در بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۶ رژیم بعث عراق در یک اقدام وحشیانه و غیر انسانی، شهر حلبجه را بمباران شیمیایی کرد. در این بمباران ۵ هزار نفر شهید و حدود ۱۰ هزار نفر زخمی و هزاران نفر آواره و دربدر شدند. علاوه بر آنچه که ذکر شد، آثار و تبعات روانی و اجتماعی بسیاری در پی داشت که هنوز هم کم و بیش مشاهده میشوند.
این جنایت شنیع در رسانهها و نهادهای بین المللی آنچنان که باید، بازتابی نداشت؛ و برای محکومیّت و مجازات عاملان آن اقدامی عملی انجام نگرفت. سالها بعد، پس از دستگیری صدام و همدستانش، به جای محاکمه و تبیین بیشتر ابعاد و زوایای پنهان آن جنایت؛ و محاکمه علنی و عادلانه عاملانش، بدون اشاره به این پرونده و... صدام را اعدام کردند.
زنده نگه داشتن یاد چنین روزی، اگر دارای اهداف و پیامی نباشد؛ و تنها در بیان تعداد کشتهها و مجروحین و یا مرثیهسرایی خلاصه شود، دردی را دوا نخواهد کرد. بهتر آن است که در سال یاد چنین فاجعهای، درسآموزی کرد و آن را وسیلهای برای جلوگیری از تکرار چنین جنایاتی؛ و همایشی در راستای بهبود وضعیت مردم مظلوم و تحت ستم قرار داد.
ژنوساید ملّت کرد در حلبچه دارای دروس و نکات فراوانی است؛ که ذیلاً به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
۱ـ ضرورت نهادینه شدن کرامت و حرمت انسانی
میتوان گفت: یکی از علل اصلی بمباران شیمیایی حلبچه، این بود که از نظر آن جنایتکاران، انسان فاقد حرمت و کرامت بود؛ و برای دستیابی به اهدافشان، حاضر بودند به راحتی کرامت و ارزش وی را خدشهدار کنند؛ امری که متأسّفانه نزد اکثر دولتمردان جهان به وضوح مشاهده میشود. واقعیّت جهان کنونی بیانگر این است که: انسانها دارای ارزشی یکسان نبوده و با هم برابر نیستند. از دید حاکمان غربی و... جان یک شهروند و سرباز آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی و... از جان صدها انسان آفریقایی، عرب، کرد و... با ارزشتر است. به عنوان مثال اگر به جای آن چند هزار کرد مظلوم، چند صد نفر غربی، قتل عام میشدند؛ آیا واکنش کشورهای غربی و اذناب منطقهای آنان، به سان واکنش آنها در برابر فاجعه حلبچه میبود؟
تا زمانی که باور به کرامت و ارزش انسانی نهادینه نشود، لطمه و آسیب به آن با انواع و اقسام روشها دور از انتظار نیست. بنابراین تلاش جهت نهادینهشدن کرامت و حرمت انسان، صرف نظر از رنگ، نژاد، دین، زبان و... ضرورتی اجتناب ناپذیر میباشد.
۲ـ ضرورت دگرپذیری، مدارا، رواداری و همزیستی مسالمت آمیز
جنگ و کشتار-جز در حالت دفاع و نجات خود یا مظلومین- جایز نبوده؛ و نتیجهای جز خونریزی، ویرانی، عقب ماندگی و تبعات منفی جسمی، روانی و اجتماعی در پی نخواهد داشت. ملّت مظلوم کرد خواهان حقوق انسانی خود و رفع ستم ملّی از خود بودند. اما حزب ناسیونالیسم بعث به جای گفتوگو و رفع ستم ملّی و اعطای حقوق انسانی به کردها، با وحشیانهترین روش، آنها را قتل عام کردند.
بسیار ضروری است که در جامعه -به خصوص در جوامع دارای تنوع قومی و فرهنگی- با تمرین و رواج دگرپذیری، گفتگو، مدارا، رواداری و فرهنگ اختلاف، زمینهی همزیستی مسالمتآمیز و مبتنی بر احترام و عزّت را فراهم کرد.
۳ـ لزوم وجود قوانینی با ضمانت اجرایی، در زمینه حقوق اقلّیّتها
متأسّفانه ظلم و ستم نسبت به اقلّیّتهای قومی، مذهبی و.. هنوز هم در اکثر مناطق و کشورها وجود دارد؛ و میتوان گفت صرف نظر از شدّت و ضعف آن، ستمی همهگیر و جهانی است.
ملّت کرد عراق علاوه بر ستم عمومی (همچون سایر مردم عراق)، از نظر ملّی نیز مظلوم واقع شده بودند. در سلسله عملیّاتهای انفال، کشتهشدن حدود ۱۸۲ هزار نفر از کردها، ویران کردن شهرو روستای آنها و کوچاندن اجباریشان از نمونههای بارز این ستمها میباشند.
بنابراین جهت جلوگیری از این ظلم و ستم، وجود قوانینی با ضمانت اجرایی، در زمینه حقوق اقلّیّتها، ضروری به نظر میرسد.
۴ـ عدالت و مهرورزی ضامن بقای حکومتها و حمایت مردم از آنها
ظلم و ستم رژیم بعث، ملّت عراق به خصوص کردها را چنان به ستوه آورده بود که از صمیم قلب خواهان برچیده شدن بساط آنها –حتّی توسّط حکومت ظالم دیگری چون آمریکا- بودند. دیدیم که با آمدن نیروهای بیگانه و حمله به عراق، نه تنها در برابر آنها نایستادند، بلکه از آنها هم استقبال کردند.
عدالت و مهرورزی و خدمت صادقانه به مردم، سبب افزایش احترام و جایگاه حکومت در دل مردم خواهد شد. در چنین حالتی نهتنها مردم خواهان زوال آن نیستند، بلکه جهت حفظ و بقای آن، حاضرند جان و مال خود را نیز فدا کنند. پس دولتمردان عاقل و دور اندیش کسانی هستند که با عدالت و مهرورزی، علاوه بر خدمت، بنیان حکومت خویش را نیز مستحکم مینمایند.
۵ـ ضرورت دیدگاه حقوق بشری به مسائل، نه دیدگاه سیاسی و منفعتطلبانه.
پس از بمباران شیمیایی حلبچه، ایران تنها کشوری بود که برای جهانی کردن آن و محکومیّت رژیم بعث، از طریق رسانهها و نهادهای بینالمللی تلاش چشمگیری کرد. متأسّفانه اکثر کشورهای غربی، عربی و سازمان ملل متّحد دربارهی مظلومیّت این ملّت و محکوم کردن رژیم بعث عراق موضعگیری شفّاف و صریحی اتّخاذ نکردند. قدرتهای غربی خود در تجهیز عراق به سلاحهای شیمیای توسط معاملهگر هلندی (فرانس فان آنرات) نقش اصلی را داشتند و اکثر دولتهای عرب هم، حامی صدام بودند. این حکومتها و نهادهای بینالمللی تحت نفوذ آنها، دیدگاهشان به قضیه، دیدگاهی سیاسی و منفعتطلبانه بود، نه دیدگاهی عادلانه و حقوق بشری. برای اتّخاذ تصمیمی عادلانه در برخورد با چنین قضایایی، داشتن دیدگاه حقوق بشری به مسائل، نه دیدگاه سیاسی و منفعتطلبانه، ضروری میباشد.
۶ـ ضرورت وجود رسانههای آزاد و غیر دولتی
غالبا حکومتها میکوشند، از طریق رسانهها، اطّلاعاتی طبقهبندیشده و باب میل خود به جامعه ارائه دهند؛ و از این طریق، افکار عمومی جامعه را کانالیزه و هدایت نمایند. در آن زمان بجز ایران، رسانههای سایر کشورها، بسیار کمرنگ و جانبدارانه قضیّه حلبچه را پوشش دادند. آنها در پی قلب حقیقت، برائت حزب بعث و یا حدّاقل تقلیل جرم آن بودند. امری که متأسّفانه هماکنون نیز در مورد بسیاری از مسائل و قضایا شاهد آن هستیم. به عنوان مثال درباره کشتار مردم مظلوم مصر، فلسطین و... نیز همین سناریو در حال تکرار شدن میباشد.
بنابراین وجود رسانههای آزاد و غیر دولتی و انعکاس واقعیّتها و حقایق و تنویر افکار عمومی، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
۷ـ ضرورت اصلاح ساختار سازمان ملل متّحد، به خصوص شورای امنیّت آن.
وجود حقِّ ناحقِّ وِتو برای پنج کشور هستهای و اعمال نفوذ شدید قدرتهای بزرگ در تصمیمگیریهای این سازمان نقش اساسی دارند. وِتوی صدها قطعنامه علیه منافع این کشورها، یا نبود ضمانت اجرایی آنها، گویای این حقیقت تلخ میباشد. وجود این نواقص و کاستیها، ضرورت اصلاح این نهاد مهمّ و تاثیرگذار بین المللی را ایجاب میکند. این اصلاح باید به گونهای باشد که به این نهاد، توان جلوگیری از ظلم و ستم و مقابله با ظالمان -بدون هیچ ملاحظهای- اعطا شود.
۸ـ عامل تعیینکننده در سرنوشت ملّتها، خود آن ملّتاند
با مطالعهی تاریخ به خصوص تاریخ ملّت کرد و دیدن واقعیّتهای کنونی، به وضوح در مییابیم که قدرتهای بزرگ در پی مصلحت و منافع خویشاند؛ هرچند که به پایمالشدن حقوق سایرملّتها و ظلم و ستم نسبت به آنها منجر شود. هر ملّتی باید خود، سرنوشتش را تعیین کند؛ و تا زمانی که ارادهی تغییر نداشته باشد، سرنوشتش تغییر نخواهد کرد؛ به عبارت دیگر تقدیر هر ملّتی، تدبیر آنهاست.
۹ـ ظلم و ستم نسبت به هرکس و گروهی، با هر عنوان و نامی ناپسند و محکوم میباشد.
لازم است به مردم آموزش داده شود که نسبت به ستم حسّاس و از آن گریزان باشند؛ و ظلم نسبت به هرکس و هر گروهی را با هر عنوان و نامی ناپسند دانسته و آن را محکوم نمایند. نباید نسبت به مظلومیّت و قربانیشدن ملّتها و اقوام و مردم دیگر -هر چند بین آنها کینه و عداوت هم باشد- خوشحال یا بیتفاوت بود؛ زیرا چنین موضعگیریهایی بیانگر تصدیق عملکرد ظالمان نسبت به مظلومان است. بیانگر تصدیق عملکرد کسانی است که در برابر جنایتهایی چون جنایات صدام علیه کردها، سکوت اختیار کردند.
ضروری است ملّت مظلوم کرد که خود بارها از ستمگران، ستم دیده است، نسبت به ظلم بیتفاوت نبوده و حدّاقل با مظلومین -صرف نظر از زبان، رنگ و...- قرار گیرند. بکوشیم با دستی شاخه زیتون و با دستی دیگر کبوتر سفید صلح و آشتی را به جامعه و جهانیان هدیه دهیم.
به امید فرا رسیدن روزی که شاهد تبعیض و ناعدالتی، ستم، خشونت و کشتار نباشیم؛ و عدالت و مهرورزی در جوامع انسانی را نظارهگر باشیم.
نظرات