رضا دبیرینژاد سال ١٣٩٩ با تمام چالشها و مسائل آن در حال پایان یافتن است. در یك سال گذشته پاندمی كرونا فشار بسیار زیادی را بر جامعه وارد كرده، بسیاری از فعالیتهای فرهنگی را متوقف یا در وضعیت شناور در تعلیق و بلاتكلیف قرار داده و برنامهریزیها معطوف به لحظهاندیشی شده است. از سوی دیگر در این سال با در اولویتدار شدن سایر موضوعات فرهنگ از اولویت خارج شده و همه بخشهای زیرمجموعه فرهنگ با عدم حمایت مالی و به تعویق افتادن پروژهها مواجه شده كه اثرات این مقوله را در سال آتی شاهد خواهیم بود. شرایط به گونهای است كه همه حوزهها به ویژه حوزه فرهنگ با خود یك آرزو یا حسرت دارند؛ اینكه به وضعیت پیشین برگردند.گویی بازگشت به گذشته درمان وضعیت كنونی است. از این روست كه سال جدید را با بیم و هراسی كه نشات گرفته از یك سال تجربه بلاتكلیفی و تعلیق است آغاز میكنیم و پذیرفتهایم در سال 1400 هم قرار است تن به پیشامدها بدهیم. این درحالی است كه فرهنگ حوزهای نیست كه با آن چنین برخورد كرد بلكه فرهنگ نیازمند جسارت و جریانسازی است. متاسفانه نهادهای فرهنگی در این دوره ضعیف و نحیف شده و در درون دچار بحرانهایی هستند كه از كارایی آنها كاسته است. بر این موضوع باید تغییرات سیاسی سال آینده را نیز افزود كه با توجه بر سیطره سیاست بر مدیریت فرهنگی سبب شده است سال بعد سال آتی با بلاتكلیفی افزونتری روبه رو بوده و با همین امر نهادهای فرهنگی را منفعلتر كرده است. ما با تصوری مبهم پای به سال 1400 میگذاریم اما در میان همه این بیم و هراس، انفعال و بیتصویری تنها یك كورسوی امید هست كه شاید دوباره انگیزه و تحرك به فرهنگ بازگردد و از میان تضادها و چالشها راه برای جریان جدیدی گشوده شود. نهادهای فرهنگی باید از وظایف و خروجیهای سنتی فاصله گرفته و سراغ كثرتها و عبور از انحصار عملكردی بروند تا سال 1400 سالی بهتر برای اهالی فرهنگ در این سرزمین باشد.
نظرات