نشست تخصصی «مقایسه اصول اعتقادی داعش با القاعده» با حضور دکتر داوود فیرحی، دکتر هادیان و خانم دکتر قاسمی روز دوشنبه ۸ شهریور در دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل وزارت خارجه برگزار شد.

در ابتدای نشست، خانم دکتر قاسمی گزارشی کلی از تز دکتری خود با موضوع «داعش و تخاصم تشیع» را که برآمده از بررسی منابع دست‌اول داعش، همچون مجله دابق و تویتر و... بود، ارایه داد. در این گزارش به این نتیجه اشاره شده بود که داعش، یک جریان تکفیری معطوف به خصم نزدیک است و این دشمن نزدیک تشیع است و این در حالی است که القاعده را می‌توان با استراتژی خصم دور و مبارزه با آمریکا و غرب تعریف کرد. وی علت انتخاب استراتژی تخاصم نزدیک توسط داعش را: ١- ریشه‌دار بودن تخاصم در تاریخ مذهبی ٢- واکنش نشان دادن کشورهای دیگر به تبلیغات هویتی تشیع و... بیان کرد.

دکتر داود فیرحی در ادامه برنامه گفت:

من از یک زاویه‌ی دیگر به قضیه نگاه می‌کنم. وقتی از داعش و تفاوت داعش با جنبش‌های سابق صحبت می‌شود، آشکارا چهار سؤال مطرح می‌شود، اول: ما همیشه می‌گوییم که داعش یک جریان تکفیری معطوف به خصم نزدیک است، تعریف خصم نزدیک چیست؟ دوم: آیا در درون فهم خصم نزدیک دگردیسی صورت گرفته و داعش دچار تحول شده است یا نه؟ یعنی آیا داعش ضد شیعه است یا ضد شیعه شده است. سوم: اصلاً این دگردیسی در مفهوم خصم نزدیک چگونه صورت گرفته است؟ چهارم: الان وضعیت از لحاظ فکری چگونه است؟ این چهار سؤال را از این جهت می‌گویم که سیاست عملی ما نسبت به این مسأله بستگی به دو مورد دارد یکی تبیین سیاست داعش به آنچه تبدیل شده است و دوم استراتژی عمل معکوس؛ یعنی داعش از مسیری که به این حال افتاده است باید برگردد که این به هنر جهانی بستگی دارد.

خصم نزدیک در ادبیات داعش و القاعده با مکان گره خورده است نه مذهب؛ یعنی حل مسأله با به چالش کشیدن آنچه در خاورمیانه است. عده‌ای این خصم نزدیک را به اسراییل و بعضی به عربستان و عده‌ای هم به سمت تشیع می‌برند. پس خصم نزدیک اعم از مفهوم تشیع است. این بحث، در مقابل خصم دور یعنی بیرون از خاورمیانه قرار دارد چون این‌ها خود را مرکز خاورمیانه می‌بینند پس این قسمت را خصم نزدیک می‌دانند.

به لحاظ تاریخی این خصم نزدیک شیعه نبوده بلکه خود دولت عربستان بود یعنی به دلیل دعوای حضور آمریکا در منطقه. داستان از این قرار است که عربستان کشور معمایی است و ما هستیم که آن را ساده می‌کنیم حتی نخبگان ما هم توجه جدی به عربستان ندارند. باید روی عربستان توجه جدی است چون با ما کار دارد و ما هم با آن کار داریم. وقتی به تحولات سال ۱۹۹۹ نگاه می‌کنیم احساس می‌کنیم که خصم نزدیکی که نیروهای جهادی به آن توجه می‌کردند دولت عربستان بود. از جمله حمله‌ای که به آل سعود داشتند و درگیری‌هایی که در مکه و جده صورت گرفت و بحران امنیتی که برای عربستان به وجود آمد؛ حتی در اولین دعواهای بهار عربی، مشکلات ما در سوریه بحث شیعه و سنی نبود بلکه سر همین نیروهایی بود که نزدیک به عربستان بودند.

اما از سال ۲۰۱۲ یک اتفاقی رخ داد که جالب است. نامه‌ای را زرقاوی به شورای دوازده نفره مجاهدین نوشت که در آن موقع دولت اسلامی عراق را می‌خواستند تأسیس کنند، در این نامه تأکید می‌کند «از برادرتان به برادران مجاهد معزز و اختلافات داخلی آن‌ها را می‌شمارد و می‌گوید شما در حال متلاشی شدن هستید» یعنی اختلاف زیاد بود و داعش نمی‌توانست شکل بگیرد و در آنجا یک استراتژی مهمی را مطرح می‌کند و می‌گوید: «جنبش ما بعد القاعده موفق نمی‌شود مگر این‌که تشیع را برجسته کند» و از آنجا به بعد متوجه می‌شوند که به یک ذخیره بزرگ تاریخی دسترسی پیدا می‌کنند.

دگردیسی از خصم نزدیک عربستان به خصم نزدیک شیعه سه سود به دنبال داشت: اولین سود این بود که اختلافات داخلی مجاهدین را تا حد زیادی جمع می‌کند و دوم انتظاری که داشتند که هنوز هم اتفاق نیفتاده این بود که آن‌ها به دلیل اختلافاتی که داشتند بتوانند اهل سنت اکثریت ساکت را پشت سر این خصم سازی تشیع برجسته کنند و پیش ببرند که البته کم اتفاق افتاد. سومین سود هم این بود که به‌صورت موقت از پتانسیل مادی، معنوی و نظامی عربستان برای این بحث‌ها استفاده کنند. این‌ها نهایتاً ضد عربستان است چون ماهیتاً ضد عربستان هستند.

در خصوص چگونگی دگردیسی از عربستان به‌مثابه خصم به تشیع، این مسأله به هنر دیپلماسی عربستان برمی‌گردد. ما در تاریخ دیپلماسی دو نوع دیپلماسی داریم یکی دیپلماسی مدرن است که از سوی نهادهای رسمی به وجود می‌آید (دیپلماسی رسمی نهاد محور) و دوم دیپلماسی سنتی است که عربستان در آن مهارت دارد، یعنی ارتباط غیرمستقیم با رؤسای قبایل و تغییر اولویت‌های آن. این قسمت که عربستان چگونه وارد درونیات داعش شد و این اولویت را تغییر داد، بسیار مهم است.

به نظر می‌آید عربستان همیشه در رابطه با داعش اضطراب دارد که قضیه روزی علیه او بر خواهد گشت از طریق تأثیر تشیع یا دیپلماسی مذهبی ایران. وضع کنونی این‌طور است که تشیع ستیزی در اقدامات داعش مانند سال ۲۰۱۵ نیست. آن‌ها هم متوجه هستند که باید گفتمان را کمی بازتر کنند. چون داخل داعش از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶، ۳۲ سازمان بزرگ جهانی جذب شدند که ضد تشیع نیستند؛ پس داعش مجبور است که کمی فتیله‌ی این مسایل را پایین بیاورد تا بتواند یک توازنی در ایدئولوژی خود ایجاد کند و به مسأله‌ی جهانی بیشتر بپردازد.

پیشنهاد من این است که به دو چیز باید توجه کنید اول این‌که به هر تبیین از داعش کمی شک کنیم، چون داعش در حال شدن است و دگرگونی دارد و یک تیم یا گروهی مدام آن را رصد کنند چون در تحلیل‌های سیاسی داریم که بهترین تبیین بهترین توانمندی را به آدم می‌دهد و دوم رصد کردن ردپای دائمی عربستان در این جریان است.

دکتر هادیان دیگر سخنران این مراسم، با بیان اینکه قرائت‌های رادیکال همیشه وجود داشته است گفت: از هر متنی امکان قرائت‌های متفاوت وجود دارد اما سؤال من این است که چه می‌شود که یکسری از آدم‌ها این قرائت‌ها را می‌پذیرند، من می‌خواهم در آخر مباحث خودم یک راهکار ارایه دهم پس برایم مهم است که این مسأله را فهم کنیم. مساله‌ی مهم‌تر این است که داعش چیست و ویژگی‌های اصلی این قرائت چیست؟ آیا داعش یک جنبش انقلابی است یا نه؟ من می‌گویم نه! بلکه داعش یک گروه تروریستی است؛ اما من با مفهوم تروریست هم مشکل دارم. تروریست کیست؟ تروریست یک ابزار است. ترور خودش یک هدف نیست بلکه این ترور برای رسیدن به هدف است. وقتی شما این وسیله را بیرون آوردید در واقع از آن یک هدف ساختید، من داعش را در مجموع یک جنبش مقاومت می‌دانم که در حال مقاومت است، مقاومت در مقابل رژیم حقیقت غرب، دوم در مقابل رژیم حقیقت شیعه و سوم آن چیزی است که از آن به‌عنوان سنی‌گری انحرافی یاد می‌شود.

چرا عده‌ای از مردم این قرائت‌ها را می‌پذیرند، به نظر من مهم‌ترین عامل آن در تضعیف دولت‌هاست. سنجش قدرت دولت‌ها مهم است. چطور می‌توان قدرت دولت‌ها را سنجید؟ دو ابزار اصلی دارد یکی ایدئولوژی و دوم سرکوب. اگر دولت ایدئولوژی خود را از دست دهد دچار ضعف می‌شود یا اگر دستگاه سرکوب تضعیف دولت ضعیف می‌شود. مسأله‌ی بعد که باعث پذیرش این قرائت‌ها از سوی مردم می‌شود، فقر و تبعیض است؛ یعنی وقتی جامعه فقیر است و تبعیض را می‌بینند کسی می‌آید و قرائتی ارائه می‌دهد با این عنوان که ریشه‌ی این تبعیض و راه‌حل آن چیست.

مسأله‌ی بعد ماهیت جامعه است. جامعه‌ای که نهادهای مدنی در آن قوی نیست و نمی‌تواند تقاضا را پاسخ دهد و امکان ارتباط مستقیم بین دولت و جامعه وجود نداشته باشد؛ این امکان به وجود می‌آید که این قرائت‌ها به‌سرعت پخش شود. مسأله‌ی بعد انسداد راه‌هاست که این مسدود بودن راه‌ها موجب انباشته شدن فشارها می‌شود و ارائه چنین قرائتی از سوی مردم پاسخ داده می‌شود. همه‌ی این عوامل باعث رشد و توسعه‌ی داعش شده است. دانستن همه‌ی این مسایل مهم است زیرا با توپ و تفنگ نمی‌توان داعش را سرکوب کرد.