ظن: در لغت به معنی گمان بردن و حدس زدن است و به دو شاخه‌ی سوءظن و حسن ظن تقسیم می‌گردد که اولی به معنی بدگمانی و دومی به معنای گمان نیک است.
در تعریف لغوی آن راغب اصفهانی می‌گوید: آن چه که مورد اعتماد و اطمینان نباشد؛ اتهام و سوءظن نام دارد. 
ظن خوب: یعنی برتری و چیره شدن جانب نیکی بر جانب بدی،
 حسن ظن انواعی دارد از جمله حسن ظن به خلق و حسن ظن به خالق در علوم مختلف حسن ظن تعابیر متفاوتی دارد از جمله در روان شناسی باور مثبت به دیگران را همان حسن ظن می‌دانند.
و از نظر دانشمندان علم اخلاق: حسن ظن به خدای بزرگ آن است که چنان گمان داشته باشی که قطعا تو را می‌آمرزد و رحمت وافر خویش را بر وجودت سرازیر می‌کند و تو نیز فرمان بردار اویی. 
حسن ظن به نسبت مردم این است که:« چنان تصور کنی که آنان همیشه در راه خیر بوده و همیشه فرمان بردار خدایند، و همه‌ی آنها در این رفتار از تو بهترند.»
اما گنهکاران و بدکرداران و پیروان آرزوهای ناروا و فاسدان که آشکارا به گناه و نافرمانی از حق تظاهر می‌کنند برازنده‌ی چنان حسن ظنی نیستند.
و همچنین نفس بدکردار و اماره‌ی انسان هم شایستگی این را ندارد که به آن حسن ظن داشته باشید، چون اگر این گونه شود فرد خود موجبات هلاکش را فراهم می‌کند.
حسن ظن و باور مثبت از ایمان به خدا و تربیت نفس سرچشمه می‌گیرد. وقتی ایمان و شناخت کامل خداوند در زندگی به اجرا درآید به انسان باوری شایسته عطا می‌کند که فرد مومن با ایمان به خدا و عمل به دستورات او خود و اطرافیانش را با این اخلاق شایسته تربیت می‌کند. و در سایه‌ی ایمان و عمل موجب نجات خود و اطرافیان می‌شود.
" وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ"
یعنی و همسان کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند، و خدا هم خودشان را از یاد خودشان برد! آنان بیرون روندگان- از حدود شرائع الهی- و خارج شوندگان- از دائره‌ی ایمان- هستند.[ حشر /19]
در این مجال تعدادی از تربیت‌های قرآنی که موجب رشد فکری و عملی انسان شده به او اخلاقی نیکو و عملی شایسته می‌بخشد؛ را یاد آور می‌شویم.
مومن در مدرسه‌ی قرآنی می‌آموزد که چگونه وارد خانه‌ای شود و بی اذن و اجازه‌ی صاحب آن از ورود به خانه‌ای اجتناب کند.
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ" یعنی
ای مؤمنان! وارد خانه‌های نشوید که متعلّق به شما نیست، مگر بعد از اجازه گرفتن( با زنگ زدن یا در کوبیدن و کارهایی جز اینها) و سلام کردن بر ساکنان آن. این کار برای شما بهتر است( از ورود بدون اجازه و سلام). امید است شما( این دو چیز را به هنگام رفتن به منازل دیگران رعایت و آنها را) در مدّ نظر داشته باشید.
" فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤْذَنَ لَكُمْ ۖ وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ۖ هُوَ أَزْكَىٰ لَكُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ"
اگر کسی را در خانه‌ها نیافتید( که به شما اجازه دهد) بدانجاها داخل نشوید تا( کسی پیدا می‌آید و) به شما اجازه داده می‌شود. اگر هم به شما( اجازه داده نشد و) گفتند: برگردید، پس برگردید( و اصرار نکنید). این( کار رجوع، زیبنده‌تر به حالتان و) پاکتر برایتان می‌باشد. خدا بس آگاه از کارهایی است که می‌کنید( پس با رهنمودهای او مخالفت نورزید).[ نور /27 و 28]
این گونه است که خانه‌ها از خیانت‌ها و تجاوزها محفوظ می‌ماند.
و رهنمون‌های الهی پایه‌های زندگی او را محکم می‌سازد چون می‌داند که خطاب آیات همه‌ی مردان و زنان مومن اند.
آنگاه که مخاطب قرآن همه‌ی مردان و زنان مومن است که:« در محافظت چشم‌و عورت کوشا باشند» آرامشی تمام وجودش را فرا می‌گیرد که او و خانواده‌اش و همه‌ی جامعه از همه خیانت‌های ناموسی مصون‌اند چون از نگاه که اولین تیر زهرآگین شیطان است در امان‌اند.
" قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَزْكَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ"یعنی:
(ای پیغمبر!) به مردان مؤمن بگو:( آنان موظّفند که از نگاه به عورت و محلّ زینت نامحرمان) چشمان خود را فرو گیرند، و عورت‌های خویشتن را( با پوشاندن و دوری از پیوند نامشروع) مصون دارند. این برای ایشان زیبنده‌تر و محترمانه‌تر است. بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است( و سزا و جزای رفتارشان را می‌دهد).
"وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ"
یعنی: و به زنان مؤمنه بگو: چشمان خود را( از نامحرمان) فرو گیرند( و چشم‌چرانی نکنند) و عورتهای خویشتن را( با پوشاندن و دوری از رابطه‌ی نامشروع) مصون دارند و زینت خویش را( همچون سر، سینه، بازو، ساق، گردن، خلخال، گردن‌بند، بازوبند) نمایان نسازند، مگر آن مقدار( از جمال خلقت، همچون چهره و پنجه‌ی دست‌ها) و آن چیزها( از زینت‌آلات، همچون لباس و انگشتری و سرمه و خضاب) که( طبیعتا) پیدا می‌گردد، و چارقد و روسری‌های خود را بر یقه‌ها و گریبان‌هایشان آویزان کنند( تا گردن و سینه و اندام‌هایی که احتمالاً از لابلای چاک پیراهن نمایان می‌شود، در معرض دید مردم قرار نگیرد) و زینت( اندام یا ابزار) خود را نمودار نسازند مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدران شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرانشان، پسران خواهرانشان، زنان( همکیش) خودشان، کنیزانشان، دنباله روانی که نیاز جنسی در آنان نیست( از قبیل: افراد مخنّث، ابلهان، پیران فرتوت، اشخاص فلج)، و کودکانی که هنوز بر عورت زنان آگاهی پیدا نکرده‌اند( و چیزی از امور جنسی نمی‌دانند)، و پاهای خود را( به هنگام راه رفتن به زمین) نزنند تا زینتی که پنهانش می‌دارند( جلب توجّه کند و صدای خلخال پاهایشان به گوش مردم برسد و) دانسته شود. ‌ای مؤمنان! همگی به سوی خدا برگردید( و از مخالفت‌هایی که در برابر فرمان خدا داشته‌اید توبه کنید) تا رستگار شوید.[ نور /30 و31 ]
هر یک از افراد جامعه و خانواده‌ی ایمانی بنابر امر خداوند خود را به حفظ حرمت‌های اخلاقی موظف می‌دانند و از این دایره‌ی تعیین شده‌ی خالق خارج نمی‌شوند.
آنها همیشه به این که خالقی شنوا و بینا دارند همدیگر را تذکر می‌دهند و با حسن ظن به هم در سایه‌ی این باور آسمانی پایه‌های زندگی خود را بر محبت، صداقت و خوش بینی استوار می‌کنند. به گونه‌ای که هیچ نیرویی نمی‌تواند آن را سست کند.
" أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ"
یعنی: بنگر که خدا چگونه مثل می‌زند: سخن خوب به درخت خوبی می‌ماند که تنه‌ی آن( در زمین) استوار و شاخه‌هایش در فضا( پراکنده) باشد.
" تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ"
یعنی: بنا به اراده و خواست خدا هر زمانی میوه‌ی خود را بدهد( و دائماً به بارنشسته و سرسبز و خرّم باشد). خداوند برای مردم مثل‌ها می‌زند تا متذکّر گردند( و پند گیرند).[ ابراهيم /24 و 25 ].
در بخش آراسته شدن به شایستگی‌ها و رفتارهای نیکو می‌داند که خداوند با عمل به این آموزه‌ها درجات عالی او را بالا می‌برد، نیکی‌ها او را سربلند در نزد خدا و با عزت در بین مردم می‌سازد.
" مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۖ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ"
یعنی: هر کس که کار نیک بکند، به سود خود او است، و هر کس کار بد بکند به زیان خود او است، سپس همه‌ی شما به سوی پروردگارتان بازمی‌گردید( و نتیجه‌ی اعمال خویش را می‌بینید).[ جاثيه/ 15].
" مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ"
یعنی: هر کس که کار نیک بکند به نفع خود می‌کند، و هر کس که کار بد بکند به زیان خود می‌کند، و پروردگار تو کمترین ستمی به بندگان نمی‌کند.[ فصلت/ 46]
" فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ"
یعنی: پس هرکس به اندازه‌ی ذرّه‌ی غباری کار نیکو کرده باشد، آن را خواهد دید( و پاداشش را خواهد گرفت).
" وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ"
یعنی: و هرکس به اندازه‌ی ذرّه‌ی غباری کار بد کرده باشد، آن را خواهد دید( و سزایش را خواهد چشید).[ زلزله/ 7و 8]
با این آموزه‌ها خوب دریافته است که عزت در پایبندی به فرامین الهی است و می‌داند در همه‌ی اموری که انجام می‌دهد خدای سبحان او را کنترل میکند و اعمالش ثبت و ضبط می‌گردد.
و در روزی که همگان در پیشگاه خداوند حاضر می‌شوند همین افعال، اخلاق و افکارش را حسابرسی می‌کنند.
" وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا" 
یعنی: و کتاب( اعمال هر کسی، در دستش) نهاده می‌شود( و مؤمنان از دیدن آنچه در آن است شادان و خندان می‌گردند) و بزهکاران( کفر پیشه) را می‌بینی که از دیدن آنچه در آن است، ترسان و لرزان می‌شوند و می‌گویند:‌ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را رها نکرده است و همه را برشمرده است و( به ثبت و ضبط آن مبادرت ورزیده است. و بدین وسیله) آنچه را که کرده‌اند حاضر و آماده می‌بینند. و پروردگار تو به کسی ظلم نمی‌کند.( چرا که پاداش یا کیفر، محصول اعمال خود مردمان است).[ كهف /49]
" وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ"
بدون شکّ نگاهبانانی بر شما گمارده شده‌اند.
" كِرَامًا كَاتِبِينَ"
نگاهبانانی که( در پیشگاه پروردگار مقرّب و) محترم هستند و پیوسته( اعمال شما را) می‌نویسند.[ إنفطار/ 10و11]

با این باور آرامشی تمام وجود بشر را فرا می‌گیرد. چون خود را مورد کنترل ویژه از طرف خدا می‌داند افکار خویش را اصلاح می‌کند، و اینگونه جامعه اصلاح می‌شود و این تربیت ایمانی در وجود همه‌ی افراد نهادینه می‌گردد.
آنجاست که تمام نیروهای غیبی را خداوند مامور می‌کند تا باران خیر را برسر جامعه و افراد سرازیر کند.
" هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا"
یعنی: خدا است که به دلهای مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده است تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند( و یقین و باور خویش را تقویت نمایند). لشکرهای آسمان و زمین از آن خدا است، و خداوند بس آگاه و فرزانه است.[ فتح/ 4]
با این آموزه‌های قرآنی و شناخت احکام الهی است که انسان به اخلاق نیکو و افکار شایسته و حسن ظن می‌رسد و اطمینانش به خدا و بندگانش بیشتر می‌شود.
نمونه‌ای از آن گمان شایسته که نتیجه‌ی باورهای ایمانی است را یاد آور می‌شویم.
" إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۚ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ" 
کسانی که این تهمت بزرگ را( درباره‌ی عایشه، امّ‌المؤمنین) پرداخته و سرهم کرده‌اند، گروهی از خود شما هستند، امّا گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است، بلکه این مسأله برایتان خوب است( و خیر شما در آن است. چرا که: منافقان کوردل از مؤمنان مخلص جدا، و کرامت بیگناهان را پیدا، و عظمت رنجدیدگان را هویدا می‌کند، برخی از مسلمانان ساده‌لوح را به خود می‌آورد. آنانی که دست به چنین گناهی زده‌اند، هر یک به اندازه‌ی شرکت در این اتّهام، سهم خود را از مسؤولیّت و مجازات آن خواهد داشت و) هر کدام از آنان به گناه کاری که کرده است گرفتار می‌آید، و کسی که( سردسته‌ی آنان در این توطئه بوده و) بخش عظیمی از آن را به عهده داشته است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینی دارد.
" لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ"
یعنی: چرا هنگامی که این تهمت را می‌شنیدید، نمی‌بایست مردان و زنان مؤمن نسبت به خود گمان نیک بودن( و پاکدامنی و پاکی) را نیندیشند و نگویند: این تهمت بزرگ آشکار و روشنی است؟[ نور/ 11 و 12].
در این حکایت که عده‌ای پاکی‌ام المومنین عایشه( رضی الله عنها) را مورد اتهام قرار می‌دهند و بر سر زبان عده‌ای کوردل افتاده و در نشر و پخش آن کوشا شدند و به گونه‌ای که مومنین هم از آن سخن می‌گویند.
اما ببینید که ابو ایوب انصاری و همسرش( رضی الله عنهما) چه برخورد مومنانه‌ای با این واقعه دارند.
ابو ایوب از همسرش می‌پرسد آیا می‌دانی که مردم راجع به عایشه طاهره( رضی الله عنها) چه می‌گویند؟
گفت بله بدون شک که دروغ است.
"  هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ" 
 این تهمت بزرگ آشکار و روشنی است.
ابو ایوب می‌پرسد آیا تو هم چنین می‌گویی؟
پاسخ می‌دهد؛« به خداسوگند من هرگز چنین نگویم و هرگز این شایعه را نمی‌پذیرم.»
و ابو ایوب که به پاکی همسرش کاملا اطمینان دارد می‌گوید:« بخدا قسم ‌که عایشه از تو برتر و والاتر است.»
که این خود نمونه‌ای روشن از ایمان و عمل است آنها خود پاکان امت اسلامی بودند و به پاکان و نیکوکردارها حاضر نشدند حتی در ذهن گمان بد داشته باشند. 
بلکه همان حسن ظن را در دل و ذهن و روان دارند به زبان می‌آورند و چه نیکو خداوند هم آن اخلاق شایسته را بنمایش می‌گذارد.
زمانی که گمان نیکو تمام جامعه و خانواده‌ها را فرا می‌گیرد باوری راستین ایجاد می‌شود، دل‌های سخت و تنگ انسان مادی به سینه‌ای گشاده تبدیل می‌گردد و مهر و عشق و همدلی جای کینه توزی و حسد و بدخواهی را می‌گیرد و جامعه در مسیر کمال می‌افتد و به اوج قله‌ی انسانیت دست می‌یابد.
" فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ" 
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را( با پرتو نور ایمان باز و) گشاده برای( پذیرش) اسلام می‌سازد، و آن کس را که خدا بخواهد گمراه و سرگشته کند، سینه‌اش را به گونه‌ای تنگ می‌سازد که گویی به سوی آسمان صعود می‌کند( و به سبب رقیق شدن هوا و کمبود اکسیژن، تنفّس کردن هر لحظه مشکل و مشکلتر می‌شود. کافر لجوج نیز با پیروی از تقالید پوسیده، هر دم بیش از پیش از هدایت آسمانی دورتر و کینه‌اش نسبت به حق و حقیقت بیشتر و پذیرش اسلام برای وی دشوارتر می‌شود). بدین منوال خداوند عذاب را بهره‌ی کسانی می‌سازد که ایمان نمی‌آورند.[ أنعام/125]
" أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ" 
یعنی: آیا کسی که خداوند سینه‌اش را برای پذیرش اسلام گشاده و فراخ ساخته است و دارای( بینشی روشن از) نور پروردگارش می‌باشد( و در پرتو آن، راه را از چاه تشخیص می‌دهد، همچون کسی است که هدایت الهی در سایه‌ی اسلام پرتوی به دل او نیفکنده است و درونش با ایمان تابان نشده است؟!). وای بر کسانی که دلهای سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمی‌یابد( و قرآن یزدان در آنها اثر نمی‌گذارد!). آنان واقعاً به گمراهی و سرگشتگی آشکاری دچارند.( الزمر 22).
برای زندگی بهتر و آرامش بیشتر بایستی به همه گمان نیکو داشت و برای رسیدن به مغفرت و بخشش باید این گمان نیک را به پروردگارمان هم داشته باشیم.
خدایا ما را در مسیر سعادتمندی قرار بده و ما را به اخلاق نیکو آراسته گردان و گمان نیک به خودت و به بندگانت را در قلب‌های ما جای بده،‌ای فاتح قلب‌ها قلوبمان در اختیار توست برتو توکل می‌کنیم و از تو مدد می‌جوییم که این جایگاه را از وجود شیطان و همدستانش پاک نما ‌ای مهربان.