دین، معنویت، خوبی و حقّ همگی ریشهای خدایی دارند و خداگونه هستند، به عبارت دیگر حقّ و خوبی یا دین و معنویت جلوههایی از خداوند هستند و هر اندازه بهسوی این ارزشها رهسپار شویم، به همان اندازه انسانیتر میشویم و لیاقت محبوبیت باری را پیدا میکنیم.
کاک احمد دین را در خدمت انسانیت انسان میداند از او میخوانیم: «دین با معانی مختلفی که دارد و سادهترین معنیاش این است: نظام و شریعت و برنامهای که انسانیّت انسان را اداره میکند به اعتبار حیات دنیایی انسان.»
گویی دینداری و انسان بودن دو روی یک سکّهاند دین در خدمت انسان است تا ارزشهای انسانی را در او شکوفا سازد و در مسیر سعادت و نجات وی را قرار دهد و از ظلم و خیانت تهی شد.
«کسی که از خصلتهای دینی بهرهای روشن ندارد و بی دین است و بر مسیر نا انسانی قرار بگیرد اگر امکانات و توانایی داشته باشد به جای چهار میلیارد نفر اگر برای تأمین آروزهای چهار روزهی عمر خودش لازم باشد چهار صد میلیارد نفر را هم از بین میبرد و هنوز هم سیر نمیشود انسان بدون دین میتواند چنین موجودی باشد.»
باز در تأیید این مطلب کاک احمد میگوید:
«خداوند حقّ را برای انسان فرستاده است تا از اختیار خود درست استفاده کند و حقّ را اجرا نماید تا سعادتش تأمین شود و انسانیتش تکمیل گردد و آنهمه استعدادش به هدر نرود و مایهی بدبختی نشود و موجودی گمراهتر و سرگردانتر و پستتر از حیوانات نشود! "أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ" برای این منظور دین را فرستاده است.»
دین چیست؟
به باور کاک احمد دین تمامِ حقّ نیست بلکه نمونه و جلوهای از حقّ است:
«موجود مختاری به نام انسان که نمونهای از حقّ به نام دین در اختیارش قرار گرفته است میتواند تبعیت کند یا خیر»
دین انسان را بهسوی حقّ هدایت میکند امّا تمام حقّ، دین نیست، لازم بدیهی سخن این میشود که در غیر دین حقّ وجود داشته باشد و انسانیت را به انسان هدیه کند.
کارکرد حق؟ حقّ باعث میشود آدمی با دو نظام طبیعی و غریزی خود سازگار و هماهنگ شود:
«آنکه با اختیار و اراده خودش از حقّ طرفداری میکند خود را با فطرت خود و فطرت عام عالم سازگار کرده است.»
بنابر تعریف حقّ و دین هر چیزی که باعث بشود آدمی انسانیتر بشود و واجد ارزشهای انسانی که در نتیجه آن باعث نشود در مسیر ظلم و خیانت حرکت کند به همان میزان از حقّ بودن و دینی بودن بهره دارد: «عرض کنم خدای متعال دین را برای ادارهی صحیح حیات بشر میفرستد، برای اینکه انسان به ارزشهایی که باید برسد، برسد.»
«هر چه فرد یا جامعه خصلتهای دینی کمتری داشته باشد و محرومتر از نظام سوّم باشد به همان نسبت بدبختیاش بیشتر است. اینکه برخی جامعهها بدبختی کمتری دارند نسبت به بعضی دیگر، به خاطر این است که از برخی مطالب و مسایل دین(نظام سوّم) کمتر دور شدهاند و برخی هم بیشتر دور افتاده است هرچند همه جامعه غیر دینی و جاهلی نیز باشند. اگر بیشتر دور افتاد و از مزایای نظام سوّم محرومتر شد به همان نسبت بدبختیاش سنگینتر میشود.»
نگاه کاک احمد به دو مقولهی حقّ و دین، نگاهی الهیاتی نیست که همچون فقیهان در پی این باشد که اثبات کند چه چیزهایی حقّ و دین هستند چه چیزهای حقّ و دین نیستد(تصدیق و اثبات تکتک گزارههای شرعی). کاک احمد بدنبال دفاع از حقانيت دين اسلام نیست و نمیخواهد نشان دهد که تنها دين اسلام حقّ است، بلکه نگاهی درمانی به این دو امر دارد به این معنا هر آنچه سبب گردد سعادت و صلح و استفادهی نیکو از منابع و استعدادها عالمگیر شود، دین و حقّ نام دارد.
خدا کمال مطلق است و هر زیبایی از خدا نشات میگیرد و هر خیری خدایی است؛ امّا این بدان معنا نیست که دین و حقّ انحصاراً در اختیار مسلمانان و دین است بلکه همانطور که گفتیم حقّ جلوههای گوناگون دارد و دین اسلام نمونهای از حقّ است؛ امّا اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند؛ حقّهای دیگری وجود دارد که در خدمت انسانیت انساناند، امّا در اختیار مسلمانان نیستند.
نظرات