مسلم خدری*_ هرمزگان

عنوان مطرح شده متضمّن سه نکته‌ی مهم و حساس است:
1. بهترین راه جذب
2. جوانان
3. دین
قبل از ورود به مقوله‌ی «بهترین راه جذب» و «دین» لازم و ضروری است قدری درباره‌ی جوان و نیاز‌‌‌های او بیندیشم که شاید اندیشیدن در این راستا بستری مناسب برای ورود به اصل موضوع باشد.
جوانی نیرویی است که در بین دو دوران از زندگی قرار دارد دوران ضعف که دوران کودکی است و دیگری دوران سستی که دوران پیری است پس جوان نه ضعف را بر می‌تابد و نه سستی. جوان مظهر قدرت،‍‍ عظمت، اقتدار، عزّت، مقاومت، گذشت، ایثار، غیرت، حماسه، شجاعت، صبر و بردباری، سرور و شادابی، زینت و امیدواری هر ملتی است. پیشرفت و پسرفت هر جامعه‌ای در گرو نسل جوان است. به همین خاطر است که دوستان و دشمنان هر جامعه‌ای برای پیشرفت و پیشبرد اهداف خود سعی می‌کنند جوانان را به هر گونه‌ای که شده به طرف خود جذب کنند و در این راه خواسته و نخواسته هزینه‌‌‌های متنّوع هنگفتی تحمّل و تقبّل می‌کنند پس غفلت از جوان یعنی غفلت از تمام جامعه واهداف آن و بها دادن به جوان یعنی بها دادن به کلّ جامعه. هر دسته و گروهی که بخواهد جوان را به سوی خود جذب کند پیش زمینه‌اش شناخت جوان و نیاز‌‌‌های اوست.

انسان در هر دورانی که باشد نیاز‌‌‌هایی دارد اماّ دوران جوانی دوران اوج‌گیری نیاز‌‌‌هاست وهمه‌ی این نیاز‌‌‌ها به فاصله‌ی زمانی بسیار کمی برای جوان مطرح است.

نیاز جسمی، جنسی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، بهداشتی، روحی، روانی، فکری و عقلی ازجمله نیاز‌‌‌های طبیعی فرد جوان است.

حقیقت آن است که جوان دوست دارد قیافه‌ی تنومند وقد و قواره‌ی زیبا داشته باشد. در پی برآورده کردن نیاز جنسی خودش است می‌خواهد حوری زمانش را به چنگ آورد و با وی به معاشقه بپردازد. به آینده‌ی خودش امیدوار است وخواستار روان سالم، عقل و فکر درست و حسابی است. از لحاظ اقتصادی جیب پُر و خانه‌ی قشنگ، اتومبیل زیبا، پوشاک خوب و غذای سالم و در بُعد اجتماعی احساس هویّت، شخصّیت و جایگاه وپایگاه از جمله دغدغه‌‌‌های اوست. از لحاظ سیاسی جوان خواستار استقلال است.

با زور و فشار واجبار و اکراه میانه ندارد وسخت نیز از آن بیزار است.

از لحاظ بهداشتی دوست دارد معطّر و پاک و بهترین و زیباترین لباس و مُد را بیازماید.

کسی می‌تواند جوان را به سوی خود جذب کند که تمام نیاز‌‌‌های او را شناخته و در قدم بعدی با ظرافت هرچه بیشتر آنچه‌ مناسب سنین جوانی باشد به رفع نیاز‌‌‌های او بپردازد.

کسی می‌تواند که جوان را جذب کند که فکر و طبع و رفتارش جوان باشد و نسبت به جوان دید مثبتی داشته باشد او را سوسول، خوار، پست و بی‌ارزش نشمارد و او را مایه‌ی ننگ و عار جامعه نپندارد.

جوان جذب کسی می‌شود که بتواند با او راحت باشد، درد دل او راگوش فرا دهد و تحمّل افراط و تفریط‌‌‌های او را در زمینه‌‌‌ها و زمانه‌‌‌های مختلف داشته باشد.

صاحب اندیشه‌ای می‌تواند جوان را جذب کند که هرگاه او[جوان] را دید شاداب و با طراوت فعال و بانشاط است؛ خوشحال شود و هرگاه دید جوان ناامید، مأیوس، فقیر و بیکار است و راه درست نمی‌رود و آینده‌ی معلومی در انتظارش نیست، از ته دل، دلش برای او بسوزد و در درون و برون اظهار اندوه و ناراحتی برخیزد.

بله چنین فردی و گروهی که چنان تفکر مثبتی نسبت به جوان داشته باشد می‌تواند جوان را به خود جذب کند.
جذب جوان هنری است بسیار زیبا که متأسفانه جامعه‌ی ما کمترین بهره را از آن دارد و درمقا بل دفع جوان بر جذب آن مقدم شده است.

آیا واقعاً به جوان اندیشیده‌اید؟ به پیشرفت‌‌‌های او خوشحال شده‌اید و او را مورد تحسین قرار داده‌اید و آیا تا به حال قدمی در راه کاهش مشکلات و بر آورده کردن نیاز او برداشته‌اید؟

بله جوان پاک به دنیا می‌آید و دوست دارد پاک زندگی کند و پاک نیز به محضر خدا بشتابد؛ اما محیط خانوادگی، اجتماعی، جوّ سیاسی، ناهمواری‌‌‌های اجتماعی، فقر فرهنگی و اقتصادی او را آلوده می‌کند. آیا تا به حال اندیشیده‌اید که اگر جوان درست حرکت نکند، مثبت نیندیشد مثبت عمل نکند چه پیامد‌‌‌های خطرناکی برای خود، خانواده و اطرافیانش دارد..

به‌طور خلاصه می‌توان گفت: جامعه‌ی سالم، پاک و مقتدر در گرو وجود جوانان سالم و پاک، مقتدر و آزاد است.

امید است طرح این عنوان: یعنی بهترین راه‌‌‌های جذب جوانان به سوی دین فرصتی باشد تا مسلمانان بتوانند هرچه بیشتر جوانان و نیاز‌‌‌ها و راه‌حل مشکلاتشان را بشناسند.

نکته‌ی دوم که لازم است به بحث درباره‌ی آن بپردازیم دین است؛ از آنجا که با جوان و نیاز‌‌‌های او آشنا شدیم لازم است بدانیم دین برای جوان چه ارزشی دارد که او را به سوی آن دعوت می‌کنیم کدامین درد او را درمان می‌کند وکدامین مشکل را حل و کدام معضل از معضلات وی را رفع می‌کند. آیا تاکنون از خود سؤال کرده‌اید دینی که جوان را به سوی آن دعوت می‌کنیم چه سودی از آن عاید خودمان شده است؟ جواب دقیق این سؤالات می‌تواند طبقه‌ی جوان دلشکسته‌ی جامعه را که بیشترین بار را تحمّل می‌کنند و کم‌ترین سود را می‌برند به سوی دین جذب کند.

آنچه که لازم است بدانیم این است که دین برای جوان نان نمی‌شود، پوشاک و خوراک نمی‌گردد؛ خانه‌ی مجلل و آپارتمان قشنگ و همسر زیبا نمی‌گردد، پس دین چیست؟ چه جایگاهی در زندگی انسان دارد؟ کسی که آن‌را داشته باشد چه موقعیتی دارد وکسی که فاقد آن شود چه دردی به دنبال دارد؟ پاسخ درست و به‌جا به این سؤالات می‌تواند بهترین راه جذب را به انسان بیاموزد. حقیقت آن است که دین مجموعه‌ای از دستورالعمل‌‌‌های زندگی است که جوان را راهنمایی می‌کند و او را از افتادن به دام افراط و تفریط به شرط پایبندی به آن باز می‌دارد.

دین مجموعه‌ای از دستورالعمل‌‌‌های زندگی است که نیاز‌‌‌های انسان را تأیید و راه برآورده کردن آن‌‌‌ها را به انسان می‌آموزد و آنگاه که انسان بر اثر نادانی و یا هرعمل دیگر به بیراهه رفت، دلسوزانه دست او را گرفته و به مسیر کمال بازمی‌گرداند و تا انتهای مسیر او را تنها نمی‌گذارد.

به‌طور خلاصه دین دستورالعمل زندگی، راهنمای موفقیت‌‌‌ها و بازدارنده‌ی انسان از بیراهه است.

و اما نکته‌ی سوم: بهترین راههای جذب جوانان

از آنجا که دین مجموعه‌ی دستورالعمل زندگی است و بهترین راههای جذب نیز یکی از آن مقوله است لذا باید جواب آن را در خود دین جست.

خداوند متعال در سوره‌ی اعراف از آیه‌ی 58 به بعد بهترین راههای جذب مردم توسط پیغمبران را به تصویر می‌کشاند. پیغمبران برای جذب مردم به سوی دین خدا دو ویژگی از ویژگی‌‌‌های خود را مطرح و درصدد اثبات آن برای مردم هستند، یکی؛ نُصح یعنی دلسوزی و دیگری امین‌بودنشان است. وَأَنَاْ لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ(اعراف/7)

تدبّر در این آیات و به‌خصوص در این دو واژه ما را به این نتیجه می‌رساند که بهترین راههای جذب مردم ناصح و امین بودن و اثبات آن دو برای مردم به‌خصوص نسل جوان است.

در جامعه‌ی ما کسانی هستند که دلسوزی و امانت دارند؛ اما هنر به اثبات رساندن این دو ویژگی را برای مردم ندارند.

دارا بودن این دو ویژگی و به اثبات رساندن آن برای مردم، پیش‌شرطی دارد و آن اختلاط با مردم است پیغمبر خدا(ص) می‌فرماید: المؤمن الّذی یخالط النّاس ویصبر علی أذاهم أعظم أجراً من المؤمن الّذی لایخالط النّاس ولایصبر علی أذاهم.( سنن ابن‌ماجه ص 39 جزء12) ترجمه: مؤمنی که با مردم اختلاط می‌کند و بر اذیت و آزارشان صبر می‌کند، اجرش بیشتر است از مؤمنی که با مردم اختلاط نمی‌کند و بر اذیت و آزار آنان صبر ندارد.

کسی که بخواهد جوانان را به سوی دین خدا جذب کند تا با مردم اختلاط و رفت و آمد نداشته باشد نمی‌تواند به درد ورنج آنان پی ببرد واز طرف دیگر هویّت و شخصیت واقعی وخداپسندانه‌ی او برای مردم مجهول است و آنگاه که مردم او را نشناسند نمی‌توانند به وی اطمینان و نسبت به وی احساس امنیت و آرامش داشته باشند و نیز نمی‌توانند بپذیرند که چنین فردی دلسوز آنان است.

اما اختلاط و رفت وآمد مداوم و شرکت کردن در خوشی و ناخوشی مردم فاصله‌‌‌ها را کم کرده و به تدریج مردم متوجّه می‌شوند که بلی چنین فردی واقعاً دلسوز آنان است از آن پس مردم او را امین خود می‌دانند و با وی به مشورت می‌پردازند و سفره‌ی دل خود را پیش او باز کرده و او را طبیب دردها و پناهگاه واقعی خود می‌دانند و هیچ وقت راضی نیستند که او را از صحنه‌ی زندگی خود دور کنند وحتی در صورتی که کینه‌توزان و حاسدانی بخواهند مانع حرکت او شوند و او را از مردم بگیرند همان مردم مدافع وی خواهند شد و به حمایت از او می‌پردازند.

بله اثبات دلسوزی و امین بودن برای مردم، نیازمند از خود گذشتگی و صبر و بردباری است.

فردی که از ویژگی‌‌‌های امانتداری و نُصح برخوردار باشد و هنر به اثبات رساندن آن دو را برای مردم نیز داشته باشد؛ می‌تواند جوانان رابه سوی دین که همان دستورالعمل زندگی است جذب کند و از چشمه‌ی زلال آن، آنان را سیراب و به ساحل امنیت و آرامش برساند.

حقیقتاً امروزه دین به‌خاطر تبلیغات دشمنان و جهل دوستان مورد تنفّر و ظلم قرار گرفته و طرفدارن واقعی آن غریب مانده‌اند.

لذا می‌طلبد دلسوزان و خیرخواهان دین به‌خصوص نسل جوان بیش از هر زمانی از خود مایه گذاشته و در این راه به صبر و مقاومت بپردازند و به هدف خود که همانا جذب مردم و جوانان به سوی دین است ادامه داده و از لومه‌ی سرزنش کنندگان نهراسند.

امید است ما به عنوان مدافعین دین با دلسوزی و امین بودن خودمان بتوانیم جوانان را به سوی دین جذب کرده و آنان را از مسیر انحراف باز داشته و به شاهراه هدایت راهنمایی کنیم.

والسلام علیکم و رحمة الله


* نویسنده‌، مترجم و مبلغ دینی