‌ساز می‌داند؛ چراکه وقتی امتی به جایی هدایت می‌شود که آب از دل بیابان خشک می‌جوشد، مردم درمی‌یابند که گسستن از خداوند، گناهی بزرگ است و پیوستن به او، سرچشمه‌ی تمام خیرات و برکات است.

این سخن، دعوتی به بازگشت به ایمان راستین و اعتماد مطلق به خداوند است؛ چراکه تنها توکل بر اوست که امت را از ضعف به قدرت و از تفرقه به وحدت می‌رساند.

حج، تجلّی عقل و عاطفه

حج، تنها یک عبادت نیست، بلکه «تجلی عقل و عاطفه» در نظام جامع اسلام است. این ویژگی، منحصر به حج نیست، بلکه حج آن را از منهج فراگیر اسلام نشأت گرفته است؛ برنامه‌ای که میان جسم و روح در نظام انسان، زمین و آسمان در نظام هستی و دنیا و آخرت در نظام دین، هماهنگی ایجاد می‌کند.

اسلام، راهی یگانه را برای این عناصر ترسیم کرده و همه را در یک رنگ الهی غوطه‌ور ساخته است:

«صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً» (بقره: ۱۳۸)

«این است رنگ خدا و چه رنگی بهتر از رنگ خدا؟ و ما تنها او را عبادت می‌کنیم.»

این آیه، بر ماهیت ایمان و توحید تأکید دارد؛ اینکه رنگ الهی، بهترین رنگی است که انسان می‌تواند به خود بگیرد، زیرا این رنگ، رنگ ایمان، اخلاص و بندگی خالصانه‌ی خداوند است.

همان‌گونه که اسلام، «روش یا برنامه‌ای عقلانی و عاطفی» است، حج نیز «نظامی آرمانی و در عین حال واقع‌گرا»، و«نظری و در عین حال کاربردی» است؛ عبادتی که نه‌تنها روح را تعالی می‌بخشد، بلکه تفکر و عمل را در مسیر حقیقت هدایت می‌کند.

شیخ محمد غزالی در این مورد درباره‌ی حج چنین می‌گوید:

«هدف از این سفر، ترکیبی از عقل و احساس است؛ زیرا انسان تنها با تفکر نظری زندگی نمی‌کند، بلکه احساسات و عواطف، تأثیر عمیقی بر وجود او دارند.»

اسلام، در تلاش است تا ایمان را از یک مفهوم صرفاً نظری وعقلی، به حقیقتی عاطفی و قلبی تبدیل کند؛ ایمانی که نه‌تنها در ذهن جای دارد، بلکه در قلب انسان نفوذ می‌کند، با روح او درآمیخته ‌شود، و تمام زندگی او را تحت تأثیر قرار ‌دهد.

حج، این «تحول ایمانی» را به زیباترین شکل ممکن به نمایش می‌گذارد؛ جایی که زائر، با تمام وجود، با عقل و احساس، با فکر و قلب، به سوی خداوند روی می‌آورد، و در این سفر، یقین و اخلاص را تجربه می‌کند.

حج، انسان را به خاستگاه اسلام و تلاش‌های مجاهدان برای ظهور آن متصل می‌کند؛ او را به سرزمین نخستین وحی و سیره‌ی دعوت‌گران و پیشوایانی که این امانت را حمل کردند و برای آن زیستند، پیوند می‌دهد.

این سفر، «بازگشتی به سرچشمه‌ی ایمان» است؛ جایی که انسان، نه‌تنها تاریخ را مرور می‌کند، بلکه با حقیقت زنده‌ی دین، با اخلاص و یقین، ارتباط برقرار می‌کند. 
این حقیقتی است که خداوند عزوجل اراده کرده است؛ پیوندی جاودانه میان مؤمنان و دین توحید، فارغ از تفاوت‌های زمانی و مکانی است.

حج، تجلی این ارتباط است؛ سفری که در آن مؤمنان از سراسر جهان گرد هم می‌آیند تا به سرزمین نخستین ظهور دین الهی قدم بگذارند و با تاریخ وحی و پیامبران پیوندی روحی و معنوی برقرار کنند.

این عبادت، نه‌تنها یک تکلیف دینی، بلکه تجدید عهدی با خداوند و بازگشتی به سرچشمه‌ی ایمان است؛ لحظه‌ای که در آن، انسان با قلب و روح خود، به گذشته‌ی مقدس دین می‌نگرد و آن را در زندگی خود زنده می‌کند.

هنگامی که قرآن هدف از انجام فریضه‌ی حج تبیین می‌کند، می‌فرماید:

«لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ» (الحج: 27)

« تا شاهد منافع گوناگون آن باشند و نام خدا را در روزهای معین بر آنچه از چهارپایان به آنان روزی داده است، یاد کنند.»

این آیه، فلسفه‌ی حج را بیان می‌کند؛ اینکه مؤمنان در این مناسک، هم منافع دنیوی و اخروی را تجربه می‌کنند و هم با ذکر نام خداوند، شکر نعمت‌های الهی را به جا می‌آورند.

این آیه‌ی کریمه، «حقیقت فلسفه‌ی حج» را آشکار می‌سازد؛ خداوند متعال، حج را مقرر فرمود تا مؤمنان منافع گوناگون آن را شاهد باشند و در روزهای مشخص، نام خداوند را بر نعمت‌هایی که به آنان ارزانی داشته است، ذکر کنند.

این منافع، هم «دنیوی» و هم «اخروی» هستند؛ از پاکی روح و مغفرت گناهان گرفته تا برکات اقتصادی و اجتماعی که در این اجتماع عظیم حاصل می‌شود.

همچنین، این آیه بر «ذبح قربانی و ذکر نام خداوند هنگام آن» تأکید دارد؛ عملی که نه‌تنها شکرگزاری از نعمت‌های الهی است، بلکه تأمین‌کننده‌ی نیاز فقرا و مستمندان نیز هست.

این حقیقت، نشان‌دهنده‌ی «حکمت عمیق حج» است؛ عبادتی که نه‌تنها پیوند انسان با خداوند را تقویت می‌کند، بلکه وحدت امت اسلامی را نیز به نمایش می‌گذارد.

کلمه‌ی «منافع» در این آیه به صورت نکره آمده است تا بر عموم و شمول آن دلالت کند؛ یعنی این منافع، هم مادی و هم معنوی هستند.

در حج، جنبه‌ی روحانی کاملاً آشکار است و در بسیاری از مناسک آن تجلی می‌یابد. به همین دلیل، شیخ محمد غزالی، رحمه الله، تأکید می‌کند که غنای روحی، هدفی آشکار در اعمال و اذکار حج است؛ تا کاروان‌های زائران، با قلب‌هایی آکنده از محبت و خشیت الهی بازگردند، و بر اجرای اوامر خداوند و بزرگداشت حقوق او تأکید کنند.

این حقیقت، نشان‌دهنده‌ی عمق تأثیر حج بر روح و قلب مؤمنان است؛ سفری که نه‌تنها جسم را، بلکه جان ودل را نیز پالایش می‌دهد و انسان را به یقین و اخلاص حقیقی می‌رساند.

بُعد سیاسی حج

حج، افزون بر آنکه عبادتی روحانی و سرشار از ذکر و اخلاص است، ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز دارد. این مناسک، نه‌تنها وحدت و قدرت امت اسلامی را به نمایش می‌گذارد، بلکه فرصتی بی‌نظیر برای بررسی مسائل مهم دینی و دنیوی فراهم می‌آورد.

در عصر حاضر، که مسلمانان بیش از هر زمان دیگری نیازمند «همبستگی و انسجام» هستند، حج می‌تواند اجتماعی جهانی و بی‌نظیر باشد که در آن، مسلمانان از سراسر جهان گرد هم می‌آیند تا درباره‌ی مسائل مهم امت اسلامی گفت‌وگو کنند و راهکارهایی برای «تقویت وحدت و قدرت» بیابند.

از نظر روحانی، حج احساسات ایمانی را شعله‌ور می‌سازد و عاطفه‌ی دینی را تجدید می‌کند، از نظر اجتماعی، این مناسک، فرصتی ارزشمند برای هدایت و انسجام امت اسلامی است، تا مسلمانان بتوانند در مسیر تحقق مصالح عالیه‌ی خود گام بردارند.

برای درک این حقیقت، باید بررسی کنیم که مسلمانان چگونه در سال نهم و دهم هجری حج گزاردند.

در سال ٩ هجری، حاجیان پس از بازگشت، دستور یافتند که روابط خود را با کسانی که پیمان‌هایشان را نقض کرده بودند، قطع کنند و با آنان با شدت برخورد نمایند، زیرا نرمی و مدارا در برابر آنان نتیجه‌ای نداشت.

این تصمیم، نقطه‌ی عطفی در سیاست اسلامی بود که نشان می‌داد حج، تنها یک عبادت فردی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز دارد. این مناسک، فرصتی برای اتحاد مسلمانان و تعیین راهبردهای مهم امت اسلامی بود.

در سال ١٠ هجری، پیامبر اکرم (ص) در «خطبه‌ی حجة الوداع»، اصولی انسانی و آدابی عمومی را بیان فرمود که «مبانی اخلاقی و اجتماعی امت اسلامی» را شکل داد. این خطبه، نه‌تنها، احکام دین را تبیین کرد، بلکه مقاصد عالی اسلام را در قالبی جامع و مانع ارائه نمود .

پیامبر (ص) و خلفای راشدین، حج را «فراتر از یک عبادت فردی» می‌دانستند؛ بلکه آن را «اجتماعی جهانی» می‌دیدند که در آن، مسلمانان گرد هم می‌آیند تا مسائل امت را بررسی کنند و راهکارهایی برای حل مشکلات مشترک بیابند.

در شرایطی که مسلمانان به سرزمین‌هایی بازمی‌گردند که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، یا در کشورهایی زندگی می‌کنند که فتنه‌ها و ظلم‌ها فراوان است، حج می‌تواند فرصتی برای اتحاد، همبستگی و یافتن راه‌های مقابله با چالش‌ها باشد. این همان بعد سیاسی حج است که نباید از آن غافل شد.

پیروی از سیره‌ی پیامبر (ص) و خلفای راشدین نشان می‌دهد که نمی‌توان جنبه‌ی سیاسی حج را نادیده گرفت.

پس حاجیان، پس از بازگشت به سرزمین‌هایی که مورد تجاوز ستمگران قرار گرفته و حرمت‌هایشان پایمال شده است، چه باید کنند؟ یا هنگامی که به کشوری بازمی‌گردند که فتنه‌ها فراوان شده و مستضعفان در میان آشوب‌ها گرفتار آمده‌اند، چگونه باید عمل کنند؟

بله، هرگز نباید این انبوه عظیم زائران در روز حج اکبر بدون هدایت و انسجامی فراگیر رها شوند که بتوانند پیام خود را به مخالفان برسانند.

درست است که آنان در محراب‌های ذکر، میدان‌های تسبیح و تحمید، و لحظات نیایش و طلب رضای الهی غرق شده‌اند، اما چه کسی گفته است که شکست دشمن عبادت نیست؟ و چه کسی انکار می‌کند که شب‌زنده‌داری برای پیروزی حق، تهجد محسوب نمی‌شود؟

صیحه‌ی «الله اکبر»، آغازگر نماز است تا مؤمنان را از مشاغل دنیا دور سازد و همچنین آغازگر جهاد است تا «کلمه‌ی خداوند برتر باشد» و اشک‌های مظلومان و دردهای مستضعفان خشک شود.

از اینجا می‌توان فهمید که خداوند، خطاب به «حاجیان در عرفات» و تمام مؤمنان در سراسر جهان می‌فرماید:

«قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ» (توبه: ۱۴و۱۵)

«با آنان بجنگید، خداوند آنان را به دست شما عذاب می‌دهد، آنان را خوار می‌سازد، شما را بر آنان پیروز می‌گرداند و دل‌های گروهی از مؤمنان را شفا می‌بخشد. و خشم دل‌هایشان را می‌زداید.»

این آیه، فرمانی الهی به مؤمنان است که در برابر دشمنان دین ایستادگی کنند، و خداوند وعده‌ی نصرت و عزت را به آنان داده است.

حج، عبادتی است که «دل‌های ساجد و دستان مجاهد» آن را برپا می‌دارند؛ لحظه‌ای که در آن، انسان با قلب و روح خود، به گذشته‌ی مقدس دین می‌نگرد و آن را در زندگی خود زنده می‌کند.

شیخ محمد غزالی، رحمه الله، با «دعوتی پرشور به امت اسلامی»، تأکید می‌کند که حج، فراتر از یک اجتماع جسمانی است؛ این مناسک، نه برای «خرید هدایا» یا «کسب القاب»، بلکه فرصتی برای آمادگی، مطالعه‌ی عمیق و برنامه‌ریزی برای آینده‌ی امت اسلامی است.

او حج را موسمی برای تفکر و اقدام عملی می‌داند؛ لحظه‌ای که مسلمانان باید به مسائل مهم امت بیندیشند و راهکاری برای مقابله با چالش‌های پیش‌رو بیابند.

این موسم بزرگ را فرصتی برای آمادگی و تجهیز خود قرار دهید؛ مکانی که در آن، مطالعه‌ی عمیق و عملی انجام شود و نقشه‌ای برای نجات از طوفان‌های آینده ترسیم گردد.

حج، تنها یک گردهمایی نیست؛ بلکه «مجالی برای تفکر، برنامه‌ریزی، و اقدام عملی» است. مسلمانان باید از این اجتماع عظیم، به‌عنوان بستری برای انسجام، آگاهی و یافتن راه‌های مقابله با چالش‌های پیش‌روی امت اسلامی بهره ببرند.

حج، سفری زنده و پرمعنا است، نه صرفاً یک عنوان و یک مناسک ظاهری، برخی افراد به حج می‌روند و بازمی‌گردند،

اما آیا مسائل امت اسلامی را بررسی کرده‌اند؟ «نه.»

آیا از این موسم، پیمانی برای مبارزه با فساد داخلی و تجاوز خارجی بسته‌اند؟ «نه.»

حج، عبادتی فردی نیست؛ نه در دین ما و نه در تاریخ ما. این مناسک، اجتماعی جهانی است که در آن، مسلمانان گرد هم می‌آیند تا وحدت خود را تقویت کنند، و راهکارهایی برای رفع چالش‌های پیش روی امت اسلامی، بیابند.

باید دین خود را بشناسیم و از جهل و غفلت فاصله بگیریم تا روزی با مصیبت‌های بزرگ و فجایع ناگهانی بیدار نشویم. این همان پیامی است که حج به ما می‌آموزد:

بیداری، مسئولیت‌پذیری و تلاش برای عزت امت اسلامی.