خواهرم!
برادرم! همکارم!
همشهری!
هم زبون و هم کیش و آیینم؛ برگشتنت فرخنده باد. چه زیبا بر گشت کردی، متفاوت، پاک، مطهر، سبک بال و بی آلایش.
برگشتی، روحانی و ملکوتی که حاصل پرهیز و تزکیه نفس یک ماهه است، کنون گرد غبار سفر بر چهرهی ملکوتیت نمایان است.
تبریک میگویم که با هر بار طواف بیت العتیق؛ روحانیتر گشتی.
درد و خستگی پاهایت فراموش کردی، وقتی نوید پاکی نفس تو را میدهند. وقتی که بر حجرالاسود بوسه میزدی، به دنیا و زیباییهایش پشت می کردی.
تبریک میگویم به تو که در مقام ابراهیم پیشانی بر خاک میگزاردی و خالصانه معبودت ندا میزدی و ستایش میکردی.
نوشیدن مایهی حیات از چاه زمزم گوارای وجود پاکت باد. سعی صفا و مروه بسی سخت و طاقت فرساست، چنان که در بیابان حجاز، هاجر را از پای درآورد، اما امید به این که اسماعیلوار مطهر و بی آلایش به سرزمینت رجعت میکنی؛ مانند کودکی تیز پا به دنبال پدر و مادر هروله آسان میگردد.
چقدر زیباست! وقتی آهنگ رفتن به منامیکردی، و منتظر میماندی تا روز موعود فرا رسد... روزی که خدای رحمان وعده داده از عرش به آسمان دنیا میآید، و ندا میدهد: "ادعونی استجب لکم".
چقدر بیاد ماندنی و ستودنی است! توقفت در صحرای عرفات و خالصانه به در گاه اون معبود یکتا دست به دعا برخواستند و چقدر سخت و غمناک است غروب عرفه، که همه آهنگ رفتن میکنند!
آری دل کندن برایت از آن سرزمین مقدس سنگین است. اکنون دیگر پاک و بی آلایش گشتهای، صفت حاجی و حاجیه سزاوارت باد!
همان گونه که نبیالرحمن فرمودند: "الحج بالعرفه". کنون تو گم شده خود را یافتی.
نیکو باد ماندنت درسحرگاهان زیر آسمان پر از ستاره در مزدلفه، و آهنگ رفتنت در صبحگاه دهم ذی الحجه.
به کجا چنین شتابان! آری میروی که شیطان نفست رجم کنی، و با هر سنگی که به سوی جمرات پرتاب میکنی صفتی از صفتهای شیطانی در خود نابود گردانی.
تو را هزاران تبریک و شاد باش میگویم، اگر چنان که گفتم رجم کردی.
حاجیه خانم...! برادرم حاج...! چقدر زیبا و نورانی گشتهای، نوری رحمانی از درون.
گویند مادرت این گونه ترا بر زمین نهاد؛ پاک و مطهر، سبک بال گشتهای از درون؛ اما مسولیت خطیری بر تو واجب گشته است. خود را نگه دار و پاکی ضمیرت حفظ کن.
تبریک می گویم به تو، برای همه تلاشهایی که میکنی، تا تقدست حفظ گردد.
تبریک میگوم حاجیه خانم و حاج آقا.
حجکم مقبول و سعیکم مشکور۰
نظرات